eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
468 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
193 ویدیو
32 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
😭🖤 برای (ع) و که با در آغوش او جان دادند ...................... یعنی یاکریمان دور در طواف یعنی در «»های اعتکاف آمدم با هر چه دارم- با ندارم‌های خویش- یعنی ماجرای آن زن پیر و کلاف از سر من هم زیاد است اینکه می‌بینی مرا گاه گاهی یک می‌دهد ما را کفاف آنچه ما را می‌رساند تا تو...! و آنچه ما را می‌کشاند تا تو...! و و تا بشویم دور تا دور ضریحت را به اشک بارها از داده‌ام من انصراف غرقِ امواج توام در بیکرانِ از خواندن، آه... ما را کن معاف در وا می‌شود نطق تمام زائران پیش تو نرم است ، زبان اعتراف مادرم دیشب به خوابم آمد و آرام گفت: قالیِ اشکی برای مادرش (س) بباف من همان در بند خویش ای کاش باشی، کردم از خلاف! در مسیر کوی تو، یک باران شدم -داستان عشق و وصال - ، آسمانِ آبیِ باریدنند اسوه‌ی سبز و از ربّنایت جاری‌اند خوش به حال من...! که من هم مستم از این می‌دمد هر روز از لبخند تو سر برون می‌آورد خورشیدِ چشمت از شکاف کیستم من بعد هر بار آمدن در این !؟ آن جنینی که جدایش کرده‌اند از بند ناف عاشقم... یک عاشقِ از خویشتن خالی شده هیچکس اندازه‌ی ندارد انعطاف! تا ابد زیر عبای دست تو میخانه شد هر که زد از عشق والای تو لاف یا و یا و یا و یا شد حسابم با تو بعد از این زیارت، صاف صاف نمایان است از آیینه‌ها ای کسانی که به سر دارید ننگ اختلاف! و یکی هستند در این آستان راه حق دور است از هرگونه مکر و انحراف با باید در دل مردم نشست ، هر کجا بیرون نیاید از غلاف! می‌توان چون او (ع) بود و رضا بود از جهان می‌توان چون او (ع) بود و به وقتش در مصاف! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻🌹 پیشکش به () و ............... رفته بودم تا که با بنشینم کمی شاید از دلتنگی ام کمتر شود اما نشد بوسه بر آن زدم تا نشکند اشک سردم بر زمین افتاد و از جا پا نشد ، پایان جهانم می شود یا مثل او می کِشد بیرون، مرا از خاطرات!؟ یک نفر به دستم داد و گفت: آرام باش! تا هست احتیاجی نیست بر یا باش و شعری بکش یا باش و از دم بزن تا که ، جلوه گر باشد به شعر و و را دمادم هم بزن فی المثل از بگیر الهام و عشق یا بگیر از وام و دوام این دو یعنی ای از یعنی بودن و رفتن به دل را بشوی و بر قلبت بزن تا از شانه های ناگهانت گل کند یک می تواند غصه ات را بشنود بر سر ذوق آید و با شعر تو کند یعنی گوش دادن بر پنجره یعنی و نور یعنی دیدن انگوری سیاه یعنی بر تنهایی خاکی نمور حرف های پیرمرد از عمق جانش می رسید رفت تا بنشیند آن سوتر کمی بر صندلی که پشتش بود چشمم را زد و گفتم اسمت چیست آقا!؟ گفت: من!؟ قم المقدسه ............................................ ۱. آیین سنتی و مذهبی قالی‌شویان فین کاشان و روستای خاوه اردهال که همه ساله در دومین جمعه مهرماه در مشهد اردهال در ۴۲ کیلومتری غرب کاشان برگزار می‌شود، تنها آیین مذهبی اسلامی است که به تقویم خورشیدی برپا می‌شود. در این مراسم نمادین، شرکت‌کنندگان که از منطقه فین برای برگزاری این مراسم آمده‌اند، در حالی که چوب‌هایی به دست دارند که نشان مبارزه با دشمنان دین است، قالی را به عنوان پیکر نمادین علی بن محمد باقر در چشمه‌ای می‌شویند. ۲. مزار سهراب سپهری در صحن حضرت سلطانعلی در مشهد اردهال می باشد. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻🌹 پیشکش به () و ............... رفته بودم تا که با بنشینم کمی شاید از دلتنگی ام کمتر شود اما نشد بوسه بر آن زدم تا نشکند اشک سردم بر زمین افتاد و از جا پا نشد ، پایان جهانم می شود یا مثل او می کِشد بیرون، مرا از خاطرات!؟ یک نفر به دستم داد و گفت: آرام باش! تا هست احتیاجی نیست بر یا باش و شعری بکش یا باش و از دم بزن تا که ، جلوه گر باشد به شعر و و را دمادم هم بزن فی المثل از بگیر الهام و عشق یا بگیر از وام و دوام این دو یعنی ای از یعنی بودن و رفتن به دل را بشوی و بر قلبت بزن تا از شانه های ناگهانت گل کند یک می تواند غصه ات را بشنود بر سر ذوق آید و با شعر تو کند یعنی گوش دادن بر پنجره یعنی و نور یعنی دیدن انگوری سیاه یعنی بر تنهایی خاکی نمور حرف های پیرمرد از عمق جانش می رسید رفت تا بنشیند آن سوتر کمی بر صندلی که پشتش بود چشمم را زد و گفتم اسمت چیست آقا!؟ گفت: من!؟ قم المقدسه ............................................ ۱. آیین سنتی و مذهبی قالی‌شویان فین کاشان و روستای خاوه اردهال که همه ساله در دومین جمعه مهرماه در مشهد اردهال در ۴۲ کیلومتری غرب کاشان برگزار می‌شود، تنها آیین مذهبی اسلامی است که به تقویم خورشیدی برپا می‌شود. در این مراسم نمادین، شرکت‌کنندگان که از منطقه فین برای برگزاری این مراسم آمده‌اند، در حالی که چوب‌هایی به دست دارند که نشان مبارزه با دشمنان دین است، قالی را به عنوان پیکر نمادین علی بن محمد باقر در چشمه‌ای می‌شویند. ۲. مزار سهراب سپهری در صحن حضرت سلطانعلی در مشهد اردهال می باشد. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🖤 برای (ع) و که با در آغوش او جان دادند ...................... یعنی یاکریمان دور در طواف یعنی در «» های اعتکاف آمدم با هر چه دارم- با ندارم های خویش- یعنی ماجرای آن زن پیر و کلاف از سر من هم زیاد است اینکه می بینی مرا گاه گاهی یک می دهد ما را کفاف آنچه ما را می رساند تا تو...! و آنچه ما را می کشاند تا تو...! و و تا بشویم دور تا دور ضریحت را به اشک بارها از داده ام من انصراف غرقِ امواج توام در بیکرانِ از خواندن، آه... ما را کن معاف در وا می شود نطق تمام زائران پیش تو نرم است ، زبان اعتراف مادرم دیشب به خوابم آمد و آرام گفت: قالیِ اشکی برای مادرش (س) بباف من همان ام در بند خویش ای کاش باشی، کردم از خلاف! در مسیر کوی تو، یک باران شدم -داستان عشق و وصال - ، آسمانِ آبیِ باریدنند اسوه ی سبز و از ربّنایت جاری اند خوش به حال من...! که من هم مستم از این می دمد هر روز از لبخند تو سر برون می آورد خورشیدِ چشمت از شکاف کیستم من بعد هر بار آمدن در این !؟ آن جنینی که جدایش کرده اند از بند ناف عاشقم... یک عاشقِ از خویشتن خالی شده هیچکس اندازه ی ندارد انعطاف! تا ابد زیر عبای دست تو میخانه شد هر که زد از عشق والای تو لاف یا و یا و یا و یا شد حسابم با تو بعد از این زیارت، صاف صاف نمایان است از آیینه ها ای کسانی که به سر دارید ننگ اختلاف! و یکی هستند در این آستان راه حق دور است از هرگونه مکر و انحراف با باید در دل مردم نشست ، هر کجا بیرون نیاید از غلاف! می توان چون او (ع) بود و رضا بود از جهان می توان چون او (ع) بود و به وقتش در مصاف! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🖤 برای (ع) و که با در آغوش او جان دادند ...................... یعنی یاکریمان دور در طواف یعنی در «» های اعتکاف آمدم با هر چه دارم- با ندارم های خویش- یعنی ماجرای آن زن پیر و کلاف از سر من هم زیاد است اینکه می بینی مرا گاه گاهی یک می دهد ما را کفاف آنچه ما را می رساند تا تو...! و آنچه ما را می کشاند تا تو...! و و تا بشویم دور تا دور ضریحت را به اشک بارها از داده ام من انصراف غرقِ امواج توام در بیکرانِ از خواندن، آه... ما را کن معاف در وا می شود نطق تمام زائران پیش تو نرم است ، زبان اعتراف مادرم دیشب به خوابم آمد و آرام گفت: قالیِ اشکی برای مادرش (س) بباف من همان ام در بند خویش ای کاش باشی، کردم از خلاف! در مسیر کوی تو، یک باران شدم -داستان عشق و وصال - ، آسمانِ آبیِ باریدنند اسوه ی سبز و از ربّنایت جاری اند خوش به حال من...! که من هم مستم از این می دمد هر روز از لبخند تو سر برون می آورد خورشیدِ چشمت از شکاف کیستم من بعد هر بار آمدن در این !؟ آن جنینی که جدایش کرده اند از بند ناف عاشقم... یک عاشقِ از خویشتن خالی شده هیچکس اندازه ی ندارد انعطاف! تا ابد زیر عبای دست تو میخانه شد هر که زد از عشق والای تو لاف یا و یا و یا و یا شد حسابم با تو بعد از این زیارت، صاف صاف نمایان است از آیینه ها ای کسانی که به سر دارید ننگ اختلاف! و یکی هستند در این آستان راه حق دور است از هرگونه مکر و انحراف با باید در دل مردم نشست ، هر کجا بیرون نیاید از غلاف! می توان چون او (ع) بود و رضا بود از جهان می توان چون او (ع) بود و به وقتش در مصاف! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏🏻با اجازه امام زمان (عج) به و ....................... چراغ ظلمتیان، چرا که راه نجات بشر، بگیر دست دلم را که من پی رها شدن از فتنه‌های شیطانی‌ست نگاه کردن من، با همراه است نگاه کردن تو که آسمانِ نگاهت همیشه چنانکه بغض شدم، از زمین کبودترم کن و ، که این جهان فانی‌ست همینکه می‌رسی از جاده، کار نفس‌نفس زدن است و سکوت و حیرانی‌ست چه می‌شود که ببینم که که منم درون خیمه‌ات آماده‌ی دلم به خوش است و دعا برای اگرچه سهم من از پریشانی‌ست قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🖤 برای (ع) و که با در آغوش او جان دادند ...................... یعنی یاکریمان دور در طواف یعنی در «»های اعتکاف آمدم با هر چه دارم- با ندارم‌های خویش- یعنی ماجرای آن زن پیر و کلاف از سر من هم زیاد است اینکه می‌بینی مرا گاه گاهی یک می‌دهد ما را کفاف آنچه ما را می‌رساند تا تو...! و آنچه ما را می‌کشاند تا تو...! و و تا بشویم دور تا دور ضریحت را به اشک بارها از داده‌ام من انصراف غرقِ امواج توام در بیکرانِ از خواندن، آه... ما را کن معاف در وا می‌شود نطق تمام زائران پیش تو نرم است ، زبان اعتراف مادرم دیشب به خوابم آمد و آرام گفت: قالیِ اشکی برای مادرش (س) بباف من همان در بند خویش ای کاش باشی، کردم از خلاف! در مسیر کوی تو، یک باران شدم -داستان عشق و وصال - ، آسمانِ آبیِ باریدنند اسوه‌ی سبز و از ربّنایت جاری‌اند خوش به حال من...! که من هم مستم از این می‌دمد هر روز از لبخند تو سر برون می‌آورد خورشیدِ چشمت از شکاف کیستم من بعد هر بار آمدن در این !؟ آن جنینی که جدایش کرده‌اند از بند ناف عاشقم... یک عاشقِ از خویشتن خالی شده هیچکس اندازه‌ی ندارد انعطاف! تا ابد زیر عبای دست تو میخانه شد هر که زد از عشق والای تو لاف یا و یا و یا و یا شد حسابم با تو بعد از این زیارت، صاف صاف نمایان است از آیینه‌ها ای کسانی که به سر دارید ننگ اختلاف! و یکی هستند در این آستان راه حق دور است از هرگونه مکر و انحراف با باید در دل مردم نشست ، هر کجا بیرون نیاید از غلاف! می‌توان چون او (ع) بود و رضا بود از جهان می‌توان چون او (ع) بود و به وقتش در مصاف! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15