eitaa logo
زندگی زیبا
1هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
73 ویدیو
0 فایل
✔محلی برای بیان مسائل کاربردی و دینی همسرداری ✔با نظارت حجة الاسلام احمدی از مشاوران نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه فرهنگیان کرمانشاه کپی مطالب صرفاً با ذکر منبع مجاز است 🔶مشاوره تلفنی☎️ @moshaver_zendegi 🔶امور کانال @khademe_mola @montazer_23
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 در شلوغی عملیات یکدفعه تیربار از کار افتاد! گفتم: چی شد پسر گفت: شلیک نمی کنه. نمی دونم چرا؟ وارسی کردیم، تیربار سالم بود. دیدیم انگشت سبابه پسر، قطع شده،تیرخورده بود و نفهمیده بود با انگشت دیگرش شروع کرد تیراندازی کردن. بعد از عملیات دیدیم ناراحته. انگشتش را باندپیچی کرده بود. رفتیم بهش دلداری بدیم. گفتیم شاید غصّه انگشتشو می خوره بهش گفتیم: بابا، بچه ها شهید می شن! یک بند انگشت که این حرف ها رو نداره گفت:ناراحت انگشتم نیستم ،از این ناراحتم که دیگه نمی تونم درست تیراندازی کنم 📚آسمان مال آنهاست 🆔 @Zendegi_Zyba
🌷 ✿ دایی تلفن کرد, گفت: "حسین تیکه پاره رو تخت بیمارستان افتاده، شما همین طور نشستید؟ گفتم: نه خودش تلفن کرد. گفت: دستش یه خراش کوچیک برداشته پانسمان می کنه میاد. گفت: شما نمی خواد بیاین. خیلی هم سرحال بود. دایی گفت: چی رو پانسمان میکنه؟ دستش قطع شده. ✿ همان شب رفتیم یزد،به دستش نگاه می کردم. گفتم: خراش کوچیک؟ خندید... گفت:دستم قطع شده، سرم که قطع نشده. 📚زندگی نامه شهید حاج حسین خرازی 🆔 @Zendegi_Zyba
🌷 وارد غذاخوری شدم، دیرم شده بود و صف غذا طولانی. دنبال آشنایی می‌گشتم که بتوانم سریعتر غذا بگیرم! نزدیک شدم و گفتم: برای من هم بگیر. چند لحظه بعد نوبت او شد و ژتون مرا داد و یک ظرف غذا گرفت و برای من که پشت میز نشسته بودم، آورد و خودش به انتهای صف غذا برگشت! بلند شدم و به کنارش رفتم و گفتم: چرا این کار را کردی و برای خودت غذا نگرفتی؟ گفت: من یک حق داشتم و از آن استفاده کردم و برای شما غذا گرفتم و حالا برمی‌گردم و برای خودم غذا می‌گیرم. این لحظه‌ای بود که به او سخت علاقه‌مند شدم و مسیر زندگی‌ام تغییر کرد... 📚 وحید آقا 🆔 @Zendegi_Zyba
🌷 عروس و داماد سر سفره عقد نشسته بودند مهمانها همه جمع بودند اما صادق از سر سفره بلند شد همه با تعجب به صادق نگاه کردند نگاه ها پر از سوال! و جواب صادق این بود مگر صدای اذان را نمی‌شنوید؟ اول نماز.... شهیدی که می‌توانست خودش را نجات دهد اما ترجیح داد خودش فدا بشود که بقیه نجات پیدا کنند 🆔 @Zendegi_Zyba
🌷 باز هم انگشترش را بخشيده بود! پرسيدم: اين يكي را به كي دادي؟ جواب داد: انگشتر طلا دستش بود. نمي دانست حرام است. از دستش درآوردم. انگشتر خودم را دستش كردم! 📚 يادگاران، جلد ۵ كتاب شهيد عبدالله ميثمي ، ص ۷۵ 🆔 @Zendegi_Zyba