eitaa logo
زندگی از غسالخونه تا برزخ
19.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
2.9هزار ویدیو
13 فایل
مقصد همه ما در ایستگاه اخر (غسالخونه) آیا اماده ای از کانال راضی بودید برای مادر بنده و همه ارواح مومنین فاتحه ای بفرستید بنده غساله نیستم از خاطرات غسال و غساله های محترم استفاده میکنیم جهت اثر گذاری بیشتر راه ارتباطی 👇 @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
10.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 ز مثل ز مثل من به زن چگونه نگاه می‌کنم؟ مفهوم زندگی از نگاه من چیست؟ پاسخ این دو سؤال نشان می‌دهد من چقدر لازم دارم! 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
داستان زندگی ما.mp3
3.02M
🔶 داستان زندگی ما 🔷 وقتی‌ که کم میاری... 📌برگرفته از جلسات «از حیوانیت تا حیات» @Aminikhaah
اگر از من بپرسید سخت ترین لحظه ی غسالخونه کجاست؟ میگم همه ی لحظاتش قلب ادم رو به فشار میاره... اما امان از روزی که ج..-نازه ی کودکی رو بخواهیم غسل بدیم😭 امان از اون لحظه ای که نمیدونیم اون بچه رو چطور تو آغوشمون بگیریم چطوری اب بریزیم روی صورتش... امان از اون لحظه ایی که پدرو مادری پشت درغسالخونه اسم بچشون رو بلند بلند صدا میزنن😭 امان از اون لحظه ی که بخواهی کفن اماده کنی ونگاه کنی به قد قامت اون بچه... (بسم الله الرحمن الرحیم) باید میرفتم سردخونه و ج..نازه رو بلند میکردم اما من که جراتش رو نداشتم اقای ... میشه خودتون بلندش کنید. چرا مگه می تر...سی؟! بعد این همه مدت!!! تر...س نه اصلا. اما طاقتش رو ندارم چون منم یه مادرم😭 ج...نازه رو بردیم و گذاشتیم روی سنگ سرد وبی مهر غسالخونه💔 رفیقم بمن نگاه کرد... منم نگاهم رو برگردوندم نه نه از من نخواه... من میرم کفن اماده کنم، توهم کم کم امادش کن💔 خب زهرا وایسا یه لحظه! ببین اصلا این بچه غسل داره!! بدون نگاه من بهت میگم غسل داره غسلش رو انجام بده... رفیقم :نه زهرا تو یه لحظه نگاه کن... من: میخواهی دلم رو خو..ن کنی💔 باشه باز کن کارتون رو.. صورتی نحیف زرد،چشمای که دیگه قرار نبود باز بشه، دستای مشت کرده گره داده لبای خشک وجمع شده😭 چقدر این ترکیب برام اشناست... از بغل گوشه های که خو،.ن می چکید.. غسل داره غسل داره... انجامش بده من روحیه ام دیگه نمیکشه😭💔 بغلش کرد و نگاهش کردم زدم بیرون اینقدر سنگین شدم انگار وزنه های ۱۰۰ کیلویی بم وصل کرده بودن.... ! به چه مغرور شدیم؟این دنیا؟ به خودمون؟ به مالمون؟ به خونمون؟ به ماشینمون؟ به اولادمون؟ به چه چیزی که اینقدر از خدا دور شدیم! نمیدونید؟ نمی بینید این امتحان های سخت دنیا رو! یافکر میکنید این داستان ها برای همسایه هاست؟ برای ماها نیست.... @neiynava_313 ادامه دارد.... کانال زندگی از غسالخونه تا برزخ👇 http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
اگر از من بپرسید سخت ترین لحظه ی غسالخونه کجاست؟ میگم همه ی لحظاتش قلب ادم رو به فشار میاره... اما امان از روزی که ج..-نازه ی کودکی رو بخواهیم غسل بدیم😭 امان از اون لحظه ای که نمیدونیم اون بچه رو چطور تو آغوشمون بگیریم چطوری اب بریزیم روی صورتش... امان از اون لحظه ایی که پدرو مادری پشت درغسالخونه اسم بچشون رو بلند بلند صدا میزنن😭 امان از اون لحظه ی که بخواهی کفن اماده کنی ونگاه کنی به قد قامت اون بچه... (بسم الله الرحمن الرحیم) باید میرفتم سردخونه و ج..نازه رو بلند میکردم اما من که جراتش رو نداشتم اقای ... میشه خودتون بلندش کنید. چرا مگه می تر...سی؟! بعد این همه مدت!!! تر...س نه اصلا. اما طاقتش رو ندارم چون منم یه مادرم😭 ج...نازه رو بردیم و گذاشتیم روی سنگ سرد وبی مهر غسالخونه💔 رفیقم بمن نگاه کرد... منم نگاهم رو برگردوندم نه نه از من نخواه... من میرم کفن اماده کنم، توهم کم کم امادش کن💔 خب زهرا وایسا یه لحظه! ببین اصلا این بچه غسل داره!! بدون نگاه من بهت میگم غسل داره غسلش رو انجام بده... رفیقم :نه زهرا تو یه لحظه نگاه کن... من: میخواهی دلم رو خو..ن کنی💔 باشه باز کن کارتون رو.. صورتی نحیف زرد،چشمای که دیگه قرار نبود باز بشه، دستای مشت کرده گره داده لبای خشک وجمع شده😭 چقدر این ترکیب برام اشناست... از بغل گوشه های که خو،.ن می چکید.. غسل داره غسل داره... انجامش بده من روحیه ام دیگه نمیکشه😭💔 بغلش کرد و نگاهش کردم زدم بیرون اینقدر سنگین شدم انگار وزنه های ۱۰۰ کیلویی بم وصل کرده بودن.... ! به چه مغرور شدیم؟این دنیا؟ به خودمون؟ به مالمون؟ به خونمون؟ به ماشینمون؟ به اولادمون؟ به چه چیزی که اینقدر از خدا دور شدیم! نمیدونید؟ نمی بینید این امتحان های سخت دنیا رو! یافکر میکنید این داستان ها برای همسایه هاست؟ برای ماها نیست.... @neiynava_313 ادامه دارد.... کانال زندگی از غسالخونه تا برزخ👇 http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
اگر از من بپرسید سخت ترین لحظه ی غسالخونه کجاست؟ میگم همه ی لحظاتش قلب ادم رو به فشار میاره... اما امان از روزی که ج..-نازه ی کودکی رو بخواهیم غسل بدیم😭 امان از اون لحظه ای که نمیدونیم اون بچه رو چطور تو آغوشمون بگیریم چطوری اب بریزیم روی صورتش... امان از اون لحظه ایی که پدرو مادری پشت درغسالخونه اسم بچشون رو بلند بلند صدا میزنن😭 امان از اون لحظه ی که بخواهی کفن اماده کنی ونگاه کنی به قد قامت اون بچه... (بسم الله الرحمن الرحیم) باید میرفتم سردخونه و ج..نازه رو بلند میکردم اما من که جراتش رو نداشتم اقای ... میشه خودتون بلندش کنید. چرا مگه می تر...سی؟! بعد این همه مدت!!! تر...س نه اصلا. اما طاقتش رو ندارم چون منم یه مادرم😭 ج...نازه رو بردیم و گذاشتیم روی سنگ سرد وبی مهر غسالخونه💔 رفیقم بمن نگاه کرد... منم نگاهم رو برگردوندم نه نه از من نخواه... من میرم کفن اماده کنم، توهم کم کم امادش کن💔 خب زهرا وایسا یه لحظه! ببین اصلا این بچه غسل داره!! بدون نگاه من بهت میگم غسل داره غسلش رو انجام بده... رفیقم :نه زهرا تو یه لحظه نگاه کن... من: میخواهی دلم رو خو..ن کنی💔 باشه باز کن کارتون رو.. صورتی نحیف زرد،چشمای که دیگه قرار نبود باز بشه، دستای مشت کرده گره داده لبای خشک وجمع شده😭 چقدر این ترکیب برام اشناست... از بغل گوشه های که خو،.ن می چکید.. غسل داره غسل داره... انجامش بده من روحیه ام دیگه نمیکشه😭💔 بغلش کرد و نگاهش کردم زدم بیرون اینقدر سنگین شدم انگار وزنه های ۱۰۰ کیلویی بم وصل کرده بودن.... ! به چه مغرور شدیم؟این دنیا؟ به خودمون؟ به مالمون؟ به خونمون؟ به ماشینمون؟ به اولادمون؟ به چه چیزی که اینقدر از خدا دور شدیم! نمیدونید؟ نمی بینید این امتحان های سخت دنیا رو! یافکر میکنید این داستان ها برای همسایه هاست؟ برای ماها نیست.... @neiynava_313 ادامه دارد....
زندگی از غسالخونه تا برزخ
فاجعه کاشت ناخن در غسالخانه👇
کاشت ناخن در غسالخانه ی زنان پیامک اومد روگوشیم کجایی خونه ای کارت دارم فلانیم! برات زحمتی دارم میخوام باشی ... بدمش دست تو.. که خیالم راحت باشه تموم کارهای غسلشو انجام میدی حداقل غسل اخرش درست باشه اینو که بم گفت کمی شک کردم! ولی چیزی نگفتم تاخودمو رسوندم غسالخونه... جواب پیامکش رو دادم ورفتم غسالخونه یه لحظه حس کردم سالن عروسی اومدم اشتباهی! اکثرشون کم حجاب بودن😔 ولی من غساله این انتظار رو داشتم حداقل در غسالخونه کمی به خودمون بیایم یه لحظه فکر کنیم که بابا اخر این دنیا مر..گه! چرا از دستور خدا سرپیچی میکنیم ما که اول اخر همه مون باید از اینجا رد بشیم پس چرا اماده نیستیم! هیچی نگفتم و وارد سالن شدن اومد بغل کرد و دم گوشم گفت حواست بهش باشه تورخدا جوونه زندگی نکرد زهرا .... گفتم شرط من اینه هیچ کس دورم نباشه تا بتونم کارم رو درست وتمیز انجام بدم دیدم چندتا خانم گفتن نه ماکاری بهت نداریم فقط میخوایم نگاه کنیم! گفتم سینماس!!!! الان من چطور تن م..یت رو جلوی شما عریان کنم؟ یه لحظه چشمم به دستش خورد که از کاور زده بود بیرون 🥺کاشت ناخن مصنوعی داشت تازه فهمیدم چرا بم گفت حداقل غسل اخرش درست انجام بشه... گفتم کاشت داره؟؟؟؟!!! دیدم خانم های همراهش گفتن اره مگه چه اشکالی داره! یه لحظه نگاهم به دست هاشون افتاد دیدم خودشون هم کاشت دارن😔 گفتم هیچی اشکال اینه کسی که کاشت داره تو غسل حیض و جنبش مونده یعنی تموم غسل هاش به گردنشه ومنم اگه این کاشت ناخن در نیارم با همین بدن میره اون دنیا! شما که دلتون نمیخواد ج..نازتون اینجور دفن بشه گفت وا خانم مگه میشه نه درش نیارید بزارید بمونه گفتم باشه پس جای من اینجا نیست خودتون غسلش بدید ... اگه من میخوام غسل بدم نمیزارم حقی به گردنم بمونه، وممنون میشم شما سالن رو ترک کنید ادامه دارد... @neiynava_313
زندگی از غسالخونه تا برزخ
چگونه به این لحظه فکر نمیکنی؟ بخش اول
غسالخانه ی زنان 💅 منبع خاطرات خانم غساله👇👇👇👇 @neiynava313 من وحسین داشتیم تو حیاط خونه قایم موشک بازی میکردیم، اون می‌دوید من میدویم دنبالش،صدای خندمون تو کل حیاط میپچید، مامان جون حسین اومد گفت گوشیت داره زنگ میخوره جوابشو بده،الو جانمممم قربونت بشم عزیزم دورت بگردم چقدر دلم براتون تنگ شده بود🥺 گفت حسینت چطوره؟ گفتم صدای خنده شو میشنوی از دعای خیر شما بود منم مادرشدم؛ صدایش میلرزید!!! الو فلانی چیزی شد!!! خانم قلندری یه زحمتی داشتم براتون... گفتم شما جوون بخواه من تقدیمشون میکنم، یکی از بستگان فوت کردن و خانواده خواستن شما غسلش بدید🥺منو بگی .... گفتم من ک درس پس میدم پیش شما💔به روی دو چشمم ، گفت خیالم ازتون راحته بچه های خودمید تمام اداب رو رعایت کنید ..... اگه تایم داشته باشم قبل رفتن به غسالخونه میرم غسل توبه میکنم و بعد راهی غسالخونه میشم..... غسل توبمو کردم رفتم سمت غسالخونه شب بود ،در غسالخونه همه قران ومفاتیح به دست بودن ، رسیدم بهشون باتعجب بم نگاه کردن تسلیت عرض کردم وارد غسالخونه شدم یه اقای اومد پشت سرم گفت شما!!! گفتم غساله ی امشب منم گفت ببخشید نشناختیم.... صدای زیارت ال یاسین می اومد رفتم دیدم جنازه روی حوض غسالخونه💔 یه اقایی با کمر خمیده سرش رو گذاشته روی جنازه وبلند بلند زجه میزد می‌گفت گوش بده برای تو گذاشتم خانمم تو هر روز این زیارت رو گوش میدادی،بیا برای بار اخرم گوش بده😭 اخ ک دیدن این صحنه پاهام رو سس کرد.... چه شبی بود اون شب هیچ وقت از ذهنم نمیره.... دلم نمی اومد بهش بگم بیا بیرون تامن دست بکار بشم و عروسم روغسل بدم، من زدم بیرون روی صندلی نشستم اما صدای اون اقا رو میشنیدم.... من با بچه ها چیکار کنم؟؟؟ چطور منو تنها گذاشتی!! تورخدا پاشو از اینجا بریم خونه خودمون پاشووووو منو تنها نزار.... شب ،زیارت ال یاسین،جنازه،ناله،دستم گذشتنم روی قلبم وگفتم یاعلی تو چی کشیدی شبی که حضرت زهرا رو غسل دادی😭💔 ساعت داشت میگذشت... رفتم داخل سالن گفتم اقا من شرمندم خیلی😭 میشه بیرون سالن بشینید...تا من عروسم رو غسل بدم؟؟💔 یه دستش به کمر بود،یه دستش به دیوار اروم اروم داشت میرفت بیرون افتاد روی صندلی😭 گفت تورخدا روضه بزارید براش،با اشک های اون من دلم داشت تیکه تیکه میشد اما قدم ها محکمترشدن،گفتن هفته هاس تو کما بوده،انتظار داشتم با یه تن پرخون وجای سرنگ و سوزن برخورد کنم،خودمو برای همه وی آماده کرده بودم🥺 قطره اب از دوش بالا میچکید روی کاور مشکی ‌.... وقتش بود کاور رو باز کنم 💔و با چهره ی عروسم تو اون دل شب روبه رو بشم.... یا زهرا یاریم کن.‌.. ادامه دارد‌... http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
زندگی از غسالخونه تا برزخ
غسالخانه ی زنان 💅 منبع خاطرات خانم غساله👇👇👇👇 @neiynava313 من وحسین داشتیم تو حیاط خونه قایم موشک
ادامه ی پست قبلی منبع خاطرات خانم غساله در اینستاگرام که این محتوا را مینویسند کپی بدون این منبع حرامه 👇👇👇👇 @neiynava313 یا زهرا یاریم کن😞 چادرم رو آویز کردم به چوب لباسی داخل سالن غسالخونه,صدای مداحی گوشیمو زیاد کردم و گوشی رو داخل طاقچه بالا گذاشتم، رفتم سمت عروسم دستام میلرزیدن زیپ کاور رو باز کردم.... کاور رو کشیدم پایین ،لباس هارو با کمک رفیقم دراوردم،صورتش سمت مخالف من بود و سعی میکردم چشمم بهش نیفته، صدای یا زهرا یا زهرا گفتن همسرش رو پشت درب میشنیدم، برام سنگین بود کار کردن تو اون ساعت و لحظه انگار همه چی دست به دست هم داده بودن تا من عاجز از کار بشم اماااا نه خستگی وعاجزی تو این مسیر باید بمونه بعداز.ش.ه.ا.دت، انتظار داشتم با یه صورت پر خون و بدنی سوراخ سوراخ روبه رو بشم چون هفته ها تو کما بود😞 اما الحمدلله اون چیزی ک تصور میکردم نبود، وقتش بود صورتش رو ببینم ،فلانی سرش رو بگیر تا خوب حمومش بدیم بعد غسلش روبجا بیاریم، رفیقم سرش عروسم رو گرفت تو دستاش چشمم به چشم های بسته ش خورد💔 چشمم به صورت قشنگ و نورانیش خورد.. اه عزیزم ،اه جوانم، اه مادر.... صدای خواندن قران میاد امشب چ شبی شده ،تو کی هستی! چرا اینقدر رفتنت قشنگ شده امشب.... مشتم رو پر سدر کردم ریختم روی سر و صورتش و شروع کردم به شستنش.... دستم خورد به گلوش.... سوراخ بود 💔 هفته ها بود غذا خوردنش از طریق گلوش بود ‌... چشم هامو بستم و شستم و شستم‌.. دوباره رسیدم به زخم های دیگه ‌... نگاه به رفیقم کردم 🥺اینا چین‌😭 سرمون رو انداختیم پایین و گفتیم استغفرالله ربی و اتوب الیه😔 خدایا ازمن بگذر ...‌ بنده ی خوبی برات نبودم💔 شست و شو تمام شد شروع کردیم به غسل دادن.... غسل های اخر دنیاش بود 🥺 باید جوری غسل میدادم که اون دنیا اگه اومد برا م شهادت بده ازم رضایت داشته باشه😭 اخه دختر حضرت زهرا بود. ادامه دارد.. با ذخیره کردن و ن.شر دادن این پست کمک میکنید تا دست بقیه هم برسه پس ان شاالله کاری کنید بیشتر انگیزه برای نوشتن داشته باشم♥️ کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
6.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌کپشن📌 برای کسانی که هنوز در غم از دست دادن عزیزی به سوگ نشسته اند. فردی از نزدیکان شما از دنیا رفته است. پدر، مادر، فرزند، همسر، معشوق، خواهر، برادر.... اولین واکنش ما در مواجه با این اتفاق زاری و شیون و فریاد زدن است که از نظر روان شناسی امری طبیعی است و برای تخلیه هیجانات منفی پس از این اتفاق توصیه می شود. اما وقتی این شیون ها و زاری ها ادامه می یابد مشکلاتی را برای روحی که از دنیا رفته بوجود می آورد. شاید بسیاری از ما متوجه تاثیرات منفی ای که ادامه دار شدن سوگواری ها بر روی مردگان مان می گذارد مطلع نباشیم... کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
زندگی از غسالخونه تا برزخ
چهره آشنا در غسالخانه ۱ منبع خاطرات خانم غساله در اینستاگرام که این محتوا را مینویسند کپی بدون ای
مادر شوهرم گفت زهرا یادته خانم همسایه همونی که اومده بود برای کپسول اکسپژن واسه همسرش! همونی که تو روضه ها تا میدیدت پیشونیت رو بوسه میزد ومیگفت بحق امام حسین ع خدا بهت اولاد بده..... گفتم خب خب چشه؟! گفت: رحمت خدا رفت..... چهرش زیاد تو ذهنم نبود اما صحنه هایی تو ذهنم می اومد‌‌‌❤️‍🩹 دور کارهای خونه بودم خبر دار شدم باید برم غسا..لخونه! متوجه شدم که باید برم خودمم غسلش بدم ‌.‌... سخت بود برام اما توفیق کار خیر بود‌‌.. شب شد نماز مو خوندم رفتم دنبال رفیقم طبق معمول اول رفتم گلزار فا.تحه ای نثار ش-دا کردم و ازشون خواستم کمکم کنن تا از مسئولیت اون شب به خوبی بربیام‌‌.... رفتم ورسیدم غسالخ.ونه کلید چراغ زدم اتاق از تاریکی در اومد، ج..نازه روی سنگ حموم اخرت تو کیسه مشکی بود‌‌. دلم میخواست زودتر چهره شو میدیدم چرا ؟! چون حس نزدیکی خاصی بهش داشتم، همسایه ام بود‌..... اون شب غسا..لخونه شلوغ بود وجمعیت زیادی اومده بود وتموم دخترا ونوه هاش جمع شده بودن.... عجله داشتم میخواستم فقط چهرشو ببینم، زودی زیپ اهنی کاور مشکی رو اوردم پایین، تاچشمم بهش خورد تموم اون چیزی که مادر شوهرم گفت یادم اومد اره همون بود💔 یواش یواش کاور رو دراوردم ‌‌‌.... کش موهاش شل شده بود اما دیگه نیاز نداشت سفت بشه😭 اخرین بار خودش موهاشو باکش بسته بود وبعد چند ساعت شاید نمیدونست به دست من قراره موهاش باز بشن💔 @neiynava_313 اره بازی دنیا همینه مراقبت دنیا و دل های ادم ها باشیم..‌ جز خیر ونیکی چیزی به یادگار نمی مونده نگاه کردم به دستش پر از خو...ن بود رفیقم گفت تو برو کنار لازم بود صدات میزنیم گفتم نه!!!! باید خودم بالاسرش باشم حق همسایه گری رو باید به جا بیارم وظیفه ی خودمه تموم مراحل رو انجام بدم.. سطل اب رو پر اب کردم کمی سدر قاتیش کردم و ازش اجازه گرفتم که من امشب غساله ی شما هستم💔 بسم الله کردم سر و گردن سمت راست خشک شده بود اروم اب ریختم تو سرش و صورتش.. دارم خوب حمومت میدم باید خیلی تمیز باشی باید بوی عطرت پیش خدا بره باید بری پیش حضرت زینب سلام الله بگی زهرا قلندری منو اماده ی این دیدار کرده 💔😭باید بری از من بگی ‌‌‌.... دست راست کج شده بود، راست نمیشد که اب بریزم ....اروم اروم اب ریختم ودست کشیدم رو دستاهای سرد کبودش، تاخیالم راحت بشه اب به تموم جاش رسیده
غسالخانه ی زنان کدوم قسمت بدنت رو صابون بکشم؟ مگه خودت میدونستی روزی که میخواهی این دنیا رو ترک کنی تنت زخمی میشه؟ میگفتن خیلی خانم تر تمیز ومرتبی بودی حتی خواستی حموم اخرت هم خوش بو باشی😭 @neiynava_313 مادر امشب راحت راحت میخوابی دیگه زخم های کمرت و پات اذیتت نمیکنن... دیگه محتاج کسی نیستی که بیاد زخم هاتو با اب وصابون بشوره.... دختر نداشتی؟ پسر نداشتی؟ مونس نداشتی😭 چه روضه ای امشب برات امشب بخونم که دلم اروم بگیره.... تو خودت همش روضه ای😭 ادامه دارد‌‌‌.. #تنهایی #نینوا