eitaa logo
به وقت بهشت 🌱
6.4هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
2 فایل
💠وَأُفَوِّضُ أَمْرِ‌ی إِلَی‌اللَّه إِنَّ‌اللهَ بَصِیرٌ‌ بِالْعِبَاد 🚫کپی یا انتشار حتی با ذکر نام نویسنده حرام است🚫 تبلیغات ارزان https://eitaa.com/tablighattarzan عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
محمد(ص).mp3
5.34M
♡ ㅤ ❍ ⎙ㅤ ⌲ ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ •💐مبعث اوج برکات... حاج امیر کرمانشاهی عیدمبعث‌پیامبر(ص)
سلام بر رسولِ مهربانی... و سلام بر وارثِ مهربانیِ رسول، امام عصر سلام الله علیه... ▫️خدایا در روز مبارک حضرت خاتم الانبیا، ظهور حضرت خاتم الاوصیا را مقدر بفرما!
🔰 من یک خانم خانه دار هستم با دوتا بچه؛ 🌱خیلی دوست داشتم مستقل باشم و برای خودم داشته باشم اما همسرم اجازه نمی‌داد بیرون کارکنم.... 🔹ولی علاقه من به استقلال مالی همچنان تو وجودم شعله ور بود،تا اینکه با کانال استاد خسروی آشنا شدم و دیدم که ایشون آموزش از رو دارن . خیلی سریع و مشتاقانه تو آموزش های ایشون شرکت کردم و الآن روزانه بالای ۳۰۰ هزار تومن درآمد دارم اونم با سرمایه.. واقعا از این وضعیتم لذت میبرم و توصیه میکنم تو هم بیای تو کانال استاد و زندگیتو تغییر بدی😍👇 https://eitaa.com/joinchat/2877882585C2b9658acd8
✅ جوانی که میلیونی شد💰 🌱 من احمدم و ۲۲ سال سن دارم،همیشه میخواستم دستم تو جیب خودم باشه. ۳ماه پیش در ایتا با کانال آموزش با آشنا شدم . 🔹اولش باور نکردم و گفتم الکیه اما برای آخرین بار شانسم رو امتحان کردم و وارد ها شدم. 🔰خداروشکر بعد از گذشت ۳ماه الان روزانه بالای ۵۰۰ هزارتومن دارم و درآمدم بالای ۱۰ میلیونه ✅ اگه تو هم میخوای داشته باشی،حتما از آموزش هاشون استفاده کن👇 https://eitaa.com/joinchat/2877882585C2b9658acd8 حتما عضو شو رفیق 👍
بعضی‌هارودیدیدتانگاهشون میکنیم‌یادشهدامیفتیم؟ ایناهمونایی‌اندکه‌سایه‌به‌سایه شھادت‌زندگی‌میڪنند🚶🏿‍♂ راست‌میگفت:)💔🥀 حاج قاســــــــــم... (عج)
در بعثت ... جبرئيل آمد! با هفتاد هزار فرشته! و ميكائيل با هفتاد هزار فرشته! و براي آن حضرت، كرسي عزّت و كرامت آوردند ... و تاج نبوت و رسالت را بر سر آن بزرگوار گذاشتند ... و لواي حمد را به دستش داده و گفتند بر فراز اين كرسي برو و خدايت را سپاس گو! و در ظهور ... جبرئیل می‌آید! با خیل عظیمی از ملائک ... و اول کسی است که با حضرت مهدی علیه‌السّلام بیعت می‌کند! پروردگارا! ای که از روی لطفت حبیبت را به سویمان فرستادی! چراغ باور به آخرین حجّتت را در دلمان پرفروزتر کن!
💠💠💠✨ 💠💠✨ 💠✨                 ⚜بِسم‌ِالله‌ِالرَّحمَنِ‌الرَّحیم⚜ کپی‌حرام🚫 بشری موبایل و دفترچه‌اش را برداشت. دست گذاشت روی زانو که بلند شود. امیر دلخور نگاهش کرد: کاش همین بود. چشم‌های بشری گرد شد. پانشده نشست. سوالی به صورت امیر نگاه کرد. امیر زل زده‌بود توی صورتش. بشری نگاهش را دزدید. امیر پوفی کشید: حامد بعد برگشتن، یه خونه ازم اجاره کرد. چندماهه و کوتاه‌مدت. از خونه‌های مبله‌ای که برای اجاره به توریست‌ها وکالتی به من سپرده بودن. یکی دو هفته بعدم خواست با چند تا از دفاتر در ارتباطمون تماس بگیرم و تو اصفهان و تبریز و مشهد و تهران براش واحدایی رو پیدا کنم. برای یه هفته تا یه ماه. می‌گفت برای همکارای خارجیش که هوس ایران‌گردی کردن می‌خواد. رو حساب رفاقت ازش مدرک کامل نمی‌خواستم. نه از خودش، نه از همکاراش‌. بشری دست گذاشت روی صورت. انگشت‌های باریکش نمی‌گذاشت امیر بفهمد او چه حالی دارد. خسته است یا دلش نمی‌خواهد به حرف‌های او گوش کند. ساکت شد. بشری چند نفس بلند کشید. دستش را پایین آورد. گردن کج کرد. امیر نمی‌فهمید نگاه بشری به کجا می‌رسد. لبش را دندان گرفت. بشری خسته نبود، کلافه بود. تن صدای امیر پایین آمد: اونا هم‌تیمای جاسوسی حامد بودن. من اعتماد داشتم به حامد. اشک توی چشم بشری حلقه زد اما نگذاشت بریزد. صبر کرد امیر باز حرف بزند تا بفهمد زندگی عاشقانه‌اش چطور خزان‌زده شد. امیر نگاه از بشری گرفت: تنها درخواستم از اونا این بود که می‌شه بدون آبروریزی محاکمه و اعدام کنن؟ متوجه‌ شد بشری یک‌باره به طرفش چرخید. قند آب شدن ته دلش را بی‌خیال شد. می‌خواست از آن برزخی که تویش دست و پا می‌زد دربیاید. _فکر این‌که مامان بابام قضیه رو بفهمن داغونم می‌کرد. اونا تاب نمیاوردن. مخصوصا بابا. فکر تو یه طرف بود، آبروی خونواده‌ام یه طرف. نمی‌تونستم حاشا کنم. هیچ راهی نبود. اما اونا یه پیشنهاد بهم دادن. حامد و شبکه‌اش داخل ایران کشف شده بود ولی ارتباط حامد تو خارج مبهم بود. شبکه‌ای که حامد داشت باهاشون کار می‌کرد مشخص نبود. هدف حامد از جذب دانشجوهای نخبه‌ی رشته‌های استراتژیک دقیقاً چی بود؟ بشری اخم کرد. با خود گفت نصیری! امیر ادامه داد: نخبه‌ها رو برای کدوم مرکز می‌خواستند؟ بشری لبش کش آمد. پوزخند زد: نصیری واقعا هم نخبه بود! امیر باز به بشری نگاه کرد: من و تو هم جزء کیس‌های جذب حامد بودیم. به نظرم مسخره بود که منم هدف جذب باشم! ابروهای بشری بالا رفت. لبخندش را جمع کرد. امیر گفت: درست فکر می‌کنی. هدف تو بودی. یه نابغه‌ی مقید. چیزی که اونا نمی‌تونستن تحملش کنن. ✍🏻 (مهاجر) کپی یا انتشار به هر شکل است🚫 ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮    @In_heaventime  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
به وقت بهشت 🌱
💠💠💠✨ 💠💠✨ 💠✨                 ⚜بِسم‌ِالله‌ِالرَّحمَنِ‌الرَّحیم⚜ #رمان_بشری #به_قلم_م‌خلیلی #برگ378
آیا رواست که تحلیل نفرماییییید؟!! ☹️☹️☹️☹️☹️ https://eitaa.com/joinchat/2480472136C484dfe0c30 تحلیل ندید فرداشب خبری از بشری‌جونتون نیست😎😎
‌هر روز صبح به یادت هستم سلام بر پدر همه عالم صبح بخیر امام مهربانم دستی به روی سینه و دستی به سوی تو روی لبم گــل می کند آقا سـلام از دور