🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
#آقایان_بخوانند 🧔🏻🧔
این هم نکته هایی مهم که هر مردی باید بدونه
✅ روزی یکی دوبار همسرتان را در آغوش بگیرید.
😍😍
✅دست کم ماهی یکی دوباراو را برای شام بیرون ببرید و غافلگیرش کنید. 🌮🥙
✅ از او بخواهید فهرستی از کارهایی که دوست دارد شما انجام دهید تهیه کند؛ البته اگر زیادی بلندبالا بود تعجب نکنید!
✅ با مناسبت و بی مناسبت برایش گل بخرید تا خوشحال شود.
🌹🎁
✅ در مورد روز کاری او سوال کنید و بگذارید تا برایتان اتفاقات روز را تعریف کند
✅هر ازگاهی بدون بچه ها با او تنها بیرون بروید
💞 @zendegiasheghane_ma
هدایت شده از جلسات سبک زندگی ویژه بانوان
برداشت هایی از کتاب #مفاتیح_الحیاة
#قسمت56
#تکثیر_نسل
🔰🔰🔰
🌸 به نقل از امام صادق علیه السلام ؛ پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله ضمن تاکید بر ازدواج و فرزند دار شدن، فرمودند ؛ مگر نمی دانید در قیامت به ( آمار و #تعداد) شما ، حتی به #کودک_سقط_شده بر دیگر امت ها می بالم .
کودک سقط شده در ورودی بهشت، تلاش پیگیر دارد تا پدر و مادرش را به بهشت آورد .
خدا نیز به خاطر فضل و رحمت بر وی به فرشته فرمان می دهد که پدر و مادرش را به بهشت ببرد
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
❤️ خانوم خونه ❤️
🔔 #یادمون_باشه در این زمان که کاهش جمعیت در کشور عزیزمان داره بحرانی می شه، اگه ما تلاش و #جهاد نکردیم برای افزایش جمعیت، در دنیا و آخرت ضرر کردیم
👌👌 #یادمون_باشه رب و تربیت کننده خداست پس نگران تربیت فرزندت نباش، تو به وظیفه ت عمل کن و بقیه ش رو بسپار به خدا
✅ تربیت یکی دو تا بچه سخت تر از تربیت فرزندان بیشتر است
👌👌#یادمون_باشه #رزاق و رزق دهنده خداست پس نگران وضعیت اقتصادی و... نباش
👈 #یادمون_باشه گول تبلیغات دشمن را نخوریم که سن ازدواج را بالا بردند و سن بچه دار شدن را تا ۳۵ سالگی پایین آوردند، خدا به طبیعت زن ها اجازه داده تا یائسه نشدند فرزنددار شوند
🍃 پیامبر صلی الله علیه و آله روز قیامت به فرزندان سقط شده امتش هم می بالد
😍😍 پس در این ایام ولادت پیامبر عزیزمان ، نیت کن و برای تکثیر نسل ناب محمدی، با عزم راسخ در این میدان جهاد، بدون ترس و نگرانی قدم بردار
@jalasaaat
ارسال مطلب✅
کپی⛔️
#هردوبخوانیم
"تکنیک «سکوت»!!!"
🔹 گاهی اوقات سکوت بهترین پاسخ است. همیشه قرار نیست در مقابل هم جبهه بگیریم و جدل کنیم.
🔸 قرار نیست هر وقت هر اتفاقی افتاد تلاش کنم تا نشان بدهم حق با من است! گاهی باید سکوت کنم تا به آرامش برسم و بعدا منطقی صحبت کنم!
✅ سکوت به موقع، به شما محبوبیت خواهد بخشید.
#همسرانه
💞 @zendegiasheghane_ma
#دختر_شینا
خاطرات قدم خیر محمدی کنعان
(همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر)
#بهناز_ضرابی_زاده
💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت162 #فصل_پانزدهم گفتم: «نه، تو جبهه و امام را بیشتر از ما دوست
#دختر_شینا
#بهناز_ضرابی_زاده
#قسمت163
#دختر_شینا
#فصل_پانزدهم
قول دادم و گفتم: «چشم.»
از سر راهش کنار رفتم و او با آن پای لنگ رفت. گفته بودم چشم؛ اما از درون داشتم نابود می شدم. نتوانستم تحمل کنم. قرآن جیبی کوچکی داشتیم، آن را برداشتم و دویدم توی کوچه. قرآن را توی جیب پیراهنش گذاشتم. زیر بغلش را گرفتم تا سر خیابان او را بردم. ماشینی برایش گرفتم. وقتی سوار ماشین شد، انگار خیابان و کوچه روی سرم خراب شد. تمام راهِ برگشت را گریه کردم.
این اولین باری بود که یک هفته بعد از رفتنش هنوز رشته زندگی دستم نیامده بود. دست و دلم به هیچ کاری نمی رفت. مدام با خودم می گفتم: «قدم! گفتی چشم و باید منتظرِ از این بدترش باشی.»
از این گوشه اتاق بلند می شدم و می رفتم آن گوشه می نشستم. فکر می کردم هفته پیش صمد اینجا نشسته بود. این وقت ها داشتیم با هم ناهار می خوردیم. این وقت ها بود فلان حرف را زد. خاطرات خوب لحظه هایی که کنارمان بود، یک آن تنهایم نمی گذاشت.
خانه حزن عجیبی گرفته بود. غم و غصه یک لحظه دست از سرم برنمی داشت. همان روزها بود که متوجه شدم باز حامله ام. انگار غصه بزرگ تری از راه رسیده بود. باید چه کار می کردم؛ چهار تا بچه. من فقط بیست و دو سالم بود.
ادامه دارد...✒️
#قسمت164
#فصل_پانزدهم
چطور می توانستم با این سن ّ کم چرخ زندگی را بچرخانم و مادر چهارتا بچه باشم. خدایا دردم را به کی بگویم. ای خدا! کاش می شد کابوسی دیده باشم و از خواب بیدار شوم. کاش بروم دکتر، آزمایش بدهم و حامله نباشم. اما این تهوع، این خواب آلودگی، این خستگی برای چیست. دو سه ماهی را در برزخ گذراندم؛ شک بین حامله بودن و نبودن. وقتی شکمم بالا آمد. دیگر مطمئن شدم کاری از دستم برنمی آید.
توی همین اوضاع و احوال، جنگ شهرها بالا گرفت. دم به دقیقه مهدی را بغل می گرفتم. خدیجه و معصومه را صدا می زدم و می دویدیم زیر پله های در ورودی. با خودم فکر می کردم با این همه اضطراب و کار یعنی این بچه ماندنی است.
آن روز هم وضعیت قرمز شده بود. بچه ها را توی بغلم گرفته بودم و زیر پله ها نشسته بودیم. صدای ضد هوایی ها آن قدر زیاد بود که فکر می کردم هواپیماها بالای خانه ما هستند. مهدی ترسیده بود و یک ریز گریه می کرد. خدیجه و معصومه هم وقتی می دیدند مهدی گریه می کند، بغض می کردند و گریه شان می گرفت. نمی دانستم چطور بچه ها را ساکت کنم. کم مانده بود خودم هم بزنم زیر گریه. با بچه ها حرف می زدم. برایشان قصه می گفتم، بلکه حواسشان پرت شود، اما فایده ای نداشت. در همین وقت در باز شد و صمد وارد شد. بچه ها اول ترسیدند. مهدی از صمد غریبی می کرد. چسبیده بود به من و جیغ می کشید.
ادامه دارد...✒️
💞 @zendegiasheghane_ma
+حاج آقا پناهیان:
آقا #امامزمـان صبح
"به عشق شما" چشم باز میکنه
این عشـ💖ـق فهمیدنی نیست...
بعد ما #صبح که چشم باز میکنیم
بجایِ "عرض ارادت" به محضر آقا
#گوشیامونُ چک میکنیم😔
زشته نه...⁉️
#السلام_علیک_یااباصالح_المهدی♥️
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌹🌹
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
شبتون مهدوی
💞 @zendegiasheghane_ma
#خدایا 🍃
شرمنده😞
لطف بیکرانت💫 هستم
شرمنده ترین😞
بندگانت✋ هستم
یا رب💖
اَناسَائِل الَّذِی اَعطَیتَـ📿ـه
عمریست🍃
دخیل آستانت💫 هستم
سلام همراهان خوب کانال 😊
💞 @zendegiasheghane_ma