📣 اطلاعیه
⭕توجه ⭕توجه
« بسمه تعالی»
انار های عزیز عاشق رمان....♥️
از امروز به مدد الهی،قرار است تغییری چشمگیر در روند کار کانال شکل گیرد!😍
فعالیت هایی جذاب و مفید همچون:
1- معرفی کتاب های مفید و آموزنده📚#نارخوان
2-پند آموزی🔖#پندانه
3-عکس نوشته های جذاب🖼️#عکس_نوشته
4-مونولوگ های زیبا و دلنشین شما💐#مونولوگ
5-آموزش های نویسندگی برای تقویت قلم ارزشمندتان!📝#نویسنده_شو
6-نکات و فکت های روانشناسی #روانشناسی
همچنین در کنار این برنامه های جذاب،چالش ها و تحلیل هایی هم برای شما عزیزان در نظر گرفته شده که حتما شما را به وجد می آورد🔥
امید است که با یاری خداوند و شما دوستان عزیز، در توسعه این کانال و همچنین مطالب مفید و ارزنده
پیروز و سربلند باشیم.....
با آرزوی موفقیت برای تک تک انار های عزیز و همراه.
...............................🧠📘.............
📌دکل اولین کتاب داستانی با محوریت بیانیه گام دوم انقلاب است که ماجرای آن در یک دبیرستان و در قالب هفت زنگ به تصویر کشیده شده است.🖊
🔰گفتگویی جنجالی و هیجانی بین یک روحانی مبلّغ و دانشآموزان دبیرستانی است.📚
📌 ویژگیهای این کتاب، پاسخگویی به حدود سی شبهه و سوال اساسی نسبت به مسائل سیاسی روز و انقلاب است که عمدتاً در ذهن جوانان ما دور میزند♻️
📌با مطالعهی این کتاب، نگاه خواننده نسبت به نظام جمهوری اسلامی ایران تقویت و یا اصلاح میگردد. این کتاب تولیدکنندهی تحلیلهای کلان و غیرسطحی نسبت به مسائل داخلی و بینالمللی است. 💠
✅دکل، میتواند خواننده را برای پاسخگویی به بسیاری از شبهات مبنایی که توسط دشمن در فضای مجازی و بر علیه انقلاب مطرح میشود مسلّح گرداند.♦️
╭─┈┈
│𝗛𝗮𝘀𝗵𝘁𝗮𝗴 ➺ #نارخوان
│𝗝𝗼𝗶𝗻 ➺ @ANARASHEGH
╰─────────────
~~~~~~~~~~~~~📚🕰~~~~~~~~~~~
📌رمان جذاب، تاثیرگذار و پرفروش دعبل و زلفا اثر تحسینبرانگیز دیگری از حجتالاسلام والمسلمین، مظفر سالاری، نویسنده داستان پرفروش «رویای نیمهشب» است.📝
📌مظفر سالاری در این اثر در قالب داستانی عاشقانه جوانان را با روزگار پرمشقت امامان هفتم و هشتم آشنا میکند.✨🍃
🔰دعبل خزاعی از پرجرئتترین شاعران شیعه در زمان امام موسی بن جعفر(علیه السلام) و امام رضا(علیه السلام) بود، این رمان، قصه عشق دعبل به همسرش زلفا را روایت میکند.💠
♦️در کنار این اثر عاشقانه و غرق شدن در داستان جذاب زندگی دعبل خزاعی و عشق شورانگیزش به زلفا، نویسنده بستری فراهم کرده تا ما را با زمانه امامان مذکور بیشتر آشنا کند. 👌📕
📌مظفر سالاری در این اثر تمام سعی خودر ا کرده است تا حوادث را بر اساس دادههای تاریخی بازآفرینی کند.📖🖌
🔷یکی از جذابترین بخشهای کتاب لحظاتی است که داستان به زندگی امام موسی بن جعفر(علیه السلام) و فرزندشان علی بن موسی الرضا(علیه السلام) میرسد. سالاری زندان هارونالرشید و اتاقی را که امام معصوم شیعیان در آن محبوس است، پیش چشم ما مجسم میکند و ما را در حسرت یاران نزدیک آن امام عزیز که تشنه دیدارش بودند، شریک میکند.🍀🌿
╭─┈┈
│𝗛𝗮𝘀𝗵𝘁𝗮𝗴 ➺ #نارخوان
│𝗝𝗼𝗶𝗻 ➺ @ANARASHEGH
╰─────────────
|||||||||||||||||||||📒🛵|||||||||||||||||||
📌داستان کتاب بیمار خاموش در مورد آلیشیا برنسون است که زندگیِ بهظاهر عالی و بینقصی دارد.🍎
🔰او هنرمندی پرآوازه و همسر یک عکاس مدِ سرشناس است و در خانهای مجلل زندگی میکند که به یک پارک در بهترین محلۀ لندن مُشرِف است.🔆
🛑یک شب همسرش گابریل، پس از یک روز پُرمشغلۀ کاری، دیروقت به خانه برمیگردد و آلیشیا با شلیک پنج گلوله به صورتش، او را به قتل میرساند و پس از آن دیگر حرف نمیزند…🚫‼️
💢سکوت آلیشیا این داستان را از یک تراژدی معمولیِ خانوادگی به اتفاقی بسیار جنجالی و رازآلود تبدیل میکند که بر سر زبانها میافتد و او را انگشتنمای خاص و عام میکند. 🔷
🔳ارزش تابلوهای نقاشیاش چند برابر میگردد و او، بیمار خاموش، به یک آسایشگاه روانی به نام گروو در شمال لندن فرستاده میشود. 🔶
📌تئو فیِبر، رواندرمانگر جنایی، مدتی است که بهدنبال فرصتی برای درمان آلیشیا میگردد. او قصد دارد آلیشیا را به حرف بیاورد تا راز قتل همسرش را برملا کند.📈
📃اما در این میان به حقایقی دست پیدا میکند که زندگی خودش و افراد دیگری را نیز تحتالشعاع قرار میدهد.📕
╭─┈┈
│𝗛𝗮𝘀𝗵𝘁𝗮𝗴 ➺ #نارخوان
│𝗝𝗼𝗶𝗻 ➺ @ANARASHEGH
╰─────────────
کتاب #پادشاهان_پیاده 📗
✍️نویسنده: #بهزاد_دانشگر و #محمدعلی_جعفری
#نشر_عهدمانا
🚩🚩🚩
👈فکر میکردم خواندنش یک روز بیشتر طول نکشد؛ اما چند هفتهای طول کشید!!!😧
⚠️آخر اینطور نبود که مثل یک #رمان، بخواهی بفهمی آخرش چه میشود؟📖
❇️ اصلا دوست داری طول بکشد. دوست داری به آخر نرسد... دوست داری خواندنش تمام نشود و مجبور نباشی آن را در قفسه کتابهایت بگذاری.📚
‼️ #پادشاهان_پیاده ، یک کتاب داستان نیست. یک مجموعه خاطرات هم نیست. یک سفر است... یک #زیارت است!💚
🔸اگر از آنهایی که #اربعین رفتهاند بپرسید، خواهند گفت که دلشان نمیخواسته این سفر تمام شود.
🌴من #اربعین نرفتهام.😔 اما هرسال، با #پادشاهان_پیاده همسفر میشوم، کلمهکلمه خاطراتشان را مینوشم و همپای آنان، قدمقدم به #کربلا نزدیک میشوم...💞
✅همه اقشار را میتوان در این کتاب دید و خواند: ایرانی، عراقی، اروپایی، مسلمان، غیرمسلمان، شیعه یا سنی، زن و مرد و کوچک و بزرگ حتی موکبدارها، پلیس، مامور امنیتی، نویسنده، روزنامه نگار، عکاس، مجری، پزشک...
#بریده_کتاب 📖
«هر مسافر قصه ای داشت و گاه رازی یا ارادتی. شروع قصه مسافرها با هم متفاوت بود. گاه از #ایران بود یا #عراق. از شهرهای کوچک و بزرگ. از شرق و غرب عالم. اما پایان همه قصه ها به یک جا ختم می شد. به سرزمینی بر کرانه #فرات و یادگاری که از دل #بهشت بر این سرزمین باقی مانده. به #کربلا. به تربت #سیدالشهداء . و هر قصه روایتی بود از نیرویی که مسافر را بر می خیزانَد و می کشانَدَش تا #کربلا ...»
#روایت_عشق
╭─┈┈
│𝗛𝗮𝘀𝗵𝘁𝗮𝗴 ➺#نارخوان
│𝗝𝗼𝗶𝗻 ➺ @ANARASHEGH
╰─────────────
|||||||||||||🖤🖤||||||||||||
💠 #کتاب #در_قصر_تنهایی نوشته مهدی خدامیان آرانی قرارداد صلح #امام_حسن(ع) و معاویه را که از جنگ بین کوفیان و شامیان جلوگیری کرد و طی آن خلافت به شروطی از امام حسن به معاویه منتقل گردید را بیان میکند.📖📚
همیشه مىخواستم بدانم چرا امام حسن(ع) از جنگ با دشمن کناره گیرى کرد و با معاویه صلح نمود.🤔
راستش را بخواهید من در مورد حماسه کربلا خیلى چیزها شنیده بودم و تعجب مىکردم که چرا امام حسن(ع) در مقابل دشمن استقامت نکرد⁉️
من مىدانستم که حتماً کار او علّت واضحى داشته است که من از آن بى خبر ماندهام.😢
🔹 سرانجام یک شب تصمیم گرفتم تا به عمق تاریخ، سفر کنم و از رمز و راز صلح امام حسن(ع) با خبر شوم. و این چنین بود که سفر شش ماهه من آغاز شد و فهمیدم که من از چه حماسه بزرگى بى اطلاع بوده ام. این کتاب که در دست شماست حاصل سفر من است....🚗
شما مىتوانید با خواندن این کتاب از عظمت حماسه صلح امام حسن(ع) با خبر شوید و باور کنید که اگر این حماسه نبود اکنون از اسلام هیچ خبرى نبود!✨
╭─┈┈
│𝗛𝗮𝘀𝗵𝘁𝗮𝗴 ➺#نارخوان
│𝗝𝗼𝗶𝗻 ➺ @ANARASHEGH
╰─────────────
🔻کتاب صد سال تنهایی، مشهورترین و به عقیده بسیاری بهترین رمان در سبک رئالیسم جادویی از گابریل گارسیا مارکز، نویسنده کلمبیایی برندهی جایزه نوبل است. این کتاب در مدتی کوتاه شهرتی جهانی پیدا کرد و به ۲۷ زبان ترجمه شد.
▪️دربارهی کتاب صد سال تنهایی📘
🔰کتاب صدسال تنهایی، زندگی شش نسل از خانوادهی بوئندیا را نشان میدهد. سرهنگ آئورلیانو بوئندیا، اولین فرزند اورسولا و خوزه آرکادیو بوئندیا است که در دهکدهی ماکوندو به دنیا میاید. جایی که تمام اتفاقات داستان رخ میدهند و شخصیتی میسازند، فاقد هر گونه احساس؛ بدون ترس، نفرت یا عشق و شخصیتی که بارها و بارها از مرگ میگریزد تا شاهدی بر تمام تغییرات و پلی بین سنت و مدرنیته باشد. مارکز در رمان صد سال تنهایی وضعیت جغرافیایی و آداب و رسوم بومیان سرخپوست امریکای لاتین را به خوبی تصویر کرده است؛ گویی آیینهای در برابر ملتش گرفته تا همه ویژگیهای آنها را بنمایاند. بنابراین کسی که این اثر را میخواند، اگر هم به کشورهای امریکای لاتین سفری نداشته و یا حتی درباره آنها هیچ اطلاعی نداشته باشد، حس میکند آن سرزمین و مردمش را به خوبی میشناسد.
بخشی از کتاب👇🍃
📌كولیها بازگشتند. این بار آنها یك دوربین و یك ذرهبین به بزرگی یك طبل به همراه داشتند و آنها را به عنوان آخرین اختراعات یهودیان شهر آمستردام به نمایش گذاردند. ملكیادس میگفت: «علم، فاصلهها را از میان برداشته است. به زودی، بشر میتواند در خانهاش لم بدهد، و هر آنچه را كه در هر نقطهای از جهان در حال وقوع است مشاهده كند.»
╭─┈┈
│𝗛𝗮𝘀𝗵𝘁𝗮𝗴 ➺#نارخوان
│𝗝𝗼𝗶𝗻 ➺ @ANARASHEGH
╰──────────
انارهای عاشق رمان
📌معرفی کتاب مهرگان، سرگذشت آب و آتش
🔰«مهرگان، سرگذشت آب و آتش» عاشقانهای در آخرین سالهای ایران باستان را روایت میکند.
بهار برادران، نویسنده این داستان در مقدمه اثرش چنین مینویسد: 🖊🍃
🔹سرگذشت آب و آتش رمانی است عاشقانه که در دل تاریخ و حوادث آن روایت میشود. اما بیش از تاریخ، روایتگر عواطف و احساسات انسانی است که در هر زمان و هر مکان ثابت و پایدار بودهاند.
🔷نویسنده در این اثر کوشیدهاست تا جامعهٔ ایرانی در قرن ششم میلادی را به تصویر بکشد و خواننده را با ریشههای فرهنگی و تاریخی این سرزمین آشنا کند. 🍀
♦️حوادث تاریخی داستان به نقل از منابع تاریخی به تصویر کشیده شدهاند و تلاش شده تا به صورت مستند و بر پایهٔ تحقیقات تاریخی نوشته شوند.⌛️🌱
✨بخش عاشقانهٔ داستان نیز که رابطهٔ تنگاتنگی با بخش تاریخی دارد، بیشتر بر پایهٔ تخیل نویسنده و با شناخت از جامعهٔ ایرانی نگاشته شدهاست:
جلوی در اصلی قصر میایستم. سرم را بلند میکنم و انتهای دیوار را که به شکل کنگره درآمده است، میبینم. چند نگهبان شمشیر به دست بالای دیوار ایستادهاند. سرم را پایین میآورم. با نشان دادن نامه و مهر ملکه وارد میشوم. پس از چند قدم به حوض بزرگ میرسم. هفتهٔ گذشته که همراه پدر آمدم فرصت نشد قصر را درست ببینم. جلوتر میروم و نزدیک لبهٔ حوض میایستم. تمام حوض با کاشیهای آبیرنگ ساده پوشانده شده است. تنها یک ردیف انتهایی در هر چهار طرف حوض، کاشیهایی طرحدار دارد. به تصویر زنانی که روی کاشی نقش بسته است نگاه میکنم. یکی از آنها گل سرخی در دست دارد و بقیه مشغول نواختن چنگ هستند. زیبا به نظر میرسد. چند خدمتکار به سمتم میآیند. ادای احترام میکنند. یکی از آنها با احترام میگوید:
ـ خوش آمدید. اجازه میدید شما رو همراهی کنیم؟
به پشت سر خدمتکار نگاه میکنم. عمارت بزرگ قصر روبهرویم است. عمارتی بسیار بلند که سه طبقه دارد. به عمارت اشاره میکنم و میپرسم:
ـ این عمارت اصلیه، درست میگم؟
ـ بله بانو. عمارت پادشاه بزرگترین عمارت قصر به حساب میاد. تمام جلسات وزیران و مشاوران در دو تالار شمالی و جنوبی برگزار میشه.
ـ گفتید عمارت پادشاه. یعنی پادشاه اینجا اقامت دارن؟
╭─┈┈
│𝗛𝗮𝘀𝗵𝘁𝗮𝗴 ➺ #نارخوان
│𝗝𝗼𝗶𝗻 ➺ @ANARASHEGH
╰─────────────
___________🔷📚___________
📌کتاب همسفر گریز نوشته نغمه نائینی است این کتاب یک رمان عاشقانه است که انتشارات سخن است که روایت ارتباط یک دختر و پسر از کودکی تا بزرگسالی است.
🔰درباره کتاب همسفر گریز:
🔸نفس و خانوادهی کوچکش، سالها است تنهاییشان را با حضور خانوادهی ارمنی همسایه پر کرده اند. آرتین، پسر این خانواده، دل در گروی عشق نفس دارد اما از سرانجام احساسش میترسد و در انتظار فرصتی مناسب است تا عشقش را ابراز کند. نفس، برای فرار از علاقهی پنهانی که تصور میکند یکطرفه است، به دنبال همسفری برای گریختن از این عشق بیحاصل، مسیر زندگیاش را تغییر میدهد. این کتاب با شخصیتها همراه میشود و لذت تجربه و احساسات راتجربه میکند. کتاب کودکی دختربچه و پسربچه را تعریف میکند و با آنها بزرگ میشود.
🎼بخشی از کتاب همسفر گریز👇
جای خالی ادیک، همه را آزار میداد ولی کسی حرفی نمیزد. فقط کلاریس، با هر حرفی بغضش میترکید و دلش هوای ادیک را میکرد. حالا، بدون فکر دیگری، کلاریس و شکوفه بیشتر وقت خود را با هم میگذراندند و بدون اینکه به زبان بیاورند، با هم همدردی میکردند.
کلاریس، خودش به خودش دلداری میداد، میان قهوه خوردن، یاد ادیک که میافتاد و غصهدار میشد، بدون مقدمه میگفت:
ــ شکوفه تو بیشتر از من سختی کشیدی.
شکوفه بدون حرف نگاهش میکرد. کلاریس فنجانش را روی میز میگذاشت.
ــ تو خیلی جوونتر از من بودی که شوهرتو از دست دادی.
#جانا
╭─┈┈
│𝗛𝗮𝘀𝗵𝘁𝗮𝗴 ➺#نارخوان
│𝗝𝗼𝗶𝗻 ➺ @ANARASHEGH
╰─────────────
_!_!_!_!_!____🔷🔵🔷___!_!_!_!_!_
📕معرفی کتاب آینهای برابر آینهات میگذارم.
🔰اثری از نغمه نائينی.
🛑این رمان، درمورد مرد جوانی است که پس از سالها برای کار از امریکا راهی ایران میشود. اما در این میان تصمیم میگیرد بهانهای جور کند تا مادرش را هم بعد از بیست و اندی سال به ایران برگرداند. بهانهای که هم به گذشته مادر مربوط است و هم احساسات او را درگیر دختری میکند....
🔺بخشی از
کتاب آینهای برابر آینهات میگذارم⬇️
🔶تازه از مدرسه آمده بود. نمیخواست به خانه برگردد. میدانست خانه، آن روز، بوی رفتن میدهد. همدم با کاسهٔ بزرگ ترشی از زیرزمین بالا آمد.
ــ اومدی هانیه جان؟ لباساتو عوض کن بیا اتاق ایران خانم، مامانتم اونجاس.
میان پلهها ایستاد.
ــ اونجا واسه چی؟!
همدم همانطور که میرفت، گفت:
ــ ناهار پیش ایران خانمیم.
از زیرزمین، بوی کتلت میآمد. امیرعلی چهقدر عاشق کتلت بود! نمیخواست برود. به اتاقشان رفت، لباسهایش را عوض کرد و چسبید به علاءالدین. نفهمید چهقدر گذشت که به شیشهٔ در، ضربه خورد.
ــ هانیه خانم؟
#جانا
╭─┈┈
│𝗛𝗮𝘀𝗵𝘁𝗮𝗴 ➺#نارخوان
│𝗝𝗼𝗶𝗻 ➺ @ANARASHEGH
╰─────────────
•••••••••••••••••🔻📖🔻•••••••••••••••
📙«نطلبیده» داستان بلندی نوشته م.بهارلویی درباره عشق است.
بهارلویی در این اثر برای خانواده نقشی پررنگ قائل شده و به سوژههایی با درونمایه خانوادگی پرداخته است.
🔰خلاصه کتاب:✨
💠ژینا و دیبا دو خواهر دوقلو هستند که از بدو تولد به دلیل جدایی پدر و مادر جدا از هم بزرگ شدهاند. دیبا با پدرش زندگی میکند و ژینا با مادرش در انگلستان بزرگ شده است. طرف دیگر داستان، رضا توانا با زنش منیر و عمهاش در یک خانه در محلهای فقیرنشین زندگی میکنند. رضا مرد پردرسر و بیکار با بدهی های سنگین است که هر روز سروکارش با طلبکارها است.
دیبا پس از این که میفهمد پدرش در تقسیم ارث و میراث او را لایق اداره شرکش ندانسته تصمیم میگیرد دست از کار باستانشناسیاش بکشد و یک تولیدی مبلمان راه بیاندازد که در همین گیرودار با رضا برخورد میکند و به او پیشنهاد کار در تولیدی مبلمان را میدهد. آشنایی او با رضا توانا و خانوادهاش سرنوشت عجیبی رقم میزند....😍🤓
🔹برشی از کتاب🔹
📌نگاهش رفت سمت ماشین رفیق! آخ که لابهلای حرفهای آیناز چهقدر متلک بارش کرده بود! دل او هم از همین آتش گرفته بود که چرا آیناز فرصتی برای متلکگویی به رفیع و کنایه شنیدن به او داده است. اگر سرش را مثل بچهی آدم پایین میانداخت و به خانه برمیگشت مجید توانا نبود!
از موتور پیاده شد و با تندی به آیناز اخطار داد همانجا بماند تا او بیاید.
لحظهای بعد قدمهای تند و بلندش او را به سمت اتاق مدیریت راهنمایی کرد...
#جانا
╭─┈┈
│𝗛𝗮𝘀𝗵𝘁𝗮𝗴 ➺#نارخوان
│𝗝𝗼𝗶𝗻 ➺ @ANARASHEGH
╰─────────────
::::::::::::::::::::::::📚📚:::::::::::::::::::::::
🔰رسول یونان در مقدمهی «ماشینها از روی سایهات میگذرند» نوشته است:
📌 شعر آذربایجان شعر خدا و محبت و سرزمین است و زبانی ساده و روان دارد و ژرفساختی محکم….
هر کدام شعرهای این کتاب را از کتابی گلچین کردهام. درواقع خواستهام دستهگلی تقدیم شما بکنم، حالا توانستهام یا نه، نمیدانم.🍃
🔷🔸🔹برشی از کتاب:
در گوشه ی زندان فقط به تو فکر می کنم
می دانی می توانی این را درک کنی
باورت می شود چقدر دوستت دارم
هیچ می دانی غیر از من هیچکس
در گوشه ی زندان پشت میله ها
نمی تواند کسی را بیشتر از آزادی
دوست داشته باشد❣
🔖 از دیگر آثار رسول یونان در نشر نیماژ میتوان به رمان «راه طولانی بود از عشق حرف زدیم»، مجموعهداستانهای «کلبهای در مزرعه برفی»، «همهبههم شببهخیر گفتند اما کسی نخوابید»، «دیر کردی ما شام را خوردیم» و «لیوانها و پیپها»، کتاب بوطیقای «جابهجا کردن صندلیها»، مجموعه ترانههای «یه روز یه عاشقی بود» و مجموعه شعر «چه زود مهمانی تمام شد»، اشاره کرد.✅
╭─┈┈
│𝗛𝗮𝘀𝗵𝘁𝗮𝗴 ➺#نارخوان
│𝗝𝗼𝗶𝗻 ➺ @ANARASHEGH
╰─────────────
📔 کتاب " وقتش نیست "
▫️نویسنده: فاطمه صالحی
▫️تصویرگر: زنده یاد خدیجه بابایی
درونمایه:
قانونِ نسبت دنیا به آخرت = رحم مادر به دنیا
✍ کانگوروی کوچکی که با اصرار خودش زودتر از موعد مقرر، کیسۀ مادرش را ترک میکند، حالا با مشکل بزرگی مواجه شده است. او برای این دنیا آماده نیست، و تمام ابزارهای مورد نیاز دنیا را بطور کامل و سالم با خود نیاورده...
شاید اگر جنینِ انسان هم مانند نوزاد نارس کانگوروها قادر به دیدن جهان گسترده بیرون از رحم مادر بود، توان تحمل آن محیط تنگ و تاریک را نداشت و مادران مجبور میشدند مثل «مامان کانگورو» به نوزادان خود یادآوری کنند که: «صبر کن! اگر امروز کاری که باید را انجام ندهی، فردا کاری که دوست داری را نمیتوانی انجام بدهی».
╭─┈┈
│𝗛𝗮𝘀𝗵𝘁𝗮𝗴 ➺ #نارخوان
│𝗝𝗼𝗶𝗻 ➺ @ANARASHEGH
╰─────────────
📗📕📗📕📗📕📗📕📗📕📗📕📗
🖌#ارتداد
🖇شخصیت اصلی این داستان مردی است به نام یونس مبارز که در دوران جوانی خود که مصادف با دوران مبارزات علیه رژیم شاه و انقلاب بوده است زندگسمی کرده و مبارزات زیادی نیز کرده است.
🖇او عاشق همسر و دخترش است و طول داستان به حرف های عاشقانه میان او و همسرش می گذرد .
🖇همسر او همان کسی است که در مبارزات کنارش جنگیده و با قول خودش در کوچه پس کوچه های مبارزه عاشق همدیگر شده اند و در کنار مبارزه حادثه عشق روی داده است.
🖇او مردی احساساتی و البته منطقی است. خوب لاشقانه می گوید و خوب بلد است در کنار دلایل منطقی و برهان های مبارزه گاه گاهی با لفظ های عاشقانه همسزش را تسلیم می کند.
در کنار مبارزه قلبش را کنار نمی گذارد و عاشقانه می جنگد نه مثل مبارزانی که در بحبوبه جنگ معتقداند عشق باید به کنار گذاشته شود چرا که جنگخودنوعی عشق است.
در آخر داستان یونس پس از آزادی از زندان رژیم شاه پس از ۱۵ سال به جنگ با اسراییل می رود و شاید در همان جنگ کشته شود....
╭─┈┈
│𝗛𝗮𝘀𝗵𝘁𝗮𝗴 ➺#نارخوان
│𝗝𝗼𝗶𝗻 ➺ @ANARASHEGH
╰─────────────