eitaa logo
زوار العباس علیه السلام
180 دنبال‌کننده
462 عکس
243 ویدیو
7 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج و فرجنا بفرجه
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهی "بدخُلقی" و یا "اختلال روحی" ربطی به سِحر و ندارد، بلکه انسان در اثر ترک برخی مواد غذایی مبتلا به موارد مذکور می‌گردد. در آموزه‌های دینی، اهمیت به خوراک و تأمین قوای بدن بسیار پررنگ است که در این‌باره روایات زیادی وجود دارد. مکتب تشیع با و رياضات جسمی و بشدت مخالف است، اما مکتب صوفیه بشدت چله‌نشینی و رياضات جسمی را تأیید و ترویج می‌کند. یکی از موارد اختلافی بین شیعه و صوفیه بحث اهمیت به "خوردن گوشت" است. طبق روایات ما‌: "هرکس چهل روز گوشت نخورد، بد اخلاق می‌شود و باید در گوشش اذان گفت." و این مهم تا بدان جا تأکید شده که فرمودند: "هرکس نتوانست تا چهل روز گوشت تهیه کند، قرض کند و گوشت بخرد، خداوند متعال قرض او را ادا می‌کند." (الکافی، ط_الاسلامیه، ج ۶ ص ٣٠٩) اما در صوفیه، برای رسیدن به برخی اهداف و قدرت‌های ، نه تنها یک چله، بلکه باید چندین چله متوالی خوردن گوشت را ترک کرد. (و ترک مواردی دیگر مثل جماع و لبنیات و میوه و ... که فعلا بحث ما روی ترک گوشت است.‌) آنان می‌دانند که انسان با ترک گوشت چه عذابی را متحمل می‌شود، لذا معتقدند با نخوردن گوشت که مبارزه‌ای سخت با نفس است، روح قوی می‌گردد. همین‌جاست که آنان شرع و عقل را زیرپای نهادند، و در دام شیطان گرفتار آمدند. کجای دین ما دستور آمده که جسم خود را از حلال‌ترین و قوی‌ترین خوراک‌ها به بهانه سیر و سلوک و زهد و ریاضت، محروم کنیم؟ بلکه ریاضت در مکتب تشیع، در واقع همان پرهیز از حرام، و انجام دستورات الهی است، نه نهی از حلال، و انجام أعمال خلاف سنت و عقل! آیا اهل بیت علیهم السلام که اعقل و اعلم و أفضل در عوالم وجودند، معاذالله به اندازه صوفیان آگاه نبودند؟! که این‌همه تأکید بر خوردن گوشت می‌فرمودند و خود نیز استفاده می‌کردند و گاهی دستور می‌دادند که گوشت را "کباب" کنید تا بدن قوی گردد. (الکافی، ط_الاسلامیه، ج ۶ ص ٣١٨)
شخصی به امام صادق علیه‌السلام عرض کرد: مردم (اهل بدعت) بر ما شيعيان احتجاج می‌کنند و می‌گویند: «مولا علی (علیه‌السلام) دختر خود را به ازدواج عُمَر در آورده است!» (و این نشانه رضایت علی "علیه السلام" از آن خلیفه غاصب است) امام صادق علیه‌السلام تکیه داده بودند، اما بعد از شنیدن این سخن دو زانو نشستند و فرمودند: کسانی که چنین می‌پندارند، هدایت نشده‌اند. سپس حضرت دستان خود را به هم زدند و فرمودند: سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا كَانَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ علیه‌السلام يَقْدِرُ أَنْ يَحُولَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهَا فَيُنْقِذَهَا كَذَبُوا لَمْ يَكُنْ مَا قَالُوا سبحان الله! مگر امیرالمؤمنین علیه‌السلام نمی‌توانست از رسیدن عمر به دخترش جلوگیری کند و او را نجات دهد؟! آن ها دروغ می‌گویند؛ اینگونه نیست که آن‌ها می‌گویند. زمانی که عُمَر، حضرت ام‌کلثوم سلام‌الله‌علیها را از ایشان خواستگاری کرد، ابتداءً امیرالمومنین علیه‌السلام امتناع کردند. عمر، عبّاس (عموی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله) را احضار کرد و او را تهدید کرد و به او گفت: «اگر علی (علیه‌السلام) قبول نکند، مقام "سِقایة الحاج" و اختیار زمزم را از تو می‌گیرم!» عباس، خدمت امیرالمؤمنین علیه‌السلام رسید و مطلب را بازگو کرد، اما باز هم ایشان قبول نکردند. عباس باز هم اصرار کرد. در نهایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام که می‌دانستند اگر قبول نکند، عمَر مقام «سِقایة الحاجّ» را از عباس میگیرد، به دنبال یک دختری از اجنّه از اهل نجران که "سحيقة بنت جُريريّة" نام داشت و یهودی بود، فرستادند. فَأَمَرَهَا فَتَمَثَّلَتْ فِي مِثَالِ أُمِّ كُلْثُومٍ وَ حُجِبَتِ الْأَبْصَارُ عَنْ أُمِّ كُلْثُومٍ وَ بَعَثَ بِهَا إِلَى الرَّجُلِ سپس دستور دادند و آن دختر جنّی، به شکل حضرت ام‌کلثوم سلام‌الله‌علیها در آمد و از آن به بعد، ام‌کلثوم سلام‌الله‌علیها از دیده‌ها ناپدید گردید. امیرالمؤمنین علیه‌السلام همین جنّ را نزد عمر فرستاد. این دختر جنّی نزد عمَر ماند تا زمانی که عمر به مطلب پی برد و فهمید که او، ام‌کلثوم علیهاالسلام نیست و گفت: خانواده‌ای، ساحر تر از بنی‌هاشم در روی زمین وجود ندارند! عمر می‌خواست این مطلب را به دیگران بگوید اما اجل مهلتش نداد و کشته شد. دختر جنّی هم میراث عمر را گرفت و به نجران برگشت. امیرالمؤمنین علیه‌السلام هم ام‌کلثوم سلام‌الله‌علیها را ظاهر کرد. الخرائج و الجرائح، ‏ج٢ ص٢٨۵ بحارالانوار، ج۴۲ ص۸۸ انوار النعمانیه، ج١ ص٨۴