1M
#زمینه
#شب_دوم_محرم
#سرزمین_کربلا
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
بند1️⃣
زمین کرب و بلا این روزا آروم نداره
داره از اسمونا بارون ماتم میباره
شده میزبانو نمی دونه چکاری بکنه
پسر فاطمه رو چی جوری یاری بکنه
.......
قافله ی خون خدا
رسیده به دشت بلا
روضه آسمون شده
زینب رسید به کربلا
واویلتا واویلتا
.......
بند2️⃣
میکشه از سینه آه غریب و شاه عالمین
میگه زینب زیره لب فدات بشم داداش حسین
میدونه کوفیا از باباش علی کینه دارن
میدونه میخوان سر حسین بلایی بیارن
.......
میگه داداش تو رو خدا
ببر ما رو از کربلا
میترسم از اون روزیکه
بشی تو از خواهر جدا
واویلتا واویلتا
.........
بند3️⃣
زینبم ای کوه صبر دنیا مثالش همینه
وعدگاه من و حق توی همین سرزمینه
میرسه اون روزیکه منو تو گودال میبینی
میرسه لحظه ایی که تنم رو پامال میبینی
.......
اشاره میکنم نیا
برگرد برو تو رو خدا
ساعتی بعد میبینی تو
سرم رو روی نیزه ها
واویلتا واویلتا
💠💠💠💠💠💠
📣📣 کانال زفرات 📣📣
🔰 جهت دسترسی به محتوای آماده و گلچین شده سخنرانی، مرثیه، دعا و مناجات از اساتید متخصص و مطرح در عرصه ی مقتل خوانی و مرثیه خوانی به صورت مکتوب و صوتی در کانال مؤسسه آموزشی پژوهشی زفرات عضو شوید 👇👇👇
🔸سخنرانی 🔹خطبهخوانی
🔶مرثیهخوانی 🔷مداحی
🔶️دعاخوانی 🔷مناجاتخوانی
🔶مقتلشناسی🔷مقتلخوانی
🔶سبکهای آوایی 🔷️صداسازی
💠 فرصتی مناسب برای مبلغین، مداحان و کسانی که وقت کلاس رفتن ندارند در کانال زفرات🔻
#مؤسسه_زفرات
#فن_رثاء
#فن_بیان
#دعا_و_مناجات
------------------
✅ مؤسسه آموزشی پژوهشی زفرات
https://eitaa.com/joinchat/148701595C311fd5f780
------------------
4_6012521990366169789.mp3
16.16M
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
ابر مستی تیره گون شد
باز بی حد گریه کرد
با غمت گاهی نباید ساخت
باید گریه کرد ...
امتحان کردم ببینم
سنگ می فهمد تو را ؟
از تو گفتم با دلم
کوتاه آمد گریه کرد ...
با تمام این اسیران
فرق داری قصه چیست؟
هر کسی آمد به احوالت بخندد
گریه کرد ...
از سر ایمان به داغت
گاه می گویم به خویش
شاید آن شب «زجر» هم
وقتی تو را زد گریه کرد ...
وقت غسلت هم به زخم تو
نمک پاشیده شد !
آن زن غساله هم
اشکش در آمد گریه کرد
شاعر: #کاظم_بهمنی
#شعر_دوم :
خوب شد آمدی و فهمیدم
سرِ در خون خضاب یعنی چه
خیزران را که خوب حس کردم
آه بابا شراب یعنی چه؟
خواهرم بعدِ مجلسِ آن روز
گوشه ای بهت کرده می لرزد
من نفهمیده ام چرا اینقدر
او از اسم کنیز می ترسد !
قاریِ نیزه ها ، مسافرِ من
زیرِ چشمت ردِ کبودی چیست؟
راستی ای سلاله ی حیدر
قصه ی خیبر و یهودی چیست؟
یادگاریِ آن شبِ صحرا
استخوان درد و این کبودی هاست
ولی این زخم تاول دستم
اثرِ کوچه ی یهودی هاست ...
حرکت دست هام علتش این است
تار گردیده چشمِ کم سویم
گیسوی من که خوب یادت هست
نیست حالا ولی نمی گویم ...
اِزدحام و شلوغیِ بازار
مَلآ عام و رقص و خوشحالی
دور تا دورم از غریبه پر
حیف جای عمویمان خالی ...
پرِ خاکستر است رگ هایت !
جای سر که تنور روشن نیست
طاقت من زیاد گشته بگو
قصه ی ذبحِ از قفایت چیست؟
شاعر: #حسن_كردي
4. گریز اول.mp3
4.15M
#شهادت_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_دوم_روضه
#گریز_اول
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
1. مناجات.mp3
7.07M
#مناجات_امام_زمان
( عجل الله تعالی فرجه )
#استاد_حیدرزاده
بر درد تنهایی دچارم
ای نگارم ...
#روضه_شب_سوم_محرم
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
#مناجات_امام_زمان ( عجل الله تعالی فرجه ) #استاد_حیدرزاده بر درد تنهایی دچارم ای نگارم ... #روضه_
بر درد تنهایی دچارم
ای نگارم
پایان ندارد انتظارم
ای نگارم ...
پاییزی ام ،
هجران ، امانم را بریده
برگرد ای باغ و بهارم
ای نگارم
خواب مرا
فکر وصال از من گرفته
هر شب به یادت بی قرارم
ای نگارم
آواره ای بودم
مرا نوکر نوشتی
نوکر شدن شد افتخارم
ای نگارم
با تو که باشم
قدر یک دنیا می ارزم
( دیدی یک بزرگی رو میخواهی ببینی اما دستت بهش نمیرسه ، میگن اینجا مجلس پدرشه حتما میاد ، برو اونجا می بینیش ، ... اینجا هم صاحب عزا ، خود امام زمانه ، درسته چشم های من لیاقت نداره ، آقارو ببینه اما دلم خوشه آقا منو می بینه ... )
با تو که باشم
قدر یک دنیا می ارزم
منهای تو ، بی اعتبارم
ای نگارم
این آبرو ، این اشک ها
این مِهرِ زهرا
من هر چه دارم
از تو دارم ، ای نگارم
#آقا_جان
بخشید اگر ما را خدا
لطف خودت بود
ای رحمت پروردگارم
ای نگارم ...
#آقا_جان
می ترسم از جان کَندنم ،
پیشم میآیی ؟
در وقت سختِ احتضارم
ای نگارم
مثل همیشه آخر کارم ،
خودم را
دست #رقیه می سپارم
ای نگارم
دست باباشو بگیره بگه بابا بیا بریم ، این گریه کن ما بوده ،... بابا بابا بابا ... اون نوکری که شصت سال نوکری کرده بود ، رو تخت بیمارستان بود ، گفت متوسل به خانم رقیه شدم ، خیلی التماس کردم ، گفتم بی بی ، سالها نوکر بابات بودم ، خیلی دلم شکست ، نیمه شب یه مرتبه دیدم در اتاق وا شد ، یه خانم کوچولو دیدم دست یه آقایی رو گرفته ، میگه بابا همین آقاست ، همین نوکر شماست ... آخه دختری که مادر نداره ، هر کجا بره با باباش میره ، ... بی بی جانم ...
کُنج خرابه ناله زد
فخر دو عالَم
بابا بیا امشب کنارم
ای نگارم ...
دیگر نمی بینم سرت را
روی نیزه
کم سو شده چشمان تارم
ای نگارم ...
( هر جوری میتونی عرض ادب کن ، میتونی ناله بزنی کمش نزار ، یه روزی حسرت میخوری میگی نفس داشتم ، ناله نزدم ... حسییین ...)
بر ما اسیرانِ زمین خورده
نظر کن
بالانشینِ نی سوارم
ای نگارم ...
#شاعرمحمدجوادشیرازی
2. روضه.mp3
4.21M
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
از خواب بیدار شد ، هی صدا میزد : بابا بابا ...
#روضه_شب_سوم_محرم
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
#روضه_حضرت_رقیه ( سلام الله علیها ) #استاد_حیدرزاده از خواب بیدار شد ، هی صدا میزد : بابا بابا ... #
از خواب بیدار شد ، هی صدا میزد : بابا بابا ... همینکه میگفت بابا ، یکی یکی بچه ها بیدار میشدند ، می دیدند رقیه نشسته ، داره به صورتش میزنه ، میگه بابا ، ... بابام حسین کجاست ؟ همین الان توو خواب دیدمش ، بابای غریبم کجاست ؟ همه زنها و بچه ها بیدار شدند ، خرابه غوغایی شد ، صدای شیون بچه ها ، زنها ... صدا به کاخ یزید ملعون رسید ، گفت : چه خبره ؟ گفتند نازدانه ابی عبدالله بهانه بابا گرفته ، ...آخ بمیرم ، دستور داد سرِ بریده باباشو براش ببرند ، حسین ، حسین ... سر رو توی طبقی گذاشتند ، روی طبق رو پوشاندند ، طبق رو وارد خرابه کردند ، مقابل دختر گذاشتند ، یه نگاه به طبق کرد ، ... دخترِ کوچولوِ دیگه ، گفت : عمه من که غذا نخواستم ... من بابا میخوام ، بابا میخوام ... اون نانجیب گفت بابای تو توی این طبقه ، تا سرپوش رو برداشت دید سرِ بریده ...
یه نگاه کرد ، با نگاه اول سر رو نشناخت ... خیلی حرفه ، دختر سرِ بابارو نشناسه خیلی حرفه ، حالا ببین با سر چه کرده بودند ؟ بمیرم برات خانم ، بمیرم برات بی بی ...
حضرت سکینه ، کربلا ، بدن بابارو نشناخت ... بدن رو یا از روی سر می شناسن یا از روی لباس ، اما بدن نه سر داشت ، نه نشانیِ زینب بود ، رو کرد به عمه ، صدا زد : « عَمَّتِي هَذَا نَعشُ مَن ؟ » ... عمه جان این بدن بی سرِ بابات حسینه ... تا فهمید بدن بی سرِ باباست ، خودش رو روی بدن بی سرانداخت ، بدن رو توو بغل گرفت ...
اما مردم ، تعجب داره ، دختر سه ساله سر بریده بابارو نشناسه ، دوتا علت اهل ذکر نقل میکنند ، چرا سر بابارو نشناخت ، دلیل اولشون اینه ، میگن آخه وضع سر ، به هم ریخته بود ، پیشانی شکسته بود ، لبا چوب خورده بود ، بابا بابا بابا بابا ...
#روضه_شب_سوم_محرم