eitaa logo
زندگی از غسالخونه تا برزخ
19.3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
2.7هزار ویدیو
13 فایل
مقصد همه ما در ایستگاه اخر (غسالخونه) آیا اماده ای از کانال راضی بودید برای مادر بنده و همه ارواح مومنین فاتحه ای بفرستید بنده غساله نیستم از خاطرات غسال و غساله های محترم استفاده میکنیم جهت اثر گذاری بیشتر راه ارتباطی 👇 @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷مرحــوم مقــدس اردبیلی: مقدس اردبیلی از دنیا رفت عالمی ایشان را در خواب دید پرسید چه چیزی شما را در آن دنـیا گــرفت؟ مقدس اردبیلی به حرم علیه السلام اشاره ڪرد و گفت: اول به این آقا و نماز شبها آن نماز شب ها هم به آبـروی آقا امیرالمــومنین علیه ‌السلام قبول شــــده. 🌙کانال معرفتی 👇 https://eitaa.com/joinchat/3463250005Ca6b1a984ed
زندگی از غسالخونه تا برزخ
فاجعه کاشت ناخن در غسالخانه👇
کاشت ناخن در غسالخانه ی زنان پیامک اومد روگوشیم کجایی خونه ای کارت دارم فلانیم! برات زحمتی دارم میخوام باشی ... بدمش دست تو.. که خیالم راحت باشه تموم کارهای غسلشو انجام میدی حداقل غسل اخرش درست باشه اینو که بم گفت کمی شک کردم! ولی چیزی نگفتم تاخودمو رسوندم غسالخونه... جواب پیامکش رو دادم ورفتم غسالخونه یه لحظه حس کردم سالن عروسی اومدم اشتباهی! اکثرشون کم حجاب بودن😔 ولی من غساله این انتظار رو داشتم حداقل در غسالخونه کمی به خودمون بیایم یه لحظه فکر کنیم که بابا اخر این دنیا مر..گه! چرا از دستور خدا سرپیچی میکنیم ما که اول اخر همه مون باید از اینجا رد بشیم پس چرا اماده نیستیم! هیچی نگفتم و وارد سالن شدن اومد بغل کرد و دم گوشم گفت حواست بهش باشه تورخدا جوونه زندگی نکرد زهرا .... گفتم شرط من اینه هیچ کس دورم نباشه تا بتونم کارم رو درست وتمیز انجام بدم دیدم چندتا خانم گفتن نه ماکاری بهت نداریم فقط میخوایم نگاه کنیم! گفتم سینماس!!!! الان من چطور تن م..یت رو جلوی شما عریان کنم؟ یه لحظه چشمم به دستش خورد که از کاور زده بود بیرون 🥺کاشت ناخن مصنوعی داشت تازه فهمیدم چرا بم گفت حداقل غسل اخرش درست انجام بشه... گفتم کاشت داره؟؟؟؟!!! دیدم خانم های همراهش گفتن اره مگه چه اشکالی داره! یه لحظه نگاهم به دست هاشون افتاد دیدم خودشون هم کاشت دارن😔 گفتم هیچی اشکال اینه کسی که کاشت داره تو غسل حیض و جنبش مونده یعنی تموم غسل هاش به گردنشه ومنم اگه این کاشت ناخن در نیارم با همین بدن میره اون دنیا! شما که دلتون نمیخواد ج..نازتون اینجور دفن بشه گفت وا خانم مگه میشه نه درش نیارید بزارید بمونه گفتم باشه پس جای من اینجا نیست خودتون غسلش بدید ... اگه من میخوام غسل بدم نمیزارم حقی به گردنم بمونه، وممنون میشم شما سالن رو ترک کنید ادامه دارد... @neiynava_313
زندگی از غسالخونه تا برزخ
منبع خاطرات خانم غساله در اینستاگرام که این محتوا را مینویسند کپی بدون این منبع حرامه 👇👇👇👇 @neiynava313 یهو از پشت سرم صدای جیغ بلند شد چند تا اقا جنازه ی روی دوششون بود وداشتن طرفم می اومدن۰۰۰۰ زودی رفتم جلوگفتم بزارید روی این حوض و نامحرم ها بیرون یکی بلند بلند می گفت مگه تو چند سالت بود؟! برات زود بود بری عروس ۲۰ ساله ی‌من @neiynava_313 چندتا خانم موندن داخل غسالخونه گریه زاری کردن به حدی شلوغ بود که اجازه تکون خوردن نداشتم ،منم وقتی شلوغ باشه واقعا یادم میره دست راست و چپ میت کدومه، گفتم خانما من با این حجم شلوغی چطور عروسم رو بشورم؟! شما خودتون راضی هستید من این دختر جوون رو جلوی شما بدون پوشش بزارم؟ ممنون میشم برید همه بیرون تا منم با آرامش عروسم رو غسل بدم یکی گفت ما همه خانم هستیم چ اشکالی داره اینم دختر ماست باتعجب بهش نگاه کردم گفتم برای شما مشکلی نیست درست اما برای من غساله مشکل هست ،اون دنیا این دختر یقه منو میگیره چرا منو لخت کردی جلو بقیه چرا گذاشتی بدنم رو کسی ببینه باید چی جوابش بدم؟؟ اینو که گفتم یکی یکی رفتن بیرون جزچند نفر ، اب گرفتم روی صورتش از ببینی شروع کرد خون اومدن اینقدر خون اومد برای خودم تعجب بود ،چاره ای نبود باید جز اینکه جز اینکه شلنگ رو می‌گرفتم روی سوراخ بینی تا تمام خون بیاد و بره، هرکاری کردم نشد ک نشد یکی از بستگانش گفت خانم چی میکنی چرا این همه خون میاد ،بهش نگاه کردم گفتم مقصر من نیستم بدن چون گرم هست و هنوز سرد نشده هرجایی از بدن ممکنه خون‌ریزی کنه یکی دیگه دست می کشید روی صورتش صداش میزد، پاشووو ببین من اومدم فلانی تو که دیروز در حیاط رو برام باز کردی تو که همین صبح استوری گذاشتی چی شد کجارفتی؟! اینقدر از همه ی ما خسته شدی؟! پاشووووو جان عمه پاشوووو که ما طاقتش نداریم اما عروسم گویی صدای هیچ کس رو نمیشنید و باکل ادم های دنیا قهر بود 😞 گفتم خانم میشه عروسم رو اذیت نکنی؟ میشه اینجور صداش نزنی؟ بجاش براش زیارت عاشورا بخون به حضرت زهرا سلام الله سفارشش رو کن #زهرا#جوان#شکر#مشکی#مذهبی
منبع خاطرات خانم غساله در اینستاگرام که این محتوا را مینویسند کپی بدون این منبع حرامه 👇👇👇👇 @neiynava313 یهو از پشت سرم صدای جیغ بلند شد چند تا اقا جنازه ی روی دوششون بود وداشتن طرفم می اومدن۰۰۰۰ زودی رفتم جلوگفتم بزارید روی این حوض و نامحرم ها بیرون یکی بلند بلند می گفت مگه تو چند سالت بود؟! برات زود بود بری عروس ۲۰ ساله ی‌من @neiynava_313 چندتا خانم موندن داخل غسالخونه گریه زاری کردن به حدی شلوغ بود که اجازه تکون خوردن نداشتم ،منم وقتی شلوغ باشه واقعا یادم میره دست راست و چپ میت کدومه، گفتم خانما من با این حجم شلوغی چطور عروسم رو بشورم؟! شما خودتون راضی هستید من این دختر جوون رو جلوی شما بدون پوشش بزارم؟ ممنون میشم برید همه بیرون تا منم با آرامش عروسم رو غسل بدم یکی گفت ما همه خانم هستیم چ اشکالی داره اینم دختر ماست باتعجب بهش نگاه کردم گفتم برای شما مشکلی نیست درست اما برای من غساله مشکل هست ،اون دنیا این دختر یقه منو میگیره چرا منو لخت کردی جلو بقیه چرا گذاشتی بدنم رو کسی ببینه باید چی جوابش بدم؟؟ اینو که گفتم یکی یکی رفتن بیرون جزچند نفر ، اب گرفتم روی صورتش از ببینی شروع کرد خون اومدن اینقدر خون اومد برای خودم تعجب بود ،چاره ای نبود باید جز اینکه جز اینکه شلنگ رو می‌گرفتم روی سوراخ بینی تا تمام خون بیاد و بره، هرکاری کردم نشد ک نشد یکی از بستگانش گفت خانم چی میکنی چرا این همه خون میاد ،بهش نگاه کردم گفتم مقصر من نیستم بدن چون گرم هست و هنوز سرد نشده هرجایی از بدن ممکنه خون‌ریزی کنه یکی دیگه دست می کشید روی صورتش صداش میزد، پاشووو ببین من اومدم فلانی تو که دیروز در حیاط رو برام باز کردی تو که همین صبح استوری گذاشتی چی شد کجارفتی؟! اینقدر از همه ی ما خسته شدی؟! پاشووووو جان عمه پاشوووو که ما طاقتش نداریم اما عروسم گویی صدای هیچ کس رو نمیشنید و باکل ادم های دنیا قهر بود 😞 گفتم خانم میشه عروسم رو اذیت نکنی؟ میشه اینجور صداش نزنی؟ بجاش براش زیارت عاشورا بخون به حضرت زهرا سلام الله سفارشش رو کن #زهرا#جوان#شکر#مشکی#مذهبی کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
بر خلاف بقیه عروسا که زیادی خسته می شدم؛ برای این عروس دوست داشتم تمام کاراشو با دقت بیشتری انجام بدم حوصله به خرج بدم ... این همه تو دنیا زخم دیده و اذیت شده؛ چطور دلم نیاد مثل فرشتها تمیز و خوش بوش نکنم آخه دختر حضرت زهراست(سلام الله علیها)🥺💔 شروع کردم به شامپو؛صابون؛لیف کشیدن... دست به هر جا میزدم توی زخمای عمیقش فرو میرفت😔 در دلم زمزمه میکردم خدایا اگه گناهان ما زیاده ولی لطف و رحمت و مغفرت تو بیشتره... آروم شدم ؛دیگه اذیت نبودم؛ دیگه حالم بد نبود؛ دلم به بخشنده بودن خدا گرم شد و میدونستم این وظیفه ی امروزمه که باید به نحو احسنت انجامش بدم... @neiynava_313 غسلش تموم شد باید از توی حوض بلندش میکردم که بذارمش روی کفنی که از قبل براش آماده کرده بود... کجای پاتو بگیرم مادر کجای تنتو بگیرم مادر چه جوری بغلت کنم بذارمت روی کفن...💔 به هر سختی که بود از حوض بلندش کردم و روی کفن گذاشتمش به یاد امام علی ع زمزمه میکردم فاطمه جان داری میری خداحافظ...😭😭😭 باید حنوط میشد کافور دستم گرفتم اول پیشونیشو زدم نزدیک گوشش شدم سلام منو به مادرم زهرا(س) برسون بگو هوای ما رو داشته باشه...😭💔 نوبت به حنوط کف دستاش رسید یخ یخ بودن؛ قفل شده بودن؛ حالا حنوط دو زانو و دو نوک انگشتان بزرگ پا... کفنو بستم رفتم رختکن... نشستم گوشه ی از اتاق تا نفسی تازه کن... # گلزار#تنهایی