#داستان
بهترین آرزو
قاصدک آرام از ساقهاش جدا شد. سوار نسیم توی آسمان پرواز کرد. از آن بالا به دشت زیبا و سرسبز نگاه کرد. گلسرخ را دید. جلو رفت و آرام کنارش نشست. لبخند زد و گفت:«سلام دوست من چرا غمگینی!»
گلسرخ سرش را بلند کرد. قاصدک را که دید جواب داد:«سلام خیلی تشنهام چند روزه آب نخوردم»
آهی کشید و سرش را پایین انداخت. یک دفعه چیزی یادش آمد به قاصدک نگاه کرد و گفت:«آرزو میکنم بارون بباره» و آرام قاصدک را فوت کرد.
قاصدک سوار نسیم شد و توی آسمان پرواز کرد.
به آن سوی دشت رسید. گلهای زرد آفتابگردان دشت را زیباتر کرده بودند. جلو رفت. کنار آفتابگردان نشست. آرام گفت:«سلام دوست من، چرا غمگینی؟»
آفتابگردان آرام سرش را بلند کرد و جواب داد:«سلام، هوا چند روزه ابریه، دلم برای خورشید تنگ شده»
آهی کشید و سرش را پایین انداخت. یک دفعه چیزی یادش آمد. به قاصدک نگاه کرد و گفت:«آرزو میکنم هرچه زودتر ابرها برن و خورشید پیدا شه» و قاصدک را فوت کرد.
قاصدک سوار نسیم از آفتابگردان دور شد. پشت دشت روی تخته سنگی نشست. لبهایش میلرزید و چشمانش خیس شده بود. یکدفعه انگار چیزی یادش آمد. به آسمان نگاه کرد و گفت:«آرزو میکنم آرزوی دوستانم برآورده بشه»
از لابه لای درختان و گلها صدایی شنید:«ها هو، هاها هوهو، هاهاها هوهوهو»
نسیم گوشهایش را تیز کرد و گفت:«صدای باده من دیگه باید برم»
هنوز خیلی دور نشده بود که آقای باد قاصدک را از روی تخته سنگ بلند کرد. قاصدک لبهایش را جمع کرد و گفت:«لطفا من رو بگذار پایین، اصلا حوصله ندارم»
آقای باد هوهو کنان پرسید:«هوهو چرا، هاها چی شده؟»
قاصدک سعی کرد روی تخته سنگ بنشیند گفت:«افتابگردون آرزو کرده ابرا برن و خورشید بیاد! گلسرخ آرزو کرده بارون بیاد اما من نمیتونم آرزوشون رو برآورده کنم»
آقای باد دور قاصدک چرخید و گفت:«این که غصه نداره با من بیا تا آرزوی دوستانت رو برآورده کنیم»
قاصدک سبک شد و سوار باد راه افتاد. آقای باد آن بالا، درست بالای آفتابگردان ایستاد و محکم فوت کرد. ابرها از جایشان تکان خوردند و با سرعت به آن سوی دشت راه افتادند. خورشید از پشت ابرها بیرون آمد. آفتابگردان سرش را بالا گرفت. خورشید را دید. گلبرگهایش طلایی شدند. به قاصدک نگاه کرد که سوار باد پشت ابرها از آنجا دور میشد. برای قاصدک برگ تکان داد. باد ابرها را فوت میکرد تا به گلسرخ رسیدند. ابرها درست بالای گلسرخ ایستادند. صدای رعد و برق این سوی دشت پیچید. گلسرخ سرش را بالا گرفت. گلبرگهایش سرختر شدند. قاصدک را دید که سوار باد به او نگاه میکرد. برای قاصدک برگ تکان داد. لبهای قاصدک میلرزید و چشمانش از خوشحالی خیس شده بود.
#باران
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2264🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #تماشایی | تابستانت را رنگی کن
💪🏻 این تابستان با تنبلی خداحافظی کنید
🔻 #تابستان_تعطیل_نیست
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2270🔜
بنده امین من
#ارسالی_کاربر
استیکر از طرف سیده فاطمه میرحسینی از شهر یزد
خودشون درست کردن😍
مرحبااا به شما موفق باشی👏👏👏👏🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ایده طراحی
#خلاقیت
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2271🔜
#بیتعارف ۵
جملههای تعارفی، هرکدام جای مخصوصی دارند.
دقت کنید...
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2272🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
࿐🌸🍃○✨﷽✨○🍃🌸࿐
📺
#کارتون_سمنو_و_شقاقل(قسمت سی و دوم)
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۲تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry12_14
═══••••••○○✿
🔚2273🔜
اگر امروز را
خوب زندگی کنی،
نور امیداز پنجره خواهد تابید
همه ی دیروزهایت
به خاطره ای خوش
و فرداهایت
به امید تبدیل خواهد شد!👌
.
#داستان
«آرزوهای خوب»
سنگی کوچکی در شهری بزرگ به رفت و آمد مردم نگاه میکردو زیر لب با خدا حرف میزد و دعا میکرد
هوا خیلی گرم بود خاک کنار سنگ غرغر میکرد و میگفت: آخه این هم شد زندگی
من خاکِ به این نرمی باید زیر دست و پا باشم و این هوای گرم هم من رو اینجا بپزه و ذوب کنه
سنگ کوچک در جواب غر های خاک از او خواست ناشکری نکند
خاک کمی لب و لوچهاش را کج کرد و خوابید هنوز بیدار نشده بود که مرد فقیری با لباسهای پاره و کهنه به طرف مردانی که ایستاده بودند رفت و کنار آنها ایستاد و گفت:«سلام دوستان، مسافری هستم. از دوستانم جا موندم. نه غذایی دارم نه پولی اگه میشه کمی به من کمک کنید»
مردان مسافر به خواستهی مرد توجهی نکردند. مرد فقیر سرش را پایین انداخت و از انها دور شد.
آن قدر ضعیف خسته و گرسنه بود که تصمیم گرفت روی خاکِ کنار سنگ کوچک بنشیند
سنگ کوچک با شنیدن حرف های مرد فقیر خیلی ناراحت شد
دلش میخواست کاری برای او بکند اما هیچ کاری از دستش برنمیآمد
خدا خدا میکرد که طوری این مرد نجات پیدا کند
خاک بیدار شد و شروع به غرزدن کرد که چرا این مرد روی من نشسته و گرمای تمام تنش را به مسافر انتقال داد تا او را بلند کند
سنگ کوچک آرزو کرد که کاش تخته سنگ بزرگی بود تا مرد مسافر رویش بنشیند و استراحت کند
اما این فقط میتوانست با معجزه اتفاق بیفتد چون او فقط یک سنگ کوچک بود و به درد کسی نمیخورد
مسافرِ تنها به طرف مرد دیگری رفت.
مردی که صورتی زیبا و قدی بلند داشت لباس تمیز و مرتبی پوشیده بود و لبخندی هم به لبش بود.
سنگ کوچک محو تماشای آن مرد شده بود و با خودش میگفت کاش من سنگ عقیق بودم و روی انگشت این مرد بودم.
مرد فقیر سرش را پایین انداخت و به مرد مهربان گفت:«مسافری هستم، نه غذایی دارم نه پولی اگه میشه به من کمک کنید» مردِ زیبا خم شد، دستش را به طرف سنگ کوچک دراز کرد. سنگ کوچک دل توی دلش نبود و باورش نمیشد او خواسته باشد که سنگ را بردارد.
آن مرد سنگ را در دستش گرفت.
سنگ کوچک در دستان آن مرد آنقدر حس خوبی داشت که چشمانش را بست
با خودش میگفت لابد بهشت که میگویند همین طوری است.
یکهو در دلش احساس عجیبی کرد.
حس میکرد تغییر کرده است
مرد زیبا مشتش را باز کرد.
سنگ کوچک آرام به خودش نگاه کرد. رنگش عوض شده بود و برق میزد.
مرد زیبا سنگ را در دستان مرد فقیر گذاشت و از آنجا دور شد.
چشمان سنگ دنبال مرد زیبا بود که یک دفعه او را گم کرد.
مرد فقیر بلند بلند برای مرد زیبا دعا میکرد.
مردان مسافر به طرف مرد فقیر آمدند. تا سنگ را دیدند داد زدند:«طلا، سنگ طلا»
سنگ کوچک باورش نمیشد که حالا سنگ طلا شده است و از همه مهم تر اینکه حالا میتوانست به مرد فقیر کمک کند...
#باران
#قصه
🦋برگرفته از روایتی از عنایات حضرت مهدی صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف🦋
🌸🍂🍃🌸
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2274🔜
⚠️بین ۶ تا دوست غُرغُرو😬 و ناامید😞 دور و برت
👈🏻هفتمی نباش🤫
🔰 تو اولین آدم #قوی و #مثبت_اندیش باش که میخواد اوضاع رو تغییر بده...🐝🌹
#همرنگ_جماعت_نباش
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2275🔜
بنده امین من
#ارسالی_کاربر
استیکر از طرف سارا
خودشون درست کردن😍
مرحبااا به شما موفق باشی👏👏👏👏🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ایده جذاب🌺🌺
#خلاقیت
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2276🔜
#بیتعارف ۶
جنبهی تعارفزدن را هم داشته باشید...
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2277🔜