یک روز از روزهای خوب خدا🌈، موقع عصر اوستا مراد دست از کار روزانه کشید. خیلی خوشحال بود از اینکه تونسته بود کلی عنبرنسا جمع کنه که اذان مغرب شد، با خودش گفت الان هیچ کاری مهمتر از نماز نیست❗️ برای همین سریع خودش رو لب چشمهای باصفا رسوند و وضوش رو گرفت و بعد شروع به نماز خواندن کرد... یک دفعه الاغ اوستا شروع کرد به آواز خوندن و با جفتک هر چی عنبرنسا اوستا جمع کرده بود رو له کرد. اوستا حواسش پرت شد و سر نماز هی صداش رو بلندتر کرد که الاغ دست از این کارش برداره، الاغ از صدای اوستا ترسید و شالاپی پرید تو جویبار و کلی آب پاشید روی سر اوستا😲💦. اوستا از فکر سرمایهها و زحمتهایی که داشت از دست میرفت بیرون اومد و به فکر فروش الاغش افتاد. یک مرتبه به خودش اومد و گفت ای وای! نمازم! نماز که از هرچی سرمایه دارم مهمتره❗️ اما حالا دیگه، هر چی فکر کرد رکعت چندمه، یادش نیومد، اولش نشست گفت باید تشهد بخونم یک دفعه گفت نه! نه! رکعت سوم بودم، پاشم. بلند شد ایستاد فکر کرد: نه بابا! دوم بودم بشینم و...
خلاصه...
بعد از کلی بشین پاشو، نمازش رو تموم کرد و رفت پیش حاج آقا تا بپرسه نمازش رو درست خونده یا نه. داستان رو که برای حاج آقا تعریف کرد، حاج آقا گفتند اوستا جان! اگر در نماز دو رکعتی و سه رکعتی واجب شک کنیم، نماز باطل هست و باید از اول نماز بخونی.
اوستا سرش رو انداخت پایین و زیر لب گفت: ای دل غافل! ایکاش این الاغ سر نماز عشا حواسم رو پرت میکرد!
حاج آقا خندید و گفت: ایکاش اصلا الاغت حواست رو پرت نمیکرد. شک در نماز ۴ رکعتی هم با یک شرایطی میتونه درست باشه. بعد حاج آقا بلند شد و رفت یک رساله آورد و به عنوان عیدی ولادت امام حسین علیه السلام🎁 به اوستا هدیه داد تا بتونه هر جای احکام که سوال داشت، مطالعه کنه و حکم های خدارو یاد بگیره.🤓
#احکام
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2105🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ایده جالب🌺🌺
گل با خمیر😍
#خلاقیت
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2106🔜
#شاخبازی ۵
برای شاخ شدن دست به هرکاری نزنید.
دو روز دنیا ارزش این حرفا رو نداره...
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2107🔜
⁉️ چرا مردم به حرکت امام خمینی پیوستند؟
✋ #امام_دل_ها
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2108🔜
49.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
࿐🌸🍃○✨﷽✨○🍃🌸࿐
📺
#کارتون_حنا_دختری_در_مزرعه(قسمت یازدهم)
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2109 🔜
بنده امین من
#قسمت_چهارم کاوه همینطور که دوچرخهاش را سوار میشد متوجه محمد شد که دستش را جلوی بینی گرفته که خون
#قسمت_پنجم
دوچرخهی کاوه در حیاط بیمارستان داخل صندوق عقب ماشین حسابی حوصلهاش سر رفته بود برای همین با ماشینِ آقا یعقوب شروع به گفت و گو کرد و گفت:
_ خوش به حالت تو هیچوقت مثل من مجبور نیستی واسه ی تعمیر اینطرف و اونطرف بری؟
ماشین تعجب کرد و گفت:
_ چرا؟
دوچرخه آهی کشید و گفت:
_ با بودن آقا یعقوب و این همه ادم های خوب تو همش سرویس میشی و تازه اینجا مردم زیاد هم ازت کار نمیکشن و راحت میگیری میخوابی
ماشین نتوانست جلوی خندهاش را بگیرد و تکانتکان خورد و کمی که خندید گفت:
_ اتفاقا من اینجا بیشتر از همه ی ماشین های قبل از ظهور کار میکنم، ما از تنبلی بیزاریم اینجا همه وظیفشونو انجام میدن و هیچکس بیکار نیست.
دوچرخه که از تعجب چراغ هایش بزرگ شده بود گفت:
_ کاش کاوه بیاد و من رو ببره بیشتر شهر شمارو ببینیم
هنوز حرفش تمام نشده بود که آقا یعقوب صندوق عقب ماشین را بازکرد و کاوه تلاش کرد تا دوچرخه را خارج کند
کاوه به دوچرخه گفت:
_ مثل اینکه آقای مهربون یک ساعت دیگه به اینجا میاد کاش میتونستیم در این مدت بریم و شهر رو ببینیم
ناگهان یکی از کلید های روی دسته ی دوچرخه که شبیه هواپیما بود روشن شد
کاوه با تعجب سوار شد و دکمه را فشار داد و دوچرخه مثل یک هواپیما به هوا رفت.
محمد که ذوق زده شده بود برایش دست تکان داد و فریاد زد:
_ زود برگردید ها
کاوه هم با داد گفت:
_ باشه باشه
وقتی به بالای آسمان 🌫رسیدند تمام شهر دیده می شد. خیابان ها🛣، پارکها⛲️ با تمام زیبایی هایش ! اما در گوشه ای از شهر، کوه سیاه رنگی که از دور وحشتناک به نظر میامد دیده میشد⛰
کاوه خیلی تعجب 😳کرد، چون تا آن لحظه به غیر از زیبایی
✨ چیز دیگری در آن شهرندیده بود. به همین خاطر با خودش گفت: «این کوه زشت و ترسناک در اینجا چه کار می کند؟! » دوچرخه 🚲وقتی متوجه نگرانی 😨کاوه شد، به آرامی گفت: «نترس، چیزی نیست. کوه که ترس نداره من با دوربینم بررسی کردم، بیا نزدیک تر بریم، حتما اونجا هم چیزهای جالبی می بینیم».
دوچرخه این را گفت و به سمت کوه سیاه حرکت کرد. کوهی با تکه سنگ های بزرگ و نوک تیز. کاوه از ترس چشم هایش را بسته 😣بود و چیزی نمیگفت. بعد از چند دقیقه، دوچرخه🚲 آرام بر روی زمین فرود آمد.
کاوه همان طور که آرام آرام چشم هایش را باز می کرد؛ تعداد زیادی تانک سیاه رنگ جنگی را دید که مثل یک کوه بزرگ، روی هم ریخته شده بودند. او تا به حال چنین چیزی را ندیده بود.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#شهر_ظهور
#داستان_مهدوی
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2110🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 #انیمیشن 😍🤕
#انتخابات
از رای اشتباه تا رای ندادن!!!
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚2111🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهیدانه🕊
🎥 #نقاشی
با شن فاطمه عبادی برای #شهیدگمنام
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2112🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش پاکت فانتزی
#خلاقیت
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚2113🔜
#شاخبازی ۶
ببین منو. شاخها، لزوماً آدم حسابی نیستند.
فضایمجازی خیلی عجیب غریبیه...
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2114🔜