#در_محضر_اهل_بیت
✍امام رضا علیه السلام فرمودند:
🔹اِعْلَمْ اَنَّهُ لا وَرَعَ اَنْفَعُ مِنْ تَجَنُّبِ مَحارِمِ اللّه ِ وَالْكَـفِّ عَنْ اَذَى الْمُـؤمِنِ.
🔹بدان كه هيچ ورع و پرهيزگارى، سودمندتر از پرهيز از حرامهاى خدا و اجتناب از اذيّت مؤمن نيست.
📚فقه الرضا عليه السلام، ص 356
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: صد و نود و پنجم 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی 42- ﻣﺤﺐ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﺍﻓﻨﺪﻱ، ﺩ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: صد و نود و شش
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
ﺧﺎﺯﻥ ﮔﻮﻳﺪ: " ﻫﻲ ﻣﻮﻟﺎﻛﻢ: ﺍﻱ ﻭﻟﻴﻜﻢ " ﻳﻌﻨﻲ (ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺳﺘﺸﻬﺎﺩ) ﻣﻮﻟﻲ ﺑﻤﻌﻨﺎﻱ ﻭﻟﻲ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺑﻤﻌﻨﺎﻱ ﺍﻭﻟﻲ ﺍﺳﺖ، ﻳﻌﻨﻲ ﺁﺗﺶ ﺍﻭﻟﻲ. (ﺳﺰﺍﻭﺍﺭﺗﺮ) ﺑﺸﻤﺎ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﮔﻨﺎﻫﻲ ﻛﻪ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺷﺪﻩ ﺍﻳﺪ، ﻭ ﻣﻌﻨﻲ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻴﺸﻮﺩ: ﺁﺗﺶ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺘﻮﻟﻲ ﺍﻣﺮ ﺷﻤﺎ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺯﻳﺮﺍ ﺁﺗﺶ ﺍﻣﺮ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ (ﺑﺴﺒﺐ ﻛﻔﺮ ﻭ ﻧﻔﺎﻕ) ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺁﻥ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻳﺪ، ﭘﺲ ﺁﺗﺶ ﺍﺯ ﻫﺮ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﻭﻟﻲ (ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ)
ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﺑﺸﻤﺎ، ﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺟﻤﻠﻪ " ﻫﻲ ﻣﻮﻟﺎﻛﻢ " ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ: ﻣﻮﻟﻲ ﻭ ﻧﺎﺻﺮﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ، ﺯﻳﺮﺍ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺁﺗﺶ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﺪﺍﺭﻩ، ﺍﻩ. ﺍﻣﺎ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻭﻟﻲ، ﺍﻳﻨﻬﻢ ﻣﻨﺎﻓﺎﺗﻲ ﺑﺎ ﻧﻈﺮ ﻣﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺯﻳﺮﺍ ﺛﺎﺑﺖ ﻭ ﻣﺤﻘﻖ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﻭﻟﻲ ﺑﺎ ﻣﻮﻟﻲ ﺩﺭ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻣﺘﻌﺪﺩﻱ ﻳﻜﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺁﻥ ﻣﻌﺎﻧﻲ: ﺍﻭﻟﻲ ﺑﺎﻣﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻗﺮﻳﺒﺎ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺿﻮﺡ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﭘﻴﻮﺳﺖ ﺍﻧﺸﺎﺀ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟﻲ، ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻗﻮﻝ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﺗﻌﺒﻴﺮ ﻣﻐﺎﻳﺮﺕ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻣﺒﺎﻳﻨﺘﻲ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ، ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺑﻴﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﻗﺒﻠﺎ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ ﺗﻘﺮﻳﺒﻲ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﻣﻌﻨﻲ، ﻭ ﻗﻮﻝ ﺳﻮﻡ ﻋﺒﺎﺭﺗﺴﺖ ﺍﺯ ﺫﻛﺮ ﻟﺎﺯﻣﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺧﻮﺍﻩ ﻭﻟﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﻩ ﺍﻭﻟﻲ، ﻭ ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺑﻴﻦ ﺁﻥ ﻧﻴﺰ ﺑﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻟﻔﻆ ﺑﻴﺎﻥ ﺷﺪ ﻣﻨﺎﻓﺎﺗﻲ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ، ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺁﻳﺎﺕ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻧﻴﺰ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﻮﻟﻲ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺍﻭﻟﻲ ﺑﺎﻣﺮ ﺍﺳﺘﻌﻤﺎﻝ ﺷﺪﻩ، ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺁﻥ ﺁﻳﺎﺕ ﺍﺳﺖ: ﻗﻮﻝ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺩﺭ ﺳﻮﺭﻩ ﺑﻘﺮﻩ: " ﺍﻧﺖ ﻣﻮﻟﺎﻧﺎ " ﺛﻌﻠﺒﻲ ﺩﺭ " ﺍﻟﻜﺸﻒ ﻭ ﺍﻟﺒﻴﺎﻥ " ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ: ﻳﻌﻨﻲ: ﻧﺎﺻﺮﻧﺎ ﻭ ﺣﺎﻓﻈﻨﺎ ﻭ ﻭﻟﻴﻨﺎ ﻭ ﺍﻭﻟﻲ ﺑﻨﺎ. ﻭ ﻗﻮﻝ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺩﺭ ﺳﻮﺭﻩ ﺁﻝ ﻋﻤﺮﺍﻥ: " ﺑﻞ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﻮﻟﺎﻛﻢ " ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﺴﻦ ﺯﺍﻫﺪ ﺩﺭ ﻭﺍﺟﻜﻲ ﺩﺭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺯﺍﻫﺪﻱ ﮔﻮﻳﺪ: ﻳﻌﻨﻲ " ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻭﻟﻲ ﺑﺎﻥ ﻳﻄﺎﻉ " ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻭﻟﻲ (ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ) ﺗﺮ
ﺑﻪ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺷﻮﺩ.
↩️ ادامه دارد....
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
* * * نکته ها: ۱ ـ جمع بندى و مرورى بر این آیات آیات فوق، ترسیم دقیقى از حال گمراهان و موانع شناخ
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیات ۴۵ تا ۴۸
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️۳ ـ حجاب مستور چیست؟
در معنى حجاب مستور میان مفسران گفتگو است:
الف ـ مستور را صفت حجاب مى دانند و مى گویند ظاهر تعبیر قرآن این است که: این حجاب از دیده ها پنهان است، در واقع حجاب کینه، عداوت و حسادت، چیزى نیست که با چشم دیده شود، ولى، با این حال پرده ضخیمى میان انسان و شخصى که مورد کینه و حسادت او است، ایجاد مى کند.
ب ـ بعضى دیگر مستور را به معنى ساتر دانسته اند (زیرا اسم مفعول گاهى به معنى فاعل مى آید، همان گونه که در همین سلسله آیات نیز، بعضى از مفسران مسحور را به معنى ساحر دانسته اند).(۴)
ج ـ بعضى دیگر توصیف حجاب را به مستور یک توصیف مجازى مى دانند، مى گویند: منظور این نیست که این حجاب مستور است، بلکه حقایقى که ماوراء این حجاب است، مستور مى باشد (مانند شخصیت پیامبر و صدق دعوت او و عظمت سخنانش).
اما دقت در این سه تفسیر، نشان مى دهد: تفسیر اول، با ظاهر آیه هماهنگ تر است.
در بعضى از روایات نیز، مى خوانیم: گاهى دشمنان سرسخت پیامبر(صلى الله علیه وآله) به سراغ او مى آمدند; در حالى که او با یاران خود، مشغول تلاوت قرآن بود، اما، او را نمى دیدند، گوئى عظمت خیره کننده پیامبر(صلى الله علیه وآله) مانع مى شد که این کوردلان او را ببینند و بشناسند و آزار دهند.
* * *
۴ ـ أَکِنَّه و وَقْر چیست؟
أَکِنَّه جمع کنان (بر وزن زیان) در اصل، به معنى هر پوششى است که چیزى را با آن مستور مى کنند، اما کِنّ (بر وزن جنّ) به معنى ظرفى است که چیزى را در آن محفوظ مى دارند.
و جمع کِنّ ، اکنان است، سپس، این معنى توسعه یافته، و به هر چیزى که سبب مستور شدن است، مانند پرده و خانه و اجسامى که انسان در پشت آن خود را پنهان مى کند، گفته شده است.
وَقْر (بر وزن جبر) به معنى سنگینى است که در گوش پدید مى آید و وِقْر (بر وزن رزق) به معنى بار سنگین است .
* * *
۵ ـ تفسیر جمله ما یَسْتَمِعُونَ بِهِ
در معنى این جمله، دو تفسیر ذکر کرده اند: بعضى مانند طبرسى در مجمع البیان و فخر رازى در تفسیر کبیر ، آن را به معنى انگیزه استماع گرفته اند، یعنى ما مى دانیم آنها به چه انگیزه اى به سخنان تو گوش فرا مى دهند، نه براى درک حق، بلکه، براى استهزاء، وصله چسباندن، توجیهات انحرافى و سرانجام گمراه شدن و گمراه کردن دیگران.
بعضى دیگر (همچون علامه طباطبائى در المیزان) آن را به معنى وسیله استماع گرفته اند، یعنى: ما آگاهیم آنها با چه گوش هائى به سخنان تو گوش فرا مى دهند، و از دل هاى آنها و از نجواهاى آنها آگاهى داریم (تفسیر اول نزدیک تر به نظر مى رسد).
* * *
۶ ـ چرا مسحور به پیامبر(صلى الله علیه وآله) نسبت مى دادند؟
مسحور به معنى سحر شده و ساحر به معنى سحر کننده است.
توصیف پیامبر(صلى الله علیه وآله) به مسحور از ناحیه دشمنان، یا به خاطر این بوده است که: مى خواستند از این طریق، نسبت جنون به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دهند، بگویند ساحران در فکر و عقل او نفوذ کرده، و به وسیله ساحران ـ العیاذ باللّه ـ اختلال حواس یافته.
بعضى از مفسران، نیز احتمال داده اند: مسحور به معنى ساحر باشد (زیرا چنان که گفتیم، اسم مفعول گاهى به معنى اسم فاعل مى آید) به این ترتیب نفوذ خارق العاده کلام پیامبر(صلى الله علیه وآله) را در دل هاى آماده مردم حق طلب، به سحر نسبت مى دادند که این، خود، اعتراف ضمنى جالبى است بر نفوذ عجیب گفتار او.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۳۳ ✅صفات مؤمنان راستين: امام عليه السلام در اين گفتار نورانى صفات مؤمنان راستي
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۳۳
✅ ویژگیهای مؤمن واقعی
حضرت در پنجمين و ششمين وصف مى فرمايد: «از برترى جويى بيزار و از رياكارى متنفر است»؛ (يَكْرَهُ الرَّفْعَةَ، وَيَشْنَأُ السُّمْعَةَ). اين دو وصف درواقع با هم مرتبطند زيرا انسانى كه از برترى جويى متنفر است هرگز دوست ندارد مردم اعمال او را بشنوند و او را بزرگ بشمرند. قرآن مجيد مىفرمايد: «(تِلْکَ الدَّارُ الاْخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَ يُرِيدُونَ عُلُوّآ فِى الاَْرْضِ وَلاَ فَسَادآ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ)؛ اين سراى آخرت را (تنها) براى كسانى قرار مى دهيم كه اراده برترى جويى در زمين و فساد را ندارند؛ و عاقبت نيك براى پرهيزكاران است!». «سُمعَة» به معناى اين است كه انسان از اينكه ديگران اعمالش را بستايند خشنود شود و سعى كند اعمال خود را به ديگران ارائه دهد تا آنها مدح وثنايش گويند. انسان باايمان رفعت و مقام را نزد خدا مى طلبد و قرب او را مى خواهد ومدح و ثناى الهى را مى جويد نه از مردم و بندگان خدا. فرق ريا با «سُمعة» اين است كه رياكار در همان لحظه كه عملى را انجام مى دهد به مردم نشان مى دهد كه او را انسان خوبى بدانند؛ ولى «سُمعة» كه در اصل به معناى شهرت طلبى و گاه به معناى نيكنامى آمده ازنظر شرعى اين است كه اعمال نيك خود را بعدآ بازگو مى كند تا مردم او را بستايند و يا اينكه دوست دارد مردم از اين و آن بشنوند و او را ستايش كنند و به همين منظور عمل نيكى را انجام مى دهد و اين درواقع نوعى رياكارى است.
در روايت پرمعنايى از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مى خوانيم: «ما ذِئْبانِ ضارِيانِ أُرْسِلا في زَريبَةِ غَنَمٍ بِأَكْثَرَ فَسادآ فيها مِنْ حُبِّ الْجاهِ وَالْمالِ فِي دِينِ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ؛ دو گرگ خونخوار كه آنها را در آغل گوسفندان بفرستند فساد و تباهى آن بيش از علاقه افراطى به مال و جاه طلبى در دين مرد مسلمان نيست». همين معنا در كتاب كافى از امام باقر و امام صادق علیه السلام با تفاوت مختصرى آمده است. امام باقر عليه السلام مى فرمايد: «مَا ذِئْبَانِ ضَارِيَانِ فِي غَنَمٍ لَيْسَ لَهَا رَاعٍ هَذَا فِي أَوَّلِهَا وَهَذَا فِي آخِرِهَا بِأَسْرَعَ فِيهَا مِنْ حُبِّ الْمَالِ وَالشَّرَفِ فِي دِينِ الْمُوْمِنِ؛ دو گرگ خونخوار كه در گله گوسفندى كه شبان نداشته باشد رها شوند يكى در آغاز گله و ديگرى در آخر گله، فسادشان بيش از حب مال وجاه در دين انسان مؤمن نيست. (بلكه خطرناكتر است)».
آنگاه در هفتمين و هشتمين وصف مى فرمايد: «اندوهش طولانى و همتش بلند است»؛ (طَوِيلٌ غَمُّهُ، بَعِيدٌ هَمُّهُ). اندوهش براى خطاهايى كه از او سرزده و آتش دوزخ كه ممكن است دامن او را بگيرد، و همّت والايش در مسير تحصيل رضاى خدا و اسباب ورود در بهشت است و اين دو وصف كه درواقع يكى جنبه منفى دارد و ديگرى مثبت، تشكيل دهنده همان تعادل خوف و رجاست كه از شرايط اصلى ايمان محسوب مى شود. شبيه اين معنا در صفات پرهيزكاران در خطبه 193 (خطبه معروف به همّام) نيز آمده است. در يك جا مى فرمايد: «قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ» و در جاى ديگر مى افزايد: «لا يَرْضَوْنَ مِنْ أعْمالِهِمُ الْقَلِيلَ». آرى! آنها از يكسو اندوه كيفر و عذاب در برابر خطاها قلبشان را مى فشارد واز سوى ديگر شوق لقاءالله در پرتو اعمال صالح به آنها آرامش مى دهد. اين سخن را با دو حديث درباره حزن و همت پايان مى دهيم. رسول خدا صلي الله عليه و آله در حديثى به اباذر مى فرمايد: «مَا عُبِدَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلَى مِثْلِ طُولِ الْحُزْن؛ به مانند طول حزن، كسى خداى متعال را پرستش نكرده است. (اندوه در برابر مسئوليتها آن هم اندوهى كه در درون دل است نه در چهره)». اميرمؤمنان عليه السلام درباره علوّ همت مى فرمايد: «مَنْ شَرَفَتْ هِمَّتُهُ عَظُمَتْ قِيْمَتُهُ؛ كسى كه همت والا دارد، ارزش او بسيار است».
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
✍امام رضا عليه السلام:
☘️لاَ تُؤَخِّرَنَّ صَلاَةً عَنْ أَوَّلِ وَقْتِهَا إِلَى آخِرِ وَقْتِهَا مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ عَلَيْكَ أَبَداً بِأَوَّلِ اَلْوَقْتِ
🌱هرگز نمازت را، بى دليل از اوّل وقت به تأخير مينداز . هميشه رعايت اوّل وقت را بكن
📚بحار الأنوار ج80 ص21
@Nahjolbalaghe2
حجت الاسلام اکبري 6-7-1402.mp3
2.41M
#موعظه
🎙 استاد اکبری
💠 احکام نام پیامبر اکرم صلی الله و علیه آله
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: صد و نود و شش 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ﺧﺎﺯﻥ ﮔﻮﻳﺪ: " ﻫﻲ ﻣﻮﻟﺎﻛﻢ:
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: صد و نود و هفت
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ﻭ ﻗﻮﻝ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺩﺭ ﺳﻮﺭﻩ ﺗﻮﺑﻪ: " ﻣﺎ ﻛﺘﺐ ﺍﻟﻠﻪ ﻟﻨﺎ ﻫﻮ ﻣﻮﻟﺎﻧﺎ ﻭ ﻋﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻓﻠﻴﺘﻮﻛﻞ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻮﻥ " ﺍﺑﻮ ﺣﻴﺎﻥ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 5 ﺗﻔﺴﻴﺮﺵ ﺩﺭ ﺹ 52 ﮔﻮﻳﺪ: ﻛﻠﺒﻲ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: " ﻫﻮ ﻣﻮﻟﺎﻧﺎ ﻳﻌﻨﻲ ﻫﻮ ﺍﻭﻟﻲ ﺑﻨﺎ ﻣﻦ ﺍﻧﻔﺴﻨﺎ ﻓﻲ ﺍﻟﻤﻮﺕ ﻭ ﺍﻟﺤﻴﺎﻩ " ﻳﻌﻨﻲ: ﺍﻭ ﺍﻭﻟﻲ (ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ) ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﺑﻤﺎ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻣﺮﮒ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﻲ، ﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ: " ﻣﺎﻟﻜﻨﺎ ﻭ ﺳﻴﺪﻧﺎ ﻓﻠﻬﺬﺍ ﻳﺘﺼﺮﻑ ﻛﻴﻒ ﻳﺸﺎﺀ " ﻳﻌﻨﻲ ﻣﺎﻟﻚ ﻣﺎ ﻭ ﺁﻗﺎﻱ ﻣﺎ ﺍﺳﺖ ﭘﺲ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﺳﻤﺖ (ﻛﻪ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﺩ) ﻫﺮ ﻃﻮﺭ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺗﺼﺮﻑ ﻣﻴﻨﻤﺎﻳﺪ، ﻭ ﺳﺠﺴﺘﺎﻧﻲ ﻋﺰﻳﺰﻱ ﺩﺭ " ﻏﺮﻳﺐ ﺍﻟﻘﺮﺁﻥ " ﺹ 154 ﮔﻮﻳﺪ: ﻳﻌﻨﻲ ﻭﻟﻲ ﻣﺎ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻣﻮﻟﻲ ﺑﺮ ﻫﺸﺖ ﻭﺟﻪ ﺍﺳﺖ: ﻣﻌﺘﻖ (ﺁﺯﺍﺩ ﻛﻨﻨﺪﻩ) ﻣﻌﺘﻖ (ﺁﺯﺍﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﺷﺪﻩ) ﻭ ﻭﻟﻲ، ﻭ ﺍﻭﻟﻲ ﺑﺎﻟﺸﻲ ﺀ، ﻭ ﺍﺑﻦ ﻋﻢ، ﻭ ﺩﺍﻣﺎﺩ، ﻭ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﻭ ﻫﻢ ﭘﻴﻤﺎﻥ.
ﺳﺨﻦ ﺭﺍﺯﻱ ﺩﺭ ﻣﻔﺎﺩ ﺣﺪﻳﺚ🔷
ﺭﺍﺯﻱ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺷﺒﻬﻪ ﻫﺎﺋﻲ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﺷﻚ ﻭ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺁﻥ ﻋﺎﺟﺰ ﻭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺩﺭ ﺩﻫﻦ ﺟﻮﻳﺪﻩ ﮔﺎﻫﻲ ﻓﺮﻭ ﺑﺮﺩﻩ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻧﺸﺨﻮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻤﻴﺎﻥ ﻣﻲﮔﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻳﻞ ﺑﻔﺮﺍﺯ ﻭ ﻧﺸﻴﺐ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺻﻮﺭﺕ ﭘﺴﻨﺪﻳﺪﻩ ﻭ ﻛﺴﻮﺕ ﺯﻳﺒﺎ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ. ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻘﻞ ﻣﻌﻨﻲ " ﻣﻮﻟﻲ " ﺑﻪ ﺍﻭﻟﻲ ﺍﺯ ﺟﻤﺎﻋﺘﻲ، ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ: " ﻗﺎﻝ ﺗﻌﺎﻟﻲ: ﻣﺎﻭﻳﻜﻢ ﺍﻟﻨﺎﺭ ﻫﻲ ﻣﻮﻟﻴﻜﻢ ﻭ ﺑﺌﺲ ﺍﻟﻤﺼﻴﺮ " ﺩﺭ ﻟﻔﻆ ﻣﻮﻟﻲ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺍﻗﻮﺍﻟﻲ ﺍﺳﺖ، ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﻗﻮﺍﻝ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻪ: ﻣﻮﻟﻴﻜﻢ، ﻳﻌﻨﻲ ﻣﺼﻴﺮﻛﻢ (ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺷﻤﺎ) ﻭ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ: ﻣﻮﻟﻲ ﻣﻮﺿﻊ ﻭﻟﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻥ ﻋﺒﺎﺭﺗﺴﺖ ﺍﺯ ﻗﺮﺏ (ﻧﺰﺩﻳﻜﻲ) ﻭ ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻴﺸﻮﺩ: ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺁﺗﺶ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺷﻤﺎ ﺍﺳﺖ ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﻲ ﻛﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻣﻴﺸﻮﻳﺪ ﻭ ﺑﺎﻥ ﻣﻴﺮﺳﻴﺪ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیات ۴۵ تا ۴۸ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️۳ ـ حجاب مست
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیات ۴۵ تا ۴۸
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
۷ ـ وحشت مشرکان از نداى توحید
در آیات بالا خواندیم: مشرکان مخصوصاً از شنیدن نداى توحید، سخت به وحشت مى افتادند و پا به فرار مى گذاشتند; چرا که زیر بناى همه زندگى آنها شرک و بت پرستى بود، و همه نظامات حاکم بر جامعه آنها، نظام هاى شرک آلود.
اگر پاى توحید، به میان مى آمد، نه تنها عقائد مذهبى شان، بلکه نظام اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و فرهنگیشان که از شرک مایه مى گرفت، نیز به هم مى ریخت.
حکومت از آن مستضعفان مى شد، و مستکبران سقوط مى کردند، استثمار که از نتائج نظامات شرک آلود است، برچیده مى شد و نفى طبقات (طبقه استثمار کننده و استثمار شونده) بر جاى آن مى نشست.
لذا، سردمداران شرک، سخت کوشش داشتند: نداى توحید به گوش کسى نرسد، ولى آنها ـ همان گونه که آیات فوق اشاره مى کند ـ ظالمان و ستمگرانى بودند که، هم به توده هاى مستضعف ستم مى کردند و هم به خویشتن; چرا که هر ظالم و منحرفى گور خود را با دست خود مى کند.
جالب این که: قرآن مى گوید: مشرکان براى این که: مجوّزى براى فجور و ادامه گناه بیابند، کراراً مى پرسیدند: کى روز قیامت بر پا مى شود، بَلْ یُرِیْدُ الاِْنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ * یَسْئَلُ أَیّانَ یَوْمُ الْقِیامَةِ اشاره به این که: اینها همه بهانه جوئى براى فرار از زیر بار مسئولیت ها است.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۸۸ بخش دوم ❌نکوهش خود آرایی و هواپرستی ↩️سپس امام(علیه السلام) در ادامه این سخن
📝 شرح و تفسیر خطبه ۸۹ بخش اول
✍وصف عصر جاهلیت
🔭خطبه در يك نگاه:
اين خطبه در حقيقت پيرامون سه مطلب سخن مى گويد كه با يكديگر مربوط است:
نخست، ترسيمى بسيار جامع و جالبى از وضع عرب جاهلى مقارن ظهور پيغمبراكرم صلى الله عليه و آله فرموده و نشان مى دهد كه آنها از نظر زندگى مادّى و معنوى در بدترين شرايط بوده اند؛ چيزى كه نام زندگى بر آن نمى توان گذاشت. بلكه تعبيرات خطبه نشان مى دهد كه جهان بيرون جزيرة العرب نيز، بسيار تاريك و ظلمانى بود.
در بخش ديگرى از اين خطبه، به اصحاب و ياران و معاصرين خود هشدار مى دهد كه گمان نكنند دوران جاهليّت سپرى گرديده و در لابه لاى صفحات تاريخ، به فراموشى سپرده شده است و به آنها گوشزد مى كند كه از زندگى آنان عبرت بگيرند و از بازگشت به عصر جاهليّت بر حذر باشند.
در بخش سوم، به اين حقيقت اشاره مى كند كه من در عصر خود مبارزه تازه اى بر ضدّ افكار جاهلى شروع كرده ام و آنچه را پيامبر در زمان خود بيان فرمود، براى شما بيان مى كنم و حجّت را در همه چيز و همه جا بر شما تمام مى نمايم.
در پايان به آنها هشدار مى دهد كه مراقب باشيد، بلاها و حوادث اسفبار در پيش است! مبادا به آنچه در آن هستيد، مغرور شويد و از آينده غافل بمانيد.
ترسيمى از جهان در آستانه ظهور پيامبر(صلى الله عليه وآله):
هدف نهايى امام(عليه السلام) از بيان اين خطبه، بيدار کردن مردم از خواب غفلت و غرور است. دست آنها را گرفته، به زمان «جاهليّت» مى برد و تاريخ گذشته را در نظر آنها مجسّم مى کند که چگونه بودند و چگونه با قيام پيامبر(صلى الله عليه وآله) همه چيز دگرگون شد. سپس به آنها هشدار مى دهد که همان شرايط عصر «جاهليّت» در حال بازگشت است و تأکيد مى کند که من نيز همچون پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى از ميان بردن افکار و رفتار جاهلى، قيام کرده ام; تا پيش از آن که فرصت ها از دست برود، بيدار شويد و به صراط مستقيم پروردگار و طريقه نورانى پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) بازگرديد.
در ترسيم اوضاع عصر «جاهليّت» تعبيراتى کوتاه و بسيار پرمعنا و روشنگر در پانزده جمله (و از يک نظر هجده جمله) بيان فرموده; به گونه اى که هيچ کس نمى تواند ويژگى هاى آن دوران را چنين ترسيم کند. در نخستين وصف مى فرمايد:
«خداوند پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) را هنگامى فرستاد که مدّت ها از بعثت پيامبران پيشين گذشته بود.» (أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَة(1) مِنَ الرُّسُلِ).
اين مدّت طبق بعضى از نقل ها، «پانصد سال» و طبق بعضى «ششصد سال»، به طول انجاميد که پيامبرى از سوى خدا براى مردم جهان مبعوث نشد،(2) (هر چند اوصياى آنها در ميان مردم بودند).
به همين دليل، خواب مرگبارى مردم جهان را فرا گرفته بود، همان گونه که در دومين ويژگى مى فرمايد: «و امّت ها در خواب عميقى فرو رفته بودند!» (وَ طُولِ هَجْعَة(3) مِنَ الاُْمَمِ).
اين فاصله ها ممکن است به خاطر اين باشد که خداوند بندگان را بيازمايد و يا بدين جهت که قدر نعمت وجود پيامبران را بدانند. ولى در هر حال، اثر مستقيم «فَترت رسالت» فعّال شدن احزاب شياطين جنّ و انس است; زيرا هنگامى که ميدان را خالى ديدند و مانعى در برابر خود نيافتند، به هجمات سنگين خود بر امّت ها و ملّت ها مى افزايند.
در سومين ويژگى مى فرمايد: «زمانى بود که فتنه ها مردم را هدف گرفته بود» (وَاعْتِزَام(4) مِنَ الْفِتَنِ).
امام(عليه السلام) در اينجا فتنه ها را به انسان شرور يا حيوان خطرناکى تشبيه کرده که از روى قصد و عزم به انسان هاى بى دفاع حمله مى کند، که در زمان «فترت رسل» واقعاً چنين است.
در چهارمين ويژگى مى فرمايد: «در زمانى که اعمال خلاف در ميان مردم منتشر بود.» (وَ انْتِشَار مِنَ الاُْمُورِ).
اين احتمال در تفسير جمله بالا نيز وجود دارد که منظور از «انتشار امور» از هم گسستن کارها و برنامه هاى جامعه بشرى باشد و به تعبير ديگر: ظهور هرج و مرج و بى نظمى و تشتّت و پراکندگى در جوامع انسانى است که از آثار مستقيم فتنه ها و آشوب ها محسوب مى شود.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
✍امام على عليه السلام:
مَن تَتَبَّعَ خَفِيّاتِ العُيوبِ حَرَمَهُ اللّهُ مَوَدّاتِ القُلوبِ
هر كس در پىِ عيب هاى پوشيده مردم باشد، خداوند، او را از دوستىِ دل ها محروم مى كند
غررالحكم حدیث5197
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: صد و نود و هفت 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ﻭ ﻗﻮﻝ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺩﺭ ﺳ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: صد و نود و هشت
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
ﻣﻌﻨﻲ ﺩﻭﻡ ﺍﺯ ﻛﻠﺒﻲ ﺍﺳﺖ، ﻳﻌﻨﻲ: ﺍﻭﻟﻲ ﺑﻜﻢ، ﻭ ﻫﻤﻴﻦ- ﻗﻮﻝ ﺯﺟﺎﺝ ﻭ ﻓﺮﺍﺀ ﻭ ﺍﺑﻲ ﻋﺒﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺑﺪﺍﻥ، ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﻳﻨﺎﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻣﻌﻨﺎﻱ (ﻛﻠﻤﻪ ﺍﺳﺖ) ﻧﻪ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻟﻔﻆ، ﺯﻳﺮﺍ ﺍﮔﺮ ﻣﻮﻟﻲ ﻭ ﺍﻭﻟﻲ ﺩﺭ ﻟﻐﺖ ﻳﻜﻲ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺍﺳﺘﻌﻤﺎﻝ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺠﺎﻱ ﺁﻧﺪﻳﮕﺮﻱ ﺻﺤﻴﺢ ﻣﻲﺑﻮﺩ، ﺁﻧﻮﻗﺖ ﻟﺎﺯﻡ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﻮﺩ: ﻫﺬﺍ ﻣﻮﻟﻲ ﻣﻦ ﻓﻠﺎﻥ (ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻫﺬﺍ ﺍﻭﻟﻲ ﻣﻦ ﻓﻠﺎﻥ) ﻭ
ﭼﻮﻥ ﺍﻳﻦ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻴﺴﺖ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻣﻌﻨﻲ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﺎ ﺑﺎﻳﻦ ﻧﻜﺘﻪ ﺩﻗﻴﻖ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ: ﺷﺮﻳﻒ ﻣﺮﺗﻀﻲ ﻫﻨﮕﺎﻣﻴﻜﻪ ﺗﻤﺴﻚ ﺟﺴﺘﻪ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻘﻮﻝ (ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ): " ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ "، ﮔﻔﺘﻪ ﻛﻪ: ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻣﻮﻟﻲ- ﺍﻭﻟﻲ- ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺍﺳﺘﺪﻟﺎﻝ ﺑﺎﻗﻮﺍﻝ ﺍﺋﻤﻪ ﻟﻐﺖ ﺩﺭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺑﺎﻳﻨﻜﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻣﻮﻟﻲ- ﺍﻭﻟﻲ- ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ، ﻭ ﭼﻮﻥ ﺛﺎﺑﺖ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻟﻔﻆ ﻣﺰﺑﻮﺭ (ﻟﻐﻪ) ﻣﺘﺤﻤﻞ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ (ﺍﻭﻟﻲ) ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻧﺎﭼﺎﺭ (ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺭﺩ) ﺑﺎﻳﺪ ﺣﻤﻞ ﺑﻬﻤﻴﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﺷﻮﺩ ﺯﻳﺮﺍ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﻮﻟﻲ ﻳﺎ ﺛﺒﻮﺕ ﺁﻥ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺍﺳﺖ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﺑﻦ ﻋﻢ ﻭ ﻧﺎﺻﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﻳﺎ ﻣﺤﻘﻘﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﻨﺘﻔﻲ ﺍﺳﺖ، ﻣﺜﻞ ﻣﻌﻨﻲ- ﻣﻌﺘﻖ ﻭ ﻣﻌﺘﻖ (ﺁﺯﺍﺩ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻭ ﺁﺯﺍﺩ ﺷﺪﻩ) - ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺑﺮ ﺗﻘﺪﻳﺮ ﺍﻭﻝ (ﺗﺤﻘﻖ ﺛﺒﻮﺕ) ﺍﻃﻠﺎﻕ ﺍﻳﻦ ﻟﻔﻆ ﻋﺒﺚ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺗﻘﺪﻳﺮ ﺩﻭﻡ (ﺗﺤﻘﻖ ﻧﻔﻲ) ﺍﻃﻠﺎﻕ ﻛﺬﺏ ﻭ ﺧﻠﺎﻑ ﻭﺍﻗﻊ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻣﺎ- ﻣﺎ- ﺑﺎ ﺩﻟﻴﻞ ﺑﻴﺎﻥ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺍﻳﻨﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﻴﺎﻥ ﻣﻌﻨﻲ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﺷﺪ ﺍﺳﺘﺪﻟﺎﻝ ﺑﺎﻥ ﺳﺎﻗﻂ ﻣﻴﺸﻮﺩ- ﺟﻠﺪ 8
ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺭﺍﺯﻱ ﺹ 93. ﻭ ﺩﺭ " ﻧﻬﺎﻳﻪ ﺍﻟﻌﻘﻮﻝ " ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺍ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﻣﻮﻟﻲ ﺑﻤﻌﻨﺎﻱ ﺍﻭﻟﻲ ﺑﺒﺎﻳﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﺻﺤﻴﺢ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﻗﺮﻳﻦ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻟﻔﻆ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩ ﻗﺮﻳﻦ ﺁﻥ ﻟﻔﻆ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﻴﺰ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﻴﺮﺩ ﻭ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ، ﭘﺲ ﻣﻤﺘﻨﻊ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻮﻟﻲ ﺑﻤﻌﻨﺎﻱ ﺍﻭﻟﻲ ﺑﺎﺷﺪ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2