eitaa logo
زندگی زیبا
1هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
73 ویدیو
0 فایل
ان الحسنات یذهبن السیئات
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 توی جاده اهواز بودیم،معمولا اگر بسیجی می دیدیم سوار میکردیم. نزدیکی های اهواز پیرزنی قد خمیده کنار جاده ایستاده بود،من بی اعتنا رد شدم. آقا جمال(شهید طباطبایی)زد روی داشبورد و گفت ایست ایست صبر کن گفتم :آقا جمال بسیجی نمی بینم گفت مگر پیرزن رو ندید؟ برو کمکش کن سوار بشه گفتم: ماشین نظامی است و این پیرزن شخصی است. با عصبانیت نگاهم کرد و گفت:ماشین مال همین مردم فقیره. مردمی که با فروش وسایل زندگی خودشون برای جبهه خریدن. چطور میگی نباید سوار بشن بله یه روزهایی مسئولان این چیزها رو میفهمیدند. 📚خاطره و مخاطره صفحه151 🆔 @Zendegi_Zyba
🌷 شب دهم عملیات بود. توی چادر دور هم نشسته بودیم. صدای موتور آمد. چند لحظه بعد، کسی وارد شد. تاریک بود. صورتش را ندیدیم. گفت «توچادرتون یه لقمه نون و پنیر پیدا می شه؟» از صدایش معلوم بود که خسته است. بچه ها گفتند «نه، نداریم.» رفت. از عقب بی سیم زدند که «حاج مهدی نیامده آن جا؟» گفتیم «نه.» گفتند «یعنی هیچ کس با موتور اون طرف ها نیامده؟ 📚 خاطرات ناب شهدا (شهید زین الدین) 🆔 @Zendegi_Zyba
🌷 ✵ حاج احمد کاظمی تازه فرمانده‌ نيروي هوايي شده بود. یه روز به من گفت: آقاي اميني جايگاه من چيه؟ ✵ سئوال عجيب و غريبي بود! ولي مي‌دانستم بدون حكمت نيست. گفتم: شما فرمانده‌ي نيروي هوايي هستيد. ✵ به صندلي‌اش اشاره كرد. گفت: آقاي اميني، شما ممكنه هيچ وقت به اين موقعيتي كه من الان دارم، نرسي؛ ولي من كه رسيدم، ↫ به شما مي‌گم كه اين جا خبري نيست! 📚قصه‌های شهدا(ویژه نامه پرواز عرفه) 🆔 @Zendegi_Zyba