فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣زرشک رو اینجوری درست کن همه عاشقش میشن
🍃❤️🍃
#ایدههای_باسلیقگی
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
#برشی_از_یک_زندگی
#پروین
#قسمت_پنجاهونه🌺
حدود دو ماه بعد بود من بلند شده بودم برای پسرم شیر درست کنم احساس کردم که بیبی توی خواب داره ناله میکنه رفتم نزدیکش و گفتم بی بی چی شده چیزی میخوای برات بیارم؟؟گفت دخترم برام آب بیار رفتم براش آب آوردم دستمو تو دستش گرفت و گفت دخترم من دارم میرم تو مراقب خودتو زندگیت باش اگه دیدی واقعا مرتضی توبه کرده برگرد سرزندگیت..زندگی عوض کردن به این راحتی ها نیست برای بچه یتیم خیلیا دل میسوزونن ولی هیچ کس حاضر نمیشه از بچه یتیم مراقبت بکنه..الان آقاجونت سرپاس داره ازت مراقبت می کنه اگر فردا نباشه تو میمونی و داداش و زنداداشات،میدونی که اونا اجازه نمیدن پاتوخونشون بذاری هیچ مردی هم راضی نمیشه ازسه تابچه مراقبت بکنه مجبور میشی تاآخر عمرت تنها زندگی کنی حتی شاید مرتضی بچه اشو ازت بگیره که اونموقع ازدوری بچه ات دیوانه میشی..اگر دیدی واقعا مرتضی اشتباه کرده و به اشتباهش پی برده برگرد به زندگیت و دو دستی شوهرتو بچسب اون مرده و شیطان گولش زده ..بی بی گفت من دارم میرم ولی تو به نصیحتم گوش بده داخل صندوقچه یه چیزهایی دارم که بعد از رفتن من باز کن و بین خودت و خواهر برادرات تقسیم کن اونا تنها سرمایه ی من هستن الان برو قرآن رو بیار برای من قران بخون من چشامو میبندم و گوش میدم..
حرفهای بی بی منو بهم ریخته بود راست میگفت اگه مرتضی بچه رو ازم میگرفت چی من میمردم ،بدون پسرم زندگی کردن معنی نداشت..قرآن رو آوردم و شروع کردم به خوندن با هرکلمه اش گریه میکردم..بعد ازنیم ساعت قران خواندن احساس کردم که بی بی پرواز کرد میتونم بگم نوری اومدتواتاق که من بااینکه بی بی رفته بود ولی من ناراحت نبودم..بله در یک شب آرام و زیبا از پیش ما رفت واقعا میتونم بگم مثل یک پرنده پرواز کرد و رفتم مادرم و آقاجون و بیدار کردم..هردوشون شروع به گریه زاری کردن مادرم گریه میکرد و میگفت زن نور بهت بباره این همه سال عروست بودم یک بار منو اذیت نکردی یک بار حرف زشت به من نزدی تمام کارهای خانه داری رو بهم یاد دادی من هیچی بلد نبودم نه غذا پختن بلد بودم و نه خانه داری ولی هیچ وقت ازم ایراد نگرفتی خودت مثل یک مادر مهربان همه چیز و از صفر بهم یاد دادی..آقا جونم گریه می کرد و می گفت کاش می تونستم هر سال بفرستمت زیارتکاش بیشتر از این خدمتتو می کردم...
خلاصه کم کم خواهر برادرامم آمدن همشون گریه زاری می کردن این وسط تنها کسی که گریه نمیکرد من بودم چون واقعاً دیدم بی بی چقدر زیبا مرد و مطمئن بودم که جایی رفته که بهترین جا و مکانه.. تمام فکرم پیش حرفهای بی بی بود گاهی میرفتم پسرمو بغل میکردم و گریه میکردم،حتی یک لحظه هم طاقت دوریشو نداشتم تنها من بودم که به کارها رسیدگی می کردم و دوست داشتم که تمام مراسم های بی بی به بهترین شکل ممکن تموم بشه چون بی بی خیلی آبرودار بود و همه ی محل و همه ی فامیل ازش تعریف میکردند..آقاجونم روز سوم براش مراسم بزرگی گرفت و حدود هزار نفر مهمان داشتیم مهمان هایی که شاید بیشترشون رو نمیشناختیم ..پانصدنفر از فامیل ها و دوستای آقاجون بودند ولی بقیع غریبه و بیگانه بودند که آقا جونم گفته بود هر کس که تو کوچه هست بیاد و سر این سفره بشینه و فقط فاتحه بخونه یک هفته آشپزها تو خونمون بودن و غذا میپختن شاید برای هر وعده بیشتر از صد نفر مهمان داشتیم آقاجونم حسابی پول خرج می کرد و می گفت هر چی برای مادرم انجام بدم کمه،آخر سر هم به یاد بی بی خیریه ی کوچکی ساخت و اکثر خیرین بازار رو اونجا جمع کرد و الان هم همان خیریه کار می کنه و برای خانواده های زیادی کمک خرجی میده ..
خلاصه مراسم های بی به بهترین شکل ممکن تمام شد اما بگم از مرتضی که در تمام مراسم های بی بی حضور داشت و اونقدر این چندماه شکسته شده بود که من واقعا نمیشناختمش، صورتش رو اصلاح نکرده بود چند تار موی سفید روی سرش بود،نمیدونم چرا وقتی بهش نگاه کردم یه حس خاصی نسبت بهش پیدا کردم ولی بعد با خودم گفتم خر نشو این همون مرتضی ست که وقتی نبودی بهت خیانت کرد ..مرتضی سعی میکرد تو مراسم ها بهم نزدیک بشه ولی من تا متوجه می شدم که داره از دور به سمتم میاد زود می رفتم به سمت مجلس زنانه و هیچ وقت مرتضی جرات نمی کرد که منو از مجلس صدا کنه..بعد از فوت بی بی سکوت غمگینی در خونمون جاری شده بود پدرم به شدت ناراحت بود و وقتی پسرم گریه میکرد حسابی به هم میریخت ...درسته که بهم چیزی نمیگفت ولی می دیدم که وقتی پسرم گریه میکنه یه لا اله الا الله میگه و به سمت حیاط میرفت..
راستش کم کم داشتم به حرفای بی بی ایمان میاوردم این که پدرم بود و پشتم بهش گرم بود داشت کم کم
کم می آورد چه برسه به کس دیگه که بخواد از من مراقبت بکنه..میدونستم که هیچکدوم از زن داداشام لیاقت اینو ندارن که حتی یک شب من و تو خونشون نگه دارن
ادامه...
🖌#کانال _زندگی شیرین 💞
@maryam_sfri
💫@zendegiishirinn💫
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو فقط خودت باش...
🍀🍀
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
#پندانه 💫
ـ🤍🌼🤍🌼🤍🌼
ـ🌼🤍🌼🤍🌼
به عنوان یه روانشناس به تجربه دیدم حرف نزدن در مورد اینموارد بهتر از حرف زدنه...
نگفتن اهداف و برنامه ها و میزان درآمدت...چون بسیار دیدم بعدش آدما از گفتن و بیان اینها به جای حمایت چه آسیب ها که ندیدن تعداد کمی از موفقیت توخوشحال میشن یادت باشه
از جزییات و مشکلات خونوادگیت به همه نگو هرچقدر هم بهت سخت بگذره اما بیرون بردن حرف های درون خونواده پیش هرکسی قشنگ نیست
خود رابطه عاطفیت رو پنهون نکن اما جزییاتش رو چرا لازم نیست بگی
حرفات در مورد بقیه رو پیش هرکسی نگو چون چندبار چیزی که گفتی رو معمولا روش میذارن و تحویل همون شخص میدن و در نهایت؛
اگه بخوام بگم بزرگ ترین خودمراقبتی چیه قطعا کم حرف زدن و سنجیده حرف زدنه.
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
31.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گمج کباب ...
آشپزی در طبیعت
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
💢 روی سخنم با #شماست
اینکار #ممنوع_است🔻
🔹 اگر گاهی دعواتون شد، بعد از دعوا به خانوادتون ماجرا رو تعریف نکنید!
👈 اولاً آنها یک طرفه قضاوت میکنند
دوماً همسرتون در نزد آنها تخریب میشود.
👈 شما بعد از مدتی کوتاه آشتی میکنید و همه چیز را فراموش میکنید اما خانواده شما یادشون نمیره و دیدشان نسبت به زندگی شما #تغییر میکند.
🔹 علاوه بر اینکه ممکن است از این به بعد در زندگی شما دخالت کنند چون خود، این اجازه را بهشون دادید.
#همسرداری
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
10.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟣 بعضی از آقایون صورت مسئله رو پاک می کنند....
#دکتر_سعید_عزیزی
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
💫حکایت کوتاه و آموزنده 💫
ـ🤍🌼🤍🌼🤍🌼
ـ🌼🤍🌼🤍🌼
📚پیرمرد باتجربه
”پيرمرد کـه تازه باز نشسته شده بود، خانه جديدی در نزديکی يک دبيرستان خريد.
يکی دو هفته اول همه چيز بـه خوبی و در آرامش پيش میرفت تا اين کـه مدرسهها باز شد.
در اولين روز مدرسه، پس از تعطيلی کلاسها، سه تا از پسرهای دبیرستانی در خيابان راه افتادند و در حالیکه بلند بلند با هم حرف میزدند، هر چيزی کـه در خيابان افتاده بود را شوت میکردند و سروصداى عجيبی راه انداختند.
اين کار هرروز تکرار میشد و آسايش پيرمرد کاملاً مختل شده بود.
اين بود کـه تصميم گرفت کاری بکند.
روز بعد کـه مدرسه تعطيل شد، پيرمرد دنبال بچهها رفت و انها را صدا کرد و بـه انها گفت: «بچهها شما خيلی بامزه هستید و من از اين کـه میبينم شما اينقدر نشاط جوانی داريد خيلی خوشحالم. من هم کـه بـه سن شما بودم همين کار رو می کردم.
حالا میخوام لطفی در حق من بکنيد؛
من روزي ۱۰۰۰ تومن بـه هر کدوم از شما میدم کـه بيایيد اينجا و همين جوری سر و صدا راه بندازید.بچهها خوشحال شدند و با کمال میل قبول کردند و چند روزی بـه این کارشان ادامه دادند، تا ان کـه چند روز بعد، پيرمرد دوباره بـه سراغشان آمد و گفت:
«ببينيد بچهها، متأسفانه در محاسبه حقوق بازنشستگیِ من اشتباه شده و من نمیتونم روزی ۱۰۰ تومن بيشتر بهتون بدم، از نظر شما کـه اشکالی نداره؟»
بچهها گفتند: «۱۰۰ تومن؟ اگه فکر می کني ما بـه خاطر روزی فقط ۱۰۰ تومن حاضريم اينهمه بطری نوشابه و چيزهای ديگه رو شوت کنيم، کورخوندی، ما نيستيم.»
و از آن پس پيرمرد با آرامش در خانه جديدش بـه زندگی ادامه داد..
📌#داستانهای_عبرت_آموز📖
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوش قلب ترین آدم دنیا تولدت مبارک آذر ماهی جانم...❤️🥳😍
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
جملاتی قابل تأمل...👌
ـ🤍🌼🤍🌼🤍🌼
ـ🌼🤍🌼🤍🌼
🔸سخت است برای کسی که آتش
گرفته توضیح بدهی که نباید بِدَوَد
دنیا،به شایستگی هایت پاسخ میدهد
نه به آرزوهایت،پس شایسته ی
آرزوهایت باش...
🔹چه بسیار انسانها دیدم تنشان
لباس نبود و چه بسیار لباسها دیدم
که درونش انسانی نبود...
هر فردی بهترین هم که باشد،
اگر زمانی که باید باشد ،نباشد
همان بهتر که نباشد...
🔸هرگز منتظر فردای خیالی نباش،
سهمت را از شادیهای زندگی،
همین امروز بگیر...
زندگی پانتومیم است،حرف دلت را
به زبان آوری باخته ای...
🔹سکوت دوستی است که هرگز
خیانت نمیکند...
به هر کس نیکی کنی او را ساخته ای،
و به هر کس بدی کنی به او باخته ای،
پس بیا بسازیم و نبازیم ...
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
6.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢عشق واقعی بعد از ازدواج میاد😂
🔺در حالی که خیلی از نوجوونا
🔺قبل از ازدواج دنبالش میگردن🤦🏻♂
#دکترعزیزی
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---