✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیه های ۹۰ الی ۹۳ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 🌧شأن نزول:
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیه های ۹۰ الی ۹۳
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️۱ ـ نخست مى گوید: آنها گفتند ما هرگز به تو ایمان نمى آوریم مگر این که از این سرزمین چشمه پر آبى براى ما خارج کنى ! (وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الاْ َرْضِ یَنْبُوعاً).
فُجُور و تَفْجِیْر به معنى شکافتن است اعم از شکافتن زمین به وسیله چشمه ها، و یا شکافتن افق به وسیله نور صبحگاهان، (البته تفجیر مبالغه بیشترى نسبت به فجور را مى رساند).
یَنْبُوع از ماده نبع محل جوشش آب است، بعضى گفته اند: یَنْبُوع چشمه آبى است که هرگز خشک نمى شود.
* * *
۲ ـ یا این که باغى از درختان خرما و انگور در اختیار تو باشد که جویبارها و نهرها در لابلاى درختانش به جریان اندازى ! (أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیل وَ عِنَب فَتُفَجِّرَ الاْ َنْهارَ خِلالَها تَفْجِیراً).
* * *
۳ ـ یا آسمان را آن چنان که مى پندارى قطعه، قطعه، بر سر ما فرود آرى (أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ کَما زَعَمْتَ عَلَیْنا کِسَفاً).
۴ ـ یا خداوند و فرشتگان را در برابر ما رو در رو بیاورى (أَوْ تَأْتِیَ بِاللّهِ وَ الْمَلائِکَةِ قَبِیلاً).
قَبِیل گاهى به معنى کفیل و ضامن تفسیر شده، و گاه به معنى چیزى که در مقابل انسان قرار مى گیرد و رو در روى او قرار دارد، بعضى نیز آن را جمع قبیله به معنى جماعت دانسته اند.
طبق معنى اول، تفسیر آیه چنین مى شود: تو باید خدا و فرشتگان را به عنوان ضامن صدق گفتارت بیاورى.
و طبق معنى دوم، چنین است: تو باید خدا و فرشتگان را بیاورى و در برابر ما قرار دهى.
و اما طبق معنى سوم، مفهوم آیه چنین است: گروه، گروه نزد ما آورى!.
باید توجه داشت: این مفاهیم سه گانه، با هم منافات و تضادى ندارند، و ممکن است همه، در مفهوم آیه جمع شوند; چرا که استعمال لفظ واحد در اکثر از معنى نزد ما هیچ مانع ندارد.
* * *
۵ ـ یا این که خانه اى از طلا داشته باشى، خانه اى پر نقش و نگار و زینتى (أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُف).
زُخْرُف در اصل به معنى زینت است، و از آنجا که طلا یکى از فلزات معروف زینتى است به آن زخرف گفته مى شود، خانه هاى پر نقش و نگار را نیز زخرف مى گویند، و همچنین سخنان پر آب و رنگ فریبنده را گفتار مزخرف مى نامند.
۶ ـ یا به آسمان بالا روى! ولى ما هرگز تنها به آسمان بالا رفتنت، ایمان نخواهیم آورد، مگر این که: نام هاى همراه خود براى ما بیاورى که آن را بخوانیم ! (أَوْ تَرْقى فِی السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتّى تُنَزِّلَ عَلَیْنا کِتاباً نَقْرَؤُهُ).
در پایان این آیات مى خوانیم که: خداوند به پیامبرش دستور مى دهد: در برابر این پیشنهادهاى ضد و نقیض و بى پایه و گاهى مضحک بگو: پاک و منزه است پروردگار من از این اوهام (قُلْ سُبْحانَ رَبِّی).
آیا من جز انسانى فرستاده خدا بیشترم (هَلْ کُنْتُ إِلاّ بَشَراً رَسُولاً).
* * *
نکته ها:
۱ ـ پاسخ پیامبر(صلى الله علیه وآله) در برابر بهانه جویان
همان گونه که لحن آیات فوق ـ علاوه بر شأن نزول ـ گواهى مى دهد: این درخواست هاى عجیب و غریب مشرکان، هرگز از روح حقیقت جوئى سرچشمه نمى گرفت، بلکه، آنها تمام هدفشان این بود که: آئین بت پرستى و شرک که پایه هاى قدرت رؤساى مکّه را تشکیل مى داد، همچنان بر جا بماند، و پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را به هر وسیله ممکن است از ادامه راه توحید بازدارند.
اما پیامبر دو جواب منطقى و روشن در یک عبارت کوتاه به آنها داد.
نخست این که: پروردگار من منزّه از این گونه امور است، منزه است از این که: تحت فرمان این و آن قرار گیرد و تسلیم پیشنهادهاى واهى و بى اساس سبک مغزان گردد (سُبْحانَ رَبِّی).
دیگر این که: قطع نظر از آنچه گذشت، اصولاً آوردن معجزات کار من نیست، من بشرى هستم همچون شما، با این تفاوت، که رسول خدایم، ارسال معجزات کار او است، و به اراده و فرمان او انجام مى گیرد، من حتى حق ندارم پیش خود چنین تقاضائى کنم، او هر وقت لازم بداند، براى اثبات صدق دعوت پیامبرش هر معجزه اى که لازم باشد مى فرستد (هَلْ کُنْتُ إِلاّ بَشَراً رَسُولاً).
درست است که: این دو پاسخ، با هم ارتباط و پیوند دارند، ولى در عین حال دو پاسخ محسوب مى شوند، یکى ضعف بشر را در برابر این امر اثبات مى کند، و دیگرى منزه بودن خداى بشر را از قبول این گونه معجزات اقتراحى.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۱ بخش اول 🌧جود و بخشش خداوند ↩️از آنجا که توجّه به نعمت هاى الهى، بر اساس این
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۱ بخش اول
🌧جود و بخشش خداوند
↩️در آخرین جمله در رابطه با همین نعمت ها به یکى دیگر از اوصاف خاصّ حضرتش مى پردازد و مى فرماید: «چنان نیست که سخاوت خداوند در آنجا که از وى چیزى بخواهند بیشتر از موقعى باشد که از او نخواهند» (وَ لَیْسَ بِمَاسُئِلَ بِأَجْوَدَ مِنْهُ بِمَالَمْ یُسْأَلْ).
این تعبیر اشاره لطیفى به این حقیقت است که جود و بخشش خداوند بر اساس لیاقت ها و شایستگى هاست، نه بر حسب اصرارها و تقاضاها و اگر دعا یکى از اسباب نعمت هاى الهى است، به خاطر آن است که دعا کننده اگر شرایط دعا را فراهم سازد، شایستگى و لیاقتش فزون مى گردد; چرا که دعاى صحیح، انسان را به توبه و انابه و اصلاح خویشتن و ذکر خدا وا مى دارد، که هر کدام سبب شایستگى بیشترى مى شود.
«ابن ابى الحدید» در تفسیر جمله «وَ لَیْسَ مَاسُئِلَ بِأَجْوَدَ...» مى گوید: «در آن معناى لطیفى نهفته شده، زیرا این از ویژگى هاى بشر است که وقتى مورد درخواست قرار بگیرند و به آنها اصرار کنند، بیشتر اقدام به بخشش مى کنند و اگر کسى سؤال نکند، یا کمتر مى بخشند، (و یا اصلا نمى بخشند) ولى جود و سخاى الهى عام و فراگیر است و در همه حال شامل حال بندگان مى شود، (چه درخواست کنند و چه نکنند. هر چند دعا و ذکر خدا و توجّه به ذات پاک او، شایستگى بیشترى براى عطا به انسان مى دهد)».(5)
اضافه بر این، انسانها به خاطر نیاز و نقصانشان نسبت به چیزهایى که مورد احتیاج آنهاست، کمتر سخاوت به خرج مى دهند، تا چیزهایى که به آن نیاز ندارند; ولى از آنجا که نیاز و نقصان در ذات پاک خداوند راه ندارد، این تفاوت نیز در آنجا بى مفهوم است.
در ادامه این اوصاف که مربوط به صفات افعال و رزق و روزى بود، امام(علیه السلام) اشاره به چهار وصف از صفات ذات او مى کند; نخست مى فرماید: «او آغازى است که قبل ندارد تا پیش از او چیزى باشد، و پایانى است که بعد ندارد تا بعداز او وجودى باشد (او از ازل تا ابد بوده و خواهد بود)». (أَلأَوَّلُ الَّذِی لَمْ یَکُنْ لَهُ قَبْلٌ فَیَکُونَ شَىْءٌ قَبْلَهُ، وَ الآخِرُ الَّذِی لَیْسَ له بَعْدٌ فَیَکُونَ شَىْءٌ بَعْدَهُ).
مى دانیم اساس و پایه اصلى در معرفت ذات و صفات خداوند، مسأله نامحدود بودن اوست; او کمال مطلق است و وجودى است نامتناهى از هر جهت; و به همین دلیل همیشه بوده و همیشه خواهد بود.
در عالم ممکنات، ممکن است چیزى اوّل باشد نسبت به آنچه بعد از آن مى آید و در عین حال، قبل از آن نیز اشیایى باشند; چرا که آغاز و انجام بودن در ممکنات، یک امر نسبى است; تنها ذات پاک خداست که نه چیزى قبل از آن بوده و نه چیزى بعد از آن خواهد بود. بدیهى است اوّلیّت خداوند و آخر بودن او به معناى اوّل و آخر زمانى نیست! چرا که زمان از حرکت موجودات بوجود مى آید (زمان مقدار حرکت است;) و مى دانیم در ذات او حرکت و تغییر امکان پذیر نیست، چرا که حرکت یا به سوى کمال است و یا به سوى نقصان; او کمال مطلق است و نقصانى در او راه ندارد.
و در سوّمین وصف مى فرماید: «مردمک چشمها را از مشاهده و درک ذاتش باز داشته است (نه چشم ظاهر او را مى بیند و نه چِشم باطن به کنه ذاتش مى رسد)» (وَ الرَّادِعُ أَنَاسِىَّ(6) الأَبْصَارِ عَنْ أنْ تَنَالَهُ أَوْ تُدْرِکَهُ).
✔️پی نوشت:
5. «لُجين» (بر وزن حسين) به معناى نقره است.
6. «عِقْيان» به معناى طلاى خالص است.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️آقا امام صادق علیهالسلام فرمودند:
اگر احادیث ما را فرا گرفتید، رشد میکنید و نجات مییابید! و اگر آنها را رها کنید، گمراه، و هلاک میشوید! پس احادیث ما را أخذ کنید؛ در این صورت من ضامن و عهده دار نجات شما هستم!
📒الكافي، ج ۲ ص ۱۸۶
📕وسائل الشیعة، ج ۲۷
#آخرالزمان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: دویست و چهل و ششم 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ﻗﺮﻳﻨﻪ ﻫﻔﺪﻫﻢ- ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: دویست و چهل و ششم
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
ﻗﺮﻳﻨﻪ ﻫﺠﺪﻫﻢ- ﺩﺭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻣﻨﺎﺷﺪﻩ ﺭﺣﺒﻪ- ﺹ 26 ﻭ 27 ﻫﻤﻴﻦ ﻣﺠﻠﺪ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﺣﻤﺪ ﻭ ﻧﺴﺎﺋﻲ ﻭ ﻫﻴﺜﻤﻲ ﻭ ﻣﺤﺐ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﻃﺒﺮﻱ ﺑﺎﺳﻨﺎﺩ ﺻﺤﻴﺢ ﮔﺬﺷﺖ ﻛﻪ: ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺭﺣﺒﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺣﺪﻳﺚ ﻏﺪﻳﺮ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺩﺍﺩ، ﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺑﺎﻳﻨﻜﻪ ﺁﻧﺮﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﺤﻀﺮﺕ ﺷﻨﻴﺪﻧﺪ، ﺍﺑﻮ ﺍﻟﻄﻔﻴﻞ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﺠﻠﺲ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻡ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﭼﻴﺰﻱ (ﺍﺯ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﺍﻧﻜﺎﺭ) ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﻴﻨﻤﻮﺩﻡ، ﺳﭙﺲ ﺯﻳﺪ ﺑﻦ ﺍﺭﻗﻢ ﺭﺍ ﻣﻠﺎﻗﺎﺕ ﻛﺮﺩﻡ ﻭ ﺑﺎﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﺭﺿﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﺷﻨﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻭ ﭼﻨﺎﻥ ﻣﻴﮕﻔﺖ، ﺯﻳﺪ ﮔﻔﺖ: ﭼﻪ ﺍﻧﻜﺎﺭﻱ ﺩﺍﺭﻱ؟ ﻣﻦ ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ
ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺷﻨﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻴﻔﺮﻣﻮﺩ. ﺑﻨﻈﺮ ﺷﻤﺎ (ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﻋﺰﻳﺰ) ﺍﺑﻮﺍﻟﻄﻔﻴﻞ ﭼﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﺍﻧﻜﺎﺭ ﻣﻴﻨﻤﻮﺩ ﻳﺎ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﻣﻬﻢ ﻣﻲﺷﻤﺮﺩ؟ ﺁﻳﺎ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﺍﻧﻜﺎﺭ ﺍﻭ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﺼﺪﻭﺭ ﺣﺪﻳﺚ ﺑﻮﺩﻩ؟ ﺍﻳﻦ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﻛﻪ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻴﺴﺖ، ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﺷﻴﻌﻲ ﻭ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻓﺪﺍﻛﺎﺭ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻭ ﺍﺯ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺛﻘﻪ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ ﺍﺳﺖ، ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺩﺭ ﺣﺪﻳﺜﻲ ﻛﻪ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﺷﻚ ﻭ ﺗﺮﺩﻳﺪﻱ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﺪ، ﻧﻪ (ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﺟﺎﻱ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻧﻴﺴﺖ). ﺑﻠﻜﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻳﺎ ﺍﺳﺘﻜﺒﺎﺭ ﺍﻭ ﺑﻮﺩﻩ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺑﺎ ﻋﻈﻤﺖ ﺁﻥ ﺣﺪﻳﺚ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺭ ﺗﻌﺠﺐ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺁﻧﮕﺮﻭﻩ ﺍﻳﻦ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺭﺍ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺑﻴﺎﻥ ﺷﻬﺎﺩﺕ (ﺑﺮ ﺧﻠﺎﻑ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ) ﻛﻮﺗﺎﻫﻲ ﻭ ﺗﻘﺼﻴﺮ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ؟ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﻋﺮﺏ ﺍﺻﻴﻞ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻠﻔﻆ ﻭ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺣﻘﻴﻘﻲ ﺁﻥ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺍﺯ ﭘﻴﺮﻭﺍﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﭘﺲ ﺟﺎﻱ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻛﺜﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺁﻧﺮﺍ ﻧﺸﻨﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﻳﺎ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﻣﻬﻤﻪ ﻭ ﻣﺸﻜﻠﺎﺕ ﻫﺎﺋﻠﻪ ﺑﻴﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺎﻧﻊ ﺍﺯ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻭ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺯﻳﺪ ﺑﻦ ﺍﺭﻗﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻧﻤﻮﺩ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﻧﻴﺰ ﺷﻨﻴﺪﻩ، ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﻭ (ﺍﺑﻮ ﺍﻟﻄﻔﻴﻞ) ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻳﻠﺎﺕ ﻭ ﻫﻮﺍﻫﺎﻱ ﻧﻔﺴﺎﻧﻲ ﺁﻧﮕﺮﻭﻩ ﺑﻴﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﻭ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺣﺎﻳﻞ ﮔﺸﺘﻪ، ﺣﺎﻝ ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻣﻬﻢ ﻏﻴﺮ
ﺍﺯ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﻛﻪ ﻫﻢ ﻃﺮﺍﺯ ﺍﻭﻟﻮﻳﺖ ﺍﺳﺖ ﻣﻴﺘﻮﺍﻧﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺪﻳﻬﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺣﺐ ﻭ ﻧﺼﺮﺕ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻧﻴﺴﺖ، ﭼﻪ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ (ﺣﺐ ﻭ ﻧﺼﺮﺕ) ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻔﺮﺩ ﻓﺮﺩ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺳﻠﺎﻣﻲ ﺷﻤﻮﻝ ﻭ ﻋﻤﻮﻣﻴﺖ ﺩﺍﺭﺩ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2