هدایت شده از حضرت مادر
رفقا صدقه #شبعاشورافراموشنشهبرای آرامشوتسلایدلوقلبآقاامامزمانعجفراموش نشه
نقل شده است که علامه امینى فرمودند:
شب و روز تاسوعا و عاشورا، براى سلامتى امام زمان(عجل اللّٰه تعالی فرجه الشریف) صدقه دهید، چون قلبِ حضرت، اندوهناک جَدِّ غریب شان، حضرت سیدالشهداء است
#صدقهتاسوعاوعاشورا
بزنیدروی شماره کارت کپی میشه
5892107046105584کارت بنام گروه جهادی حضرت مادر اگر برای شماره کارت گروه جهادی واریز نشد به این شماره کارت واریز بزنید بزنید روی شماره کارت کپی میشه
5894631547765255محمدی https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c رسید رو برای ادمین بفرستید🙏 @Karbala15 اجرتون باحضرت زهرا(س)
🔵⚫️ اعمال روز عاشورا
1⃣ خواندن زیارت عاشورا با ۱۰۰ لعن و ۱۰۰ سلام
2⃣ سعى کنند در نفرین و لعن بر قاتلان آن حضرت و یکدیگر را تعزیت گویند در مصیبت آن جناب و بگویند:
اَعْظَمَ اللّهُ اُجُورَنا وَاُجورَکمْ بِمُصابِنا بِالْحُسَینِ عَلَیهِ السَّلامُ
بزرگ گرداند خدا پاداش ما و شما را در سوگواریمان براى حسین علیه السلام
وَجَعَلَنا وَاِیاکمْ مِنَ الطّالِبینَ بِثارِهِ مَعَ وَلِیهِ الاِْمامِ الْمَهْدِىِّ مِنْ الِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمُ السَّلامُ
و قرار دهد خداوند ما و شما را از خون خواهانش به همراه ولیش امام مهدى از خاندان محمد علیهم السلام
3⃣ شایسته است در این روز مقتل بخوانند و یکدیگر را بگریانند
4⃣ خواندن هزار مرتبه توحید در این روز فضیلت دارد و روایت شده که خداوند رحمان نظر رحمت بسوى او کند .
5⃣ خواندن دعای عشرات
6⃣ اگر کسى در این روز نزد قبر امام حسین علیه السلام باشد و مردم را آب دهد مثل کسى باشد که لشکر آن حضرت را آب داده باشد و با آن جناب در کربلا حاضر شده باشد .
7⃣ شایسته است که شیعیان در این روز امساک کنند از خوردن و آشامیدن بى آنکه قصد روزه کنند و در آخر روز بعد از عصر افطار کنند به غذایى که اهل مصیبت مى خورند مثل خرما و نان و امثال آنها نه مثل غذاهاى لذیذه
و آنکه جامه هاى پاکیزه بپوشند و بندها را بگشایند و آستین ها را بالا کنند به هیئت صاحبان مصیبت و علاّمه مجلسى در زادالمعاد فرموده و بهتر آنست که روز نهم و دهم را روزه ندارند زیرا که بنى امیه این دو روز را براى بَرکت و شماتت بر قتل آن حضرت روزه مى داشتند و احادیث جعلی بسیار در فضیلت این دو روز و روزه آنها بر حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله وارد کرده اند و از اهل بیت عَلیهمُ السلام در مذمّت روزه این دو روز خصوصا روز عاشورا وارد شده است و ایضا بنى امیه علیهم اللَّعْنَةُ از براى برکت آذوقه سال را در روز عاشورا در خانه ذخیره مى کرده اند .
8⃣ در آن روز آذوقه در خانه ذخیره نکند و نخندد و مشغول لهو و لعب نگردد .
9⃣ هزار مرتبه بر قاتلان آن حضرت لعنت کند و بگوید:
اَلّلهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَینِ علیه السلام
🔟 شایسته است که شیعیان در این روز خود را مشغول کار های دنیا نکنند و مشغول گریه و نوحه و مصیبت باشند و در آخر روز عاشورا سزاوار است یادآوری از حال حرم امام حسین علیه السلام و دختران و اطفال آن حضرت که در این وقت در کربلا اسیر دشمنان و مشغول به حزن و گریه بودند و مصیبت هایی که بر آن ها گذشت که در خاطر هیچ آفریده ای خطور نکند و قلم را تاب نوشتن نباشد.
1⃣1⃣ خواندن زیارت وارث
📚 منبع؛ مفاتیح الجنان
🩶🩶🩶🩶
هدایت شده از حضرت مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شماره تلفن حرم امام حسین علیهالسلام
📞شماره تلفن 1640
مستقیم به میکروفن ضریح امام حسین(علیه السلام) وصله، هر درد دلی دارید به آقا بگید.
(بدون پیش شماره است)
کاملا رایگانه
از همگی التماسدعای ویژه ای داریم
_رفقا امروز روز سنگینی و قلب امام زمان «عج» در فشاره
امروزصدقه برای سلامتی آقا صاحب الزمان «عج»رو فراموش نکنید؛
هدایت شده از حضرت مادر
هدایت شده از دُرنـجف
4_5938273464791074841.mp3
7.02M
مگه میشه یه شعری اینطوری کلمه به کلمهش جیگر آدمو بسوزونه
این مخصوص همین ساعاته
برید یه گوشه گوش بدید و گریه کنید
این اتفاقات الان داره رخ میده 😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فدای اون دستای کوچکش که به عشق امام حسین خدمت میکنه به زائران❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه پدر به فرزندان ناشنواش
این دو پسر ناشنوا هستند، پدر روضه را براشون با اشاره توضیح میده و پسر بچهها گریه میکنند😭🖤
_😭😭😭😭
+چرا گریه میکنی؟
_دیروز مادر شوهرم اومد #خونمون، یخچالو باز کرد، دید که #میوه هارو با پلاستیک گذاشتم تو #یخچال، کلی #مسخرم کرد😭
+اخه کی دیگه از این کارا میکنه #دختر؟🤦♀
_خب من که بلد نیستم😢
+مگه تو کانال هنر خانه داری جویین نیستی؟😒
_نه، چی هست؟
+یه کاناله که ترفند #خونه داری یاد میده، این که چجور وسایل رو #تزئین کنی و خونت #شیک و #باکلاس باشه، تازه کلی کارای هنری هم داره...
_وااقعا؟ وای نمیدونستممم😳
+بیا لینکشو بهت میدم ولی به کسی نگیا🤫خزش میکنن..👇
https://eitaa.com/joinchat/1416102027C206c14c564
#پارت310
💕اوج نفرت💕
پس زدن احمدرضا کار سختیه، ولی باید محکم باشم. من اگر بخاطر عشق پا پس بکشم خودم رو مدیون نوزادی که به خاطر داروهایی که به دستور شکوه به مادرش دادن جونش رو از دست داد می کنم. مدیون مادرم، پدرم. آرزو ارسلان که پدر و مادر واقعیم هستن. مدیون خودم، مدیون هفده سال رنج و چهارسال دوریم.
نفس سنگین کشیدم و به ساعت نگاه کردم آدرس خونه تهران رو بلدم. باید ببینم نظر آخر علیرضا در رابطه با تصمیم من چیه. احمدرضا نمیزاره من با مادرش حرف بزنم، اگر علیرضا هم باهاش موافق باشه باید بدون اطلاعشون و تنهایی برم.
گوشیم رو برداشتم و انگشتم رو سمت اسم علیرضا بردن تا باهاش تماس بگیرم که اسمش روی صفحه ظاهر شد.
از اینکه همزمان که میخواستم بهش زنگ بزنم باهام تماس گرفته بود خوشحال شدم. لبخند روی لب هام نشست انگشتم رو روی نوار سبز کشیدم.
_ جانم
_سلام عزیزم خوبی?
_ خوبم.
با لحن شوخی گفت:
_نگار، با این به از آن باش که باخلق جهانی.
سکوت کردم
_ الو
_گوش میدم
_ نمیخوام گوش بدی، می خوام حرف بزنی.
_ چی بگم?
نفس سنگینی کشید
_حاضر شو الان میایم دنبالت بریم شام.
_من میل ندارم.
_چند دقیقه دیگه میام.
منتظر جواب من نشد و تماس رو قطع کرد.
اصرار به نرفتن بی فایدست. مانتو شلوارم رو عوض کردم. توی اینه اتاق به خودم نگاه کردم. به چشمهای خودم ذل زدم و هر لحظه مصمم تر از قبل شدم. صدای در اتاق بلند شد. شالم رو روی سرم انداختم. در رو باز کردم هر دو کمی اونطرفتر از اتاق با هم حرف می زدند به در بسته اتاقشون که روبروی اتاقم قرار داشت نگاه کردم. کاش اتاقشون روبروی اتاق من نبود. در رو بستم کنارشون ایستادم. هیچ خبری از دلخوری و ناراحتی تو چشمهای احمدرضا نبود.
لبخندش رو بهم هدیه داد. علیرضا نگاهش رو به زمین داد و چند قدم ازمون فاصله گرفت. احمدرضا دستش رو بالا آورد و ازم خواست بگیرمش.
نگاه کردم، دلم لرزید.عقل گفت نباید مستأصل باشم ولی به حرف دلم بیشتر راضی بودم. دستم رو بالا آوردم و تو دستش گذاشتم.
چیکار می کنی نگار، تو که میدونی برای رسیدن به هدف باید فاصله بگیری چرا هم خودت رو دلبسته می کنی هم اون رو?
صدای عقلم رو پس زدم و لبخند کم رنگم رو به چشمهای مشتاقش هدیه دادم.
آروم پشت علیرضا راه رفتیم. وارد رستوران شدیم، آهنگ ملایمی که توی رستوران هتل پخش می شد باعث آرامشم بود.
روی میز و صندلی چهار نفره ای نشستیم به علیرضا نگاه کردم حواسش به آکواریوم بزرگی بود که روبروی رستوران گذاشته بودن.
_ من عاشق ماهی هام، از دیدنشون احساس آرامش می کنم.
نگاه من و احمدرضا هم سمت آکواریوم رفت. احمدرضا گفت:
_ منم دوست دارم .
علی رضا ایستاد
_خودتون هر چی خواستید برای من هم سفارش بدید. من برم ماهی ها رو نگاه کنم.
دوباره با هم نقشه کشیده بودند که لحظه ای با هم تنها باشیم. نفس سنگین کشیدم دستم روی پام گذاشتم به میز خیره شدم. دست گرم احمدرضا روی دستم نشست و بالا آوردش.
به چشم هاش نگاه کردم با حس فرو رفتن چیزی داخل انگشت دستم نگاهم رو بهش دادم. با دیدن انگشتری که چهار سال پیش به خاطر تولدم بهم هدیه داده بود حسابی غافلگیر شدم.
_ دیگه درش نیار
فاطمه علیکرم
🚫 #کپیحرام و پیگرد #قانونی دارد🚫
#پارتاول
https://eitaa.com/zeinabiha2/32702
💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕