eitaa logo
دیباج
91 دنبال‌کننده
352 عکس
51 ویدیو
4 فایل
دیباجِ (حریرِ) سخن از تار و پود واژگان پذیرای نظرات خوانندگان ارجمند هستم. ارتباط با مدیر: @Armaktab 💠
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه تصور کرده‌ام بهشت باید جایی شبیه کتابخانه باشد. (خورخه لوییس بورخس) @Deebaj
دیباج ۱۵۳ 🔶تبعید به «خویشتن» 🖊ع.ر.م 📌دروغ‌ها، خیانت‌ها، تهمت‌ها، بدگمانی‌ها و چیزهایی از این دست، انسان را از شهر «اجتماع» به برهوت «تنهایی» تبعید می‌کنند. 📌چه شکنجه‌ای دشوارتر از اینکه انسان از فرط بی‌اعتمادی به دیگرانی که به او دروغ گفته و یا نسبت به او خیانت رواداشته‌اند، تبعید به درون خویش را بر حضور در اجتماع ترجیح دهد؟ 📌جامعه نبوی، جامعه‌ای سراسر راستی، درستی، امانتداری، همکاری، همدلی، خوشبینی و... است که نمونه‌ای از بهشت موعود را در این سرای خاکی جلوه می‌بخشد. 📌مؤمنان در جامعه ایمانی، همگی شهروند تراز آن جامعه هستند و صداقت و امانتداری، زندگی‌ای سرشار از نشاط و فعالیت را برایشان رقم می‌زند. @Deebaj
✅از سخن بزرگان 🔸تراش‌خوردن انسان در تعاملات اجتماعی🔸 💎 هسته دانه‌های انار، از کروموزوم‌ها و چیزهایی که در هستۀ آن انار اولیه و وراثت آن بوده، شکل می‌گیرد. بعضی از هسته‌ها پهن، و بعضی‌ها باریک و کشیده است. هستۀ بعضی از انارها زیر دندان خُرد می‌شود و هستۀ بعضی‌ها استخوانی و محکم است. اینها مربوط به وراثت است؛ اما حالت چندوجهی این دانۀ انار در رابطه با دانه‌های اناری که در کنارش قرار گرفته، و به‌وسیلۀ آنها شکل می‌گیرد. اَشکال جانبی هر دانۀ انار مربوط به اصطکاک‌هایی است که با دانه‌های مجاورش داشته است. 💎 هر انسان نیز در و او با دیگران شکل می‌گیرد. اگر دانۀ اناری را فرض کنید که دوروبَر آن خالی باشد و دانۀ اناری نزدیک آن نباشد، طبیعی است که این چندبُعدی بودن از کَفَش می‌رود و مخروطی‌شکل می‌شود دیگر شکیل و تراشیده نیست. انسانی هم که نه همسایه‌ها با او معاشرت کنند، نه دوستان، نه خویشاوندان و آشنایان، و نه کارگزاران حکومتی، آن در او صورت نمی‌گیرد. همه از فاصلۀ دور می‌آیند و احوالی از وی می‌پرسند و می‌روند و هیچ‌کس در خانه‌اش پا نمی‌گذارد؛ بچه‌اش هم که از مادر اجازه می‌گیرد تا به خانۀ برود، مادرش می‌گوید: «آنها که نمی‌آیند اینجا؛ تو چرا می‌خواهی به خانۀ آنها بروی؟». این وضعیت باعث قطع رابطه می‌شود و آن تراشیده شدن صورت نمی‌گیرد. 💎 الماسی که در معدن نتراشیده باقی مانده باشد، چندان قیمتی نیست. با تراشیدن، از وزن الماس کاسته می‌شود؛ اما در نتیجۀ آن خوش‌تراش شدن، بسیار قیمتی می‌شود و خریداران بسیاری پیدا می‌کند. @Deebaj
دیباج ۱۵۴ 🔶به رنگ خدا 🖊ع.ر.م 📌وجود انسان در طول زندگی، رنگ‌های گوناگون می‌پذیرد. گاه رنگ زرد تعلق، گاه رنگ سرخ خشم، گاه رنگ آبی بلاهت، گاه رنگ صورتی فریب، گاه رنگ سیاه گناه، گاه رنگ قهوه‌ای تنگ‌نظری و گاه رنگ‌های دیگر؛ اما رنگ خدا بهترین رنگ است که همه رنگ‌ها در برابرش رنگ می‌بازند و محو می‌شوند. 📌ایمان، تقوا،کردار شایسته، خلوص، مهرورزی، انسان‌دوستی و... همچون رشته‌های نرم و دیباوَش قلم‌مویی، به وجود انسان رنگ خدایی می‌زنند و او را هم‌رنگ خدا می‌سازند. آنگاه، وجود چنین انسانی می‌شود تابلو زیبایی که دیوار حیات آدمی را زینت می‌بخشد و وجودهای متکثر انسان‌هایی که رنگ خدایی گرفته‌اند، دنیا را بهشت‌گونه می‌سازند. @Deebaj
صلی الله علیک یا ابا محمد، یا حسن ابن علی العسکری! @Deebaj
✅از سخن بزرگان 🔶کنــاره‌کــاری ▫️بعضی سال‌ها می‌شد که مزرعه‌ی اصلی ما آفت می‌خورد و تمام محـصولمان از بین می‌رفت. ▫️یک قطعه زمین کوچک هم جای دیگـری کاشـته بـودیم، بـه اصـطلاح کناره‌کاری، و اصلاًَ آن را به حساب نمی‌آوردیـم؛ اما همـه‌ی خـرج سـالمان را همـان کناره‌کاری تأمین می‌کرد و جبران همه‌ی خسارت مزرعه‌ی اصلی را هم می‌نمود. ▫️خوب است مؤمن در کنار عبادات و اعمال واجبش یک ، هـر چنـد هـم کـه کوچک باشد، به طور خصوصی برای خودش قرار بگـذارد، مثـل دسـتگیـری از یـک خانواده‌ی فقیر یا سرپرستی یتیم و چه بسا فردای قیامت همین کناره‌کاری باعث نجات انسان شود. 📚مصباح‌الهدی، ص ۲۳۲ @Deebaj
دیباج ۱۵۵ 🔶میراسـمــوس 🖊ع.ر.م 📌عموم ما آدم‌ها درد و رنج و بیماری و شکنجه‌های سخت و نیز سیل و زلزله و جنگ‌های ویران‌گر و چیزهایی از این دست را ‏عوامل مرگ‌آفرین می‌دانیم و هیچ‌کدام از ما به این موضوع که القای افکار منفی و سیاه نیز می‌تواند کشنده باشد، حتی فکر هم ‏نمی‌کنیم.‏ 📌«میراسموس» سلاح کشنده‌ای بود که حکومت کره شمالی از آن برای از‌بین‌بردن سربازان آمریکایی که به اسارت ارتش کره ‏درآمده بودند، استفاه می‌کرد. این اسیران در محلی که چندان حصار و بارو و سیم خارداری هم نداشت، نگهداری می‌شدند، غذای ‏خوب می‌خوردند، شکنجه بدنی نمی‌شدند، نگهبان‌ها با آنان بدرفتاری نمی‌کردند‎ ‎‏و خلاصه، آنجا به همه چیز می‌مانست، جز ‏زندان!‏ 📌اما چیزی که تعجب یک سرگرد (دکتر) آمریکایی به نام ویلیام ای.میر را برانگیخت، آمار بالای خودکشی بین زندانیان ‏آمریکایی بود که در این زندان بی‌حصار، نگهداری می‌شدند: 38 درصد!‏ ادامه👇
📌پس از تحقیقات گسترده‌ای که توسط دکتر یادشده انجام گرفت، عوامل خودکشی سربازان آمریکایی در آن زندان، این‌گونه ‏تشخیص داده شد: خبرچینی زندانیان از یکدیگر، عیب‌جویی افراد از خویشتن، از‌بین‌رفتن احترام به مقام مافوق و حتی ‏کشور متبوع میان آنان و در نهایت، ممانعت از دریافت هرگونه پیام عاطفی مثبت توسط زندانیان و درعوض، بمباران آنان با ‏خبرهای عاطفی منفی.‏ 📌این عوامل خودکشی و‌ به‌ویژه عامل اخیر، می‌تواند در زندگی‌های فردی و اجتماعی همه ما تأثیرگذار باشد و برخی افراد را از ‏درون تهی کرده و به پوچی و بی‌معنایی و حتی دشمنی با خویشتن سوق دهد. 📌هرکدام از ما می‌توانیم با سلاح کشنده ‏‏«میراسموس» دیگران را به سمت‌و‌سوی تصمیمات خطرناکی چون خودکشی سوق داده و یا دست‌کم آنان را به گوشه ‏تاریک افسردگی برانیم. عجیب آنکه، این سلاح خطرناک، همچون شمشیری دولبه است که یک لبه آن دیگران و لبه دیگرش، ‏خود ما را به کام مرگ می‌کشاند.‏ 📌برای اینکه نه خود و نه دیگران را در معرض لبه‌های تیز و زهرآگین این سلاح مرگ‌بار قرار ندهیم، بیاییم همواره با یادکرد ‏ویژگی‌ها ونکات مثبت در وجود همدیگر، باران عاطفه را بر سر یکدیگر بباریم و درخت تشنه شخصیت همدیگر را با آب ‏مهرورزی و عاطفه سیراب کنیم تا بتوانیم خود و نسل‌های آینده از میوه‌های شیرین و گوارای آن، بهره‌مند گردیم.‏ ‏«اگر نيكى كنيد، به خود نيكى كرده‌ايد، و اگر بدى كنيد، به خود [بد نموده‌ايد].» (إسراء: 7) ‏ @Deebaj 🔶«دیباج» را از طریق لینک زیر، به دوستان خود معرفی فرمایید: https://eitaa.com/Deebaj 📣برای مطالعه بیشتر 📣اینجا را هم ببینید. 📣پادکست صوتی این متن را اینجا بشنوید.
کوثــر نـــور «مرغ دلم راهی قم می‌شود‌ در حرم امن تو گم می‌شود عمه سادات سلام علیک روح عبادات سلام علیک کوثر نوری به کویر قمی آب حیات دل این مردمی عمه سادات بگو کیستی؟ فاطمه یا زینب ثانیستی؟ از سفر کرب و بلا آمدی؟ یا که به دنبال رضا آمدی؟ من چه کنم شعله داغ تو را درد و غم شاهچراغ تو را کاش شبی مست حضورم کنی باخبر از وقت ظهورم کنی» @Deebaj
از دیگران 🔶گاهی گمان نمی‌کنی ولی .... گــاهـی گمان نمی‌کنی ولی خوب می‌شود گــاهـی نمی‌شود، که نمی‌شود، که نمی‌شود… گــه جور می‌شود خود آن بی‌مقدمه گــه با دوصد مقدمه ناجور می‌شود… گــاهـی هزار دوره دعا بی‌اجابت است گــاهـی نگفته قرعه به‌نام تو می‌شود… گــاهـی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست گــاهـی تمام شهر گدای تو می‌شود… گــاهـی برای خنده دلم تنگ می‌شود گــاهـی دلم تراشه‌ای از سنگ می‌شود… گــاهـی تمام این آبی آسمان ما یــکباره تیره گشته و بی‌رنگ می‌شود… گــاهـی نفس به تیزی شمشیر می‌شود از هــرچه زندگیست دلت سیر می‌شود… گــویـی به خواب بود، جوانی‌مان گذشت گــاهـی چه زود فرصتمان دیر می‌شود… کــاری ندارم کجایی، چه می‌کنی بـی عـشق سر مکن که دلت پیر می‌شود... . @Deebaj
دیباج ۱۵۶ 🔶مردی شتابان آمد! 🖊ع.ر.م 📌یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های رسانه، سرعت و شتاب آن در رساندن پیام است. 📌امروزه در ترافیک سودجویی زورمندان، رسانه نقشی بی‌بدیل در سودسازی برای آنان ایفا می‌کند. رانت‌های اطلاعاتی و ابزارهای پیشرفته رسانه‌ای، خبرهای دست اول را تنها در اختیار این گروه‌ها قرار می‌دهند و آنان پس از بهره‌برداری لازم از خبر، با تغییر ماهیت آن در راستای منافع خود، چیزی را که با واقعیت کاملا بیگانه است، در اختیار مردم عادی قرار می‌دهند. 📌فرد فرد ما در راستای دفاع از حقیقت، همچون قهرمان این آیه، باید در رساندن پیام رهایی‌بخش دین تلاش و شتاب کنیم و با استفاده از ابزارهای نوین، دیگران را به پیروی از مسیر پیامبران دعوت کنیم تا همگی با حقیقت آشنا شده و به متن حقیقت وفادار بمانند. @Deebaj
پادکست جدید «میراسموس» را اینجا بشنوید.
✅از دیگران 🔶 كاربرد نابجا دقت و باریك‌بینی در معنا و نسبت میان كلمات، از بایسته‌های درست‌نویسی است. گاهی كلمات در معنای خود به كار نمی‌روند و گاهی در جای خود نمی‌نشینند. برخی كلماتی كه گاهی در معنا یا در جای خود به كار نمی‌روند، به این قرار است: ـ تقدیر، به معنای اندازه‌گیری یا ارزیابی است، نه قدردانی. ـ تحكیم، به معنای حكم دادن و داوری است، نه استوار كردن. ـ تجلیل، به معنای انداختن جُلّ بر پشت چارپا است، نه بزرگداشت. ـ پایمردی، به معنای وساطت و شفاعت است، نه پایداری. ـ بهانه، به معنای دلیل ناقص و سست است، نه مناسبت. بنابراین این جمله درست نیست: «به بهانۀ تولد ابن سینا، اول اردیبهشت را روز پزشك نامیده‌اند.» ـ پیرامون، به‌ معنای اطراف و در مقابل كانون است. بنابراین «پیرامون ادبیات» یعنی حواشی و حومۀ ادبیات، نه «دربارۀ ادبیات».👇👇
ـ تا، برای بیان مقصد و هدف است، نه نتیجه و حاصل قهری. بنابراین جملۀ زیر نیاز به ویرایش دارد: «آن‌قدر غذا خورد تا مریض شد.» زیرا كسی به هدف بیماری، پرخوری نمی‌كند؛ ولی نتیجۀ قهری آن، همین است. صورت صحیح جمله این‌گونه است: «آن‌قدر غذا خورد كه مریض شد.» ـ فراری، یعنی آن‌كه فرار می‌كند یا كرده است. بنابراین جملۀ « نباید بچه‌ها را از مدرسه فراری داد» درست است، نه جملۀ « نباید بچه‌ها را از مدرسه فراری كرد.» ـ درب، عربی و به معنای «در بزرگ = درواز» است. بنابراین به جای «درب خانه» یا «درب قوطی» یا «درب مغازه» باید «در خانه» و ... گفت. ناصر خسرو: «انگشت مكن رنجه به در كوفتن كس.» ـ اضافۀ اسم به حروف، جایز نیست. غلط: كتاب من جدای از من نیست. درست: كتاب من جدا از من نیست. ـ عبارت «لازم به ذكر است» ساختاری مشوش دارد و باید به جای آن از عبارت‌هایی مانند «شایان ذكر است»، «گفتنی است»، «ناگفته نماند»، «باید افزود» استفاده شود. @Deebaj
دیباج ۱۵۷ 🔶کودکــی‌ام کــو؟ 🖊ع.ر.م 🔹پرده اول 📌بچه که بودم، کودکی‌ام با ترنم شعر «باز باران با ترانه» گلچین گیلانی که برای من لبریز از حس طراوت، لطافت، شادابی، امنیت و آرامش است، عجین شده بود. 📌دهه شصت، کتاب فارسی چهارم دبستان را که ورق می‌زدی، می‌رسیدی به دو صفحهٔ مقابلِ هم که تابلو قشنگی را با همه رنگ‌هایی که می‌توانست تصویری زیبا از امنیت و آرامش و شادی و طراوت را تداعی کند، خلق کرده بود. 📌کودکی خندان، یکه و تنها، تن به نم‌نم باران داده و شادمانه آغوش باز کرده و به سرخی گل‌های زیبای باغچه چشم دوخته است. 📌پشت سرش، کلبه کوچکی که نماد امنیت و آرامش است، گرم از سقفی گالی‌پوش، خودنمایی می‌کند. آن‌طرف‌تر، از میان دو درخت چنار، تصویر ماده گاوی پیداست که چرخ اقتصاد خانواده را می‌چرخاند و قوت اهالی خانه را تامین می‌کند. پشت درخت‌ها هم، گویا تصویر مبهمی از شالیزار به‌چشم می‌خورد. 📌سایه امنیت و آرامش چنان گسترده است که صاحب کلبه پرچین زیبای دور کلبه را نیمه‌کاره رها کرده است.👇
🔹پرده دوم 📌نه خودش و نه حتی پدر و مادرش، به‌یاد نمی‌آورند روزهایی را که بدون دغدغه و اضطراب گذرانده باشند. به‌یاد نمی‌آورند دقیقا کِی بود که همان پرچین‌های نصفه و نیمه هم، درهم فروشکست و بیگانه‌های وحشی پا به درون خانه‌شان گذاشتند. 📌از وقتی در آغوش مادر چشم باز کرده بود، تپش تند قلب مادر آرامش را از او گرفته بود. بزرگ‌تر که شد، همیشه انتظار پدر را می‌کشید که به خانه برگردد و او را بغل کند و کمی با او بازی کند؛ اما هیچ‌وقت نتوانست از بازی با پدر سیر شود؛ چرا که بابا آنقدر خسته بود که لقمه نانی را هم که در دهان می‌گذاشت، کامل نمی‌جویید و تن رنجورش را به دایهٔ زمین می‌سپرد و صورت مهربان و دوست‌داشتنی دایه‌اش را می‌بوسید و به خواب می‌رفت. 📌مادر به آرامی، رواندازی رویش می‌کشید و کودک را در آغوش می‌گرفت و به همسرش، که همچون کوه مایه آرامش او و فرزند دلبندش بود، می‌نگریست تا آنکه پنجره چشمان مهربانش با پرده پلک‌های زیبایش پوشیده می‌شد. 📌گرگ اهریمن، دندان‌هایش تیزتر و اشتهایش سیری‌ناپذیرتر گشته بود تا جایی‌که که به همان چند وجب جایی که مرد با زن و فرزندش در آن به‌سر می‌بردند هم چشم طمع دوخته بود. هر روز، با بهانه‌های مختلف، ته‌مانده شیرینی آرامش باقیمانده در زندگی را با تلخی اضطراب و هراس بر آنها زهر می‌کرد. 📌کودک، کم‌کم بزرگ شد و در میان خرابه‌های زندگی، شروع کرد به جستجوی کودکی خود. 📌حالا که نه پدری هست، نه مادری و نه سرپناه و کاشانه‌ای، کودکی‌اش در زیر خروارها سنگ و خاک و آهن مدفون شده و دستان کوچک و ناتوانش، قدرت کنارزدن آوارها و جستن کودکی‌اش را ندارد. آیا می‌توانیم کودکی‌ گمشده‌اش را به او بازگردانیم؟ @Deebaj 🔶«دیباج» را از طریق لینک زیر، به دوستان خود معرفی فرمایید: https://eitaa.com/Deebaj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از دیگران 🔶حال خوب لب ما و قصـه‌ی زلف تو‌، چه توهّمی‌! چه حکایتی! تو و سر زدن به خیال ما‌، چه ترحّمی! چه سخاوتی! به نماز صبح و شبت سلام! و به نور در نَسَبت سلام! و به خال کنج لبت ســــلام! که نشسته با چه ملاحتی! وســـــط «الست بربکم» ، شـــده‌ایم در نظـــر تــو گُـم دل ما پیــــــاله، لب تـو خُـــــم، زده‌ایــم جــــــام ولایتـی به جمــــال، وارث کوثــــری، به خــــدا حسین مکرری به روایتـی خود حیـــدری، چه شبــاهتی‌! چه اصـالتی! «بلغ العُلی به کمالِ» تو، «کشف الدُجی به جمال» تو به تـو و قشنگی خــــــال تو، صلوات هـــر دم و ســــاعتی شده پر دو چشم تو در ازل، یکی از شراب و یکی عسل نظرت چه کرده در این غــزل، که چنین گرفته حلاوتی! تـو کـه آینــه، تـو که آیتــی، تـو کـه آبــــــروی عبــادتی تـو کـه با دل همـــــه راحتی، تـو قیـــــام کن کـه قیــامتی زد اگــر کسی درِ خانه ات، دل مـاست کــرده بهانه‌ات کـه به جستجوی نشـانه‌ات، ز سحـــر شنیــده بشـارتی غــــــزلم اگــــر تو بســـازیم، و نـــی‌ام اگــــر بنــوازیم به نسیـــــم یــاد تو راضیـــم، نه گلایــه‌ای نه شکــایتی نه، مرا نبین، رصدم نکن، و نظر به خوب و بدم نکن ز درت بیـــــــا و ردم نکــن، تـو کـه از تبــــار کــرامتـی   شاعر : قاسم صرافان @Deebaj 🔶«دیباج» را از طریق لینک زیر، به دوستان خود معرفی فرمایید: https://eitaa.com/Deebaj