🌷 #شهیدانه
✿ دایی تلفن کرد, گفت: "حسین تیکه پاره رو تخت بیمارستان افتاده، شما همین طور نشستید؟
گفتم: نه خودش تلفن کرد.
گفت: دستش یه خراش کوچیک برداشته پانسمان می کنه میاد.
گفت: شما نمی خواد بیاین. خیلی هم سرحال بود.
دایی گفت: چی رو پانسمان میکنه؟ دستش قطع شده.
✿ همان شب رفتیم یزد،به دستش نگاه می کردم.
گفتم: خراش کوچیک؟
خندید...
گفت:دستم قطع شده، سرم که قطع نشده.
📚زندگی نامه شهید حاج حسین خرازی
🆔 @Zendegi_Zyba
#شهید_خرازی #دفاع_مقدس #ایثار #خانواده #الگو #سردار #عباس_علیه_السلام #مقاومت #همراهی
🌷 #شهیدانه
شب دهم عملیات بود. توی چادر دور هم نشسته بودیم.
صدای موتور آمد. چند لحظه بعد، کسی وارد شد. تاریک بود. صورتش را ندیدیم.
گفت «توچادرتون یه لقمه نون و پنیر پیدا می شه؟» از صدایش معلوم بود که خسته است. بچه ها گفتند «نه، نداریم.» رفت.
از عقب بی سیم زدند که «حاج مهدی نیامده آن جا؟» گفتیم «نه.»
گفتند «یعنی هیچ کس با موتور اون طرف ها
نیامده؟
📚 خاطرات ناب شهدا (شهید زین الدین)
🆔 @Zendegi_Zyba
#شهید_زین_الدین #دفاع_مقدس #بی_تکبر #خاکی #فرمانده #شهدا #دوست_شهیدم #الگوی_خوب #امام_خامنهای #استاد_احمدی #استاد_عالی #استاد_پناهیان #استاد_دانشمند
🌷 #شهیدانه
از دستش خیلی ناراحت بودم. منتظر نشسته بودم تا برگردد. کلی حرف آماده کرده بودم.
اما وقتی دیدمش زبانم بند آمد. مجید آمد و کنارم نشست و گفت:
«میدونم ناراحتی. مسجد بودم. زیارت عاشورا خوندم و در سجدهی آخرش، از خدا خواستم بخاطر اینکه با خانمم بد حرف زدم منو ببخشه!»
#شهید_مجید_کاشفی
📚فرهنگنامهشهدایسمنان،ج۸،ص۱۰۶
🆔 @Zendegi_Zyba
#شهید #دفاع_مقدس #ناراحت #زیارت_عاشورا #شکایت #سجده #توبه #عذرخواهی #امام_خامنهای #آیت_الله_مجتهدی #علامه_جعفری #آیت_الله_جوادی_آملی #استاد_شجاعی #استاد_عالی #استاد_فرحزاد #استاد_پناهیان #استاد_دانشمند #استاد_احمدی