قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیه های ۹۰ الی ۹۳ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️۱ ـ نخست
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیه های ۹۰ الی ۹۳
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️اصولاً ـ پیامبر یک خارق العاده گر نیست که در جائى بنشیند و هر کسى از در وارد شود، پیشنهاد معجزه اى به میل خود مطرح کند و اگر نپسندیدند پیشنهاد دیگرى، و خلاصه، قوانین و سنن آفرینش را به بازى بگیرد، و بعد از این همه نیز، اگر مایل بود بپذیرد و اگر میل مبارکش اقتضا نکرد، با بهانه اى شانه خالى کند.
وظیفه پیامبر اثبات ارتباط خود با خدا از طریق آوردن معجزه است، و هر گاه به قدر کافى معجزه نشان دهد، دیگر هیچ گونه وظیفه اى در این رابطه ندارد.
او حتى زمان نزول معجزات را ممکن است نتواند پیش بینى کند و تنها جائى از خداوند تقاضاى معجزه مى کند که بداند خدا به این امر راضى است.
* * *
۲ ـ افکار محدود و تقاضاهاى نامعقول:
هر کس به اندازه محدوده فکر خود، سخن مى گوید، و به همین دلیل سخنان هر کس نشانه میزان سطح فکر او است.
افرادى که جز به فکر مال و مقام نیستند، چنین مى پندارند: هر کس سخنى مى گوید نیز در همین رابطه است.
به همین جهت اشراف کوته فکر قریش، گاه به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) پیشنهاد مال مى کردند، و گاه مقام، تا دست از دعوتش بردارد، آنها روح پهناور پیامبر را با پیمانه بسیار کوچک اندیشه خود، اندازه گیرى مى کردند.
آنها حتى فکر مى کردند اگر تلاش کسى براى مال و مقام نباشد، حتماً دیوانه است و شق چهارمى ندارد! و لذا گفتند: اگر نه این را مى خواهى نه آن را شق سوم را بپذیر، اجازه بده براى درمان تو از اطباء دعوت کنیم!
آنها همچون کسى که در یک اطاقک بسیار کوچک زندانى باشد و چشمش به آسمان پهناور و آفتاب درخشنده و این همه کوه و دریا و صحرا نیفتاده تا پى به عظمت عالم هستى ببرد، مى خواستند روح ناپیدا کرانه پیامبر(صلى الله علیه وآله) را با مقیاس هاى خود بسنجند.
از این گذشته، ببینیم آنها چه چیز از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خواستند که: در اسلام نبود، آنها زمین هاى آباد، چشمه هاى پر آب، باغ هاى نخل و انگور، و خانه هاى مرفه تقاضا مى کردند، که مى دانیم اسلام در مسیر پیشرفت خود آن چنان تمدن شکوفائى به وجود آورد که امکان همه گونه پیشرفت اقتصادى در آن بود، و دیدیم مسلمان ها در پرتو همین برنامه قرآن بسیار فراتر از آن رفتند که مشرکان عرب با فکر ناقصشان طالب آن بودند.
آنها اگر چشم حقیقت بینى داشتند، هم پیشرفت هاى معنوى را در این آئین پرشکوه مى دیدند، و هم پیروزى هاى مادى را; چرا که قرآن ضامن سعادت انسان در هر دو زمینه است.
بگذریم از پیشنهادهاى کودکانه یا احمقانه آنها مانند این که: اگر راست مى گوئى عذاب الهى را بر ما بفرست، و قطعات سنگ هاى آسمانى را بر سر و مغز ما فرود آور!.
یا این که: نردبانى بگذار و به آسمان صعود کن، و از آنجا نامه فدایت شوم براى ما بیاور!
و یا این که: خدا و فرشتگان را دسته جمعى نزد ما احضار کن.
حتى پیشنهاد نکردند، ما را نزد او ببر، چه جهل و غرور و تکبرى این انسان بى مغز دارد؟!
* * *
۳ ـ دستاویز دیگر براى نفى اعجاز
با این که: مفهوم آیات فوق پیچیده نیست، و معلوم است مشرکان مکّه چگونه تقاضائى از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) داشتند، و برخورد منفى پیامبر(صلى الله علیه وآله) با آنها به چه دلیل بوده است، ولى باز مشاهده مى کنیم: این آیات، دستاویزى براى بهانه جویان عصر ما که بعضاً اصرار در نفى هر گونه معجزه براى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)دارند، شده است.
آنها این آیات را روشن ترین آیاتى مى شمرند که نفى اعجاز از پیامبر مى کند; چرا که مخالفان، شش نوع معجزه مختلف از زمین، آسمان، مفید و حیات بخش و یا مرگ آفرین، از او خواستند، ولى او زیر بار هیچ کدام از آنها نرفت، تنها جوابش این بود: منزه است خداى من، مگر من جز بشرى فرستاده خدایم ؟!
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امام صادق علیهالسلام:
زندانى [واقعى] كسى است كه دنيايش او را از آخرتش باز داشته باشد.
📙الكافی : ۲/۴۵۵/۹.
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موعظه
☀️ حضرت علی (ع) می فرمایند: شهوت پرست هم معلول فکریست هم بیمار نفسی است.
🎥دکتر رفیعی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: دویست و چهل و ششم 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ﻗﺮﻳﻨﻪ ﻫﺠﺪﻫﻢ- ﺩﺭ ﺩﺍﺳﺘ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: دویست و چهل و هفتم
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
ﻗﺮﻳﻨﻪ ﻧﻮﺯﺩﻫﻢ- ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺍﻧﻜﺎﺭ ﺣﺎﺭﺙ ﻓﻬﺮﻱ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﺴﺨﻦ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻏﺪﻳﺮ ﺍﺳﺖ، ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﺎﺕ 137- 127 ﻫﻤﻴﻦ ﻣﺠﻠﺪ ﮔﺬﺷﺖ ﺑﻄﻮﺭﻳﻜﻪ ﺩﺭ ﺹ 293 ﻣﻮﻛﺪﺍ ﺷﺮﺡ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻤﻴﺘﻮﺍﻧﺪ ﺑﺎ ﻏﻴﺮ " ﺍﻭﻟﻲ " ﺍﺯ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻣﻮﻟﻲ ﺳﺎﺯﺵ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﻗﺮﻳﻨﻪ ﺑﻴﺴﺘﻢ- ﺣﺎﻓﻆ ﺍﺑﻦ ﺳﻤﺎﻥ ﺑﻄﻮﺭﻳﻜﻪ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 2 " ﺍﻟﺮﻳﺎﺽ ﺍﻟﻨﻀﺮﻩ " ﺹ 170 ﻭ " ﺫﺧﺎﻳﺮ ﺍﻟﻌﻘﺒﻲ " ﺗﺎﻟﻴﻒ ﻣﺤﺐ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﻃﺒﺮﻱ ﺹ 68 ﻭ " ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺍﻟﻤﺎﻝ " ﺗﺎﻟﻴﻒ ﺷﻴﺦ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺑﺎﻛﺜﻴﺮ ﻣﻜﻲ، ﻭ ﻣﻨﺎﻗﺐ ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﻲ ﺹ 97، ﻭ " ﺻﻮﺍﻋﻖ " ﺹ 107 ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺳﺖ، ﺍﺯ ﺣﺎﻓﻆ ﺩﺍﺭ ﻗﻄﻨﻲ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ: ﺩﻭ ﺗﻦ ﺍﺯ ﺻﺤﺮﺍﻧﺸﻴﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺧﺼﻮﻣﺖ ﻭ ﻧﺰﺍﻉ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻧﺰﺩ ﻋﻤﺮ ﺁﻣﺪﻧﺪ، ﻋﻤﺮ ﺑﻪ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﮔﻔﺖ: ﺑﻴﻦ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺣﻜﻢ ﻛﻦ، ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺪﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻳﻦ، ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ ﺑﻴﻦ ﻣﺎ؟ (ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﺍﺳﺘﺨﻔﺎﻑ ﻭ ﺗﺤﻘﻴﺮ)، ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﻤﺮ ﺍﺯ ﺟﺎ ﺟﺴﺖ ﻭ ﮔﺮﻳﺒﺎﻥ ﺁ
ﻧﻤﺮﺩ
ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻭﺍﻱ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻣﻴﺪﺍﻧ ﻛﻴﺴﺖ؟ ﺍﻳﻦ، ﻣﻮﻟﺎﻱ ﻣﻦ ﻭ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﻫﺮ ﻣﻮﻣﻦ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺷﺨﺺ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺍﻭ ﻣﻮﻣﻦ ﻧﻴﺴﺖ. ﻭ ﺑﺎﺯ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ: ﻣﺮﺩﻱ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﻱ ﻣﻨﺎﺯﻋﻪ ﻧﻤﻮﺩ، ﻋﻤﺮ ﮔﻔﺖ: ﺍﻳﻦ ﺷﺨﺺ ﻛﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ (ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻌﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻧﻤﻮﺩ) ﺑﻴﻦ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ (ﺣﻜﻢ) ﺑﺎﺷﺪ، ﺁﻧﻤﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺍﻳﻦ، ﺷﻜﻢ ﮔﻨﺪﻩ (ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﺍﺳﺘﺨﻔﺎﻑ) ﻋﻤﺮ ﺍﺯ ﺟﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﮔﺮﻳﺒﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﺑﻄﻮﺭﻳﻜﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﻤﻮﺩ، ﺳﭙﺲ ﺑﺎﻭ ﮔﻔﺖ: ﺁﻳﺎ ﻣﻴﺪﺍﻧﻲ ﻛﻪ ﭼﻪ ﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﻛﻮﭼﻚ ﺷﻤﺮﺩﻱ؟ ﺍﻳﻦ، ﻣﻮﻟﺎﻱ ﻣﻦ ﻭ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﻫﺮ ﻣﺴﻠﻢ ﺍﺳﺖ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیه های ۹۰ الی ۹۳ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️اصولاً ـ
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیه های ۹۰ الی ۹۳
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ اما اگر این بهانه جویان عصر ما، همچون دوستان بهانه جویشان در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نباشند، پاسخشان در همین آیات به روشنى بیان شده است; زیرا:
۱ ـ بعضى از این درخواست هاى ششگانه اصولاً، درخواستى مضحک و نامعقول بوده است، مانند احضار کردن خداوند و فرشتگان. و یا نامه مخصوص از آسمان، لابد به نام و نشان آنها آوردن!
بعضى دیگر اقتراحى بوده که اگر عملى مى شد، اثرى از تقاضاکنندگان باقى نمى ماند، تا ایمان بیاورند یا نیاورند (مانند نازل شدن سنگ هاى آسمانى بر سر آنها).
بقیه پیشنهادهاى آنان در داشتن یک زندگى مرفه، و کاملاً تجملاتى با مال و ثروت فراوان خلاصه مى شده است، در حالى که مى دانیم: پیامبران براى چنین کارى نیامده اند.
و اگر فرض کنیم: بعضى از اینها هیچ یک از این اشکالات را نداشته، مى دانیم: صرفاً به منظور بهانه جوئى بوده است، به قرینه بخش هاى دیگر این آیات.
و مى دانیم وظیفه پیامبر این نیست که در مقابل پیشنهادات بهانه جویان تسلیم گردد، بلکه وظیفه او ارائه معجزه است به مقدارى که صدق دعوت او ثابت شود، و بیش از این چیزى بر او نیست .
۲ ـ پاره اى از این تعبیرات، با صراحت شهادت مى دهد: این درخواست کنندگان تا چه اندازه بهانه جو و لجوج بودند، آنها در حالى که پیشنهاد صعود بر آسمان را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى کنند، با صراحت مى گویند: اگر به آسمان هم صعود کنى ما ایمان نخواهیم آورد، مگر این که: نامه اى براى ما از آسمان با خود آورى.
اگر به راستى آنها تقاضاى معجزه داشتند، پس چرا مى گویند: صعود بر آسمان نیز براى ما کافى نیست؟
آیا قرینه اى از این واضح تر براى غیر منطقى بودن آنها پیدا مى شود؟
۳ ـ از همه اینها گذشته، ما مى دانیم: معجزه، کار خدا است نه کار پیامبر، در حالى که لحن سخن این بهانه جویان، به وضوح نشان مى دهد: آنها معجزه را کار پیامبر مى دانستند، لذا تمام افعال را به شخص پیامبر نسبت مى دادند:
تو باید این زمین را بشکافى و نهرهاى آب در آن جارى کنى، تو باید سنگ هاى آسمان را بر سرمان فرود آورى، تو باید خدا و فرشتگان را نزد ما ظاهر کنى!.
در حالى که بر پیامبر لازم است: این پندار را از مغز آنها بیرون کند و به آنها ثابت نماید که من نه خدا هستم، نه شریک خدا و اعجاز تنها کار او است، من بشرى هستم همانند انسان هاى دیگر، با این تفاوت که وحى بر من نازل مى شود. و آن مقدار که از اعجاز نیز لازم بوده، خودش در اختیارم گذارده است، بیش از این کارى از دست من ساخته نیست.
مخصوصاً جمله سُبْحانَ رَبِّى گواهى است بر همین معنى; چرا که مقام پروردگار را از داشتن هر گونه شریک و شبیه پاک مى شمرد.
به همین دلیل، با این که: در قرآن معجزات متعددى به عیسى (علیه السلام) نسبت داده شده است از قبیل زنده کردن مردگان، شفاى بیماران غیر قابل علاج و یا کور مادرزاد ولى با این حال در تمام این موارد کلمه بِإِذْنِى یا بَإِذْنِ اللّه که آن را منحصراً منوط به فرمان پروردگار مى داند، آمده است، تا روشن شود، این معجزات گر چه به دست مسیح (علیه السلام) ظاهر شده، اما از خود او نبوده است بلکه، همه به فرمان خدا بوده.(۲)
۴ ـ وانگهى، کدام عقل باور مى کند، انسانى دعوى پیامبرى نماید، حتى خود را خاتم پیامبران بداند و براى انبیاى گذشته در کتاب آسمانیش هر گونه معجزات ذکر کند، ولى خودش از آوردن هر گونه معجزه سر باز زند؟!
آیا مردم نخواهند گفت: تو چگونه پیامبرى هستى که نمى توانى هیچ یک از معجزاتى را که خودت براى دیگران قائلى، بیاورى؟!
تو مدّعى هستى از همه آنها برترى و سرآمدى در حالى که شاگرد آنها هم نخواهى شد.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مقابل این گونه سخنان چه مى توانست بگوید؟
و این خود نشانه زنده اى است بر این که: او در موقع لزوم، معجزاتى عرضه کرده است.
بنابراین، روشن مى شود: اگر پیامبر در این آیات تسلیم پیشنهادهاى آنها نشده، حتماً پیشنهادهاى بى پایه و بهانه جوئى هاى بى اساسى بوده است، و گرنه در برابر پیشنهاد منطقى و معقول، تسلیم بوده است.
✔️پی نوشت:
۲ ـ به آیات ۱۱٠ سوره مائده و ۴۹ سوره آل عمران مراجعه شود.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2