eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
400 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
117 ویدیو
23 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
😭🖤 برای و (س) ....................... بعد از آنکه گل امّید به لب ها پژمرد ساربان، خنده کنان... قافله را با خود برد نیزه آمد که دهان باز کند بر توهین صوت قرآن تو نگذاشت و حرفش را خورد موی من سوخت اگر... عیب ندارد بابا عمه را گاه... تو دریاب که از غربت مُرد داشتم راه خودم را به خدا می رفتم یک مغیره به منِ فاطمه سیرت برخورد کوچه وا کرد برایم، به زمینم انداخت دخترت تا برسد شام، چه سیلی ها خورد عمه ام گفت نزن مادر او است دختر است و بدنش لاغر و انگشتش تُرد زجر اگر داد مرا زجر، نگفتم چیزی! بیشتر از همه، دوریْت مرا می آزرد قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏🏻🌺 به ساحت سه ساله اباعبدالله الحسین علیه السلام خانم (س) دردانه ............ دردانه هست و می رود دلها برایش بابا به قربانش شود، عمه فدایش! وقتی بغل می گیرد او را حس می کند هفت آسمان را زیر پایش می اندازدش بالا و پایین در دشت می پیچد صدای خنده هایش خواهر برایش قصه می گوید ولی او مادام می پرسد سوال از هر کجایش تا حالش خوب بود اما پس از آن انگار که ابری شده حال و هوایش افتاده از خواب و خوراک... او چند روزی ست! ای وای از و بلایش ده روز در بی تاب بود و آن بغض، یک لحظه نکرد اما رهایش تا اینکه روز جنگ آمد پشت خیمه ، پنهان کرد او را در عبایش اما جهنم در بهشتِ خیمه گل کرد آتش گرفت آیات والشمس و الضُّحایش از تا را آمد... ولی سخت از را تا ... عمه به جایش شاعر چرا باید بگوید معجر افتاد وقتی که راوی گفته از حجب و حیایش! بغض در خرابه تا که ترکید کر کرد گوش آسمان ها را صدایش او رازِ هستی بود، زهراها چنینند رازی که خواهد کرد دنیا برملایش او چیزی از کم ندارد بالاتر از عرش است فرش ربنایش موکب به موکب، ... مال رقیه ست برپا شده در هر ستون، مهمانسرایش قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🌹🌹🌹 به ساحت سه ساله اباعبدالله الحسین (س) سفر ................ اگرچه روی لب، «یا نورُ یا قدوس» اغلب داشت شب میلاد من بر لب، فقط «یا ربُّ یا رب» داشت سه سالِ آخرِ عمرِ پدر با من چه زیبا شد از آن همه شیرین زبانی، خنده بر لب داشت سفر می خواستم، او هم مرا با خود به صحرا برد چه صحرایی که بیش از هر زمان، سرباز و مَرکب داشت در او خون (ص) بود و (س) و (ع) یعنی اگر نیزه قلم می شد، به اندازه... مُرکّب داشت اگر گوشی برای حرف های آسمانی بود آن روز قدر یک جهان با خَلق، مطلب داشت ولی هر بار آمد رازی از خلقت بگوید آه... سه شعبه آمد و او را به یک شکلی معذب داشت برایم بعدها تعریف کردند آن دم آخر پس از ذبح تو شمر بی حیا، بادی به غبغب داشت همینکه کاروان از قتلگاهِ آسمان رد شد خودم دیدم از آن بالا که وضعی نامرتب داشت من از سیلی نمی نالم، که از زخمِ زبان مُردم زبان مردم شامات و کوفه، مار و عقرب داشت خدا را شکر با این کاروان یک مرد می آمد خدا را شکر در تب داشت نمی ماند از حرم چیزی و از اهل حرم، نامی خدا را شکر که این قافله یک عمه داشت! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🖤 برای (س) ....................... بعد از آنکه گل امّید به لب ها پژمرد ساربان، خنده کنان... قافله را با خود برد نیزه آمد که دهان باز کند بر توهین صوت قرآن تو نگذاشت و حرفش را خورد موی من سوخت اگر... عیب ندارد بابا عمه را گاه... تو دریاب که از غربت مُرد داشتم راه خودم را به خدا می رفتم یک مغیره به منِ برخورد کوچه وا کرد برایم، به زمینم انداخت دخترت تا برسد شام، چه سیلی ها خورد عمه ام گفت نزن مادر او است دختر است و بدنش لاغر و انگشتش تُرد زجر اگر داد مرا زجر، نگفتم چیزی! بیشتر از همه، دوریْت مرا می آزرد قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15