eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
10.2هزار ویدیو
837 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
🔺سردار شهید #غلامرضا_قربانی_مطلق فرمانده سپاه #پاوه در شرایط سخت و برفی کردستان، #حاج_احمد_متوسلیان
💠 باز این غلامرضا بود که شروع کرد‼️ ▫️ با سلام و صلوات، در پی دیگران سوار شدم. مقصد شهرستان بود. سر اکیپ گروه، احمد متوسلیان روی رکاب مینی‌بوسی ایستاده بود و بچه‌ها تک‌تک از کنار او رد می شدند و روی صندلی‌های زه‌وار در رفته مینی‌بوس می‌نشستند. همه خندان و سبکبال، توی سر و کله هم می زدند و حتی سر به سر احمد می گذاشتند. 🔸صدای برادر احمد برای مدت کوتاهی همه را ساکت کرد: «همه هستن؟ کسی جا نمونه، برادرها چیزی را فراموش نکردند؟» 🍃 دستش را درست مثل بچه‌های کلاس اولی بالا برد و با جدیت گفت: «برادر احمد، ما لیوان آبخوریمان جا مانده، اشکالی نداره؟» 🌺 خنده از همه بچه‌ها بلند شد و هم ضمن لبخندی کمرنگ و نمکین، با دست به پشت راننده زد و بدین‌سان، حرکت رزم‌آوران اعزامی از سپاه خیابان خردمند تهران به سمت شهرستان آغاز شد. ✨ راه زیادی را طی نکرده بودیم و هر کسی به کاری مشغول بود، که دوباره صدای غلامرضا بلند شد: «برادرا توجه کنند، برای شادی ارواح شهدا و رفتگان این جمع، و برای سلامتی خودمان و برادر احمد ... 🍂 ... و پس از مکث کوتاهی ادامه داد: «اللّهمَ سردِ هوا، گرمه زمین، لبو لبو داغه، آش رو چراغه، شلغم تو باغه»!! در پایان هر فراز از رجز طنزآمیز مطلق، همه با هم و محکم جواب می دادیم: «هی»! 💠 ، چند بار سرش را به چپ و راست تکان داد. به راحتی می شد از چشمانش خواند: «باز این غلامرضا شروع کرد». لبخندی زد و از سر ناچاری با ما همراه شد... —(راوی: محمدعلی صمدی) 😊 در جبهه 🆔 @DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
💠 باز این غلامرضا بود که شروع کرد‼️ ▫️ با سلام و صلوات، در پی دیگران سوار شدم. مقصد شهرستان #پاوه ب
📸 حاج احمد متوسلیان و شهید غلامرضا قربانی مطلق، پس از پاکسازی پاوه از ضدانقلاب - سال ۵۸ 🔹 احتمالا حاج احمد از تهران بازگشته و از قنادی پدرش مقداری شیرینی باخود آورده و در حال پخش آن بین نیروها هستند
[Forwarded from دفاع مقدس] 💠 هم زمان که فرماندار [ ] و رسیدند. انفجار گلوله خمپاره شدت گرفت. یکی از گلوله ها کنار مطلق [ ]، فرمانده سپاه پاوه منفجر شد. فرماندار زمانی به او رسید که او برای همیشه آرام گرفته بود. صافی‌پور سراسیمه رسید و گفت: "دارند از سمت ارتفاع آتشگاه حمله می‌کنند. انگار خیالاتی دارند." او بیشتر در سامان دادن نیروهای بومی فعالیت می‌کرد. فرماندار نگاهی به قیافه پریشان او انداخت و گفت: "آماده شوید که مانع پیشروی آنها شویم." صافی پور جا خورد. فرماندار تفنگ فرمانده سپاه را از روی زمین برداشت و به صورت حرفه‌ای خشاب عوض کرد. به گفت: "نباید امان‌شان بدهید احمد." 🔸 پرید توی محوطه سپاه و نیروها را آماده رزم کرد. شدت آتش خمپاره که بیشتر شد فرماندار رگباری جلو کشید. صافی پور اما هنوز مات و متحیر رفته بود تو نخ رفتارهای حساب شده او که مثل یک نظامی در حال عقب راندن یک گروه مهاجم دمکرات بود. ها تا غرب تپه آتشگاه عقب نشینی کردند. 🔹 فرماندار به تخته سنگی تکیه داد و عرق از صورت پاک کرد. داشت می‌دید نگاه نسبت به او عوض شده است. یادش آمد که با ملاقات دارد. برگشت فرمانداری. بروجردی آمده بود تا رابطه فرماندار و سپاه را نزدیکتر کند. داشت برای تعیین فرمانده سپاه چند شهر نقشه می‌کشید. آخر شب بود که بروجردی رسید. اول رفت سراغ سر و صداهای سفر فرماندار به و بی مقدمه وارد بحث شدند... —(بخشی ازکتاب📚محمد؛ مسیح کردستان - زندگی نامه سردار شهید ) 🆔 @DefaeMoqaddas
💠 من تکاورم 🔹تنها چند حرف است، من تکاورم اما به یقین دنیایی از حماسه و شیدایی وطن درش نهفته است و مطمئنا این شیدایی ریشه در تاریخ دارد باور کنید جوانان این مرز و بوم که به دفعات ثابت کرده ایم سرباز ایرانی جان را بهای ناچیزی میداند بهر وطن آری بهایی ناچیز وقتی سپاهیان دشمن نفیر جئنا لنبقی ( آمده ایم که بمانیم ) شان در دشت های جنوب و خیابان های خرمشهر پیچیده بود این ما بودیم که صاحبان آن فریاد ها را با طعم گلوله هایمان آشنا کردیم و درخونشان آنها را غلطاندیم تا متجاوزان دیگر حساب کار دستشان بیاید.هنوز هم ایستادیم برای ایران و ایرانی و اگر نوبه اش فرا رسد باز هم شلمچه را مزین به رد تفنگ های 106 م.م خواهیم نمود . راستی ما گردان یکم تکاوران نیروی دریایی هستیم همان600 کماندویی که بفرماندهی ناخدا یکم تکاور هوشنگ صمدی در نبرد تن به تن و گاه تن با تانک خرمشهر به توفیق رسیدیم و پرچم مقدس و متبرک به خون همرزمانمان را بر بالای مناره های مسجد جامع به اهتزاز درآوردیم آن روز را به خوبی به یاد داریم که چطور گردانی برای پیچیدن باد در آن جاویدان پرچم به خط شد و از رادیو اعلام نمودند خرمشهر شهر خون آزاد شد
هدایت شده از mehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 فیلم | صحبت و سفارشات شهید حاج به نیروهای رزمنده قبل از شروع عملیات 🌿 لشکر14 امام حسین (ع) - دوران جنگ تحمیلی 🆔 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN ✅ به کانال "دفاع مقدس"بپیوندید
دل‌های عاشق می‌دانند رمز شهــــــادت یا زهـــــــرا(سلام‌الله‌علیها) ست... سربندِ یا زهرا(سلام‌الله‌علیها)، دل را بندِ مدینه می‌کرد.. بند آن در و دیوار و کوچه... 🌹 یادی از شهید محمود بیدگلی 🌷 گزیده‌ی وصیت‌نامه‌ی شهید محمود بیدگلی: 📝《ای جوانان اسلام! بدانید که ارزش شما بیش از این ظاهرسازی و مد پرستی‌ها و ارضاء خواسته‌های نفسانی است، پس بیشتر به خداوند روی آورید...》 #شهید_محمود_بیدگلی 📡 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN
☝️با این ستارگان می توان راه را پیدا کرد.☝️ ✨امام خامنه ای✨ ✅کسانی که در دوران دفاع مقدس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدس شرکت می کردند؛ منتظران حقیقی بودند. 📡 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN
🌴 فرزندان روح الله ▫️رهبرانقلاب: معجزه‌ی انقلاب این است که بعد از چهل سال شما می‌بینید جوان مؤمن مسلمان که نه امام رحمه‌الله را دیده است، نه انقلاب را دیده است، نه دوران دفاع مقدّس را دیده است، امّا امروز با روحیه‌ی انقلابی، مثل همان جوانِ اوّلِ انقلاب میرود وسط میدان و با علاقه، با احساس مسئولیّت، با شجاعت تمام در مقابل دشمن می‌ایستد. ۱۳۹۷/۰۹/۲۱ #معجزه_انقلاب #جوان_مومن_انقلابی 📡 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN
هدایت شده از mehr
حاج قاسم نهایی 4.mp3
4.06M
🎙 کلیپ صوتی | کلام امام، رهبری و شهید قاسم سلیمانی در مورد 🌷 🔹رهبر انقلاب: شهید در قبال خدا، گذشت می کند. ندیدنِ خود، حساب نیاوردنِ خود؛ اگر خود را به حساب می‌آورد، خود را در معرض خطر قرار نمیداد. ➕ توصیه سپهبد قاسم سلیمانی به جوان ها! 🆔 @shahid_qasem_soleimani ✔️JOIN ✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"
هدایت شده از پایداری
💠 به کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی" بپیوندید 👇👇👇 🆔 https://eitaa.com/shahid_qasem_soleimani
🌴 آرزوی کربلا دارد هنوز این قافله ☘️ می رود پشت سرمولای خود بی فاصله 🚩 پرچمی در دست ما مانده ست از یاران ما 🌷 روی آن صد لاله نقش از خون سرداران ما 🕊🕊 کربلای جبهه ها یادش بخیر 💕 📡 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN
صادق_آهنگران_آرزوی_کربلا_دارد_هنوز.mp3
10.21M
📢 صوت | حاج #صادق_آهنگران : 🌸 آرزوی کربلا دارد هنوز این قافله ☘️ می‌رود پشتِ سرِ مولای خود بی‌فاصله 🆔 @DefaeMoqaddas
سرد بود .. گِلی می شدیم ؛ اما .. امروز .. گرمترین روزهایمان دیدن آن تپه نشینی هاست .. 📡 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN ✅ به کانال "دفاع مقدس" بپیوندید
🌿 دنبال من، آن من، منِ پنهانِ خودم ❤️ افتاده ام امروز به دامانِ خودم ⚪️ بگذار مرا به حال خود، ای دنیا! 💕 تنگ است دلم برای چمرانِ خودم 📡 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN ✅ به کانال "دفاع مقدس" بپیوندید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ| " #مردان_بی_ادعا " 🌴 دوران #دفاع_مقدس 📡 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN ✅ به کانال "دفاع مقدس" بپیوندید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 شهادت هنر مردان خداست 🚩 📡 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN ✅ کانال "دفاع مقدس"
👈کانال "دفاع‌ مقدس" @DefaeMoqaddas ─ ایتا: 🆔 https://eitaa.com/DefaeMoqaddas ─ تلگرام: 🆔 https://telegram.me/Defa_Moqaddas
[ Photo ] [Forwarded from دفاع مقدس] [ Photo ] 🌗 شب سنگر ، شب اشک و دعا بود چراغ سینه ها نور خدا بود فقط رنگ شهادت جلوه گر بود و طوفانی زآتش بی اثر بود 🌷شهید حاج حسین بصیر- قائم مقام لشکر 25 کربلا🌷 🌴 دوران #دفاع_مقدس 🆔 @DefaeMoqaddas
[In reply to دفاع مقدس] [Forwarded from دفاع مقدس] 💠 زمانی كه «حاج بصير» فرماندهي گردان يا رسول (ص) را به عهده داشت. روزي از طرف فرماندهي لشگر 25 کربلا آمدند و به او گفتند: «ابلاغی آمده مبني بر اينكه شما از اين پس به فرماندهي تيپ يكم لشگر منصوب شديد.» حاجي ابتدا قبول نكرد ولي بعد از اصرار زياد برادران فرماندهي، به آنها گفت: «من بايد فكر كنم.» آنها رفتند و فرداي همان روز دوباره آمدند و از او پاسخ خواستند. حاج حسين اين بار جواب مثبت داد. همرزمانش به او گفتند: «حاجي! چرا همان ديروز جواب مثبت نداديد.» وی در جواب گفت:«ديروز در آن حالت نمي توانستم فكر كنم و تصميم بگيرم. راستش رفتم و با خودم فكر كردم«امروز كه مرا به فرماندهي تيپ منصوب كردند اگر چند روز ديگر بخواهند اين مسئوليت را از من بگيرند و بگويند از اين پس بايد به عنوان يك تيرانداز در جبهه خدمت كني من چه عكس العملي نشان مي دهم؟ اگر ناراحت و غمگين شدم پس معلوم مي شود براي رضاي خدا اين مسئوليت را قبول نكردم. ولي اگر برايم فرقي نداشت پس مشخص مي شود كه اين مسئوليت را براي رضاي خدا قبول كردم و فرقي ندارد در كجا خدمت كنم. بعد ديدم اگر بخواهند مسئوليت فرماندهي تيپ را از من بگيرند برايم فرقي نمي كند لذا قبول كردم». 🆔 @DefaeMoqaddas
🌷شهید حاج حسین بصیر- قائم مقام لشکر 25 کربلا در جمع غواصان گردان یارسول(ص)- زمانی که فرماندهی این گردان را به عهده داشت 🌴 دوران #دفاع_مقدس 🆔 @DefaeMoqaddas
💠 خاطره ای از ۳۱_عاشورا 🌷 ....! 🔹استقرار گروهان دوم گردان حبیب ابن مظاهر (لشکر ۳۱ عاشورا) به فرماندهی شهید علی پاشایی از نقطه هلالی خط شلمچه شروع و به سمت جنوب خط پدافندی امتداد یافته و با گروهان سوم الحاق کرده بود. در قسمت هلالی خط پدافندی، دسته یک به فرماندهی علیرضا ساریخانی مستقر بود. در قسمت ال شکلی خط، دسته دو به فرماندهی مهدی قنبری و در قسمت بعدی آن که تا گروهان سوم امتداد یافته بود، دسته سوم به فرماندهی سید محمد فقیه مستقر بود. سنگر فرماندهی گروهان نیز در قسمت دشوار خط پدافندی یعنی ابتدای هلالی بود. 🔸حمید غمسوار پیک حاج علی پاشایی بود و تا روزی که گردان حبیب به خط شلمچه بیاید علی پاشایی معاون نداشت ولی بعدها اسماعیل وکیل زاده و فرج قلی زاده به جمعشان پیوستند. این قسمت از هلالی شلمچه خیلی به خط دشمن نزدیک بود، بطوری که عراقی ها به راحتی با نارنجک تفنگی نیروها را زیر آتش می گرفتند. اکثر بچه ها بر اثر همین حملات به شهادت رسیدند؛ از جمله خود شهید علی پاشایی و بعدها شهید حاج رضا داروییان.… ▫️تبادل آتش بین دو خط بعضی شب ها آنچنان بالا می گرفت که گویی شب عملیات است و در این لحظه ها حاج علی پاشایی کنار بچه ها بود و توصیه های لازم را ارائه می کرد. علیرضا ساریخانی نیروهایش را در سه سنگر اجتماعی موجود در داخل هلالی سازمان داده بود و با ایجاد کانالی این قسمت را به بولدوزر منهدم شده بین دو خط ایران و عراق وصل کرده بود. نیروهایی از دسته اش شب تا صبح پشت این بولدوزر نگهبانی می دادند تا از نفوذ حضور عراقی ها به آنجا جلوگیری کنند. ▪️نگهداری خط شلمچه بسیار مشکل بود، ولی سختی های قسمت هلالی و اطراف آن قابل مقایسه با جاهای دیگر خط نبود. شدت آتش، تلفات زیاد و روزمره، فشار به اندک نیروهای موجود در خط را بیشتر می کرد. علیرضا ساریخانی در همین جا زخمی و به بیمارستان منتقل شد. فردای آن روز، سارخانی با همان حال مجروحش به خط برگشت تا کمبود نیرو و روحیه بر و بچه ها متعادل شود. نزدیک ظهر ۲۷ خرداد مهدی قنبری از سنگرهای عراقی واقع در خطوط پشتی که در کربلای پنج بدستمان افتاده بود مقداری مهمات عراقی پیدا کرده و بار تویوتا وانت کرده و در جلوی سنگر علی پاشایی تخلیه می کرد؛ ناگهان.... 🔺....ناگهان عراقی ها آتششان شدت گرفت و با نارنجک تفنگی و خمپاره شصت منطقه را زیر آتش گرفتند. خمپاره ای وسط معرکه منفجر شد که دو نفر از نیروها از جمله مهدی قنبری مجروح شد. در این میان حمید غمسوار سراسیمه سر رسید و با دلهره گفت: حاج علی پاشایی داره شهید میشه! ⚪️ در سی متری آنجا، پیکر مطهر و خون آلود علی در آغوش اسماعیل وکیل زاده آرام گرفته بود. ترکشی گلوی مبارکش را بریده بود و خون از راه دهان و گوش و بینی اش بیرون می زد. ایوب پاشایی هم آنجا بود و غریبانه پرپر شدن برادرش را نظاره می کرد. اسماعیل وکیل زاده هم دستش را روی چهره علی می گرفت که ایوب بیش از این صورت خون آلود برادر را نبیند! 🆔 @DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | آموزش چند تن از غواصان گردان یارسول(ص) از لشکر24 کربلا - زیر نظر شهید حاج حسین بصیر 🌴 دوران #دفاع_مقدس 🆔 @DefaeMoqaddas
💠 #غواصان_گردان_حبیب_ابن_مظاهر_لشکر_۳۱_عاشورا 🌴 دوران #دفاع_مقدس 🆔 @DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ| " #مردان_بی_ادعا " 🌴 دوران #دفاع_مقدس 📡 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN ✅ به کانال "دفاع مقدس" بپیوندید