#سفیانی
چیزی که از روایات شیعی درباره حرکت #سفیانی به دست می آید این است که او بعد از فتح #شامات که بخش وسیعی از #سوریه و #فلسطین و #اردن را شامل می شود ، حرکت می کند برای فتح عراق که قبل از رسیدن به عراق ، درگیر جنگ با گروه دیگر که آن هم از ظالمین و مستکبرین است ، می شود و پیروز نبرد، #سفیانی خواهد بود.
بنده هرچه در روایات شیعه دیده ام ، نامی از آن طرف درگیر پیدا نکردم ، جز یک روایت در کتاب الغیبه علامه نعمانی که آن گروه را #مروانی معرفی کرده اند .
👈 پس نکته بسیار مهم اینجاست که نبرد #قرقیسیا بعد از فتح #شامات توسط َ #سفیانی اتفاق می افتد ، پس هیچ ربطی به این حمله اخیر #ترکیه به #سوریه ندارد. مگر #ترکیه شامات را فتح کرده است که آمده سراغ این نبرد؟
3️⃣ در روایات شیعی ، حدود 5 روایت درباره #قرقیسیا آمده است
1. از کتاب شریف روضه کافی که جلد هشتم کتاب کافی ، تالیف شیخ کلینی می باشد. ( کافی ، ج 8 ، ص 295 )
👈 در این روایت ، اولا #قرقیسیا را منطقه ای کنار رود فرات می داند ، ثانیا هیچ اسمی از #سفیانی و #ترک و #شام و ... نیست و فقط به نابودی قبیله قیس اشاره شده است . البته اشاره هم شده که نبردی بسیار سنگین خواهد بود.
2. روایت دوم در کتاب شریف الغیبه نعمانی آمده است ( ص 303)
در این روایت می گوید ابتدا #بنی_عباس و #مروانی با هم جنگ می کنند و سپس بعد جنگ آنها که همدیگر را نابود می کنند، #سفیانی خروج می کند.
👈 پس این هم ربطی به قضیه جنگ الان ندارد. شاید برخی بگویند ، این جنگ الان سوریه و ترکیه، شاید مقدمه خروج سفیانی باشد، در جواب می گوییم شاید باشد ، شاید نباشد، پس نمی شود تطبیق قطعی داد. ما هم مثل شما منتظریم
3. این روایت هم در کتاب شریف الغیبه نعمانی آمده است ( ص 278 )
👈 در این روایت هم فقط و فقط به سخت بودن این جنگ اشاره می شود که قربانیان آن، طعمه پرندگان خواهند شد. همین !
4. این روایت هم در کتاب شریف الغیبه نعمانی می باشد ( ص 279)
👈 روایت مفصل است ، اما قبل آنکه #سفیانی را درگیر جنگ #قرقیسیا کند ، به نبردهای مختلف این مرد پلید با گروههای دیگر در شام اشاره می کند ، و قبل آن هم به فروریختن قسمت راست مسجد دمشق اشاره می کند و دیگر قضایا که باز هم ربطی به این جنگ اخیر #ترکیه و #سوریه ندارد.
5. این روایت در کتاب الغیبت طوسی می باشد ( ص 463 )
این روایت هم شبیه به روایت چهارم است و خیلی ربطی به این قضایا ندارد.
💠 پس مشاهده فرمودید که طبق روایات #شیعه ، اصلا نمی توانیم چنین تطبیقی بدهیم . در ضمن از همه مهمتر ، مکان #قرقیسیا می باشد که طبق نظر برخی جغرافی دانان عرب از جمله " ابن بشار ، ابن خردابه و صاحب مراصد الاطلاع ) ، منطقه #قرقیسیا را در شمال غربی عراق و در کنار رود فرات می دانند.
با این وصف اگر به نقشه نگاه کنید ، هیچ ربطی به #ترکیه امروزی ندارد #عراق از ناحیه شمال غربی ، مرزی با #ترکیه ندارد .
✳️ اما این را بدانید ، هیچ کدام از اینها دلیل بر این نیست که ما #ظهور امام را دور بدانیم.
لعنت خدا بر دهان هایی که می گویند ظهور دور است، نخیر ، اتفاقا بارها و با دلایل مختلف گفته ایم #ظهور نزدیک است ، اما اینکه بیاییم و هرچیزی را به روایات ، تطبیق دهیم کاری غلط است.
🌸 به امید اینکه هر چه زودتر شاهد ظهور مولایمان باشیم که به هزاران دلیل ، نزدیک است ان شالله 🌸
✍️ احسان عبادی
http://Eitaa.com/asatid_enghelabi
🌹ظهور نزدیک است ....
گنجینه ای از بهترین مطالب #مهدوی #معنوی #معرفتی #سیاسی #ولایی #شهدایی #تربیتی 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1327431703C6a2d9b1729
ظهور نزدیک است
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_دوم 💠 بهقدری جدی شده بود که نمیفهمید چه فشاری به مچ دستم وارد میکند و ب
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_سوم
💠 دلم میلرزید و نباید اجازه میدادم این لرزش را حس کند که با نگاهم در چشمانش فرو رفتم و محکم حرف زدم :«برا من فرقی نداره! بلاخره یه جایی باید ریشه این #دیکتاتوری خشک بشه، اگه تو فکر میکنی از #سوریه میشه شروع کرد، من آمادهام!»
برای چند لحظه نگاهم کرد و مطمئن نبود مرد این میدان باشم که با لحنی مبهم زیر پایم را کشید :«حاضری قید درس و دانشگاه رو بزنی و همین فردا بریم؟» شاید هم میخواست تحریکم کند و سرِ من سوداییتر از او بود که به مبل تکیه زدم، دستانم را دور بازوانم قفل کردم و به جای جواب، دستور دادم :«بلیط بگیر!»
💠 از اقتدار صدایم دست و پایش را گم کرد، مقابل پایم زانو زد و نمیدانست چه آشوبی در دلم برپا شده که مثل پسربچهها ذوق کرد :«نازنین! همه آرزوم این بود که تو این #مبارزه تو هم کنارم باشی!»
سقوط #بشّار_اسد به اندازه همنشینی با سعد برایم مهم نبود و نمیخواستم بفهمد بیشتر به بهای عشقش تن به این همراهی دادهام که همان اندک #عدالتخواهیام را عَلم کردم :«اگه قراره این خیزش آخر به ایران برسه، حاضرم تا تهِ دنیا باهات بیام!» و باورم نمیشد فاصله این ادعا با پروازمان از #تهران فقط چند روز باشد که ششم فروردین در فرودگاه #اردن بودیم.
💠 از فرودگاه اردن تا مرز #سوریه کمتر از صد کیلومتر راه بود و یک ساعت بعد به مرز سوریه رسیدیم. سعد گفته بود اهل استان #درعا است و خیال میکردم بههوای دیدار خانواده این مسیر را برای ورود به سوریه انتخاب کرده و نمیدانستم با سرعت به سمت میدان #جنگ پیش میرویم که ورودی شهر درعا با تجمع مردم روبرو شدیم.
من هنوز گیج این سفر ناگهانی و هجوم جمعیت بودم و سعد دقیقاً میدانست کجا آمده که با آرامش به موج مردم نگاه میکرد و میدیدم از #آشوب شهر لذت میبرد.
💠 در انتهای کوچهای خاکی و خلوت مقابل خانهای رسیدیدم و خیال کردم به خانه پدرش آمدهایم که از ماشین پیاده شدیم، کرایه را حساب کرد و با خونسردی توضیح داد :«امروز رو اینجا میمونیم تا ببینم چی میشه!»
در و دیوار سیمانی این خانه قدیمی در شلوغی شهری که انگار زیر و رو شده بود، دلم را میلرزاند و میخواستم همچنان محکم باشم که آهسته پرسیدم :«خب چرا نمیریم خونه خودتون؟»
💠 بیتوجه به حرفم در زد و من نمیخواستم وارد این خانه شوم که دستش را کشیدم و #اعتراض کردم :«اینجا کجاس منو اوردی؟» به سرعت سرش را به سمتم چرخاند، با نگاه سنگینش به صورتم سیلی زد تا ساکت شوم و من نمیتوانستم اینهمه خودسریاش را تحمل کنم که از کوره در رفتم :«اگه نمیخوای بری خونه بابات، برو یه هتل بگیر! من اینجا نمیام!»
نمیخواست دستش را به رویم بلند کند که با کوبیدن چمدان روی زمین، خشمش را خالی کرد و فریاد کشید :«تو نمیفهمی کجا اومدی؟ هر روز تو این شهر دارن یه جا رو آتیش میزنن و آدم میکُشن! کدوم هتل بریم که خیالم راحت باشه تو صدمه نمیبینی؟»
💠 بین اینهمه پرخاشگری، جمله آخر بوی #محبت میداد که رام احساسش ساکت شدم و فهمیده بود در این شهر غریبی میکنم که با هر دو دستش شانههایم را گرفت و به نرمی نجوا کرد :«نازنین! بذار کاری که صلاح میدونم انجام بدم! من دوستت دارم، نمیخوام صدمه ببینی!» و هنوز #عاشقانهاش به آخر نرسیده، در خانه باز شد.
مردی جوان با صورتی آفتاب سوخته و پیراهنی بلند که بلندیِ بیش از حد قدش را بیقوارهتر میکرد. شال و پیراهنی #عربی پوشیده بودم تا در چشم مردم منطقه طبیعی باشم و باز طوری خیره نگاهم کرد که سعد فهمید و نگاهش را سمت خودش کشید :«با ولید هماهنگ شده!»
💠 پس از یک سال زندگی با سعد، زبان عربی را تقریباً میفهمیدم و نمیفهمیدم چرا هنوز #محرمش نیستم که باید مقصد سفر و خانه مورد نظر و حتی نام رابط را در گفتگوی او با بقیه بشنوم.
سعد دستش را به سمتش دراز کرد و او هنوز حضور این زن غیرسوری آزارش میداد که دوباره با خط نگاه تیزش صورتم را هدف گرفت و به عربی پرسید :«#ایرانی هستی؟»
💠 از خشونت خوابیده در صدایش، زبانم بند آمد و سعد با خندهای ظاهرسازی کرد :«من که همه چی رو برا ولید گفتم!» و ایرانی بودن برای این مرد جرم بزرگی بود که دوباره بازخواستم کرد :«حتماً #رافضی هستی، نه؟»
و اینبار چکاچک کلماتش مثل تیزی #شمشیر پرده گوشم را پاره کرد و اصلاً نفهمیدم چه میگوید که دوباره سعد با همان ظاهر آرام پادرمیانی کرد :«اگه رافضی بود که من عقدش نمیکردم!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🆔 @mahfa110
ظهور نزدیک است
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_ششم 💠 دیگر درد شانه فراموشم شده که فک و دندانهایم زیر انگشتان درشتش خرد م
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_هفتم
💠 از کلام آخرش فهمیدم زینبی که صدا میزد من نبودم، سعد ناباورانه نگاهش میکرد و من فقط میخواستم با او بروم که با #اشک چشمانم به پایش افتادم :«من از اینجا میترسم! تو رو خدا ما رو با خودتون ببرید!»
از کلمات بی سر و ته #عربیام اضطرارم را فهمید و میترسید هنوز پشت این پرده کسی در کمین باشد که قدمی به سمت پرده رفت و دوباره برگشت :«اینجوری نمیشه برید بیرون، #شناساییتون کردن.» و فکری به ذهنش رسیده بود که مثل برادر از سعد خواهش کرد :«میتونی فقط چند دیقه مراقب باشی تا من برگردم؟»
💠 برای #حفاظت از جان ما در طنین نفسش تمنا موج میزد و سعد صدایش درنمیآمد که با تکان سر خیالش را راحت کرد و او بلافاصله از پرده بیرون رفت.
فشار دستان سنگین آن #وهابی را هنوز روی دهانم حس میکردم، هر لحظه برق خنجرش چشمانم را آتش میزد و این #ترس دیگر قابل تحمل نبود که با هقهق گریه به جان سعد افتادم :«من دارم از ترس میمیرم!»
💠 رمقی برای قدمهایش نمانده بود، پای پرده پیکرش را روی زمین رها کرد و حرفی برای گفتن نداشت که فقط تماشایم میکرد. با دستی که از درد و ضعف میلرزید به گردنم کوبیدم و میترسیدم کسی صدایم را بشنود که در گلو جیغ زدم :«#خنجرش همینجا بود، میخواست منو بکشه! این ولید کیه که ما رو به این آدمکُش معرفی کرده؟»
لبهایش از ترس سفید شده و بهسختی تکان میخورد :«ولید از #ترکیه با من تماس میگرفت. گفت این خونه امنه...» و نذاشتم حرفش تمام شود و با همه دردی که نفسم را برده بود، ناله زدم :«امن؟! امشب اگه تو اون خونه خوابیده بودیم سرم رو گوش تا گوش بریده بود!»
💠 پیشانیاش را با هر دو دستش گرفت و نمیدانست با اینهمه درماندگی چه کند که صدایش در هم شکست :«ولید به من گفت نیروها تو #درعا جمع شدن، باید بیایم اینجا! گفت یه تعداد وهابی هم از #اردن و #عراق برای کمک وارد درعا شدن، اما فکر نمیکردم انقدر احمق باشن که دوست و دشمن رو از هم تشخیص ندن!»
خیره به چشمانی که #عاشقش بودم، مانده و باورم نمیشد اینهمه نقشه را از من پنهان کرده باشد که دلم بیشتر به درد آمد و اشکم طعم #شکایت گرفت :«این قرارمون نبود سعد! ما میخواستیم تو مبارزه کنار مردم #سوریه باشیم، اما تو الان میخوای با این آدمکشها کار کنی!!!»
💠 پنجه دستانش را از روی پیشانی تا میان موهای مشکیاش فرو برد و انگار فراموشش شده بود این دختر مجروحی که مقابلش مثل جنازه افتاده، روزی #عشقش بوده که به تندی توبیخم کرد :«تو واقعاً نمیفهمی یا خودتو زدی به نفهمی؟ اون بچهبازیهایی که تو بهش میگی #مبارزه، به هیچ جا نمیرسه! اگه میخوای حریف این #دیکتاتورها بشی باید بجنگی! ما مجبوریم از همین وحشیهای وهابی استفاده کنیم تا #بشار_اسد سرنگون بشه!»
و نمیدید در همین اولین قدم نزدیک بود عشقش #قربانی شود و به هر قیمتی تنها سقوط نظام سوریه را میخواست که دیگر از چشمانش ترسیدم. درد از شانه تا ستون فقراتم میدوید، بدنم از گرسنگی ضعف میرفت و دلم میخواست فقط به خانه برگردم که دوباره صورت روشن آن جوان از میان پرده پیدا شد.
💠 مشخص بود تمام راه را دویده که پیشانی سفیدش از قطرات عرق پر شده و نبض نفسهایش به تندی میزد. با یک دست پرده را کنار گرفت تا زنی جوان وارد شود و خودش همچنان اطراف را میپائید مبادا کسی سر برسد.
زن پیراهنی سورمهای پوشیده و شالی سفید به سرش بود، کیفش را کنارم روی زمین نشاند و با #مهربانی شروع کرد :«من سمیه هستم، زنداداش مصطفی. اومدم شما رو ببرم خونهمون.» سپس زیپ کیفش را باز کرد و با شیطنتی شیرین به رویم خندید :«یه دست لباس شبیه لباس خودم براتون اوردم که مثل من بشید!»
💠 من و سعد هنوز گیج موقعیت بودیم، جوان پرده را انداخت تا من راحت باشم و او میدید توان تکان خوردن ندارم که خودش شالم را از سرم باز کرد و با #بسم_الله شال سفیدی به سرم پیچید. دستم را گرفت تا بلندم کند و هنوز روی پایم نایستاده، چشمم سیاهی رفت و سعد از پشت کمرم را گرفت تا زمین نخورم.
از درد و حالت تهوع لحظهای نمیتوانستم سر پا بمانم و زن بیچاره هر لحظه با صلوات و ذکر #یاالله پیراهن سورمهای رنگی مثل پیراهن خودش تنم کرد تا هر دو شبیه هم شویم.
💠 از پرده که بیرون رفتیم، مصطفی جلو افتاد تا در پناه قامت بلند و چهارشانهاش چشم کسی به ما نیفتد و من در آغوش سعد پاهایم را روی زمین میکشیدم و تازه میدیدم گوشه و کنار مسجد انبار #اسلحه شده است...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🆔 @mahfa110
ظهور نزدیک است
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_هفتم 💠 از کلام آخرش فهمیدم زینبی که صدا میزد من نبودم، سعد ناباورانه نگاه
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_هشتم
💠 یک گوشه کپسول اکسیژن و وسایل جراحی و گوشهای دیگر جعبههای #گلوله؛ نمیدانستم اینهمه ساز و برگ #جنگی از کجا جمع شده و مصطفی میخواست زودتر ما را از صحن مسجد خارج کند که به سمت سعد صورت چرخاند و تشر زد :«سریعتر بیاید!»
تا رسیدن به خانه، در کوچههای سرد و ساکت شهری که #آشوب از در و دیوارش میپاشید، هزار بار جان کندم و درهر قدم میدیدم مصطفی با نگرانی به پشت سر میچرخد تا کسی دنبالم نباشد.
💠 به خانه که رسیدیم، دیگر جانی به تنم نمانده و اهل خانه از قبل بستر را آماده کرده بودند که بین هوش و بیهوشی روی همان بستر سپید افتادم.
در خنکای شب فروردین ماه، از ترس و درد و گرسنگی لرز کرده و سمیه هر چه برایم تدارک میدید، در این جمع غریبه چیزی از گلویم پایین نمیرفت و همین حال خرابم #خون مصطفی را به جوش آورده بود که آخر حرف دلش را زد :«شما اینجا چیکار میکنید؟»
💠 شاید هم از سکوت مشکوک سعد فهمیده بود به بوی #جنگ به این شهر آمدهایم که به چشمانش خیره ماند و با تندی پرسید :«چرا نرفتید بیمارستان؟»
صدایش از خشم خش افتاده بود، سعد از ترس ساکت شده و سمیه میخواست #مهمانداری کند که برای اعتراض برادرشوهرش بهانه تراشید :«اگه زخمش عفونت کنه، خطرناکه!»
💠 سعد از امکانات رفقایش اطمینان داشت که با صدایی گرفته پاسخ داد :«دکتر تو #مسجد بود...» و مصطفی منتظر همین #اعتراف بود که با قاطعیت کلامش را شکست :«کی این بیمارستان صحرایی رو تو ۴۸ ساعت تو مسجد درست کرد؟»
برادرش اهل #درعا بود و میدانست چه آتشی وارد این شهر شده که تکیهاش را از پشتی گرفت و سر به شکایت گذاشت :«دو هفته پیش #عربستان یه کامیون اسلحه وارد درعا کرده!» و نمیخواست این لکه ننگ به دامن مردم درعا بماند که با لحنی محکم ادامه داد :«البته قبلش #وهابیها خودشون رو از مرز #اردن رسونده بودن درعا و اسلحهها رو تو مسجد عُمری تحویل گرفتن!»
💠 سپس از روی تأسف سری تکان داد و از #حسرت آنچه در این دو هفته بر سر درعا آمده، درددل کرد :«دو ماه پیش که اعتراضات تو #سوریه شروع شد، مردم این شهر هم اعتراضایی به دولت داشتن، اما از این خبرا نبود!»
از چشمان وحشتزده سعد میفهمیدم از حضور در این خانه پشیمان شده که مدام در جایش میجنبید و مصطفی امانش نمیداد که رو به برادرش، به در گفت تا دیوار بشنود :«اگه به مردم باشه الان چند ماهه دارن تو #دمشق و #حمص و #حلب تظاهرات میکنن، ولی نه اسلحه دارن نه شهر رو به آتیش میکشن!» و دلش به همین اشاره مبهم راضی نشد که دوباره به سمت سعد چرخید و زیر پایش را خالی کرد :«میدونی کی به زنت #شلیک کرده؟»
💠 سعد نگاهش بین جمع میچرخید، دلش میخواست کسی نجاتش دهد و من نفسی برای حمایت نداشتم که صدایش در گلو گم شد :«نمیدونم، ما داشتیم میرفتیم سمت خیابون اصلی که دیدم مردم از ترس تیراندازی #ارتش دارن فرار میکنن سمت ما، همونجا تیر خورد.»
من نمیدانستم اما انگار خودش میدانست #دروغ میگوید که صورتش سرخ شده بود، بین هر کلمه نفس نفس میزد و مصطفی میخواست تکلیف این گلوله را همینجا مشخص کند که با لبخندی تلخ دروغش را به تمسخر گرفت :«اگه به جای مسجد عُمری، زنت رو برده بودی بیمارستان، میدیدی چند تا پلیس و نیروی #امنیتی هم کنار مردم به گلوله بسته شدن، اونا رو هم ارتش زده؟»
💠 سمیه سرش را از ناراحتی به زیر انداخته، شوهرش انگار از پناه دادن به این زوج #آشوبگر پشیمان شده و سعد فاتحه این محکمه را خوانده بود که فقط به مصطفی نگاه میکرد و او همچنان از #خنجری که روی حنجرهام دیده بود، #غیرتش زخمی بود که رو به سعد اعتراض کرد :«فکر نکردی بین اینهمه وهابی تشنه به خون #شیعه، چه بلایی ممکنه سر #ناموست بیاد؟»
دلم برای سعد میتپید و این جوان از زبان دل شکستهام حرف میزد که دوباره به گریه افتادم و سعد طاقتش تمام شده بود که از جا پرید و با بیحیایی صدایش را بلند کرد :«من زنم رو با خودم میبرم!»
💠 برادر مصطفی دستپاچه از جا بلند شد تا مانع سعد شود که خون #غیرت در صدای مصطفی پاشید و مردانه فریاد کشید :«پاتون رو از خونه بذارین بیرون، سر هر دوتون رو سینهتونه!»
برادرش دست سعد را گرفت و دردمندانه التماسش کرد :«این شبا شهر قُرق #وهابیهایی شده که خون شیعه رو حلال میدونن! بخصوص که زنت #ایرانیه و بهش رحم نمیکنن! تک تیراندازاشون رو پشت بوم خونهها کمین کردن و مردم و پلیس رو بیهدف میزنن!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🆔 @mahfa110
ظهور نزدیک است
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_هشتم 💠 یک گوشه کپسول اکسیژن و وسایل جراحی و گوشهای دیگر جعبههای #گلوله؛
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_نهم
💠 دیگر نمیخواستم دنبال سعد #آواره شوم که روی شانه سالمم تقلاّ میکردم بلکه بتوانم بنشینم و مقابل چشم همه با گریه به پای سعد افتادم :«فقط بذار امشب اینجا بمونیم، من میترسم بیام بیرون!»
طوری معصومانه تمنا میکردم که قدم رفته به سمت در را پس کشید و با دست و پایی که گم کرده بود، خودش را بالای سرم رساند. کنارم نشست و اشک چشمم قفل قلدریاش را شکسته بود که دست زیر سر و گردنم گرفت و کمکم کرد تا دوباره در بستر بخوابم و #عاشقانه نجوا کرد :«هرچی تو بخوای!»
💠 انگار میخواست در برابر قلب مرد غریبهای که نگرانم بود، تصاحب #عشقم را به رخش بکشد که صدایش را بلندتر کرد تا همه بشنوند :«هیچکس به اندازه من نگرانت نیست! خودم مراقبتم عزیزم!»
میفهمیدم دلواپسیهای اهل این خانه بهخصوص مصطفی عصبیاش کرده و من هم میخواستم ثابت کنم تنها #عشق من سعد است که رو به همه از #همسرم حمایت کردم :«ما فقط اومده بودیم سفر تا سعد #سوریه رو به من نشون بده، نمیدونستیم اینجا چه خبره!»
💠 صدایم از شدت گریه شکسته شنیده میشد، مصطفی فهمیده بود به بهای عشقم خودزنی میکنم که نگاهش را به زمین کوبید و من با همین صدای شکسته میخواستم جانمان را نجات دهم که مظلومانه قسم خوردم :«بخدا فردا برمیگردیم #ایران!»
اشکهایم جگر سعد را آتش زده و حرفهایم بهانه دستش داده بود تا از مخصمه مصطفی فرار کند که با سرانگشتش #اشکم را پاک کرد و رو به من به همه طعنه زد :«فقط بخاطر تو میمونم عزیزم!»
💠 سمیه از درماندگیام به گریه افتاده و شوهرش خیالش راحت شده بود میهمانش خانه را ترک نمیکند که دوباره به پشتی تکیه زد، ولی مصطفی رگ دیوانگی را در نگاه سعد دیده بود که بیهیچ حرفی در خانه را از داخل قفل کرد، به سمت سعد چرخید و با خشمی که می-خواست زیر پردهای از صبر پنهان کند، حکم کرد :«امشب رو اینجا بمونید، فردا خودم میبرمتون #دمشق که با پرواز برگردید تهران، چون مرز #اردن دیگه امن نیست.»
حرارت لحنش به حدی بود که صورت سعد از عصبانیت گُر گرفت و نمیخواست بازی بُرده را دوباره ببازد که با سکوت سنگینش تسلیم شد. با نگاهم التماسش میکردم دیگر حرفی نزند و انگار این اشکها دل سنگش را نرم کرده و دیگر قید این قائله را زده بود که با چشمانش به رویم خندید و خیالم را راحت کرد :«دیگه همه چی تموم شد نازنین! از هیچی نترس! برمیگردیم #تهران سر خونه زندگیمون!»
💠 باورم نمیشد از زبان تند و تیزش چه میشنوم که میان گریه کودکانه خندیدم و او میخواست اینهمه دلهره را جبران کند که با مهربانی صورتم را نوازش کرد و مثل گذشته نازم را کشید :«خیلی اذیتت کردم عزیزدلم! اما دیگه نمیذارم از هیچی بترسی، برمیگردیم تهران!»
از اینکه در برابر چشم همه برایم خاصه¬خرجی میکرد خجالت میکشیدم و او انگار دوباره عشقش را پیدا کرده بود که از چشمان خیسم دل نمیکَند و #عاشقانه نگاهم میکرد. دیگر ماجرا ختم به خیر شده و نفس میزبانان هم بالا آمده بود که برایمان شام آوردند و ما را در اتاق تنها گذاشتند تا استراحت کنیم.
💠 از حجم مسکّنهایی که در سِرُم ریخته بودند، چشمانم به سمت خواب خمیازه میکشید و هنوز خوابم نبرده بود که با کابوس #خنجر، پلکم پاره میشد و شانهام از شدت درد غش میرفت.
سعد هم ظاهراً از ترس اهل خانه خوابش نمی¬برد، کنارم به دیوار تکیه زده و من دیگر میترسیدم چشمانم را ببندم که دوباره به گریه افتادم :«سعد من میترسم! تا چشمامو میبندم فکر میکنم یکی میخواد سرم رو ببره!»
💠 همانطور که سرش به دیوار بود، به سمتم صورت چرخاند و همچنان در خیال خودش بود که تنها نگاهم کرد و من دوباره ناله زدم :«چرا امشب تموم نمیشه؟» تازه شنید چه میگویم که به سمتم خم شد، دستم را بین انگشتانش گرفت و با نرمی لحنش برایم لالایی خواند :«آروم بخواب عزیزم، من اینجا مراقبتم!»
چشمانم در آغوش نگاه گرمش جا خوش کرد، دوباره پلکم خمار خواب شد و همچنان آهنگ صدایش را میشنیدم :«من تا صبح بالا سرت میشینم، تو بخواب نازنینم!» و از همین ترنم لطیفش خوابم برد تا هنگام #سحر که صدایم زد.
💠 هوا هنوز تاریک و روشن بود، مصطفی ماشین را در حیاط روشن کرده، سعد آماده رفتن شده و تنها منتظر من بود. از خیال اینکه این مسیر به خانهمان در تهران ختم میشود، درد و ترس فراموشم شده و برای فرار از جهنم #درعا حتی تحمل ثانیهها برایم سخت شده بود.
سمیه محکم در آغوشم کشید و زیر گوشم #آیتالکرسی خواند، شوهرش ما را از زیر #قرآن رد کرد و نگاه مصطفی هنوز روی صورت سعد سنگینی میکرد که ترجیح داد صندلی عقب ماشین پیش من بنشیند...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🆔@mahfa110
✋
تحلیل کاملی از شرایط جهان در نوروز ۱۴۰۲
🔺 دوستان به معادله زیر دقت کنید:
🔹️ شش ماه قبل و در ابتدای #فتنه پاییز ۱۴۰۱ و ورود همهجانبه لشگریان شیاطین در #جنگ_ترکیبی تمام عیار علیه #مردم_ایران
❌ #براندازان خارجنشین، اعم از تروریستهای مجاهدین خلق، سلطنتطلبان، تجزیهطلبان کرد و بلوچ و عرب، سلبریتیهای دوزاری داخلی، چهرههای رسانهای معروف در سرتاسر دنیا، با دلارهای مفت سعودی و امارات، لشگریان مجازی فارسینویس مستقر در آلبانی، جده، ریاض، دوبی، برلین، پاریس، کانادا، لسآنجلس و ترکیه، با پادویی فریبخوردگان ایرانی و همینطور برخی افراد دلخور و ناراضی از برخی مسئولین داخلی، به توهم نابودی #ایران از آسیب به تمامی نمادهای ملی و مذهبی ایرانیان، ابنیههای مذهبی و تاریخی و باستانی، اموال عمومی و امکانات کشور مضایقه نکردند.
📛 از بحرین در جنوب تا باکو در شمالغربی ایران، به تحریک صهیونیستها برای ناامنی مرزی به خط شدند. حتی دشمن، از پتانسیل نفوذیهای رسانهای (روزنامههای زنجیرهای، سایتها، کانالها و پیجهای مجازی) و اقتصادی (مثل جنگ ارزی و دلاری) داخلی خود هم استفاده کرد.
🔥 نقاطی از غرب و جنوبشرق کشور مثل اشنویه و زاهدان را محل لجستیک نظامی خود میخواند و رسما وارد فاز #تجزیه_ایران و یا حداقل ایجاد #جنگ_داخلی بین ایرانیها شده بود!
⚠️ اسرائیل و آمریکا آماده #حمله_نظامی به تاسیسات هستهای و زیرساختهای نفتی و صنعتی کشور شده بودند!
📌 اما در عمل چه رخ داد؟!
✅ ایران، تمامی پایگاههای تجزیهطلبان در شرق عراق (کوههای #کردستان_عراق) را شخم زد.
🔺 با رونمایی از موشک #هایپرسونیک، آمریکا را عقب راند.
🔹 با اهدای #شهدای_امنیت، آگاهی را به مردم بخشید و با صبر خود، ذات دشمن برانداز و اپوزیسیون در وحشیگری و فساد اخلاقی آنها را نمایان کرد.
🔸 از افتادن در دام فرقهگرایی یا بازی قومیتی برخی فریبخوردگان یا عاملین #جاسوسی مذهبی، اجتناب کرد و در عمل، آنها، رسوا شدند.
🔹 دهها عامل تروریستی را شناسایی کرده و زیر ضرب برد. جواسیس منطقهای ناتو، #آمریکا و #اسرائیل لو رفته، کشته شده، دستگیر و یا همکار اطلاعاتی ایران شدند!
💥 با #رزمایش و مانورهای نظامی گسترده، دشمن را منکوب کرده و فکر تغییرات مرزی را از سر آنها بیرون کرده و ترس به جانشان انداخته
💯 #عربستان را از دهان گرگ صهیونیستی بیرون کشیده و حالا #ائتلاف موهوم منطقهای آمریکا و اسرائیل جهت ضربه به ایران را به چالش کشیده
✅ در #عراق و #سوریه و #افغانستان و حاشیه جنوبی خلیج فارس، بر تمامی تحرکات آمریکا اشراف داشته و در غرب سوریه، جنوب لبنان و غزه، در آمادگی سرتاسری جهت #جنگ_قریبالوقوع با اسرائیل قرار دارد.
💥 #ترکیه درگیر زلزله شده و از معادلات سریع منطقهای و جهانی عقب ماند!
❎ با آتشبس راهبردی بین #انصارالله و عربستان، عملا پتانسیل و توان #یمن برای نبرد آتی و استفاده از قدرت آتش آنها، حفظ شده و خلیج عدن و بابالمندب تحت کنترل #جبهه_مقاومت قرار گرفته
🛑 #اردن، به دلیل حماقتهای تیم نتانیاهو، در حال فاصله گرفتن از اسراییل است
📛 #فرانسه، انگلیس، کانادا و #آلمان مثل برخی دیگر از کشورهای اروپایی، علاوه بر گیر افتادن در باتلاق #اوکراین و نبرد با #روسیه، در آتش خودساخته گرفتار شده و مشکلات اقتصادی، سقوط بانکها و بورسها، اعتصابات و #اعتراضات_سراسری مردمی، آنها را به چالش کشیده است.
🔥 #اسراییل در داخل سرزمینهای اشغالی با دو بحران #جنگ_داخلی و اعتراضات سراسری یهودیان اشغالگر و همچنین تسلیح فلسطینیهای ساکن #کرانه_باختری مواجه شده...
💢 شش ماه بعد از تحولات پاییز ۱۴۰۱ ایران که خبر شماره یک تا سه رسانههای جهان شده بود، حالا جهان به سمت و سویی میرود که در آن، ابرگودرت به چالش کشیده شده، اروپا و متحدین انگلوساکسونهای #امریکا و #انگلیس، #بحران زدهاند، اسراییل در آستانه نابودی است و عربستان به سمت شرق چرخیده، اعراب اعم از مصر و اردن و کویت و امارات و بحرین، در حال همسویی با ایران هستند و منطقه #غرب_آسیا، هارتلند، در کنترل #جبهه_مقاومت
🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی
@asatid_enghelabi ایتا و سروش
https://eitaa.com/asatid_enghelabi
https://splus.ir/asatid_enghelabi
📲 پُست | رهبر انقلاب، روز گذشته: اگر کشورهایی مثل #ایران، #عراق، #سوریه، #لبنان، مثل کشورهای حاشیهی خلیج فارس، #عربستان، #مصر، #اردن، یک #خط_مشی_واحد را در مسائل اساسی خود اتخاذ کنند، قدرتهای زورگو نمیتوانند در امور داخلی و سیاست خارجی اینها دخالت کنند؛ الان دخالت میکنند؛ الان آمریکا ضربه سیاسی اقتصادی میزند.
🔍 مشاهده
☫﷽☫
🌴🇵🇸🌴
#وصیتنامه #کودک_شهید از #غزه
که #وصیت کرده حتما وصیتنامه اش #منتشر شود.
🩸وصیت من به شما:
▪️اگر در جنگ مُردم و رفتم و شهید شدم از #حکام_عرب نخواهم گذشت.
▪️#حاکمانی که ما را خوار کردند.
▪️#روزگار سختی را بدون #آب و #غذا سر کردیم،
▪️علی رغم سن کم، موهایم سفید شده است.
▪️#خدا شما را نبخشد و از شما نگذرد.
▪️به نزد خدائی که خالق هفت #آسمان است از شما #شکایت میکنم.
▪️مرا ببخش #مادر، تو را خیلی دوست دارم.
▪️از دوری من ناراحت و محزون نشوی.
▪️#نامه من برای مردم #مصر، #یمن، #اردن، #الجزایر، #لیبی، #لبنان، #تونس، #سودان، #سومالی و #مالزی است.
🩸این #امانتی از طرف من به شما:
▪️غزه را به حال خود رها نکنید!
▪️غزه را #فراموش نکنید!
▪️شما را #سوگند میدهم و به شما وصیت میکنم.
▪️همهتان را دوست دارم،
🩸امانتی است بر گردن شما:
▪️ما را خوار نکنید.
▪️هرکس نامه مرا دید بر عهدهاش است که آن را #منتشر کند.
▪️به اذن خدا من شهید هستم.
#محمد_عبدالقادر_الحسینی
۲۰۲۴/۳/۲۵
#نَشـــــــر
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
─═┅═༅🇵🇸𖣔🌼𖣔🇮🇷༅═┅┅─
گنجینهای از مطالب ناب مهدوی ولایی شهدایی معرفتی و نهج البلاغه به کانال #ظهور_نزدیک_است بپیوندید👇
@zohoore_ghaem
@ba_Shaheidan
#قیام_اربعین #خونخواهی_هنیه_عزیز #مجازات_سخت #گنبد_پنبهای #پایان_اسرائیل #the_end_of_israeil #وعده_صادق۲
🔥 #سناریوهای احتمالی جنگ در منطقه
🔺 احتمال بالای نبرد اعراب با اسرائیل
🤏 شرایط منطقه بسیار پیچیده است؛
🔺 #ایران از سوریه خارج شد و اسرائیل را در منطقهای وسوسهانگیز، مهم و ژئواستراتژیک، تنها و بیرقیب رها کرد.
🔹 پیشروی #اسرائیل در سوریه، تاکنون بسیار آسان بوده، اما تبعات آن در آینده، حتما سخت خواهد بود؛ آنها هر قدمی که پیش میآیند، کشورهای همسایه را حساستر میکنند؛ نه اینکه همسایگان سوریه خیلی غیرت داشته باشند، نه؛ آنها خود خطر را پیش از پیش احساس میکنند.
🔸 #همسایگان_سوریه اما خطر را حس کردهاند؛ آنها با اسرائیلی طرف شدهاند که بارها و به شکل علنی اعلام کرده که نقشه قلمروی آنها، برگرفته از آموزههای اعتقادی یهود صهیونی و مسیحیت انجیلی، از رود #نیل در سودان و مصر تا رود #فرات در ترکیه و سوریه و عراق است! آنها وقیحانه، حتی #پرچم رژیم جعلی خود را نیز در این راستا تعریف کردهاند!
🔸 همسایگان سوریه با اسرائیلی طرف شدهاند که بزرگترین ابرقدرت و مستکبر دنیا، #آمریکا دربست در خدمتشان است؛ رژیم حریص صهیونی که امریکا بارها نشان داده در وضعیت انتخاب، او را بر تمام دنیا ترجیح میدهد! حتی برخی معتقدند که در آمریکا، اکثر سیاسیون و اهل اقتصاد، منافع اسرائیل را بر کشور خود ارحج میدانند!
🚨 و اما #مصر و #اردن؛ شواهد از آماده شدن مصر برای تقابل با صهیونیستها حکایت دارد؛ باید دید نقشهی موسوم به طرح ترامپ برای #کوچ_اجباری فلسطینیهای غزه، چقدر جدی پیگیری میشود؛ مصر اما قرار نیست آنرا بپذیرد؛ اردن هم که به جز خیانتهای همیشگی به آرمان قدس شریف، حتی اگر بخواهد، هرگز به تنهایی در برابر آمریکا و اسرائیل توانی ندارد! بنابراین، این روزها، تمام نگاهها به مصر دوخته شده!
⚠️ اما به جز مصر و اردن، باقی کشورهای عربی هم احساس خطر کردهاند!
🔹 #عربستان_سعودی میترسد؛ #عراق هم نگران پیشروی اسرائیل از محور #جنوب_سوریه به سمت رود فرات در مرزهای آنهاست؛ همانگونه که وحشت زیادهخواهی اسرائیل، خواب را از چشمان سران احمق و خائن #ترکیه گرفته؛ این وحشت با چاشنی حماقت و بیغیرتی، از اردوغان به الجولانی سرایت کرده، هرچند که او، بیغیرتتر و خائنتر از آن است که بتواند کاری انجام دهد!
⚠️ خلاصه که در این وانفسای سخت و #نبرد_مرگ_و_زندگی برای همگان، شرایط بسیار پیچیده و دشوار شده است.
🔺 بحث مرگ و زندگی اگر در میان باشد، شاید مصر، قید یک میلیارد دلار کمک آمریکاییها را بزند و علیه اسرائیل عمل کند.
🔹 توجه کنید که مداخلهی مصر با مقاومت #حماس تفاوت دارد؛ مصر در دنیای عربی و اسلامی، احترام خاصی دارد و میتواند اجماعساز خوبی علیه صهیونیستها و یانکیها باشد؛ ظاهرا السیسی نیز پالسهای مثبتی از سمت #ایران هم دریافت کرده...
🔺 این همان ایرانی است که یک روز از #اعراب میخواست که بیایید تا با یکدیگر بر علیه اسرائیل اقدام کنیم، حالا کنار خود کمی کنار کشید؛ پردهها از مقابل چشمان اعراب کنار رفت و در #سوریه و لبنان و دیگر اراضی اسلامی، کمی با واقعیت آمریکا و اسرائیل آشنا شدند؛ دشمن اصلی آنها، هرگز ایران نبود؛ ایران گرچه ظاهرا کمی کنار کشید، اما باز خواهد گشت و کمکهای خوبی خواهد کرد.
🤏 جنگیدن با مصر به عنوان قویترین کشور عربی دارای ارتش قدرتمند و عمق استراتژیک مناسب برای صهیونیستها کار آسانی نیست؛ مصر، دیگر #غزه و #لبنان نیست؛ اگر این جنگ اتفاق بیفتد، با توجه به ضربهپذیری صهیونیستها و مشغلههای زیاد آمریکا در جهان و درگیریهایی که برای آنها در #غرب رقم خورده و تشدید خواهد شد؛ اعراب نیز میتوانند به خودباوری برسند و البته که #محور_مقاومت هم با قدرت حاضر است.
🔹 این اتفاقات، تمام برنامههای #ترامپ را به هم خواهد ریخت؛ به نظر این وقایع به زودی رقم خواهد خورد؛ حتی عقبنشینی ایران در منطقه نیز، هجومی بود!
┅┅#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
─═┅═༅🇵🇸𖣔🇮🇷𖣔🇱🇧༅═┅┅─
بهکانالولایی #ظهور_نزدیک_است بپیوندید👇
@zohoore_ghaem @ba_Shaheidan
@Ghesehaye_Shohada
#وعده_صادق ۳ ✌️
#سیدحسننصرالله #رئیسی #حاجقاسم #راه_نصرالله #سیدهاشمصفیالدین #هنیه #سنوار #the_end_of_israeil #جهاد_تحریم #تحریم_رژیمکودککش #جمعه_نصر #جمعهنصر
🔥 #سناریوهای احتمالی جنگ در منطقه
🔺 احتمال بالای نبرد اعراب با اسرائیل
🤏 شرایط منطقه بسیار پیچیده است؛
🔺 #ایران از سوریه خارج شد و اسرائیل را در منطقهای وسوسهانگیز، مهم و ژئواستراتژیک، تنها و بیرقیب رها کرد.
🔹 پیشروی #اسرائیل در سوریه، تاکنون بسیار آسان بوده، اما تبعات آن در آینده، حتما سخت خواهد بود؛ آنها هر قدمی که پیش میآیند، کشورهای همسایه را حساستر میکنند؛ نه اینکه همسایگان سوریه خیلی غیرت داشته باشند، نه؛ آنها خود خطر را پیش از پیش احساس میکنند.
🔸 #همسایگان_سوریه اما خطر را حس کردهاند؛ آنها با اسرائیلی طرف شدهاند که بارها و به شکل علنی اعلام کرده که نقشه قلمروی آنها، برگرفته از آموزههای اعتقادی یهود صهیونی و مسیحیت انجیلی، از رود #نیل در سودان و مصر تا رود #فرات در ترکیه و سوریه و عراق است! آنها وقیحانه، حتی #پرچم رژیم جعلی خود را نیز در این راستا تعریف کردهاند!
🔸 همسایگان سوریه با اسرائیلی طرف شدهاند که بزرگترین ابرقدرت و مستکبر دنیا، #آمریکا دربست در خدمتشان است؛ رژیم حریص صهیونی که امریکا بارها نشان داده در وضعیت انتخاب، او را بر تمام دنیا ترجیح میدهد! حتی برخی معتقدند که در آمریکا، اکثر سیاسیون و اهل اقتصاد، منافع اسرائیل را بر کشور خود ارحج میدانند!
🚨 و اما #مصر و #اردن؛ شواهد از آماده شدن مصر برای تقابل با صهیونیستها حکایت دارد؛ باید دید نقشهی موسوم به طرح ترامپ برای #کوچ_اجباری فلسطینیهای غزه، چقدر جدی پیگیری میشود؛ مصر اما قرار نیست آنرا بپذیرد؛ اردن هم که به جز خیانتهای همیشگی به آرمان قدس شریف، حتی اگر بخواهد، هرگز به تنهایی در برابر آمریکا و اسرائیل توانی ندارد! بنابراین، این روزها، تمام نگاهها به مصر دوخته شده!
⚠️ اما به جز مصر و اردن، باقی کشورهای عربی هم احساس خطر کردهاند!
🔹 #عربستان_سعودی میترسد؛ #عراق هم نگران پیشروی اسرائیل از محور #جنوب_سوریه به سمت رود فرات در مرزهای آنهاست؛ همانگونه که وحشت زیادهخواهی اسرائیل، خواب را از چشمان سران احمق و خائن #ترکیه گرفته؛ این وحشت با چاشنی حماقت و بیغیرتی، از اردوغان به الجولانی سرایت کرده، هرچند که او، بیغیرتتر و خائنتر از آن است که بتواند کاری انجام دهد!
⚠️ خلاصه که در این وانفسای سخت و #نبرد_مرگ_و_زندگی برای همگان، شرایط بسیار پیچیده و دشوار شده است.
🔺 بحث مرگ و زندگی اگر در میان باشد، شاید مصر، قید یک میلیارد دلار کمک آمریکاییها را بزند و علیه اسرائیل عمل کند.
🔹 توجه کنید که مداخلهی مصر با مقاومت #حماس تفاوت دارد؛ مصر در دنیای عربی و اسلامی، احترام خاصی دارد و میتواند اجماعساز خوبی علیه صهیونیستها و یانکیها باشد؛ ظاهرا السیسی نیز پالسهای مثبتی از سمت #ایران هم دریافت کرده...
🔺 این همان ایرانی است که یک روز از #اعراب میخواست که بیایید تا با یکدیگر بر علیه اسرائیل اقدام کنیم، حالا کنار خود کمی کنار کشید؛ پردهها از مقابل چشمان اعراب کنار رفت و در #سوریه و لبنان و دیگر اراضی اسلامی، کمی با واقعیت آمریکا و اسرائیل آشنا شدند؛ دشمن اصلی آنها، هرگز ایران نبود؛ ایران گرچه ظاهرا کمی کنار کشید، اما باز خواهد گشت و کمکهای خوبی خواهد کرد.
🤏 جنگیدن با مصر به عنوان قویترین کشور عربی دارای ارتش قدرتمند و عمق استراتژیک مناسب برای صهیونیستها کار آسانی نیست؛ مصر، دیگر #غزه و #لبنان نیست؛ اگر این جنگ اتفاق بیفتد، با توجه به ضربهپذیری صهیونیستها و مشغلههای زیاد آمریکا در جهان و درگیریهایی که برای آنها در #غرب رقم خورده و تشدید خواهد شد؛ اعراب نیز میتوانند به خودباوری برسند و البته که #محور_مقاومت هم با قدرت حاضر است.
🔹 این اتفاقات، تمام برنامههای #ترامپ را به هم خواهد ریخت؛ به نظر این وقایع به زودی رقم خواهد خورد؛ حتی عقبنشینی ایران در منطقه نیز، هجومی بود!
┅┅┅┅🍃🇵🇸❤🇮🇷🍃┅┅┅┅┄
🇮🇷 کانال اساتید انقلابی ونخبگان علمی
@asatid_enghelabi ایتا و سروش
🔥 مراحل #نابودی_اسرائیل طبق آیات ابتدایی سوره مبارکه اسراء (سوره بنیاسرائیل)
✍ طبق آیات ۴ تا ۸ #سوره_اسراء مراحل نابودی #اسراییل بدین شرح است:
‼️ ابتدا #فساد اول بنیاسرائیل (یهود مفسد) و برتریجویی آنان روی زمین
🔥 سپس زمان #سرکوب_اول آنها توسط بندگان صالح خداوند (به عبارت عبادا لنا دقت شود)
⌛️ در ادامه، #فرصت خداوند برای توبه و انابه و بازگشت بنیاسرائیل به مسیر حق، از طریق افزایش نفرات و جمعیت (رزمی و تجهیزات)
‼️ فتنهانگیزی مجدد #یهود فاسد با #سفیانی که اصلیترین دشمن امام عصر علیهالسلام است.
🔥 سرکوب دوم و نهایی #اسرائیل توسط لشگریان امام زمان؛ همچون سرکوب نخست، همان بندگان صالح خدا که اینبار در معیت امام مهدی علیهالسلام وارد #مسجدالاقصی میشوند.
✍ بنابراین مراحل به این ترتیب است:
💥 تشکیل اسرائیل در سرزمین #فلسطین عزیز. سرکوب آنها توسط #جبهه_مقاومت شیعی و #فروپاشی_اسرائیل قبل از ظهور امام زمان. فتنهانگیزی مجدد و بازگشت #یهود_مفسد به فساد روی زمین با #خروج_سفیانی (آخرین مهره یهود) از مناطق مابین فلسطین اشغالی و #سوریه و #اردن (وادی یابس در نزدیکی #درعا سوریه). سپس ظهور #امام_مهدی علیهالسلام. و در نهایت، #نابودی_اسرائیل پس از شکست سفیانی در دمشق و #آزادی_قدس
✍ اصولا آن حکومتی زمینهساز #ظهور است که طبق آیات #قرآن در سوره اسراء، مبارزه و #جنگ_فراگیر با یهود مفسد در سرزمین فلسطین، ویژگی اصلی آن است. که طبق روایات، این ویژگی بارز اهل #قم (ایرانیهای شیعی) و #قوم_سلمان است.
❤️ السلام علیک یا صاحب الزمان 🇮🇷🇵🇸