«امضای پرواز»
✍ #سیده_الهام_موسوی
امروز عرفه است...
روزی که نفسِ سرکش آرام میگیرد؛
روزی که معرفت، یعنی شناختِ «من» همان منی که گاهی زمینم میزند، و گاهی تا آسمانم میبرد.
امروز عرفه است...
روزی که حبیب دلها در صحرای عرفات، با خدای خود به نجوا مینشیند.
او که معصوم است، اما با تمام پاکیاش، نفس خود را در برابر عظمت پروردگار به زانو درمیآورد.
و بارها در دعا آمده: با صدای بلند گریستند...
اما ما چطور؟
این نفس سرکش، این دل گرفتارِ حب دنیا، این غرور بیمایه...
چگونه رام میشود؟ چگونه به زانو درمیآید؟
دعای عرفه فقط خواندنی نیست؛
هر بندش، آتشی است از معرفتِ حسین، که حقیقتی را فاش میکند که کمتر کسی بر آن واقف است.
دعای عرفه یعنی تسلیم؛
یعنی پرواز، به قیمت سر بریدن و سر بر نیزه شدن...
یعنی تکرار آن کلمات پرشور:
«بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی وَ مَالِی وَ أَهْلِی لَکَ الْفِدَاءُ...»
ساده است گفتنش،
اما وقتِ عمل، سختتر از جان کندن است از این تن خاکی.
چند بار در زیارت عاشورا این واژهها را تکرار کردهایم؟
اما آیا واقعاً، به حقیقت آن رسیدهایم؟
ظهور نزدیک است...
و چه میدانی؟
شاید این، آخرین عرفهی بیحضوری باشد...
آخرین عرفهی بدون امام قائم عجلاللهتعالیفرجه.
پس دعا را فقط نخوان...
از خدا بخواه؛
بخواه که دل را، اراده را، جان و مال و حیات را وقف راهش کند.
چه خوشسعادتیست اگر در همین روز،
در میان اشک و شوق،
برگهی پروازمان را امضا کنند...
و بنویسند:
به برکت دعای عرفه، عاقبتش ختم به شهادت شد.
چنانکه شهید حججی نوشت:
«خدایا! معرفتم ده تا حسینی شوم، و حسینی قربانیات... خدایا! شهیدم کن.»
خدایا...
به حرمت اشکهای حسین در عرفه،
به حرمت لبهای خشک کربلا،
به حرمت شهیدان راهت،
عاقبتمان را ختم به خیر کن؛
چنانکه لبخند بر لبان مادرم، حضرت زهرا (س)،
و دلِ امام غریبم، امام زمان (عج)، بنشیند...
«إِلَهِي اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ، وَ أَسْعِدْنِي بِتَقْوَاكَ، وَ لا تُشْقِنِي بِمَعْصِيَتِكَ...»
#شوق_پرواز
#روز_عرفه
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
بسم الله الرحمن الرحیم
«وطنم»
✍ #سیده_الهام_موسوی
چند روزیست که صهیونیست، بیشرمانه به وطنم تاخته است.
در میانهی این هجوم، بغض و خشم، با غرور و ایمان، در جانم به تلاطم درآمدهاند.
نه برای آنچه از دست رفته،
بلکه برای آنچه هنوز باید پاس داشت.
ما نسل تماشا نیستیم؛
ما فرزندان خاکی هستیم که با خونِ شهیدان آبیاری شده، و شرافت آن، با اشک مادران و غیرت پدران گره خورده است.
اکنون،نه زمانِ سوگواریست،
نه مجال شکایت،
و نه جای ترس.
اکنون،
زمان برخاستن است.زمان فریاد زدن نام وطن.
ایران، خانهی ماست؛ و خانه، حریم است.
خانه هرچه باشد،وقتی حرامیها بر درگاهش ظاهر میشوند، ساکنانش یک صدا میشوند؛
با دلهایی سرشار از ایمان، و دستانی آماده برای دفاع.
در برابر ظلم،سکوت گناه است.
عقبنشینی، خیانت است.
و ایستادگی، وظیفه.
ما ایستادهایم؛ برای خانه،برای خون و
برای شرافت.
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
شکوه زن شیعهای
#سیده_الهام_موسوی
نه، هر شکوهی پایان ندارد؛
شکوهی هست که ریشه در آتش دارد، در صبر، در ایستادگی...
شکوهِ حضرت زینب (سلاماللهعلیها)،
همان نوریست که در دل دختران شیعه میتپد؛
دخترانی از تبار حیا و مقاومت،
گاه در صف اول جهاد تبیین،
گاه در هیاهوی میدانهای فرهنگی،
گاه در سکوت سنگر خانه،
گاه در هیجان راهپیماییها و فریادهای انقلابی
و مجری صدا سیمایی باشد...
هرجا که پرچم ولایت افراشته باشد،
او هست؛
با چادرش، با نگاهش، با قلمش، با ایستادگیاش.
نامش شاید فاطمه باشد یا زهرا یا نرگس،
اما در دلش زینب ایستاده است...
#خانم_امامی
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«مباهله»
#سیده_الهام_موسوی
در روزی که خورشید حقیقت بر فراز افق ایمان طلوع کرد، پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) به همراه علی (ع)، فاطمه (س)، حسن (علیهالسلام) و حسین (ع) به سوی میدان مباهله گام نهادند. دلها میلرزید و آسمان شاهد بود بر عظمت این خانواده نورانی. مسیحیان نجران، که در برابر دعوت حق ایستاده بودند، با دیدن شکوه این جمع، ترسیدند و از مباهله روی گرداندند.
پیامبر (ص) با صلابت ایستاد و دستهای علی (ع) و فاطمه (س) را در دست گرفت، در حالی که حسن و حسین (ع) پیشاپیش آنان میدرخشیدند. زمین زیر پایشان میبالید و باد، عطر ایمان را به گوشهگوشه هستی میپراکند. در آن لحظه، حق و باطل رودرروی هم قرار گرفتند و باطل، در برابر نور حقیقت، فرو پاشید.
آسمان گواه بود و زمین، که در آن روز، لعنت الهی بر دروغگویان نازل شد، اما اهل بیت (ع) با دلی سرشار از ایمان، دعای خود را به سوی خداوند بلند کردند. مباهله، نه تنها پیروزی اسلام بود، بلکه نمادی از اتحاد، عشق و ایمان در خانوادهای شد که خداوند آنان را به عنوان بهترین الگو برگزیده بود. آن روز، روزی بود که حقیقت با تمام شکوه خود درخشید و دلها را تسخیر کرد.
#مباهله
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«در آستانه وصال»
#سیده_الهام_موسوی
اولین شب محرم است.
دلها آرام ندارند و زمین، حال و هوای دیگری گرفته است.
یکی در حرم، غرق اشک است؛ دیگری در هیئت، دل را به نوای نوحه میسپارد.
و من، ساکت و خاموش، کنج اتاق نشستهام؛ در خلوتی که شبیه صحنهای از دل خیمههاست.
با اجازه از مادر، گوشهای خلوت کردهام و بیصدا، با دلی لبریز از شوق و اندوه، نوحهای آرام زمزمه میکنم.
در این خلوت، حس عجیبی دارم...
محرم امسال، رنگی دیگر دارد. انگار چیزی درونم دگرگون شده؛ انگار صدایی میخواندم، بیآنکه با گوش شنیده شود.
عطری آشنا در هوا پیچیده؛ بویی که نه از خاک، که از آسمان میآید...
دل، غرق در حسرت است؛ و چشم، خیس از امید.
نمیدانم این محرم، آخرین محرم زندگیام خواهد بود یا آغازی برای راهی نو؛ راهی که اگر اذن داده شود، شاید به وصال یار ختم شود.
اگر امان نامهای در کار باشد، دل بیهیچ تردیدی پای آن را امضا میکند...
اما اگر هنوز فرصتی باقیست، دعایم این است:
ای خدا...
تو که ما را به خیمهی حسین رساندی،
دستمان را به دامان ولیات نیز برسان.
دلتنگیم... اما همین دلتنگی، نشانی از بودن توست.
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«أنا علی العهد»
✍ #سیده_الهام_موسوی
عبارت «علیالعهد» را از سال گذشته زیاد شنیدیم؛ بارها تکرار کردیم. اما برخی تکرارها بیدلیل نیستند؛ ساده و سطحی نیستند. پشت این کلمات، پیامی نهفته است، هدفی، نشانهای.
همانگونه که «سلام فرمانده» برای مدتی ورد زبانها شد و در دلها ریشه دواند، حالا نوبت «أنا علی العهد» است؛ جملهای که از لبنان برخاست و این روزها در ایران هم طنینانداز شده. آیا این، آغازیست بر یک حرکت تازه؟ یا پایانیست بر یک انتظار طولانی؟
اکنون که در برههی آخرالزمان ایستادهایم، چقدر با نایب امام زمانت بر سر عهدی؟ چقدر برای ظهور آماده شدهای؟ و چقدر در برابر خواستههای نفست، تسلیم امر ولایت بودهای؟
مدتیست با شهید حزبالله، ابراهیم عقیل، آشنا شدهام. کلامش را که میخوانم یا میشنوم، حس میکنم از جنس زمین نیست؛ حرفهایش بوی آسمان میدهند...
و امروز، وقتی به شهدای دانشمند و سردارانمان مینگرم، میبینم اگرچه از خاک بودند، اما نگاهشان، دغدغهشان، جهادشان همه از جنس آسمان بود.
این، ویژگی مشترک همهی شهداست؛ آنان که به وعدهی «عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون» رسیدند، غریبه نمیمانند؛ آشنا میشوند؛ نه فقط برای خانوادهشان، بلکه برای دلهایی که شاید هیچگاه دیدار زمینی نداشتهاند.
آنان بیعهد نبودند؛ در مسیر حق ایستادند، با نفس خود جهاد کردند، با دشمن جنگیدند؛ با سلاح، با قلم، با علم، و از همه مهمتر، با مکتبی که صدای حق بود.
اکنون که وقت تنگ است و نشانهها یکییکی از نزدیکی ظهور میگویند، سؤال اینجاست: تو کجای این مسیر ایستادهای؟ اهل تکرار شعارها بودهای؟ یا مردِ میدان عمل هم بودهای؟
#شهادت
#علی_العهدِ
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«خاکریز بیصدا»
✍ #سیده_الهام_موسوی
ما آن روزها نبودیم، اما این سالها هستیم...
شاید ما در آن هشت سال دفاع مقدس حضور نداشتیم،
اما در سالهای اخیر، در دل جنگهای بیصدا و بیامان بودهایم:
در خاکریز فتنهها،
در میدانهای جنگ نرم،
در معرکهی کلمات و هجمهی رسانهها،
در تریبونهای پرهیاهوی صفحات مجازی.
ما، شاهدان خاموش این نبردهای نوظهوریم.
اینجا زخم ما، ایمان ماست؛ تقوای ماست.
زخم، گاهی لغزش است؛ پلهپله سقوط...
و شهادت اینجاست، یعنی زخمی نشدن.
همانجا که حاج حسین گفت:
«برای ورود به خاکریز جنگ نرم، با وضو وارد شوید.»
آن وضو، یعنی سپر ما، یعنی پاکی نیت، یعنی حصار دل.
و ما... بارها در همین فضای مجازی،
سقوط بسیاری را به چشم دیدیم؛
آنان که بیسپر ایمان، وارد میدان شدند.
و حالا باید بدانیم و باور کنیم:
جنگ تمام نشد... فقط شکلش عوض شد.
و آنچنان که شهید آوینی گفت:
«جنگ ما یک گنج بود... هنوز هم هست، اگر چشمها ببیند.»
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
32.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«بیتاب اربعین»
✍ #سیده_الهام_موسوی
هوا گرم است...
و دل من بیقرارِ گرمای راهیست که با خستگی آمیخته،
اما شیرین است...
راهیست که به عشق ختم میشود،
به تو، ای محبوب قلبم!
بیتابم، نگران،
چون پرستویی مهاجر
در آرزوی آشیانهای در سرزمین گرمسیر عشق.
هوا گرم است،
و شوق دیدارت
چون شعلهای سوزان در دل خستهام میتابد.
ای عزیز دلها،
ای روح جان من!
راه سخت است،
اما من عاشقانه قدم برمیدارم،
که پایان این راه، نگاه توست...
یکسال گذشت،
سالی که شبهایش با دلتنگی تو گره خورده بود،
شبهایی که تنها با زمزمه نامت آرام میگرفتم.
گاهی در عالم رویا،
مرا مهمان سرای نورانیات میکردی،
و من از همان سکوی خیال،
تا آسمان پرواز میکردم...
ای طبیب جانم،
این دلِ آشفته را دریاب،
رحمی کن بر قلبی که بیقرار توست.
مرا امسال هم بطلب...
ای مهربانترین میزبان،
که دل عاشق من
هیچ سکنی جز خانهی تو نمیشناسد.
دلتنگم، محبوبم،
اما نگرانم...
نکند امسال،
از قافله عاشقانت جا بمانم.
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«دورهمی های پر برکت»
✍ #سیده_الهام_موسوی
چند شب بهیادماندنی بود... بعد از روضه، در خانه پدربزرگ دور هم مینشستیم. کتاب احکام را باز میکردیم، سؤالات شرعی میپرسیدیم و پاسخ میشنیدیم. یا بهقولی، مباحثه میکردیم. این همان معنای واقعی جلسات حسینی بود؛ فقط اشک نبود، فهم و معرفت هم بود.
آن سالها حالوهوای دیگری داشت. شبهای تابستان با حفظ قرآن، یادگیری احکام و گفتوگوهای دینی میگذشت. اما حالا، چرا آن جلسات ادامه نیافت؟ شاید بهخاطر آمدن اینترنت، گوشیها و حواسپرتیهای این روزها...
با این حال، آن سالها بیثمر نبود. برکاتش هنوز در دل و ذهن ما زنده است. انتقال معارف دینی به نسل جوان، صمیمیت خانوادگی، تقویت روح پرسشگری، آرامش درونی و آشنایی با سبک زندگی اهلبیت، تنها بخشی از ثمرات آن دورهمیهای ساده بود.
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند:
«تَزاوَروا و تَذاكَّروا أمرَنا؛ فإنَّ حديثَنا يُحيِي القُلوبَ»
با هم دیدار کنید و درباره معارف ما گفتوگو نمایید؛ چرا که سخنان ما دلها را زنده میکند.
(بحار الأنوار، ج۷۱، ص۳۵۲)
شهید مطهری میگوید:
«اگر دین از خانواده شروع شود، در دل فرزند ریشه میدواند، نه فقط در ذهن او.»
و هنوز هم میشود دوباره ساخت. میشود یک شب در هفته را برای نشستن دور هم انتخاب کرد. صفحهای قرآن خواند، حدیثی ساده مرور کرد، گوشیها را برای چند دقیقه خاموش کرد و در فضایی بیتکلف و صمیمی حرف دل زد و از دین آموخت.
ای کاش دوباره بشود...
همان جلسات ساده، صمیمی و پربرکت را زنده کرد.
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«انسانیت»
✍ #سیده_الهام_موسوی
نمیدانم از کجا شروع کنم و چگونه بنویسم...
چند روزیست میل به غذا کم شده، خجالتزدهام.
در برههای از زمانهای زندگی میکنیم که همه چیز در حال امتحان است:
شرافت، غیرت، مسلمانی... و انسانیت.
گفتم "انسانیت"... چند میلیارد مسلمان در جهان هستیم، اما فقط نظارهگر اوضاع غزه ماندهایم.
هیچ کاری نکردهایم. تنها به ابراز همدردی و همبستگی بسنده کردهایم.
اکنون که غزه در گرسنگیِ مرگبار گرفتار شده، باز همان احساسات تکراری را مرور میکنیم.
میترسم از روزی که خشم خدا، دامن همهی بشریت را بگیرد؛
از این سکوت سنگینِ مسلمانان میترسم.
نمیدانم چه بگویم یا چه بنویسم.
اما از خود میپرسم:
«انسانیت را چگونه فهمیدیم؟»
که شبهایمان با خیالی آسوده روز میشود،
در حالی که شاهد رنج بیوقفهی مردم مظلوم غزهایم...
"وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ..."
شما را چه شده که در راه خدا و برای نجات مردان و زنان و کودکانی که ستمدیدهاند، نمیجنگید؟
آنان که میگویند: «پروردگارا! ما را از این شهری که مردمش ستمگرند بیرون ببر، و از سوی خود برای ما سرپرستی بگمار، و از جانب خود یاوری برای ما قرار ده.»آیه ۷۵ سوره نساء
#غزه
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«اربعین؛ چلهی وفاداری»
#سیده_الهام_موسوی
اربعین یعنی چهل؛ چلهای که برای حضرت زینب (سلاماللهعلیها) پر از درد، داغ، غربت و اسارت بود. اما او علیوار ایستاد، سخن گفت، افشاگری کرد، روشنگری کرد و حقیقت کربلا را به گوش تاریخ رساند.
حضرت زینب، در این چهل روز، هارون بود برای موسی زمانش و زهرا شد برای علیِ زمانش. او نه تنها با امام حسین (ع) بود، بلکه بعد از عاشورا، عصای راه امام سجاد (ع) شد. در این چهل روز، زینب فقط یک پیامرسان نبود؛ او یار و یاور امام زمانش بود.
اما حالا، حکایت من و تو چیست؟ در این چهل روز بیقراری، یا در راه رفتن به کربلاییم یا در حسرت جاماندگی. اما سؤال اصلی اینجاست: از این چلهی وفاداری چه آموختیم؟ برای امامِ زمانِ عج خود چه کردهایم؟
این اشتیاق رفتن، زیباست؛ نشانهای از پاکی دل توست. اما اشتباه نکن! اگر رفتی و برگشتی و در تو هیچ تغییری حاصل نشد، چه؟ اگر همانی ماندی که بودی، اربعینت بیثمر است!
اربعین، یعنی تولد دوبارهی روح، ایمان، اقتدار و پایبندی به عهد. یعنی بگویی: «یا صاحبالزمان عج، من هستم! بر من هم حساب باز کن.»
این روزها، روزهای غربال است. به هوش باش! هدف، فقط رسیدن فیزیکی به کربلا نیست. در این مسیر، خیمههایی هم هست که نام خادم دارند، اما در راه حق نیستند! پس خادم بودن کافی نیست، باید در مسیر حق بود.
و مسیر حق چیست؟ راهی که به امام زمانت ختم شود... راهی که قدمی در مسیر ظهور باشد، نه فقط پیادهروی جسم، بلکه پیادهروی روح، دل، و وفاداری.
اربعین را دریاب! نه فقط برای رفتن، بلکه برای بازگشت به خویشتن. اربعین یعنی چلهی یاری، برای امام حاضر، برای جبههی حق، برای ایستادن.
#اربعین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
« امتحان واقعی، همینجاست…»
✍ #سیده_الهام_موسوی
وقتی برق قطع شد و گرمای سنگین بر من چیره شد، نفس کشیدنم هم دشوار شد. همان لحظه یاد کسانی افتادم که روزها و ماههاست در چنین وضعیتی زندگی میکنند؛ نه یک ساعت و دو ساعت، بلکه شب و روز.
آنان نه برق دارند، نه آب کافی، نه غذای درست و حسابی. با این حال، لبهایشان به ذکر خدا باز است و دلشان هنوز روشن.
اما ما چه؟!
ما میدانیم بعد از یک ساعت و نیم برق برمیگردد، امیدی در دل داریم، و باز هم بیتاب میشویم. همینجا بود که از ناتوانی خودم خجالت کشیدم.
امتحان واقعی همینجاست؛ جایی که پای ادعاهایمان به میان میآید.
چقدر پای حرفمان هستیم؟ چقدر طاقت داریم؟
هنوز مثل مردم غزه با جان، عزیزان و سرزمینمان امتحان نشدیم، اما باید از خود بپرسیم: تحمل ما تا کجاست؟
«وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ ٱلْخَوفْ وَٱلْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ ٱلْأَمْوَٰلِ وَٱلأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِ ۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِينَ»
(و قطعاً شما را به چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش اموال و جانها و میوهها میآزماییم؛ و بشارت ده به شکیبایان.)
سوره بقره، آیه 155
خدایا…
در این غربال آخرالزمان به ما رحم کن.
ما را با امتحانی نیازمون که از مسیرت دور شویم.
یا أرحم الراحمین
پیامبر اکرم ﷺ فرمودند:
«أشدُّ الناس بلاءً الأنبياءُ ثمّ الأمثلُ فالأمثلُ»
(سختترین بلاها برای پیامبران است، سپس برای کسانی که در ایمان برترند، و بعد به ترتیب برای دیگران.)
بحارالأنوار، ج 67، ص 237
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI