فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ شعری که آقای شروین خوند ، درستش اینه...
چقدر شهید دادیم برای این نظام..
ولی نمیدونم چرا هر کی معروف میشه ، دست نظامو گاز میگیره..
این خواننده تازه از تخم دراومده خواست اینطور ایران اسلامی رو محکوم کنه، که انقلابیون جوابشو اینطور با این تصاویر دادن..
💠💠💠✨
💠💠✨
💠✨
⚜بِسمِاللهِالرَّحمَنِالرَّحیم⚜
#رمان_بشری
#به_قلم_مخلیلی
#برگ283
کپیحرام🚫
از ماشین پیاده شد. رنگ تازهی در توجهاش را جلب کرد. طاها کلید انداخت و رفتند تو. بشری در را به هم زد: چی بود اونوقتا؟ صداش رو اعصاب بود.
_خونه قدیمیه دیگه.
بشری سر حوض ایستاد. دستهایش را کشید و بالای سرش برد: خیلی خستهام! خدا به داد تو برسه که چشات رو جاده بود.
_بیا حالا تلافی کن.
_گفتنیا رو بهش گفتم. نوبت تو خودت رو جا کنی تو دلش.
طاها کفشهای جلوی در سالن را نگاه کرد. بشری پرسید: دنبال فاطمه میگردی؟
_ضحا نیست؟
بشری پشت سرش راه افتاد. طاها با قد بلندش قند توی دل او آب میکرد.
جدی جدی داری متاهل میشی!
نفس سنگینی کشید. هوای توی ریهاش یکجا خالی شد.
کی فکر میکردیم یه روز یاسین نباشه و طاها فاطمه رو بگیره.
طهورا را سر پلهها دید. قدمهایش را تندتر برداشت. همدیگر را بغل کردند. بشری صورتش را بوسید: دلم برات تنگ شده بود!
چشمهای مهربان طهورا، برق زد. دوباره بغلش کرد: خدا رو شکر که حالت خوبه.
خبری از صدای گرفته و صورت تکیدهی طهورا نبود. کنار گوشش گفت: شبی نبود که تو حرم یادت نباشم!
_حال خوبمو مدیون دعای شماهام. خیلی باهام راه اومدین! اگه نه من همون دلمردهای که بودم میموندم.
طاها چمدان را برد بالا: تو این خونه رسم شده هر از گاهی یکی فاز غم برمیداره. یه مدت درگیر بشری بودیم یه مدت تو!
چمدان را گذاشت جلوی در: بعدیو خدا به خیر کنه.
طهورا با طاها دست داد: خسته نباشی آقادوماد.
طاها سر پایین انداخت. دست کشید به ریشش.
طهورا زد زیر چانهاش: این خجالتا رو باور نمیکنم!
طاها چشمهایش را باریک کرد: از بشری یاد بگیر. چطور هوای داداششو داره.
_همین لوست کرده!
زهراسادات رفت توی بالکن: چرا نمیاین بچهها؟!
پیشانی طاها را بوسید: انقدر ضحی منتظرت موند که دلش سررفت.
_مگه اینجاست؟ دلم براش یه ذره شده!
رفت توی سالن. ضحی مثل فرشته روی مبل خوابیده بود. نشست کنارش. موهایش را نوازش کرد: هر چی بزرگتر میشه بیشتر شبیه بشری میشه!
گونهی ضحی را بوسید. دلش میخواست فاطمه را ببیند. حداقل در حد یک سلام و احوالپرسی.
دور هم نشستند. طهورا چای آورد.
طاها کنار ضحی نشست: بیار خدا خیرت بده که خستهام.
زهراسادات آنطرف طاها نشست. نیمنگاهی به او کرد. حرف فاطمه را پیش کشید: فاطمهم صبح اینجا بود. پیش پای شما میخواست بره که ضحی خوابش برد. دلش نیومد بیدارش کنه، تنهایی رفت.
طاها میدانست اینها از حیای فاطمه بود که بیشتر از هر چیز برای طاها جذابیت داشت. دل طاها را گیر خودش کره بود: غیر از این ازت توقع نمیرفت فاطمه خانم!
دست گذاشت پشت گردن مادرش: بابا کجاس؟
_یکی بهش زنگ زد. رفت بیرون.
طاها پشت گوش را خاراند: مگه قرار نشد دیگه نره!
_حتما کاری داشتن که رفته.
✍🏻 #مخلیلی (مهاجر)
کپی یا انتشار به هر شکل #حرام است🚫
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
﷽
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
#امام_زمان
#ایران
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
19.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠🌷💠🌷💠
مستندی کوتاه از زندگی شهیده زینب کمایی 🌲🌷
#رفیق_شهید_بشری ♥️
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻سید حسن نصرالله: به مردم و دوست داران جمهوری اسلامی #ایران اعلام می کنم که ناراحت و نگران نباشید
صاحب اصلی این جمهوری اسلامی مبارک، خود حضرت حجت بن الحسن العسکری است ارواحنا فداه است
➖➖➖➖
✍حضرت آدم پنج وصیت به فرزندش شیث کرد ودستور داد او هم این وصیت ها را به فرزندانش بکند.
1- به دنیا مطمئن نشوید که من به بهشت جاوید اطمینان یافتم خدا این اطمینان را نپسندید وبیرونم کرد.
2- به رای زنان رفتار نکنید که من به میل زن عمل کردم از درخت خوردم وپشیمان شدم.
3- هر کاری می خواهید بکنید اول عاقبتش را بنگرید که من اگر عاقبت اندیشی کرده بودم به این مصیبت دچار نمی شدم.
4- کاری را که دل در انجامش ارام ندارد نکنید؛که من هنگام خوردن از آن درخت دلم می لرزید اما اعتنا نکردم ،خوردم و پشیمان شدم.
5- در کارها مشورت کنید که اگر من با ملا ئکه شور کرده بودم،گرفتار نمی شدم.