eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✍امام رضا عليه السلام: ☘️لاَ تُؤَخِّرَنَّ صَلاَةً عَنْ أَوَّلِ وَقْتِهَا إِلَى آخِرِ وَقْتِهَا مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ عَلَيْكَ أَبَداً بِأَوَّلِ اَلْوَقْتِ 🌱هرگز نمازت را، بى دليل از اوّل وقت به تأخير مينداز . هميشه رعايت اوّل وقت را بكن 📚بحار الأنوار ج80 ص21 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجت الاسلام اکبري 6-7-1402.mp3
2.41M
🎙 استاد اکبری 💠 احکام نام پیامبر اکرم صلی الله و علیه آله @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: صد و نود و شش 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ﺧﺎﺯﻥ ﮔﻮﻳﺪ: " ﻫﻲ ﻣﻮﻟﺎﻛﻢ:
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: صد و نود و هفت 🔷 ↩️ﻭ ﻗﻮﻝ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺩﺭ ﺳﻮﺭﻩ ﺗﻮﺑﻪ: " ﻣﺎ ﻛﺘﺐ ﺍﻟﻠﻪ ﻟﻨﺎ ﻫﻮ ﻣﻮﻟﺎﻧﺎ ﻭ ﻋﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻓﻠﻴﺘﻮﻛﻞ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻮﻥ " ﺍﺑﻮ ﺣﻴﺎﻥ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 5 ﺗﻔﺴﻴﺮﺵ ﺩﺭ ﺹ 52 ﮔﻮﻳﺪ: ﻛﻠﺒﻲ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: " ﻫﻮ ﻣﻮﻟﺎﻧﺎ ﻳﻌﻨﻲ ﻫﻮ ﺍﻭﻟﻲ ﺑﻨﺎ ﻣﻦ ﺍﻧﻔﺴﻨﺎ ﻓﻲ ﺍﻟﻤﻮﺕ ﻭ ﺍﻟﺤﻴﺎﻩ " ﻳﻌﻨﻲ: ﺍﻭ ﺍﻭﻟﻲ (ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ) ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﺑﻤﺎ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻣﺮﮒ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﻲ، ﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ: " ﻣﺎﻟﻜﻨﺎ ﻭ ﺳﻴﺪﻧﺎ ﻓﻠﻬﺬﺍ ﻳﺘﺼﺮﻑ ﻛﻴﻒ ﻳﺸﺎﺀ " ﻳﻌﻨﻲ ﻣﺎﻟﻚ ﻣﺎ ﻭ ﺁﻗﺎﻱ ﻣﺎ ﺍﺳﺖ ﭘﺲ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﺳﻤﺖ (ﻛﻪ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﺩ) ﻫﺮ ﻃﻮﺭ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺗﺼﺮﻑ ﻣﻴﻨﻤﺎﻳﺪ، ﻭ ﺳﺠﺴﺘﺎﻧﻲ ﻋﺰﻳﺰﻱ ﺩﺭ " ﻏﺮﻳﺐ ﺍﻟﻘﺮﺁﻥ " ﺹ 154 ﮔﻮﻳﺪ: ﻳﻌﻨﻲ ﻭﻟﻲ ﻣﺎ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻣﻮﻟﻲ ﺑﺮ ﻫﺸﺖ ﻭﺟﻪ ﺍﺳﺖ: ﻣﻌﺘﻖ (ﺁﺯﺍﺩ ﻛﻨﻨﺪﻩ) ﻣﻌﺘﻖ (ﺁﺯﺍﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﺷﺪﻩ) ﻭ ﻭﻟﻲ، ﻭ ﺍﻭﻟﻲ ﺑﺎﻟﺸﻲ ﺀ، ﻭ ﺍﺑﻦ ﻋﻢ، ﻭ ﺩﺍﻣﺎﺩ، ﻭ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﻭ ﻫﻢ ﭘﻴﻤﺎﻥ. ﺳﺨﻦ ﺭﺍﺯﻱ ﺩﺭ ﻣﻔﺎﺩ ﺣﺪﻳﺚ🔷 ﺭﺍﺯﻱ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺷﺒﻬﻪ ﻫﺎﺋﻲ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﺷﻚ ﻭ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺁﻥ ﻋﺎﺟﺰ ﻭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺩﺭ ﺩﻫﻦ ﺟﻮﻳﺪﻩ ﮔﺎﻫﻲ ﻓﺮﻭ ﺑﺮﺩﻩ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻧﺸﺨﻮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻤﻴﺎﻥ ﻣﻲ‌ﮔﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻳﻞ ﺑﻔﺮﺍﺯ ﻭ ﻧﺸﻴﺐ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺻﻮﺭﺕ ﭘﺴﻨﺪﻳﺪﻩ ﻭ ﻛﺴﻮﺕ ﺯﻳﺒﺎ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ. ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻘﻞ ﻣﻌﻨﻲ " ﻣﻮﻟﻲ " ﺑﻪ ﺍﻭﻟﻲ ﺍﺯ ﺟﻤﺎﻋﺘﻲ، ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ: " ﻗﺎﻝ ﺗﻌﺎﻟﻲ: ﻣﺎﻭﻳﻜﻢ ﺍﻟﻨﺎﺭ ﻫﻲ ﻣﻮﻟﻴﻜﻢ ﻭ ﺑﺌﺲ ﺍﻟﻤﺼﻴﺮ " ﺩﺭ ﻟﻔﻆ ﻣﻮﻟﻲ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺍﻗﻮﺍﻟﻲ ﺍﺳﺖ، ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﻗﻮﺍﻝ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻪ: ﻣﻮﻟﻴﻜﻢ، ﻳﻌﻨﻲ ﻣﺼﻴﺮﻛﻢ (ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺷﻤﺎ) ﻭ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ: ﻣﻮﻟﻲ ﻣﻮﺿﻊ ﻭﻟﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻥ ﻋﺒﺎﺭﺗﺴﺖ ﺍﺯ ﻗﺮﺏ (ﻧﺰﺩﻳﻜﻲ) ﻭ ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻴﺸﻮﺩ: ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺁﺗﺶ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺷﻤﺎ ﺍﺳﺖ ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﻲ ﻛﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻣﻴﺸﻮﻳﺪ ﻭ ﺑﺎﻥ ﻣﻴﺮﺳﻴﺪ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیات ۴۵ تا ۴۸ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️۳ ـ حجاب مست
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیات ۴۵ تا ۴۸ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ۷ ـ وحشت مشرکان از نداى توحید در آیات بالا خواندیم: مشرکان مخصوصاً از شنیدن نداى توحید، سخت به وحشت مى افتادند و پا به فرار مى گذاشتند; چرا که زیر بناى همه زندگى آنها شرک و بت پرستى بود، و همه نظامات حاکم بر جامعه آنها، نظام هاى شرک آلود. اگر پاى توحید، به میان مى آمد، نه تنها عقائد مذهبى شان، بلکه نظام اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و فرهنگیشان که از شرک مایه مى گرفت، نیز به هم مى ریخت. حکومت از آن مستضعفان مى شد، و مستکبران سقوط مى کردند، استثمار که از نتائج نظامات شرک آلود است، برچیده مى شد و نفى طبقات (طبقه استثمار کننده و استثمار شونده) بر جاى آن مى نشست. لذا، سردمداران شرک، سخت کوشش داشتند: نداى توحید به گوش کسى نرسد، ولى آنها ـ همان گونه که آیات فوق اشاره مى کند ـ ظالمان و ستمگرانى بودند که، هم به توده هاى مستضعف ستم مى کردند و هم به خویشتن; چرا که هر ظالم و منحرفى گور خود را با دست خود مى کند. جالب این که: قرآن مى گوید: مشرکان براى این که: مجوّزى براى فجور و ادامه گناه بیابند، کراراً مى پرسیدند: کى روز قیامت بر پا مى شود، بَلْ یُرِیْدُ الاِْنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ * یَسْئَلُ أَیّانَ یَوْمُ الْقِیامَةِ اشاره به این که: اینها همه بهانه جوئى براى فرار از زیر بار مسئولیت ها است. ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۸۸ بخش دوم ❌نکوهش خود آرایی و هواپرستی ↩️سپس امام(علیه السلام) در ادامه این سخن
📝 شرح و تفسیر خطبه ۸۹ بخش اول ✍وصف عصر جاهلیت 🔭خطبه در يك نگاه: اين خطبه در حقيقت پيرامون سه مطلب سخن مى گويد كه با يكديگر مربوط است: نخست، ترسيمى بسيار جامع و جالبى از وضع عرب جاهلى مقارن ظهور پيغمبراكرم صلى الله عليه و آله فرموده و نشان مى دهد كه آنها از نظر زندگى مادّى و معنوى در بدترين شرايط بوده اند؛ چيزى كه نام زندگى بر آن نمى توان گذاشت. بلكه تعبيرات خطبه نشان مى دهد كه جهان بيرون جزيرة العرب نيز، بسيار تاريك و ظلمانى بود. در بخش ديگرى از اين خطبه، به اصحاب و ياران و معاصرين خود هشدار مى دهد كه گمان نكنند دوران جاهليّت سپرى گرديده و در لابه لاى صفحات تاريخ، به فراموشى سپرده شده است و به آنها گوشزد مى كند كه از زندگى آنان عبرت بگيرند و از بازگشت به عصر جاهليّت بر حذر باشند. در بخش سوم، به اين حقيقت اشاره مى كند كه من در عصر خود مبارزه تازه اى بر ضدّ افكار جاهلى شروع كرده ام و آنچه را پيامبر در زمان خود بيان فرمود، براى شما بيان مى كنم و حجّت را در همه چيز و همه جا بر شما تمام مى نمايم. در پايان به آنها هشدار مى دهد كه مراقب باشيد، بلاها و حوادث اسفبار در پيش است! مبادا به آنچه در آن هستيد، مغرور شويد و از آينده غافل بمانيد. ترسيمى از جهان در آستانه ظهور پيامبر(صلى الله عليه وآله): هدف نهايى امام(عليه السلام) از بيان اين خطبه، بيدار کردن مردم از خواب غفلت و غرور است. دست آنها را گرفته، به زمان «جاهليّت» مى برد و تاريخ گذشته را در نظر آنها مجسّم مى کند که چگونه بودند و چگونه با قيام پيامبر(صلى الله عليه وآله) همه چيز دگرگون شد. سپس به آنها هشدار مى دهد که همان شرايط عصر «جاهليّت» در حال بازگشت است و تأکيد مى کند که من نيز همچون پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى از ميان بردن افکار و رفتار جاهلى، قيام کرده ام; تا پيش از آن که فرصت ها از دست برود، بيدار شويد و به صراط مستقيم پروردگار و طريقه نورانى پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) بازگرديد. در ترسيم اوضاع عصر «جاهليّت» تعبيراتى کوتاه و بسيار پرمعنا و روشنگر در پانزده جمله (و از يک نظر هجده جمله) بيان فرموده; به گونه اى که هيچ کس نمى تواند ويژگى هاى آن دوران را چنين ترسيم کند. در نخستين وصف مى فرمايد: «خداوند پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) را هنگامى فرستاد که مدّت ها از بعثت پيامبران پيشين گذشته بود.» (أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَة(1) مِنَ الرُّسُلِ). اين مدّت طبق بعضى از نقل ها، «پانصد سال» و طبق بعضى «ششصد سال»، به طول انجاميد که پيامبرى از سوى خدا براى مردم جهان مبعوث نشد،(2) (هر چند اوصياى آنها در ميان مردم بودند). به همين دليل، خواب مرگبارى مردم جهان را فرا گرفته بود، همان گونه که در دومين ويژگى مى فرمايد: «و امّت ها در خواب عميقى فرو رفته بودند!» (وَ طُولِ هَجْعَة(3) مِنَ الاُْمَمِ).  اين فاصله ها ممکن است به خاطر اين باشد که خداوند بندگان را بيازمايد و يا بدين جهت که قدر نعمت وجود پيامبران را بدانند. ولى در هر حال، اثر مستقيم «فَترت رسالت» فعّال شدن احزاب شياطين جنّ و انس است; زيرا هنگامى که ميدان را خالى ديدند و مانعى در برابر خود نيافتند، به هجمات سنگين خود بر امّت ها و ملّت ها مى افزايند. در سومين ويژگى مى فرمايد: «زمانى بود که فتنه ها مردم را هدف گرفته بود» (وَاعْتِزَام(4) مِنَ الْفِتَنِ). امام(عليه السلام) در اينجا فتنه ها را به انسان شرور يا حيوان خطرناکى تشبيه کرده که از روى قصد و عزم به انسان هاى بى دفاع حمله مى کند، که در زمان «فترت رسل» واقعاً چنين است. در چهارمين ويژگى مى فرمايد: «در زمانى که اعمال خلاف در ميان مردم منتشر بود.» (وَ انْتِشَار مِنَ الاُْمُورِ). اين احتمال در تفسير جمله بالا نيز وجود دارد که منظور از «انتشار امور» از هم گسستن کارها و برنامه هاى جامعه بشرى باشد و به تعبير ديگر: ظهور هرج و مرج و بى نظمى و تشتّت و پراکندگى در جوامع انسانى است که از آثار مستقيم فتنه ها و آشوب ها محسوب مى شود. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍امام على عليه السلام: مَن تَتَبَّعَ خَفِيّاتِ العُيوبِ حَرَمَهُ اللّهُ مَوَدّاتِ القُلوبِ هر كس در پىِ عيب هاى پوشيده مردم باشد، خداوند، او را از دوستىِ دل ها محروم مى كند غررالحكم حدیث5197 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: صد و نود و هفت 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ﻭ ﻗﻮﻝ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺩﺭ ﺳ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: صد و نود و هشت 🔷 ﻣﻌﻨﻲ ﺩﻭﻡ ﺍﺯ ﻛﻠﺒﻲ ﺍﺳﺖ، ﻳﻌﻨﻲ: ﺍﻭﻟﻲ ﺑﻜﻢ، ﻭ ﻫﻤﻴﻦ- ﻗﻮﻝ ﺯﺟﺎﺝ ﻭ ﻓﺮﺍﺀ ﻭ ﺍﺑﻲ ﻋﺒﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺑﺪﺍﻥ، ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﻳﻨﺎﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻣﻌﻨﺎﻱ (ﻛﻠﻤﻪ ﺍﺳﺖ) ﻧﻪ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻟﻔﻆ، ﺯﻳﺮﺍ ﺍﮔﺮ ﻣﻮﻟﻲ ﻭ ﺍﻭﻟﻲ ﺩﺭ ﻟﻐﺖ ﻳﻜﻲ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺍﺳﺘﻌﻤﺎﻝ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺠﺎﻱ ﺁﻧﺪﻳﮕﺮﻱ ﺻﺤﻴﺢ ﻣﻲ‌ﺑﻮﺩ، ﺁﻧﻮﻗﺖ ﻟﺎﺯﻡ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﻮﺩ: ﻫﺬﺍ ﻣﻮﻟﻲ ﻣﻦ ﻓﻠﺎﻥ (ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻫﺬﺍ ﺍﻭﻟﻲ ﻣﻦ ﻓﻠﺎﻥ) ﻭ ﭼﻮﻥ ﺍﻳﻦ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻴﺴﺖ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻣﻌﻨﻲ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﺎ ﺑﺎﻳﻦ ﻧﻜﺘﻪ ﺩﻗﻴﻖ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ: ﺷﺮﻳﻒ ﻣﺮﺗﻀﻲ ﻫﻨﮕﺎﻣﻴﻜﻪ ﺗﻤﺴﻚ ﺟﺴﺘﻪ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻘﻮﻝ (ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ): " ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ "، ﮔﻔﺘﻪ ﻛﻪ: ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻣﻮﻟﻲ- ﺍﻭﻟﻲ- ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺍﺳﺘﺪﻟﺎﻝ ﺑﺎﻗﻮﺍﻝ ﺍﺋﻤﻪ ﻟﻐﺖ ﺩﺭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺑﺎﻳﻨﻜﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻣﻮﻟﻲ- ﺍﻭﻟﻲ- ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ، ﻭ ﭼﻮﻥ ﺛﺎﺑﺖ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻟﻔﻆ ﻣﺰﺑﻮﺭ (ﻟﻐﻪ) ﻣﺘﺤﻤﻞ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ (ﺍﻭﻟﻲ) ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻧﺎﭼﺎﺭ (ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺭﺩ) ﺑﺎﻳﺪ ﺣﻤﻞ ﺑﻬﻤﻴﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﺷﻮﺩ ﺯﻳﺮﺍ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﻮﻟﻲ ﻳﺎ ﺛﺒﻮﺕ ﺁﻥ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺍﺳﺖ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﺑﻦ ﻋﻢ ﻭ ﻧﺎﺻﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﻳﺎ ﻣﺤﻘﻘﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﻨﺘﻔﻲ ﺍﺳﺖ، ﻣﺜﻞ ﻣﻌﻨﻲ- ﻣﻌﺘﻖ ﻭ ﻣﻌﺘﻖ (ﺁﺯﺍﺩ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻭ ﺁﺯﺍﺩ ﺷﺪﻩ) - ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺑﺮ ﺗﻘﺪﻳﺮ ﺍﻭﻝ (ﺗﺤﻘﻖ ﺛﺒﻮﺕ) ﺍﻃﻠﺎﻕ ﺍﻳﻦ ﻟﻔﻆ ﻋﺒﺚ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺗﻘﺪﻳﺮ ﺩﻭﻡ (ﺗﺤﻘﻖ ﻧﻔﻲ) ﺍﻃﻠﺎﻕ ﻛﺬﺏ ﻭ ﺧﻠﺎﻑ ﻭﺍﻗﻊ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻣﺎ- ﻣﺎ- ﺑﺎ ﺩﻟﻴﻞ ﺑﻴﺎﻥ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺍﻳﻨﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﻴﺎﻥ ﻣﻌﻨﻲ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﺷﺪ ﺍﺳﺘﺪﻟﺎﻝ ﺑﺎﻥ ﺳﺎﻗﻂ ﻣﻴﺸﻮﺩ- ﺟﻠﺪ 8 ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺭﺍﺯﻱ ﺹ 93. ﻭ ﺩﺭ " ﻧﻬﺎﻳﻪ ﺍﻟﻌﻘﻮﻝ " ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺍ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﻣﻮﻟﻲ ﺑﻤﻌﻨﺎﻱ ﺍﻭﻟﻲ ﺑﺒﺎﻳﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﺻﺤﻴﺢ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﻗﺮﻳﻦ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻟﻔﻆ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩ ﻗﺮﻳﻦ ﺁﻥ ﻟﻔﻆ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﻴﺰ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﻴﺮﺩ ﻭ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ، ﭘﺲ ﻣﻤﺘﻨﻊ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻮﻟﻲ ﺑﻤﻌﻨﺎﻱ ﺍﻭﻟﻲ ﺑﺎﺷﺪ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : ✅🌷شنبه، سه‌شنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها ✅🌹یکشنبه‌، دوشنبه وچهار‌شنبه‌ شرح 🌴حکمتها ✅☫روزانه‌تفسیر قرآن‌‌☫ ✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️ لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783 ✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ وَقَالُوا أَإِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا و گفتند: «آیا هنگامى که ما، استخوانهاى پوسیده و پراکنده اى شدیم، دگر بار با آفرینش تازه اى برانگیخته خواهیم شد؟!» (اسراء/۴۹) * ۞ قُلْ كُونُوا حِجَارَةً أَوْ حَدِيدًا بگو: «شما سنگ باشید یا آهن، (اسراء/۵۰) * أَوْ خَلْقًا مِّمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ ۚ فَسَيَقُولُونَ مَن يُعِيدُنَا ۖ قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ ۚ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُءُوسَهُمْ وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هُوَ ۖ قُلْ عَسَىٰ أَن يَكُونَ قَرِيبًا یا هر مخلوقى که در نظر شما، بزرگ است، (باز خدا قادر است شما را به زندگى مجدّد بازگرداند)». آنها بزودى مى گویند: «چه کسى ما را باز مى گرداند؟!» بگو: «همان کسى که نخستین بار شما را آفرید.» آنان سر خود را (از روى تعجّب و انکار،) به سوى تو خم مى کنند و مى گویند: «در چه زمانى خواهد بود؟!» بگو: «شاید نزدیک باشد! (اسراء/۵۱) * يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ وَتَظُنُّونَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا همان روز که شما را (از قبرهایتان) فرا مى خواند. شما هم اجابت مى کنید در حالى که حمد او را مى گویید. و مى پندارید تنها مدّت کوتاهى (در جهان برزخ) درنگ کرده اید.» (اسراء/۵۲) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیات ۴۵ تا ۴۸ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ۷ ـ وحشت مشرکا
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیات ۴۹ تا ۵۲ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ✅رستاخیز قطعى است در آیات گذشته، سخن از توحید و مبارزه با شرک بود، اما در آیات مورد بحث سخن از معاد که در همه جا مکمّل مسأله توحید است، به میان آمده، و همان گونه که سابقاً هم گفته ایم، اساسى ترین اعتقادات اسلامى را عقیده به مبدأ و معاد تشکیل مى دهد، و اعتقاد به این دو اصل است که، انسان را از نظر عملى و اخلاقى تربیت مى کند، از آلودگى و گناه بازمى دارد، به انجام وظیفه، دعوت مى کند، و او را در مسیر تکامل به پیش مى برد. در این آیات، به سه سؤال و یا سه ایراد منکران معاد، پاسخ گفته شده است: نخست مى گوید: آنها گفتند: هنگامى که ما به استخوان هائى تبدیل شدیم و این استخوان ها نیز پوسیده و متفرق شد، آیا باز آفرینش جدیدى پیدا خواهیم کرد ؟! (وَ قالُوا أَ إِذا کُنّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِیداً).(۱) آیا اصلاً این امکان دارد که: استخوان هاى پوسیده و متلاشى شده ـ که هر ذره اى از آن در کنارى افتاده است ـ از نو جمع آورى شود، سپس لباس حیات بر آن بپوشانند؟ استخوان پوسیده متلاشى شده کجا؟ و انسان زنده، نیرومند و عاقل کجا؟ این تعبیر، مانند بسیارى از تعبیرات دیگر قرآن در زمینه معاد، نشان مى دهد که: پیامبر(صلى الله علیه وآله) همواره در دعوت خود سخن از مسأله معاد جسمانى مى گفت، که این جسم بعد از متلاشى شدن بازمى گردد، و گرنه، هر گاه سخن تنها از معاد روحانى بود، این گونه ایرادهاى مخالفان به هیچ وجه معنى نداشت. * * * قرآن، در پاسخ آنها مى گوید: بگو استخوان پوسیده و خاک شده که سهل است شما سنگ و آهن هم که باشید، باز خدا قادر است لباس حیات در تنتان بپوشاند (قُلْ کُونُوا حِجارَةً أَوْ حَدِیداً). * * * حتى اگر مخلوقى از سنگ و آهن سخت تر و از حیات و از زندگى دورتر، و از این جهت در نظر شما بسیار بزرگ باشد، باز خداوند مى تواند جامه حیات در تن آن کند (أَوْ خَلْقاً مِمّا یَکْبُرُ فِی صُدُورِکُمْ). روشن است استخوان ها بعد از پوسیدن، تبدیل به خاک مى شوند، و خاک همیشه آثارى از حیات دارد، گیاهان از خاک مى رویند، موجودات زنده در خاک پرورش مى یابند، و اصل وجود آدمى نیز، از خاک است، کوتاه سخن این که: خاک دروازه حیات و زندگى است. ولى، سنگ و آهن یا موجوداتى از اینها سخت تر، فاصله شان با حیات و زندگى بسیار بیشتر است، هرگز، گیاهى از دل سنگ و آهن برنمى خیزد، اما قرآن مى گوید، در پیشگاه قدرت خدا، اینها اهمیت ندارد، هر چه باشید و هر چه شوید باز امکان بازگشتتان به حیات و زندگى، محفوظ است. سنگ ها مى پوسند، تبدیل به خاک مى شوند، و جوانه هاى حیات از دل خاک برمى خیزد. آهن ها نیز مى پوسند، متلاشى مى شوند و با موجودات دیگر این کره خاکى، ترکیب مى یابند و مبدأ حیات و زندگى مى شوند. هر موجودى را که در این زمین تصوّر کنیم، از فلزات، شبه فلزات و مواد آلى در ساختمان بدن انسان ها به کار رفته است، و این نشان مى دهد: قابلیت تبدیل به موجود زنده در همه موجودات این عالم هست، هر چند بعضى در یک مرحله نزدیک تر قرار دارند ـ همچون خاک ـ و پاره اى دورترند، همچون سنگ و آهن. دومین ایراد آنها این بود که: مى گفتند: بسیار خوب اگر بپذیریم که این استخوان هاى پوسیده و متلاشى شده، قابل بازگشت به حیات است، چه کسى قدرت انجام این کار را دارد؟; چرا که این تبدیل را یک امر بسیار پیچیده و مشکل، مى دانستند آنها مى گویند: چه کسى ما را باز مى گرداند ؟ (فَسَیَقُولُونَ مَنْ یُعِیدُنا). پاسخ این سؤال، را قرآن چنین مى گوید: به آنها بگو همان کسى که شما را روز اول آفرید (قُلِ الَّذِی فَطَرَکُمْ أَوَّلَ مَرَّة). اگر، در قابلیت قابل شک دارید، که شما در اول خاک بودید، چه مانعى دارد بار دیگر خاک شوید و به زندگى بازگردید؟ و اگر در فاعلیت فاعل شک دارید، همان خدائى که در آغاز شما را از خاک آفرید، مى تواند بار دیگر این کار را تکرار کند که: حُکْمُ الاْ َمْثالِ فِیْما یَجُوزُ وَ فِیْما لایَجُوزُ واحِدٌ. ✔️پی نوشت: ۱ ـ رُفات (بر وزن کرات)، به هر چیزى که کهنه، پوسیده و متلاشى شود مى گویند. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۳۳ ✅صفات مؤمنان راستين: امام عليه السلام در اين گفتار نورانى صفات مؤمنان راستي
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۳۳ ✅ صفات مومنان راستین ↩️سپس در نهمين و دهمين وصف مى فرمايد: «سكوتش بسيار و تمام وقتش مشغول است»؛ (كَثِيرٌ صَمْتُهُ، مَشْغُولٌ وَقْتُهُ). اشاره به اينكه از فضول كلام و سخنان غير ضرورى پرهيز مى كند و چيزى از اوقات او به هدر نمى رود و هميشه مشغول به كار مثبتى است. اين دو وصف با هم رابطه دارند؛ زيرا كسى كه مشغول پرگويى است وقت خود را در اين امر بيهوده تلف مى كند و به كارهاى اساسى و لازم نمى رسد. به عكس، آنها كه كثيرالسكوت هستند وقت كافى براى انجام وظايف مهم خويش دارند. درباره اهميت سكوت و نقش فوق العاده آن در تهذيب نفس و مبارزه با وسوسه هاى شيطان و اينكه بايد در چه مواردى سكوت كرد و در چه مواردى سخن گفت، در بحثهاى گذشته بسيار سخن گفته ايم (ذيل گفتار حكيمانه 182 و يكى از فقرات حكمت 289) ولى در اين زمينه هرچه گفته شود كم است، زيرا قسمت مهمى از گناهان كبيره با زبان انجام مى شود؛ بعضى از علماى اخلاق تعداد آن را بيست گناه شمرده اند و ما در كتاب اخلاق در قرآن، ده مورد ديگر را يافته و بر آن افزوده ايم كه شرح آن در ذيل حكمت 349 إنشاءالله خواهد آمد. درباره اهميت سكوت همين بس كه در حديثى كه در كتاب شريف كافى از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نقل شده است مى خوانيم: «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي فَقَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي قَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي قَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ وَيْحَکَ وَهَلْ يَكُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِي النَّارِ إِلاَّ حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ؛ مردى خدمت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله آمده عرض كرد: اى رسول خدا! توصيه اى به من كنيد. فرمود: زبانت را حفظ كن. بار ديگر عرض كرد: اى رسول خدا! به من توصيه اى بفرماييد و حضرت همان كلام را تكرار كرد. بار سوم نيز همين درخواست را ذكر كرده و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله او را به حفظ زبان توصيه كرد و افزود: واى بر تو. آيا جز آنچه فرآورده زبان مردم است آنها را با صورت در آتش دوزخ فرو مى افكند؟». اشاره به اينكه بيشترين عامل گرفتارى انسانها در قيامت فرآورده هاى زبان آنهاست. اينكه مى فرمايد: «با صورت در آتش دوزخ انداخته مى شوند» علاوه بر اينكه بدترين شكل افتادن در دوزخ است، به سبب آن است كه زبان و دهان انسان در صورت اوست و عامل اصلى گناه، پيش از بقيه جسم انسان، در آتش افكنده مى شود. در حديث ديگرى از همان حضرت جمله تكان دهنده ديگرى آمده است، مى فرمايد: «مَنْ لَمْ يَحْسُبْ كَلامَهُ مِنْ عَمَلِهِ كَثُرَتْ خَطَايَاهُ وَحَضَرَ عَذَابُهُ؛ كسى كه سخنش را جزء اعمالش حساب نكند (و بى پروا هرچه بر سر زبانش آمد بگويد) خطاهايش زياد مى شود و مجازاتش حاضر مى گردد». مشكل مهم در آفات و گناهان زبان اين است كه غالبآ در ارتباط با حقوق ديگران است و جبران كردن حقوق از دست رفته ديگران به سبب غيبت وتهمت و سخن چينى و اهانت و ايذاء و نسبت هاى ناروا دادن و امثال آن، كار آسانى نيست. اينكه مى فرمايد: «مؤمن كسى است كه وقتش مشغول است» نه به اين معناست كه دائم مشغول عبادت و تلاوت قرآن و ذكر الله است، بلكه اوقات شبانه روز را به گونه اى تقسيم مى كند كه به تمام كارهاى ضرورى برسد. همانگونه كه در حكمت 390 خواهد آمد: «مؤمن بايد ساعات شبانه روز خود را تقسيم كند، بخشى را به عبادت پروردگار و مناجات با او بپردازد و در بخش ديگرى به تأمين معاش و در بخش سومى به تفريحات سالم. (و اگر اين كار انجام شود تمام وقت انسان را براى انجام كارهاى ضرورى و وظايف الهى اشغال خواهد ساخت). آنگاه امام عليه السلام به سراغ يازدهمين و دوازدهمين وصف مؤمنان راستين رفته مى فرمايد: «شكرگزار و صبور است»؛ (شَكُورٌ صَبُورٌ). «شكور» صيغه مبالغه از ماده «شكر» است يعنى شخص بسيار شكرگزار؛ كسى كه پيوسته با قلب و زبان و اعضاى خود شكر نعمتهاى الهى را به جا مى آورد و از صاحب نعمت هرگز غافل نيست. «صبور» نيز صيغه مبالغه از ماده صبر است و همچون «صبار» كه در قرآن مجيد آيه 5 سوره «ابراهيم» و 33 سوره «شورى» آمده، به معناى كسى است كه بسيار صابر و شكيباست. حوادث روزگار او را دگرگون نمىسازد و در برابر آزمونهاى الهى صابر است. در بلاها عنان اختيار را از دست نمى دهد و زبان به شكوه نمى گشايد و جزع و بى تابى نمى كند. درواقع اين دو وصف، حال مؤمنان راستين را در نعمت و بلا ترسيم مى كند؛ به هنگام نعمت شاكر و به هنگام بلا صابرند. ↩️ ادامه دارد... @Rahpooyan_basirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍امام على عليه السلام: علمى كه اصلاحت نكند، گمراهى است عِلمٌ لا يُصلِحُكَ ضَلالٌ غررالحكم حدیث6294 @Rahpooyan_basirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 شکایتی که باید نزد امام حسین(ع) برد 🔻گله کنید. این گله‌ها را تحویل می‌گیرند.. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: صد و نود و هشت 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ﻣﻌﻨﻲ ﺩﻭﻡ ﺍﺯ ﻛﻠﺒﻲ ﺍﺳﺖ، ﻳ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: صد و نود و نه 🔷 ↩️ﺑﻴﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﻣﻠﺎﺯﻣﻪ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ: ﻭﺍﺿﻊ ﻟﻐﺖ ﺟﺰ ﺩﺭ ﻭﺿﻊ ﺍﻟﻔﺎﻅ ﻣﻔﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻣﻔﺮﺩﻩ ﺁﻥ ﺑﺘﻨﻬﺎﺋﻲ ﺗﺼﺮﻑ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﻭﻟﻲ ﭘﻴﻮﺳﺘﻦ ﺑﻌﺾ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺍﻟﻔﺎﻅ ﺑﺒﻌﺾ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺑﻤﻌﻨﺎﻱ ﻣﻔﺮﺩ ﺧﻮﺩ ﻭﺿﻊ ﺷﺪﻩ، ﺍﻣﺮﻳﺴﺖ ﻋﻘﻠﻲ (ﻧﻪ ﻭﺿﻌﻲ)، ﻣﺜﻠﺎ، ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﺎ ﮔﻔﺘﻴﻢ: ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﺍﺳﺖ، ﺍﻓﺎﺩﻩ ﻟﻔﻆ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻣﺨﺼﻮﺻﻪ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﻭﺿﻊ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻓﺎﺩﻩ ﻟﻔﻆ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﻧﻴﺰ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻣﺨﺼﻮﺻﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﻭﺿﻊ ﺁﻥ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ، ﺍﻣﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﺑﺎﻧﺴﺎﻥ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭘﻲ ﺑﺮﺩﻥ ﺑﺎﻳﻨﻜﻪ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻟﻔﻆ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﻭﺿﻊ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺮﻳﺴﺖ ﻋﻘﻠﻲ ﻧﻪ ﻭﺿﻌﻲ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺛﺒﻮﺕ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﻭﻗﺘﻴﻜﻪ ﻟﻔﻆ " ﺍﻭﻟﻲ " ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻌﻨﺎﺋﻲ ﻭﺿﻊ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻟﻔﻆ (ﻣﻦ) ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮ، ﺩﺭﺳﺖ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺧﻮﻝ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺪﻳﮕﺮﻱ ﺑﺘﺠﻮﻳﺰ ﻋﻘﻠﻲ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﻭﺿﻊ، ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺛﺒﻮﺕ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ، ﻫﺮ ﮔﺎﻩ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺭﺍﺯﻱ ﺹ 93. ﻭ ﺩﺭ " ﻧﻬﺎﻳﻪ ﺍﻟﻌﻘﻮﻝ " ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺍ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﻣﻮﻟﻲ ﺑﻤﻌﻨﺎﻱ ﺍﻭﻟﻲ ﺑﺒﺎﻳﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﺻﺤﻴﺢ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﻗﺮﻳﻦ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻟﻔﻆ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩ ﻗﺮﻳﻦ ﺁﻥ ﻟﻔﻆ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﻴﺰ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﻴﺮﺩ ﻭ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ، ﭘﺲ ﻣﻤﺘﻨﻊ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻮﻟﻲ ﺑﻤﻌﻨﺎﻱ ﺍﻭﻟﻲ ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﻴﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﻣﻠﺎﺯﻣﻪ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ: ﻭﺍﺿﻊ ﻟﻐﺖ ﺟﺰ ﺩﺭ ﻭﺿﻊ ﺍﻟﻔﺎﻅ ﻣﻔﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻣﻔﺮﺩﻩ ﺁﻥ ﺑﺘﻨﻬﺎﺋﻲ ﺗﺼﺮﻑ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﻭﻟﻲ ﭘﻴﻮﺳﺘﻦ ﺑﻌﺾ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺍﻟﻔﺎﻅ ﺑﺒﻌﺾ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺑﻤﻌﻨﺎﻱ ﻣﻔﺮﺩ ﺧﻮﺩ ﻭﺿﻊ ﺷﺪﻩ، ﺍﻣﺮﻳﺴﺖ ﻋﻘﻠﻲ (ﻧﻪ ﻭﺿﻌﻲ)، ﻣﺜﻠﺎ، ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﺎ ﮔﻔﺘﻴﻢ: ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﺍﺳﺖ، ﺍﻓﺎﺩﻩ ﻟﻔﻆ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻣﺨﺼﻮﺻﻪ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﻭﺿﻊ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻓﺎﺩﻩ ﻟﻔﻆ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﻧﻴﺰ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻣﺨﺼﻮﺻﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﻭﺿﻊ ﺁﻥ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ، ﺍﻣﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﺑﺎﻧﺴﺎﻥ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭘﻲ ﺑﺮﺩﻥ ﺑﺎﻳﻨﻜﻪ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻟﻔﻆ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﻭﺿﻊ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺮﻳﺴﺖ ﻋﻘﻠﻲ ﻧﻪ ﻭﺿﻌﻲ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺛﺒﻮﺕ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﻭﻗﺘﻴﻜﻪ ﻟﻔﻆ " ﺍﻭﻟﻲ " ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻌﻨﺎﺋﻲ ﻭﺿﻊ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻟﻔﻆ (ﻣﻦ) ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮ، ﺩﺭﺳﺖ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺧﻮﻝ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺪﻳﮕﺮﻱ ﺑﺘﺠﻮﻳﺰ ﻋﻘﻠﻲ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﻭﺿﻊ، ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺛﺒﻮﺕ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ، ﻫﺮ ﮔﺎﻩ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺍﺯ ﻟﻔﻆ " ﺍﻭﻟﻲ " ﺑﺪﻭﻥ ﻛﻢ ﻭ ﺯﻳﺎﺩ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺍﺯ ﻟﻔﻆ " ﻣﻮﻟﻲ " ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻋﻘﻞ ﻣﻘﺮﻭﻥ ﺷﺪﻥ ﻣﻔﻬﻮﻡ " ﻣﻦ " ﺭﺍ ﺑﻤﻔﻬﻮﻡ " ﺍﻭﻟﻲ " ﺩﺭﺳﺖ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺩﺍﺩ ﻟﺎﺯﻣﻪ ﺍﺵ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﻘﺮﻭﻥ ﺷﺪﻥ ﺁﻥ (ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻣﻦ) ﺑﻠﻔﻆ " ﻣﻮﻟﻲ " ﻧﻴﺰ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﺻﺤﺖ ﺍﻳﻦ ﺍﻗﺘﺮﺍﻥ ﺑﻴﻦ ﺩﻭ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺑﻴﻦ ﺩﻭ ﻟﻔﻆ. ﺑﻴﺎﻥ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ: ﻫﺮ ﭼﻪ ﺻﺤﻴﺢ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺧﻮﻝ ﺁﻥ ﺑﺮ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺪﻭ، ﺻﺤﻴﺢ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺧﻮﻝ ﺁﻥ ﺑﺮ ﺁﻧﺪﻳﮕﺮﻱ، ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ: ﮔﻔﺘﻪ ﻧﻤﻴﺸﻮﺩ ﻫﻮ ﻣﻮﻟﻲ ﻣﻦ ﻓﻠﺎﻥ: ﺍﻭ ﻣﻮﻟﻲ ﺍﺯ ﻓﻠﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﻲ ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﻫﻮ ﻣﻮﻟﻲ ﻭ ﻫﻤﺎ ﻣﻮﻟﻴﺎﻥ: ﺍﻭ ﻳﻚ ﻣﻮﻟﻲ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺁﻧﺪﻭ ﺩﻭ ﻣﻮﻟﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﻫﻮ ﺍﻭﻟﻲ ﺑﺪﻭﻥ " ﻣﻦ " ﻭ ﻫﻤﺎ ﺍﻭﻟﻴﺎﻥ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2