چند تک بیت برای #آخرین_لحظه_های_اباعبدالله_الحسین_علیه_السلام که بر #نیزه_غربت تکیه زده بود👇🏻
😭🔰 یا حسین (ع)
رفته ای بر نی، چه را داری تماشا می کنی!؟
نیزه ی غربت برای زینبت کافی نبود!؟
😭🔰 یا حسین (ع)
خیمه ها را بعد تو آتش زدند اما بِدان
پیش از آن از نیزه غربت دلم آتش گرفت
😭🔰 یا حسین (ع)
نیزه ی سر را چهل منزل تحمل می کنم
نیزه غربت، مرا هر بار آتش می زند
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#مضطر
#عاشورا
اثر جدید #استاد_حسن_روح_الامین
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
😭🖤 برای #شام_غریبان و #رقیه_خاتون (س)
#فاطمه_سیرت
.......................
بعد از آنکه گل امّید به لب ها پژمرد
ساربان، خنده کنان... قافله را با خود برد
نیزه آمد که دهان باز کند بر توهین
صوت قرآن تو نگذاشت و حرفش را خورد
موی من سوخت اگر... عیب ندارد بابا
عمه را گاه... تو دریاب که از غربت مُرد
داشتم راه خودم را به خدا می رفتم
یک مغیره به منِ فاطمه سیرت برخورد
کوچه وا کرد برایم، به زمینم انداخت
دخترت تا برسد شام، چه سیلی ها خورد
عمه ام گفت نزن مادر او #فاطمه است
دختر است و بدنش لاغر و انگشتش تُرد
زجر اگر داد مرا زجر، نگفتم چیزی!
بیشتر از همه، دوریْت مرا می آزرد
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
🖤😭 برای #حضرت_سکینه (س)
کمان
.........................
زهرای کربلا شدی و جاودان شدی
تیر آمدی به این سفر اما کمان شدی
«تا» شد شبیه هشت، پدر پیش چشم تو
قلبت وسیع تر شد و هفت آسمان شدی
گفتند مشک آب به سقا رسانده ای
گفتند ساقیِ همه ی کودکان شدی
اما چه حیف که، نه عمو آمد و نه مشک!
تا جان دهی به قافله، رود روان شدی
با تو چقدر تلخ شده روضه ی وداع
آنجا که پیش بابا، شیرین زبان شدی
با زین واژگون آمد تا که ذوالجناح
آماده ی جری شدنِ ساربان شدی
آتش گرفته دامنت از شعله های خشم
رنگت پریده، ای گل و... برگ خزان شدی
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
😭🤦🏻🖤 نثار #رگ_های_بریده_امام_حسین (ع)
به چه شکل!
.....................
سرِ سر تو، کمرها خمیده شد به چه شکل!
سرِ تن تو، جگرها دریده شد به چه شکل!
همینکه اسم تو را می برند می میریم
بگو چگونه غمت آفریده شد!؟ به چه شکل؟
زمین کرب و بلا پر شد از تو و اصحاب
به خاک، هر غزل تو قصیده شد به چه شکل!
چه جنگ ها که نکردند تیرها سر تو
تن عزیزت در هم تنیده شد به چه شکل!
در آسمان و زمین بود بر سرت دعوا
و پیکر تو به هر جا کشیده شد به چه شکل!
پس از غروب تنت در میان ابرِ زمین
سرت به نیزه نشست و سپیده شد به چه شکل!
فدای گونه ی سرخت!
بگو نسیمِ درشت -
چگونه آن روز این سیب، چیده شد!؟ به چه شکل؟
بگو که مصحفِ حق، آن مُجلّدِ اعظم
در این حدودِ سه ساعت، چکیده شد به چه شکل؟
شنیده ام که نشسته ست روی سینه ی تو
رگِ حیات، چرا و بریده شد به چه شکل؟
همینکه در دل گودال، ذکر می گفتی
صدای #مادر_پیری شنیده شد به چه شکل!
بلند شو که #حرم با تمام حیثیتش
دچار مسئله های عدیده شد به چه شکل!
بدون آنکه بیاید فرشته ی مرگی
هزار مرتبه #زینب، شهیده شد... به چه شکل!؟
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
😭🤦🏻🌺😭🤦🏻🌺😭🤦🏻🌺😭🤦🏻
🖤 به پیشگاه #کشته_اشک_ها #حسین (ع)
یاد
...................
هر زمان ای آسمان باریدم افتادم به یادت
از میان باغچه گل چیدم افتادم به یادت
درد عشقت آمد و «پیچِ امینُ الدّوله» ام شد ۱
تا به خود از درددل پیچیدم افتادم به یادت
در شکوهِ اربعینت بین موکب های داغت
استکانِ لبْ پریده دیدم افتادم به یادت
تکه نانی خشک، زیر پای من شد چند تکه
از زمین برداشتم بوسیدم افتادم به یادت
بعد از اصرارِ دو سه مرد عراقی بین جاده
بر حصیر پاره ای خوابیدم افتادم به یادت
هر عمودت، روشنی بخشِ مسیر عاشقان است
شد سرت بر نیزه ها خورشیدم، افتادم به یادت
گنبدت را دیدم از دور و کبوتر شد غرورم
سر به خاک کربلا ساییدم افتادم به یادت
دست خالی برنگشت از قتگاهت یک نفر هم
معنی «بخشنده» را فهمیدم افتادم به یادت
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
......................................
۱. پیچ امین الدوله: گیاه رونده پیچ دار که ساقه ای نازک و کشیده و گلهایی به رنگ سفید دارد.
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
😭🖤 قصیده ای چهل بیتی نثار قلب داغدار #سیدالساجدین (ع)
او بود...
.........
«پرده اول»
او بود امامی که به بازار رسید
او بود غلامی که کس او را نخرید
او بود یتیمی که پر از مقتل بود
«مَن ماتَ علیٰ حبّ #علی، ماتَ شهید»
ای وای از آن زمان که افتاد زمین
با هروله اما سوی گودال دوید
گودال، قصیده را غزل کرد و غزل
از وزن نشد خارج و شد شعر سپید
بر خاک کشید
جسم بی جانش را دریا
امواجِ پریشان شد
باید ببرد بر سر دوشش خود را
تا شام
یک قافله در او غرق
ساحل، که سرابی بود
گم کرد نگاهی را
طوفانِ شب از راه آمد
فانوس، زمین افتاد
از دستِ کمین خورده ی ماه
در مقتلِ عشق
با دستِ سپید
زد رو به سیاهی ها آه...
آن دست بلندی که کمی بالا رفت
مست از مِی سیب شد ولی سیب نچید
بی تاب ترین ماه زمین بود #علی
آن روز که از نیزه برآمد خورشید
بنویس چه آمد به سر برکه ی سبز
بنویس چه آمد به سر قوی سفید
بنویس چه آمد به سر نیلوفر
بنویس چه آمد به سر سرو رشید!
از کوچ پرستو بنویس، از آن تیر
از خون اناری که رسید و نرسید
بنویس: چرا شمر به گودال رسید!؟
بنویس: چرا حرمله تکبیر کشید!؟
بنویس چگونه آب شد قلب #علی
بنویس چه چیز را شنید و نشنید!؟
مظلوم تر از او چه کسی بود!؟ آنکه
در تشت طلا زد به لبش چوب...! یزید
در غربت یک مدینه ی غرقِ نفاق
مثل #حسن از عطش، به خود می پیچید
«پرده دوم»
سجاده اش آسمان شد و مُهرش ماه
هر کس که تو را به قدر وسعش فهمید
من، آن شتری که با تو ده ها حج رفت
اما به جز عشق و معرفت از تو ندید ۱
من، شاپرکی که بر سر شانه نشست
اما به هوای «دیگری»، از تو... پرید
باید به تو برگردم و عاشق باشم
ای وعده ی آشکار، الوعده وعید
من در رمضان تو گرفتار شدم
ای ماه ترین ماه من، ای عید سعید
اعجازِ مناجاتِ شما راهگشاست
از گنجِ #صحیفه ات بده شاهْ کلید
شد شبنم اشک در قنوتِ صدفت
تسبیحِ نجات بخشی، از مروارید
در ساحت آن پنجره که رو به شماست
باید که #مفید بود یا #شیخ_مفید
امثال #ابوحمزه و #انصاری ها
از حنجره ی سبز تو گشتند پدید
بذر کلمات تو به بار آورده
علامه و مرعشی، خمینی و وحید
آرامشِ پنهان شده در هر سخنت
از معرفت توست به قرآن مجید
بگذار سلامی بدهم قبرت را
بگذار زیارت کنمت، عبدِ عبید
«پرده سوم»
می سوزم از آن گنبد و گلدسته که نیست
در ذهن من است طرح یک صحن جدید
باید که #بقیع تو گلستان بشود
نابودی این حرامیان نیست بعید
زیباست چراغ سبز در صحن #حسن
در صحن تو سجاده ای از سنگ سفید
خیبرشکن از راه می آید یک روز
تا گردنِ کفر بشکند بی تردید
ما منتظران، شوق رسیدن داریم
پیش قدمش...آه، مرا سر بزنید!
خالی ست اگرچه دستمان مولاجان
داریم به ذوالفقارِ دستت... امّید
«پرده چهارم»
تو خاطره ی خونِ حسینی، #سجاد
تو... آنکه تمام روضه را درد کشید
مداح از آن رو که تو غش می کردی
از خواندن روضه، پیش تو می ترسید
هر بار که گفت از قتیل العبرات
از شدت اشکت، آسمان هم بارید
دیدند که بارشِ شهابی دارد
چشمان تو زیرِ تیربارانِ شدید
کشتند خدا را و نمی دانستند
او بوده و هست «اَقربُ مِن حبل ورید»
دستی که به او سنگ زد این بار ولی
بیرون شد از آستینِ آن روح پلید
مرگ آمد و پنجه بر حقیقت انداخت
انگار قیامت شد و در صور دمید
پایان تو را نوشت با جامِ سراب
دستی که عطش را به گلویت پاشید
جامی که به لب رسید با دست ولید
جانی که به لب رسید با دست ولید ۲
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
#شهادت_امام_زینالعابدین_علیهالسلام
......................
۱. امام سجاد (ع) شتری داشت که بر اساس بعضی از روایات بیست و دو بار با او به حج رفته بود، اما در تمامی این مدت حتی یک ضربه تازیانه هم به او نزده بود. امام در شب شهادت خود سفارش کرد به این شتر رسیدگی شود.
وقتی امام به شهادت رسید، شتر یکسره به سوی قبر مطهر امام رفت، در حالی که هرگز قبر امام را ندیده بود خود را به روی قبر انداخت و گردن خود را بر آن می زد و اشک از چشم هایش جاری شده بود.
خبر به امام باقر (ع) رسید.
امام کنار قبر پدر رفت و به شتر گفت:«آرام باش. بلند شو. خدا تو را مبارک گرداند.»
شتر بلند شد و برگشت ولی پس از اندکی باز به قبر برگشت و کارهای قبل را تکرار کرد.
امام باقر (ع) باز آمد و او را آرام کرد ولی بار سوم فرمود: «او را رها کنید! او میداند که از دنیا خواهد رفت.»
سه روز نگذشت که شتر از دنیا رفت.
بحارالانوار، ج ۴۶، ص۱۴۷ و ۱۴۸، حدیث ۲ و۳ و۴ به نقل از بصائر الدرجات و اختصاص و اصول کافی ج ۱، ص ۴۶۷، حدیث ۲و۳و۴
۲. مورخین درباره قاتل امام با هم اختلاف دارند. بعضی معتقدند امام به دست ولید مسموم شد و برخی دیگر معتقدند به دست هشام بن عبدالملک که برادر خلیفه بود؛ اما به هر حال، او نیز نمیتوانست بدون اجازه ولید، مرتکب قتل امام شود.
برگرفته از: بحارالانوار، ج ۴۶، ص۱۵۲، حدیث ۱۲ و ص ۱۵۳ و ۱۵۴
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15