#خاطرات_اربعین
#به_سوی_جاده_آرزوها_10
در طول مسیر علاوه بر مداحی، تعزیه خوانی و حرکات نمادین و ماکتهایی از حادثه عاشورا به وفور دیده میشد. به عنوان نمونه گهواره نمادین به یاد علی اصغر (علیه السلام) گذاشته بودند و هر کس رد میشد دستی بر آن میکشید و یا سلامی به اباعبدالله (علیه السلام) میداد، انگار لحظه به لحظه و آن به آن عاشورا تداعی میشد. کودکان، زنان، گهواره....
جوانی با زنجیر به دست و پایش به سختی راه میرفت، صحنهی اسارت زین العابدین پیام رسان عاشورا را ترسیم میکرد.
سر و صدای کاروان تعزیهخوانی بزرگی به گوش میرسید. بانوانی روی شتر نشسته بودند و عدهای قرمز پوش و شلاق به دست میان کاروان حرکت میکردند. مداح هم به عربی تعزیه میخواند، کودکان نقاب زده، به دنبال کاروان میدویدند و زائران ارباب، همزمان از کنار کاروان عبور میکردند و اشک میریختند. صدای روضه و آواهای عربی در هم آمیخته بود! خادمین با صدای بلند و اصرار زیاد زائرین را دعوت به استراحت میکردند."هلا بیکم بزوار"" ایرانیون" "ایرانیات" "اهلا و سهلا تفضل"
در برخی موکبها، خادمین باماساژورهای برقی آماده زدودن خستگی از تن زوّار بودند؛ حوضچههای آهنی با آب ولرم و داروخانههای سیار، همه و همه برای خدمترسانی کنار جاده قرار داشتند. اینجا خدمت به زوّار، افتخار خادمین است؛ گویی آنان در میدان مسابقه خدمتگزاری بودند و حضور زائران در مواکبشان تاج افتخار و گذر از خط پایان !
✍️نجمه صالحی
#کربلا
اربعین_94
#امام_حسین
#خاطرات_اربعین
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
خداحافظ محرم اربابم حسین!
من را ببخش اینقدر دلمشغولیهای دنیا زیاد بود که نفهمیدم چطور آمدی و چطور داری میروی!
امشب شب فراق از توست! شب جدایی شد و هجران از تو! با چشم بر هم زدنی سفره عزای اربابت جمع شد! عمر است دیگر! دنیاست دیگر!
یا حسین! تازه چشمان خشک از اشکمان به گریهات رسید، تازه با حرارت عشقت وجودمان گرم شد! اصلا غمت هر سال برایمان تازهتر میشود!
یاحسین! محرم بهار گریهات بود، این بار میگریم اما بوی جدایی میدهد این گریههایم!
یاحسین! من را ببخش بخاطر کمکاریهایم...
#خداحافظ_محرم
#یاحسین
#ماه_صفر
#اربعین
#بازنشر
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
🥀ماه صفر ادامه ی ماه محرّم است
شکر خدا که از غم آقای بی کفن
چشمم شبیه چشمهی جوشان زمزم است🥀
#صفر_المظفر
#خداحافظ_محرم
#اول_ماه_صفر
#اربعین
#کربلا
http://salehi60.blogfa.com/
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
یادداشت💌✍
🥀ماه صفر ادامه ی ماه محرّم است شکر خدا که از غم آقای بی کفن چشمم شبیه چشمهی جوشان زمزم است🥀 #صفر_ا
ماه سعادت
«صفر ماه سنگینی است» این جمله را بارها و بارها شنیده ایم و صفر هراسی را در چهره بسیاری از مردم دیده ایم.
صَفَر، صفرالمظفّر یا صفرالخیر دومین ماه قمری است. از صُفْرَة به معنای زردی گرفته شده؛ زیرا هنگام انتخاب نام با فصل پاییز و زرد شدن برگ درختان مقارن بوده است.
ماه صفر هم مثل بقیه ماههای قمری چه فرقی میکند؟!
وقتی ابتدای این ماه را با صدقه آغاز کنیم و به جای جذب انرژیهای منفی با انرژی مثبتِ صدقه و کار نیک، این ماه را بگذرانیم چه فرقی میکند؟!چه فرقی میکند که صفر باشد یا ربیع الاول؟!
امیدواری و تلاش برای بهتر شدن شرایط، انرژی مضاعفی بر زندگیمان ساطع میکند. مهم این است در آغاز هر ماه، گامی در مسیر سعادت دنیا و آخرت خود برداریم. هر یک از روزهای سال، مخلوق خداوند هستند و چسباندن برچسب مبارک یا نحسی ونامیمونی به آنها شایسته نیست.
آنچه موجب نامبارک شدن روز و ماه میشود، رویدادها هستند. البته رویدادهای تلخی در ماه صفر اتفاق افتاده که غمبارترین آنها رحلت عصاره هستی، رسول مهربانی هاست. اما گاهی رویدادهایی برای شخص رخ می دهد که هر چند در آن ماه اتفاقات ناگواری به وقوع پیوسته ولی خاطرات شخصی فرد در آن ماه، مبارک و با سعادت بوده است.
برای من ماه صفر مصادف است با ماه وصل، یادآوری خاطرات خوب سالهای متمادیِ پیادهروی عشق، ساک بستن و مهیای سفر شدن، آماده شدن برای گام نهادن در جادهٔ آرزوها.
ماه صفر برای من رسیدن به مقتل عشق است و شبیه ابر بهاری زغصه باریدن. زیرا عشق و محبت حسین علیه السلام در قلبم ریشه دوانده و مانند گل میخکی که به دور درختان مو پیچ و تاب میخورد، نام او برای همیشه به قلبم سنجاق و زمزمه قلبم شده است.
دلتنگ روزهایی هستم که در حرم ارباب زیارت عاشورا میخواندیم و اشک شوق دیدار از چشمانمان سرازیر بود.
دلتنگ روزهایی هستم که در حیرت انتخاب رفتن بین دو حرم بودم و هر ثانیه نفس کشیدن در کنار ضریح شش گوشه،برایم مانند سالهای همچون زر ارزش داشت.
دلتنگی این روزها، اشک فراق از گوشه چشمانم جاری میکند، دلتنگی این روزها غربت عجیبی را بر دلم سوار کرده که فقط و فقط با زیارت التیام مییابد.
🍃اللهم ارزقنا کربلا🤲🍃
✍️نجمه صالحی
#امام_حسین
#کربلا
#اربعین
#باز_نشر
http://salehi60.blogfa.com/
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
رفیق بابا...
لباسها را از داخل کمد بیرون میآورم، درِ چمدان را باز میکنم به ترتیب آنها را میچینم. یک سالیاست این کار را در کنار کارهای دیگر، خوب یاد گرفتهام! اما این بار دستانم یخ کرده است! دلهره دارم، میترسم از اینکه دوباره در راه ماشین خراب شود و تو نباشی دل من را آرام کنی! اینکه تو نباشی و با همان لحن مطمئنت، دلم قرص شود، خیلی خونسرد بگویی که «همه چیز درست میشه،چیزی نیست! »
میترسم و باز هم دلهره! چقدر احساس غریبی میکنم در صحنهای حرم!
دلهره ندیدنت را دارم! ترس از اینکه بیایم صحن گوهرشاد و تو را نبینم، آن وقتها که یک گوشه با گردن کج، گنبد را نگاه میکردی! گنبد لرزان در چشمان خیس از اشکت تماشایی بود!
چمدان پر شد! ماشین هم خراب نشد! ولی من هنوز در هر گوشه حرم امام رئوف چشم میگردانم تا پیدایت کنم! شعلههای آتش غم، قلبم را میسوزاند ولی دستانم سرد است! در آغوش امام غریبم دلتنگترم دلتنگتر از هر وقتی! دلتنگتر از شبی که تب کرده بودم! دلتنگتر از وقتی که دلم میخواست خودم را برای تو لوس کنم تا هر کاری را بخواهم برایم انجام دهی! دلتنگتر از تک تک لحظههای یک سالی که گذشت!
✍️ فاطمه خانی حسینی
#یاغریب_الغربا
#امام_رضا
#اولین_زیارت_بدون_بابا
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
هدایت شده از آستانِ مهر
7.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
بابایی 💔 بابایی 😭
سر به خشتی میگذارم در دل ویرانه ای
تا که از عشقت بسازم در جهان افسانه ای
در غریبی شام غربت می زند آتش دلم
اشتیاق دیدنت پرپر کند دردانه ای
✍️ رهگذربهاری
~~~~~~
@astanehmehr
#خاطرات_اربعین
#به_سوی_جاده_آرزوها_12
برای شارژ دوربین کنار وانتی ایستادیم. مردی در میان تارهای سیم که مثل تار عنکبوت شده بود منتظر خدمترسانی بود. او با روی خوش و آرامش، به ترتیب وسایل برقی زوار را شارژ میکرد. اندکی منتظر ایستادیم کیفهای متحدالشکل لبنانیها توجهم را جلب کرد. اینجا عاشقان اباعبدالله الحسین علیهالسلام از ترکیه، فرانسه، انگلیس و آمریکا و... آمده بودند و پرچمهای نصب شده به کولهپشتیشان ملیت آنها را نشان میداد. برخی از ایرانیان نیز با پرچم کشور ایران حرکت میکردند.
تصاویری که اینجا پیش چشمانمان نقش میبست رنگینکمان زیبایی از رنگهای مختلف تصویر کرده بود. بعضی وقتها زنگ تفریح هم داشتیم مثلا کنار جاده
چند گاو و شتر کنار موکب کناری منتظر ذبح بودند، اما برخی کنار بچه شتری میایستادند و عکس سلفی میگرفتند! بره ی کوچکی از میان جمعیت به حالت دو حرکت میکرد. مرد هیکلی سیاه چردهای، بره کوچک سفیدی را روی دوشش گذاشته بود و صحنه سیاه و سفید جالبی را رقم زده بود!
بههنگام اذان، گویا سیل جمعیت پشت سدی میایستاد و همه برای ادای نماز به سمت موکبها سرازیر میشدند. بعد از اقامه نماز هم غذاها پخش میشد. غذاهای رنگارنگ و متنوع عربی که اسم برخی از آنها را نمیدانستیم، حلاجی یا همان قیمه ایرانی به سبک عراقی، خوراک گوشت روی برنج، خورش بامیه، ماهیکباب و...مهم نبود چه میخوریم فقط برای رفع گرسنگی میایستادیم. روز دوم کمکم رو به پایان بود باید چند عمود را طی میکردیم و برای استراحت، توقف!
✍️نجمه صالحی
#اربعین_94
#امام_حسین
#خاطرات_اربعین
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60