🔶طلب آمرزش
🔹خدايا! بر من ببخشاى نگاههايى را كه نبايد
🔹و سخنانى كه به زبان رفت و نشايد
🔹و آنچه دل خواست و نبايست
🔹و آنچه بر زبان رفت از ناشايست.
#دعا
#نهج_البلاغه
#علی_علیهالسلام
#آمرزش
#استغفار
#ترجمه_سید_جعفر_شهیدی
@Deebaj
✅دیباج ۱۳۶
🔶محــرّک ساکــن
🖊علیرضا مکتبدار
📌مردِ تنها کمکم داشت به انتهای پل پنجمی که روی رود جاری زندگیاش کشیده شده بود میرسید. پشت سرش مجموعهای از خاطرات تلخ و شیرین، در چهل و هشت قاب به رنگهای بهار و تابستان و پاییز و زمستان بر دیوار زندگیاش آویخته شده بود.
📌مثل بقیه همدورهایهای خودش در مدرسه، به هر دلیلی، اسیر و گرفتار طعمه زندگی مشترک که بر قلاب تاهل آویخته است، نشده بود و حالا که خودش میخواست، دیگر -به قول خودش-هر صیادی حاضر نبود برای صید این ماهی میانسال، توری پهن کند و یا طعمهای به قلاب زند.
📌با همه این احوال، خودش ماهیهای جوان زیادی را شکار طعمه صیادها کرده بود و رخت همسرگزینی را بر قامتشان پوشانده و از قضا، این رخت بر قامت همه آنها راست آمده و خوش نشسته بود و این موضوع از درون شادمانش میکرد.
📌خودش مانده بود و خودش در برکه زندگیای که آبش رو به تیرگی گذارده بود و گذر ایام، ریشه درختان و گیاهان تعلقات، ترسها و احتیاطها را در جای جای آن گسترانیده بود.
📌او دیگران را به همسرگزینی ترغیب و اسباب آنرا برایشان فراهم میساخت اما بهعلت درهمتنیدگی ریشه تعلقات و هراسها در وجودش، نمیتوانست به خودش تکانی بدهد و از برکه، راهی به رود و از ایستایی راهی به پویایی بیابد.
#ازدواج
#خانواده
#تاهل
#تجرد
#ازدواج_دیرهنگام
@Deebaj
🔶ز بدنامی بپرهیز!
علی علیه السلام فرمود:
«و هر كه به جاهاى بدنام در آمد، بدنامى كشيد.»
#نهجالبلاغه
#حکمت_۳۴۹
#حدیث
@Deebaj
✅دیباج ۱۳۷
🔶هر کسی بر طینت خود میتند
🖊علیرضا مکتبدار
🔹رفتار کنشی است که فرصت بروز پیدا میکند، طوریکه دیگران آنرا میبینند، از آن تاثیر میپذیرند و در موردش داوری میکنند.
🔹این شاید تمام چیزی باشد که ما درباره رفتار میدانیم، اما از عوامل و اسبابی که به بروز آن رفتار انجامیده است، عموما بیاطلاعیم. اسباب و عوامل طبیعیای همچون: مزاج و شرایط جسمی افراد، عوامل محیطی همچون: خانواده و محل رشد و نمو افراد و اسباب تربیتی همچون: معلمان و همالان و... .
🔹مجموعه عواملی بهغایت پیچیده که تنها گوشهای از آن با بررسیهای پزشکی، یا با کنکاشهای روانشناختی و یا با ریزبینیهای عرفانی قابل تشخیص است.
🔹از رفتارهای بهظاهر خُرد و کماهمیت گرفته تا رفتارهایی که موج میآفرینند و نقاط عطف را در زندگی فردی و یا اجتماعی افراد سبب میشوند، همه و همه معلول عواملی بیشمار هستند که جز با بررسی و شناخت آن علل و عوامل، حق قضاوت درباره معلول برای کسی وجود نخواهد داشت.
🔹اگر میخواهیم رفتار دیگران را قضاوت کنیم، باید جرأت و شجاعت و شکیبایی بررسی اسباب و عواملی که به بروز آن رفتار انجامیدهاند را نیز داشته باشیم، در غیر اینصورت، قضاوت را به دانای مطلق؛ خداوند علیمِ علّام واگذاریم.
#رفتار
#شاکله
#تربیت
#قضاوت
#دیگران
@Deebaj
🔶خانه دوست کجاست؟!
در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر، شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شنها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت:
نرسیده به درخت
کوچهباغی است که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است..
میروی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ
سر بهدر می آرد
پس به سمت گل تنهایی میپیچی،
دو قدم مانده به گل
پای فواره جاوید اساطیر زمین میمانی
و ترا ترسی شفاف فرا میگیرد…
در صمیمیت سیال فضا، خشخشی میشنوی:
کودکی میبینی
رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه نور
و از او میپرسی
خانه دوست کجاست؟…
#شعر_نو
#سهراب_سپهری
#دوست
@Deebaj
✅دیباج ۱۳۸
🔶زغــال گــداخته
🖊علیرضا مکتبدار
📌مادر عادت داشت هر روز قدری زغال داخل اسپنددودکن بریزد و با بوی اسپند، خانه را قبل از آمدن پدر خوش بو کند.
📌در روی پاشنه چرخید و تصویر آشفته پدر در قاب فرسودهاش نقش بست. مادر بهرسم همیشگی، به استقبالش رفت؛ اما برخلاف همیشه، این بار سلامش بیپاسخ ماند.
📌پدر که گویی مادر را ندیده بود، ناخودآگاه به او تنهای زد و بیتوجه به حضور او، رفت و کناری نشست و به پشتی ترمه فیروزهایرنگ کنار دیوار تکیه داد. زانوی چپش را مثل ستونی خمیده، تکیهگاه ساعد دست چپش کرد و پیشانی چروکیدهاش را گذاشت روی مچ دست. دستانش هر دو مشت شده بودند و انگشتانش مدام به هم فشرده میشدند.
📌دقایقی به سکوت گذشت و من و مادر، تنها با اشارات دست و چشم و ابرو و لبها، با هم حرف میزدیم.
📌هر وقت پدر از اداره برمیگشت، مادر یک استکان چایی خوشرنگ میریخت داخل استکان شستی که کف نعلبکی گل سرخ جاخوش کرده بود و کنارش هم چندتا پولکی لیمویی که بابا خیلی دوست داشت میچید و بعد سینی را میگذاشت جلو بابا و خودش چندلحظهای ساکت، فقط به صورت بابا نگاه میکرد. پدر لبخندی میزد و تشکر میکرد و با تمام احساسش، چایی خوشرنگ را جرعهجرعه مینوشید. اما آن روز با همه روزها فرق داشت.
📌مادر دو زانو و با کمی فاصله، روبروی بابا نشست و بعد بهآرامی، طوریکه پدر را بیشتر از آنچه بود نیاشوبد، سینی را به آرامی به سمت او هل داد و به انتظار نشست. آشفتگی بابا بیشتر نگرانش میکرد، طاقت نیاورد و گفت:
-چاییت از دهن افتاد آقا رضا.
👇
پدر بهآرامی سرش را بلند کرد. پیاله چینی چشمانش شده بود پر خون.
-میل ندارم. بی زحمت یه لیوان آب بهم بده!
📌مادر به من اشاره کرد که یک لیوان آب برای پدر ببرم. آب از لرزش دست پدر، موج برداشته بود. یکی دو جرعه آب نوشید و لیوان را گذاشت روی فرش. انعکاس تصویر شکسته گلهای سرخ قالی، تهمانده آب لیوان را همرنگ چشمان پدر کرده بود.
📌پدر انگار میخواست چیزی بگوید اما گرهِ بغض، راه را بر او سد کرده بود.
-حالا میگی چی شده آقا رضا؟ ما که مردیم از دلشوره.
-ای خدا! عجب دوره و زمونهای شده! بعضیها چقدر بیشرم و حیا شدن!
-کیو میگی مرد؟ با کسی دعوات شده؟ کسی حرفی زده؟ دِ بگو دیگه.
-امروز تو اداره، یه ارباب رجوع داشتم. پروندهش زیر دست منه. طرف خیلی پولداره و تا حالا هم، بهقول خودش هر گره محالی رو با سرانگشت جادویی پول باز کرده و به هر چی خواسته رسیده.
-خب!
-هیچی دیگه، فک کرده من هم از اون دسته آدماییام که بشه با پول، خریدشون.
-یعنی چی؟ میتونی واضحتر بگی؟
-ظاهرا یکی از دستتنگی من خبرش کرده و بهش گفته اگه سبیلی از من چرب کنه، خر مرادشو از پل قوانین و ضوابط یواشکی رد میکنم.اما من یه عمر با صداقت و تعهد خدمت کردم. جواب خدا رو چی بدم؟
-خب تو هم خیلی سخت میگیری ها آقا رضا.
-یعنی میگی پا رو دین و وجدانم بزارم؟
-نه، ولی خب کمی هم به مشکلات خودت فک کن، به پسرت که بیکاره، به پیری و افتادگی خودت و هزارتا مشکل دیگه که شاید با پولی که این بنده خدا میده، همش رفع و رجوع بشه.
📌پدر از جایش بلند شد و یک راست رفت سمت آشپزخانه و اسپنددودکن را که هنوز دود سفیدی رقصکنان از آن سر به آسمان میکشید، برداشت و آورد گذاشت مقابل مادر.
قاشقی را که آورده برد کرد داخل زغالهای گداخته و تکهای زغال برداشت و به مادرم گفت:
-کف دستتو بیار جلو!
-برا چی آخه؟
-میخام این زغال رو بگیری تو مشتت!
-مگه دیوونهم. این چه حرفیه آقا رضا؟
-ببین خانم، من یه عمر تو کار و زندگیم تلاش کردم همیشه خدا رو حاضر و ناظر ببینم. نگهداشتن دین با وجود این همه وسوسه، درست مثل نگهداشتن زغال گداخته و سرخ تو کف دسته. خیلی سخته اما باید تحمل کرد و اسیر وسوسهها نشد. نه، من هیچوقت حاضر نیستم برای حل مشکلات خودم، پا رو عقاید و وجدانم بذارم.
📌مادرم که انگار از حرفی که زده بود، پشیمان بود، صورت مهربانش مثل گل سرخ، قرمز شد و به بابا گفت:
-بذار چن تا چایی تازه بریزم.
#دینداری
#مال_حرام
#آخرالزمان
#زغال
@Deebaj
✅دیباج ۱۳۹
🔶بانــوی اول
🖊علیرضا مکتبدار
📌قدر و منزلت افراد و میزان برخورداری و تهیدستی آنان آنگاه آشکار میشود که دارا و ندار و عالیقدر و دونمایه در قیامت، در محضر دادار گرد آیند و باطن و نهان آنان هویدا شود و بهفرموده علی (ع): آنگاه كه كارها به پيشگاه خداوند[در قيامت] عرضه گردد، معلوم شود كه چه كسى توانگر است و چه كسى تهيدست.
حکم مستی و مستوری همه بر عاقبت است
کس ندانست که آخر به چه حالت برود
در نگاه بلند اسلام به انسان و بهویژه زن، جایگاه مردان و زنان مؤمن، جز در قیامت شناخته نخواهد شد، وگرنه دنیا که خود به معنای پستی است را چه به برتری و خود را برترانگاشتن.
بانوی اول، از نگاه توحیدی، بانویی است که تاج فروتنی بر سر نهاده و بر عرش پاکدامنی نشسته است و پیامبر خدا او را بانوی زنان جهان لقب داده است.
📌اساسا کاربست واژگانی غریب از فرهنگهای اومانیستی و لیبرال در فضای پاک و معنوی ادیان توحیدی، دمیدن نفَس به کالبد روبهمرگ فرهنگهای منحرفِ یادشده است. باید باطل را فروگذارد تا خود بمیرد که فرمودهاند: «الباطل یموت بموت ذکره؛ باطل با فروگذاشتن یادش، خواهد مرد.»
#فاطمه_زهرا_س
#بانوی_اول
@Deebaj
✅دیباج ۱۴۰
🔶افشــای یک راز
🖊ع.ر.م
📌غروب که میشد، چشمم را به پهنه سرخ آسمان میدوختم و انتظار میکشیدم تا چهره کمفروغ ماه کمکم به روی صفحه سیاه شب بلغزد و رخشندهتر شود.
📌دولنگه چوبی فیروزهایرنگ پنجره اتاقم را به سمت دشت رها میکردم و آرنجها را روی تاقچه میگذاشتم و کف دستهایم را زیر چانه و بعد برای دقایقی چند، مسحور چهره ماه میشدم که لحظهبهلحظه زیباتر و رخشندهتر میشد.
📌آن وقتها مثل حالا نبود که بچهها تا دیروقت بیرون منزل باشند و وقتی هم که در خانه هستند، در سپهر تاریک فضای مجازی سیر کنند و از لذتِ بودن در کنار عزیزانشان غافل باشند.
📌ما همیشه، آفتاب غروب نکرده، از قاب چارچوب در، به فضای جانبخش خانه پا میگذاشتیم و در کنار برادران و خواهران، میگفتیم و میخندیدیم. دعواهایمان هم شیرین بود.
📌مادرم که حواسش به من بود، یکبار، وقتی شیفتگی من به زیبایی ماه را دید، گفت:
مادر! هروقت به ماه نگاه میکنی، صلوات بفرست.
چه حس زیبایی! خوشا بهحال مادرم!
📌نمیدانم از چه کسی این سفارش را به یادگار داشت و حالا آن را چون رازی زیبا به من میسپرد.
و من از آن زمان با خدا عهد کردم هرگاه نگاهم به چهره زیبای ماه میافتد، به یاد ماه نورانی چهره زیبای پیامبر(ص)، بر آن حضرت درود فرستم و از آفریدگار ماه و خورشید بخواهم در سرای ابدی، ثواب آن درودها را در طبقی از نور به مادرم پیشکش کند.
👇ادامه در:
@Deebaj
ماه فروماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدر با کمال محمد
وعدهٔ دیدار هر کسی به قیامت
لیلهٔ اسری شب وصال محمد
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
آمده مجموع در ظلال محمد
عرصهٔ گیتی مجال همّت او نیست
روز قیامت نگر مجال محمد
وآن همه پیرایه بسته جنّت فردوس
بو که قبولش کند بلال محمد
شمس و قمر در زمین حشر نتابد
نور نتابد مگر جمال محمد...
شاید اگر آفتاب و ماه نتابند
پیش دو ابروی چون هلال محمد
چشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمیگیرد از خیال محمد
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمّد بس است و آل محمد
#محمد_ص
#هفده_ربیع
#ماه
#سعدی
#شعر
@Deebaj
🔶صلوات خاصه امام صادق علیه السلام
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ خَازِنِ الْعِلْمِ، الدَّاعِی إِلَیْکَ بِالْحَقِّ، النُّورِ الْمُبِینِ. اللَّهُمَّ وَ کَمَا جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ کَلامِکَ وَ وَحْیِکَ وَ خَازِنَ عِلْمِکَ وَ لِسَانَ تَوْحِیدِکَ وَ وَلِیَّ أَمْرِکَ وَ مُسْتَحْفَظَ [مُسْتَحْفِظَ] دِینِکَ، فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَصْفِیَائِکَ وَ حُجَجِکَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.
خدایا درود فرست بر جعفر بن محمد صادق، خزانهدار دانش، دعوتکننده به سوى تو بر پایه حق، آن نور آشکار! خدایا چنانکه او را قرار دادى معدن کلامت، و وحیات، و خزانهدار دانشت، و زبان توحیدت و سرپرست فرمانت، و نگهدارنده دینت، پس بر او درود فرست؛ بهترین درودى که بر یکى از برگزیدگانت، و حجّتهایت فرستادی که تو ستوده و بزرگوارى.
#امام_صادق_ع
#هفدهم_ربیع
#صلوات_خاصه
@Deebaj
هدایت شده از دیباج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶رقّت عینای شوقاً
🍂 رقت عيناى شوقاً .. و لطيبة ذرفت عشقا
ً
( چشمانم از شوق آماده ی گریستن شد و برای مدینة النبی عاشقانه گریان شد)
*******
🍂فأتيت الى حبيبي .. فاهدأ يا قلب و رفقا
( به سوی حبیبم آمدم .. پس ای قلب آرام گیر و همراهی کن)
********
🍂صل علی محمد
(بر محمد درود و صلوات بفرست)
*******
🍂السلام عليك يا رسول الله
( سلام بر تو ای رسول خدا)
*******
🍂السلام عليك يا حبيبي يا نبى الله
( سلام بر تو ای حبیب من و ای نبی خدا)
*******
🍂قلبٌ بالحب تعلق .. و بغار حِراء تألق
( قلبی که با محبت درآمیخت .. و در غار حرا درخشان شد)
*******
🍂يبكى يسأل خالقه .. فأتاه الوحى فأشرق
( گریان خالقش را می خواند .. پس وحی بر او نازل شد و نورانی گشت)
*******
🍂اقرأ اقرأ يا محمد
بخوان بخوان ای محمد)
*******
🍂السلام عليك يا رسول الله
( سلام بر تو ای رسول خدا)
*******
🍂السلام عليك يا حبيبي يا نبى الله
( سلام بر تو ای حبیب من و ای نبی خدا)
*******
🍂يا طيبة جئتُك صبا .. لرسول الله مُحبا
( ای مدینه عاشقانه و با محبت برسول خدا به سویت آمدم)
******
🍂بالروضة سكنت روحى .. وجوار الهادى محمد
( و در روضه نبوی و در جوار هدایتگر محمد روحم آرام گرفت)
*******
🍂 السلام عليك يا رسول الله
( سلام بر تو ای رسول خدا
*******
🍂السلام عليك يا حبيبي يا نبى الله
( سلام بر تو ای حبیب من و ای نبی خدا)
@Deebaj
✅دیباج ۱۴۱
🔶فریــادِ سکـــوت
🖊ع.ر.م
📌او و برادرش همچون میوه یک درخت بودند، پس طبیعی بود که از عمق جان دوستش داشته باشد، خواهرش را هم. فرزندش که دیگر تکهای از وجودش بود و هرگاه از او دور میافتاد، گویی نظام حیاتش بههم میریخت و شبح سرگردانی بر آسمان شب و روزش سایه میانداخت و گردباد تشویش بساط زندگیاش را درهم میپیچید.
📌همه اینها بود و سکوتی که فریاد میکشید!
📌هروقت از برادر، خواهر و فرزندش و یا دیگرانی که آلبوم زندگیاش پر بود از تصویر خاطرات تلخ و شیرینی که با آنان داشت، دلگیر میشد، به دخمه سکوت پناه میبرد و آنجا بود که دوستداشتن آنان را با تمام وجود فریاد میکشید.
📌سکوت او فریادی بود که البته هیچ گوشی شنوای آن نبود. گویی ارتعاش فریاد سکوتش بسیار فراتر از آستانه شنوایی آنان بود؛ اما چه سود؟
📌آیا بهتر نبود آنگاه که صحفه قلبش از تیزی سخنی نیشدار و یا تلخی نگاهی زهردار و یا آتش زبانی شرربار، زخم برمیداشت، مهر سکوت بر لب نمیزد و گلایه خود را همچون گُلی که خار جزئی از طبیعت آن است، در گلدانی بلورین از جنس عشق به آنان پیشکش میکرد تا بدانند از چه شِکوِه دارد؟
📌اگر از روشنای سخن به تاریکی سکوت نمیخزید، آیا هیچگاه در دستان سیاه دیو وحشت اسیر میشد تا ناگزیر به سردادن فریادی بیحاصل شود؟
📌اگر یکدیگر را دوست داریم، بیاییم نغمه دوستی را با دوتار عشق و تنبور صمیمیت و کمانچه محبت و نِی اشتیاق همراه کنیم تا نعره جانخراش سکوت، روحمان را نیازارد.
#دوستی
#سکوت
#فریاد
#قهر
#موسیقی
#دوتار
#کمانچه
#تنبور
#نی
@Deebaj
📣پادکست صوتی این متن را اینجا بشنوید.
✅دیباج ۱۴۲
🔶تیــشه بر ریــشه
🖊شرح کوتاه
📌بعضى چنین مىپندارند که اگر از وسایل نامشروع براى رسیدن به اهدافشان بهره بگیرند، زودتر به مراد و مقصود خود مىرسند، درحالىکه امام علیه السلام میفرماید آنان در اثر این کار، از دستیابی به مراد و مقصود خویش دورتر شده، آنرا زودتر از دست مىدهند و در چالههایى که از آن وحشت دارند زودتر گرفتار میگردند؛ مثلا از تحصیل ثروت نامشروع، آرامش مىطلبند درحالىکه قبل از هر چیز، تحصیل مال حرام، آرامش را از آنان گرفته، ایشان را گرفتار پریشانىها و اضطرابهایى که از آن وحشت داشتند، مىکند.
آنان درحقیقت با این کار، تیشه بر ریشه خود میزنند.
منبع: کتاب تحف العقول، صفحه 977.
#امام_حسین_ع
#حدیث
#گناه
#هدف
#تقوا
@Deebaj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶اي باغبان اي باغبان، آمد خزان آمد خزان
📌اي باغبان، اي باغبان، آمد خزان، آمد خزان
بر شاخ و برگ از درد دل، بنگر نشان، بنگر نشان
📌اي باغبان هين گوش کن، ناله درختان نوش کن
نوحهکنان از هر طرف، صد بيزبان، صد بيزبان
📌هرگز نباشد بيسبب، گريان دو چشم و خشکلب
نبود کسي بيدرد دل، رخ زعفران، رخ زعفران
📌حاصل درآمد زاغ غم، در باغ و ميکوبد قدم
پرسان به افسوس و ستم، کو گلستان، کو گلستان؟
📌کو سوسن و کو نسترن، کو سرو و لاله و ياسمن؟
کو سبزپوشان چمن، کو ارغوان، کو ارغوان؟
📌کو ميوهها را دايگان، کو شهد و شکر رايگان؟
📌خشک است از شير روان، هر شيردان، هر شيردان
📌کو بلبل شيرين فنم، کو فاختهٔ کوکوزنم؟
طاووس خوب چون صنم، کو طوطيان، کو طوطيان؟
📌خورده چو آدم دانهاي، افتاده از کاشانهاي
پرّيده تاج و حُلّهشان، زين افتنان، زين افتنان
📌گلشن چو آدم مستضر، هم نوحهگر، هم منتظر
چون گفتشان لا تقنطوا، ذو الامتنان، ذو الامتنان
#شعر
#خزان
#پاییز
#مولوی
#علیرضا_قربانی
#موسیقی
@Deebaj
📽فیــلم زیــبا
📌موش کور گفت: «من خیلی کوچیکم.»
پسرک گفت: «آره، ولی با بودنت تغییر بزرگی ایجاد میکنی.»
📌«دوست داری بزرگ شدی چی بشی؟»
پسرک گفت: «میخوام مهربون باشم.»
📌پسرک پرسید: «فکر میکنی موفقیت چیه؟»
موش کور گفت: «دوستداشتن.»
📌بخشی از متن کتاب The Boy, the Mole, the Fox and the Horse که عینا در انیمیشن آن هم دیده میشود.
🔶فیلم را اینجا ببینید و لذت ببرید.
#فیلم_زیبا
#داستان
#عرفان
#پویانمایی
#کارتون
@Deebaj
🔶«دیباج» را از طریق لینک زیر، به دوستان خود معرفی فرمایید:
https://eitaa.com/Deebaj
🔶شــرّ مطـلق
📌به نقل از جلد دوازدهم مجموعه «گام به گام با امام موسی صدر»، سخنان ویژه امام موسی صدر را درباره وجود اسرائیل در جهان میخوانید.
امام صدر در یکی از سخنرانیهای مشهور خود میگوید:
📌«اسرائیل شرّ مطلق است. اسرائیل ضد اسلام، ضد مسیحیت، ضد ایمان، ضد قومیت عربی، ضد انسانیت و ضد میهن است. بدتر از اسرائیل در جهان وجود ندارد. ما اسرائیل را شرّ مطلق میدانیم. بدتر از اسرائیل در جهان وجود ندارد. اگر اسرائیل و شیطان با یکدیگر بجنگند، ما در کنار شیطان می ایستیم. اگر اسرائیل با چپ بجنگد، ما درکنار چپ خواهیم ایستاد. اگر اسرائیل با راست بجنگد، در کنار راست خواهیم ایستاد. این است معنای «اسرائیل شرّ مطلق است».
من شخصا در حد مطالعاتم هیچ نهادی را خطرناکتر از اسرائیل نمیشناسم.»
#امام_موسی_صدر
#مقاومت
#فلسطین
#طوفان_الاقصی
#اسرائیل
#شر_مطلق
@Deebaj
🔶«دیباج» را از طریق لینک زیر، به دوستان خود معرفی فرمایید:
https://eitaa.com/Deebaj
✅دیباج ۱۴۳
🔶علیه تربیت فرزند!
🟦امروز مطالعه کتابی رو شروع کردم که حیفم اومد به شما معرفیش نکنم.
کتاب: «علیه تربیت فرزند».
📌تصور اغلب ما از تربیت فرزندمان این است: فراهمکردن محیطی امن؛ برنامهریزی دقیق و هدفمند برای زمانهای کار و فراغت؛ نظارت دقیق بر اعمال و روابطش و هدایت او تا رسیدن به اهدافی عالی.
📌هدف والدین امروزی این است که فرزندشان را به شکلی خاص و دلخواه «بسازند» تا در بزرگسالی فردی موفق شود. اما آلیسون گوپنیک، از روانشناسان پیشرو معاصر، در این کتاب از غیرعلمیبودن و همچنین زیانباربودن این نگاه به فرزندپروی سخن میگوید. او نشان میدهد که چرا هرگز نباید دنبال ساختن و شکلدادن به فرزندانمان باشیم:
کودکان طوری خلق شدهاند که نامنضبط و بازیگوش و پیشبینیناپذیر و خیالپرداز باشند؛ آنها طوری خلق شدهاند که هم بسیار متفاوت از والدینشان و هم بسیار متفاوت از یکدیگر باشند.
📌گوپنیک همچنین توضیح میدهد که چطور از فرزندانمان طوری مراقبت کنیم که بیاموزند در جهانی پیشبینیناپذیر افرادی انعطافپذیر، خلاق و مقاوم باشند.
#کتاب_خوب
#تربیت
#کودک
#روانشناسی
#آلیسون_گوپنیک
@Deebaj
🔶«دیباج» را از طریق لینک زیر، به دوستان خود معرفی فرمایید:
https://eitaa.com/Deebaj
✅دیباج ۱۴۴
🔶حرکت گوهری
🖊ع.ر.م
📌در درازنای تاریخ، زورمندان و گردنکشان خودخواه، تاج کرامت الهی را از سر انسانیت ربوده و او را، بسته در زنجیر حقارت، به خرمهرههای بیبها سرگرم ساختهاند و هرگاه نیکمردی آزاده، درصدد برآمده تا آن تاج را دوباره بر سر آنان گذارد، مردمان ستمدیده بهاقتضای حقارتی که در وجود خویش احساس کردهاند، تلاشهای او را ارج ننهاده؛ بلکه کمر به کشتنش بستهاند!
📌و البته مردمانی هم بودهاند که بهخود آمده و دست و پای خویش در زنجیر و کبوتر رهایی را در سپهر آزادگی در پرواز دیدهاند و هوای پرواز، آرام و قرارشان را ربوده است؛ پس جنبشی کرده و گوهر پنهان وجود خویش را از زیر خاکستر حقارتها و اهانتها بیرون کشیده و تاج کرامت خویش را بازپس گرفتهاند. و آنجا بوده است که وعده حتمی خداوند در حق آنان تحقق یافته و چون آنان در گوهر وجود خود جنبشی انداختهاند، خداوند نیز سرنوشتی نیک برایشان رقم زده است:
«خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند!» (رعد:۱۱)
#فلسطین
#حرکت
#جنبش
#سنتهای_الهی
#مقاومت
@Deebaj
🔶«دیباج» را از طریق لینک زیر، به دوستان خود معرفی فرمایید:
https://eitaa.com/Deebaj
🔶میهمان داریم، خانه را آب و جارو کنید!
آواز رحیل کاروان میآید
خیزید ز جا که میهمان میآید
ای مردم قم به ناقهاش گل بزنید
معصومه، ملیکهی جهان میآید
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
#حضرت_معصومه_علیهاالسلام
#قم
#ربیع_الاول
@Deebaj