درددلاعضا
خیانت بزرگ
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
توی خانوادهی فقیر بزرگشدم. پدرم گارگر بود.
فقر باعث نشده بود تا از هم دور باشیم. با همون غذای فقیرانه ای که داشتیم شب دور هم میخندیدیم.
تا یه روز که یکی از پولدارترین پسر های روستامون اومد خواستگاریم. خیلی خوشحال شوم. با خودم گفتم من هم زندگی پولداری رو به خودم میبینم.
ولی شب خواستگاری فقط خودش اومد و پدرش. مادرو خواهراش نیومده بودن. بابا خیلی مظلوم بود گفت عیب نداره ولی برادرام ناراحت بودن.
توی خونمون طوری نبود که دختر مثل دخترای دیگه خودش حرف بزنه. بگه میخوام یا نه. نه جرات میکردم بگم نه. نه این اجازه رو بهم
میدادن. بابام باهاشون حرف زد و همشون تصمیم گرفتن که من زش بشم.
به ظاهر نشون نمیدادم ولی خوشحال بودم
مراسم بله برون و شیرینی خورون هم مادر و خواهراش نیومدن. چون تک پسر بود جای تعجب داشت.
بالاخره روز عقد شدن و من برای اولین بار مادر و خواهراش رو دیدم. فقط برای نرفتن آبروشون اومده بودن. برعکس حرف پدرشوهرم که هر بار میگفت کار داشتن نیومدن اونا منو نمیخواستن. هیچ کدوم بهم نگاه نمیکردن. اما شوهرم خیلی دوستم داشت.
زمان ما با زن ها برخورد خوبی نداشتن. اصلا زن رو آدم حساب نمیکردن. ولی شوهرم خیلی مهربون بود. با همه فرق داشت. اون زمان هیچ کس نظر زنو نمی پرسیدن ولی شوهرم همیشه می پرسید. زندگیمون خیلی خوب بود. تمام کم و کسری هام جبران شد. شش ماه زندگی عالی و بدون غصه. طبقهی بالای خونهی پدرشوهرم میشستیم. انقدر منو دوست داشت که بی من غذا نمیخورد. یه روز یه مهمونی دعوتمون کردن.از پایین شنیدم مادرشوهرم گفت حق نداری زنتو بیاری. شوهرمم گفت زنم نیاد منم نمیام. مادرش شروع کرد به جیغ جیغ که تو زنت رو به من ترجیح میدی. شوهرمم اومد بالا. از پایین هنوز صدای جیغجیغ میاومد. دیگه مادرش حرف نمیزد و خواهراش جیغ میکشیدن. ترسیده بودم ولی شوهرم بهم آرامش میداد. یه دفعه در اتاق به ضرب باز شد. خواهر شوهرم گفت مادرشون مرده.
اول فکر کردمدروغ میگه وقتی رفتیمپایین متوجه شدیم از شدت ناراحتی اینکه شوهرم منو میخواست سکته کرده و مرده
بعد ختم خواهراش پاشونو کردن تو یه کفش که باید زنتو طلاق بدی. شوهرم گفت شرایط خونهشون خرابِه پس بهتره برمخونهی بابام. دو هفته خونهی بابام بودم که بهم خبر دادن تمام حق و حقوقمو داده و طلاقم داده.
اصلا باورم نمیشد. ما زندگی خوبی داشتیم
توی روستا وقتی یکی رو طلاق بدن خیلی بده.
خیلی دوست داشتم برمشوهرم رو بببنم. ببینم چرا طلاقمداده.چون ما هیچ مشکلی نداشتیم.اما بهم این اجازه رو نمیدادن.
یه روز خالهم اومد خونمون. دید من خیلی بی قرارم گفت بشین برات تعریف کنم.
گفت شوهرت قبل تو یکی رو دوست داشته مادرش باهاش مخالف بوده گفته حق نداری اونو بگیری. پدرش برای اینکه نجاتش بده میاد خاستگاری تو مادرش بازم مخالفت میکنه. ولی بهش اهمیت نمیدن. حالا که مادرش مرده و خانوادهش گیر دادن که تو رو طلاق بده طلاقت داده رفته همونو که اول دوستش داشته گرفته.
حرف های خاله بیشتر حالم رو خراب کرد. توی اون شش ماه ما هیچ مشکلی نداشتیم حتی یک بار هم با ناراحتی باهام حرف نزد. افسرده گوشهی خونه مونده بودم.
خواهر کوچیکم عروس خالهم شده بود. اونم کنار خالهم نشسته بود و به حال من گریه میکرد.
بعد از تموم شدن عدهم خالهم اومد خونمون.گفت اومده خاستگاری من برای پسر بزرگش. شرایط ازدواج نداشتم ولی برای اینکه خودمو نجات بدم قبول کردم. و عقد پسرخالهم شدم
همش حواسم پیش شوهر سابقم بود. اما پسرخالهمم برام کمنمیذاشت. همونجور مهربون بود و دوستم داشت. شش سال باهاش زندگی کردم و خدا یه پسر بهمون داده بود.
پسرم۵ سالش بود و زندگیمون خیلی اروم بود. تا اینکه متوجه شدم خواهرم با شوهرش که برادر شوهر منم بود به اختلاف خوردن. اختلافشون بالا گرفت و مجبور به طلاق شدن.
تو خونمون نشسته بودم یه دفعه برادرام زدن در خونه رو شکستن اومدن تو خونه. گفتن آبجی کوچیکه رو طلاق دادن تو هم باید طلاق بگیری
گفتم من بچه دارم زندگیمو دوست دارم طلاق نمیخوام.اما مثل همیشه حرف من براشون مهم نبود. به زور منو بردن خونهی بابام
برای اینکه از دستشون فرار کنم و برم پیش بچهم رفتم رو پشت بوم تا پشت بوم به پشت بوم برگردم خونهم. ولی فهمیدن و دنبالم کردن. از بالا پریدم پایین که دستشون بهم نرسه ولی پامشکست و افتادم زیر دستشون.
با پای شکسته تو خونهی بابام بودم که خبر اوردن طلاقت رو گرفتیم.
زندگی برامسخت و سخت تر میشد. اینبار فرق داشت پارهی جگرم پیشم نبود. بچهم رو نمیذاشتن ببینم. از همه بدتر که هر دو بار بی دلیل طلاقم دادن.
نزدیک یک سال گذشته بود و من بچهم رو ندیده بودم. حالم خیلی خراب بود.اجازههم نمیدادن از خونه برمبیرون.
گذشت تا یه روز یکی از اهالی روستامون
که فامیلمون هم بود فوت کرد.
خانوادهم دیگه مجبور شدن بزارن من هم برم امام زاده برای تشییع جنازش.
افسرده و بی حال گوشه ای ایستادم و به جمعیت نگاه کردم که شوهرمو دیدم. دست بچهم رو گرفته بود و اصلا متوجه من نبود.
اطرافو نگاه کردم.مطمعن شدم برادرام حواسشون به من نیست. رفتم جلو بعد یک سال پسرمو دیدم. دستشو از دست باباش کشید و اومد تو بغلم.اولین بار بود که از صدای جیغ و گریه ی خانوادهی متوفی خوشحال بودم. چون نمیذاشت صدای جیغ و گریه ی من و پسرم به گوش بقیه برسه. پسرم رو به خودم فشار میدادم و بو میکردم. انگار قرار نبود دیگه از هم جدا بشیم.
متوجه چشمهای اشکی شوهرم شدم. پسرم رو بغل کردم و روبروش ایستادم.
گفتممن دوستت دارم ولی نمیذارن برگردم پیشت. تو رو خدا بزار بچه پیش من بمونه. یه دفعه بازوم رو گرفت و شروع کرد به تند راه رفتن. نمیدونستم کجا میبرم ولی دوست داشتم باهاش برم.از امامزاده که بیرون رفتیم گفت بیا بریم محضر نه تو نیاز به اجازهی اونا داری نه من. بیا بریم عقد کنیم با هم زندگی کنیم
از خدام بود باهاش برم. همه تو ختم بودن و هیچکس حواسش نبود رفتم شناسنامم رو برداشتم و رفتیم محضر عقد کردیم و برگشتم خونهی خودم.
هیچ کس نمیدونست من کجام و همه دنبالم میگشتن. چون حال روحی خوبی نداشتم فکر میکردن من گم شدم. به شوهرم گفتم به هیچ کس نگو من اینجام نمیخوام بدونن. چون میان دنبالم
گفت اینبار مگه از روی جنازهی من رد بشن.
یک هفته بود سر زندگیم بودم که برادرام اومدن جلوی خونمون...
شروع کردن به در زدن. یه جوری که انگار قراره در از جا کنده بشه. هر کاری کردم شوهرم در رو باز نکنه گوش نکرد.
یه چوب بزرگ برداشت رفت جلو در. گفت چتونه. حلال خدا رو حروم میکنید. برید بزارید با زن و بچم زندگی کنم.
گفتن کدوم زن تو طلاقش دادی. گفت طلاق ندادم به زور گرفتین. دوباره عقدش کردم. برید از زندگی من دست بردارید. برادرام حرفاشو قبول نکردن. اومد شناسنامه ها رو برد نشونشون داد. با کلی سر و صدا بالاخره رفتن. زندگی من رنگ ارامش گرفت. اما همیشه توی ترسم که نکنه دوباره جدا بشیم.
۲۰ سال گذشت. خدا تقاص من رو از خانوادهی شوهر سابقم گرفت. همونا که به خاطر مادرشون باعث شدن در اوج خوشی من رو طلاق بدن
خواهر بزرگش پسرش رفت خارج از کشور دیگه برنگشت. خبری هم ازش نیست. دوستاش گفتن مُرده ولی هیچی معلوم نیست.
خواهر شوهر وسطی ام پسرش یه ماشین سنگین خرید تو ترکیه باهاش کار میکرد یه روز ارازل اوباش تو ترکیه دورهاش میکنن و بی خودی میکشنش. شوهرش ناراحتی قلبی داشت و بعد اینکه پسرش مرد دیگه داروهاشو نخورد و یک هفتهی بعدش مرد
خواهر شوهر کوچیکم دخترش ازدواج کرد ولی دوسال نشده طلاقش دادن. بار دوم خودش رفت بی اطلاع خانوادهش ازدواج کرد ولی مرده ولش کرد. چهارسال درگیر بود تا تونست غیابی
طلاقشو بگیره. دوباره زن یه پیرمرد شد اینبار صیغه شد و ازش بچه دار شد. اونم بعد یه مدتی رفت.
دیگه قید شوهر کردنو زد و داره دخترشو بزرگ میکنه.
اما شوهر سابقم. ۴ تا بچه داره. دو تا دختر دو تا پسر. دختراش خوشبختن. اما پسراش. یکیشون معتاد شده و یکیشون هر چی زن میگیره بعد یه مدت طلاق میخوان.
همهشون میدونن آه روز های جوونی من دنبالشونه ولی تا الان هیچ کس برای حلالیت گرفتن از من نیومده.
دنیا دار مکافاتِ. خیلی زودتر از اینا منتظر بودم جوابشونو بده اما خدا خیلی صبوره.
من به مشکلات اونا راضی نیستم ولی خدا جای حق نشسته
هر کی رو اذیت کنی بدون که بالاخره به خودت برمیگرده.
پایان
به خدا اعتماد کن
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
🔶پیامبراکرم صلی الله علیه وآله:
♻️بهترین زنان شما زنی است که برای شوهرش آرایش و خودنمایی کند،اما خود را از نامحرم بپوشاند.
.
❤️اگر ميخواهيد هميشه براي همسر خود عزيز بمانيد اين نكات را فراموش نكنيد:
❤️از او به خاطر كارهايي كه ميكند قدرداني كنيد، چون حتي اگر همسرتان فقط خانهدار باشد، كار مهم و سختي انجام ميدهد آن هم بدون تعطيلي و وقفه. تنها با قدرداني شماست كه خستگي از تنش در ميآيد.
❤️از نظر مالي به او اهميت بدهيد و هميشه مبلغي را براي خود او در نظر بگيريد.
❤️گاهي به او نيز مرخصي دهيد و كارهاي خانه را خودتان انجام دهيد.
❤️اين كار 2 حسن دارد؛ اول اينكه همسرتان استراحت ميكند و دوم اينكه شما ميفهميد همسرتان روزانه چه كارهايي در خانه انجام ميدهد و قدر يكديگر را بيشتر ميدانيد.
❤️هرگز داد نكشيد و تحقير نكنيد. مهرباني و نرم سخن گفتن آنچنان در دل زنان نفوذ ميكند كه تاثيرش هزاران برابر فرياد كشيدن است و برعكس، داد و فرياد و تحقيركردن، آنچنان شما را از چشم همسرتان مياندازد كه اگر بدانيد ديگر داد نميكشيد.
♥️🍃🍃♥️💫
🍀
♥️
#تلنگر
سه اختلال روانی که سم زندگی زناشویی هستند!
1⃣ نارسیسیزم (خودشیفتگی)
📎می خوام برای من باشه..می خوام تنهایی منو پر کنه... می خوام رفتارش درست بشه...چرا اونی نمیشه که من می خوام... چرا مثل من فکر نمیکنه.
2⃣ مازوخیسم (آزارپذیری)
📎اذيتم میکنه، چون دوستم داره... نميتونم ولش کنم، آخه دوسش دارم...
بدون اون با تنهایی چه کار کنم...
حرفهای مردم چی میشه ....!!!
3⃣ پارانویا (بدگمانی)
📎بهش اعتماد ندارم... حتما داره بهم خیانت میکنه... گوشیشو باید چک کنم.. لباساشو چک کنم بهتره... تعقیبش کنم، ببینم با کی قرار عاشقانه گذاشته.
#هنر_خوب_زندگی_کردن
عامل ویرانکننده روابط همسران!
🔸 یکی از مهمترین منابع استرسزا در روابط بیشتر زوجها، روابطی است که خارج از آن دو نفر است.
والدینتان، خواهر و برادرهایتان و دوستانتان را دستکم نگیرید؛ اما باید بدانید که وقتی به همسرتان "بله" گفتهاید، یعنی او را به همه آدمهای دیگر ترجیح دادهاید.
‼️ خیلی از ازدواجها فقط به خاطر همین ضعف در اولویتدهی دچار مشکل میشوند. هر کس آنها را به سمتی میکشد، بدون اینکه این دو به سمت همدیگر کشیده شوند.
✅ در ازدواجهای سالم، زوجها یاد میگیرند که همدیگر را به هر کس و هر چیز دیگر مقدم بدانند.
*🌼 حضرت زهرا سلام الله عليها:*
*آن لحظه ای که زن در خانه خود می ماند و به امور زندگی و تربیت فرزند می پردازد، به خدا نزديک تر است.*
📗 بحار الانوار، ج۴۳ ص۹۲
*تربیت فرزند*
*هرگز به کودک نگویید منم با تو قهرم !❌*
*ازدستت ناراحتم، دوستت ندارم، حوصله ات را ندارم،خسته ام کردی چون در روح و روان اش تاثیر میگذارد و کودک دچار نا امنی و اضطراب میشود.*
*🔰فرزند پروری
*💞مادران بخوانن*
*⚜️ کودک کمرو!*
*✍مادرانی که مرتب درباره گفته ها و نظرات دیگران راجع به کودکشون صحبت می کنند👇🏻*
*⚠️ممکنه ترس از ابراز وجود رو تو دل فرزند شون به وجود بیارن.**
*‼️ این کودکان تصور می کنند که مدام زیر ذره بین هستند.*
*و هر حرفی بزنه و هر کاری که انجام بده ، با دقت و موشکافانه تجزیه و تحلیل میشه.*
*⛔️ و به این ترتیب ترجیح میده که هیچ صحبتی نکنه.*
*❌حواسمون باشه : توجه بیش از اندازه باعث میشه که کودک کمرو بشه.*
❤️تعریف از زن های دیگه ممنوع❤️
🔴هیچوقت و هرگز جلوی همسرتون از خانم، دوست یا آشناتون تعریف نکنید !
واااای فلانی چقد خوشگله
چه رقصی میکنه !
خیلی خوش تیپه
خیللللی باحاله
و ...
🔴این کارتون هم باعث میشه همسرتون نسبت به اون فرد حساس شه
هم باعث میشه وجهه شما تحت تاثیر قرار بگیره
اصلا درست نیست جلوی همسرتون از کس دیگه ای تعریف کنید ،البته به همین میزان بدی گفتن و تخریب دیگران هم درست نیست !
🔴اصلا سعی کنید با همسرتون درباره خودتون حرف بزنیدفقط
چه خوبی بگید چه بدی روی افکار همسرتون تاثیر میذاره
🔴خوبی گفتن اگر از یه زن باشه شوهرتونو نسبت به اون علاقمند میکنه اگه از یه مرد باشه شوهرتونو نسبت به اون متنفر میکنه و رفتار شوهرتون با شما هم تغییر می کنه.
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
برای استحکام روابط زناشویی به چند نکته توجه کنید:
♨️به ظاهرتان رسیدگی کنید، فکر نکنید وقتی در یک خانه زندگی میکنید دیگر مهم نیست چگونه به نظر برسید. جاذبه ظاهریتان را حفظ کنید.
♨️معطر بودن میتواند در روابط زن و شوهر معجزه کند. همیشه خوشبو باشید و اگر از سر کار میآیید یا آشپزی کردهاید، با دوشگرفتن و تعویض لباس خود را برای دیدار با همسرتان آماده کنید. بوی قرمهسبزی اشتهابرانگیز است، اما این بو روی لباس همسر میتواند خیلی دفعکننده باشد. معطر بودن فقط استفاده از عطر نیست.
♨️ مسواک زدن و دهان خوشبو داشتن را جدی بگیرید.
♨️شما و همسرتان، نزدیکترین رابطه را با هم دارید. گاهی شوخیهای کلامی و حتی پیامکهایی که شیطنتآمیز است میتواند به استحکام رابطهتان کمک کند.
♨️ چند وقت یکبار یک شب رویایی برای خود بسازید. میتوانند بچهها گاهی منزل پدربزرگ و مادربزرگ بمانند و شما یک خانه دو نفره را تجربه کنید.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
❤☘❤☘❤☘❤
☘
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae❤
☘
#مردان_بخوانند😉
☑️ زن به این چیزها نیاز دارد :
🔹 توجه
🔹 درک شدن
🔹 احترام
🔹 صمیمیت
🔹 اعتبار
🔹 قوت قلب
🔹 مرد مقتدر
🔹 صحبت کردن
♦️ اگر مرد مقتدری نباشید، اگر به زن، توجه کافی نداشته باشید، به او بی احترامی کنید، درکش نکنید و...چه بسا زن به مرد غریبه ای که به او توجه می کند و احترام می گذارد و مقتدر به نظر می رسد و...از نظر ذهنی _ و دست کم از نظر ذهنی _ وابسته شود و از شوهرش متنفر گردد و این تنفر روز به روز بیشتر میش😓ود.
♦️ زنان را درک کنید.
♦️ مشاجرات همیشه از عدم درک متقابل و عدم صمیمیت ناشی میشود. 😩
♦️ مرد، احساسات زن را محکوم میکند. تمسخر می کند و انتقاد می کند و زن هم با شکایت کردن از مرد، در او احساس شکست،سر خوردگی و نالایقی ایجاد میکند.
♦️ درک متقابل، شناخت درست هم و احترام وتوجه به نیاز ها و رفتار ها و روحیات طرف مقابل به صمیمیت و اجتناب از مشاجره، کمک میکند.
♦️ قوانین فردی همدیگر را نیز بشناسید و به آن ها احترام بگذارید و بر ارزش های مشترک تکیه وتاکید کنید.
☘
توی جمعی نشستین و راجع به مسئله ی مورد بحث، خانومتون یه نظری میده
شما باید تو همون جمع بگید:
✅احسنت درست میگی
✅این درسته
✅آفرین
خانومتون رو تأیید کنید
این رفتار شما تو جمع خیلی به همسرتون میچسبه
حتی اگه اون بحث تو جمع خانواده ی خودش یا خانواده ی شما باشه
شایدم نظر خانومتون اشتباه باشه
اما شما تأییدش کنید
بزارید ببینه شما پشتش هستید
شما حمایتش میکنید
بزارید اطرافیان ببینن شما دونفر چقد هم رأی هستید و به هم احترام میزارید،چقد هوای همو دارید
بعد که تنها شدید با لحنی خوش نه سرکوبانه به همسرتون بگید یکم اشتباه میکنی درستش اینه
📌عاقل ترین مرد آن مردیست
که قلب زن را از عشق
لبریز می کند
تا جایی برای پرسه زدن مردی دیگر باقی نماند.
📌 به عنوان یک مرد و یک همسر، به بانوی خود عشق بورزید. بگذارید بداند که محبوب و مورد تایید شما است.
قلب و ذهن یک زن دائما به شنیدن و دانستن آن که دوست داشتنی و خواستنی و مطلوب است، نیاز دارد. با این کار عشقتان را همیشه زنده نگه میدارید و کاری میکنید تا همسرتان با همه توان سعی در جبران عشق شما داشته باشد.
👈 برای یک زن، کم دوست داشته شدن بدترین اتفاق است. زنها را باید زیاد دوست داشته باشید و این عشق رو مرتب به او یادآوری کنید. فکر نکنید که خودش میفهمد یا باید بداند که دوستش دارید. عشق با ابراز شدن زنده میماند. این ابراز حس، محبت خودتان را هم عمیقتر میکند.
همیشه در دسترس او باشید و به او نشان دهید که در هر شرایطی از او حمایت میکنید. هم جایی که زور بازوی شما نیاز است و هم جایی که توان و مقاومت روانی شما باید از همسرتان حمایت کند، در کنار او باشید.
💞خواهش میکنم قهر کردن را فراموش کنید
مخصوصا با آدم های مهم زندگیتان...!!
اصلا من نمیدانم چه کار مزخرفیست این قهر کردن!
اصلا چرا باید دو نفر که یکدیگر را دوست دارند
و باهم خاطره های زیادی دارند
و از تمام زندگی هم خبر دارند...
با یکدیگر قهر کنند؟!!
به نظر من که اصلا در شخصیت آدم نیست!!
آدم فکر دارد ، منطق دارد
توانایی حرف زدن دارد!!
چرا قهر؟! چرا دلخوری؟!
اگر زبان یکدیگر را بلد باشید هیچوقت قهر نمیکنید!
و آدمها دقیقا هیچوقت به دنبال یادگیری
چیز هایی که به دردشان بخورد نمیروند!!!
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#همسرداری
یکی از ناعادلانهترین رفتارها در یک رابطه، حرف زدن با کنایه هست. صحبت کردن از روی دلخوری!
اینکه در حرفات نشون بدی ناراحتی، ولی دلیلش رو نگی. اینکه با رفتارت طرف مقابلم رو وادار کنی بارها و بارها از خودش بپرسه مرتکب چه گناهی شده و دلیل این همه دلسردی چیه؟ و جوابی نداشته باشه.
یعنی اون آدم رو به تنهایی متهم کنی، براش حکم صادر کنی، و فرصت دفاع کردن رو ازش بگیری. نه زندگی صحنه نمایشه، و نه ما بازیگران پانتومیم هستیم.
در یک رابطه باید همه چیز رو واضح فهمید و درست فهموند. دوست داشتن رو، محبت رو، شادی و غم رو، و قهر و دلخوری رو. پس با دیگران روراست باشیم و از عکسالعملها نترسیم، اگر قرارمون به انسان بودنه …
حتما بخونید
زن و شوهری را تصور کنید که در خیابان قدم میزنند.
خانم در ویترین مغازهای لباسی را میبیند و میپسندد؛ شوهر میگوید: برویم تا آن را بخریم، خانم بر خلاف میل شدید خود میگوید: لازم نیست؛ میترسم دیر به خانه برسیم و وقت کافی برای تهیهی غذا نداشته باشم!
شوهر هم بیخبر از میل باطنی همسرش به راحتی منصرف میشود؛ چرا که میپندارد بانویش همان منظوری را دارد که میگوید!
اما خانم دلش میخواهد که شوهرش اصرار کند و بگوید عزیزم تو در این لباس مثل فرشتهها خواهی شد و برایش بخرد!
اما مرد اصرار نمیکند و حتی میپرسد: برای شام چه میخواهی درست کنی؟
خانم هم با بیحوصلگی غذایی نه چندان دلچسب تهیه میکند و با دلخوری آن را سرو میکند...
شاید همین داستان، آغاز یک طوفان سهمگین باشد، چرا که بانو از مردش، دلخور است و در ذهنش او را به بیتوجهی و عدم محبت محکوم میکند، مرد هم که علت ابروهای گره خوردهی همسرش را نمیداند، بیتوجه به او به خواندن روزنامه یا تماشای تلویزیون مشغول شده و هر لحظه این احتمال قویتر میشود که زندگی زهرمار شود، چرا که مهارتهای زندگی کردن را کامل یاد نگرفتهاند.
پس خانم عزیز خواسته خودتون رو به همسرتون بگین اون که از ذهن شما خبر نداره
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
#همیشه و #هیچ_وقت گفتن ممنوع
👈تو هیچ وقت سروقت نیستی!
👈من همیشه باید پشت سرت راه بروم و تمیزکاری کنم
👈من همیشه در مهمانی های کاری تو شرکت می کنم اما تو هیچ وقت با من نمی آیی
👈«همیشه» و «هیچ وقت» به ندرت واقعی هستند.
وقتی از عباراتی استفاده می کنید که در آنها «همیشه» یا «هیچ وقت» وجود دارد، درواقع به همسرتان می گویید که او هرگز نمی تواند کاری را درست انجام دهد یا باورتان نمی شود که او بتواند تغییر کند.
❌این موضوع منجر به تسلیم شدن و دست از تلاش برداشتن او می شود.
چرا همسرتان نباید در تمیزکاری به شما کمک کند.
وقتی با جای اینکه بگویید:
«لطفا زباله ها را بیرون ببر»
می گویید:
❌«خیلی دوست داشتم تو زباله ها را بیرون می بردی اما می دانم که نمی بری!»؟
نمی توانید از همسرتان انتظار داشته باشید که با حالت «ثابت می کنم اشتباه می کنی» سازگار شود!
❌«هیچ وقت» و «همیشه» را از دایره لغات زناشویی تان حذف کنید. به جایش بگویید: «گاهی» یا «بعضی وقت ها»، سعی کنید بر زمان حال متمرکز بمانید و دقیق بگویید: «ناراحت شدم که امروز دیر کردی.»
اجازه دهید همسرتان بداند ایمان دارید که تغییر می کند.
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
🚫🚫🚫چه پسرانی مناسب ازدواج نیستند
البته که نباید درباره همه منفی فکر کرد و از آدم های جدید ترسید اما اگر کم تجربه باشید ممکن است اسیر چنگ و دندان گرگ ها شوید. مردهای بیماری که با وعده ازدواج سعی در تصاحب یک دختر معصوم دارند کم نیستند و نمونه حوادثی را که رقم زده اند، می توانید در روزنامه ها بخوانید.
اگر می خواهید شناخت بیشتری کسب کنید و بدانید که چه وقتی نباید به یک مرد اعتماد کنید، این نوشته را بخوانید. افرادی که دارای این نشانه ها هستند، فریبکارند و در پی سوءاستفاده از شما:
🚫1. این مرد، همیشه از ظاهر شما تعریف می کند. زیبایی و لباستان را تحسین می کند اما به درونتان، رفتارتان و فضایل اخلاقی شما توجهی ندارد. او ظاهر شما را می خواهد و به عبارت بهتر، شما را ابزاری برای بهره برداری مادی می بیند و از روی هوس سمتتان آمده.
🚫2. یک مرد مشکوک، همیشه مشغول چک کردن تلفن همراه خود است و جوری نگهش می دارد که شما نتوانید پیام های او را ببینید. این نشان می دهد که به احتمال زیاد کسان دیگری به جز شما در زندگی او هستند.
🚫3. از این که شما را به خانواده اش معرفی کند، اجتناب دارد و به بهانه های مختلف از این کار سر باز می زند.
🚫4. او بیشتر از حالت عادی به زن ها نگاه می کند و گاهی درباره آنها (زیبایی و جذابیت شان یا شباهتشان به فلان بازیگر) با شما حرف می زند.
🚫5. درباره آینده ی با شما، تصمیمی نمی گیرد و می گوید: بگذار پیش برویم ببینیم چه می شود. یا این که: باید در لحظه زندگی کنیم و همین که با تو هستم خوشم.
🚫6. او همیشه به شما پیامک می زند و یا با شما چت می کند ولی هیچ تلاشی نمی کند که شما را ببیند.
🚫7. می رود و پیدایش نمی شود. انگار که اصلا دلتنگتان نیست. هر وقت بخواهد در دسترس شما است و اگر نخواهد از زیر سنگ هم نمیتوانید پیدایش کنید.
🚫8. او در همان ابتدا جوری جمله بندی می کند که به نوع ماشین گرانقیمتی که سوار می شود اشاره داشته باشد، محله شان را به رخ می کشد یا به میزان درآمد خود اشاره می کند. این یعنی از ابزار ظواهر و توانمندهای مادی اش استفاده می کند تا یا شما را مسحور کند و وادارتان کند تا تسلیمش شوید و یا شما را تحقیر کند و برتری خود را به اثبات برساند.
🚫9. اگر کار خطرناکی انجام دهید برای او اهمیتی ندارد. اگر حالتان بد باشد، یا مجبور باشید دیروقت به خانه بروید، برای او اهمیتی ندارد که از شما مراقبت کند یا خود را به شما برساند تا خطرات احتمالی تهدیدتان نکند. به عبارتی، روی شما غیرت ندارد....
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند🌷
#خانومها_بخوانند
❌گوش شنوا و سنگ صبورش باشید :
مردا وقتی مشکلی ذهنشون رو درگیر میکنه مخصوصا اگه خودشون #مقصر باشن خیلی گیج و #سردرگم میشن
اگه خواستن باهاتون صحبت کنن اصلااااا #سرکوفت نزنید، جوری رفتار کنید که غرورش نشکنه و بهش بگین که هیچ اشکالی نداره اگه اشتباهی کرده و شما #همراهیش میکنید تا باهم اون مشکل حل بشه
مردا خیلی علاقه دارن که بشنون زنشون بگه که همراهیشون میکنه مخصوصا در برابر #مشکلات - این رو به شخصه تجربه کردم و خیلییی اهمیت داره که به زبون و با #مهربانی بگید که عزیزم #اشکالی نداره با هم حلش میکنیم😍
حالا شاید اصلا شما کاری هم از دستتون بر نیاد و همسرتون به تنهایی مشکل رو حل کنه ولی همینکه این جمله رو به #زبون بیارید انگار روحش رو در آرامش قرار دادید و اینجوری #راحتتر میتونه فکر کنه و مساله رو حل کنه...
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
#لطافت_زنانه
🕵 #سیاست_مردانه
همسر الویت اول زندگی
زنها همیشه دوست دارند بدونند که همیشه انتخاب اول همسرشون هستند.
دوست دارند دائما بپرسند که : 👈من را دوست داری یا کارت رو؟
👈من مهم ترم یا جلسه ات؟
👈بین من و خانواده ات کدوم اولویت داریم؟
آقایون عزیز خانم شما به طریق مختلف دنبال جواب این نوع سوال هاست.
پس با هوشمندی و سیاست نتیجه رو به نفع خانوم تموم کنید و از عشقی که بهتون برمیگردونند لذت ببرید. آقایون تیز باشید لطفا!
خانوم ها شدیدا علاقمند که برای شما اولین نفر باشند اولویت شما باشند
این حس خوب رو بهشون بدید و ببینید که چطور ده ها برابرش رو از عشق و آرامش به خودتون برمیگردونند
امتحانش مجانیه. فقط کمی حوصله و وقت و زیرکی که همه تون تو این موارد استادید👌☺️
#بیاهمو_بیشتر_بشناسیم
❗️نمیتوان یک شبه از یک مرد انتظار داشت که نیمی از کارهای خونه را انجام بدهد و به همسرش کمک کند،حال اینکه او قبلا به هیچ عنوان کاری در خانه انجام نمی داده
❗️همچنین از یک مرد نمیتوان انتظار داشت که یک شبه شخصیتش عوض شه و شروع کنه به حرف زدن و انسان برونگرایی شود.
به همین ترتیب نمیشه انتظار داشت که یک خانم یک شبه قدر همه ی زحمات شوهرش را بداند و از او تشکر کند.
زن و شوهرها میتوانند حامی یکدیکر باشند وبه یکدیگر کمک کنند؛ولی این کار یک شبه ممکن نیست.
همان طور که برای موفق شدن در کارهایمان باید پشتکار داشته باشیم و از استراتژی ها و روش های مناسبی برای رسیدن به هدفمان استفاده کنیم و صبور باشیم،برای یادگرفتن مهارت های ارتباطی جدید نیز باید صبور باشیم.
وقتی زن ها یاد می گیرند که می توانند بدون غرزدن و شکایت به خواسته هایشان برسند به راحتی از زحمات شوهرهایشان قدردانی خواهند کرد و در این صورت آن ها اطمینان دارند که میتونن به خواسته هاشون برسندو از شوهرهاشون انتظار ندارند که ذهنشان را بخونند.
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
بانو !
حِجابحافِظطَراوَتوزیباییِتوست
وَتوچِهمیدانیسَرمَستیِمَلائِکاز
عَطرِچادُرَتیَعنیچِه...✨🌸
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
#آقایون عزیز!
#لطفا از گفتن این کلمات به خانمتون بشدت پرهیز کنید چون این کلمات چاقویی هستند که شخصیت لطیف او را پاره پاره می کند:
#واقعا فکر میکنی خیلی جذابی؟
#برو شوهرداری را از زن فلانی یاد بگیر!
#تو تقصیر نداری همه زنها یک دنده شان کم است!
#راه بازه و جاده دراز، بفرمایید
#تو باید یا من را انتخاب کنی یا خانواده ات را!
#جای تاسفه که چنین پدر و مادری داری!
#از قدیم گفتن: عقل زن کمتر از مردِ! #دست پخت تو مرا یاد دوران سربازی ام می اندازه!
#چند بار باید در این باره حرف بزنیم؟
#تو اگر خرج خانه را می دادی چی می شد؟
#همه زن دارن ما هم زن داریم!
#قدر زندگیتونو بدونین خواهشا
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
#درددلاعضا
اعتماد بیجا
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤️
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
من یه زندگی خوب داشتم. با همسرم و دو تا دختر هام شاد و خرم بودیم.
یه دوستم داشتم که خیلی باهاش صمیمی بودیم.
هر شب خونهی ما بودن برای شب نشینی.
شوهرم با شوهرش صمیمی شده بود. اونا بچه نداشتن.
گذشت تا یه روز دوستم اومد خونه گفت شوهرش اذیتش میکنه و از هر چی عصبانی باشه کتکش میزنه. گفت خسته شده و نمیتونه ادامه بده. گفت میخواددطلاق بگیره ولی تنهایی نمیتونه.
انقدر دلم براش سوخت که بهش گفتم من و شوهرم تا آخر پات وایمیستیم و تنهات نمیزاریم.
شوهرم اصلا میلش نبود بهش کمک کنه. با هر سختی بود راضیش کردم.گفتم گناه داره هیچ کس رو نداره به ما پناه آورده
سه تایی رفتیم دادگاه. درخواست طلاق داد.با مدارکی که از پزشکی قانونی گرفته بودیم کارش سرعت گرفت.
سه ماهی بود که درگیرش بودیم. یه روز شوهرم گفت تو بمون خونه نهار بزار من با دوستت میرم دادگاه از اونجا برمیگردیم گرسنه نمونیم
منم قبول کردم. شوهرم مرخصی میگرفت باهاش میرفت.
موقع نهار میاومدن غذا میخوردیمو دوستم میرفت تو اتاقی که بهش داده بودیم.
یه بار نهار درست کردم اما هر چی متتظر شدمنیومدن. بعد هم که اومدن شوهرم گفت دیر شد گرسنه بودیم رفتیم رستوران
بالاخره بعد شش ما تونست طلاقشو بگیره. خوشحال براش جشن گرفتم. بهش هدیه دادم.
یه شب که دور هم نشسته بودیم دیدم خیلی با شوهرم صمیمی شده. اسمکوچیکشو صدا میکنه و دیگه حواسش به گرهی روسریش نیست.
ناخواسته اخم هام تو هم رفت....
هر دو متوجه اخمم شدن. صبح که پاشدم دوستم گفت این مدت خیلی زحمتت دادم. دیگه باید برم.منم که احساس خطر کرده بودم اصلا تعارفش نکردم. ولی چون دوستم بود دلم نیومد باهاش سرد خداحافظی کنم.
وسایلش رو جمع کرد و رفت. غروب که شوهرم اومد اصلا سراغش رو نگرفت.
زندگیمون دوباره به حالت قبل برگشت. دخترام خیلی بابایی بودن و این مدت خیلی ازشون دور شده بود. دوباره با هم گرم شدن و صدای خنده توی خونمون پخش بود.
سه ماه گذشت و شوهرم هر روز به بهانهی اضافه کاری دیر خونه میاومد. وقتی هم که میاومد نه با من کار داشت نه با دختراش. فقط میخوابید.
مدام تلاش داشت ما رو بفرسته مسافرت و خودش نیاد.اما دخترام قبول نمیکردن. میگفتن بدون بابا خوش نمیگذره.
انقدر این روند طول کشید تا بهش مشکوک شدم. یه روز وقتی از خونه بیرون رفت. تعقیبش کردم.
رفت توی یه میوه فروشی و کلی خرید کرد. جلوی در یه خونه ایستاد و در زد و در کمال ناباباوری من دوستم در رو باز کرد و اون داخل رفت
وسط کوچه مونده بودم چی کار کنم. یه حال بدی بود. بغض فشار میاورد ولی ناباوری اجازه نمیداد تبدیلبه اشک بشه.
نفس کشیدنم انگار متوقف شده بود. کاملا بی اراده پشت در خونه رفتم و زنگ رو فشار دادم.
چند لحظهی بعد شوهرمبا زیرشلواری و رکابی در رو باز کرد. با دیدنمن جا خورد. فقط نگاش کردم. صدای دوستم رو شنیدم که میگفت. عزیزم بیا تو غذا یخ کرد.
به زور پرسیدم.عقدش کردی؟ از خجالت سرشو پایین انداخت و گفت موقته.
مسیرمرو سمت خونه کج کردم. رسیدم خونه نگاه دخترام کردم و تازه بغضم ترکید. نمیدونم اون روز اونجا چی شد که شب شوهرمنیومد خونه.
اولش باهاش قهر کردم. فردا شب هم که خواست بیاد نذاشتم و راهش ندادم.
دخترام نمیدونستن چی شده و از رفتار های من شاکی بودن.
بی قراری میکردن و دلشون برای پدرشون تنگ شده بود.
به اصرارشون بعد چهار ماه شامدرست کردم و اومد خونه. همش نگاهش به ساعت بود. تا سفره رو جمع کردیم گفت باید برم.
دخترا رو فرستاد اتاقشون گفت زنش بارداره و میترسه. مجبوره بره پیشش. پرسیدم هنوز موقته. اینبار با لحنی طلبکارانه جوابمو داد. گفت بچهی من تو شکمشه انتظار داری صیغه بمونه
دوست نامردم آنچنان شوهرمرو توی دستش گرفت که دیگه جرات نداشت پیش ما بمونه
الان ۱۵ سال گذشته.
دختر بزرگم ازدواج کرده و دختر کوچیکم نامزد کرده
منتظرم عروسیش رو بگیرن و درخواست طلاق بدم
از من به تمام کسایی که سرگذشتم رو خوندن نصیحت: هیچ وقت هیچ زنی رو برای مهمونی به خونتون راه ندید.
#پایان
#خودکردهراتدبیرنیست
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س. 🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور 🌴 #رمان_واقعی_مفهومی_
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س.
🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور
🌴 #رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
🐎 #آفــٺــاب_در_حجــــــاب
🌴قسمت #دوازدهم
اما چگونه؟...
با این قامت شکسته که نمى توان خیمه وجود حسین را #عمود شد.
با این دل گداخته که نمى توان بر جگر حسین #مرهم گذاشت.
اکنون صاحب عزا تویى....
چگونه به تسلاى حسین برخیزى ؟
نیازى نیست زینب! این را هم حسین خوب مى فهمد.
وقتى #پیکرپاره_پاره_على_اکبر به نزدیکى خیمه ها مى رسد.
و وقتى تو شیون کنان و صیحه زنان خودت را از خیمه بیرون مى اندازى ، وقتى به پهناى صورت اشک مى ریزى
و روى به ناخن مى خراشى ،
وقتى تا رسیدن به پیکر على ، چند بار
زمین مى خورى و برمى خیزى ،
وقتى خودت را به روى پیکر على اکبر مى اندازى ،
#حسین فریاد مى زند که :
_✨زینب را دریابید...
حسینى که خود قامتش در این عزا شکسته است و پشتش دوتا شده است . حسینى که #غم_عالم بر دلش نشسته است وجهان ، پیش چشمان اشکبارش تیره و تار شده است .
حسینى که خود بر بلندترین نقطه عزا ایستاده است ، فقط #نگران حال توست و به دیگران #نهیب مى زند که :
_✨زینب را دریابید. هم الان است که قالب تهى کند و کبوتر جان از نفس
تنش بگریزد.
🏴پرتو ششم🏴
خانمى شده بودى تمام و #کمال . و #سالارى بى مثل و نظیر.
آوازه #فضل و کمال و #زهد و #عرفان و #عفت و #عبادت و #تهجد تو در تمام عالم اسلام پیچیده بود.
آنقدر که نام ✨ #زینب✨ از شدت اشتهار، مکتوم مانده بود و اختصاص و انحصار لقبها بود که تو را معرفى مى کرد.
لزومى نداشت نام زینب را کسى بر زبان بیاورد...
اگر کسى مى گفت: عالمه ،
اگر کسى مى گفت عارفه ،
اگر کسى مى گفت فاضله ،
اگر کسى مى گفت کامله ،
همه ذهنها #تو را نشان مى کرد...
و چشم همه دلها به سوى تو برمى گشت.
تجلى گونه گون صفتهاى تو چون #صدف ، گوهر ذاتت را در میان گرفته بود و پوشانده بود.
کسى نمى گفت ✨زینب.... ✨
همه مى گفتند: #زاهده ، #عابده، #عفیفه ، #قانته ، #قائمه ، #صائمه ، #متهجده ، #شریفه ، #موثقه ، #مکرمه.
این #لقبها برازنده هیچ کس جز تو نبود که هیچ کس واجد این صفات ، در حد و اندازه تو نبود....
نظیر نداشتى و دست هیچ معرفتى به کنه ذات تو نمى رسید.
القابى مثل :
✨محبوبۀ المصطفى و نائبۀ الزهرا،✨
اتصال تو را به خاندان وحى تاکید مى کرد،...
اما صفات دیگر، جز تو مجرا و مجلایى نمى یافتند.
✨امینۀ الله را جز تو کسى دیگر نمى توانست حمل کند.
بعد از شهادت زهرا، تشریف (ولیه االله ) جز تو برازنده قامت دیگرى نبود....
ندیده بودند مردم...
در #تاریخ و پیشینه و مخیله خود هم کسى مثل تو را نمى یافتند...
جز #مادرت_زهرا که #پدید_آورنده تو
بود و #مربى تو.
از این روى ، تو را #صدیقه_صغرى مى گفتند و #عصمت_صغرى...
که فاصله و منزلت میان معلم و شاگرد، مادر و دختر
و باغبان و گل ،
معلوم باشد و محفوظ بماند.
اما در میان همه این القاب و کنیه ها و صفات ، اشتهار تو به #عقیله_بنى_هاشم و #عقیله_عرب، بیشتر بود...
که تو عزیز خاندان خود بودى و #عزت هیچ دخترى به پاى عزت تو نمى رسید.
و چنین یوسفى را اگر از شرق تا غرب عالم ، خواستار و طالب نباشند، غیر طبیعى است...
و طبیعى است اگر طالبان وخواستگاران ، به بضاعت وجودى خویش ننگرند و فقط چشم به #عظمت مطلوب بدوزند.
مى آمدند، #همه_گونه مردم مى آمدند،...
ادامه دارد
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س.
🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور
🌴 #رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
🐎 #آفــٺــاب_در_حجــــــاب
🌴قسمت #سیزدهم
مى آمدند، #همه_گونه مردم مى آمدند،... از مهترین قبایل #اشراف تا کهترین مردم اطراف و اکناف .
و همه تو را از #على ، طلب مى کردند و دست تمنا درازتر از پاى طلب بازمى گشتند....
پست ترین و فرومایه ترین آنها، #اشعث_بن_قیس_کندى بود.
همان که در سال دهم هجرت ایمان آورد، اما بعد از ارتحال رسول ، آشکارا #مرتد شد و تا ابوبکر بر او چیره نشد، ایمان
#مجدد نیاورد.
ابوبکر پس از این پیروزى ، #خواهرنابینایش را به او داد و او دو فرزند براى اشعث به ارمغان آورد.
یکى #اسماء که #زهر در جام برادرت #حسن ریخت و او را به شهادت رساند... و دیگرى #محمد که اکنون در لشگر #عمرسعد، مقابل برادر تو ایستاده است.
هرچه از پدرت ، کلام رد و تلخ مى شنید، رها نمى کرد.
گویى در نفس این طلب ، تشخصى براى خود مى جست.
بار آخر در مسجد بود که ماجرا را پیش کشید، در پیش چشم دیگران.
و #على برآشفته و غضب آلود فریاد کشید:
_✨ابوبکر تو را به اشتباه انداخته است اى پسر بافنده ! به خدا اگر بار دیگر نام دختر من بر #زبان_نامحرم_تو جارى شود و #گوش_نامحرم_دیگران بشنود، از شمشیرم پاسخ خواهى گرفت.✋
این غریو غیرت الله، او را خفه کرد و دیگران را هم سر جایشان نشاند.
اما یک خواستگار بود که با همه دیگران فرق مى کرد و او✨ #عبداالله،✨ پسر #جعفر_طیار شهید مؤته بود، مشهور به بحر جود و دریاى سخاوت .
هم #فرزندشهیدى با آن مقام و عظمت بود و هم #پسرعمو و از افتخارات بنى هاشم.
پیامبر اکرم بارها در حضور امیر مؤ منان و او و دیگران گفته بود:
_✨دختران ما براى پسران ماو پسران ما براى دختران ما.
و این کلام پیامبر، پروانه خوبى بود براى طلب کردن #شمع خانه #على.
اما #عبداالله #شرم مى کرد از طرح ماجرا.....
نگاه کردن به #ابهت چشمهاى على و #خواستگارى کردن دختر او کار آسانى نبود...
هرچند که خواستگار، #عبداالله_جعفر، برادر زاده على باشد و نزدیکترین کس به خاندان پیامبر.
عاقبت کسى را #واسطه کرد که این پیام را به گوش على برساند و این مهم را از او طلب کند....
#ریش_سپید واسطه ، #متوسل شده بود به همان #کلام_پیامبر که پیامبر با اشاره به فرزندان جعفر فرموده است :
_✨دختران ما از آن پسران ما و پسران ما از آن دختران ما.
و براى برانگیختن #عاطفه_على ، گفته بود:
_✨در مهر هم اگر صلاح بدانید، تبعیت کنیم از مهریه صدیقه کبرى سلام االله علیها.
ازدواج اما براى تو مقوله اى نبود مثل دیگر دختران.
تو را فقط یک #انگیزه ، حیات مى بخشید و یک #بهانه زنده نگاه مى داشت و آن #حسین بود.
فقط گفتى :
_✨به این شرط که ازدواج ، مرا از حسینم جدا نکند.
گفتند: _✨نمى کند.
گفتى :
_✨اقامت در هر دیار که حسین اقامت مى کند.
گفتند:_✨قبول.
گفتى :
_✨به هر سفر که حسین رفت ، من با او همراه و همسفر باشم.
گفتند:_✨قبول.
گفتى :_✨قبول.💖
و على گفت :
_✨ #قبول_حضرت_حق.
پیش و بیش از همه ، #فقرا و #مساکین شهر از این خبر، #مطلع و #مسرور شدند....
ادامه دارد
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س.
🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور
🌴 #رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
🐎 #آفــٺــاب_در_حجــــــاب
🌴قسمت #چہاردهم
#فقرا و #مساکین شهر از این خبر، #مطلع و #مسرور شدند....
چرا که #عطرولیمه_ازدواج_تو، اول سحورى در خانه آنها را نواخت....
و پس از آن ، دیگران و دیگران آمدند و این ازدواج مبارك را تهنیت گفتند.
#دو_نوجوانى که اکنون به سوى تو پیش مى آیند، ثمره همین ازداوجند...
گرچه از مقام حسین مى آیند،
اما ماءیوس و خسته و دلشکسته اند.
هر دو یلى شده اند براى خودشان.به شاخه هاى شمشاد مى مانند.
هیچگاه به دید فروشنده ، اینسان به آنها نگاه نکرده بودى....
چه بزرگ شده اند،
چه قد کشیده اند،
چه به کمال رسیده اند.
جان مى دهند براى #قربانى کردن پیش پاى #حسین ،
براى #بازپس_دادن_به_خدا.
براى #عرضه در بازار عشق.
علت خستگى و شکستگى شان را مى دانى...
حسین به آنها #رخصت میدان رفتن #نداده است.
از صبح، بى تاب و قرار بوده اند و مکرر پاسخ #منفى شنیده اند...
#پیش از #على_اکبر، بار سفر بسته اند اما امام پروانه پرواز را به على اکبر داده است...
و این آنها را #بى_تاب_تر کرده است.
علت بى تابى شان را مى دانى اما آب در دلت تکان نمى خورد.
مى دانى که قرار نیست اینها دنیاى پس از حسین را ببینند.
و ترتیب و توالى رفتن هم مثل همه ظرائف دیگر، پیش از این در لوح محفوظ رقم خورده است.
لوحى که پیش چشم توست.
اصلا اگر بنا بر فدیه کردن نبود، غرض از زادن چه بود؟
اینهمه سال ، پاى دو گل نشسته اى تا به محبوبت #هدیه اش کنى . همه آن رنجها براى امروز سپرى شده است و حالا مگر مى شود که نشود.
در #مدینه هم وقتى #قصد حسین از سفر، به گوش تو رسید،
این دو در شهر #نبودند،...
اما معطلشان نشدى.... مى دانستى که هر کجا باشند، #نهم_محرم ، جایشان در #کربلاست!
بى درنگ از #عبداالله خداحافظى کردى و به خانه #حسین درآمدى.
#بهانه زیستن پدید آمده بود،
و یک لحظه بیشتر با حسین زیستن غنیمت بود.
هر دو وقتى در منزلى بین راه ، به کاروان #رسیدند و تو را از دیدارشان متعجب ندیدند، #شگفت_زده شدند.
گمان مى کردند که تو را ناگهان #غافلگیر خواهند کرد و بهت و حیرتت را بر خواهند انگیخت...
اما وقتى در نگاه وتبسم تو جز آرامش نیافتند، با تعجب پرسیدند:
_✨مگر از آمدن ما خبر داشتید؟
و تو گفتى :
_✨شما براى همین روزها به دنیا آمده بودید. مگر مى شد #امام من جایى باشد و #عون و #محمد من جاى دیگر؟
این روزها باید جاده همه عشقهاى من به یک نقطه #منتهى شود. بدون شما دوپاره تن این ماجرا چگونه ممکن مى شد؟
اکنون هر دو #بغض کرده و لب برچیده آمده اند که :
_✨مادر! امام رخصت میدان نمى دهد. کارى بکن.
تو مى گویى :
_✨عزیزان ! پاى مرا به میان نکشید.
محمد مى گوید:
_✨چرا مادر؟ تو #خواهر امامى ! #عزیزترین محبوب اویى.
و تو مى گویى :
_✨به همین دلیل نباید پاى مرا به میان کشید. نمى خواهم امام گمان کند که #من شما را راهى میدان کرده ام . نمى خواهم امام گمان کند که #من دارم عزیزانم را فدایش مى کنم . گمان کند که #من بیشتر از شما #شائقم به این ماجرا.
گمان کند... چه مى گویم . او اما م است ،
در وادى #معرفت او گمان راه ندارد. او چون آینه همه دلها را مى بیند و همه نیتها را مى خواند.
اما...اما من اینگونه #دلخوشترم . این دلخوشى را از مادرتان دریغ نکنید.
عون مى گوید:
_✨امر، امر شماست مادر! اما اگر چاره اى جز این نباشد چه ؟ ما همه #تلاشمان را کردیم . پیداست که امام نمى خواهد شما را #داغدار ببیند. #اندوه شما را #تاب نمى آورند. این را #آشکارا از #نگاهشان مى شود فهمید.
محمد مى گوید:
_✨ماندن بیش از این قابل تحمل نیست مادر! دست ما و دامنت!
تو چشم به #آسمان مى دوزى...
ادامه دارد
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س.
🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور
🌴 #رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
🐎 #آفــٺــاب_در_حجــــــاب
🌴قسمت #پانزدهم
تو چشم به #آسمان مى دوزى...
قامت دو نوجوانت را دوره مى کنى و مى گویى :
_✨ #رمز این کار را به شما مى گویم تا ببینم #خودتان چه مى کنید.
عون و محمد هر دو با #تعجب مى پرسند:
_✨رمز؟!
و تو مى گویى :
_✨آرى، قفل رضایت امام به رمز این کلام ،گشوده مى شود. بروید، بروید و امام را به #مادرش_فاطمه_زهرا
#قسم بدهید. همین... به #مقصود مى رسید...اما...
هر دو با هم مى گویند:
_✨اما چه مادر؟
#بغضت را فرو مى خورى و مى گویى :
_✨ #غبطه مى خورم به حالتان . در آن سوى هستى ، جاى مرا پیش #حسین خالى کنید.... و از #خداى_حسین ، آمدن و پیوستنم را بخواهید.
هر دو نگاهشان را به حلقه اشک چشمهاى تو مى دوزند و پاهایشان #سست مى شود براى رفتن...
مادرانه تشر مى زنى :
_✨بروید دیگر، چرا ایستاده اید؟!
چند قدمى که مى روند، صدا مى زنى:
_✨راستى!
و سرهاى هر دو بر مى گردد.
سعى مى کنى محکم و آمرانه سخن بگویى:
_✨همین #وداعمان باشد. برنگردید براى وداع با من ، پیش چشم حسین.
و بر مى گردى...
و خودت را به درون خیمه مى اندازى و تازه نفس اجازه مى یابد براى رها شدن و #بغض مجال پیدا مى کند براى ترکیدن و اشک راه مى گشاید براى آمدن.
چقدر به گریه مى گذرد؟
از کجا بدانى ؟
فقط وقتى طنین #فریاد_عون به #رجز در میدان مى پیچید،...
به خودت مى آیى و مى فهمى که کلام #رمز، کار خودش را کرده است و پروانه شهادت از سوى امام صادر شده است.
شاید این #اولین_بار باشد که صداى فریاد عون را مى شنوى...
از آنجا که همیشه با تو و دیگران ، آرام و به مهر سخن مى گفته....
نمى توانستى تصور کنى که ذخیره و ظرفیتى از فریاد هم در حنجره داشته باشد.
#فریادش ، دل تو را که از خودى و مادرى، مى لرزاند، چه رسد به دشمن که پیش روى او ایستاده است:
_✨آهاى دشمن ! اگر مرا نمى شناسید، بشناسید! این منم فرزند جعفر طیار، شهید #صادقى که بر تارك بهشت مى درخشید و با بالهاى سبزش در فردوس پرواز مى کند. و در روز حشر چه افتخارى برتر از این ؟!
#ذوق مى کنى از اینهمه #استوارى و #صلابت و این اشک که مى خواهد از پشت پلکها سر ریز شود، #اشک_شوق است....
اما اشک و شیون و آه ، همان چیزهایى هستند که در این لحظات نباید خودى نشان دهند.
حتى بنا ندارى پا را از خیمه بیرون بگذارى .
آن هنگام که بر تل پشت خیمه ها مى رفتى و حسین و میدان را نظاره مى کردى ، فرزند تو در میدان نبود.
اکنون از خیمه درآمدن و در پیش چشم حسین ظاهر شدن یعنى به رخ کشیدن این دو هدیه کوچک.
و این دو گل نورسته چه #قابل دارد پیش #پاى_حسین!
اگر همه جوانان عالم از آن تو بود، #همه را فداى یک نگاه حسین مى کردى و عذر مى خواستى .
اکنون #شرم از این دو هدیه کوچک، کافیست تا تلاقى نگاه تو را با حسین پرهیز دهد....
ادامه دارد
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لقمه ی خوش خوراک😍😋
🥮••🍹•» ☕️🧁 «•🍹••🥮
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥮••🍹•» ☕️🧁 «•🍹••🥮
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
❤️✨❤️
🍃 هرچه زوجین زمان بیشتری را به حضور در فضای مجازی اختصاص بدهند؛ وقت کمتری برای ارتباط با شریک زندگی و خاطره ساختن در کنار او دارند.
👈 یادتان باشد هر چه زمان کمتری را با هم بگذرانید؛ هر چه خاطرات مشترکتان کمتر باشد؛ هر چه وقت کمتری را صرف شناخت یکدیگر کنید؛ هر چه کمتر برای بررسی و حل چالشهای زندگی وقت اختصاص دهید؛ بنیان زندگی مشترکتان، سستتر میشود...
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
خیانت
وقتی هجده سالم بود به اصرار مادرم و بی پولی پدرم با یه پسر ده سال بزرگ تر از خودم ازدواج کردم.
شوهرم و برادرش شراکتی نمایشگاه ماشین داشتن و وضعشون خیلی خوب بود.
جهازم رو بردم طبقه ی پایین خونه ی برادر شوهرم که شوهرم ازش خریده بود.
جاریم خیلی مهربان و خانم بود، دو تا پسر داشت و باز باردار بود.
تو زمان بارداریش کلی هواشو داشتم.. تا زمانی که دخترش دنیا اومد.
همیشه می گفت انشاالله وقتی بچه دار شدی خودم میام کمک حالت میشم و من فقط لبخند می زدم.
یک سال از ازدواجمون گذشته بود، من اصلا بچه دوست نداشتم و دلمم نمی خواست به اون زودی بچه دار بشم.
اما شوهرم همش بچه بچه می کرد.
یه روز با جاریم رفتیم دکتر برای چکاپ کامل که اگر مشکلی نداشتم اقدام به بارداری بکنم.
جاریم بچه هاش رو گذاشته بود پیش خواهرش، مطب دکتر هم خیلی شلوغ بود.
خواهرش زنگ زد که دخترش خیلی بیتابی میکنه و اونم با کلی عذر خواهی ازم رفت.
بعد از تموم شدن کارم، وقتی میخواستم سوار تاکسی بشم چشمم به شوهرم خورد که اون ور خیابان داخل ماشین اش نشسته بود.
گفتم شاید کار داشته اومده اون طرفا، خوشحال رفتم سمت ماشین اما تا من برسم، خانمی از سالن آرایش خارج شد و سوار ماشین شوهرم شد.
من همون طور مات موندم.
اصلا اون خانم رو نمی شناختم من!
موبایلم رو خارج کردم و با شوهرم تماس گرفتم اما جواب نداد.
مجدد تماس گرفتم که آخرین لحظه جواب داد و گفت تو نمایشگاهه و سرش شلوغه، بعدا زنگ میزنه بهم!
حالم از خودش و دروغ هاش بهم می خورد.
با یه تاکسی برگشتم خونه اما چیزی به شوهرم نگفتم که تو خیابون دیدمش.
فردای اون روز، هر چی طلا داشتم برداشتم و با یه چمدان رفتم خونه ی بابام.
مهریه امو اجرا گذاشتم و درخواست طلاق دادم.
اون شب باهام تماس گرفت وقتی گفتم می دونم بهم خیانت میکنه با سکوتی طولانی تماس رو قطع کرد.
بدون مخالفت مهریه امو که زیاد هم نبود رو داد و با رضایت طلاقم داد!
باور نمی کردم به همون راحتی طلاقم بده!
بعد از چند روز جاریم با گریه بهم زنگ زده بود، بعد از کمی صحبت کردن گفت وقتی از نادر پرسیدم چرا پری رو برنگردوندی و راحت طلاقش دادی گفت من اشتباه کردم قبول اما دل اون دیگه باهام صاف نمی شد، اون زندگی دیگه به درد نمی خورد!
اون لحظه خدارو هزاران بار شکر کردم که بچه دار نشدم و نادر بدون اذیت طلاقم داد.
چون به قول خودش اون زندگی دیگه به درد نمی خورد!
#پایان
🥮••🍹•» ☕️🧁 «•🍹••🥮
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
#سیاست_زنانه
نقطه ضعف ها و ایرادتون رو هیچ وقت پیش همسرتون به زبون نیارید! این شامل ایرادهای ظاهری هم میشه.
تجربه ثابت کرده تا زمانی که خودتون نگید٬ همسرتون هم متوجه نمی شه اما با اعتراف بهش اجازه میدید که دقت کنه و در آینده اون هم به زبون بیاره .
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
♥️🍁🍂🍁🌿
🌿
🍁
🍂
♥️
دست از تغيير دادن ديگران برداريد!
بيهوده تلاش نكنيد ديگري را تغيير دهيد، اينگونه عمر و انرژي خود را به هدر خواهيد داد. يادتان باشد، آدمها تغيير نمي كنند مگر:
١- خودشان آنرا انتخاب كرده باشند..
٢- فقط بخاطر خودشان باشد..
٣- به سختي براي آن تلاش كرده باشند.
#آدمها هرگز بخاطر ديگري يا بخاطر مصلحت يا بخاطر اينكه تغيير كردن كار خوبي است تن به تغيير نمي دهند.
#آنها تنها زماني تغيير مي كنند كه با تمام وجود به آن نياز داشته باشند.. آن زمان كه راهي جز تغيير كردن برايشان نمانده باشد.
🌿
🍁
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
#آقایون_باکلاس
هرگز داد نكشيد و تحقير نكنيد❗️
مهرباني و نرم سخن گفتن آنچنان در دل زنان نفوذ ميكند كه تاثيرش هزاران برابر فرياد كشيدن است
و برعكس، داد و فرياد و تحقيركردن، آنچنان شما را از چشم همسرتان مياندازد كه اگر بدانيد ديگر داد نميكشيد.
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
#همسرانه
ﻓﻮﺍﯾﺪ ﺑﻐﻞ کردن
✨ﺑﺮ ﺗﺮﺱ ﻏﻠﺒﻪ میکند
✨ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ میبرد
✨ﺭﻭﻧﺪ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻥ ﺭﺍ ﮐﻨﺪﺗﺮ میکند
✨ﺍﺷﺘﻬﺎ ﺭﺍ ﻓﺮﻭ مینشاند
✨ﻓﺸﺎﺭﻫﺎﯼ ﻋﺼﺒﯽ ﺭﺍﮐﺎﻫﺶ میدهد
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
♥️🍃🍃♥️💫
🍀
♥️
#هنر_زندگی_کردن
محبت يك طرفه طولاني مدت در زندگي زناشويي!
زمانی که فردی در رابطه ای از روی عادت خواسته ها و انتظارات کسی را برآورده می سازد، ولی طرف مقابل نسبت به خواسته ها و انتظارات او بی اعتناست، این فرد مدام در رابطه احساس ناکامی می کند و این خود باعث افزایش خشم بیشتر در فرد می گردد.
#محبت و توجه یک طرفه در اغلب اوقات کارساز نیست و نه تنها که رابطه را بهتر نمی کند بلکه رابطه پر از تجارب هیجانی منفی می گردد.
در آزمایشی زوج هایی که هردو از روی عادت به خواسته های یکدیگر بی اعتنا بودند، بیشتر از زوج هایی که تنها یک طرف (معمولا زن)، مدام به خواسته ها توجه می کرد ولی پاسخ نمی دید، احساس خوشبختی می کردند.
♥️
🍀
♥️🍃🍃♥️💫
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
#همسرانه
⭕️این شوخیها را با همسرتان نکنید
شوخی های تهدیدی(طلاق)
شوخی های تمسخرآمیز
شوخی های حاوی فحش
شوخی های فیزیکی
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
#آقایان_بخوانند
برای جذب زنان #سورپرایز کردن یکی از شروط موفقیت است، نیازی نیست بیش از حد هزینه کنید،
یک شاخه گل،یک نامه،یک بوسه،یک حرف اثرات زیادی در زنان دارد.
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
🔸 محققان تازگی دریافتند رابطه جنسی و ارگاسم میتواند برای چند دقیقه حافظه شما را پاک کند.
👈🏻 این امر شما را از شر افکار و گرفتاری های روزانه خلاص کرده و به مغز شما آرامش میدهد.
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
🍂❤
"چگونه خواستهی خود را به شوهرم بگویم؟!"
بگذارید آقا غر بزند!
مرد درخواست شما را میپذیرد؛ اما در حین انجام آن شروع میکند به غرغر کردن...!
👈 زنها معمولاً غرغر را اینگونه معنی م کنند: «نمیخواد کار کنه، منت میذاره. بهونه میاره».
اما بهتر است بدانید این غر غر کردن یعنی: «اعلام وضعیت کار و میخواهد اعلام کند که به کار شما اهمیت داده است! اما به روش خودش»
✅ بهترین کار این است که زنها در این مواقع فقط سکوت کنند.
و تشکر فراموش نشود
مهمترین و آخرین نکته این است که حتماً بعد از انجام کار با مهربانی از شوهر خود تشکر کنید.
👈 این کار را یک الزام بدانید. البته میل خودتان است اگر می خواهید دفعه بعد برای یه کار نصفه جونتون کند، تشکر نکنید..
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
♥️🍃🍃♥️💫
🍀
♥️
زنها فقط از مقايسه شدن با رقباشون
نمیترسند.
اينكه هر زن ديگری در ذهن همسرشان موفقتر و توامندتر از آنها باشد، به زنها احساس ناامنی میدهد.
آنها دوست دارند ملكه خانه باشند و اينكه در ذهن همسرشان كاملترين زن دنيا باشند، براي آنها به معنی خوشبختي و موفقيت در ازدواج است.
به همين دليل وقتي از او ميخواهيد فلان غذا را مثل مادرتان درست كند، فلان ظرافت را مثل مادرتان داشتهباشد يا فلان رفتارش مثل رفتار مادرتان باشد، از كوره در ميروند و نه تنها از شما ميیرنجند بلكه مادران كه هيچ نقشی در اين ماجرا نداشته را هم مقصر میدانند.
♥️
🍀
♥️🍃🍃♥️💫
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
♥️🍃🍃♥️💫
🍀
♥️
خیلی از ما آدم ها در قلبمان چاهی کنده ایم برای پنهان کردن دلخوری های کوچک.
تمام آن ها را توی خودمان می ریزیم و دم نمی زنیم. اما نمی دانیم پنهان کردن دلخوری های کوچک مثل جمع کردن هیزم های خشکی ست که گوشه ی ذهنمان تلنبار می شوند.
خیال می کنیم اگر در موردشان حرفی نزنیم می پوسند و فراموش می شوند اما در آخر روزی با یک جرقه ی کوچک همه چیز را می سوزانند.
#نمی دانیم پنهان کردن دلخوری های کوچک مثل انکار کردن درد ناچیزی ست که ابتدا هر چند ماه یک بار به سراغمان می آید جایی درون سینه مان را فشار می دهد و رها می کند و ما جدی اش نمی گیریم.
#فکر_می کنیم چیز مهمی نیست ، اگر به روی خودمان نیاوریم و صبوری کنیم خود به خود می رود پی کارش... #اما بالاخره یک روز با تمام توان به سراغمان می آید و آن وقت می فهمیم دردمان کاری تر از چیزی ست که گمان می کردیم.
دلخوری های کوچک هرچند به ظاهر ساده و بی اهمیت اگر به وقتش گفته نشوند خرابی های بزرگی را به بار خواهند آورد.
♥️
🍀
♥️🍃🍃♥️💫
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
#آقای_عزیز :
🔖 قرار نیست همه دخترا مثل مادرت سازش داشته باشن، زمونه فرق کرده
🏷 سعی کن بدون اینکه کسیو تغییر بدی ، دوستش داشته باشی
🔖 عشق ورزیدن بدون پول ممکنه اما خب خیلی سخته
🏷 قبول کن میزان درآمدت برا دختر و خانوادش خیلی شرطه
🔖 یاد بگیر که نوازش همسرت باعث انگیزه زندگی اون میشه
🏷 یادت باشه هیچ زنی از محبت همسرش سیر نمیشه
🔖لطفا راجع به روابط جنسی با همسرت، تحقیق و مطالعه کن، چون نقش اصلی رو تو داری ، بلد نباشی آسیب میبینه
🏷 حواست باشه زندگی مشترک یعنی خیلی چیزا مشترک: تفریح، گردش، خواب، خوراک، غم....
🔖 کافیه همسرتو مطمئن کنی دوسش داری ، زندگیت شیرین میشه
🏷 باید قوی باشی چون قدرت زن و بچه هات ، به قدرت تو، توی مواقع بحرانی بستگی داره
🔖 زن ها تو فشار عصبی و ناراحتی مثل مردا نیستن که نیاز به تنهایی داشته باشند، اونا به یه همدم نیاز دارن.
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
#سیاستهای_رفتاری
❌توَهم توطئه نداشته باشيد
🔵فكر نكنيد پشت همه حرفهاي ديگران، منظور خاصي هست كه بايد #تحليلش كنيد يا به فكر تلافي كردنش باشيد.
🔵حتي اگر با آدمي سروكار داشته باشيد كه واقعا چنين #منظوري دارد، بايد فكر كنيد كه وقت و آرامش شما #ارزشمندتر از اين است كه مدام براي تلافي كردن كار او صرف شود.
🔵 اگر در خانواده #همسرتان كسي با چنين ويژگيهایی هست از كنار حرفهايش بگذريد و خودتان را درگير #موضوعات ساده و سطحي نكنيد.
🔵 اگر هم شما فكر ميكنيد كه ديگران چنين #ويژگيهايي دارند، توانتان را بالا ببريد و با گذشتن از كنار حرفهايي كه شما را #آزار ميدهد، زندگي مشتركتان را نجات دهيد.
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
♥️🍃🍃♥️💫
🍀
♥️
#تلنگر
یکی از بدترین رفتارهایی که یک زن نسبت به شوهرش داره اینه که نشون میده، به رابطه جنسی نیازی نداره و عقیده داره که فقط مرد باید پیشقدم بشه...!
اینجا دیگه مرد تامین کننده نیست، بلکه تامین شونده است و دیگه اون رضایت و آرامش و اعتبارش ازش گرفته میشه.
یکی از دلایل عمدهی گرایش آقایون متاهل به سمت زنان دیگه اینه که؛ آقا میخواد خانومشو تامین کنه، خانوم هم پسش میزنه. مثلاً تو رابطهی جنسی، تو مسائل مالی، تو مسائل عاطفی و.... بعد یه خانوم دیگه پیدا میشه و بهش اون حس تامین کنندگی را میده...
#پس خانومهای عزیز شما هم گاهی برای رابطه جنسی با همسرتون پیشقدم بشید و رابطه جنسی را کلید بزنید. رابطه جنسی یه رابطه و لذت دو طرفه ست. نشون بدید که شما هم به رابطه جنسی نیاز دارید. اینجوری به همسرتون حس تامین میدید.
♥️
🍀
♥️🍃🍃♥️💫
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
✨﷽ا✨
🔖 #متن_زندگی_عسلی
😎 تاثیـر ویژه چشـم گفتن
✌️اگر حس میکنید اکثر مواقع در انجام برخی کارهای عادی و یا اِعمال برخی سلیقههای کوچک، شوهرتون بدون دلیل و با گارد جدی، با شما مخالفت میکنه راهش اینه که در همه موارد به او با روی باز و گشاده و رضایت بگویید: چون نظر شما این است انجام میدهم #چشم. اونم چشم گفتن واقعی نه چشم گفتنی که بعد از اون بگیم: حالا میذاشتی انجام بدم چی میشد؟؟
😍اگر مدت کوتاهی این روش یعنی همنظر و همدل شدن با شوهر رو با گفتن چشم واقعی، انجام بدید ناخواسته مردتون شیفته و عاشق شما خواهد شد. چرا که مردها از اطاعت شدن بسیار لذت میبرن و چنین خانمی بشدت نزدش محبوب میشه.
😉 یقینا برای چنین مردی به مرور زمان، خواسته همسرش ارزش پیدا کرده و در رفتار، او را درک خواهد کرد. و از سیستم گارد و مخالفت همیشگی و بیجهت، بتدریج خارج خواهد شد.فقط کمی صبوری میخواد😊
🍯 کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
♥️🍃🍃♥️💫
🍀
♥️
ناگزیرترین حالتِ زندگی اینجاست که
ادامه دارد...
#آدمها میروند،
دلخوشیها به پایان میرسند،
زمانه سخت میگیرد و دلیل محکمی برای خندیدن نمیماند،
اما هر طلوع آفتاب، این واقعیتِ اجتنابناپذیر را به صورتِ انکارِ آدمها میکوباند که
"زندگی ادامه دارد".
رفتنیها میروند،
ماندنیها میمانند،
عزادارها رخت سیاهشان را بیرون میکنند،
دستی به موهایشان میکشند
و برای ادامهی روزمرگیهایشان راهیِ جادههای پرپیچوخمِ زندگی میشوند،
بلاها فرو میریزند،
#آدمها زیر آوارها مدفون میشوند،
خودشان را بیرون میکشند،
میتکانند و با تمام درد،
ناگزیرند به ادامه،
ناگزیرند به فراموشیِ دیروزها و سرسپردن به #امروزها...
واقعیت این است که ما ذرات معلقی در فضای بیکرانهی روزگاریم
و مشکلات و احساسات و دردهایمان تاثیری روی جریان پیشروندهی زمان ندارد!
اسب زمان،
بیتفاوت و دیوانهوار،
به پیش میراند و زندگی با تمام تلخی و شیرینی و خوبی و بدیاش،
در غیرقابلپیشبینیترین حالتِ ممکن، ادامه دارد...
♥️
🍀
♥️🍃🍃♥️💫
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
♥️🍃🍃♥️💫
🍀
♥️
#سیاستهای_همسرداری
"اهمـیت درک متقابل زوجین!"
«درک متقابل» یعنی اینکه وقتی شب از سر کار میام خونه، متوجه باشم و درک کنم که خانومم تو خونه بیکار نبوده!
آشپزی کردن، تمیز کردن خونه، شستن لباسها و ظروف، سر و کله زدن با بچهها و... فوق العاده کارهای سختی هستند و اگه من جای زنم باشم، نمیتوانم از پس نصف این کارها بر بیام، پس برخورد لایق با این زحمات با همسرم میکنم.
«درک متقابل» یعنی اینکه وقتی شب شوهرم از سر کار میاد خونه، متوجه باشم و درک کنم که از صبح تا شب کلی درگیری با این مشتری و اون ارباب رجوع و اون مغازهدار داشته.
توی ترافیک بوده، بدهیها و فشارهای مالی و تلاش برای کسب روزی و کارهای بانکی داشته و کلی حرفهای مثبت و منفی شنیده و... اگه من جای شوهرم بودم، نصف این کارها رو نمی تونستم تحمل کنم، پس برخورد لایق با این تلاش ها و خستگی رو با شوهرم می کنم.
♥️
🍀
♥️🍃🍃♥️💫
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
♥️🍃🍃♥️💫
🍀
♥️
🔖ویژگی همسر ایده آل در #روابط جنسی😍
🏷 مردهایی که به آرامی و با ملایمت عشق ورزی میکنند
🏷مردهایی که در بستر نیز با همسرشان صحبت میکنند
🏷مردهایی که در بوسیدن مهارت دارند
🏷مردهایی که با چشمان خود به همسرشان نشان می دهند او را دوست دارند و به او عشق می ورزند
🏷مردهایی که با موهای همسرشان بازی میکنند.
🏷مردهایی که در تحریک کردن همسرشان به وسیله لمس کردن مهارت دارند
🏷مردهایی که از ماساژ دادن به همسر خود لذت میبرند
🏷مردهایی که عشق خود را در بیرون از اتاق خواب نیز به همسرشان نشان می دهند و او را به احساس و باور محبوبیت وادار می کنند
🏷مردهایی که پیش از عشق ورزی خود را به لحاظ فیزیکی و جسمانی آماده می کنند
🏷مردهایی که به همسرشان وفادارند.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
بد قدم
من راحله ام.. بیست و پنج سالم بود که ازدواج کردم، با آقایی که سه سال باهاش دوست بودم.
پدر و مادرش بشدت مخالف بودند و اما محمد با اصرار آوردتشون خواستگاری و بعد از چهار ماه هم ازدواج کردیم رفتیم خونه ی خودمون.
شوهرم انقدر خوب بود که واقعا فکر می کردم یه ملکه ام و توی قصر زندگی می کنم.
تمام خواسته هامو برآورده می کرد و خیلی دوستم داشت، کاملا از رفتار هاش مشخص بود.
اما خانواده اش نه تنها پاگشام نکردن حتی یک بار هم به خونمون نیومدن.
گلایه ای هم نمی کردم، همین که محمد هوامو داشت واقعا خوب بود.
اما یک ماه بعد از عروسیِ ما، خواهر شوهرم تو تصادف فوت کرد.
بخدا خیلی ناراحت شدم و کلی اشک ریختم.
وقتی رفتم مجلس ختم، مادرشوهرم اصلا محل نداد بهم و روشو ازم برگردوند.
مثل مهمان ها گوشه ای نشستم و آروم اشک ریختم.
دیگه کلا هیچ کدام از مجلس ها نرفتم اما از زندایی همسرم شنیدم که مادرشوهرم گفته اون راحله قدمش نحسه، تا وارد زندگیمون شد دختر مثل دسته گلم پرپر شد.
با گریه شب حرفارو به محمد گفتم اونم تو سکوت رفت توی فکر، حتی دلداریم هم نداد!
از حال بد حالت تهوع گرفته بودم.
از فکر اینکه محمد هم اونطوری فکر بکنه قلبم آروم نمی گرفت.
تصمیم گرفتم موضوع رو به مادرم بگم تا کمی قلبم آروم بگیره، مامانم با ناراحتی سعی کرد دلداریم بده اما بی فایده بود.
مصیبت اصلی اونجا بود که یک هفته بعد از فوت خواهر شوهرم، پدرشوهرم هم سکته کرد و فوت شد.
دیگه مادرشوهرم رسما تو ختم منو نشونه گرفت و با صدای بلند گفت این، این بد قدمه، شومه، نحسه.. هر چی به پسرم گفتم گوش نکرد که نکرد، حالا ببین، هم دخترم رفت، هم شوهرم، ای خداااا، ای خدا چیکار کنم!
خواهرش سعی داشت آرومش کنه اما بی فایده بود.
اون روز محمد به گوشیم پیام داد که برم خونه ی مامانم!
رفتم اما شب هر چقدر منتظر شدم دنبالم نیومد، باهاش تماس گرفتم هم جواب نداد.
دلم شور افتاده بود.
زنگ زدم خونه ی مادر شوهرم، خودش جواب داد و وقتی متوجه شد منم و با محمد کار دارم با داد گفت ها چیه، همین یه پسر برام مونده میخوای همینم بگیری ازم، کور خوندی دیگه نمیذارم محمدو ببینی، بمون خونه ی پدرت، انشاالله پسرمم طلاقت میده از شرت راحت میشیم!
بعد تماس رو قطع کرد!
تا خود صبح اشک ریختم و شکایتمو بردم پیش خدا، آخه گناه من چی بود!
محمد دیگه سراغمو نگرفت.. بعد از چهلم خواهر و پدرش یه پیام برام فرستاد و گفت ما نمی تونیم کنار هم باشیم و درخواست طلاق میده.
جوابش رو ندادم.
چی میگفتم مثلا، التماسش میکردم که بیاد و باهام زندگی کنه.. اگر واقعا منو قبول داشت اجازه نمیداد تا این حد خرد بشم.
طلاق گرفتیم، چون توافقی بود کارمون زود انجام شد.
بابام اجازه نداد حتی یک سکه هم از مهریه ام بگیرم.
تمام جهازم رو بردم طبقه ی بالای مادربزرگم و خودم هم همونجا پیشش موندم.
با خاله ی کوچیک ام رفتیم آموزش خیاطی، بعد از یک سال، ته حیاط مامان بزرگ یه اتاقک کوچیک ساختیم و کردیمش خیاط خونه.
خداروشکر همه چیز خوب بود تا زمانی که پیامی از طرف محمد دریافت کردم.
ابراز پشیمانی کرد و خواسته بود برگردم اما نه، ناممکن بود.
اگر دوستم داشت نمیذاشت از زندگیش برم که حالا باز بخواد برگردم.
همه رو براش نوشتم و در آخر اضافه کردم اگر مزاحمم بشه ازش شکایت می کنم.
گاهی ما انسان ها قدر چیز هایی که داریم رو تا زمانی که از دستشون ندیم نمی دونیم، همون زمان که دیگه خیلی دیره، خیلی!
#پایان
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرغ سرخ کرده سه سوته🍗🍗🍗🍗
🥮••🍹•» ☕️🧁 «•🍹••🥮
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کباب کوبیده مرغ🍢🌱🍢🌱
🥮••🍹•» ☕️🧁 «•🍹••🥮
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g