eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
734 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
209 ویدیو
21 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
بیا تا با آمدنت زندگی معنا بگیرد ✍️بانو آلاله مولا ی من! سلام به روز تولدت نزدیک می شویم؛ روزی که قدم های پر از خیر و آرامشت را به عرصه گیتی نهادی تا خورشید به روی تو لبخند زند و ستاره و مهتاب به سجده‌ات بیفتند. تو بدون نشانه‌ای به این عرصه پا نهادی تا نشانه‌های بزر گ را آشکار سازی و اتفاقات بلندی برای تاریخ بشر رقم بزنی. تو بدون نشانه آمدی تا نشانه‌های فراموش شده دین را آشکار سازی در روزگاری که هیچ نشانی باقی نخواهد ماند. تو آمدی تا زندگی معنا بگیرد و کوچه پس کوچه‌های خاکی و تاریکی قلب‌مان را روشنایی بخشی و با باران رحمت و امیدت آب و جارو نمایی. تو آمدی تا منتظران را بی‌قرار ظهورت نمایی. @AFKAREHOWZAVI
17.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. «انتظار» ✍ سیده الهام موسوی در این شب‌ و روزها که در حال گذرند؛ چه مصرع‌هایی که در انتظار بیت‌ بودند، چه بیت‌هایی که در انتظار غزل بودند تا غزلهایی پر معنایی شوند و حکایت این دلهای آشفته، بیقرار و منتظران را بیان کنند. نوشتند، می‌نویسند اما همچنان میان کلمات او را می جویند. همه‌ی مخلوقات یگانه هستی، در انتظار به سر می‌برند. انتظار، را در تمام سختی‌ها و شادی‌ها می‌‌توان دید؛ یا بهتر بگویم نشانه‌ی صبر، استقامت و دلدادگی ما است. منتظر بودن و دانه‌ی امید کاشتن، در این زمانه زیباست. هرچند زمان روبه تاریکی مطلق است اما ما او را نزدیک می پنداریم و آنها دور!! حتی رب العالمین، بارها در مصحف خویش گفته است:«منتظر باشید و من هم با شما منتظر خواهم بود.» کی و کجا، روز موعود فرا می‌رسد، که وعده پایان این انتظار بیقراریی ما است؟ و چه زیبا جواب این سوال ما خداوند به ملائک گفته است.«إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ» ۳۰بقره «حضرت معشوق، موی سفید در موی سر نمایان شد پس کجایی؟!» @AFKAREHOWZAVI
⚫️ آیت الله کورانی دار فانی را وداع گفت | زندگی‌نامه علی کورانی از علمای شیعه اهل لبنان، پژوهشگر تاریخ اسلام و اندیشه‌های مذاهب اسلامی و بنیان‌گذار شرکت نرم افزاری المعجم الفقهی است که در ایران بیشتر با کتاب عصر ظهور که در ارتباط با مهدویت در احادیث اسلامی است، شناخته می‌شود. او در سال ۱۹۴۴ میلادی در روستای یاطَر در نبطیه در جنوب لبنان در خانواده‌ای کشاورز به دنیا آمد و به تشویق آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین به مدرسهٔ دینی رفت و زیر نظر شیخ ابراهیم سلیمان درس‌های مقدماتی را گذراند. در سال ۱۹۵۸ میلادی در چهارده سالگی به شهر نجف رفت و دروس مقدمات و سطح را در نزد آیات عظام محمد تقی فقیه، سید علاء بحرالعلوم، شیخ باقر ایروانی و سیدمحمدباقر حکیم خواند و در درس خارج آیت الله سید ابوالقاسم خویی و شهید سیدمحمد باقر صدر شرکت کرد. کورانی از اواسط دههٔ ۶۰ میلادی، به عنوان نمایندهٔ چند مرجع شیعه از جمله آیت الله سید ابوالقاسم خویی، در کشور‌های عراق و کویت فعالیت داشت. عمده فعالیت‌های او علیه حزب بعث عراق و اندیشه‌های کمونیسم بود. او در سال ۱۹۷۴ میلادی به لبنان بازگشت. آیت‌الله کورانی پس از انقلاب اسلامی به ایران آمد و به پژوهش در این زمینه‌ها پرداخت: احادیث اسلامی دربارهٔ حضرت مهدی(عج)، تاریخ تدوین قرآن، معنی واژه‌های قرآن (نقد کتاب مفردات راغب)، سیره نبوی(ص)، تاریخ امامان شیعه علیهم السلام و نقد اندیشه‌های وهابیت. ایشان با حمایت آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی، بنیادی به نام مرکز المعجم الفقهی راه اندازی کرد و سپس با حمایت آیت الله سید علی سیستانی، مرکز «المصطفی للدراسات الدینیه» را برای پژوهش در اندیشه‌های اسلامی بنیان گذاشت؛ همچنین اقدام به راه اندازی پایگاهی به نام کتابخانه اهل البیت علیهم السلام کرد که در بردارنده حدود هفت هزار کتاب از منابع شیعه و اهل سنت می‌باشد. کورانی از حدود سال ۱۹۹۸ به مناظره و گفت‌وگو‌های اینترنتی با عالمان مذاهب دیگر، به ویژه عالمان وهابی پرداخت و پس از آن، به تدریج، به ارائهٔ برنامه‌های پرسش و پاسخ در تلویزیون‌های عربی زبان پرداخت که باعث شهرت او در جهان عرب شد. @HOWZAVIAN
. « شکوفایی عقول» ✍️فاطمه شکیب رخ در شگفتی برخی از توصیفات دوران ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه، امثال روایت «کامل شدن عقول» بسیار خواندنی ست؛ این روایت که از (علیه السلام)  نقل شده (1) و تعابیر و برداشت‌های گوناگونی از مفهوم این روایت، توسط اندیشمندان یاد شده است، در کل حکایت از روزگاری دارد که عقول و افكار مردم شكوفا و اخلاق آنان كامل مى شود. به بیان ساده، دورانی حاصل می‌گردد که آدمی به دلیل گستره‌ی ایمان به حقایقی دست می یابد که دیگر علتی برای برگشت از مسیر تکامل و عبودیت نمی یابد، درست مثل دوران زندگی انسان‌ها که چون از کودکی گذر کنند و تجربه زندگی عاقلانه را بهره ببرند، دلیلی برای بازگشت به دوران کودکی خویش و طی مسیر کنونی عمر خویش نمی یابند. گذشته از اینکه چگونه این دوران حاصل می شود، آرزوی لذت تجربه چنین روزگاری نیز به ایمان الهی نیازمند است، به بیانی اصحاب شیطان هرگز از دنیای بدون دروغ، ریا، ظلم و نظیر آن، لذتی نخواهند برد که در جهت احیای عصر ظهور تلاشی کنند. بنابراین تصور چنین دورانی برای انسان شرافتمند کافی ست که خود با ترک محرمات، مقدمه ساز شکل گیری دوران ظهور بشود. به امید آن‌روز اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر (۱) «اذا قام قائمنا وضع يده على رؤوس العباد فجمع به عقولهم و اكمل به اخلاقهم» رک؛ الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 841، ح 71 ؛ بحارالانوار، ج 52، ص 336، ح 71 @AFKAREHOWZAVI
قرار همیشگی عشقش دعای ندبه بود و اشک هایی که از اعماق قلبش بر روی چادرش می ریخت. یاد امام زمان(عج) باعث از خود بی خود شدن او بود که در هر صورت به دعای ندبه برود. آن روز جمعه هم مثل جمعه هایی که در انتظار می گذشت، بهارآماده شد. کتابِ دعا و تسبیحش را درکیفش گذاشت، به همراه مادرش زهرا به سمت قرار همیشگی حرکت کردند. کوچه ها و خیابان ها را یکی یکی پشت سر گذاشتند، تا به نزدیکی ورودی مسجد رسیدند. مسجد با در سبز رنگش و گلدسته های آبی رنگ از دور خودنمایی می کرد و شوق رسیدن را در بهار بیشتر می کرد؛ در همین هنگام که بهار عجله داشت تا سریع تر به داخل مسجد برسد، ماشین سواری که چند جوان در داخل آن بودند و صدای آواز و آهنگ ضبط صوت ماشینشان آنان را از خود غافل و بی توجه کرده بود، به بهار زد و او به گوشه‌ی جدول پرت شد و بدون این که آن ماشین سوار توجه کند، سریع محل را ترک کرد. زهرا خانم مادر بهار که ناله کنان امام زمان (عج) را صدا می زد. از این سوی خیابان به آن سو می رفت تا ماشینی پیدا شود اما کسی نبود. در حال ناامیدی به بالای سر بهار برگشت و شروع به گریه کرد که:« بهارم بلند شو بدون تو خزان می شوم بلند شو، دعا الآن شروع می شود. » در همین هنگام ناگهان تاکسی سبز رنگی که بر روی شیشه های آن یا صاحب الزمان (عج) نوشته شده بود، در مقابل پای زهرا مادر بهار ایستاد. راننده تاکسی که آدم مُسن و خوش رویی بود با عجله به سمت آنها آمد و گفت: چی شده خانم؟ چه اتفاقی افتاده؟ زهرا مادر بهار ماجرا را برای راننده تاکسی توضیح داد. در این هنگام راننده تاکسی گفت: بلند شوید تا من شما را به بیمارستان برسانم . زهرا مادر بهارگفت: اما پولش چی؟ الان پولی به همراه ندارم؟ راننده تاکسی گفت: فعلا عجله کن، دخترخانمت را به بیمارستان ببریم، من روزهای جمعه به عشق امام زمان(عج) رایگان کار می کنم. اشک شوق در چشمان مادر بهار حلقه زد. سریع و به سختی بهار را در تاکسی گذاشتند و به سمت بیمارستان بردند. دکتر آدم خوشرویی بود، به بالای سر بهار آمد؛ او را معاینه کرد و چند عکس از سر بهار گرفت. ضربه باعث شده بود که کمی دچار غش و ضعف شود. چند دقیقه ای گذشت، صدای دعای ندبه که از تلویزیون بیمارستان پخش می شد، ناگهان به گوش بهار رسید و گویی که مولایش او را به سفری رویایی برده باشد ، در حالی که لبخندی بر لب داشت، چشمانش را باز کرد و شروع به گریه کرد. ✍️خدیجه. محمدجانی @AFKAREHOWZAVI