✅دیباج هشتاد و پنجم
🔶موازنه عرضه و تقاضا در «ابتذال»
🖊علیرضا مکتبدار
📌پس از مدتها، همه دور هم در یک مهمانی جمع شده بودیم. چهره ها تغییر کرده بود، بچه ها قد کشیده بودند، دیوار خجالت و رودربایستی قطورتر شده بود.
📌بعد از اینکه چند دقیقه، به اندازه صرف یک چایی، به خوش آمدگویی و ابراز خرسندی از دیدار دوباره گذشت، کم کم صدای گامهای سکوت به گوش میرسید. سکوت که پشت در بود، در را گشود و رفت و در صدر مجلس نشست. هیبتش بر تمام مجلس سایه انداخت.
📌دیگر کسی حرف نمیزد، نگاهها از چهره ها گرفته شد و به سمت و سویی دیگر رفت.
📌کم کم چهره سکوت خوفناک میشد.
سکوت همچون نمایشگری بزرگ، نشان میداد که هر یک از حاضران در مهمانی، سرگرم چه کاری است.
📌مردها آن سوتر، جوکهای بی مزه و مسخره تعریف میکردند و زور خنده را با بردن دستها به سمت دهان، میگرفتند.
📌آن طرفتر، زنها صفحه زندگی دیگران را ورق میزدند و میخندیدند و یا آه حسرت میکشیدند.👇👇
📌در گوشه کنار خانه، کودکان و نوجوانان دختر و پسری هم بودند که همچون کبک، سر در برف سرد و کشنده فن آوری فرو برده و از آنچه پیرامونشان میگذشت، فارغ بودند.
📌پدربزرگ و مادربزرگ اما، اندوهگین به تماشای این تصویر تراژدیک نشسته و گاهی به چشمهای هم خیره میشدند و آه میکشیدند.
📌آن دو، با دریایی از تجربه و کوهی از خاطره میتوانستند هیبت سکوت را در هم شکنند و به جای سکوت، فضا را با نغمه دلربای سخنشان، به گلستان بدل کنند.
📌اما چه میشد کرد؟ به گفته «امیل کوندرا»، تعداد قابل توجهی از انسانها، تمایل عجیبی به چیزها و افکار و رفتار سطحی و مبتذل دارند.
📌او به پدیده ای با عنوان «جذابیت انکارناپذیر ابتذال» اشاره میکند که هواداران بسیاری دارد.
📌موسیقیها و فیلمها و داستانها و تصاویر فرومایه و مبتذل، همواره طرفدارانی دارد و شمار این طرفداران در دوران سیطره فناوریهای نوین و گسترش شبکه های اجتماعی، افزایشی چشمگیر یافته است.
📌برخی ابتذال را تولید، عرضه و از آن کسب سود میکنند و برخی همواره عطش تقاضای آن را دارند و اینگونه است که همیشه موازنه میان عرضه و تقاضای ابتذال برقرار است.
📌دیگر کسی ارزش گوهرهای سُفته تجربه و مرواریدهای غلطان دانش بزرگترها را نمیداند.
📌دیگر کسی سعدی، حافظ، شاهنامه، مثنوی و... نمیخواند و یا به تماشای اثری هنری نمینشیند.
#ابتذال
#فرهنگ
#روزمرگی
#عرضه_و_تقاضا
#فناوری
#سعدی
#حافظ
#مثنوی
@Deebaj
✅دیباج هشتاد و ششم
🔶گفتگو کنیم!
🖊علیرضا مکتبدار
📌در نمایشگاه کتاب بیروت، یکی از دوستان که مسؤول غرفهای ایرانی بود از من خواست با حضور در غرفه، با ناشری مسیحی درباره اسلام، به گفتگو بنشینیم.
📌با دوستم گرم صحبت بودم که پیرمردی خوش پوش و مرتب، با کت و شلواری کرمی رنگ و کراواتی خوش رنگتر، با ادب و متانت وارد غرفه شد و پس از خوشامدگویی و تعارفهایی به سبک ایرانی، روی صندلی نشست.
📌زیبایی لبخند، چهره باوقارش را زینت کرده بود. بعد از تعارفات معمول، کم کم سر صحبت باز شد و اسلام شد موضوع محوری گفتگو.
📌البته آدم بی اطلاعی نبود، به هر حال صاحب و مدیر یک انتشارات در کشور آزادی باورها و اندیشهها بود؛ اما با همه اینها، نگاه تنگنظرانه او نسبت به پیغمبر اکرم (ص) مرا شگفتزده کرد؛ همان نگاهی که از گذشتههای دور اربابان کلیسا و در دوران جدید، اربابان رسانه به خورد اذهان مخاطبان خود میدهند.
📌وقتی به او گفتم مسلمانان ومسیحیان باید بر محور نقاط مشترک با هم گفتگو کنند تا بدفهمیها برطرف گردد، کمی به جلو خم شد و حالت زبان بدنش را جوری تنظیم کرد که با تندی جملهای که میخواست بر زبان آورد، همخوانی بیشتری داشته باشد.
📌 با تندی گفت:
کدام نقطه و محور مشترک؟! ما با یکدیگر هیچ نقطه مشترکی نداریم.
📌و ادامه داد:
پیامبر شما، پیامبر تیغ و شمشیر بود! (و البته با این جمله میخواست بر وجه محبت و رحمانیت در آیین مسیحیت تاکید بیشتری داشته باشد.)
👇👇
📌هرچند این جمله به اندازه کافی کلیشهای و مبتذل بود که مانع از آچمز و میخکوب شدن من و دوست فاضلم شود.
📌من نیز با یک جمله کوتاه به واکنش او پاسخ دادم:
محور و نقطه مشترک برای گفتگو، میتواند «اخلاق» باشد.
📌خیلی زود مقصود از این جمله کوتاه- که خاستگاهی قرآنی دارد- در ذهن آن پیرمرد حقیقتجو، به اصطلاح ماسید و او که تا چند لحظه پیشتر وضعیت حمله به خود گرفته بود، با تکان دادن سر و غنچه کردن لبهای کبودی که از زیر ابر سپید سبیلهایش کاملا پیدا بود، سپر انداخت و برای ادامه «گفتگوی اسلام و مسیحیت» چراغ سبز نشان داد.
#تجربه_نگاری
#اخلاق
#اسلام
#مسیحیت
#گفتگو
#رسانه
#لبنان
#بیروت
#کتاب
@Deebaj
✅دیباج هشتاد و هفتم
🔶پلهی قناعت
🖊علیرضا مکتبدار
📌بعضی از ما از زندگی توقعِ زیادی، داریم و وقتی به آرزوهای بلندمون نمی رسیم، رنجیدهخاطر، افسرده و ناامید میشیم.
📌اگه ارتفاع بام توقعمون تو زندگی رو کمی کوتاهتر کنیم، با پلکان قناعت راحت میتونیم به پشت بام آرزوهامون بریم و آسمان رو که به رنگ آبی خوشبختی رنگ شده ببینیم که آفتاب زندگی از وسطش به همه جا نور میپاشه.
📌بی تعارف، همهمون میدونیم که زندگی هر چی بخوایم رو بهمون نمیده، پس چرا الکی خودمونو سبک کنیم.
📌عوض این کار میتونیم قدر چیزایی رو که داریم بدونیم و از داشتن اونا لذت ببریم.
📌قناعت، گنجی تموم نشدنیه. آدم قانع و البته تلاشگر، دنیا به کامشه، اما آدم پرتوقع، همیشه کامش از حسرت از دست دادن گذشتهها و حرص و آز نسبت به آینده نیومده، تلخه.
«الحياة لا تعطيك كل ما تحب ..
لكن القناعة تجعلك تحب كل ما لديك.»
📌زندگی هر چه را که می خواهی به تو نمی دهد..
اما قانع بودن باعث می شود که چیزی را که داری دوست داشته باشی...
#قناعت
#خوشبختی
#زندگی
#معنای_زندگی
@Deebaj
✅دیباج هشتاد و هشتم
🔶سنجهی دانش
🖊علیرضا مکتبدار
📌هفتم ذی الحجة، سالروز شهادت شخصیتی ستُرگ است که به «باقر العلوم» نامبُردار گردیده است. او بهراستی، به حقیقت دانش و فضل آراسته و از هر گونه عیب و کاستی پیراسته بود.
با کشتی وجودش دریاهای دانش را میشکافت و گوهرهای آن را برای جویندگان دانش آشکار میساخت. به تحلیل و تحریر دانشهای انبیای الهی میپرداخت و کام تشنگان دانش را با شراب زندگیبخش علم سیراب میساخت.
📌او که خود از ابتدا بر فراز قله دانش ایستاده است، برای کسانی که در دامنه کوه دانش به سمت قله آن در حرکت و یا در فراز و نشیبهای آن سرگردانند، سنجه و معیاری معرفی میکند تا با آن عیار دانش خویش را بسنجند و لاف در غریبی نزنند.
📌از نگاه امام، عیار دانش مدعیان را میتوان با دو سنجه سنجید: گریز از رشک و حسد و پرهیز از غرور و خودبزرگبینی.
عالم کسی است که به بالادست خود رشک نورزد و فرودستان خویش را کوچک نشمارد: «لا یکونُ اَلعَبدُ عالِماً حَتّی لا یکونَ حاسِداً لِمَن فَوقَهُ و لا مُحَقِّراً لِمَن دُونَهُ.» (حرّانی، تحف العقول)
📌آنان که تنها هنرشان محصورساختن ذهن خویش در پشت خطوط عمودی و افقی کتابها است و پلک سنگین خودبینی، دیدگان آنان را بر دیدن تواناییها و قابلیتهای دیگران بسته است، بههیچوجه درخور نام «عالم» نیستند.
📌دانشمند حقیقی به فرادست خود رشک نمیورزد، پس کمر به بیآبروساختن او و انکار دانشش نمیبندد و فرودست خویش را نیز کوچک نمیشمارد و حتی از او نیز می آموزد چرا که نیک میداند که هر کسی چیزی برای آموختن به او دارد.
#امام_باقر_ع
#علم
#عالم_واقعی
#حدیث
@Deebaj
✅دیباج هشتاد ونهم
🔶کلوخهی غم
🖊علیرضا مکتبدار
📌انسان که جای خود دارد، حتی حیوانات و گیاهان هم غم و شادی دارند.
📌نمیدانم، حیوان-از هر نوعش- شادیش را شاید با آواز و اندوهش را با ناله بروز دهد و گیاه، سرخوشیاش را با برگ و گل شادابی و اندوهش را با پژمردگی.
📌اما انسان؛ انسانی که رشد کرده و به بلوغ عقلی و عاطفی رسیده، شادیاش را نثار دیگران میکند و در فضا عطر شادمانی میپراکند، ولی آتش اندوهش را درون خویش پنهان میسازد و با آشکارساختن آن، صفحه دل دیگران را سیاه نمیکند.
📌او از خون دل، درخت چهره را آبیاری کرده، سبز و شاداب نگاه میدارد، نه آنکه با سوز نالهاش، آتش به گلستان زندگانی دیگران اندازد.
«با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام
نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش» (حافظ)
📌علی علیه السلام که دریاهای اندوه را لاجرعه سرمیکشید و دم برنمیآورد، در وصف مؤمن فرمود:
«مؤمن، شادیش در چهرهاش نمایان و اندوهش در قلبش پنهان است.»
📌و به قول هوشنگ گلشیری:
«کلوخهی غم را باید به آب دهان خیس کرد و به زبان هی چرخاند و چرخاند و بعد فرو داد. گفتن ندارد.»
#امام_علی_ع
#حافظ
#حدیث
#شعر
#هوشنگ_گلشیری
#غم
#زندگی
#مؤمن
@Deebaj
5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅دیباج نودم
🔶راهی به رهایی
🖊علیرضا مکتبدار
📌داشتم با دوستی اهل دل گفتگو میکردم. روی گشاده و دل فراخش، رشکبرانگیز بود. با «سختیها»ی زندگی به «آسانی» کنار می آمد و این برای من معمایی گیجکننده بود! چگونه میتوان از آتش سختیها چنان سرافراز برون آمد که نه شهپر ایمان بسوزد و نه کوه استوار عزت نفس ذوب شده، فروریزد؟
📌دیری نپایید که پاسخ این چیستان را در قرآن یافتم؛ آنجا که خداوندگار جهان پس از آنکه با برگزیده آفریدگان خود درباره سینه فراخی که به او داده تا کوه گران سختیهای کمرشکن را همچون کاهی بیانگارد، سخن میگوید، با تأکیدی دوچندان به او بشارت میدهد که:
«پس، از پى دشوارى آسانى است. [آری] بی تردید با دشواری آسانی است.»
📌 نه تنها از پی هر دشواری آسانی است که در دل هر دشواری آسانی است؛ یعنی راه نیل به آسانی، گذر از هزارتوی وحشتآمیز سختیها است و مادر زندگی با واردکردن فشار سختیها، کودک شیرین آسانی را میزاید. این تأکید بر روی تأکید، در وجود انسانی که اهل باور است، جایی برای موریانه تردید باقی نمیگذارد.👇👇👇
📌از آن پس، هرگاه همه درهای زندگی –بهظاهر- به رویم بسته میشد، یقین داشتم اگر خوب جستجو کنم روزنی خواهم یافت و اگر زمین چنان بر من تنگ شود که گنجایش حتی من را هم نداشته باشد، به زودی گشایشی ایجاد خواهد شد.
📌تا به این فراز از دعای عارفانه «عرفه» برخوردم، آنجا که کشتی امنِ روان در دریای پرتلاطم زندگی، حسین علیه السلام، به پروردگار خویش می گفت:
📌«تو پناهگاه منی زمانی که راهها با همه وسعتشان درماندهام کنند و زمین با همه پهناوریاش بر من تنگ گیرد و اگر رحمت تو نبود، هر آینه من از هلاک شدگان بودم».
خدایی که دعای زکرّیا را اجابت کرد و با بخشیدن یحیی به او، شب سیاه ناامیدیاش را به روز روشن امید مبدل ساخت و یونس غرق در تاریکیهای چندلایه را از دل ماهی، رهایی بخشید و با شکافتن دریا، ستمدیدگان بنی اسرائیل را به ساحل آرامش رسانید و ساحران فرعون را که سالیانی دراز به روی خورشید حقیقت خاک میپاشیدند، از غرقهشدن در مرداب هلاکت رهانید.
📌 آری این خدا میتواند همیشه از دل سختیها راهی به سوی آسانی بگشاید.
#عرفه
#امام_حسین_ع
#زندگی
#سختی
#آسانی
#معنای_زندگی
#امید
@Deebaj
✅دیباج نود و یکم
🔶دین فردی، دین اجتماعی
🖊علیرضا مکتبدار
📌فروکاستن مقوله «دین» به امری شخصی و راندن آن از ساحت «جامعه» به گوشه دیرها، صومعهها، مسجدها و خانقاهها، تاریخی دراز دارد.
📌این تقلیل جایگاه دین، از دو عامل اساسی سرچشمه میگیرد: نادانی و غرضورزی.
📌ناآگاهان چون دین را بهدرستی نشناختهاند، برای آن نقشی در اجتماع متصور نمیشوند. راهکار مناسب درخصوص این دسته، تبیین ابعاد اجتماعی دین برای آنان است.
📌اما غرضورزان، از انکار ابعاد و نقش اجتماعی دین، اهدافی را دنبال میکنند که برای دینداری و دینداران بسی خطرناکتر است و:
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد.
📌در قرآن کریم و سایر منابع اسلامی، دلایل و شواهد فراوانی بر نقشآفرینی دین در عرصه جامعه، گواهی میدهند. از جمله در باب «دعا» که در دین جایگاهی بسیار برجسته دارد، حدیثی دلنشین، به زیبایی تمام اهمیت بُعد اجتماعی دین را گوشزد میکند.
📚على بن ابراهيم از پدرش اينگونه نقل مىكند:
عبد اللّه بن جندب را در موقفِ [عرفات] دیدم و وقوفی نیکوتر از وقوف او ندیدم. پیوسته، دو دستش به سوی آسمان، بلند و اشک هایش بر گونه هایش روان بود، به طوری که به زمین می ریخت. وقتی مردم [از عرفات] باز گشتند، به او گفتم:
ای ابو محمّد! هرگز وقوفی بهتر از وقوف تو ندیده ام.
گفت: به خدا سوگند که من، جز برای برادرانم دعا نکردم؛
👇👇
زیرا ابو الحسن موسی [کاظم](علیه السلام) به من خبر داد که هر کس برای برادرش، پشت سرِ او دعا کند، از عرش ندا می آید:
«و برای تو باد، صد هزار برابر [آنچه برای برادرت دعا و درخواست کردی]!».
از این رو، من خوش نداشتم که یکصد هزار دعای تضمین شده را بهخاطر یک دعا که نمیدانم مستجاب میشود یا نه، رها کنم!
#دعا
#عرفه
#عرفات
#حدیث
#برادر_دینی
@Deebaj
✅دیباج نود و دوم
🔶جرعهنوشان غدیر
🖊علیرضا مکتبدار
📌«غدیر» در لغت به تالاب و برکهای گویند که آب باران و سیل در آن جمع میشود.
📌اما «غدیر خم» اقیانوسی است بی پایان و بشریت در درازنای تاریخ، جرعهنوش آن.
📌در محل غدیر خم، در واپسین روزهای حیات آخرین و برترین پیام آور الهی، آیهای بر پیامبر نازل شد که از «اکمال دین» و «اتمام نعمت» سخن میگفت.
📌رسالت در شُرف پایان بود اما پیام و آموزههای آن باید به فرزندان آدم تا انتهای عمر دنیا میرسید، پس شانههایی سترگ و استوار باید سنگینی این امانت بزرگ را بر خود هموار میکرد.
📌پیامبر در میانه مکه و مدینه و بر کناره غدیر خم، خیل بیشمار حاجیان را بر ولایت علی علیه السلام گواه گرفت و ولایت و فرمانبری از او را از ایشان خواستار شد.
📌دسته دسته حاجیان، منصب ولایت را به حضرت تبریک گفتند اما تنها عده کمی نوشیدن از زلال غدیر را بر سرکشیدن جامهای زهرآگین غرور و تکبر ترجیح دادند.
📌 جانی که جرعهنوش غدیر شد، «نامیرا» و آنکه جامهای پی در پی هوس را سر کشید، مردار شد، هر چند در میان زندگان آمد و شد کند.
📌«ولایت» لُبّ و لباب «رسالت» است. جرعهنوشان غدیر، از رسالت به ولایت راهبر شدند و دیگران، حتی جانب رسالت را نیز فرو گذاشتند.
«بزرگداشت غدیر»، پاسداشت ولایت است و ولایت چراغ راه هدایت تا رسیدن به سرمنزل سعادت.
#غدیر
#ولایت
#اکمال_دین
@Deebaj