eitaa logo
یادداشت‌💌✍
376 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
108 ویدیو
14 فایل
📚۱عملکرد بانوان راوی‌شیعه عصر ابناء الرضا(ع) ۲روش‌های آموزش صید مروارید علم ۳زمزمه‌ قلب من ۴بر دین‌حسین علیه‌السلام ۵ره‌آورد پژوهش۲ ۶تاریخگذاری روایات وحی ✍️نجمه‌صالحی: مدرس‌حوزه و دانشگاه @salehi6 سایت شخصی 🌐https://zemzemh.ir/
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سرعت گام‌هایمان به‌خاطر فاطمه کندتر شده‌ بود. سال‌های اول پیاده‌روی برای فاطمه کالسکه می‌آوردیم تا زیاد خسته نشود ،حتی بعدها تکالیف کلاس اولش را روی کلاسکه انجام می‌داد و زائرین از این کار او عکس هم می‌گرفتند! ولی دو سالی بود که همپای ما شده بود! روی صندلی‌های کهنه پلاستیکی می‌نشستیم تا هم استراحت کنیم و هم زائران حریم یار را نظاره کنیم. آهنگ صدای پای خسته آنها و گرد و غباری که به آسمان بلند می‌شد، واقعا تماشایی بود! حال و هوای آنجا دیدنی بود؛ پیرمردی با وجود معلولیت در یکی از پاهایش، سریع، شاد و سبک‌بال با فاصله از روی زمین سمت آسمان کربلا پرواز می‌کرد و زیر لب زمزمه زیارت عاشورا داشت. انگار اثری از پیری و معلولیت در وجودش حس نمی‌کرد! کمی آن طرف‌تر جوانی با لهجه شیرین اصفهانی، برای دوستانش از خاطرات زیبای پیاده‌روی می‌گفت. آن طرف‌تر دسته عزاداران عرب‌زبان هروله کنان در جاده حرکت می‌کردند و پاهایشان را محکم به زمین می‌کوبیدند. مشغول تماشا بودیم که خادمی چند استکان چای عراقی آورد. غلیظ و پررنگ اما شیرین شده با شکر. استکان کمر باریک‌ و قاشق کوچک داخل آن! خوشمزه‌ترین و خاطره‌انگیزترین چای جهان! و‌ دوباره کالسکه، کودکی در کالسکه‌ نشسته بودو سرش را به سمت جاده کج کرده بود، یک نوع شعف عجیبی در وجودش حس می‌شد! چند سال قبل کاربرد کالسکه برای ما چند منظوره بود. هم وسیله حمل و نقل و هم وسیله استراحت و گهواره و هم میز تحریر فاطمه! برای رفع خستگی در کالسکه می‌نشست و مشق‌هایش را می‌نوشت! با کالسکه داستان‌ها داشتیم. ✍️نجمه صالحی @javal60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کالسکه دوست همراه ما در جاده بود، با وجود اینکه فاطمه قد کشیده بود اما هنوز توان سه روز پیاده‌روی نداشت! سالی که کلاس اول بود معلمش خیلی سفارش کرد حتما تمرین کند، پانزده روز از درس و مدرسه فاصله گرفتن به یادگیری‌اش صدمه می‌زند، پس باید حروف الفبا را تمرین می‌کرد! در کالسکه با سر و صدا مشق می‌نوشت و صحنه تماشایی ای درست کرده بود! خانم‌های عراقی، وقتی از کنارمان عبور می‌کردند کتابش را می‌گرفتند به تصویر و حرف "م" اشاره می‌کردند "م" مادر و به زبان عربی می‌گفتند یوماااا و لبخند می‌زدند. فرقی نمی‌کند چه زبانی یا چه آوایی باشد، «مادر»را همه می‌شناسند! «مادر» یا زهرا! دستانم از شدت سرما سرخ شده بود و می‌لرزید. ناگهان خانمی با یک بسته دستکش بلند مشکی سمتم آمد و آن را به من داد. در دستانش کیسه‌ای پر از دستکش بود که بین بانوان توزیع می‌کرد. بی‌اختیار اشک از چشمانم جاری شد و گفتم: اربابم حسین جان! اینجا الحق جاده‌ی بهشتی است و مما یشتهون نصیبمان می‌شود. کمی جلوتر خانم‌های دیگر به دخترکان گل سر و کلاه و آب نبات و شکلات هدیه می‌دادند. اینجا به کودکان احترام و توجه خاصی می‌شد. احساس کردم قلبم سنگین شده و اشکم جاری شد. احترام دختران این جاده کجا و مظلومیت دختران اباعبدالله (علیه السلام) در جاده اسارت کجا؟! کاروان اسرا با تازیانه و توهین در بیابان پر خار و خاشاک با دلی پر از اندوه راه می‌رفتند. عقیله بنی هاشم، کوه صبر و استقامت مأمن کودکان وحشت‌زده‌ی کربلا بود. امان از دل زینب! ✍️نجمه صالحی @astanehmehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در طول مسیر علاوه بر مداحی، تعزیه خوانی و حرکات نمادین و ماکت‌هایی از حادثه عاشورا به وفور دیده می‌شد. به عنوان نمونه گهواره نمادین به یاد علی اصغر (علیه السلام) گذاشته بودند و هر کس رد می‌شد دستی بر آن می‌کشید و یا سلامی به اباعبدالله (علیه السلام) می‌داد، انگار لحظه به لحظه ‌و آن به آن عاشورا تداعی می‌شد. کودکان، زنان، گهواره.... جوانی با زنجیر به دست و پایش به سختی راه می‌رفت، صحنه‌ی اسارت زین العابدین پیام رسان عاشورا را ترسیم می‌کرد. سر و صدای کاروان تعزیه‌خوانی بزرگی به گوش می‌رسید. بانوانی روی شتر نشسته بودند و عده‌ای قرمز پوش و شلاق به دست میان کاروان حرکت می‌کردند. مداح هم به عربی تعزیه می‌خواند، کودکان نقاب زده، به دنبال کاروان می‌دویدند و زائران ارباب، همزمان از کنار کاروان عبور می‌کردند و اشک می‌ریختند. صدای روضه و آواهای عربی در هم آمیخته بود! خادمین با صدای بلند و اصرار زیاد زائرین را دعوت به استراحت می‌کردند."هلا بیکم بزوار"" ایرانیون" "ایرانیات" "اهلا و سهلا تفضل" در برخی موکب‌ها، خادمین باماساژورهای برقی آماده زدودن خستگی از تن زوّار بودند؛ حوضچه‌های آهنی با آب ولرم و داروخانه‌های سیار، همه و همه برای خدمت‌رسانی کنار جاده قرار داشتند. اینجا خدمت به زوّار، افتخار خادمین است؛ گویی آنان در میدان مسابقه خدمتگزاری بودند و حضور زائران در مواکب‌شان تاج افتخار و گذر از خط پایان ! ✍️نجمه صالحی اربعین_94 ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خداحافظ محرم اربابم حسین! من را ببخش اینقدر دل‌مشغولی‌های دنیا زیاد بود که نفهمیدم چطور آمدی و چطور داری می‌روی! امشب شب فراق از توست! شب جدایی شد و هجران از تو! با چشم بر هم زدنی سفره عزای اربابت جمع شد! عمر است دیگر! دنیاست دیگر! یا حسین! تازه چشمان خشک از اشک‌مان به گریه‌ات رسید، تازه با حرارت عشقت وجودمان گرم شد! اصلا غمت هر سال برایمان تازه‌تر می‌شود! یاحسین! محرم بهار گریه‌ات بود، این بار می‌گریم اما بوی جدایی می‌دهد این گریه‌هایم! یاحسین! من را ببخش بخاطر کم‌کاری‌هایم..‌. ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
🥀ماه صفر ادامه ی ماه محرّم است شکر خدا که از غم آقای بی کفن چشمم شبیه چشمه‌ی جوشان زمزم است🥀 http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
یادداشت‌💌✍
🥀ماه صفر ادامه ی ماه محرّم است شکر خدا که از غم آقای بی کفن چشمم شبیه چشمه‌ی جوشان زمزم است🥀 #صفر_ا
ماه سعادت «صفر ماه سنگینی است» این جمله را بارها و بارها شنیده ایم و صفر هراسی را در چهره بسیاری از مردم دیده ایم. صَفَر، صفرالمظفّر یا صفرالخیر دومین ماه قمری است. از صُفْرَة به معنای زردی گرفته شده؛ زیرا هنگام انتخاب نام با فصل پاییز و زرد شدن برگ درختان مقارن بوده است. ماه صفر هم مثل بقیه ماه‌های قمری چه فرقی می‌کند؟! وقتی ابتدای این ماه را با صدقه آغاز کنیم و به جای جذب انرژی‌های منفی با انرژی مثبتِ صدقه و کار نیک، این ماه را بگذرانیم چه فرقی می‌کند؟!چه فرقی می‌کند که صفر باشد یا ربیع الاول؟! امیدواری و تلاش برای بهتر شدن شرایط، انرژی مضاعفی بر زندگی‌مان ساطع می‌کند. مهم این است در آغاز هر ماه، گامی در مسیر سعادت دنیا و آخرت خود برداریم. هر یک از روزهای سال، مخلوق خداوند هستند و چسباندن برچسب مبارک یا نحسی و‌نامیمونی به آنها شایسته نیست. آنچه موجب نامبارک شدن روز و ماه می‌شود، رویدادها هستند. البته رویدادهای تلخی در ماه صفر اتفاق افتاده که غم‌بارترین آن‌ها رحلت عصاره هستی، رسول مهربانی هاست. اما گاهی رویدادهایی برای شخص رخ می دهد که هر چند در آن ماه اتفاقات ناگواری به وقوع پیوسته ولی خاطرات شخصی فرد در آن ماه، مبارک و با سعادت بوده است. برای من ماه صفر مصادف است با ماه وصل، یادآوری خاطرات خوب سال‌های متمادیِ پیاده‌روی عشق، ساک‌ بستن و مهیای سفر شدن، آماده شدن برای گام نهادن در جادهٔ آرزوها. ماه صفر برای من رسیدن به مقتل عشق است و شبیه ابر بهاری زغصه باریدن. زیرا عشق و محبت حسین علیه السلام در قلبم ریشه دوانده و مانند گل میخکی که به دور درختان مو پیچ و تاب می‌خورد، نام او برای همیشه به قلبم سنجاق و زمزمه قلبم شده است. دلتنگ روزهایی هستم که در حرم ارباب زیارت عاشورا می‌خواندیم و اشک شوق دیدار از چشمانمان سرازیر بود. دلتنگ روزهایی هستم که در حیرت انتخاب رفتن بین دو حرم بودم و هر ثانیه نفس کشیدن در کنار ضریح شش گوشه‌،برایم مانند سال‌های همچون زر ارزش داشت. دلتنگی این روزها، اشک فراق از گوشه چشمانم جاری می‌کند، دلتنگی این روزها غربت عجیبی را بر دلم سوار کرده که فقط و فقط با زیارت التیام می‌یابد.‌ 🍃اللهم ارزقنا کربلا🤲🍃 ✍️نجمه صالحی http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفیق بابا... لباس‌ها را از داخل کمد بیرون می‌آورم، درِ چمدان را باز می‌کنم به ترتیب آن‌ها را می‌چینم. یک سالی‌است این کار را در کنار کارهای دیگر، خوب یاد گرفته‌ام! اما این بار دستانم یخ کرده است! دلهره دارم، می‌ترسم از اینکه دوباره در راه ماشین خراب شود و تو نباشی دل من را آرام کنی! اینکه تو نباشی و با همان لحن مطمئنت، دلم قرص شود، خیلی خونسرد بگویی که «همه چیز درست می‌شه،چیزی نیست! » می‌ترسم و باز هم دلهره! چقدر احساس غریبی می‌کنم در صحن‌های حرم! دلهره ندیدنت را دارم! ترس از اینکه بیایم صحن گوهرشاد و تو را نبینم، آن وقت‌ها که یک گوشه با گردن کج، گنبد را نگاه می‌کردی! گنبد لرزان در چشمان خیس از اشکت تماشایی بود! چمدان پر شد! ماشین هم خراب نشد! ولی من هنوز در هر گوشه حرم امام رئوف چشم می‌گردانم تا پیدایت کنم! شعله‌های آتش غم، قلبم را می‌سوزاند ولی دستانم سرد است! در آغوش امام غریبم دلتنگ‌ترم دلتنگ‌تر از هر وقتی! دلتنگ‌تر از شبی که تب کرده بودم! دلتنگ‌تر از وقتی که دلم می‌خواست خودم را برای تو لوس کنم تا هر کاری را بخواهم برایم انجام دهی! دلتنگ‌تر از تک تک لحظه‌های یک سالی که گذشت! ✍️ فاطمه خانی حسینی ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60