eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.1هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃 🍃ما زیارتنامه حضرت عباس علیه السلام که می خوانیم می گیم شما الگوی هستی، الگوی هستید، الگوی هستید، الگوی مقاومت هستید بهترین فردی هستید که از نظر صبر و جهاد ولی خدا را یاری کردی یعنی منم باید همه این صفات را داشته باشم. 👌برادری که تمام مشکلات برادرش را تونست کمک بکنه، حواسش بود ولی خدا را یاری کند 👈 ما همه مون امت واحده هستیم ما به دلیل اینکه خانواده آسمانی هستیم همه مون با هم خواهر دینی هستیم برادر دینی هستیم. 😍پس خواهر باید خواهرش و دوست داشته باشه، محبت بکنه تلاش کنه ❌می گیم نه بابا اون که دو تا کوچه اون ورتره من که نمی شناسمشون. 🔔هنوز ما سعی نکردیم مقدمه سازی ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را تحقق بدیم. پس باید قدم برداریم. ✨ما در زیارتنامه به حضرت ابوالفضل علیه السلام می گیم ما با شما هستیم چون شما همراه ولی خدا بودین، کنار امام زمانتون بودین، هر جا شما باشید من هم هستم. ✋شما در مسائل و مشکلات صبر کردین وفا کردین منم همراه شما هستم من الان این مشکل رو دارم شما کمک من کن ❌ما بعضی موقع ها تنبل هستیم که حتی با اهلبیت علیهم السلام حرف بزنیم. 📢 حضرت زینب سلام الله علیها زندگی خودش را مدیریت کرد از زمانی که برادرش خوابیده بود سایه برادرش شد تا زمانی که خودش می خواست ازدواج کند و شرطی که برای همسرش گذاشت تا بعدش که بچه های خودش را فدای امام زمانش کرد و مدیریت خانم ها و بچه ها قبل و بعد از واقعه عاشورا. 👌تماما خودش و زندگیش و بچه هاشو وقف امامش کرده بود 🤔ما چقدر وقف امام حسین علیه السلام هستیم؟ 👈ما باید هدایت را تو زندگی بخوایم باید با اصول زندگی کنیم ✅ در مسائل و مشکلات باید زندگیمون داشته باشه. اگر قانون داشته باشیم محور و الگویمان می شود . 😔ما باید تابع باشیم ولی معمولا از تبعیت می کنیم 😳می گیم خدا اینطوری گفته می گه آخه من دوست دارم اونطوری. می گیم آقا حلقه طلا دستت نکن می گه آخه خانومم دوست داره. ❓❓پس خدا چی می شه؟ خدا میشه درجه دوم و سوم در زندگی های ما. @jalasaaat ارسال مطلب✅ کپی⛔️
#جهاد من خاکریزی است به نام #بیت برای فتح الفتوحی به عظمت لِتَسکُنوا اِلَیها ... 💞 @zendegiasheghane_ma
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 👌سن میشه اولین تجربه رابطه ای که انسان خودش می خواد بنا کنه، 🍃قبلش بالاخره رابطه هایی برقرار می شه؛ پدر ، مادری، شاگردی، معلمی، ولی تا این سن ها بیش تر انسان ها تاثیر پذیر هستند تاثیر می گیرند از محیط، از دوست یا حتی یک فیلم می تونه باشد،از یک کار هنری 👌بعدش که بزرگتر می شن تاثیرگذار می شن. 👈دوره بعدی ،دوره هست یعنی فرد می شود. 🌸 امام علی(ع):آفت دین است. 👈وقتی که ما تنبلی می کنیم را می گذاریم کنار. بودن را می گذاریم کنار، می گیم ولش کن. 👟مثلا می گن یکی از خانم ها داوطلب بشه که کفش ها را مرتب کنه می گیم که ولش کن دستم گِلی می شه،بهداشتی نیست. 😐 حالا یکی می گه بذار من انجام بدم شاید روزی هم کسی برا ما انجام بده 😍یکی می گه برای انجام می دم 👀 زاویه دید ها ما را در هر کدام از این مراحل رشد می دهند . 👈 وقتی ما مسوولیت های اجتماعی را قبول می کنیم زاویه دید ما به مسئولیت در رشدمان اثر دارد. 🔔مثلاً فردی مدیر می شه،ما کارمند می شیم ما خانم خانه دار می شیم خانه داری یه مسوولیت خیلی بزرگی است ❌ما بعضا چطور نگاه می کنیم خانه داری می کنیم و می سابیم. خسته شدم ازبس چندمدل غذا- قیمه و قرمه- پختم ...❌ 📢📢 ولی شما خانمهایی که نظم دارید میگید🔰 👈 ماداریم درجه خونه رو بالا میبریم❤️ 👈 ماداریم خونه رو بالا میبریم😊 👈ما خونه هستیم 🌸 👈ما هستیم. ✅ 👈 ما 😍 👈 🍃 👈 ما داریم می کنیم.💪 @jalasaaat ارسال مطلب✅ کپی⛔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نوبت ماست همه دخترها و پسرها همه خانمها و اقایون لطفا این کلیپ رو ببینید🌹 🔻با دیدن ‌شما باور میکنم امام‌صادق(ع) ۴هزار شاگرد داشت،ولی دنبال ۴۰ مرد میگشت! خواهش میکنم همه ببینید☝️🏻☝️🏻 💞 @zendegiasheghane_ma
اى زنان مسلمان! شما با خوب شوهردارى كردن، از مهم ترين ركن جامعه اسلامى محافظت مى كنيد همان طور كه جهاد كنندگان از مرز خاكى كشور محافظت مى كنند. شما از حريم عشق و محبّت حمايت مى كنيد تا در سرتاسر جامعه، محبّت جوانه بزند، رشد كند وثمر دهد. اينكه شوهر شما مرد مهربانى باشد و شما با او بسازيد كه هنر نيست زيرا در اين صورت، شما خوبى ديده ايد و در مقابل خوبى كرده ايد. ولى اگر شوهر شما مردى باشد كه گاه گاهى در حقوق شما كوتاهى كند ولى شما ايثار كنيد و خوب شوهردارى كنيد هنر كرده ايد! اينجاست كه خدا براى شما ثواب جهاد را مى نويسد! 📚 همسر دوست داشتنی؛ خدامیان آرانی 💞 @zendegiasheghane_ma
⛔️ 🍃🌀🍃🌀🍃🌀🍃 بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین اللهم ایاک نعبد و ایاک نستعین هرکسی که می خواهد حی باشد یک روش اینه که بهانه ⬅️ممنوع📛 باشد. از قدیم هم مشهور بوده که به کسی که بهانه می گرفت می گفتند بهانه های بنی اسراییلی نگیر.😎 به طور کلی بهانه مبنای مشخص نداره. حالا ما می خواهیم فهرستی ارايه کنیم از انواع بهانه هایی که سر راه می تونه قرار بگیره: وقتی کاری رو می خواهیم شروع کنیم اولین چیزی که به ذهن ما وارد می شه👈 است. یعنی پیش از شروع کار دائم به بزرگی و سختی آن فکر می کنیم .🤔  نتیجه فکر کردن به سختی  این هستش که اون کار رو انجام نخواهیم داد . 👾 حالا ممکنه اینکار مادی یا معنوی باشه ؛ خانه تکانی به عنوان یک کار مادی و یا گرفتن یک چله به منظور یک امر معنوی می تونه  مثالی از کار سخت باشه.♻️⭕️ یکی از خانم ها که در راهیان نور شرکت کرده بود می گفت هر باری که چله ای را شروع می کنم بعد از ۳ روز فراموش می کنم توی معراج شهدای اهواز تصمیم می گیره چله را به نام حاج آقای صباغیان به عنوان پدر معنوی انجام بده و موفق می شه چله را به تمام کنه، این یعنی ⬅️ توانست راهکاری برای مقابله با بهانه پیدا کنه. یه روش برای تضمین قدرت اجرایی. حالا سخت ترین و بزرگترین کار برای خانم ها چیه⁉️⬅️ همسرداری .آنقدر اینکار سخت و بزرگ است که از آن به عنوان یاد می شه @jalasaaat ارسال مطلب ✅ کپی ⛔
هدایت شده از دوتا کافی نیست
"بسم الله قاصم الجبارین" ✨«الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ» (توبه، ۲۰) 🌹شهید قاسم سلیمانی، چهل سال از عمر پربرکت خود را در عرصه جهاد و مبارزه با دشمنان و استکبار جهانی صرف نمود و در این راه با اطاعت از ولی امر مسلمین، خالصانه در راه خدا و خدمت به مسلمانان گام برداشت و عاقبت به آرزوی دیرینه خود، یعنی شهادت نائل گردید. اینک نوبت ماست. ✨مقام معظم رهبری: "فرزندآوری یکی از مجاهدتها و وظایف زنان است."(٩٢/٢/١۱) ✅ ما مادران ایران زمین "بعنوان اثرگذارترین افراد جامعه" به تأسی از این شهید والامقام، هم قسم می شویم تا در نبرد با مستکبرین در که ویرانگرتر از جنگ نظامی است با بیشتر و شایسته آنها براساس سبک زندگی اسلامی، ضمن لبیک به مطالبه جدی و مکرر امام خامنه ای (دام ظله العالی) مبنی بر افزایش جمعیت، حفظ نسل جوان و اقتدار کشور، انتقام سختی از نظام سلطه و در رأس آن، آمریکای جنایتکار بگیریم. 👌 در تاریخ ثبت است پس از شهادت زید بن علی (علیه السلام) زنان کوفه (شیعیان) تا یکسال پسرانی را که زائیدند، زید نام نهادند و دهها سال بعد، کوفه پر بود از مردانی زید نام که خاطره زید بن علی (علیه السلام) را زنده نگه داشتند. شایسته است زنان ایرانی و چه بسا زنان جبهه مقاومت تا سالگرد شهادت حاج قاسم، پسرانی که به دنیا می آورند، نامگذاری کنند تا ان شاء الله سال آینده، نام قاسم جزو محبوب ترین اسامی انتخابی ایرانیان، توسط ثبت احوال اعلام گردد. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
برداشت هایی از کتاب 🔰🔰🔰 🌸 به نقل از امام صادق علیه السلام ؛ پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله ضمن تاکید بر ازدواج و فرزند دار شدن، فرمودند ؛ مگر نمی دانید در قیامت به ( آمار و ) شما ، حتی به بر دیگر امت ها می بالم . کودک سقط شده در ورودی بهشت، تلاش پیگیر دارد تا پدر و مادرش را به بهشت آورد . خدا نیز به خاطر فضل و رحمت بر وی به فرشته فرمان می دهد که پدر و مادرش را به بهشت ببرد‌ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ❤️ خانوم خونه ❤️ 🔔 در این زمان که کاهش جمعیت در کشور عزیزمان داره بحرانی می شه، اگه ما تلاش و نکردیم برای افزایش جمعیت، در دنیا و آخرت ضرر کردیم 👌👌 رب و تربیت کننده خداست پس نگران تربیت فرزندت نباش، تو به وظیفه ت عمل کن و بقیه ش رو بسپار به خدا ✅ تربیت یکی دو تا بچه سخت تر از تربیت فرزندان بیشتر است 👌👌 و رزق دهنده خداست پس نگران وضعیت اقتصادی و... نباش 👈 گول تبلیغات دشمن را نخوریم که سن ازدواج را بالا بردند و سن بچه دار شدن را تا ۳۵ سالگی پایین آوردند، خدا به طبیعت زن ها اجازه داده تا یائسه نشدند فرزنددار شوند 🍃 پیامبر صلی الله علیه و آله روز قیامت به فرزندان سقط شده امتش هم می بالد 😍😍 پس در این ایام ولادت پیامبر عزیزمان ، نیت کن و برای تکثیر نسل ناب محمدی، با عزم راسخ در این میدان جهاد، بدون ترس و نگرانی قدم بردار @jalasaaat ارسال مطلب✅ کپی⛔️
برداشت هایی از کتاب 🔰🔰🔰 حضرت پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمودند: خدا عذاب قبر را از سه دسته از زنان بر می دارد و در روز قیامت با فاطمه سلام الله علیها دختر رسول خدا محور خواهند شد: 1⃣ زنی که بر شکیبایی کند 2⃣ و زنی که در برابر شکیبایی کند 3⃣ و زنی که را به همسرش ببخشد. 👌 خدا به هر یک از آنان ثواب می دهد 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ❤️ خانوم خونه ❤️ 👈 ، مهمترین برای زن است ⛔️ پس بهانه جویی ممنوع⛔️ 👌 صبر بر بداخلاقی و غیرت ورزی شوهر، اجر هزار شهید رو داره و عذاب قبر رو بر می داره، پس فرصت های بدخُلقی همسرت رو برای رسیدن به مقام غنیمت بدان و غُر نزن😊 ❌ مشاورانی که به سبک غربی به ما مشاوره می دهند و به جای یادآوری تکلیف و بندگی، زن و شوهر را به عرصه معامله می کشانند، راهنماهای خوبی نمی توانند باشند. 👌 هر یک از زن و مرد در زندگی باید به دنبال تکلیف خودش باشه، نه اینکه اگر او چنین کرد من هم چنان خواهم کرد. @jalasaaat ارسال مطلب✅ کپی⛔️
💠 شاید اولین بار بود گریه حیدر را می‌شنیدم و شنیدن همین گریه غریبانه قلبم را در هم فشار داد و او با صدایی که به‌سختی شنیده می‌شد، پرسید :«نمی‌ترسی که؟» مگر می‌شد نترسم وقتی در محاصره داعش بودم و او ترسم را حس کرده بود که آغوش لحن گرمش را برایم باز کرد :«داعش باید از روی جنازه من رد شه تا به تو برسه!» و حیدر دیگر چطور می‌توانست از من حمایت کند وقتی بین من و او، لشگر داعش صف کشیده و برای کشتن مردان و تصاحب زنان آمرلی، لَه‌لَه می‌زد. 💠 فهمید از حمایتش ناامید شده‌ام که گریه‌اش را فروخورد و دوباره مثل گذشته مردانه به میدان آمد :«نرجس! به‌خدا قسم می‌خورم تا لحظه‌ای که من زنده هستم، نمی‌ذارم دست داعش به تو برسه! با دست (علیه‌السلام) داعش رو نابود می‌کنیم!» احساس کردم از چیزی خبر دارد و پیش از آنکه بپرسم، خبر داد :«آیت‌الله سیستانی حکم داده؛ امروز امام جمعه اعلام کرد! مردم همه دارن میان سمت مراکز نظامی برای ثبت نام. منم فاطمه و بچه‌هاشو رسوندم و خودم اومدم ثبت نام کنم. به‌خدا زودتر از اونی که فکر کنی، محاصره شهر رو می‌شکنیم!» 💠 نمی‌توانستم وعده‌هایش را باور کنم که سقوط شهرهای بزرگ عراق، سخت ناامیدم کرده بود و او پی در پی رجز می‌خواند :«فقط باید چند روز مقاومت کنید، به مدد (علیه‌السلام) کمر داعش رو از پشت می‌شکنیم!» کلام آخرش حقیقتاً بود که در آسمان صورت غرق اشکم هلال لبخند درخشید. نبض نفس‌هایم زیر انگشت احساسش بود و فهمید آرامم کرده است که لحنش گرم‌تر شد و هوای به سرش زد :«فکر می‌کنی وقتی یه مرد می‌بینه دور ناموسش رو یه مشت گرگ گرفتن، چه حالی داره؟ من دیگه شب و روز ندارم نرجس!» و من قسم خورده بودم نگذارم از تهدید عدنان باخبر شود تا بیش از این عذاب نکشد... ✍️نویسنده:   ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
صدای اذان همچنان از بیرون اتاق به گوشم می‌رسید، دل من برای حیدرم در قفس سینه بال بال می‌زد و مثل همیشه حرف دلم را حتی از راه دور شنید که تماس گرفت. 💠 حلیه آب آورده بود و عباس فهمید می‌خواهم با حیدر خلوت کنم که از کنارم بلند شد و او را هم با خودش برد. صدایم هنوز از ترس می‌تپید و با همین تپش پاسخ دادم :«سلام!» جای پای گریه در صدایم مانده بود که از هم پاشید، برای چند لحظه ساکت شد، سپس نفس بلندی کشید و زمزمه کرد :«پس درست حس کردم!» 💠 منظورش را نفهمیدم و خودش با لحنی لبریز غم ادامه داد :«از صدای اذان که بیدار شدم حس کردم حالت خوب نیس، برای همین زنگ زدم.» دل حیدر در سینه من می‌تپید و به روشنی احساسم را می‌فهمید و من هم می‌خواستم با همین دست لرزانم باری از دلش بردارم که همه غم‌هایم را پشت یک پنهان کردم :«حالم خوبه، فقط دلم برای تو تنگ شده!» 💠 به گمانم دردهای مانده بر دلش با گریه سبک نمی‌شد که به تلخی خندید و پاسخ داد :«دل من که دیگه سر به کوه و بیابون گذاشته!» اشکی که تا زیر چانه‌ام رسیده بود پاک کردم و با همین چانه‌ای که هنوز از ترس می‌لرزید، پرسیدم :«حیدر کِی میای؟» 💠 آهی کشید که از حرارتش سوختم و کلماتی که آتشم زد :«اگه به من باشه، همین الان! از دیروز که حکم اومده مردم دارن ثبت نام می‌کنن، نمی‌دونم عملیات کِی شروع میشه.» و من می‌ترسیدم تا آغاز عملیات تعبیر شود که صحنه سر بریده حیدر از مقابل چشمانم کنار نمی‌رفت... ✍️نویسنده:   ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت43 💠 اما خودش هم فاتحه دیدار دوباره‌ام را خوانده بود که چشمانش خیس و دستش به
✍️ 💠 صورت بزرگ مرد زیر حجم انبوهی از ریش و سبیل خاکستری در هم رفت و به گریه‌هایم کرده بود که با تندی حساب کشید :«چرا گریه می‌کنی؟ ترسیدی؟» خشونت خوابیده در صدا و صورت این زندان‌بان جدید جانم را به لبم رسانده بود و حتی نگاهم از ترس می‌تپید که سعد مرا به سمت خانه هل داد و دوباره بهانه چید :«نه ابوجعده! چون من می‌خوام برم، نگرانه!» 💠 بدنم به‌قدری می‌لرزید که از زیر چادر هم پیدا بود و دروغ سعد باورش شده بود که با لحنی بی‌روح ارشادم کرد :«شوهرت داره عازم میشه، تو باید افتخار کنی!» سپس از مقابل در کنار رفت تا داخل شوم و این خانه برایم بوی می‌داد که به سمت سعد چرخیدم و با لب‌هایی که از ترس می‌لرزید، بی‌صدا التماسش کردم :«توروخدا منو با خودت ببر، من دارم سکته می‌کنم!» 💠 دستم سُست شده و دیگر نمی‌توانستم روی زخمم را بگیرم که روبنده را رها کردم و دوباره خون از گوشه صورتم جاری شد. نفس‌هایش به تپش افتاده و در سکوتی ساده نگاهم می‌کرد، خیال کردم دلش به رحم آمده که هر دو دستش را گرفتم و در گلویم ضجه زدم :«بذار برم، من از این خونه می‌ترسم...» و هنوز نفسم به آخر نرسیده، صدای نکره ابوجعده از پشت سرم بلند شد :«اینطوری گریه می‌کنی، اگه پای شوهرت برای بلنگه، گناهش پای تو نوشته میشه!» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ 💠 نمی‌دانست سعد به بوی غنیمت به می‌رود و دل سعد هم سخت‌تر از سنگ شده بود که به چشمانم خیره ماند و نجوا کرد :«بذارم بری که منو تحویل نیروهای امنیتی بدی؟» شیشه چشمانم از گریه پر شده و به سختی صورتش را می‌دیدم، با انگشتان سردم به دستش چنگ زدم تا رهایم نکند و با هق‌هق گریه قسم خوردم :«بخدا به هیچکس هیچی نمیگم، فقط بذار برم! اصلا هر جا تو بگی باهات میام، فقط منو از اینجا ببر!» 💠 روی نگاهش را پرده‌ای از اشک پوشانده و شاید دلش ذره‌ای نرم شده بود که دستی را از پشت سر کشید و من از ترس جیغ زدم. به‌سرعت به سمت در چرخیدم و دیدم زن جوانی در پاشنه درِ خانه، چادرم را گرفته و با اخم توبیخم کرد :«از و رسولش خجالت نمی‌کشی انقدر بی‌تابی می‌کنی؟» سعد دستانش را از حلقه دستانم بیرون کشید تا مرا تحویل دهد و به جای او زن دستم را گرفت و با یک تکان به داخل خانه کشید. 💠 راهرویی تاریک و بلند که در انتهایش چراغی روشن بود و هوای گرفته خانه در همان اولین قدم نفسم را خفه کرد. وحشتزده صورتم را به سمت در چرخاندم، سعد با غصه نگاهم می‌کرد و دیگر فرصتی برای التماس نبود که مقابل چشمانم ابوجعده در را به هم کوبید. باورم نمی‌شد سعد به همین راحتی رهایم کرده و تنها در این خانه گرفتار شدم که تنم یخ زد. در حصار دستان زن پر و بال می‌زدم تا خودم را دوباره به در برسانم و او با قدرت مرا به داخل خانه می‌کشید و سرسختانه نصیحتم می‌کرد :«اینهمه زن شوهراشون رو فرستادن ! باید محکم باشی تا خدا نصرت خودش رو به دست ما رقم بزنه!» و من بی‌پروا ضجه می‌زدم تا رهایم کند که نهیب ابوجعده قلبم را پاره کرد :«خفه شو! کی به تو اجازه داده جلو صداتو بلند کنی؟» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت45 💠 نمی‌دانست سعد به بوی غنیمت به #ترکیه می‌رود و دل سعد هم سخت‌تر از سنگ شد
💠 با شانه‌های پهنش روبرویم ایستاده و از دستان درشتش که به هم فشار می‌داد حس کردم می‌خواهد کتکم بزند که نفسم در سینه بند آمد و صدایم در گلو خفه شد. زن دوباره دستم را کشید و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، تحقیرم کرد :«تو که طاقت دوری شوهرت رو نداری، چطوری می‌خوای کنی؟» میان اتاق رسیده بودیم و دستم هنوز در دستش می‌لرزید که به سمتم چرخید و بی‌رحمانه تکلیفم را مشخص کرد :«تو نیومدی اینجا که گریه کنی و ما نازت رو بکشیم! تا رسیدن به داریا، ما باید ریشه رو تو این شهر خشک کنیم!» 💠 اصلاً نمی‌دید صورتم غرق اشک و شده و از چشمان خیس و سکوت مظلومانه‌ام عصبی شده بود که رو به ابوجعده اعتراض کرد :«این لالِ؟» ابوجعده سر تا پای لرزانم را تماشا کرد و از چشمانش نجاست می‌بارید که نگاهش روی صورتم چسبید و به زن جواب داد :«! بلد نیس خیلی صحبت کنه!» و انگار زیبایی و تنهایی‌ام قلقلکش می‌داد که به زخم پیشانی‌ام اشاره کرد و بی‌مقدمه پرسید :«شوهرت همیشه کتکت می‌زنه؟» 💠 دندان‌هایم از به هم می‌خورد و خیال کرد از سرما لرز کرده‌ام که به همسر جوانش دستور داد :«بسمه! یه لباس براش بیار، خیس شده!» و منتظر بود او تنهایمان بگذرد که قدمی دیگر به سمتم آمد و زیر لب پرسید :«اگه اذیتت می‌کنه، می‌خوای بگیری؟»... ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت47 💠 قدمی عقب رفتم و تیزی نگاه هیزش داشت جانم را می‌گرفت که صدای بسمه در گوشم
💠 و بهانه خوبی بود تا عجالتاً این زن جوان را از مقابل چشمان شوهرش دور کند که شمرده شروع کرد :«نمی‌دونم تو چه هستی که هیچی از نمی دونی و از رفتن شوهرت اینهمه وحشت کردی! اما اگه اونقدر به و رسولش ایمان داری که نمی‌خوای رافضی‌ها داریا رو هم مثل و و به کفر بکشونن، امشب با من بیا!» از گیجی نگاهم می‌فهمید حرف‌هایش برایم مفهومی ندارد که صدایش را بلندتر کرد :«این شهر از اول نشین بوده، اما چندساله به هوای همین حرمی که ادعا می‌کنن قبر سکینه دختر علیِ، چندتا خونواده مهاجرت کردن اینجا!» 💠 طوری اسم رافضی را با چندش تلفظ می‌کرد که فاتحه جانم را خواندم و او بی‌خبر از حضور این رافضی همچنان می‌گفت :«حالا همین حرم و همین چندتا خونواده شدن مرکز فتنه که بقیه مردم رو به سمت کفر خودشون دعوت کنن! ما باید مقاومت رافضی‌ها رو بشکنیم وگرنه قبل از رسیدن ، رافضی‌ها این شهر رو اشغال می‌کنن، اونوقت من و تو رو به کنیزی می‌برن!» نمی‌فهمیدم از من چه می‌خواهد و در عوض ابوجعده مرا می‌خواست که از پشت در مستانه صدا رساند :«پس چرا نمیاید بیرون؟» 💠 از نفسم بند آمد و فرصت زیادی نمانده بود که بسمه دستپاچه ادامه داد :«الان با هم میریم حرم!» سپس با سرانگشتش به گونه سردم کوبید و سرم منت گذاشت :«اینجوری هم در راه خدا می‌کنیم هم تو امشب از شرّ ابوجعده راحت میشی!» تمام تنم از زخم زمین خوردن و اینهمه وحشت درد می‌کرد و او نمی‌فهمید این جنازه جانی برای جهاد ندارد که دوباره دستور داد :«برو صورتت رو بشور تا من ابوجعده رو بپزم!» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🔴 💠 اگر از فردی که دارد در میدان مبارزه با دشمنان خدا و در رکاب امام زمانش نبرد و می‌کند سوال شود در دنیا چه آرزویی داری و او در جواب بگوید: "آرزو دارم تحصیلی دکترا بگیرم یا بگوید آرزو دارم حافظ قرآن شوم و یا فلان شغل را داشتم و یا بگوید کاش درآمد خوب و زیادی داشتم!" حتماً به او خواهیم گفت چه ارزشی بالاتر از جهاد در راه خدا چه گوهری ناب‌تر از همین کاری که داری انجام می‌دهی؟ و اگر بخواهد از موقعیّت خود گلایه کند که چرا به جایی نرسیده‌ام مورد عقلا قرار می‌گیرد. 💠 گاه در زندگی مشترک جنس گلایه‌ی زن یا مرد این است که چرا مشغله‌ی من در زندگی بابت همسرداری، فرزند‌داری و خانه‌داری مانع رشد و پیشرفت من شده و نتوانستم از لحاظ تحصیلی، معنوی، شغل و درآمدزایی به جایی برسم. 💠 ریشه‌ی اینگونه توقّعات، ملاک ما در معنای پیشرفت است و فکر می‌کنیم یعنی شغل، درآمد، ثروت، مدرک تحصیلی و جایگاه اجتماعی ویژه در حالیکه ملاک پیشرفت و ارزش در دین (که در روز قیامت نیز همان ملاک مورد بازخواست قرار می‌گیرد) چیزی جز انجام متناسب با شرایط فرد نیست. 💠 وقتی روایت داریم که "جهاد زن، خوب کردن است" یعنی بالاترین ارزش و پیشرفتی که در نزد خدا برای یک زن خانه‌دار وجود دارد خوب همسرداری کردن است و ارزش و وظیفه‌ای بالاتر از آن برای او وجود ندارد و مانند یک است که دارد در وسط معرکه، مبارزه و نبرد می‌کند و در حال حاضر چیزی باارزش‌تر و بااولویت‌تر‌ از این وجود ندارد تا در حسرت آن باشد. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🔴‌ ‌بعداینهمه شبهاتی که درمورد در اسلام تو فضای مجازی دیدم این متن واقعا زیبا را دیدم : 🌸من یک بانوی ایرانی مسلمانم🌸 🌹 ﺍﺯ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﭘﺪﺭﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﺸﺪ هرچه خریده بود اول به ﻣﻦ ﻣﯿﺪﺍﺩ 🎁ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺳﻔﺎﺭﺵ پیامبر ﺍﺳﺖ ...😃 🌹ﺍﻭﻝ ﻣﺮﺍ می بوﺳﯿﺪ ﺳﭙﺲ به ﺳﺮﺍﻍ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺗﺎ ﺳﻨﺖ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺠﺎ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ ...👌 🌹ﻃﺒﻖ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﺍ و سعادتمند ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺖ ﭼﻮﻥ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺑﻮﺩ😍 ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ گـــل ﺧﻄﺎﺏ ﻣﯿﮑﺮﺩ چرا که از امامش علی ( ع)آموخته بود که زن است نه قهرمان...🍃🌸🍃 🌹وقتی ازدواج کردم،👰 وظیفه ی سنگین از دوش من برداشته شد و دادن یک لیوان آب به همسرم اجر جهاد در راه خدا را برایم داشت...☕️🍶☺️ 🌹خداوند برایم حق و قرار داده تا استقلال مالی داشته باشم و دستم جلو هیچ کس دراز نباشد... 💵☺️ آنچه میگیرم حقم هست و حتی میتوانم آن را ببخشم از طرفی ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺑﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﻭ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻭ ﻫﻨﺮ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻏﺪﻏﻪﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ😉👌 ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﯾﻦ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﺩﻥ ﭘﺪﺭ ﯾﺎ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ☝️ 🌹ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺣﻖ ﻣﻬﺮﯾﻪ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺑﻔﻬﻤﺎﻧﺪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻫﻮﺱ ﮐﻨﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﻋﻮﺿﻢ ﮐﻨﺪ...😒 🌹پدرم همیشه مواظب بود تا دلم نشکند💔و آزاری نبینم 😥چراکه پیامبرش گفته است: زنان مانند بلور اند حساس و شکننده.آنها را نیازارید...💓 🌹وقتی مادر شدم 😇 خدای مهربان از محبت و عشق خودش در من دمید تا نسل آینده بشر را تربیت کنم و به پاداش آن ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﻢ قرار داد...😍☺️ 🌹ﺩﯾﻪ ﯼ ﭘﺪﺭ و ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ اگر_ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ_ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺗﺎﻣﯿﻦ ﻣﺎﻟﯽ ﮐﻨﻨﺪ😔ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﺎﻓﺎﺕ ﺷﻮﺩ... 🌹به مسلمان بودنم افتخار میکنم✋ که پیامبرش گفته است : چه فرزند خوبی است دختر پرمحبت، کمک کار، مونس و همدم، پاک و علاقه مند به پاکیزگی😍😌 ⚛(ﻣﻌﻨﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﻫﺒﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻡ)☝️⚛ ﺣﺎﻟﻢ ﺍﺯ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ که ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻣﺮدان ﻣﺴﺎﻭﯼ ﻗﻠﻤﺪﺍﺩ ﻣﯿﮑﻨﺪ.😠 ﻣﻦ تساوی ای ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﺷﺐ ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ بدوم ﮐﻪ ﺳﺮ ﻣﺎﻩ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﺪﺭﻥ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺭﺍ بگیرم 😰😡 √من ام جایگاهم فراتر ازین حرفهاست ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
منطق‌‍ِما: میخوای ازدواج کنى شغل،خونه،ماشین حل‌کن و‌اما... منطق‌اسلام: می‌خوای شغل،خونه،ماشین‌حل‌بشه ازدواج کن!
💠 اگر از فردی که دارد در میدان مبارزه با دشمنان خدا و در رکاب امام زمانش نبرد و می‌کند سوال شود در دنیا چه آرزویی داری و او در جواب بگوید: "آرزو دارم تحصیلی دکترا بگیرم یا بگوید آرزو دارم حافظ قرآن شوم و یا فلان شغل را داشتم و یا بگوید کاش درآمد خوب و زیادی داشتم!" حتماً به او خواهیم گفت چه ارزشی بالاتر از جهاد در راه خدا چه گوهری ناب‌تر از همین کاری که داری انجام می‌دهی؟ و اگر بخواهد از موقعیّت خود گلایه کند که چرا به جایی نرسیده‌ام مورد عقلا قرار می‌گیرد. 💠 گاه در زندگی مشترک جنس گلایه‌ی زن یا مرد این است که چرا مشغله‌ی من در زندگی بابت همسرداری، فرزند‌داری و خانه‌داری مانع رشد و پیشرفت من شده و نتوانستم از لحاظ تحصیلی، معنوی، شغل و درآمدزایی به جایی برسم. 💠 ریشه‌ی اینگونه توقّعات، ملاک ما در معنای پیشرفت است و فکر می‌کنیم یعنی شغل، درآمد، ثروت، مدرک تحصیلی و جایگاه اجتماعی ویژه در حالیکه ملاک پیشرفت و ارزش در دین (که در روز قیامت نیز همان ملاک مورد بازخواست قرار می‌گیرد) چیزی جز انجام متناسب با شرایط فرد نیست. 💠 وقتی روایت داریم که "جهاد زن، خوب کردن است" یعنی بالاترین ارزش و پیشرفتی که در نزد خدا برای یک زن خانه‌دار وجود دارد خوب همسرداری کردن است و ارزش و وظیفه‌ای بالاتر از آن برای او وجود ندارد و مانند یک است که دارد در وسط معرکه، مبارزه و نبرد می‌کند و در حال حاضر چیزی باارزش‌تر و بااولویت‌تر‌ از این وجود ندارد تا در حسرت آن باشد.