eitaa logo
دروس الشباب
399 دنبال‌کننده
122 عکس
25 ویدیو
53 فایل
محور مباحث این کانال، علوم اسلامی و دروس حوزوی است. باز ارسال مطالب با ذکر آدرس کانال، مجاز است. ارتباط با ادمین: @Ebn_Ahmad
مشاهده در ایتا
دانلود
واژه اسم *واژه به چه معناست؟ : اسم برای از : جلست دون زيد (مکان جلوس متکلم پایین تر از مکان زید بوده است.) : و پایین تر از : زيد دون عمرو فضلا (در این استعمال که زیاد است، از باب است، یعنی مکانت و منزلت که از امور معنوی و معقول است به مکان خارجی محسوس تشبیه شده و سپس از باب استعاره تصریحیه، «مشبّهٌ به» به معنای «مشبّه» به کار رفته است.) : گاهی از معنای مجازی اول هم خارج شده و در معنای و گذشتن از یک شیء و إقبال به چیز دیگر است. «أكرمتُ زيداً دونَ عمروٍ». (در این مثال از إکرام عمرو (مضاف إلیه ) چشم پوشی شده و زید إکرام شده است) «فعلت بزيدٍ الإكرامَ دونَ الإهانةِ» (در این مثال نیز از توهین (مضاف إلیه ) گذشته و به إکرام زید روی آورده است.) با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
در باب : : 1- در شمارش به مطرح در و «» اشاره کرده و قائلین به را نام برده است. ولی متذکر این نکته نشده است. ( و این قول را در ببینید.) 2- در توضیح که به نحو عمل می کنند می گوید: ممکن است بر یا تکیه کنند و برای توضیح به آیه «تالله تفتأ تذکر یوسف» مثال می زند که خود این آیه برای مبتدیان از آیات مشکل قرآنی است. ولی این نکته را بیان نمی کند. 3- به طور اجمالی به بررسی پرداخته و متذکر شده که از است نه سایر ریشه ها، ولی این نکته را بیان ننموده است. ( به طور دقیق تر و مفصل تری به بررسی ریشه ای و صرفی این افعال پرداخته است.) 4- معنای و و و و و را دقیق تر بیان نموده است. 5- در به نحو مفصل تر و با بیان مثال های مستند بیشتری، شرح شده است. 6- شرح بین و آن در بیشتر و کامل تر بیان شده است. 7- آیا بر به تنهایی (لا أصحبك ما قائما دام زيد) جایز است؟ این بحث را مطرح نکرده است ولی عقیل توضیح داده است. 8- آیا بر خودِ ، نه بر نافیه، جایز است؟ «ما قائما زال زيد» و «ما قائما كان زيد» این مسأله هم در آمده است ولی در نیامده است. 9- در بحث بر خودِ ، مبنای استدلال به آیه «ألا یوم یأتیهم لیس مصروفا...» و کیفیت استدلال به این ایه، در نیامده است ولی در بیان شده و « لا يتقدّم المعمول إلا حيث يتقدّم العامل‏» شرح داده شده است، خصوصا با . با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
در باب : : 10- در ، مثال های بین و ؛ به طور واضح تری بیان شده است. 11- ، در به درستی تبیین شده است ولی در بسیار مجمل آمده است. 12- آیا هم می شود؟ به پاسخ این مطلب پرداخته است ولی خیر. 13- را متذکر شده است ولی خیر. 14- در بررسی : «أمّا أنتَ برّاً...» صوری را مطرح کرده که از آنها غافل بوده است، مثل اینکه آیا در صورتی که ، متکلم یا باشد هم می توان را نموده و زائده را از آن قرار داد؟ حکم مثال در این باب: «أمّا زیدٌ ذاهباً» چیست؟ 15- را بررسی نموده و موضع آن را بیان نموده است ولی خبر. 16- که به می آیند را نام برده است ولی خبر. 17- که گاهی به به کار می روند و در حکم اند را نام برده است ولی خبر. 18- در بسیار مفصل و با بررسی بیشتری دنبال شده است. 19- در این باب، عقیل بیشتر از به و و أقوال و نیز ذکر اقوال توجه نموده است. با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
▪️ای نجل جواد، ابن رضا، حضرت هادی ▪️بگرفته حسن بر تو عزا حضرت هادی ▪️یک عمر ستم دیده ز جور متوکل ▪️در آینه صبح و مسا حضرت هادی ▪️دل سوخته از طعنه و از زخم زبان‌ها ▪️خونین جگر از زهر جفا حضرت هادی ⬛️فرارسیدن سالروز شهادت دهمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت، امام علی النقی الهادی «علیه السلام»؛ ▪️را به محضر حضرت بقیة الله الاعظم «عجل الله تعالی فرجه الشریف»، مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای و شما ارادتمندان به اهل بیت عصمت و طهارت «علیهم السلام»، تسلیت عرض می نماییم! 🏫«قرارگاه زبان و ادبیات عربی حوزه علمیه خراسان» 🆔 @Arabicliteraturehozehkh
مراد از یا در مقابل یا : 1- در باب می گویند: ( إذ و شبه إذا) می توانند به شوند. 2- در بسیاری از شروح کتاب های درسی و نیز در بیان بسیاری از اساتید، کلماتی نظیر ، ظرف زمان مختص است، در حالی که به تصریح و ؛ ؛ است ولذا می تواند به شود. *اکنون در صدد پاسخ به این سؤال هستیم: «» است یا ؟ : به نظر شارحین صمدیه و تقریباً تمامی اساتید ادبیاتِ حوزه علمیه «یوم» ظرف محدود و مختص است. *استاد ادیب حفظه الله : ظرف محدود و معین مانند یوم و شهر در إسم زمان و مسجد و سوق در إسم مکان. ( فرائد حجتیه/ص147) **سید علی خان کبیر : و نعنی بالمبهم ما دلّ علی قدرٍ من الزمان غیر معیّنٍ کـ: حین ؛ و ساعة (حدائق الندیة/ج1ص482) ***نتیجه این تعریف نیز این است که «یوم» ظرف معیّن و مختص باشد. ولی این شرح و سخن با آنچه در کتاب سیوطی و شرح إبن عقیل می خوانیم تناقض دارد. البهجة المرضیة باب إضافه/ص129 «و ما كـ«اذ» معنى ،أى: فى المعنى و هو:« كل اسم زمان مبهم ماض» كإذ أضف إلى الجملتين جوازا ... نحو:«هذا يومُ يَنفَعُ الصَّادِقِينَ» (المائدة) (او در همبن بخش درباره اعراب و بنای او به خاطر اضافه به جمله نیز سخن گفته است) سیوطی در باب النائب عن الفاعل/ص86 نیز تصریح می کند که «یوم» ظرف غیر مختص است: «و قابل للنيابه من ظرف بان كان متصرفا مختصا او غير مختص لكن قيد الفعل بمعمول آخر او من مصدر بان كان متصرفا لغير التوكيد او حرف جر مع مجروره بان لم يكن متعلقا بمحذوف و لا عله بنيابه عن الفاعل حرى اى جدير نحو سير يوم السبت (ظرف مختص) ؛و سير بزيد يوم (ظرف غیر مختص) ؛ و ضرب ضرب شديد(مصدر نوعی نه تأکیدی)» نتیجه:همان طور که معلوم شد، به نظر سیوطی«یوم» مختص نیست، و شرح شارحین صمدیه و اساتید حوزه بر خلاف نظر سیوطی و ابن مالک است. پس باید دوباره به این سؤال پرداخت که: مراد از«مبهم» چیست؟ منظور سیوطی و سید علی خان از عبارت: «ما إفتقر إلی غیره فِي بیان صورة مسمّاه» که در تعریف ظرف مبهم آورده اند چیست؟(البهجة المرضیة باب مفعول فیه ص104)؛حدائق الندیة/ج1ص482) پاسخ: برای وضوح مطلب دو بیان را ذکر می کنیم: الف- میزرا ابوطالب : مراد از «مختص»، همان «محدود» است و ظرف محدود خود دو قسم است:الف- مختص بالمعنی الأخص که در جواب«متی»یا«أینَ»می آید. ب- معدود که در جواب«کم»واقع می شود. و مراد از مبهم ظرفی است که در جواب چیزی واقع نمی شود. (حاشیه میرزا ابوطالب ص172) ب- محمد محیی الدین عبد الحمید :ظرف مختص چهار قسم است: 1- مضاف مانند:یوم الخمیس ،2- ظرفی که موصوف است، مانند: یوم شدید الحرّ ،3- ظرفی که معرفه به«أل» عهد است مانند: الیوم ،4- ظرفی که برای زمان یا مکان خاصی علم است، مانند:رمضان. و مراد از مبهم ظروفی است که از این چهار قسم نباشد،مانند: یوم ، حین ، زمان. (تعلیقه أوضح المسالک/ج2ص148 نکته:برای توضیح بیشتر می توانید به(محمد محیی الدین عبد الحمید/تعلیقه أوضح المسالک/ج2ص237)مراجعه کنید.) با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
عنوان: به و به شامل: تعریف اصطلاحات ؛ معنا و نقش در آیه (بسم الله الرحمن الرحیم): اصطلاح شناسی ( و ): به دو مثال ذیل بنگرید: کتبتُ «علیاً»؛ رأیتُ «علیّاً» در مثال اولی، از «علیاً» خود واژه و عنوان «علی» قصد شده است. یعنی واژ] علی نوشته شده است () ولی در مثال دوم، منظور از «علیاً»، شخص و ذات علی است، یعنی کسی که اسمش علی هست رؤیت شده است. () *با توجه به اینکه به معنای (نام و نشانه) است و واژه نیز یکی از نام های خداست، آیه (بسم الله ...) چگونه معنا می شود؟ آیا می توان واژه اسم را به الله که خودش یکی از نام های خداست اضافه نمود؟ در «» می گوید در پاسخ این سؤال سه نظریه ارائه شده است: فإن قيل: كيف أضيف الاسم إلى اللّه، و اللّه هو الاسم؟ قيل: في ذلك ثلاثة أوجه: أحدها- أنّ الاسم هنا بمعنى التسمية، و التسمية غير الاسم؛ لأن الاسم هو اللازم للمسمّى، و التسمية هو التلفّظ بالاسم. (1- اسم به معنای نام بردن و یادکردن است و الله هم اسم خداست.) و الثاني- أن في الكلام حذف مضاف، تقديره باسم مسمّى اللّه. (2- بین اسم و الله یک واژه حذف شده است: بإسم مسمّی الله) و الثالث- أنّ اسم زيادة؛ و من ذلك قوله: (إلى الحول ثمّ اسم السّلام عليكما) و قول الآخر: داع يناديه باسم الماء أي السلام عليكما، و يناديه بالماء. (3- واژه اسم زائده است همانند زائده بودن واژه اسم در دو شعر فوق) در این مسأله می توان دو نظر دیگر هم مطرح کرد: 4- آنچه رحمة الله علیه در کتاب فرموده اند که: با توجه به روایت (و لله الأسماء الحسنی فأدعوه بها، و نحن الأسماء الحسنی)، مراد از ، سلام الله علیهم و مراد از ، ذات خدای تعالی است. پس وقتی می گوییم به نام الله تعالی یعنی از معصومین کمک می خواهیم که نام و نشانه خداوند در عالم تکوین هستند. 5- مراد از همان لفظ و اسم باشد و مراد از ، مسمّی. پس بسم الله یعنی:بسم مسمّی الله. فرق این نظریه با نظر دوم در این است که در اینجا می گوییم از خود کلمه الله، قصد شده است همانند کلمه علیاً در رأیتُ علیاً که یعنی ذات علی را دیدم نه کلمه علی را. پس نیازی به تقدیر واژه «مسمّی» نمی باشد. در فرصت های بعدی درباره شیء به نفس، سخن خواهیم گفت. إن شاء الله. با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
معنای اگر به ترجمه های قرآن مراجعه کنید خواهید دید که درباره معنای و مشتقات آن، 4 نظریه مطرح است: 1- اگر مثبت باشد، به معنای نزدیک بودن اتصاف اسم به خبر است و اگر منفی باشد به معنای نزدیک نبودن اتصاف اسم به خبر است. 2- به معنای این است که فعل (جمله خبر)، به سختی واقع شده یا می شود. (نظر إبن جنی) 3- معنای «» مثبت و منفی فرق می کند، یعنی: اگر با أدات نفی به کار برود، به معنای اثبات خبر برای اسم است، پس وقتی می گویند: «لم يكد يفعل» یعنی: (خبر، توسط اسم واقع شده است)فمعناه أنه فعله نظیر: (فَذَبَحُوها وَ ما كادُوا يَفْعَلُونَ) که یهودیان بعد از بهانه تراشی های گوناگون، بالأخره گاوی را که خداوند دستور داده بود، ذبح کردند. و اگر ، موجب و بدون أدات نفی باشد، به معنای آن است که اسم متصف به خبر نگشته و وقوع خبر، منتفی است، پس وقتی می گویند: «كاد يفعل» یعنی: (فعل، انجام نشده است)، نظیر: (وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ) یعنی: (همانا چیزی نمانده بود که تو را گمراه کنند، ولی نتوانستند گمراه کنند و فعل «فتنه» از آنان صادر نشد.) 4- برخی بین مضارع و ماضی منفی فرق گذاشته اند، یعنی: اگر به صورت به کار رود، به معنای نفی خبر از اسم است. مانند: (لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا) یعنی: (در آن تاریکی، نزدیک نیست که دستش را ببیند؛ یعنی: دستش را نمی بیند) و اگر به صورت به کار رود، به معنای وقوع خبر و اثباتش برای اسم خواهد بود. مثل: (فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُوا يَفْعَلُونَ) برای توضیح بیشتر می توانید به «» اثر ، مراجعه کنید. با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
در قرآن برای درک بهتر پیام سابق، به کتب ادبی و ترجمه و تفسیر آیات ذیل مراجعه کنید، خصوصا آیاتی که به شکل یا به کار رفته اند: 1 - من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم [9: 117] 2 - إن القوم استضعفوني وكادوا يقتلونني [7: 15] 3 - كادوا يكونون عليه لبدا ... [72: 19] 4 - لقد كدت تركن إليهم شيئا قليلا [17: 74] 5 - إن الساعة آتية أكاد أخفيها [20: 15] 6 - تكاد السموات يتفطرن منه [19: 90] 7 - تكاد السموات يتفطرن من فوقهن [42: 5] 8 - تكاد تميز من الغيظ [67: 8] 9 - يكاد البرق يخطف أبصارهم [2: 20] 10 - يكاد زيتها يضيء [24: 43] 12 - يكادون يسطون بالذين يتلون عليهم آياتنا [22: 72] 13 - إن كاد ليضلنا عن آلهتنا [25: 42] 14 - إن كادت لتبدي به [28: 10] 15 - وإن كادوا ليفتنونك عن الذي أوحينا إليك [17: 73] 16 - وإن كادوا ليستفزونك من الأرض [17: 76] 17 - تالله إن كدت لتردين [37: 56] 18 - وإن يكاد الذين كفروا ليزلقونك بأبصارهم [68: 51] 19 - فذبحوها وما كادوا يفعلون [2: 71] 20 - يتجرعه ولا يكاد يسيغه [14: 17] 21 - ولا يكاد يبين ... [43: 52] 22 - لا يكادون يفقهون حديثا [4: 78] 23 - لا يكادون يفقهون قولا [18: 93] 24 - إذا أخرج يده لم يكد يراها [24: 40] با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
در آیات ذیل، است: 1 - وعسى أن تكرهوا شيئا وهو خير لكم [2: 216] 2 - وعسى أن تحبوا شيئا وهو شر لكم [2: 216] 3 - فإن كرهتموهن فعسى أن تكرهوا شيئا ويجعل الله فيه خيرا كثيرا [4: 19] 4 - وأن عسى أن يكون قد اقترب أجلهم ب 7: 185] 5 - عسى أن يبعثك ربك مقاما محمودا [17: 79] 6 - لا يسخر قوم من قوم عسى أن يكونوا خير منهم [49: 11] 7 - قل عسى أن يكون ردف لكم بعض الذي تستعجلون [27: 72] 8 - وقل عسى أن يهديني ربي لأقرب من هذا رشدا [18: 24] با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
() یکی از واژگان پرکاربرد «» است که 32 بار و در 6 ترکیب متفاوت در قرآن به کار رفته است: . أ رَأیتَ (در 5 آیه): [علق: 13]. [ماعون: 1]. [علق: 11]. [کهف: 63]. [فرقان: 43]. . أ فَرَأیتَ(در 3آیه): [شعراء: 205]. [مریم: 77]. [نجم: 33]. . أ رَأیتَکَ(در 1آیه): [إسراء: 62]. . أ رَأيتَكُم (در 2آیه): [أنعام: 40و47]. . أ رَأيتُم(در 14آیه): [أنعام: 46]. [یونس: 50]. [قصص: 71 و72]. [فصلت: 52]. [هود: 28و63 و 88]. [ملک: 28 و30]. [أحقاف:4و 10]. [یونس: 59]. [فاطر: 40]. . أ فَرَأَیتُم(در 7آیه): [جاثیة: 23]. [شعراء: 75]. [واقعة: 58 و63و68و72]. [زمر: 38]. درباره (مرکب از همزه استفهام و رأیت) چند سؤال مطرح است: سؤال اول: آیا «» با «رأیت» فرق دارد؟ سؤال دوم: و نقش در و چیست؟ سؤال سوم: و سایر مشتقات آن، است یا ؟ و اگر متعدی است، یک مفعولی است یا دو مفعولی یا سه مفعولی؟ پاسخ: .... کپی مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
() در معنای «أرأیت» 4 نظر است ترین و بهترین بیان درباره أرأیت از الأئمه است که می فرماید: چهار دارد: 1.«رأیت» به معنای «أخبر»، فقط در قالب ماضی مخاطب، و همواره بعد از همزۀ استفهام می¬آید. 2.متکلم، حالت عجیبی را در یک چیز مشاهده کرده و در مقام سؤال از آن است. 3.مُستَخبَرٌ عنه - که از حالت وی سؤال می¬شود-، بعد از «أ رأیت» به شکل اسم منصوب، قرار می¬گیرد. 4. حالت مورد سؤال، در قالب یک جمله، بیان می شود. عبارت شیخ: «أ رأیتَ» به معنای «أ بَصرتَ یا شاهدتَ یا عرفتَ حالَهُ العجیبَ؟ أخبرنی؛...» است. و تنها جایگاه استعمال «أ رأیتَ» ، جایی است که متکلم، حالتی عجیب در یک شیء، مشاهده نموده و در صدد کسب خبر و آگاهی دربارۀ آن حالت عجیب است؛ به همین دلیل باید بعد از «أ رأیتَ» جملۀ استفهامیه¬ای قرار گیرد که حال «مُستَخبَرٌ عنه» را به شکل پرسشی بیان کند. و این جمله یا مذکور است، مانند: «أَ رَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُ اللَّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً، هَلْ يُهْلَكُ» و: «أَ رَأَيْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ، أَرُونِي ما ذا خَلَقُوا» ، یا مقدر است، مانند: «أَ رَأَيْتَكَ هذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ، لَئِنْ أَخَّرْتَنِ‏ ..»، که در تقدیر چنین است: أرأيتك هذا المكرَّمَ، لِمَ كَرَّمتَهُ عَلَیَّ؟؛ و البته این جمله (كه مبيّن حالِ مستخبَرٌ عنه است)، مستأنفه است و محلی از اعراب ندارد، و نظریۀ مفعول دوم بودنِ این جمله غلط است. (شرح الرضي، ج‏4، 162) ...... ادامه دارد باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
۱۲ فروردین روز جمهوری اسلامی گرامے باد🇮🇷 سردار دلها، سردار آسمانی شهید سلیمانی (قدس سره): یکی از شئون عاقبت بخیری نسبت شما با جمهوری اسلامی و این انقلاب است. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 «جمهوری اسلامی نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم»🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
() «أ رأیت» و «أ رأیتک و أ رأیتکم»: همزه حرف استفهام و رأیت فعل و فاعل و «کَ، کما، کم، کِ، کما، کنّ»حرف خطاب است. توضیح: در حدیقه خامسه از کتاب صمدیه ذیل بحث «أن» می گوید: «أن» از ضمایر «أنتَ، أنتما، أنتم، أنتِ، ...» ضمیر است و «تَ، تُما، تُم، تِ ...» حرف خطابی است که مرتبه ضمیر را مشخص می کند. در أرأیتک و سایر مشتقاتش نیز «کَ، کما ...» حرف خطاب است و «تَ» که ضمیر فاعلی ثابت در این فعل است اسم و فاعل می باشد. نظیر دیگر برای این ترکیب، ترکیب «حبذا» است که «ذا» همواره فاعل است. ...... ادامه دارد باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
() و لزوم«أ رأیت» و «أ رأیتک و مشتقات آن: اول از بزرگانی همچون و و و و و و ... مشهور نحویین «أ رأیتَ» را منقول از «رأی» به معنای «علم» دانسته و لذا آن را دو مفعولی می دانند و پیرو همین نظریه در آیات ذیل، اسم منصوب بعد از «أ رأیت» را مفعول به اول و جمله استفهامی بعدش را مفعول به دوم می دانند: 1- أَفَرَأَيْتَ الَّذِي كَفَرَ بِآيَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَيَنَّ مَالًا وَوَلَدًا (77) أَطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا (78) سوره مریم (الذی مفعول اول و أطلع ... مفعول به دوم) 2- أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا (43) سوره فرقان (مَن مفعول به اول و أ فأنت...مفعول به دوم) 3- أَفَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلَّى (33) وَأَعْطَى قَلِيلًا وَأَكْدَى (34) أَعِنْدَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرَى (35) سوره نجم (الذی مفعول اول و أ عنده... مفعول به دوم) 4- قُلْ أَرَأَيْتُمْ شُرَكَاءَكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ (سوره فاطر:40) (شرکاء مفعول به اول و ما ذا خلقوا ... مفعول به دوم) دوم از و ... : به عقیده این گروه، «أ رأیت» منقول از «رأی» به معنای «بصر» (دیدن با چشم) است و لذا متعدی به یک مفعول است . (شرح نظریه در قسمت اول این بحث بیان شد.) فرق دو نظریه فوق: بنابر این نظریه جمله استفهامیه بعد از «أ رأیت» محلی از اعراب ندارد و مستأنفه است. ولی بنابر نظریه مشهور حتی در آیاتی که بعدش جمله استفهامیه ای وجود ندارد باید یک جمله در تقدیر گرفت، ضمن اینکه بنابر نظر مشهور بحث صدارت ادات استفهام و تعلیق از مفعول به دوم فقط مطرح است. به عنوان نمونه به ترکیب آیات ذیل در تفاسیر ادبی نظیر البحر المحیط و کشاف مراجعه کنید: 1- قَالَ أَرَأَيْتَكَ هَذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا (62) سوره إسراء (مشهور مفعول به دوم را جمله مقدر «لِمَ کَرَّمتَهُ علیَّ» می دانند که به قرینه حذف شده است و البته فهم چرایی تقدیر این جمله از توضیحات شیخ رضی در ویژگی های 4گانه أرأیت در قسمت اول، معلوم شد.) 2- أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ (1) فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ (2) سوره ماعون (زمخشری مفعول به دوم را جمله استفهامیه مقدر «مَن هو؟» می داند.) برای بیشتر پیرامون « » به کتاب ، ج‏4، ص: 88 مراجعه کنید. . .... ادامه دارد باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
(مناسب و عربی و ) را از سه جهت شماره نموده است: 1- اصل حروف عربی که 29 حرف است 2- فروعی که در قراءت قرآن و اشعار کاربرد دارد و تعداد حروف الفبا را به 35 حرف می رساند 3- حروف دیگری که در برخی از لهجه های عربی تلفظ می شود و تعداد حروف را به 42 می رساند البته هفت حرف اخیر که در این دسته قرار دارند در قرآن و لغت مشهور عرب جایی ندارند. عبارت /ج2ص404: • هذا ، و مخارجها، ومهموسها ومجهورها، وأحوال مجهورها ومهموسها، واختلافها. • الف- فأصل حروف العربية تسعة وعشرون حرفاً: • الهمزة، والألف، والهاء، والعين، والحاء، والغين، والخاء، والكاف، والقاف، والضاد، والجيم، والشين، والياء، واللام، والراء، والنون، والطاء والدال، والتاء، والصاد، والزاي، والسين، والطاء، والذال، والثاء، والفاء، والباء، والميم، والواو. • ب- وتكون خمسةً وثلاثين حرفاً بحروف هن فروعٌ، وأصلها من التسعة والعشرين، • وهي كثيرةٌ يؤخذ بها وتستحسن في قراءة القرآن والأشعار، وهي: • النون الخفيفة، والهمزة التي بين بين، والألف التي تمال إمالة شديدة، والشين التي كالجيم، والصاد التي تكون كالزاي، وألف التفخيم، يعنى بلغة أهل الحجاز، في قولهم: الصلاة والزكاة والحياة. • ج- وتكون اثنين وأربعين حرفاً بحروف • غير مستحسنةٍ ولا كثيرةٍ في لغة من ترتضى عربيته، ولا تستحسن في قراءة القرآن ولا في الشعر؛ وهي: الكاف التي بين الجيم والكاف، والجيم التي كالكاف، والجيم التي كالشين، والضاد الضعيفة، والصاد التي كالسين، والطاء التي كالتاء، والظاء التي كالثاء، والباء التي كالفاء. باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
از دیدگاه : ؛ ج‌11، ص: 541 و وصيّتي إلى علماء الدين و إخواني المجتهدين أن لا ينطقوا في الفقه و مسائله و لا يتعرّضوا لدقائقه و جلائله إلّا بعد إتقان العربيّة بأقسامها و استقراء فنون ما تنطق به العرب أو تكتبه بأقلامها توصیه من به علماء دین و برادران تلاشگرم این است که در فقه و مسائل و دقایق آن اظهار نظر نکنند مگر اینکه را بیاموزند و و را به خوبی جستجو کنند. ________________________________________ ، ، محمد بن حسن، كشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحكام، 11 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، اول، 1416 ه‍ ق باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
جمله اسمیه سه نوع است: 1-مبتدای وصفی:أ راغِبٌ أنتَ عَن آلِهَتِنا 2- مبتدای إسمی:الحمدُ لِلهِ 3- جمله اسم فعلی: هَیهاتَ مِنَّا الذِّلّةُ نکته: جمهور نحاة«اسم فعل»را داخل در مجموعه أسماء می دانند،نه أفعال. ولی اگر قائل به فعلیّت«اسم فعل»باشیم،نوع سوّم جمله إسمیه،داخل در جمله فعلیه خواهد بود. باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
در کتاب می گوید : هر حرفی که رافع است حتماً ناصب هم می باشد. مثلا حروف مشبهه به فعل یا حروف مشبهه به لیس یا لا نفی جنس که عمل رفع دارند، عمل نصب هم دارند. پس اگر به حرفی برخوردیم که عمل رفع داشت، باید منصوبش را هم مشخص کنیم. باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
آیا«همزه»إستفهام و«إن»شرطیه همواره صدارت طلبند؟ چیست؟ آیا اینکه می گویند: «همزه استفهام تمام التصدیر است» صحیح است؟ باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
از مهم ترين عناوين ادبي که درباره ي قران نوشته شده است مي توان به 9 عنوان اشاره کرد 1.غريب القران-دانشي درباره ي واژه هاي دشوار قران و معناي آن ها که از زمان نزول از خود پيامبر نيز سوال ميشد، يکي ازکتاب هاي کهن در اين باره "غريب القران" تأليف زيد بن علي عليه السلام(زيد بن زند امام سجاد 2.مفردات القران-دانشي است درباره ي واژهاي قران (دشوار و غير دشوار) و بحث هاي واژه شناسي 3.مجاز القران-دانشي است درباره ي اينکه آيا در قران نيز الفاظي در معناي مجازي استعمال شده يا نه؟ و در ذکر آن آيات: مثلاً در آيه ي «يدالله فوق ايديهم(فتح/10)» آيا واژه ي «يد» در معناي اصلي خود بکار رفته يا ااينکه معناي مجازي آن منظور است؟ 4.وجوه و نظاير-دانشي است که در باره ي الفاظي از قران بحث مي کند که به چند معنا در قران استعمال شده است، مثل اينکه لفظ"آخرة" به شش معنا در قران استعمال شده است ، و همچنين بحث از الفاظي که در يک معنا استعمال شده اند 5.معرّب القران-دانشي است که در باره ي الفاظي که عربي نيستند ولي در زبان عربي وارد شده اند و در قران بکار رفته اند، بحث مي کند 6.بديع القران-دانشي که درباره ي بلاغت و فنون بلاغي در قران بحث مي کند 7.صرف القران-دانشي که درباره ي نکات صرفي برخي واژه هاي قراني بحث مي کند(معمولاً در ضمن اعراب القران بحث مي شود) 8.معاني القران-دانشي که درباره ي اعراب قران با محوريت معناي آن و تأکيد بر منظور آيات بحث مي کند و در ذيل هر ترکيبي معناي آن را بيان مي کند مثلاً در ذيل آيه ي "الحمدُالله" مي گويد: و يجوز في الکلان اَن تقول"الحمدَ" بالنصب، تريد احمدُ اللهَ الحمدَ، فاستَغْنَيْتَ عن ذکرِ "اَحْمَدُ"لأنّ حالَ الحمدِ يجب اَن يکون عليها الخَلْقُ ، اِلّا اَنَّ الرفْعَ اَحْسَنُ و اَبْلَغُ في الثناءِ علي الله. ( در اين دانش از اعراب القران نيز بحث مي شود، چون اعراب سبب تغيير معنا است) 9.اعراب القران- دانشي که درباره ي جايگاه و نقش واژه ها و جملات از نظر اعرابي و نقش آنها در بيان معاني مختلف بحث مي کند باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
: کتاب هایی که در " و " قران نوشته شده است را مي توان به دسته تقسيم کرد: 1.کتابهايي که تمام آيات قران را ترکيب نموده و نقش اعرابي تمام واژگان قران را در آيه آيه ي آن از اول تا آخر بيان نموده اند؛ همانند : القران الکريم وبيانه/محي الدين درويش،در 10 مجلد- علاوه بر بيان اعراب نکات صرفي آيات در پايان هر چند آيه به بيان وجوه بلاغي آن نيز پرداخته است 2-کتاب هايي که به ترتيب سور قران به بيان وجوه اعرابي آيات مشکل قران پرداخته اند؛ همانند: اعراب القران/مکي ابن ابي طالب، در2 مجلد- که ابن هشام نيز از اين کتاب در مقدمه ي مغني البيب نام برده است. و مانند: /ابن انباري،2مجلد- و کتاب ما مَنَّ به الرحمن/عبدالله بن حسين بن عبدالعکبري ،در2مجلد- و القران/ ابن نحّاس که در 5 مجلد است و در ضمن به بيان و نقد برخي آراء سيبويه نيز پرداخته است. ..... ادامه دارد () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
آیا «همزه»إستفهام و«إن»شرطیه همواره صدارت طلبند؟ آیا اینکه می گویند: «همزه استفهام تمام التصدیر است» صحیح است؟ : خیر. : نمونه ای از صدارت طلب نبودن همیشگی این دو از باب : اگر معنای یا باشد، باید بدل را به همزه استفهام یا إن شرطیه بیاوریم. مثال هایی از : کَیفَ أصبَحتَ أ قویاً أم ضَعِیفاً (أقویا بدل از کیف و ضعیفا عطف بر قویا) مَهما تَصنَع إن خیراً و إن شراً؛تُجزَ بِهِ (إن خیرا بدل از مهما و إن شرا بدل از إن خیرا) إبن مالک می گوید: و بَدَلُ المُضَمَّنِ الهَمزَ یَلِي هَمزاً کَـ«مَن ذا أ سَعِیدٌ أم عَلِيّ» باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
: : 3- کتاب هایی که چند سوره ی معین را کلمه به کلمه موردبررسی لغوی و صرفی و نحوی قرار داده اند؛ همانند: اعراب ثلاثین سورة من القران الکریم-یک مجلد- ابن خالویه (این کتاب در لغت نیزمفصّل است) و جرعه ای از ادب قران- سوره ی دهر- ابوالقاسم علی دوست - 1مجلد و زبان قران- 1مجلد -حمید محمدی 4.کتاب هایی که بر طبق موضوعات یا اصطلاحات نحوی درباره ی اعراب القران نوشته شده اند همانند: - اعراب القران/زجّاج/3مجلد - دراسات لأسلوب القران الکریم/محمد عبدالخالق عظیمة/11مجلد (تألیف این کتاب 25 سال طول کشیده است) - مغنی اللبیب/ ابن هشام/2مجلد(ازمقدمه ی کتاب معلوم است که انگیزه ی ابن هشام در تألیف این کتاب بیشتر ترکیب آیات و بحث نحوی صرف و اجتناب از تکرار بوده است) 5.کتاب هایی که نمی توان اسم آن ها را اعراب القران گذاشت بلکه به عنوان کتاب تفسیر شهرت دارند ولی مباحث ادبی و تفسیر ادبی آیات را بیشتر از مباحث تفسیری دیگر مورد توجه قرار داده اند همانند: -البحر المحیط/ابن حیّان اندلسی/8مجلد ،وعجیب اینکه این کتاب با آنکه بعد از زمخشری نوشته شده و بسیارمفصّل تر ودقیق تر از کتاب "کشاف" است، شهرت کشاف را ندارد -الکشاف/زمخشری/4مجلد - مجمع البیان/طبرسی (مباحث ادبی این کتاب از دو کتاب فوق کمتر است) ادامه دارد () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
به معنای : در آیه 4سوره تحریم،خطاب به دو نفر می گوید: «إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا» با اینکه مخاطب این آیه دو نفر از زنان پیامبر صلی الله علیه و آله می باشند، چرا«»به شکل جمع آمده است؟ : کتاب مشکل إعراب القرآن/ص387: هرگاه درباره عضوی از بدن إنسان سخن گفته شود که تک است و جفت ندارد؛در هنگام تثنیه به لفظ جمع إستعمال می شود. باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
به معنای عبارتی از درباره پیام اخیر: جسم الإنسان- و غيره- ذو أعضاء، و أجزاء، و أشياء أخرى تتصل به، - : ما يلازمه و يتصل به دائما، فلا ينفصل عنه فى وقت، ثم يعود إليه فى وقت آخر؛ كالرأس؛ و الأنف، و الظهر، و البطن، و القلب ... - و : ما يتصل به حينا، و ينفصل عنه حينا، و يعود إليه بعد ذلك؛ كالثوب، و الأدوات الجسمية الأخرى و أشباهها ... فإذا كان فى الجسم ‏ء_واحد_لا_يتعدد، و لا ينفصل عنه، كالرأس؛ و القلب- ضممت إليه مثله جاز فيه ثلاثة أوجه: : الجمع: و هو الأكثر. نحو: ما أحسن رءوسكما. و منه قوله تعالى: «إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما». و إنما عبروا بالجمع مع أن المراد ، لأن التثنية فى الحقيقة جمع لغوى؛ و لأنه مما لا يقع فيه لبس، و لا إشكال؛ فمن المعلوم ألا يكون للإنسان إلا رأس واحد، أو قلب واحد ... : التثنية على الأصل و ظاهر اللفظ؛ نحو: ما أحسن رأسيكما، و أطيب قلبيكما. : الإفراد؛ نحو؛ ما أحسن رأسكما، و أطيب قلبكما. و هذا جائز لوضوح المعنى، إذ كل فرد له شى‏ء واحد من هذا النوع، فلا يشكل، و لا يوقع فى لبس. فجى‏ء باللفظ المفرد، للخفة. أما ما يكون فى الجسد منه ؛ كاليد، و الرجل؛ فإنك إذا ضممته إلى مثله لم يكن فيه إلا التثنية؛ نحو: ما أكرم يديكما، و ما أسرع رجليكما. أما قوله تعالى: «السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما ...» فإنه جمع؛ لأن المراد الأيمان: (جمع يمين، أى: اليد اليمنى). با تشکر از محترم بابت ارسال این متن باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
: الجدول في إعراب القرآن، ج‏26، ص: 182 الفوائد الأحوال التي لا يكون فيها الفعل إلّا لازما. ورد في هذه الآية قوله تعالى وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي فجاء الفعل «أصلح» لازما لأنه بمعنى (بارك). و قد ذكر النحاة التي يكون فيها و هي: 1- إذا كان على وزن فعل: مثل شرف- ظرف 2- إذا كان على وزن فعل أو فعل، و وصفهما على فعيل، مثل: ذلّ و قوي. 3- أن يكون على وزن أفعل، بمعنى صار ذا، مثل: أحصد الزرع أي صار ذا حصاد. 4- أن يكون على وزن افعللّ مثل: اقشعرّ- اشمأزّ. 5- أن يكون على وزن افعنلل، بأصالة اللامين، مثل احرنجم (اجتمع). 6- أن يكون على وزن (افعنلى)، كاحرنبى الديك، إذا انتفش. 7- أن يكون على وزن انفعل مثل: انطلق و انكسر. 8- أن يضمّن معنى فعل لازم، كقوله تعالى: أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي بمعنى (بارك) كما ورد في هذه الآية التي نحن بصددها. 9- أن يكون رباعيا مزيدا مثل: تدحرج- اطمأنّ. 10- أن يدل على سجيّة، كلؤم و جبن و شجع، أو على عرض (حالة عارضة) كفرح و حزن، أو ما دلّ على طهارة أو دنس مثل طهر و نجس، أو على لون كأحمرّ و أخضر، أو حلية: كدعج- و كحل- و سمن- و هزل. و معنى: إن البغاث بأرضنا يستنسر. أي إن الطير الضعيف يصبح قويا كالنسر. و هذا مثل يضرب للذليل يصير عزيزا. باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
: 1- ترتیب اهل مشرق (مشهور امروزی نیز همین است) : الالف ، الباء ، التاء ، الثاء ، الجیم ، الحاء ، الخاء ، الدال ، الذال ، الراء ، الزای ، السین ، الشین ، الصاد ، الضاد ، الطاء ، الظاء ، العین ، الغین ، الفاء ، القاف ، الکاف ، اللام ، المیم ، النون ، الواو ، الهاء ، الیاء ، اللاء 2- ترتیب اهل مغرب (أندلس) : الالف ، الباء ، التاء ، الثاء ، الجیم ، الحاء ، الخاء ، الدال ، الذال ، الراء ، الزای ، الطاء ، الظاء ، الکاف ، اللام ، المیم ، النون ، الصاد ، الضاد ، العین ، الغین ، الفاء ، القاف ، السین ، الشین ، الهاء ، الواو ،الیاء .... ادامه دارد باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB