eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
1.1هزار دنبال‌کننده
19.7هزار عکس
3هزار ویدیو
53 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 آیا سیزدهم است؟ ریشه این فکر که نحس است از کجاست؟ ✅به نظر من دو خاصیتی كه در بشر هست سبب پیدایش فكر نحوست در اشیاء و اعداد شده است. یكی اینكه بشر به طور كلی خودخواه است، یك حالت گریز از مركزی در مسئله ی تقبل مسئولیتها دارد، یعنی نمی خواهد مسئولیت خودش را متوجه خودش بكند. ✅ همیشه دنبال این می گردد كه یك چیز دیگری پیدا كند و بگوید این بدی، این ، این بدبختی كه پیدا شد، این من نبودم، این فكر من نبود، این خُلق من نبود، این روح من نبود، این عادت اشتباه من نبود، این جهل و نادانی من نبود كه باعث این شد، یك چیز دیگری بود. این یك علت بوده است كه بشر برای اینكه از مسئولیتها فرار كند، آمده است برای اشیاء، برای چهارشنبه، برای 13، برای 25، برای صدای كلاغ، برای صدای جغد قائل شده است. ✅خاصیت دیگر، تنبلی است كه در انسان می باشد. انسان وقتی بخواهد علت قضایا را بفهمد، باید از طریق علمی و عقلی كاوش و تفكر و جستجو و تفحص كند تا علت اشیاء را درك كند، ولی با خیال، همه ی قضایا را زود می شود حل كرد. اگر در جنگی شركت كردیم و 52شكست خوردیم، چنانچه بنا بشود روی اصول دقیق علمی بررسی كنیم كه چرا خوردیم، دو ناراحتی دارد: یكی اینكه می رسیم به اینكه خودمان مسئول این شكست بودیم؛ دوم اینكه مدتها باید زحمت بكشیم، به خودمان رنج بدهیم تا علتها را به دست بیاوریم؛ بعد رنج دیگری شویم آن علتها را از میان ببریم و وضع خودمان را اصلاح كنیم. ولی با یك كلمه خودمان را راحت می كنیم، می گوییم علت اینكه ما در این جنگ خوردیم این بود كه مثلاً در روز چهارشنبه شروع كردیم یا روز 13 بود یا وقتی كه از شهر خودمان خارج می شدیم سگی جلو ما درآمد عوعویی كرد و این نحوست داشت و شكست ما اثر آن سگ بود. 📚مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 404
💔 🌴 🌾 🌴 🌾 🌴 🌾 🌴 🌾 🌾 💔 💔 🌾🌴🌾 💔دلش شکسته بود . یه گوشه نشسته بود و به زمین خیره شد بود. انگار خاطره هایی رو داشت مرور میکرد. کم کم گونه هاش خیس شد. 💧بدون اینکه بخواد چیزی بگه یا چیزی بشنوه.. شنیده بودم بچه های جنگ وقتی یاد دوستای شهیدشون میفتند میرن توی لاک خودشون اما ندیده بودم. 🌺راوی بود و دلش میخواست اون چیزهایی که دیده بود رو بگه . شاید قسم خورده بود که تا زنده است بگه توی لحظه لحظه های جنگ چی اومد سر رفقاش. بگه وقتی آب نبود چی میشد. وقتی مهمات تموم میشد چی میشدو چطور می جنگیدن. توی سینه اش که حالا موادشیمیایی رخنه کردن توش ، پر از حرفهایی که اگه بخواد بگه خیلی ها باهاش میسوزن.. 🕊هنوز مثه یه پرنده بغ کرده یجا نشسته انگار این شعربراش داشت خونده میشد: " سبک بالان خرامیدند و رفتند مرا بیچاره نامیدند و رفتند..."❣ دیگه داشت شونه هاش می لرزید. 💧سرش رو بیشتر انداخت پایین که یکی دست گذاشت روی شونش و گفت: حاجی! منتظرند. سرش رو بلند کرد و با چشمای خیسش یه نگاه به جمعیتی که منتظر بودند حاجی براشون ازجنگ و عملیات بگه انداخت. توی دلش غم داشت از حرفهایی که شنیده بود از زخم زبان هایی که بهش می زدن، 💔 اما بازم بلند شد وگفت: " الهی به امید تو...."✨ 🌾 نمیتونست ساکت باشه و هیچی نگه ، چون خودش رو موظف میدونست که از رشادتها و شهادتها بگه. کاری نداشت ۴ یه عملیاتی بود که لو رفته بود و پشت سرش یه عده تندتند میگفتن خورده اما کسی نگفت باشه قبول , ولی علتش چی بود؟... هرچند دلش پر بود ازاین حرفها و سوالهایی که پس بچه هایی که شهیدشدند چی میشه؟ شکست خورد یا لو رفت یا عدم الفتوح ، براش مهم نبود ، براش مهم اون بودن که مثل نور ماه افتادن روی و آب خیلی هارو با خودش برد تا بشن. مهم اون نوجوونایی بودن که هنوز مادراشون خبرندارن چطور شهیدشدن. مهم شهدان که اگر نگه ، در حقشون جفا کرده بود... 💔 با یه کهنه یه نگاه به کرد و روبه جمع گفت: ✨" بسم رب الشهدا.... سلام 🌾یه شب اینجا شد! کربلایی که شهداش نه سپر داشتند نه جای پناه . اینجا جنگ با آب و آتش و نامردی یک عده بود که بچه هارو لو دادن و بعدگفتن شکست خورد... اشکال نداره بذارید بگن ۴ شکست خورد. اما بشهدا قسم ، شکست از شهدا نبود. شکست ازجانب ما نبود . (کسی که درس را بلد است شکست ندارد.) اتفاقا شهدای ۴ بردن و خوب هم بردن و پیروزی فقط اوم چیزی نیست که یه عده میگن. در بظاهر امام حسین(ع) شکست خورد اما تاریخ دید تنها پیروز میدان، امام حسین ع بود که با وجود کشته شدن تمام یارانش و اسارت تمام اهل بیتش اما هنوز نامش جاویدان هست. شکست خورده کسی است که نامی از او باقی نماند.. و من اینجا روی همین خاک پر از غربت میگم: ( شکست نخوردن....) شکست رو اون کسی خورد که عملیات رو لو داد و میهنش رو فروخت به چیزی که الان ندارش... درسته ۴ دوروز بیشتر طول نکشید اما ترس واقعیتش تا ابد تن دشمنان و تمام کسانی که باعث لو رفتن این عملیات شدن رو می لرزونه و روزی میاد که همشون باید جواب بدن... و سکوت من و امثال من جفای بر این شهداست حتی اگر زخم زبان بخوریم و کنارمون بزنن. والسلام "✨ 🌾 این رو گفت و با نگاهی عمیق روبه کرد و توی دلش به رفقاش گفت: " تا زنده ام نمیگذارم رشادتهاتون خاک بشه."❣ 🌸..... @Karbala_1365
💢 از کجا بدانیم خدا دعاهایمان را میشنود؟ استاد فاطمی نیا: مولوي آورده است كه فردي نشسته بود و "ياربّ" ميگفت. شيطان براو ميشود وميگويد: تابه حال اين همه "ياربّ" گفته اي، چه فايده داشته است!؟ مرد دلش و از دعا کردن منصرف شد و خوابيد. شب كسي به خواب او آمد و گفت چرا ديگر "ياربّ" نمي گويي!؟ جواب داد : چون نمي شنوم و ميترسم ازدرگاه خدا مردود باشم ، پس چرا دعا بكنم!؟ گفت خدا مرا است تا به تو بگويم اين "ياربّ" گفتن هایت همان لبّيك و ماست! يعني اگر نخواهد صداي ما به درگاهش بلندشود ، اصلا نميگذارد " ياربّ" بگوييم!
💔 🌴 🌾 🌴 🌾 🌴 🌾 🌴 🌾 🌾 💔 💔 🌾🌴🌾 💔دلش شکسته بود . یه گوشه نشسته بود و به زمین خیره شد بود. انگار خاطره هایی رو داشت مرور میکرد. کم کم گونه هاش خیس شد. 💧بدون اینکه بخواد چیزی بگه یا چیزی بشنوه.. شنیده بودم بچه های جنگ وقتی یاد دوستای شهیدشون میفتند میرن توی لاک خودشون اما ندیده بودم. 🌺راوی بود و دلش میخواست اون چیزهایی که دیده بود رو بگه . شاید قسم خورده بود که تا زنده است بگه توی لحظه لحظه های جنگ چی اومد سر رفقاش. بگه وقتی آب نبود چی میشد. وقتی مهمات تموم میشد چی میشدو چطور می جنگیدن. توی سینه اش که حالا موادشیمیایی رخنه کردن توش ، پر از حرفهایی که اگه بخواد بگه خیلی ها باهاش میسوزن.. 🕊هنوز مثه یه پرنده بغ کرده یجا نشسته انگار این شعربراش داشت خونده میشد: " سبک بالان خرامیدند و رفتند مرا بیچاره نامیدند و رفتند..."❣ دیگه داشت شونه هاش می لرزید. 💧سرش رو بیشتر انداخت پایین که یکی دست گذاشت روی شونش و گفت: حاجی! منتظرند. سرش رو بلند کرد و با چشمای خیسش یه نگاه به جمعیتی که منتظر بودند حاجی براشون ازجنگ و عملیات بگه انداخت. توی دلش غم داشت از حرفهایی که شنیده بود از زخم زبان هایی که بهش می زدن، 💔 اما بازم بلند شد وگفت: " الهی به امید تو...."✨ 🌾 نمیتونست ساکت باشه و هیچی نگه ، چون خودش رو موظف میدونست که از رشادتها و شهادتها بگه. کاری نداشت ۴ یه عملیاتی بود که لو رفته بود و پشت سرش یه عده تندتند میگفتن خورده اما کسی نگفت باشه قبول , ولی علتش چی بود؟... هرچند دلش پر بود ازاین حرفها و سوالهایی که پس بچه هایی که شهیدشدند چی میشه؟ شکست خورد یا لو رفت یا عدم الفتوح ، براش مهم نبود ، براش مهم اون بودن که مثل نور ماه افتادن روی و آب خیلی هارو با خودش برد تا بشن. مهم اون نوجوونایی بودن که هنوز مادراشون خبرندارن چطور شهیدشدن. مهم شهدان که اگر نگه ، در حقشون جفا کرده بود... 💔 با یه کهنه یه نگاه به کرد و روبه جمع گفت: ✨" بسم رب الشهدا.... سلام 🌾یه شب اینجا شد! کربلایی که شهداش نه سپر داشتند نه جای پناه . اینجا جنگ با آب و آتش و نامردی یک عده بود که بچه هارو لو دادن و بعدگفتن شکست خورد... اشکال نداره بذارید بگن ۴ شکست خورد. اما بشهدا قسم ، شکست از شهدا نبود. شکست ازجانب ما نبود . (کسی که درس را بلد است شکست ندارد.) اتفاقا شهدای ۴ بردن و خوب هم بردن و پیروزی فقط اوم چیزی نیست که یه عده میگن. در بظاهر امام حسین(ع) شکست خورد اما تاریخ دید تنها پیروز میدان، امام حسین ع بود که با وجود کشته شدن تمام یارانش و اسارت تمام اهل بیتش اما هنوز نامش جاویدان هست. شکست خورده کسی است که نامی از او باقی نماند.. و من اینجا روی همین خاک پر از غربت میگم: ( شکست نخوردن....) شکست رو اون کسی خورد که عملیات رو لو داد و میهنش رو فروخت به چیزی که الان ندارش... درسته ۴ دوروز بیشتر طول نکشید اما ترس واقعیتش تا ابد تن دشمنان و تمام کسانی که باعث لو رفتن این عملیات شدن رو می لرزونه و روزی میاد که همشون باید جواب بدن... و سکوت من و امثال من جفای بر این شهداست حتی اگر زخم زبان بخوریم و کنارمون بزنن. والسلام "✨ 🌾 این رو گفت و با نگاهی عمیق روبه کرد و توی دلش به رفقاش گفت: " تا زنده ام نمیگذارم رشادتهاتون خاک بشه."❣ 🌸..... @Karbala_1365
💢همیشه اولین روز دی ماه که میرسه، ناخودآگاه بیاد ۴ میفتم، حتم دارم خیلی از اونهایی هم که دراین عملیات شرکت کردند و دلشون توی این عملیات جامونده ، این احساس من رو دارند.... با توجه به اینکه بعضی هاشون در این کانال افتخار دادند و عضو هستند ، لازم میدونم که با نزدیک شدنِ سوم دی ماه ، یادی کنیم از شهدای عزیز و خاص و مخلص ۴🌾 💔 اما خیلی ها متاسفانه به اشتباه میگویند این عملیات شکست خورد، ولی عزیزان این عملیات لو رفت وخیلی فرق هست بین شکست و لو رفتن. یادمون نره که شهدای این عملیات خاص ومخلص بودند و بچه های غواصش مخلص تر، چون خط شکن بودند و کم سن وسال و حاضرنشدند برگردند. شکست نخوردند چون خط رو شکستند و حتی بعضیهاشون به خط سوم دشمن هم رسیدند مثل ، که اگر عملیات از طریق ستون پنجم لو نمیرفت به هدف اصلیشون می رسیدند و این عملیات می شد بزرگترین عملیات و سرنوشت ساز.... پس نگیم شکست، چون شهدا و دیگر رزمنده ها کم نذاشتند. ♨️ یعنی خطا وکم کاری از جانب رزمنده های و این عملیات بوده اما یعنی خطا و نامردی از جانب .... پس مراقب کلماتمون باشیم.⚡️ 💫 ازاین پس سعی داریم از شهدای_کربلای۴ بیشتر بگویم و اگر عزیزی از این شهدا مطلب داشت که خواست منتشر کنه به ای دی بنده بفرسته👇 @Komiel_110 و از همرزمان شهدای_عملیات_کربلای۴ هم تقاضا داریم خاطرات دوستان شهید و خاطرات خودشون از این عملیات رو در اختیار ما قرار بدهند... باتشکراز همراهیتون ، همراهی شما لبیک به شهدای ۴ است🇮🇷🌾 💖 💖 @Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#صفحه۴۸ 🍃🌸 🌷خوب، #علی هم در مرحله آماده سازی عملیات #والفجر۸ بود، هم در مرحله عملیات و هم تثبیت. از
۴۹ 🍃🌸 💕 … 🌷 این داستان: 🌺راوی: (همرزم شهید) 💠 🍂❣ 🕊🌾 ۴… گفت که در قرارگاه بمانم و امکانات عملیات را فراهم کنم. همه کارها در شبها انجام شد. را بمباران میکرد. عهد کرده بود که بیت المقدس تکرار نشود. روی کارها نظارت داشت. وجودش خیالمان را قدری آسوده میکرد. علی باز لاغر و تکیده شد. وقتی حرف عملیات وسط آمد، چهره او دگرگون شد. حال و هوای دیگری پیدا کرد. به قول خودش نور بالا میزد. به بچه ها میگفت عمودی میروی و ساندویچی بر میگردی. علی دیگر آماده رفتن بود. گفت:دیگر آرزویی ندارم، غیراز . دلم از این گرفت که چطور باید دوری اش را تحمل کنم. در این سالهای عزیز و فراموش نشدنی بایکدیگر بودیم. اگر فاصله ای پیش می آمد، نامه می فرستادیم. روز قبل از عملیات آمد به سنگر ما و گفت:دارم میروم. کاری نداری؟ نگاهی به چهره اش انداختم و به خود گفتم:علی را از دست دادی.💔 گفتم: علی! نگاهم کردو گفت:چه میگویی؟ گفتم:نمی خواهی وصیت کنی؟ تکانی خورد و خوب نگاهم کرد. گفتم:شهیدمیشوی. رفت و ساعتی بعد آمد و پاکت سربسته ای را به من داد و گفت:خداحافظ.✨ پرسیدم:کاری نداری برایت انجام بدهم؟ گفت:نه، به مادرم سلام برسان.❣ نشستم و گریه کردم. امیدم داشت می رفت. یار روزهای سختی من داشت لحظه به لحظه دور میشد. به تنهایی خودم داشتم فکرمیکردم. به مادرش. مرور میکردم و زار می زدم. 🌾❣دشمن متوجه حرکت ما شده بود. .(جفاست آنکه میگوید عملیات خورد.) ولی باید حرکت میکردیم. از آن لحظه ای که بچه های پا در آب گذاشتند، دشمن بنا کرد به تیراندازی. روی آب ، زیرآب، می زد. رفتند آن ور آب و رسیدند به اول جزیره . پشت سرآنها بچه های . خط را شکستند. دشمن باور نکرد. علی با اولین گروه وارد جزیره شد. باید می رفت و گردانها را هدایت میکرد. مدام در تماس بودیم. امکانات و تجهیزات هم به مقصد رسید. درگیری شروع شد. حجم آتش سنگین بود. عراق تا صبح کوبید. تلفات زیاد داشتیم. در گرماگرم هدایت، به علی فکرمیکردم. آن جملات کوتاه و بریده در مغزم تکرار میشد. وصیتنامه اش همراهم بود. هزار جور فکر از سرم می گذشت. میگفتم کاش می توانستم او را برگردانم. آرزو میکردم زخمی شود. ولی برگردد. . دلم برای خودم میسوخت، و الا علی آماده و شایسته بود... 👇👇👇
💔 🌴 🌾 🌴 🌾 🌴 🌾 🌴 🌾 🌾 💔 💔 🌾🌴🌾 💔دلش شکسته بود . یه گوشه نشسته بود و به زمین خیره شد بود. انگار خاطره هایی رو داشت مرور میکرد. کم کم گونه هاش خیس شد. 💧بدون اینکه بخواد چیزی بگه یا چیزی بشنوه.. شنیده بودم بچه های جنگ وقتی یاد دوستای شهیدشون میفتند میرن توی لاک خودشون اما ندیده بودم. 🌺راوی بود و دلش میخواست اون چیزهایی که دیده بود رو بگه . شاید قسم خورده بود که تا زنده است بگه توی لحظه لحظه های جنگ چی اومد سر رفقاش. بگه وقتی آب نبود چی میشد. وقتی مهمات تموم میشد چی میشدو چطور می جنگیدن. توی سینه اش که حالا موادشیمیایی رخنه کردن توش ، پر از حرفهایی که اگه بخواد بگه خیلی ها باهاش میسوزن.. 🕊هنوز مثه یه پرنده بغ کرده یجا نشسته انگار این شعربراش داشت خونده میشد: " سبک بالان خرامیدند و رفتند مرا بیچاره نامیدند و رفتند..."❣ دیگه داشت شونه هاش می لرزید. 💧سرش رو بیشتر انداخت پایین که یکی دست گذاشت روی شونش و گفت: حاجی! منتظرند. سرش رو بلند کرد و با چشمای خیسش یه نگاه به جمعیتی که منتظر بودند حاجی براشون ازجنگ و عملیات بگه انداخت. توی دلش غم داشت از حرفهایی که شنیده بود از زخم زبان هایی که بهش می زدن، 💔 اما بازم بلند شد وگفت: " الهی به امید تو...."✨ 🌾 نمیتونست ساکت باشه و هیچی نگه ، چون خودش رو موظف میدونست که از رشادتها و شهادتها بگه. کاری نداشت ۴ یه عملیاتی بود که لو رفته بود و پشت سرش یه عده تندتند میگفتن خورده اما کسی نگفت باشه قبول , ولی علتش چی بود؟... هرچند دلش پر بود ازاین حرفها و سوالهایی که پس بچه هایی که شهیدشدند چی میشه؟ شکست خورد یا لو رفت یا عدم الفتوح ، براش مهم نبود ، براش مهم اون بودن که مثل نور ماه افتادن روی و آب خیلی هارو با خودش برد تا بشن. مهم اون نوجوونایی بودن که هنوز مادراشون خبرندارن چطور شهیدشدن. مهم شهدان که اگر نگه ، در حقشون جفا کرده بود... 💔 با یه کهنه یه نگاه به کرد و روبه جمع گفت: ✨" بسم رب الشهدا.... سلام 🌾یه شب اینجا شد! کربلایی که شهداش نه سپر داشتند نه جای پناه . اینجا جنگ با آب و آتش و نامردی یک عده بود که بچه هارو لو دادن و بعدگفتن شکست خورد... اشکال نداره بذارید بگن ۴ شکست خورد. اما بشهدا قسم ، شکست از شهدا نبود. شکست ازجانب ما نبود . (کسی که درس را بلد است شکست ندارد.) اتفاقا شهدای ۴ بردن و خوب هم بردن و پیروزی فقط اوم چیزی نیست که یه عده میگن. در بظاهر امام حسین(ع) شکست خورد اما تاریخ دید تنها پیروز میدان، امام حسین ع بود که با وجود کشته شدن تمام یارانش و اسارت تمام اهل بیتش اما هنوز نامش جاویدان هست. شکست خورده کسی است که نامی از او باقی نماند.. و من اینجا روی همین خاک پر از غربت میگم: ( شکست نخوردن....) شکست رو اون کسی خورد که عملیات رو لو داد و میهنش رو فروخت به چیزی که الان ندارش... درسته ۴ دوروز بیشتر طول نکشید اما ترس واقعیتش تا ابد تن دشمنان و تمام کسانی که باعث لو رفتن این عملیات شدن رو می لرزونه و روزی میاد که همشون باید جواب بدن... و سکوت من و امثال من جفای بر این شهداست حتی اگر زخم زبان بخوریم و کنارمون بزنن. والسلام "✨ 🌾 این رو گفت و با نگاهی عمیق روبه کرد و توی دلش به رفقاش گفت: " تا زنده ام نمیگذارم رشادتهاتون خاک بشه."❣ 🌾🕊 ٤👇 @Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🔴سلام‌علیکم باتوجه به فرا رسیدن سالروز #عملیات‌کربلای۴ در سوم دی ماه، از تمامی #راویان‌گرامی و بزرگ
راوی اصلی این خاطره می باشند که اینچنین روایت میکنند : 📚📚 کنار آب فرمانده تیم (شهید شوشتری) که شهید شد در دیگری به بچه‌ها گفت که برادران اگر امشب دشمن ما را نزند می‌زنند، کوسه‌ها نزنند دشمن می‌زند، هیچ کدام نزنند ما لای خاردار گیر می‌کنیم در تله‌های انفجاری شهید می‌شویم اگر را بشکنیم و برویم در خط درگیر می‌شویم احتمال زیاد است، اگر بشکند فردا اولی که هوا روشن شود سنگین در نخلستان‌ها شروع خواهد شد، آن‌ها را عقب بزنیم 📖 هواپیماها ما را خواهند کرد، توپخانه‌ها خواهند آمد، می‌زنند، در برابر همه این‌ها مقاومت کنیم بمباران شیمیایی خواهیم شد، بنابراین کسی به هوای این که ما می‌رویم و قطعاً پیروز می‌شویم وارد آب نشود. ما داریم می‌رویم نه برای این که برگردیم اما - این‌هایی که می‌گویم عین جملات است که شهید شدند – گفتند ما می‌رویم اما همان خدایی که موسی را از عبور داد امشب ما را از اروند عبور می‌دهد. خدای آن طرف ، خدای این طرف اروند است. ما می‌رویم برای این که به وظیفه‌مان عمل کنیم نمی‌رویم که خاک و نخلستان و آب و فتح کنیم ما می‌رویم برای این که رفته باشیم. چون امام در جماران منتظر است که به او بگویند بچه‌ها به خط زدند. 🍃✨🍃✨🍃✨ ما نمی‌رویم برای خط، ما می‌رویم تا وظیفه‌مان را انجام بدهیم. این‌ها حرف‌هایی بود که غواص و فرماندهان ما شب می‌گفتند. قبل از این که وارد اروند بشوند بچه‌های همه به رفتند و همه بلند شدند پشت جولان‌ها دو نماز خواندند و وقتی که وارد شدیم برخلاف اضطراب و نگرانی‌ای که قبل از داشتیم وقتی که وارد آب شدیم خودم و خیلی از بچه‌هایی که کنار ما بودند 🕊🌾🕊🌾🕊🌾 – من از آن‌ها هم پرسیدم – احساس کردم یک مرتبه یک عجیبی بر بچه‌ها نازل شد «أنزل السکینه» که خداوند در وعده می‌دهد. تا قبل از این که پایمان را در بگذاریم واقعاً مطمئن بودیم که یک اتفاقی می‌افتد و ما به آن طرف نمی‌رسیم ولی وقتی که غواص بعد از آن سجده طولانی و آن دو رکعت وارد آب شدند، این‌قدر حال این عوض شد که در اروند در مسیر شوخی می‌کردند و بازی درمی‌آوردند و ستون غواص ما، خط را فقط با یک ! 🌾🕊 ٤👇 @Karbala_1365
6.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام دوستان✋ شاید خیلی از شما بزرگوارن در دفاع نبودید و اگر بودید نیست ولی زیادی هم ممکنه باشند و از جنگ و و شهدا چیزای زیادی خودم اونموقع سالم بود البته وقتی برای اخرین بار ب رفت و سختی داشت 😔 برادرم فرمانده بود کسانی ک یادشونه و ایثار جوانان عزیزمونو عملیاتی ک با روبرو شد و خیلی زیاد داد یکی از 13سال شد بعد سیزده سال جنازه اوردن 😔 فیلمی بدست بزرگم رسیده که تمام امروز منو اجیام و بدجور ناراحت متاثر کرد مخصوصا بچه هامونو ک تا حالا صدای شونو نشنیده بودن خودمم صداشو فراموش کرده بودم برامون انگار تازه شده و داریم فیلمشو نگاه میکنیم 😭😭 👆