eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
903 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
حدود صد و ده درصد مخاطبان بعدا ز خواندن رمان روی محتوا نظر می دهند. ولی تمام عمر آن نویسنده روی یادگیری قالب گذشته. چه می فهمید از این دو جمله؟ بیان کنید.
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
#باغنار2🎊 #پارت36🎬 بعد بانو سیاه‌تیری با صدایی بغض‌آلود ادامه داد: _میگن همه‌ی آشناهاش خلافکار و گن
من یقین دارم از پانزده هزار نفری که عضو کانالشان هستند...البته نمی دانم چه تعدادی رمان را خوانده اند...ولی مطمئنم از پانزده هزار نفر ده نفر هم اینطوری نظر ندادند....
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
عنکبوت روم دخان
خانم هیام این چند خط نظر مخاطب را به همین شکل پرینت رنگی بگیرید و در گوشه ذهنتان نصب کنید... برای رمان نویس مدالی خوش رنگ تر از این ارتباط مخاطب شناسایی نشده تا امروز مورخ 22 مهر 99.
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
🍃💥تیتراژ #باغنار2💥🍃 🆔 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مثل خلبانی و ساخت هواپیما میمونه. یاد گرفتن محتوا مثل یادگرفتن خلبانی خست. وساخت هواپیما مثل یاد گرفتن قالب. اگر فرض بگیریم یادگرفتن خلبانی زیر سه دقیقه امکان پذیر باشه ساخت هواپیما چقدرطول می کشد؟ خب اصل نکته اینجاست...شما باید یاد بگیرید هواپیما بسازید. تا هواپیما نسازید مخاطب نمی تواند با شما پرواز کند در جهانِ داستان با یک خلبانِ بی هواپیما تا سر کوچه هم نمی شود رفت.
سلام و نور. برای این تصویر یک داستانک 40 کلمه ای بنویسید. خلاقانه باشد. https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 دل نوشته برود در پادشاه وارونه. @anarstory
مکالمه دو جنین در شکم مادر: ⇩ اولی: تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟ ‍ دومی: آره حتما. یه جایی هست که می تونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم. ‍ اولی: امکان نداره. ما با جفت تعذیه می شیم. طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشون بده. دومی: شاید مادرمونم ببینیم. ‍ اولی: مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش؟!!! دومی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دورمونه. اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره. دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی…. 👈🏻این مکالمه چقدر آشناست….! تا حالا بودن را اينطوري به همين سادگي حس نكرده بودم . . . @anarstory
‍ ‍ ‍📚 چوبی که پینوکیو از آن ساخته شد، بشریت نام داشت داستان پینوکیو را همه تان شنیده اید. ژپتو (ژوپیتر،خدای خدایان) عروسکی چوبی می سازد شبیه عروسک های خیمه شب بازی، ولی فراموش می کند نخ های آن را نصب کند، و این عروسک به نوعی صاحب "اختیار" می شود (پیکنو به زبان لاتین یعنی دم بریده). وقتی ژپتوی پیر می خوابد پری مهربان به سراغ پینوکیو می آید و به او جان می دهد. (شب، تاریکی و پری مهربان ماهیت مادینه روانی یا آنیمایی دارند و معنای کلمه آنیما نیز جان یا حیات است). این گونه است که وقتی ژپتوی پیر از خواب برمی خیزد عروسک ناتمام خود را می بیند که از در و دیوار بالا می رود و کارگاه نجاری اش را به هم می ریزد. ژپتو پسرکی سر به راه می خواهد، بنابراین برای پینوکیو کیف و کتاب و کفش و کلاه می خرد و او را روانهء مدرسه می کند، اما در راه مدرسه روباه مکار و گربه نره در کمین کودکانند. (گربه نره نماد غریزه است و روباه نماد طمع، و این دو از دیدگاه روانشناسی تحلیلی نماد سایه یا shadow هستند). روباه و گربه بارها پینوکیو را فریب می دهند: یک بار با وسوسهء سیرک، یک بار با وسوسهء شهر بازی، یک بار با طمع جنگلی که در آن پول ها را می کارند و درخت پول سبز می شود؛ و پینوکیو در این مسیر بارها هر چه دارد می بازد و به صفر می رسد. نقطهء اوج داستان هنگامی است که پینوکیو با مدد فرشتهء مهربان از فریب روباه و گربه رهایی می یابد و به خانه برمی گردد، اما ژپتو (ژوپیتر) را در خانه نمی یابد و به ناچار برای یافتن گمشده اش به سفری دیگر رو می آورد: سفری دریایی ( دریا هم نماد ناخودآگاهی). پینوکیو در این سفر "یونس وار" به شکم ماهی فرو می رود و فرصت درون نگری میابد. و این بار پینوکیو با پدر به خانه برمی گردد و از خلقت خود فراتر می رود و "انسان" می شود! "کارلو کلودی" نویسندهء ایتالیایی در داستان پینوکیو تمام مراحل سفر قهرمانی و آرکه تایپ های یونگی را به کار می گیرد تا در پس داستانی به ظاهر کودکانه و جذاب، درس زندگی بیرونی و درونی را "سینه به سینه" انتقال دهد. ✍داستان سفر بشریت برای رسیدن به سعادت @storytools @anarstory
«خط طرح (Plot line)» مسیر داستان و به طور کلی حوادث و رویدادهایی است که از ابتدا تا انتهای داستان روی خواهد داد. خط طرح داستان کوتاه معمولاً بسیار کوتاه و در حد یک پاراگراف یا چند جمله است. این خط طرح موارد ذیل را در بر خواهد داشت: ۱ـ شروع داستان ۲ـ شخصیت اصلی داستان (توصیف اجمالی) ۳ـ حادثه‌ی اصلی داستان ۴ـ پایان داستان @anarstory
چهار ويژگي براي نوشتن طرح ۱ـ در طرح و هنگام نوشتن پيرنگ ، زمان نوشتار(زمان حال است) متن پيرنگ را با زمان حال مي نويسيم. ۲ـ متن پيرنگ را با زاويه ديد سوم شخص مي نويسيم. ۳ـ هنگام نوشتن طرح يا پيرنگ توالي زماني حوادث را رعايت مي كنيم. ۴ـ در طرح، به وقايع فرعي نمي پردازيم بلكه وقايع كلي و اصلي را به ترتيب يادداشت مي كنيم. یک فضا سازی مناسب می تواند مخاطب را در طول داستان پیش برده و وی را با محیط مانوس کند. چشمانتان را ببندید و شخصیت هایتان را در مکان هایی همچون بیابان، جنگل، اعماق دریا، مترو و یا هر جای دیگری که می خواهید قرار بدهید و تمام جزییات این مکان ها را مد نظر داشته باشید. این چنین تصوری در متعادل سازی محیط داستانی و حتی شخصیت پردازی ها به شما کمک خواهد کرد. از همان ابتدای داستان می بایست مکانی که شخصیت ها قرار است در آن جا (و یا آن جاها) ایفای نقش کنند برای شما شناخته شده باشد. فضا سازی شامل زمان، مکان، بافت و ساخت محل مورد نظر و جو یا محیطی که قرار است طرح داستانی در آن شکل بگیرد می باشد. همیشه به یاد داشته باشید که فضا سازی را همراه با شخصیت پردازی و طرح داستانی در هم ادغام کرده به نوعی که با هم تعامل داشته باشند. می بایست تمام جزییاتی که به خواننده صحنه ی واقعی داستان را نشان می دهد بدانید اما به یاد داشته باشید تنها آن دسته از جزییات را بیاورید که به جلو رفتن داستان کمک می کنند. طرح داستان وقایعی را که قرار است در داستان روی بدهد را همراه با خط روایی اثر مشخص می کند. بر اساس طرح و پیرنگ، می بایست شرایط و اتفاقات داستانی به همراه نقاط عطف کار مشخص شده و معلوم گردد که شخصیت های داستان در انتها چه کاری انجام خواهند داد. طرح داستان چینش و انتخاب رویدادها از طرف نویسنده است که می بایست با دقت و گزینشی منطقی صورت بگیرد تا مشخصات دراماتیک و یا زیبایی شناسی کار به مخاطب ارایه شود. داشتن درکی صحیح از عناصر داستانی که در ذیل به توضیح مختصری درباره ی آن ها خواهیم پرداخت برای پیش بردن حوادث و رویدادهای داستانی مفید بوده و به شما کمک خواهد کرد تا برای داستان های کوتاه خود طرح و پیرنگی منسجم و قابل تامل بسازید. حادثه : سعی کنید در طرح داستان خود از اتفاقاتی شگرف، متحورانه، هیجان آور، پرتحرک استفاده کنید تا خیلی سریع نظرات مخاطب را جلب کنید. درگیری: می توانید برای شخصیت های خود درگیری درونی و یا خارجی و یا با شخصیتی دیگر ایجاد نمایید. شرح ماوقع: پس زمینه ای از زندگی شخصیت داستان همانند زندگینامه اش می بایست به طور کامل برای شما مشخص باشد و قسمت هایی از آن را که برای پیشبرد داستان لازم می بینید ارایه دهید. پیچیدگی در داستان: می توانید یک یا چند مشکل برای قهرمان داستانتان تدارک ببینید تا وی را از رسیدن به هدفش دور کنید. فلش بک : یاداوری اتفاقاتی که قبل از شروع و وقوع داستان روی داده و ما آن ها را برای پیشبرد و بهبود بخشیدن داستان به مخاطب ارایه می دهیم. اتصال دهنده ها: می توانید از تصویرسازی، گفتگوها، پرداختن به جزییات و … برای اتصال پاراگراف های داستانی استفاده کنید. نقطه ی اوج : زمانی که خط سیر حادثه ای داستان به اوج خود می رسد. مرحله ی بعدی، سقوط داستانی نامیده شده و در این زمان داستان کم کم به گره گشایی خواهد رسید. (البته می توانید در یک داستان گره گشایی صورت نگیرد. مترجم) چنان چه شما در مورد شکل دهی طرح داستانی خود با مشکلاتی روبرو هستید می توانید از روند “طوفان مغزی” استفاده کنید. برای درک “طوفان مغزی” تصور کنید قهرمان شما مردی است که روزی به خانه می آید و به همسرش می گوید؛ دیگر دوستش ندارد و طلاق می خواهد. خب، این مساله می تواند به عنوان مثال پیامدهای زیر را به دنبال داشته باشد. ۱- زن می تواند به دنبال کار برود و تمام زندگی اش را صرف شغلش کند. ۲- بچه ها بعد از این مساله می توانند دچار افسردگی و ناامیدی شده و اتفاقاتی برای آن ها روی بدهد. ۳- شاید بچه ها بخواهند با پدرشان زندگی کنند. ۴- شاید زن به شهر دیگری برود. ۵- شاید زن تغییر شغل بدهد. ۶- شاید آن ها خانه اشان را بفروشند. ۷- شاید او برای بهبود روحیه اش به سراغ یک روانشناس برود و عاشق او بشود. ۸- شاید مرد پشیمان شده و برگردد و زن ببخشدش. ۹- شاید مرد پشیمان شده و برگردد اما زن او را نبخشد. ۱۰- شاید زن خودکشی کند. ۱۱- شاید مرد خودکشی کند. ۱۲- شاید زن برگردد پیش والدینش. حالا، کاری که باید انجام دهید انتخاب یکی از احتمالات فوق است و در مرحله ی بعد “طوفان مغزی” را ادامه دهید. علیرضا میرزایی @anarstory
وَ واعَدْنا مُوسي‏ ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسي‏ لِأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني‏ في‏ قَوْمي‏ وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدينَ
هدایت شده از یا ذالجَلال و اْلاِکْرام 🌹
♦️♦️ مثل دانه های انار ❗️ 🌸🍃
💟_شب ها جوونا دور هم جمع میشن و آتیش روشن می کنن تو حلبی ها لبو فروشی و باقالی فروش 💟_فرفره فروش 💟_کالسکه ها شلوار های پاچه گشاد تلگراف نبود مغازه های فست فود لباس هایی در سه سطح چادر،کت و دامن،مانتو های بلند🤔 نبود گوشی تلفن همراه،لب تاب دوربین های با کیفیت و تمامی عکس ها سیاه و سفید ⭕️آرمینه‌آرمین: ایده‌ها سر ریز میشود. اگر دوست دارید المانهای بعد را بردارید اگر دوست دارید المانهای قبل 💟_مهمون خانه هایی با در های کوچیک و تابلو هایی که معمولا یا خیلی قدیمیه یا یه وری شده و داره می افته 💟_زنانی پوشیده وچادری حتی یک تار موهم دیده نمیشده 💟_تاب و سرسره ای فلزی و به شدت بلند ⭕️آرمینه‌آرمین: عکسها بسیار کمک کننده هستند.‌ 💟_اعلامیه ها دستگاه های چاپ در مخفیگاه ها کتاب های جلد شده با روزنامه بنرهای فیلم های سینمایی موتور گازی شلوار دم‌پا و کبریتی 💟_اون زمان اکثر مردم زیر چادر روسری نداشتن 💟_سبیل مردها. 💟_جوی آب 💟_ماشین های قدیمی ضدانقلابی ها کراوات پوش 💟_کروات مشروب فروشی 💟_سکوت شهر از ترافیک و سر و صدای زیاد ماشین ها 💟_دوره زمان شاه که کمتر اپارتمان هوای تمیز اتول های قدیمی 💟_بله پوشش و آرایش. 💟ساواکی ها 💟_سرود شاهنشاهی 💟_کرسی های شب های سوزناک 💟_اره ولی نقاب میزدن که فقط چشماشون پیدابوده 💟_کلاه شاپو 💟_پسرکی که روزنامه در دست دارد و فریاد می زند روزنامه روزنامه 💟_مرد هایی که بساطشون رو پهن کردن و نوار کاست می فروشن رستوران ها با آهنگ های آرام فرانسوی 💟_چادر ها و پوشیه هاشون به زور از سرش بر می دارن حجاب نداشته باشن ⭕️آرمینه‌آرمین: پس شاید شهر خاصی مد نظر شماست. باید نوع دانشگاه و رشته را در آن منطقه تحقیق کنید 💟_ساندویچ فروشی ها که شیشه هایی در ویترینشون دیده می شه 💟_جارجی دم سینما که فیلم جدید رو تبلیغ میکنه ⭕️آرمینه‌آرمین: خرداد ۵۹ عملا دانشگاهها تعطیل شد. مثلا اگر مهران در پلی تکنیک تهران یا دانشگاه مشهد یا ... در حال تحصیل است وقایع مهم تاریخی و در گیری دانشجویان و گروهکها رو در آن زمان داریم. 💟_کاباره ها 😑 💟_بلیط های اتوبوس که در کنار ایستگاه اتوبوس زمین ریختن 💟_نوشابه های شیشه ای😂 💟_ببخشید من یه نکته رو بگم اگر زمان پهلوی دوم رو داریم میگیم با قاجاز و پهلوی اول قاطی نکنیم ⭕️آرمینه‌آرمین: انقلاب فرهنگی 💟_شیشه های شیر با عکس گاو قرمز و آبی 💟_زور بگیران خیابان حکومت نظامی تهیه نفت ⭕️آرمینه‌آرمین: کی می دونه پایان انقلاب فرهنگی کی بود؟ 💟_از بلندگو های مسجد صدای یک روحانی می آد که فریاد می زنه: آقای شاه من به شما تذکر می دهم. 💟_62(منڟور درخت اینجا تاریخ پایان انقلاب فرهنگی است) 💟_بلندگو های کله دوغی چیه شیپوری شکل 💟به فرمان امام خمینی اعلامیه ها ی که ضد شاه چاپ می شد . 💟_الان میخواستم بگم😂کاباره های که توش اهنگ میخوند ومشروب میخوردن 💟_نه میگن هرکسی از هر زمانی خواست بگه زمانش با خودتونه 💟_ارتشی های شیش تیغ 💟_ممنوعیت دستگاه چاپ 💟_تظاهرات کشته شدن عده زیادی برای ازادی کشورمون ارتشی ها ی که جلوی مردم می گرفتن 💟_راستی احتمالا دماوند خیلی خوب دیده می شه کلا هوا خوبه آسمون آبیه 💟_از بلندگو های مسجد صدای یک روحانی می آد که فریاد می زنه: آقای شاه من به شما تذکر می دهم. 💟_نه دیگه تا این حد انقدرام ازادی نبوده هیج حکومتی نمیذاره علیه اش رسما و آشکارا اقدامی کنن
⭕️آرمینه‌آرمین: چه اتفاقی افتاد؟ ↓ 💟مذهب تحریم شد؟🤔 💟_ممنو ع شدن تنباکو 💟ممنوع شدن جلسه های مذهبی گرفتن و کشتن و شکنجه طلبه ها و کسایی که مجالس مذهبی داشتن ⭕️آرمینه‌آرمین: سعی شد اساتید و گروههای غرب گرا از دانشگاهها حذف بشن.‌ وقایع مورد نیاز پیرنگ را بردارید 💟_جریان فیضیه 💟_ممنوع شدن مراسمات مذهبی 💟_شناسایی بهایی ها و اخراجشون آدم فروشی و انگ زدن شدت گرفت 💟_مراسمات ماه محرم که عذادا ری تعزیه خونی ممنوع شد 💟_جنگ تحمیلی شروع شده بود 💟_پونزده خرداد 💟_مردم در حال کمک رسانی و رفتن به جبهه ها بودن 💟_ورود امام..! 💟_زدن پونز به پیشانی دخترای مردم توسط اکبر پونز😐 💟_سپاه تشکیل شد ⭕️آرمینه‌آرمین: 😁 یکبار دیگه طرح اولیه رو میگذارم. زیاد هم دامنه نواسانات پیرنگ را بسط ندهید و از قاجار یا سال ۸۰ سر در نیاورید. مهران تازه دانشجو شده و در جریان های اول انقلاب سردر گم میشود. عضو یک گروه است و بعد از چند ماه میفهمد که باید برای رییس حزب کاری بکند. و با اعتقاداتش اصلا جور نیست. اگر قبول نکند یک از اعضای خانواده اش را از دست می دهد. 💟_مردم در حال کمک رسانی و رفتن به جبهه ها بودن 💟_آتش سوزی سینما رکس 💟_در مساجد کمکهای مردم بسته بندی می شد 💟_اعتصابات مردمی 💟_عملیات مرصاد ⭕️آرمینه‌آرمین: کمی به کلمه اول انقلاب التفات بیشتری بفرمایید.‌ 💟دستگیری رفیقش 💟_ترور شهید مطهری 💟_قبلش باید سخنرانی هاشون رو بگیم 💟_بمب گذاری در مسجد و کشته شدن 72 تن که حال معلوم شد 71 تن بودن 💟_انتخابات دستگیری منافقین و اعدامشون 💟_سکونت حضرت امام رحمت الله علیه در مدرسه ی علوی 💟_کشتن مردان ریش دار و زنان چادری و بمب گذاری در بازارها توسط مجاهدین خلق 💟_کشتن مردان ریش دار و زنان چادری و بمب گذاری در بازارها توسط مجاهدین خلق ⭕️آرمینه‌آرمین: ابتدای انقلاب تبعید امام نداشتیم. امام در میهن بودند یا در شرف آمدن. ۱۲ بهمن ۵۷ امام در مهرآباد بودند. 💟_ترور شخصیت های انقلابی 💟_درگیری انقلابی ها با ضد انقلاب در صدا و سیما .یکبار امام رو نشون میدادن یه بار شاه رو و مردم تکلیفشون رو نمیدونستن ⭕️آرمینه‌آرمین: هر چه ریز تر بنویسیم دستمان برای ایجاد دستگیره‌های داستانی و علت و معلول داستان باز تر است و راحت تر داستان را به سمتی که مایلیم میتوانیم سوق دهیم.
⭕️آرمینه‌آرمین: باید بدانیم که آیا در زمان شاه دانشجو شده یا نه؟ دانشجویی‌اش تا کجا کش آمده است... تمام نکات بالا کمک کننده هستند زیرا بر فضا و حس داستان و همین طور همذات پنداری خواننده با داستان تاثیر گذار است. همین طور راجع به عقاید و قوانین درون گروهی گروهکهای مورد اشاره در داستان نیاز به تحقیق داریم‌..چرا؟ 💟_مخفیانه کارایی می‌کردن نامه می‌بردن بعدا شرایط اماده بشه برا اومدن امام سخنرانی‌ها 💟_من ترجیح میدم بعد انقلاب باشه و درگیر مجاهدین خلق شده باشه چون دستم بازتره 💟_تا علی معلولی درست پیش بره؟ 💟_زمان شاه تحصیل در دانشگاه ها سخت بود 💟_دانشجوها در دانشگاه اعلامیه امام خمینی رو پخش می کردند . ⭕️آرمینه‌آرمین: سبدتان را از میوه‌های باغ پر کنید. حواستان باشد بعضی میوه‌ها برای زمان شما نیست. از آنها دوری کنید. 💟_بعد از کشمکش بین مردم و شاه مرگ برشاه می گفتند 💟_دانشگاها تعطیل شد اوضاع ایران اشفته شد 💟دانشگاه دولتی بوده شهر مهران روستا بوده فرسنها فاصله داشته ⭕️آرمینه‌آرمین: مهران اسم کاراکتر ما بود 💟_خب کسایی بودن که عقیده نداشتن ولی بیشتریا عقیده شون به امام بوده ⭕️آرمینه‌آرمین: همین طور راجع به عقاید و قوانین درون گروهی گروهکهای مورد اشاره در داستان نیاز به تحقیق داریم‌..چرا؟ گام بعد👆😁 ⭕️آرمینه‌آرمین: اگر متناسب با واقعیت، داستان را پیش نبریم اولین عکس العمل خواننده‌ای که در آن زمان گرفتاری مشابه داشته و یا از کسی شنیده، برو بابا و بستن کتاب خواهد بود ۲_مثلا ما نمی توانیم بگوییم خودکار نبود یا ما را در دانشگاه راه نمی دادند. ۳_ولی می‌توانیم مهران را به شهری ببریم که دانشگاه نداشته و شریف به دانشگاه رفته. یا دانشگاه تهران یا مشهد... بالاخره دانشگاه آزاد و ... نبوده. ۴_یا اینکه رییس را فردی قرار بدیم که خودش قانونی گذاشته.‌ یا خواسته خودش را به مهران تحمیل کرده ۵_گروهکها را بشناسیم و مناسب فضای داستانمان انتخاب کنیم
⭕️آرمینه‌آرمین: احسنت به همه. سعی کنید تا می‌توانید متفاوتها را انتخاب کنید. 💟_مادر بی سواد خانه داره.فهمیده! 💟مثلاً رییس حزب بهش دستور بمب گذاری میده و موقعی که اون می‌خواد بمب و منفجر کنه بچه‌هایی و میبینه که وارد اون مکان میشن و منفجر نمیکنه اونجا رو ⭕️آرمینه‌آرمین: برای این آیتم حداقل سه صفحه پلات کلی بنویسید. 💟_هیشه در حسرت یه زمانه که بتونه خوب درس بخونه چون از بچگی نتونسته خوب درس بخونه 💟_مهران اومده دانشگاه که کمک پدر مادر باشه. پدر مادرم تهرانن ولی خیلی ضعیفن بابا ویلچری هست 💟_خانواده مذهبی پدر ومادر مذهبی ولی مهران روازاد گذاشن چطوره؟ 💟_پدرش مخالف تحصیل اون در تهران بوده چون تو بنایی به کمکش نیاز داره اما مهران با اصرار رفته ⭕️آرمینه‌آرمین: میبخشید . ولی اگر در مقدمه بمانیم نمیتوانیم جلوتر برویم. پس شاخه‌ها بالا 💟_محمد شیفته دختری میشه که از اعضا منافقین هست. دختر از محمد بعنوان طعمه ای برای رسیدن به اهداف حزب کمک می گیره. و این وسط محمد بازیچه منافقین قرار می گیره و ناخواسته درگیر این گروه میشه. ⁉️ پیرنگ یا پلات کلی چیه؟ ↓ ⭕️آرمینه‌آرمین: پیرنگ تمام علی و معلولی‌های داستان ما را بیرون میکشد. پلات سعی می‌کند صحنه به صحنه آیتم بندی کند. انشااالله تخصصی یاد خواهید گرفت علاوه بر این راجع به فضای اجتماعی شهری که داستان ما در آن اتفاق می‌افتد باید بدانیم. خانواده و فرهنگ کاراکتر را باید بشناسیم. محله و کوچه حتی وسایل و چیدمان وسایل زندگی و المانهای شهری و ... حتما باید تحقیق شود. ⁉️ آیا می‌توانید چند المان شهری زمان ابتدای انقلاب را مثال بزنید؟ 💟_دیوار نویسی 💟_ماشین ها قدیمی کوچه ها باریک کیوسک تلفن توی خیابون گاری های دستی 💟_مرگ بر شاه و ..... ⭕️آرمینه‌آرمین: جزیی تر. ماشبنهای قدیمی یعنی چه؟ و و 💟_پیکان جوانان 💟–باجه تلفن بقالی دامن و چادر بدون روسری شلوار های دمپاگشاد مدل موی فرانسوی ماشین آریا و ژیان 💟_ماشین پیکان یا فلوکس، ژیان، شورلت 💟_ماشین های پلیس با چراغ های دایره ای شکل و رنگ مشکی 💟_پیت نفت مراکز پر کردن کپسول گاز 💟_سرباز های خارجی 💟_ژیان. دوچرخه چینی. خانه‌های کاه‌گلی. صفِ نفت. کوپن. 💟_پلیس سر چهارراه به جای چراغ راهنمایی 💟_جشن هنر شیراز 💟_گل کوچیک تو کوچه ها تلوزیون های کوچیک که جلوت و شوکت همایونی رو نشون می ده معمولا 💟_مجسمه شاه وسط میدون شهر 💟_ماشین هایی که مایع ظرفشویی میاوردن و فله ای می فروختن ماشین های دستفروش برای لباس و اسباب بازی چرخ و فلکی 💟_شهر فرنگی خیابونهای خلوت 💟_خانم هایی با چادر، خانم هایی با کت و دامن و جوراب هایی بلند مانند جوراب های بازیکن ها و البته کلاه لبه دار 💟_مرد هایی با سبیل های بلند و دستمال یزدی دور گردن 💟_جای گلوله روی دیوار 💟_جوان ها: پیراهن های گشاد که آستین هاش رو هم جمع کردن. شلوار هایی که انتهای شلوار گشاد تر از خودشه ⭕️آرمینه‌آرمین: صندوقهای پستی زرد رنگ. نبود کامپیوتر و موبایل. تاکسی‌های پیکان نارنجی. کیوسکهای زرد رنگ تلفن. و و سعی کنی تا می‌توانید المانهای زمانه را جزیی تر بنوسید. برای دستگیره های داستانی و ایجاد فضا به آن نیاز داریم 💟_و دکمه ی اول یقه بازه معمولا مو های سر زیاده 💟_تیرک های برق چوبی 💟_میتونه دانشجوی علوم سیاسی باشه و تحت تاثیر یه بحث با استادش، به اون فرقه کشیده بشه، 💟_دست های تیره و پینه بسته که نشون می ده جوونا معمولا کار می کنن ⭕️آرمینه‌آرمین: شما پیشنهادهایی که دوست دارید رو جمع آوری کنید. اگر قبل سبد را با مطالب قبل از انقلاب پر کنید. اگر بعد سبد را با مطالب بعد از انقلاب. ⭕️آرمینه‌آرمین: اگر در تهران باشد اتوبوسهای دو طبقه. حجله‌ها ترور و بمب گذاری. چادرهای رنگی و حتی بیحجابی ابتدای انقلاب 💟_کتاب هایی که دست فروش می فروشه روی زمین 💟_برق رفتن های مکرر
{بِسْمِ‌رَبِ‌الَزَهْراسَلٰامُ‌اللہ‌عَلَیْها..} ⭕️آرمینہ‌آرمین: مهران تازه دانشجو شده و در جریان های اول انقلاب سردر گم میشود. عضو یک گروه است و بعد از چند ماه میفهمد که باید برای رییس حزب کاری بکند. و با اعتقاداتش اصلا جور نیست. اگر قبول نکند یک از اعضای خانواده اش را از دست می دهد. در این تمرین با استفاده از بسط یک جمله چیزی شبیه پیرنگ به دست می آوریم تمرین پیش رو در حقیقت یک موضوع و یک ایده است با بسط این ایده سعی می‌کنیم به پیرنگ دلخواه برسیم لطفا اهالی قلم و درختان با شماره گذاری طرح را تکه تکه کنند. سه دقیقه 💟۱.مهران تازه دانشجو شده ۲.در جریان های اول انقلاب سردر گم میشود. ۳.عضو یک گروه است ۴.بعد از چند ماه میفهمد که باید برای رییس حزب کاری بکند. ۵.و با اعتقاداتش اصلا جور نیست. ۶.اگر قبول نکند یک از اعضای خانواده اش را از دست می دهد. 💟۱_مهران تازه دانشجو شده ۲_ در جریان های اول انقلاب سردر گم میشود. ۳_عضو یک گروه است ۴_ بعد از چند ماه میفهمد که باید برای رییس حزب کاری بکند. ۵_این کار با اعتقاداتش اصلا جور نیست. ۶_ اگر قبول نکند یک از اعضای خانواده اش را از دست می دهد 💟1_مهران یک جوانی است که تازه دانشجو. شده. 2_در جریانهای اول انقلاب سردرگم میشود. 3_عضو یک گروه میشه 4_بعد از چند ماه میفهمه، ازش درخواست که مخالف عقایدش هست،رییس حزب، داره 5_اگر قبول نکنه یکی از اعضای خانواده رو کله پا میکنن ⭕️آرمینه‌آرمین: هرچه طرح کلی را بتوانیم به پازلهای کوچکتر تقسیم کنیم پیرنگ قویتری خواهیم داشت. دقت کنید در پیرنگ حتما حتما حتما تمامم علت و معلول طرح را شفاف کنیم 💟۱مهران تازه دانشجوشده ۲درجریان های اول انقلاب سردرگم میشود ۳عضویک گروه است ۴بعداز چندماه میفهمد که باید برای حزب کاری بکند ۵بااعتقاداتش اصلا جور نیست ۶اگرقبول نکند یک ازاعضای خانواده اش رااز دست میدهد 💟_مهران تازه دانشجو شده و در جریان عای اول انقلاب سردرگم میشود ۲–عضو یک گروه است ۳_بعد از چندماه میفهمد که باید برای رییس حزب کاری بکند ۴_و با اعتقاداتش اصلا جور نیست ۵_اگر قبول نکند یکی از اعضای خانواده اش را از دست میدهد ⭕️آرمینه‌آرمین: ۱-مهران تازه دانشجو شده و ۲- در جریان های اول انقلاب سردر گم میشود. ۳-عضو یک گروه است و ۴- بعد از چند ماه میفهمد که باید برای رییس حزب کاری بکند. و با اعتقاداتش اصلا جور نیست. ۵-اگر قبول نکند یک از اعضای خانواده اش را از دست می دهد. در ابتدا داریم که مهران تازه دانشجو شده است. زمان داستان هم اول انقلاب در نظر گرفته شده است بنابراین باید در مورد رشته مورد نظر که نیاز داستان است تحقیق کنیم فضا و دانشگاه مورد نظر را بررسی کنیم. هر کدام از این فضا ها بستری برای ایجاد و طرح ریزی دستگیره داستانی ایجاد می‌کنند. خوشحال میشیم همه شرکت کنند. به قول بزرگان هر سری یه عقلی داره. بریزیم رو هم .. پیشنهاد بدید که مهران از چه خانواده‌ای باشد؟ ↓ 💟متمول و نیمه مذهبی 💟فوق العاده مذهبی ومقید 💟مذهبی و متدین🤔 💟از یه خانواده ترکیبی. یعنی مثلا مادر موافق، پدر مخالف عقاید و یا برعکس 💟از پایتخت و یه خانواده نسبتا مذهبی با جایگاه اجتماعی نسبتا بالا 💟یا خیلی مذهبی باشه و پدرش سیاسی باشه که با کارای مهران موقعیتش به خطر بیفته 💟پدر و مادر نه چندان مقید ولی یه خواهر یا برادر خوب داره 💟مذهبی ولی معمولی 💟زمان انقلاب... اگر از خانواده‌ی غیر مڋهبی باشه.. کاری که باید انجام بده مڋهبیه.. و برخلاف اعتقادشـ. کلی ی آدم مذهبی و کلا گروه مقابل مهران چون نذهبب هستن خانواده مهرانو تهدید نمیکنن به نڟرم مذهبی باشه 💟پدرش استاد دانشگاه هست و انقلابی 💟ضد انقلاب اما این با منطق و عقلش جلو میره بعد کم کم با دوستاش رفت و امر میکنه دیدگاه هاشون رو میشنوه و تغییر عقیده میده 💟مادرش معلم قرآن تو حسینیه هست خودش اما گرفتار حذب مجاهدین شده 💟خوب اگه مذهبی نباشه که دیگه اعتقادی نیست که بخواد سردرگم بشه! 💟یه خانواده ی فقیر که بچه ها مجبورن از بچگی برن سر کار 💟پدری که تو کارخونه پاش پرس شده و مادری که با خیاطی خرج خونه رو درمیاره تحت تاثیر صاحب کارش وارد حزب می شه ⭕️آرمینه‌آرمین: مهران ما اهل درس است که میخو اهد دانشجو شود. پس شخصیت مهران ما و دلیلش برای این کار مهم است. 💟_این طرح، یه کم شبیه فیلنامه سریال کیمیاست. همون جاییه که فرخ قرار بود یه عالمه اسناد و مدارک و پول به اونور آب ببره، ولی وقتی میفهمه، با عقایدش جور در نمیاد. از اونور هم شهرام که یه ساواکیه، تهدید میکنه اگر کارشو انجام نده، یکی از اعضای خانوادش آسیب میبینن. البته اگه دیده باشید این سریال رو🙂 💟خانواده شهرستان هستن و مهران تو تهران مشغول تحصیل شده پدرش کارگری ساد
⭕️آرمینه‌آرمین: خب پس دقیقتر آنکه بدانیم مهران قبل از انقلاب دانشجو بوده یا بعد از انقلاب. 💟_قبل اش 💟_قبل انقلاب 💟_اوایل انقلاب قبلش 💟_قبلش باشه دستش برای فعالیت بیشتر بازه
⭕️آرمینه‌آرمین: گروهک سیاسی رو چی کار کنیم؟ 💟۱ بنظرم اگر مهران دانشجو نباشه بهتره اینم تکراریه. مثلا دنبال گمشده‌ای اومده تهران. (عموش که اطلاعاتیه ازشم خبری نیست) باید مدتی بمونه دنبال خونه‌ست که با همون رییسش اشنا میشه.(که رییسم از قبل می‌شناسش و میخواد یه جوری بکشش سمت خودش) کم کم وارد کاراشون میشه. مهران از یک خانواده ساده‌ست ولی معتقد و پیرو امام. بعدا گولش میزنن که عموی تو توسط فلان خانوده کشته شده، تو هم باید انتقام بگیری. مهران نمیدونه چیکار کنه تا اینکه میگه من نمیتونم بکشم‌شون و اونا روی واقعی خودشون رو نشون میدن و میگن جون خانوادت دست ماست. من کلی این به ذهنم رسید 💟مهران باید بین از دست رفتن آبروی دختر و از دست دادن برادر کوچکترش که به دلیل نبود پدر و مادر او هم برایش پدر بود هم مادر یکی رو انتخاب میکرد ⭕️آرمینه‌آرمین: میتوانید ایده‌ها را به همین روش شماره گذاری کنید و بسط دهید. هر شماره را باز بسط دهید.‌ اینقدر این کار را بکنید تا هیچ علت و معلولی از قلم نیوفتد. 💟مهران بین دو راهی گیر می کنه ، که ابروی دختره یا بی خیال دختر بشه چون برادرش تو زندگیش اهمیت داره ⭕️آرمینه‌آرمین: به زمان، مکان، حوادث تاریخی، صحنه‌ها، المانها،... دقت کنید و اگر به ناشناخته‌ای برخورد کردید تا می‌توانید تحقیق کنید. در دوره تحقیق تعصب را کنار بگذارید نظر مخالف را هم بشنوید. 💟بعدش برادرش گروگان می گیرن مجبورش می کنند کاری رو که باب میلش نیست براشون انجام بده ⁉️ 💟علت و معلول در داستان مگه نباید یکی باشه؟ 💟مهران و برادرش تمام مدت جایی زندگی میکنن که اون گروهک ضد انقلاب انتخاب کرده به همراه یه نگهبان و این موضوع باعث فشار زیاد روحی و روانی رو برادر مهران میشه ⭕️آرمینه آرمین : هر دستگیره داستانی، هر روند داستانی علت و معلولی دارد. شاید هم بیشتر از یک علت داشته باشد که مجموع آنها باعث معلولی شود. درختان باغ هر چه خواستید از باغ بردارید اگر ایده پر باری چیدید دست به قلم شوید. نگران تکراری بودن نشوید چون قلمها یک جور نخواهند بود. 💟مهران ماجرارو برای دختر توضیح میده انتخاب برای دختر سخت است 💟یا برادر مهران دست بابای دختر خلافکار بوده کشته شده مهران هم برای انتقام نزدیک به دختره می سه تا موضوع و علت کشته شدن برادرش،سر در بیاره
⭕️آرمینه‌آرمین: و در نهایت تصمیم مهران چه خواهد بود.؟ سعی کنید خلاف آمد عادت را برگزینید. یعنی مهران با آنها همکاری کند. چطور او را به سمت انسان خوب بودن برگردانیم. باید حادثه یا حوادثی خلق کنیم. 💟قبول می‌کنه ⭕️آرمینه‌آرمین: یا اینکه مهران با آنها همکاری نکند و آنها قصد کشتن اعضا خانواده را داشته باشند. حادثه یا حوادثی را برای نجات عضو خانواده باید خلق کنیم. 💟اگر اتیش زدن پرچم باشه قبول می‌کنه و چون قرار هست اون روز خیلیا جمع شن به بهانه‌ای خانوادش رو هم اونجا می‌کشونه ⭕️آرمینه‌آرمین: میتوانیم اصلا عضو خانواده را نجات ندهیم و باعث مرگ او شویم. و مهران را به دنبال انتقام بفرستیم. 💟الزاما یکی از اعضای خانواده باید تهدید به قتل بشن؟ مهران یک خواهر مریض داشته که بشدت بهش وابسته است... میتونه سر دوراهی پا گذاشتن بر اعتقادش، و جور شدن پول عمل خواهر توسط تشکیلات، یکی رو انتخاب کنه... 💟تظاهر به قبول کردن میکنه اما سعی میکنه با زیرکی چوب لای کارشون بزاره و سعی به نابود شدن اون گروه بکنه 💟نصیحت مادرش به طور اتفاقی باعث میشه پیشنهادو رد کنه 💟ارمغان تاریکی دیدید خیلی شیک تموم شد. انتقام نگرفت ولی اونا کلی ضرر کردن 💟عاشقانه.. تاثیر گدار اعتقادی.. 💟پسرش جز پلیس مخفی یک قاقچی رو دستگیر می کنه ، 💟قا قاچی رو اعدام می کند. دخترش می خواد از پلیس انتقام بگیره 💟پیشنهاد رئیس به مهران اینه که با دختر یکی از انقلابیون وارد رابطه بشه و آبروش رو ببره مهران قبول میکنه و وقتی وارد عملیات می شود اما در عین حال که هیچ حسی نسبت به دختر پیدا نمیکند دلش به حال سادگی و معصومیت دختر میسوزد... 💟مهران قبول میکنه و باهاشون همکاری میکنه و تا پای تمام کردن ماموریتش میره اما روزهای اخر مهران شیفته اخلاقیات و تفکرات هدف اون گروه که ماموریت خودش هم هست میشه و حالا گیج و سردرگم که باید چ کنه (خودمم گیج شدم چی گفتم😄) ⭕️آرمینه‌آرمین: تا می‌توانید ببارید. شاید خودتان میوه‌تان را نخواهید ولی سبد دیگری را پر می‌کنید 💟من ادامه اینو بگم.. قبول میکنه... با سختی و زخمت و مدت زیاد.. میره میشه یکی از محافظای امام.. یا حالا هرچی به امام نزدیک میشه و شدیدااا مجذوب امام میشن.. تاثیر گڋار میشه اینطوری رفتارای امام.. لبخند هاشون و... میتونیم گاری کنیم با قلممون مخاطب مجذوب حضرت امام رحمت الله بشه میتونیم اتفاقات مهیجم اضافه کنیم 💟یا با سرعت زیاد رانندگی می کنه ترمز ماشبن مشکل پیدا می کنه نمی تونه کنترل کنه عابر پیاده یا بچه رو زیر می کنه 💟مهران با دوستش شراکت می کنه یه مغازه می زنه ،دوستش بهش نارو می زنه فرار می کنه مهران می ره زندان تا بیاد ثابت کنه که اون هیچ کاره بوده بعد از مدتی دوستش رو دم مرز دستگیر می کنند. بی گناهیش ثابت می شه بعدش کلی قرص که پول مردم باید بده ⭕️آرمینه‌آرمین: بخاطر نوع ایده شخصیت پردازی مهران را قوی کنید. تا میتوانید جزییات روحی او را در داستان بیاورید.
⭕️آرمینه‌آرمین: بعد از گروهک شناسی و رییس و ... حالا چه خواسته‌ای؟ ↓ 💟_کشتن روحانی محله 💟_بدست آوردن یکی از مدارک مهم 💟_جذب یک دختر(ترجیحاً آشنا) به گروهک. دوست شدن و ارتباط عاطفی داشتن برای زمینه‌چینی برای ورود آن فرد. 💟_بمبگذاری در مهدکودکی که بچه ی یکی از فرماندهان سپاه اونجاست. فرماندهی که برادر رییس رو که یک حزبی بوده اعدام کرده 💟_جا سوسان دوره انقلاب که حق ازدواج نداشتند ضد انقلابیون بم گذاری می کردند 💟_ازدواج با یه دختر از خانواده‌ی انقلابی.. جاسوسی تو این خانواده و در آخر بمب گزاری در خانه‌ی این خانواده چون این خانواده انقلابی ناخواسته لاعث مرگ پسر ساواکیش شدن 💟_بمب گذاری برای اینکه یکی از مقامات عالی رتبه ی کشته بشه 💟_جاسوسی ترور اسید پاشی ادم ربایی کشتن روحانی 💟_جذب گروهک فرقان شده، گول اسمش رو خورده ⭕️آرمینه‌آرمین: هر چه بیشتر ببارید سبدتان موقع رفتن از باغ سنگینتر خواهد بود 💟_برادر رئیس رو هنگام بمب گذاری دستگیر کردن و چون همکاری نکرده اعدام کردن. اون فرمانده دستور اعدام رو داده. ولی در هنگام اعدام یه اشتباهی رخ داده مثلا طناب پاره شده و اون فرد بیشتر از حد معمول زجر کشیده برای همین این رئیس از اون فرمانده کینه داره و می خواد بچش رو که تنها سرمایه ی وجودیشه بطور فجیعی از بین ببره برای همین به مهران دستور می ده که اون بچه رو زیر بگیره 💟_لباس زنانه بپوشد با کفش پاشنه بلند و موهای بلوند بگذارد و برود در مراسم مخفی یکی از سران آمریکایی... 💟_به او دستور بده که خواهرش رو به جمع یک عده آمریکایی کثیف بفرسته برای جاسوسی (به غیرتش بر بخوره نه به اعتقادش) 💟_ترور کردن شخص مهمی مرد چادر زنانه با پوشیه می بنده وارد مجلس میشه 💟_به شهادت رسوندن حضرت امام رحمت الله... چون مخااف انقلاب بودخ این اقای رییس از مهران میخواد اینکارو بکنه.. اما مهران با وجود نداشتن اعتقاد به دلیل متدین بودن خانوادش مخالفه... اما قبول میکنه 💟_عملیات انتحاری انجام بده. خب جون خودش رو دوست داره 💟_کشتن باباش که جزوه انقلابیون بوده 💟من نظرم روی چیزی غیر از کشتن هست...کمی خلاقیت چیزی که کشتن توش نباشه و اینکه اینقدر هم مهم باشه. ⭕️آرمینه‌آرمین: خب تا می‌توانید ببارید. سعی کنید خلاف آمد ترین واقعه را برای جذاب کردن داستان انتخاب کنید. شخصیت مهران و روابط عاطفی و خانوادگی‌اش را در نظر بگیرید. شرط از دست دادن یکی اعضا خانواده چگونه باشد. خواهر برادر همسر پدر مادر دوست پسر عمه دختر خاله و چرا برای مهران مهم خواهد بود. روابط عاطفی بیچاره بودن و ضعیف بودن شخص در طول زندگی کوچک و بی گناه بودن. بزرگ فامیل بودن 💟گروگان گرفتن، تا رسیدن به منافع شخصی و... 💟بی گناه پرونده قطور براش درست می کنند بی گناه زندانی و شکنجه می شه 💟شکنجه کردن یه نفر 💟ربودن فرزند یکی از انقلابیون و انتقال این شخص ب اسرائیل برای کار کردن روی بچه ب عنوان جاسوس و بر گرداندنش ب ایران 💟شهادت دادن نادرست علیه یه روحانی معروف.. 💟چون مهران ممکنه شخصیت مذهبی باشه و فعالیت انقلابی داشته باشه ازش بخوان لیستی از افراد مهم انقلابی تهیه کنه و فعالیت های اونهارو گذارش بده 💟مهران خودش یک آدم مذهبی نشون بده و وارد یکی از خانواده های سرشناس انقلاب بشه و باید از پدر خانواده اطلاعات مهمی بدست بیاره 💟دختر خاله مسائل عاطفی 💟همسر، روابط عاطفی ⭕️آرمینه‌آرمین: اگر دوست دارید به این گام قدم بگذارید ریزتر احسنت ایده را بقاپید دوست ندارید توی این گام بیشتر قدم بزنید؟ . 💟آتش زدن قرآن!😡 💟پدر نامزدش... پدر دختری که دوستش داره شرط میزاره.. یکیو بکشه.. بدزده.. بزنه شهادت غلط بده.. و.. 💟اتیش زدن پرچم در وسط خیابون و دعوا راه انداختن 💟ی چیزی بگم اخیرا رمانی خوندم شخصیت منفی داستان یک مرد بود ک اصلا قابل پیش بینی نبود البته من اینو ضعف داستان میدونم ک هیچ نقطه ضعفی ازطرف ذکر نشده بود برای حدس مخاطب اما این بچه هه در آینده چنین شخصیتی میشه ⭕️آرمینه‌آرمین: مثلا یکی از یتیمهای فامیلش که خودش زیر پر و بال او را گرفته شیرین زبان و ناز است. و و و 💟اگر اینکارو نکنه.. پدره دخترشو به رقیب عشقی مهران میده
💯💯خیلی مهم💯💯 ✨توجه✨توجه✨ 🔸فرم🔸 🔻 لینک پرسشنامۀ درختان. همگی کامل نمایید حتی کسانی که قبلا کامل کرده اند. 🔻🔻 https://survey.porsline.ir/s/Upn3owz 💯💯 با تشکر @anarstory
❤️🧡💛 💫مردم عده ای مثل هستند که تا تکان بدهی می ریزند؛ مثل بچه های حزب اللهی و بسیجی که به جماعت و جمعه و ... می آیند. یک عده هستند که با تکان نمی ریزند, باید سراغشان رفت. عده ای مثل هستند که با چوب بر سرشان هم بزنی نمی افتند. پس سه رقم جوان داریم: توتی، اناری و گردویی؛ مسوولیت ما بیشتر درباره اناری ها و گردوئی هاست, توتی ها خودشان می آیند. بعضی قیافه های پای منبر از اول مغرورانه می نگرد یا مختصر سوادی دارد یا تیغی در مغزش هست یا ... بعضی قیافه ها عاشق هستند, بعضی قیافه ها هم بی تفاوتند, بعضی قیافه ها لیزند که هی خمیازه می کشند و ساعت نگاه می کنند. آن ها که فکر می کنند که دیپلم یا لیسانس سواد است و به آن مغرور شده اند, باید باد آن ها را خالی کرد. دیپلم مثل شلوار است که نداشتن آن عیب است و داشتن آن هنری نیست, لیسانس مثل دندان است, اگر نداشته باشید چیزی نمی توانی بخوری یعنی کسی که می تواند به کتابخانه رجوع کند چند تا کتاب مگر خوانده است؟ صد تا یا دویست تا با این تعداد که کسی با سواد نمی شود. بعد از لیسانس باید دید چند کتاب مطالعه کرده است. از کسی که دندان دارد باید پرسید چه می خوری؟ همانطور که دندان وسیله است لیسانس هم وسیله مطالعه است. مثل آخوندی که تا کفایه بخواند تازه می تواند وارد دنیای علم شود و می تواند المیزان و فی ظلال و ... را بفهمد. اینها در علم هستند نه خود علم. امام رضا علیه السلام فرمود: با افراد لاابالی که مواجه شدید, بگویید یا قیامت هست یا نیست (شل بگویید که مشتری شود) اگر قیامت نبوده, مذهبی ها چه ضرری کرده اند؟ سالی سی روز نهار را به جای ظهر غروب می خورند. روزی هم چند دقیقه نماز می خوانند. کمتر از مقداری که جلوی آینه می ایستی, به اندازه یک اتوی لباس. بدون مقنعه یک خانم 70 کیلو است با مقعنه می شود 70 کیلو و 100 گرم. همان زندگی را کرده اند که همه می کنند (ازدواج و خنده و مسافرت و ...) اما اگر قیامت بود!! که به هزار و یک دلیل هست, انسان بی دین چه خاکی به سر خواهد ریخت. یک مثال دیگر: می خواهیم 200 کیلومتر مسافرت برویم چند اتوبوس باهم حرکت می کنند یکی چند تا وسایل مثل چراغ قوه, چماق, آفتابه، زنجیر برای بکسل و ... برمی دارد. چند تا راننده هم قهقه می خندند و مسخره می کنند و تخمه کدو می شکنند و گاهی هم سیگار می کشند. اگر در راه خطری هم متوجه اتوبوس نشود, راننده ای که وسایل احتیاطی را همراه برده ضرری نکرده است, اما اگر خطر بود راننده دست خالی چه خاکی بر سر می کند, بنابراین هر کس مذهبی است عاقل است. افراد بی دین هستند که اُمّل هستند. اگر قیامت باشد, فرد لاابالی چه خواهد کرد؟ عقل می گوید انسان باید دین داشته باشد. منبع: کتاب «قرآن و تبلیغ» تالیف استاد قرائتی @anarstory
💫مردم عده ای مثل هستند که تا تکان بدهی می ریزند؛ مثل بچه های حزب اللهی و بسیجی که به جماعت و جمعه و ... می آیند. یک عده هستند که با تکان نمی ریزند, باید سراغشان رفت. عده ای مثل هستند که با چوب بر سرشان هم بزنی نمی افتند. پس سه رقم جوان داریم: توتی، اناری و گردویی؛ مسوولیت ما بیشتر درباره ها و هاست, توتی ها خودشان می آیند. @anarstory