eitaa logo
دروس الشباب
399 دنبال‌کننده
122 عکس
25 ویدیو
53 فایل
محور مباحث این کانال، علوم اسلامی و دروس حوزوی است. باز ارسال مطالب با ذکر آدرس کانال، مجاز است. ارتباط با ادمین: @Ebn_Ahmad
مشاهده در ایتا
دانلود
قرار روزهای جمعه☝️☝️ علمای اسلام و سیاست و روابط بین الملل
دروس الشباب
#اذان #اقامه #تکرار تکبیر شهادت های سه گانه در اذان #معنا الله اکبر، الله اکبر اشهد ان لا اله الا ا
آیا می دانید از قاعدهٔ ادبی تاسیسی بودن در برابر تأکیدی بودن قیود و جملات، در اصول فقه نیز استفاده شده است؟ مثل اینکه در فرض تعدد امر، مأمور به، یک فعل است؟ یا اینکه هر امری، طالب یک فعل جدید است؟ حتما قاعدهٔ تداخل اسباب و مسببات را در مفهوم شرط خوانده اید. تعدد اسباب مقتضی تعدد مسببات است یا اینکه مقتضی تداخل مسببات است؟ یکی از ادلهٔ عدم تداخل مسببات، اصل تأسیسی بودن کلام است. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
تأثیر پذیری شهید ثانی از فخر رازی دلالت استفهامیه و : از نظر فخر رازی «أی» از الفاظ عمومی است که شامل موجودات عاقل و غیر عاقل می شود. او می گوید: 1. صیغه هایی که شامل موجودات عاقل و غیر عاقل میشود و آن لفظ است، به شرط این که به معنای استفهام، شرط و جزا بیاید. (المحصول/ فخر رازی/ ج2 ص311) نیز در این زمینه میگوید: صیغه در مورد موجودات عاقل و غیر عاقل به کار می رود. این مطلب را جمهور اصولیان از جمله فخر رازی و پیروانش ذکر کرده اند. (تمهید القواعد ص155) https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
#عدالت انتساب اصالة العدالة به علامه حلی با استفاده از کتب اصولی علامه آیا علامه در تعدیل راویان حدیث به اصل عدالت عمل می کرد؟ با وجود این که علامه خبر واحد را حجت میداند اما نسبت به راوی شرایطی مثل عدالت را شرط کرده است. این در صورتی است که راوی مسلمان باشد و جرح و تعدیلی [مجهول] در مورد او نقل نشده باشد. برخی معتقدند که علامه به اصل عدالت عمل کرده و راوی را تعدیل میکند. در معجم رجال الحدیث ج ۲، ص ۳۲۸ اثر در ترجمه احمد بن محمد بن یحیی عطار قمی چنین آمده است: والثاني: تصحيح العلامة، في الفائدة الثامنة من الخلاصة ... ويرده - ما مر - من أن تصحيح العلامة مبنى على بنائه على أصالة العدالة .... (دوم، تصحیح علامه در فایده هشتم از خلاصه است .... و این نظر مردود است؛ زیرا تصحیح علامه مبتنی بر مبنای او بر اصالت عدالت است .......) نتیجه چنین تفکری، عدم حجیت توثیقات علامه در رجال خواهد بود. پاسخ: این که حقیقت عدالت چیست سه دیدگاه وجود دارد: یکی، حسن ظاهر دیگری، اصالت عدالت یعنی وجود ایمان و عدم ظهور فسق و سوم، ملکه نفسانی کسی که به مبنای سوم معتقد باشد قطعاً اصل عدالت نزد او معتبر نخواهد بود. علامه در تعریف عدالت در تهذيب الوصول، ص ۷۸ چنین نوشته است: والعدالة كيفية نفسانية راسخة، تبعث على ملازمة التقوى والمرؤة، ويقدح فيها فعل الكبيرة، والاصرار على الصغيرة، وتعود بالتوبة ... ( عدالت کیفیت نفسانی راسخ در نفس است که موجب ملازمت با تقوا و مروت است. و انجام گناه کبیره و اصرار بر گناه صغیره به عدالت ضربه می زند و این عدالت با توبه بر می گردد.) پس علامه معنای عدالت را ملکه نفسانی میداند از این رو اصل عدالت در نظر او اعتباری ندارد. شاهد دوم: علاوه بر این علامه خبر مجهول الحال را در مواردی حجت ندانسته است. (همان ص ۷۸ وهل يقبل رواية المجهول، الاقوی المنع ...) در صورتی که اگر مبنای او در تعدیل راویان حدیث، اصل عدالت بود باید خبر مجهول را حجت می دانست. علامه در مبادی الوصول می نویسد: بر خلاف ابو حنیفه روایت مجهول الحال پذیرفته نیست؛ زیرا عدم فسق در پذیرش روایت شرط شده است و این شرط مورد جهل است و جهل به شرط مستلزم جهل به مشروط خواهد شد. (مبادی الوصول، ص ۲۰۸: ولا تقبل رواية المجهول حاله، خلافاً لأبي حنيفة؛ لأن عدم الفسق شرط في الرواية، وهو مجهول، والجهل بالشرط يستلزم الجهل بالمشروط.) نیز علامه در تهذیب میگوید آیا روایت شخص مجهول پذیرفته میشود؟ نظر قوی تر منع از پذیرش است. ( تهذيب الوصول، ص ۷۸ وهل يقبل رواية المجهول، الأقوى المنع ..) https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
شبستری در کتاب حق الیقین فی معرفة رب العالمین می گوید: با هستی، نیستی در نسازد، که ضدین اند. و نه نیست و نه هست، _یعنی (امکان)_ اعتباری است و حقیقتی در خارج ندارد. آنچنانکه گفته شد: «أَ إِلهٌ مَعَ اللهِ». https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
سؤال : چرا شیخ نسبت هستی و نیستی را (ضدین) دانسته در حالی که ضدان، دو امر وجودی اند و آنکه یک طرفش وجودی و دیگری عدمی است، نقیضان اند. دوستان فکر کرده و پاسخ را بفرستید.
ادامۀ کلام شبستری و شرح آن: ممکن دروقت هستی واجب الوجود است و بر حقیقت اعتباری عدمی خود باقی است،‌ و اگر نه قلب حقایق لازم آید، و وجوبیت به سبب ظهور وجود اعتباری دیگر است او را، و همچنان واجب دایما بر وجوب ذاتی خود باقی است که به هیچ وجه اعتبار تغییر و تبدیل در او نیاید. و هو الآن علی ما علیه کان. پس با وی وجودی دیگر نیست: ان اللّه لغنی عن العالمین. شرح: با توجه به اینکه نسبت به وجود و عدم مساوی است و وجودش علت می خواهد و عدم علتی که بخشندۀ وجود باشد، علت عدم و گرایش او به ممتنع الوجود خواهد بود، شیخ می گوید: ممکن الوجود (یعنی: ما سوی الله) وقتی به فیض وجود نائل آمد، واجب بالغیر است یعنی به عنایت و عطای غیر که همان خدای تعالی است، وجودش ضرورت می یابد و جانب وجودش راجح می گردد. و از آ«جا که انقلاب ماهیت محال است، و ذاتی از ماهیت جدا نمی گردد، ممکن الوجود، با وجوب غیری تبدیل به واجب الوجود نخواهد شد و بر حقیقت اعتباری عدمی خود باقی خواهد بود. پس وجوب و ضرورت وجود ممکن به اعتبار توجه واجب الوجود (خدای تعالی) به اوست که اگر این نظر بر گیرد، ممکن راهی دیار عدم خواهد شد. از طرف دیگر: از آنجا که واجب الوجود همواره بر وجوب خود باقی است، هیچ تغییر و تبدیلی در او راه ندارد. (علت ذکر این عبارت در اینجا این بود که شیخ می خواهد توهم وحدت وجودی خالق و مخلوق را نفی کند) پس او در هر حالی بر وجوب و کمال خود باقی و غنی از عالمیان و عالم است. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
دروس الشباب
سؤال : چرا شیخ نسبت هستی و نیستی را (ضدین) دانسته در حالی که ضدان، دو امر وجودی اند و آنکه یک طرفش و
برای هر ماهیتی دو مرتبه است: مرتبۀ وجود خارجی که برخی از ماهیت ها موجود و برخی معدوم اند. مرتبۀ ذات که مجرّد از وجود خارجی و صرفا در ظرف ذهن تصوّر می شود در حالی که این وجود جزء ماهیت نمی باشد. به عبارت دیگر: معدوم و نیز ممتنع بر دو گونه است: معدومی كه هم در ذهن معدوم باشد و هم در خارج و هیچ خبری از او نباشد نه در ذهن و نه در خارج. معدومی که در خارج نیست ولی ماهیتش را در ذهن تصور می کنیم ولی وجود ذهنی جزئی از آن نیست. در این قسم، وجود ذهنی، صرفا به عنوان ابزار و آلتی برای دیدار و دیدن ماهیت‏‎لحاظ شده است و از آنجا که جزء ماهیت نیست، از این وجود غفلت می شود. پاسخ سؤال دیروز: شیخ که این دو را ضدان دانست به اعتبار لحاظ ذهنی آنها چنین حکم کرد. اگر چه ممکن است که طور دیگری هم آن را توجیه کرد. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
مرء 1 (مرد) (زن) ¬_لغوی معناشناسی مرء: واژۀ «مرء» که در اصل در توصیف خوردنی ها به کار می رود، به معنای گوارا و خوشایند است. راغب در کتاب مفردات می گويد: ‏ء یعنی: سر معده (لوله ای كه یک طرفش به معده و طرف دیگرش به حلقوم متصل است. و الطعامُ یعنی: غذائى كه با طبع آدمى و شيرۀ مرى و دستگاه گوارش سازگار است. خداوند دربارۀ مهریۀ ای که برخی زنان به شوهر خویش می بخشند می گوید: «فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْ‏ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَرِيئاً» (سوره نساء: 4) یعنی: ؛ پس اگر چيزى از آن (مهریه) را با ميل و رضايت خود به شما بخشیدند، آن را با راحتی و گوارا بخوريد. طبرسى می گوید: ‏ء گوارا و دلچسبى است كه نقصانى ندارد و مرى‏ء آنست كه خوش عاقبت، تامّ الهضم و بى‏ضرر باشد. ابوهلال عسکری در فروق اللغة می نویسد: ‏ء عبارتست از: خالص بدون کدورت و ناصافی. و برای توصیف غذا و هر چیزی که فاسد نشده است به کار می رود. و ‏ء یعنی: خوش عاقبت. (مري‏ء ما فعلت) یعنی: آنچه انجام دادم به خوشی رو به پایان است. ..... ادامه دارد https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
مرء 2 (مرد) (زن) معناشناسی مروّة یا مروءة عبارتست از: اخلاق و صفات پسندیده ای که در مردان وجود دارد، مانند: شجاعت و غیرت و دفاع و تلاش و تحمّل سختی و استقامت. مرحوم مصطفوی در کتاب فی کلمات القرآن الکریم می گوید: (مرد) و مَرْأَة (زن) از ریشۀ سریانی و آرامی مشتق شده است. فرهنگ تطبيقى- آرامى: مار، مارى مرد، آقا. فرهنگ تطبيقى- آرامى: مارت بانو. فرهنگ تطبيقى- سرياني: مرى، مرا مرد. فرهنگ تطبيقى- سرياني: مرتا زن. معناشناسی و از آنچه گفته شد معلوم می شود که بین (مرد) و معنای لغوی اش مناسبت است. زیرا: مرء یعنی: مردی که دارای صفا و جذبه است. در حالی که رجل یعنی: انسانی که از جنس مذکر است. معناشناسی و و پس زن را از این رو یا إمرأة می گویند چون همواره مایۀ خوشی مرد و بلکه خانوادۀ خویش است. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
مرء 3 (مرد) در قرآن: گاه به معنای انسان به کار می رود؛ مانند: «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ. وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ‏» (عبس: 34- 36). معلوم است که قرينه‏ «صاحِبَتِهِ» می فهماند منظور از مرء انسان است. «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ‏ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ‏» (انفال: 24) گاه به معنای مرد است: «ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ‏ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ‏» (بقره: 102). و «يا أُخْتَ هارُونَ ما كانَ أَبُوكِ‏ امْرَأَ سَوْءٍ» (مريم: 28) https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
مرء 4 (زن) گفتیم این واژه فقط بر جنسیت (مؤنث) دلالت نمی کند بلکه به صفات و ویژگی های پسندیده نیز توجه دارد. واژۀ 9 بار در قرآن به کار رفته است که شرح علت ذکر آن حوصله می خواهد: 1- امرأة عمران: إِذْ قالَتِ‏ امْرَأَتُ‏ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ ما فِي بَطْنِي مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّي‏- 3/ 35. منظور مریم مقدس است. 2- امرأة العزيز: قالَتِ‏ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُ‏- 12/ 51. منظور همسر عزیز مصر است 3- ملكة سبأ: وَ جِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ إِنِّي وَجَدْتُ‏ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَ أُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ- 27/ 23. منظور بلقیس است 4- امرأة فرعون: وَ قالَتِ‏ امْرَأَتُ‏ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَ لَكَ لا تَقْتُلُوهُ‏- 28/ 10. منظور آسیه است که موسی را از اب گرفت و بزرگش کرد. 5- امرأة نوح: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ‏ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ‏ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ‏- 66/ 10. 6- امرأة لوط: لَنُنَجِّيَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ‏ كانَتْ مِنَ الْغابِرِينَ‏- 29/ 32. 7- امرأة ابراهيم: وَ امْرَأَتُهُ‏ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ‏- 11/ 71. منظور سارا است. 8- امرأة أبى لَهَب: وَ امْرَأَتُهُ‏ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ‏- 111/ 4. 9- امرأة زكريّا: وَ قَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَ امْرَأَتِي‏ عاقِرٌ- 3/ 41. ناگفته نماند که واژۀ «مرأة» در قرآن به کار نرفته است. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
عید «میلاد حضرت فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)» را خدمت شما عزیزان تبریک عرض می کنم.
📝 در ولایتمداری چیزی کم نداشت.
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 رهبر انقلاب: جنایتکاران سنگدل بدانند که سربازانِ راه روشن سلیمانی رذالت و جنایت آنان را تحمل نخواهند کرد/ این جنایتکاران بدانند که از هم اکنون آماج قطعی سرکوب و مجازات عادلانه خواهند بود/ این فاجعه آفرینی پاسخ سختی در پی خواهد داشت باذن الله 👈 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درپی شهادت جمعی از زائران مزار شهید سلیمانی در حادثه تروریستی در مسیر گلزار شهدای کرمان پیامی صادر کردند. متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به شرح زیر است. 📝 بسم الله الرّحمن الرّحیم دشمنان شرور و جنایتکار ملت ایران،‌ بار دیگر فاجعه آفریدند و جمع زیادی از مردم عزیز را در کرمان و در فضای معطّر مزار شهیدان، به شهادت رساندند. 🔹ملت ایران عزادار شد و خانواده‌های زیادی در سوگ جگر گوشگان و عزیزان خود غرق ماتم شدند. جنایتکاران سنگدل نتوانستند عشق و شوق مردم به زیارت مرقد سردار بزرگشان شهید قاسم سلیمانی را تحمل کنند. بدانند که سربازانِ راه روشن سلیمانی هم رذالت و جنایت آنان را تحمل نخواهند کرد. چه دستهای آلوده به خون بیگناهان و چه مغزهای مفسد و شرارت‌زا که آنان را به این گمراهی کشانده‌اند، از هم اکنون آماج قطعی سرکوب و مجازات عادلانه خواهند بود. بدانند که این فاجعه آفرینی پاسخ سختی در پی خواهد داشت باذن الله. 🔹اینجانب در عزای خانواده‌های مصیبت دیده با آنان همدل وهمراهم و صبر و تسلّای آنان را از خداوند متعال مسألت میکنم. روح مطهر شهیدان انشاءالله میهمان بانوی دو عالم و مادر شهیدان حضرت صدیقه‌ی طاهره سلام الله علیها است. با مجروحان حادثه همدردی میکنم و شفای آنان را از درگاه الهی خواستارم. سیّدعلی خامنه‌ای ۱۴۰۲/۱۰/۱۳ 💻 Farsi.Khamenei.ir
تا دو شنبه تعطیل به حدی گرفتارم که تا روز دو شنبه پیامی بارگذاری نخواهم کرد. ببخشید.
آیه 58 سورۀ (حذف مبتدا) «وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ» (سوره بقره؛ آیه 58) : « و سجده‏كنان از در [بزرگ‏] درآييد، و بگوييد: [خداوندا،] گناهان ما را بريز. » نقد: حطة را چنین ترجمه کرده است: (گناهان ما را بریز) در حالی که حطةٌ فعل امر نیست، مصدر منصوب نائب فعل امر هم نیست بلکه مرفوع است. : «و داخل شويد از در سجده‏كنان و بگوئيد فرو نه از ما بار گناهان ما را » نقد: همان نقد سابق : « و از اين در (در شهر يا در مسجد الاقصى) خاضعانه و سجده‏ كنان داخل شويد، و بگوييد (خدايا خواست ما) ريزش گناهان است؛» نقد: در واژۀ را به معنای عهد ذهنی یا حضوری گرفته است که ظاهرا صحیح است، واةۀ معنای نیست بلکه مدلول التزامی آن است پس همان کنان درست است. و الباقی ترجمه صحیح است. در این ترجمه خبر مبتدای محذوف (مَسألتُنا) یا (حاجتُنا) است که چون لفظ خاصی مهم نیست، و از قرینه معلوم است آن را حذف کرده است. حطط: به معنى فرود آمدن و فرود آوردن است. راغب اصفهانی می گوید: حطّ پائين آوردن چيزى است از بلندى و پایین آمدن نيز گفته ‏اند: «حَطَّ الرَّجُلُ: نَزَلَ» اين كلمه دو بار در قرآن آمده است: سوره بقره آیه 58 که گفتیم. سوره اعراف آیه 161: وَ قُولُوا حِطَّةٌ وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
در یک نگاه فقهی، می توان اموال را به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول- اموال عام یعنی: اموالى كه براى مصلحت عموم تخصيص يافته‌اند، و عبارتند از: 1- زكات، 2- خمس، 3- خَراج، 4- انفال، 5- اموالى كه از راه وقف يا وصيت يا نذر يا ... براى عموم قرار داده شده‌اند. هدف فقیه از طرح این دسته، توضیح ماهیت و انواع اموال عام و نیز بیان احکام مربوطه و روش مصرف آن است. مدار كلام در اين گروه بيان انواع اموال عام و احكام مربوط به هر نوع و طريقه انفاق آن اموال مى‌باشد. دسته دوم- اموال خاص یعنی: اموالی که مربوط به اشخاص مى‌باشند، هدف فقیه از طرح این دسته، الف- بيان احكام تصرّف در اموال خاص، برخی از ابواب فقهی که به این هدف می پردازند عبارتند از: 1- بيع (خريد و فروش)، 2- إقالَه، 3- سرقفلى، 4- خيارات، 5- شُفعَه (حق اولويّت يك شريك)، 6- إجارَه، 7- جُعالَه، 8- مُزارَعَه (نوعى از شركت سرمايه و كار)، 9- مُساقات (نوع ديگرى از شركت سرمايه و كار)، 10- مغارسة (نوعى ديگر از شركت سرمايه و كار)، 11- مضارَبَة (نوعى ديگر از شركت سرمايه و كار)، 12- سَبق و رِمايَة (شرط بندى با عوض)، 13- شركت (تعلّق مال يا حقّى به بيش از يك نفر)، 14- غصب (استيلاء جائرانه بر مال غير)، 15- رهن (گرو)، 16- حَجْر (منع كردن كسى از تصرف در مالى كه در يد اوست)، 18- صلح (پرداخت مقدارى مال يا منفعت مال يا واگذارى حق بطور سازش)، و ... ب- بيان اسباب شرعي تملّك و عدم تملّك اموال خاص و نيز بيان اسباب شرعيّه كسب حقّ خاص مربوط به اموال. برخی از ابواب فقهی که به این هدف می پردازند عبارتند از: 1- عارِيَة (گرفتن مال كسى براى استفاده از منافع آن مجّاناً)، 2- لُقَطَة، 3- احياء زمينهاى مَوات، 4- حِيازَت، 5- صيد، 6- تبعيّت، 7- ضِمان (عهده‌دار دين كسى شدن)، 8- غَرامات، 9- حوالَه، 10- قرض و دين، 11- وديعة و امانتدارى، 12- فرائض (ارث). https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
بازخوانی دیدگاه‌ های دانشمندان مسلمان در معنا و اشتقاق «ربّ».pdf
459.1K
مقاله بازخوانی دیدگاه‌ های دانشمندان مسلمان در معنا و اشتقاق «ربّ» چکیده : با توجه به اهمیت و جایگاه محوری اسم «ربّ» در نظام معنایی قرآن کریم، در این مقاله با نگاهی تاریخی ـ انتقادی به بازخوانی دیدگاه‌های دانشمندان مسلمان در مورد واژه «ربّ» و اشتقاق و معنای آن پرداخته می‌شود؛ تا ضمن دستیابی به تصویری روشن از روش‌های مورد استفاده در معناشناسی واژگان قرآنی و نتایج حاصل از آن، نقاط قوت و ضعف آن‌ها آشکار گردد و زمینه استفاده از روش‌های روزآمد جهت رفع نارسایی‌های موجود فراهم آید. از مجموع اقوال و شواهد مورد استناد فرهنگ‌نویسان متقدم چنین برمی‌آید که واژه «ربّ» ـ که همگی آن را از ریشه مضاعف رب‌ب دانسته‌اند ـ در زبان عربی پیش از اسلام در معنای «مالک» به کار می‌رفته ‌است، و حتی برخی، مبدأ اشتقاق «ربّ» را «تربیة» (از ریشه ناقص رب‌و) دانسته‌اند. با توجه به دیدگاه‌ دانشمندان مسلمان در باب اشتقاق و لزوم قرابت توأمان ریشه و معنا، فرهنگ‌نویسان متقدم می‌بایست «ربّ» را واژه‌ای جامد تلقی می‌کردند چرا که از سویی پیوند معنایی میان صورت اسمی «ربّ» با کاربردهای فعلی ریشه رب‌ب روشن نبوده است و از سوی دیگر، پیوند میان ریشه‌های رب‌ب و رب‌و. ... https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
فتوایی احتمال قوی می رود که دلیل مسأله ای که ذیلا توضیح می دهم، جز شهرت فتوایی نباشد: (عصیر عنبی إذا غلا و اشتدّ و لم یذهب ثلثاه و لم ینقلب خلّا) هرگاه آب انگور به جوش آید و قوام یابد، و دو سومش تبخیر نگردد و تبدیل به سرکه نشود، نجس است . : مرحوم شهید اول و ثانی و نیز علامه حلی تصریح می کنند که هیچ نصی بر نجاست آن نداریم. شهید ثانی در کتاب الحدود الفصل الرابع فی الشرب فی فرماید: نجاست آن یا مستند به حرام بودن آن است همانند سایر مسکرات، و یا چیز دیگری (شهرت فتوایی). https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
وجوه ابهام یا ایهام در زبان عربی و تأثیر آن در ترجمه قرآن کریم
495.6K
وجوه ابهام یا ایهام در زبان عربی و تأثیر آن در ترجمه قرآن کریم پیشینه: پژوهشهای متعددی در زمینه ابهام و ایهام صورت گرفته است. اسعد عرار (۲۰۰۳م.) به بررسی ابهام در واژگان و ساختارهای نحوی و صرفی زبان عربی پرداخته است. تمام حسان (۲۰۰۶م) نیز پس از توضیح کوتاهی در باب عوامل ابهام (لبس)، به بررسی برخی نمونه های آن در مسائل صرفی و نحوی پرداخته است. کریمی نیا () به پاره ای از این ابهام ها به عنوان نمونه اشاره کرده است و بازتاب آن را در ترجمه های فارسی نشان داده است. جواهری (۱۳۸۷) به صورت محوری به موضوع ابهام و ترجمه کریم پرداخته است. وی در این پژوهش و در روش شناسی ترجمه قرآن کریم (۱۳۹۱)، با بیان انواع ابهام مباحثی در باب ماهیت و امکان وجود ابهام در قرآن کریم مطرح نموده است. اما درباره ابهام نحوی به ذکر نمونه هایی اکتفا کرده است. از سوی دیگر، سعید نجفی اسداللهی (۱۳۸۶) به بررسی هجده مقوله زبانی در زبان عربی و فارسی پرداخته است و رساتر بودن زبان فارسی در بیان معانی را تبیین نموده است و چنان چه گفته شد، برخی این موضوع را با عنوان ایهام مطرح نموده اند. محسنی (۱۳۸۴) ایهام را به سه نوع واژگانی ساختاری و گشتاری تقسیم کرده است و خرقانی (۱۳۸۹) ایهام واژگانی - ساختاری و چند گونه خوانی را نیز به آن اضافه میکند. وی معتقد است با قبول چند معنایی می توان گستره معنایی برداشت شده از قرآن را به یک احتمال منحصر نساخت. در باب مقایسه میان ..... https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
سیاق از دیدگاه علم اصول.pdf
500.5K
سیاق از دیدگاه علم اصول چکیده اگرچه حجیت سیاق از مباحث مهم اصول فقه است ولی اصولیون کمتر به آن پرداخته و گاهی فقط به ذکر جمله ای در این باره بسنده کرده اند. ایراد برخی اصولی ها و اجمال و ابهام در تعریف شرایط و جزئیات بحث سیاق نگارنده را بر آن داشته تا نگاه مستقلی به این بحث داشته باشد و به نقش سیاق و حجیت آن در استنباط گزاره های دینی و ضرورت بحث از آن در علم اصول بپردازد. تحقیق و بررسی درباره این موضوع این نکته را به دست میدهد که سیاق یکی از مهمترین ابزار فهم مراد متکلم است و نه فقط برای مفسران قرآن کریم بلکه در نظر اصولیون و فقها نیز اهمیت بسزایی دارد بدین روی شایسته است در علم اصول باب مستقلی به این بخش اختصاص یابد تا اصولیون تفصیلاً به بحث «سیاق» بپردازند. واژه های کلیدی سياق، حجيت، وحدت سیاق سیره عقلا، سيرة اصحاب و فقها. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
چرا یا یا یا یا ... ؟ پس از مصیبت انفجار بمب در مزار شهید حاج ، دوستی که خاطرش برایم خیلی عزیز است -از شدت گفت: «اگر ما هم چونان کشورهای عربی با آنها کنار می آمدیم، الآن ترور و انفجار نداشتیم و دنیایمان آباد بود» می شناختمش، شدت اندوهش بر شهدای عزیز این حاثه، باعث شد چنین بگوید و گرنه خودش مردی جنگی بوده و هست. گفتم: چرا امام حسین علیه السلام کنار نیامد تا دنیایش آباد باشد؟! می دانم که برخی مذهبی نمایان خواهند گفت: کار شیران را قیاس از خود مگیر ولی «هیهات منا الذلة» آیین نامۀ عملی هر کسی است که سید شهیدان عالم الگوی اوست. بعد از این گفتگو خودم به فکر فرو رفتم که چرا برخی می گویند: نه نه جانم فدای با خود گفتم: آیا قرآن و روایات هم بین سرزمین های اسلامی، مرزبندی کرده اند؟ آیا معنای خویش را از دست داده است؟ مرزبندی بین مسلمانان (افغانستان، کشمیر، پاکستان، ایران، عراق، بحرین (به قول آن ملعون دختر ایران که شوهرش دادند)، لبنان، فلسطین، عربستان، اردن، مصر....) این مرزیندی کار که بود؟ روایاتی که مضمونی شبیه (من أصبح و لم یهتمّ بأمور المسلمین) دارند، چه می شوند؟ اساسا ( ) چه می شود؟ و وظیفۀ کیست؟ بله ممکن است برای مردم برخی مناطق، اولویت داشته باشد ولی تکلیف همگانی را از دوش ما بر نمی دارد. خلاصه آنکه: اگر غزه یا هر جای دیگری از سرزمین های اسلامی به دست کفار بیافتد به حکم آیۀ (َ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً ) همگی ما در محضر الهی سرافکنده ایم (وَ تَرى‏ كُلَّ أُمَّةٍ جاثِيَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى‏ إِلى‏ كِتابِهَا) . محمد علی جوان (فاش می گویم و از گفتۀ خود دل شادم * بندۀ عشقم از هر دو جهان آزادم) https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
و مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 263 اصطلاحی طلاّب علوم دینیه دارند، می گویند: مقام ثبوت و مقام اثبات. مقام ثبوت یعنی مقام واقع. در مقام واقع و نفس الامر، هر چیزی در یك حد و درجه ای است. به قول فلاسفه ی جدید، شی ء فی نفسه و شی ء برای ما. مقام ثبوت، مقام شی ء فی نفسه است و مقام اثبات، مقام شی ء برای ماست. توضیح مطلب این است: فرض كنید یك عده پزشك قلب در یك شهر وجود دارند. در مقام واقع و نفس الامر ممكن است همه ی اینها در یك درجه باشند و ممكن است آقای «الف» درجه اش در حد اعلا باشد یعنی بهترین و متخصص ترین و عالمترین طبیب قلب باشد، آقای «ب» درجه ی دوم، آقای «ج» درجه ی سوم و آقای «د» درجه ی چهارم باشد. اما مردم چگونه می شناسند؟ آنها در نزد مردم چه ارزش و اعتباری دارند؟ آیا ارزش و اعتباری كه اجتماع برای آنها قائل است، با ارزش و اعتباری كه در واقع و نفس الامر دارند یكی است؟ آقای «الف» كه پزشك درجه ی اول قلب است، جامعه هم او را به عنوان پزشك درجه ی اول می شناسد؟ آقای «ب» كه پزشك درجه ی دوم این شهر است، جامعه هم او را پزشك درجه ی دوم می شناسد؟ گاهی همین طور است. ولی ممكن است عكس مطلب باشد؛ یعنی اجتماع در اثر عواملی، تبلیغاتی، اشتباهاتی، جریاناتی، در مقام اثبات و در مقام شی ء برای ما، درست بر خلاف واقع قضاوت كند: پزشك درجه ی چهارم را اول بداند، سوم را درجه ی دوم و دوم را درجه ی سوم بداند و آن را كه در واقع درجه ی اول است، درجه ی چهارم به شمار آورد. پس در اینجا مقام اثبات با مقام ثبوت فرق می كند، شی ء برای ما با شی ء فی نفسه فرق می كند. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
اسماء الله و وضع: برخی گفته اند: 1. برای وضع علم، ابتدا باید خود آن شیئ را تعقل و ادراک کرد. 2. خداوندی که تعقل ذاتش ممکن نیست و ادراک او از عهده عقل بیرونست چگونه برایش اسم علم وضع شده است؟ پاسخ: اولا: این تسمیه از جانب خود اوست یا بلا واسطه یا باواسطه ، و او ذات خود را خوب می شناسد. ثانیا: از او در جهان وجودی ظاهر تر و هویداتر چیزی نیست و از کثرت ظهور مخفی شده و در حق او گفته شده:(یا من هو اختفی لفرط نوره). المفصل فی شرح المطول ج۱ ص ۱۱۲. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
صلّى اللّه عليه و آله: احکام ویژۀ پیامبر گرامی اسلام براى رسول خدا احكام ويژه‌اى تشريع شده كه ديگران مشمول آن‌ها نيستند. بیشتر اين احكام - كه شمار آن‌ها بين پانزده تا هفتاد، بلكه بيشتر مى‌باشد- در باب‌هاى مختلف از جمله باب نكاح آمده است. بعضى نيز در اين باره كتاب مستقلى نوشته‌اند. نمونه‌هاى اين احكام عبارتند از: 1. وجوب صلوات بر آن حضرت و آل او در نماز. 2. وجوب نماز شب، مسواك زدن و قربانى كردن در عيد قربان. 3. جواز ورود به مكّه بدون احرام. 4. حرمت بلند كردن صدا بر صداى آن حضرت به هنگام سخن گفتن با ايشان. 5. حرمت صدا زدن آن گرامى از پشت حجره‌ها. 6. حرمت زنان آن حضرت بر ديگران پس از رحلت آن حضرت. 7. عنوان «امّ المؤمنين» داشتن همسران ايشان. 8. جواز ازدواج با بيش از چهار زن به عقد دائم. 9. جواز اجراى صيغۀ عقد ازدواج به لفظ هبه. منبع: فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام؛ ج‌1، ص: 306 جمعى از پژوهشگران زير نظر شاهرودى، سيد محمود هاشمى، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، 3 جلد، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، 1426 ه‍ ق https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ارتباط ولایت با نبوت از کتاب مظهر العجائب.pdf
97.6K
فایل فوق، شعری است که مصرع اول سی بیت آن با و مصرع دومش با شروع می شود. این اشعار از کتاب مظهر العجائب می باشد. معرفی کتاب فوق: «مظهر العجایب» مثنوی فارسی از آثار عطار نیشابوری است که در ذکر فضایل علی (ع) و کرامات آن حضرت سروده شده است. در انتهای کتاب نیز یکی دیگر از آثار عطار به نام «مظهر الاسرار» به چاپ رسیده است. برخی با تأکید بر سنی بودن عطار، انتساب این کتاب را به عطار انکار می کنند. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
چند نکته که خوب است طلاب و دانشجویان در فراگیری هر علمی به آن توجه کنند تا به تحصیل هدفمند علوم بپردازند. الف- آگاهی از رؤوس ثمانیۀ پیرامون هر علمی که می آموزند. ب- آگاهی از سير تطوّر و تحوّل آن علم تا زمان کتابی که قصد خواندن آن را دارد. در این صورت خواهد دانست که نویسنده از کسانی متأثر است یا نقد او ناظر به چه کسانی است. خصوصا مشایخ و جوّ علمی زمان مؤلف، در این صورت خواهد دانست که نقدهای کتاب، ناظر به چه کسی است؟ ج- جايگاه علم مورد بحث در بين علوم اسلامي و نقش آن در فهم متون ديني د- معرفي كتاب و مؤلف آن از زبان علماء تا ارزش آراء او بر انگیزه اش بیافزاید. ه- معرفي روش مؤلف (منهج دراسي مؤلّف) و- اهميت و فايده آشنايي با آراء منقوله در كتاب https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB