قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه مریم آیات ۷ الی ۱۱ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ✅ زکریا به آرزوى
📝تفسیر سوره مبارکه مریم آیات ۷ الی ۱۱
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ به هر حال، زکریا با شنیدن سخن فوق، بسیار دلگرم و خوشحال شد و نور امید سر تا پاى وجودش را فرا گرفت، اما از آنجا که این پیام از نظر او بسیار سرنوشت ساز و پر اهمیت بود، از خدا تقاضاى نشانه اى بر این کار کرده گفت: پروردگارا نشانه اى براى من قرار ده (قالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَةً).
بدون شک، زکریا به وعده الهى ایمان داشت، و خاطرش جمع بود ولى براى اطمینان بیشتر ـ همان گونه که ابراهیم مؤمن به معاد، تقاضاى شهود چهره معاد در این زندگى کرد تا قلبش اطمینان بیشترى یابد ـ زکریا از خدا تقاضاى چنین نشانه و آیتى نمود.
خدا به او فرمود: نشانه تو آن است که سه شبانه روز تمام در حالى که زبانت سالم است، قدرت سخن گفتن با مردم را نخواهى داشت (تنها زبانت به ذکر خدا و مناجات با او گردش مى کند) (قالَ آیَتُکَ أَلاّ تُکَلِّمَ النّاسَ ثَلاثَ لَیال سَوِیّاً):
اما چه نشانه عجیبى، نشانه اى که از یکسو، هماهنگ با حال مناجات و دعاى او بود، و از سوى دیگر، او را از همه خلایق مى برید و به خدا پیوند مى داد تا در این حال، شکر این نعمت بزرگ را به جا آورد و بیش از پیش به نیایش خدا وا دارد.
این نشانه آشکارى است که: انسان با داشتن زبان سالم، و قدرت بر هر گونه نیایش، با پروردگار، در برابر مردم توانائى سخن گفتن را نداشته باشد.
* * *
بعد از این بشارت، و این آیت روشن، زکریا از محراب عبادتش به سراغ مردم آمد، و با اشاره به آنها چنین گفت: صبح و شام تسبیح پروردگار بگوئید (فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحى إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِیّاً).
زیرا نعمت بزرگى که خدا به زکریا ارزانى داشته بود، دامنه آن همه قوم را فرا مى گرفت و در سرنوشت آینده همه آنها تأثیر داشت، به همین دلیل، سزاوار بود، همگى به شکرانه آن نعمت، به تسبیح خدا برخیزند و مدح و ثناى الهى گویند.
از این گذشته، این موهبت که اعجازى محسوب مى شد، مى توانست پایه هاى ایمان را در دل هاى افراد محکم کند، این نیز موهبت دیگرى بود.
* * *
نکته ها:
۱ ـ یحیى پیامبر وارسته الهى
نام یحیى در سوره هاى آل عمران ، انعام ، مریم و انبیاء مجموعاً پنج بار آمده است، او یکى از پیامبران بزرگ الهى است و از جمله امتیازاتش این بود که در کودکى به مقام نبوت رسید، خداوند آنچنان عقل روشن و درایت تابناکى در این سن و سال به او داد که: شایسته پذیرش این منصب بزرگ شد.
از ویژگى هائى که این پیامبر(صلى الله علیه وآله) داشته و قرآن در سوره آل عمران آیه ۳۹ به آن اشاره کرده، توصیف او به حصور است.
همان گونه که در ذیل همان آیه گفته ایم حصور از ماده حصر به معنى کسى است که از جهتى در محاصره قرار گیرد و در اینجا طبق بعضى از روایات، به معنى خوددارى کننده از ازدواج است.
این کار، از این نظر امتیاز براى او بوده است که بیانگر نهایت عفت و پاکى است، و یا بر اثر شرائط خاص زندگى، مجبور به سفرهاى متعدد براى تبلیغ آئین الهى بوده، و همچون عیسى مسیح(علیه السلام) ناچار به مجرد زیستن گردیده است.
این تفسیر، نیز نزدیک به نظر مى رسد که: منظور از حصور در آیه فوق کسى است که شهوات و هوس هاى دنیا را ترک گفته، و در واقع یک مرحله عالى از زهد بوده است.(۲)
و از منابع اسلامى و منابع مسیحى استفاده مى شود: یحیى پسر خاله عیسى بوده است.
در منابع مسیحى تصریح شده: یحیى ، حضرت مسیح(علیه السلام) را غسل تعمید داد، و لذا او را یحیى تعمید دهنده مى نامند (غسل تعمید غسل مخصوصى است که مسیحیان به فرزندان خویش مى دهند و معتقدند او را از گناه پاک مى کند) و هنگامى که مسیح(علیه السلام) اظهار نبوت کرده، یحیى به او ایمان آورده است.
بدون شک، یحیى کتاب آسمانى ویژه اى نداشت و این که: در آیات بعد مى خوانیم: یا یَحْیى خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّة: اى یحیى کتاب را با قوت بگیر اشاره به تورات کتاب حضرت موسى(علیه السلام) است.
البته عده اى پیرو یحیى هستند و کتابى را هم به او نسبت مى دهند، و شاید صابئین موحد پیروان یحیى باشند.(۳)
✍ پی نوشت:
۲ ـ در این که ترک ازدواج نمى تواند به تنهائى فضیلت بوده باشد و قانون اسلام در زمینه تأکید بر ازدواج، در جلد دوم تفسیر نمونه ، صفحه ۴٠۲ مشروحاً بحث کرده ایم.
۳ ـ اعلام القرآن ، صفحه ۶۶۷.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۱ بخش دوازدهم 🌧ابرهاى باران زا و حيات زمين هاى مرده امام(عليه السلام) در اين
📝شرح و تفسیر خطبه ۹۱بخش یازدهم
🔷 ظاهر شدن کوهها و چشمه ها
امام(عليه السلام) در اين بخش از خطبه - که بعد از شرح پيدايش زمين بيان فرموده - اشاره به مسأله پيدايش چشمه ها و آثار مهم کوه ها در آرامش زمين و زمينيان کرده است و در واقع مهم ترين اسباب حيات و زندگى را در زمين بر شمرده که اوّل «آب» است و دوم «آرامش». مى فرمايد: «هنگامى که هيجان آب در اطراف زمين فرو نشست، و زمين کوه هاى سخت و مرتفع را بر دوش خود حمل کرد، چشمه هاى آب را از بينى کوه ها جارى ساخت; و آن را در دشت هاى گسترده و گودال ها (و بستر رودخانه ها) پراکنده و جارى نمود». (فَلَمَّا سَکَنَ هَيْجُ الْمَاءِ مِنْ تَحْتِ أَکْنَافِهَا، وَ حَمْلِ شَوَاهِقِ الْجِبَالِ الشُّمَّخِ الْبُذَّخِ عَلَى أَکْتَافِهَا، فَجَّرَ يَنَابِيعَ الْعُيُونِ مِنْ عَرَانِينِ أُنُوفِهَا، وَ فَرَّقَهَا فِي سُهُوبِ بِيدِهَا وَ أَخَادِيدِهَا).
اين تعبير نشان مى دهد که نخست کوه ها بر صفحه زمين آشکار شدند و سپس چشمه ها; اين سخن با مطالعات زمين شناسى هماهنگ است که نخست پوسته زمين بر اثر سرد شدن، چين خوردگى هايى پيدا کرد و در اين چين خوردگى ها حفره هاى عظيمى بود که آب آسمان را در خود جاى مى داد و سپس از گوشه اى به صورت چشمه ها جارى مى شد.
تعبير به «عَرَانِينِ أُنُوفِهَا» که به معناى قسمت هاى بالاى بينى است، در اينجا کنايه زيبايى است از قله هاى کوهها; و اساساً تشبيه برآمدگى کوه ها به بينى تشبيه جالبى است که نشان مى دهد چنان نيست که درون کوه ها پُر باشد، بلکه قسمت هاى خالى در آن فراوان است که گاه به صورت غارهاى نمايان در مى آيد و گاه غارهاى بزرگ و مخفى و به هر حال، منابع ذخيره آب ها است.
و از آنجا که چين خوردگى هاى زمين و کوه ها به صورت پراکنده است، به طور طبيعى آب چشمه ها در دشت ها و بيابان هاى مختلف و دامنه کوه ها تقسيم مى شود و همه آنها از آب بهره مند مى گردند.
سپس به آرامش زمين و تعديل حرکات آن به وسيله کوه ها اشاره کرده، مى فرمايد: «حرکات زمين را با صخره هاى عظيم و قلّه هاى بلند و محکم کوهها تعديل نمود». (وَ عَدَّلَ حَرَکَاتِهَا بِالرَّاسِيَاتِ مِنْ جَلاَمِيدِهَا، وَ ذَوَاتِ الشَّنَاخِيبِ الشُّمِّ مِنْ صَيَاخِيدِهَا.)
و بدين ترتيب حرکات زمين به جهت نفوذ کوهها در سطح آن و فرو رفتن ريشه هاى آن در اعماق زمين و سوار شدن آنها بر گردن دشت ها و عمق زمين از لرزش باز ايستاد. (فَسَکَنَتْ مِنَ الْمَيَدَانِ لِرُسُوبِ الْجِبَالِ فِي قِطَعِ أَدِيِمهَا، وَ تَغَلْغُلِهَا مُتَسَرِّبَةً فِي جَوْبَاتِ خَيَاشِيمِهَا، وَ رُکُوبِهَا أَعْنَاقَ سُهُولِ الأَرَضِينَ وَ جَرَاثِيمِهَا)).
آنچه امام(عليه السلام) در اين بخش از خطبه بيان فرموده، همان است که از طريق علوم طبيعى ثابت شده است; زيرا ريشه هاى کوهها در زمين فرو رفته و در بسيارى از مناطق زمين، از زير به هم پيوسته اند و همچون شبکه اى اطراف زمين را گرفته و در برابر فشار درونى زمين که از موادّ مذاب آن بر مى خيزد، مقاومت مى کند و جلوى بسيارى از زلزله ها را مى گيرد.
اين همان چيزى است که در قرآن مجيد بارها به آن اشاره شده و گاه کوهها را به منزله ميخهاى زمين شمرده (وَ الْجِبَالَ أَوْتَاداً) و گاه مى فرمايد: «در زمين کوههايى افکنديم تا جلو حرکات ناموزون آن را بگيرد». (وَ أَلْقَى فِي الأَرْضِ رَوَاسِىَ أَنْ تَمِيدَ بِکُمْ).
البتّه کوهها فوايد فراوان ديگرى نيز دارد; از جمله ذخيره آبهاست که گاه در درون آنها به صورت چشمه ها خارج مى شود و گاه در بيرون به صورت ذخيره هاى فراوان برف است که تدريجاً آب شده و نهرها را تشکيل مى دهد و فوائد بسيار ديگرى که در جلد اوّل، در شرح خطبه اوّل، صفحه 79 به آن اشاره کرده ايم.
سپس به امور مهمّ ديگرى براى آماده کردن زمين جهت زندگى انسانها اشاره کرده، چنين مى فرمايد: «خداوند ميان زمين و جوّ فاصله افکند، و نسيم هوا را براى ساکنان زمين آماده ساخت و تمام نيازمنديها و وسايل زندگى را براى اهل آن فراهم نمود». (وَ فَسَحَ بَيْنَ الْجَوِّ وَ بَيْنَها، وَ أَعَدَّ الْهَوَاءَ مُتَنَسَّماً(50) لِسَاکِنِهَآ، وَأَخْرَجَ إِلَيْهَا أهْلَهَا عَلَى تَمَامِ مَرَافِقِها(51)).
✍ پی نوشت:
50. «مُتنسّم» از ريشه «نسيم» گرفته شده که به معناى وزش ملايم باد است; بنابراين، «مُتنسَّم» (به صيغه اسم مفعول) به معناى هوايى است که شايسته تنفّس است.
51. «مرافق» جمع «مرفق» (بر وزن مکتب) به معناى تمام چيزهايى است که مورد نياز است و انسان از آنها استفاده مى کند; «مرافق» جمع «مرفق» (بر وزن محنت) نيز آمده است که به معناى آرنج است و در خطبه بالا به همان معناى اوّل است.
52. سوره رعد، آيه 3.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ اميرالمؤمنين امام علی عليهالسلام:
كسى كه لغزشهاى دوست را تحمّل نكند [به تدريج از آنها مىبُرد و] تنها مىميرد.
📚 غررالحكم، ح۹۰۷۹
@Nahjolbalaghe2
مداحی آنلاین - خیانت در امانت - استاد رفیعی.mp3
2.08M
#موعظه
♨️ نشانههای منافق
🎙حجت الاسلام رفیعی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: سیصد و پنجاه و یک 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ 9- ﺍﺑﻦ ﻋﺪﻱ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: سیصد و پنجاه و دو
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
ﻗﻄﻌﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺭ ﻣﺪﺡ ﻭ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺍﺑﺎ ﺣﺴﻦ ﺗﻔﺪﻳﻚ ﻧﻔﺴﻲ ﻭ ﻣﻬﺠﺘﻲ ﻭ ﻛﻞ ﺑﻄﻲ ﻓﻲ ﺍﻟﻬﺪﻱ ﻭ ﻣﺴﺎﺭﻉ ﺍﻱ ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺩﻝ ﻣﻦ ﻓﺪﺍﻱ ﺗﻮ ﺑﺎﺩ ﻭ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺩﻝ ﻫﺮ ﺭﻫﺴﭙﺎﺭ ﺭﺍﻩ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﭼﻪ ﺑﻜﻨﺪﻱ ﭘﻴﺶ ﺭﻭﺩ ﻭ ﭼﻪ ﺑﺘﻨﺪﻱ ﺍﻳﺬﻫﺐ ﻣﺪﺣﻲ ﻭ ﺍﻟﻤﺤﺒﻴﻦ ﺿﺎﻳﻌﺎ؟ ﻭ ﻣﺎ ﺍﻟﻤﺪﺡ ﻓﻲ ﺫﺍﺕ ﺍﻟﺎﻟﻪ ﺑﻀﺎﻳﻊ ﺁﻳﺎ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﻣﻦ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺖ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﻣﻲﺭﻭﺩ ﻭ ﺣﺎﻝ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﺫﺍﺕ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﺭﻓﺘﻨﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻓﺎﻧﺖ ﺍﻟﺬﻱ ﺍﻋﻄﻴﺖ ﺍﺫ ﺍﻧﺖ ﺭﺍﻛﻊ ﻓﺪﺗﻚ ﻧﻔﻮﺱ ﺍﻟﻘﻮﻡ ﻳﺎ ﺧﻴﺮ ﺭﺍﻛﻊ ﭘﺲ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺭﻛﻮﻉ ﺩﺍﺩﻱ ﻓﺪﺍﻱ ﺗﻮ ﺟﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺍﻱ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺭﻛﻮﻉ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺑﺨﺎﺗﻤﻚ ﺍﻟﻤﻴﻤﻮﻥ ﻳﺎ ﺧﻴﺮ ﺳﻴﺪ ﻭ ﻳﺎ ﺧﻴﺮ ﺷﺎﺭ ﺛﻢ ﻳﺎ ﺧﻴﺮ ﺑﺎﻳﻊ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮ ﺑﺎ ﻣﻴﻤﻨﺖ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻱ، ﺍﻱ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺁﻗﺎﻫﺎ ﻭﺍﻱ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺧﺮﻳﺪﺍﺭﺍﻥ ﻭ ﺍﻱ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﮔﺎﻥ ﻓﺎﻧﺰﻝ ﻓﻴﻚ ﺍﻟﻠﻪ ﺧﻴﺮ ﻭﻟﺎﻳﻪ ﻭ ﺑﻴﻨﻬﺎ ﻓﻲ ﻣﺤﻜﻤﺎﺕ ﺍﻟﺸﺮﺍﻳﻊ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺗﻮ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻭ ﺣﻜﻤﻔﺮﻣﺎﺋﻲ ﺭﺍ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩ
ﻭ ﺩﺭﺁﻳﺎﺕ ﻣﺤﻜﻤﺎﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﻴﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺣﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﺷﻌﺎﺭﺵ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺗﺼﺪﻕ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮﻱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺎﺋﻞ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺭﻛﻮﻉ ﻭ ﻧﺰﻭﻝ ﺁﻳﻪ " ﺍﻧﻤﺎ ﻭﻟﻴﻜﻢ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺭﺳﻮﻟﻪ ﻭ ﺍﻟﺬﻳﻦ ﺁﻣﻨﻮﺍ ﺍﻟﺬﻳﻦ ﻳﻘﻴﻤﻮﻥ ﺍﻟﺼﻠﻮﻩ ﻭ ﻳﻮﺗﻮﻥ ﺍﻟﺰﻛﻮﻩ ﻭ ﻫﻢ ﺭﺍﻛﻌﻮﻥ ﺭﺍ ﺑﺸﻌﺮ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﺣﺪﻳﺜﺶ ﺩﺭ ﺹ 85 ﮔﺬﺷﺖ. ﺳﺮﺍﻳﻨﺪﻩ ﺍﻳﻦ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺭﺍ ﺧﻄﻴﺐ ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﻲ ﺩﺭ " ﺍﻟﻤﻨﺎﻗﺐ " ﺹ 178 ﻭ ﺷﻴﺦ ﺍﻟﺎﺳﻠﺎﻡ ﺣﻤﻮﺋﻲ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﺋﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﺏ ﺳﻲ ﻭ ﻧﻬﻢ ﻭ ﺻﺪﺭ ﺍﻟﺤﻔﺎﻅ ﮔﻨﺠﻲ ﺩﺭ " ﺍﻟﻜﻔﺎﻳﻪ " ﺹ107، ﻭ ﺳﺒﻂ ﺍﺑﻦ ﺟﻮﺯﻱ ﺩﺭ ﺗﺬﻛﺮﻩ ﺹ 10 ﺣﺴﺎﻥ ﺑﻦ ﺛﺎﺑﺖ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ. (ﺯﻳﺎﺩﺗﻲ ﭼﺎﭖ ﺩﻭﻡ - ﻭ ﺟﻤﺎﻝ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﺯﺭﻧﺪﻱ ﺩﺭ ﻧﻈﻢ " ﺩﺭﺭ ﺍﻟﺴﻤﻄﻴﻦ ")
[جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ 100]
ﺷﻌﺮ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺍﺯ ﺣﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺪﺡ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﺟﺒﺮﻳﻞ ﻧﺎﺩﻱ ﻣﻌﻠﻨﺎ ﻭ ﺍﻟﻨﻘﻊ ﻟﻴﺲ ﺑﻤﻨﺠﻠﻲ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻱ ﺑﻠﻨﺪ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺯﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﮔﺮﺩ ﻭ ﻏﺒﺎﺭ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺟﻨﮓ ﺑﺮ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﻭ ﺍﻟﻤﺴﻠﻤﻮﻥ ﻗﺪ ﺍﺣﺪﻗﻮﺍ ﺣﻮﻝ ﺍﻟﻨﺒﻲ ﺍﻟﻤﺮﺳﻞ
ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻬﺎ ﺣﻠﻘﻪ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻣﺮﺳﻞ ﻟﺎ ﺳﻴﻒ ﺍﻟﺎ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭ ﻭ ﻟﺎ ﻓﺘﻲ ﺍﻟﺎ ﻋﻠﻲ ﺷﻤﺸﻴﺮﻱ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﻤﺮﺩﻱ ﻫﻢ ﭼﻮﻥ ﻋﻠﻲ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﺷﻌﺎﺭﺵ ﺣﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺍﺣﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﻋﻠﻲ ﻭ ﺷﻤﺸﻴﺮﺵ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﻲﻛﻨﺪ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
جزء1.mp3
4.13M
🎙تلاوت ترتیل جزء اول قرآن کریم
🔹با صدای معتز آقاتی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه مریم آیات ۷ الی ۱۱ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ به هر حال، ز
📝تفسیر سوره مبارکه مریم آیات ۷ الی ۱۱
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ حضرت یحیى و حضرت مسیح(علیه السلام)، قدر مشترک هائى داشتند: زهد فوق العاده ترک ازدواج به عللى که گفته شد، تولد اعجازآمیز و همچنین نسب بسیار نزدیک.
از روایات اسلامى استفاده مى شود: امام حسین(علیه السلام) و یحیى نیز جهات مشترکى داشتند، لذا از امام على بن الحسین زین العابدین(علیه السلام) چنین نقل شده: خَرَجْنا مَعَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلىّ(علیهما السلام) فَما نَزَلَ مَنْزِلاً وَ لا رَحِلَ مِنْهُ إِلاّ ذکَرَ یَحْیَى بْنَ زَکَرِیّا وَ قَتْلَهُ، وَ قالَ وَ مِنْ هَوانِ الدُّنْیا عَلَى اللّهِ أَنَّ رَأْسَ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیّا أُهْدِىَ إِلى بَغِىٍّ مِنْ بَغایا بَنِى إِسْرائِیْلَ:
ما همراه امام حسین(علیه السلام) (به سوى کربلا) بیرون آمدیم، امام در هر منزلى نزول مى فرمود و یا از آن کوچ مى کرد، از یحیى و قتل او یاد مى نموده مى فرمود: در بى ارزشى دنیا نزد خدا همین بس، که سر یحیى بن زکریا را به عنوان هدیه به سوى فرد بى عفتى از بى عفت هاى بنى اسرائیل بردند .(۴)
شهادت امام حسین(علیه السلام) نیز از جهاتى همانند شهادت یحیى(علیه السلام) بود (کیفیت قتل یحیى را بعداً شرح خواهیم داد).
و نیز نام حسین(علیه السلام) همچون نام یحیى(علیه السلام) بى سابقه بود و مدت حمل آنها (به هنگامى که در شکم مادر بودند) نسبت به معمول کوتاه تر بود.
* * *
۲ ـ محراب محل خاصى است که در عبادتگاه، براى امام یا افراد برجسته در نظر گرفته مى شود، و در علت نام گذارى آن، دو جهت ذکر کرده اند:
نخست این که: از ماده حرب به معنى جنگ گرفته شده، چون محراب در حقیقت محل مبارزه با شیطان و هواى نفس است.
دیگر این که: محراب در لغت به معنى نقطه بالاى مجلس است، و چون محل محراب در بالاى معبد بوده، به این نام نامیده شده.
بعضى مى گویند: محراب در میان بنى اسرائیل به عکس آنچه در میان ما معمول است در نقطه اى بالاتر از سطح زمین قرار داشته، و چند پله مى خورده و اطراف آن را دیوار مى کشیده اند به طورى که کسانى که داخل محراب بودند کمتر از خارج دیده مى شدند، جمله فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ که در آیات فوق خواندیم، با توجه به کلمه عَلى که معمولاً براى جهت فوق به کار مى رود این معنى را تأئید مى کند.
✍ پی نوشت:
۴ ـ نور الثقلین ، جلد ۳، صفحه ۳۲۴.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۶۶ 🔷 لزوم عمل به دانسته ها آنجا كه علم فرار مى كند! در همين باره قرآن مجيد مى
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۶۷
🔺 پرهیز از دنیا طلبی
🔸سرنوشت دنياپرستان:
امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى در دو بخش كه هركدام ديگرى را تكميل مى كند سخن مى گويد. در بخش نخست، بى ارزش بودن دنيا را با تعبيرات قاطع و كوبنده بيان كرده و داد سخن را در اين قسمت داده و براى دنيا به هفت عيب بزرگ اشاره مى كند. نخست مى فرمايد: «اى مردم! متاع دنيا همچون گياهان خشكيده وباخيز است بنابراين از چنين چراگاهى دورى كنيد»; (يَا أَيُّهَا النَّاسُ، مَتَاعُ الدُّنْيَا حُطَامٌ مُوبِىءٌ فَتَجَنَّبُوا مَرْعَاهُ!).
چه تعبير جالب و گويايى! زيرا «حطام» در اصل از ماده «حطم» (بر وزن ختم) به معناى شكستن و خرد كردن چيزى گرفته شده است و غالباً به شكستن اشياء خشك مانند ساقه هاى خشك گياهان اطلاق مى شود و به همين دليل گاهى به كاه، «حطام» اطلاق مى گردد. امام(عليه السلام) متاع دنيا را در اين جا تشبيه به همان گياهان خشكيده و خردشده اى كه آذوقه حيوانات است نموده اما گياهى كه با ميكروب وبا آغشته شده و حتى سبب مرگ حيوان مى شود، و به دنبال آن هشدار مى دهد كه از اين چراگاه بى ارزش خطرناك دورى كنيد. اين سخن در واقع برگرفته از تعبيرات قرآن مجيد است آن جا كه درباره زندگى دنيا مى فرمايد: «(اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَينَكُمْ وَتَكاثُرٌ فِى الاَْمْوالِ وَالاَْوْلادِ كَمَثَلِ غَيث أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يهيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يكُونُ حُطاماً); بدانيد زندگى دنيا تنها بازى و سرگرمى و تجمّل پرستى و فخرفروشى در ميان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است، همانند بارانى كه محصولش كشاورزان را در شگفتى فرو مى برد، سپس خشك مى شود به گونه اى كه آن را زردرنگ مى بينى; سپس تبديل به كاه مى شود!».
ولى امام(عليه السلام) تصريح مى فرمايد كه اين گياه خشكيده خرد شده كم ارزش، آلوده به وبا نيز مى باشد كه آن را مبدل به شىء خطرناكى مى كند.
سپس در ادامه اين سخن به دو عيب ديگر از عيوب دنيا اشاره كرده، مى فرمايد: «دل كندن از آن لذت بخش تر است از دل بستن و اعتماد به آن و استفاده از آن به مقدار نياز بهتر است از جمع كردن و انباشتن ثروت آن»; (قُلْعَتُهَا أَحْظَى مِنْ طُمَأْنِينَتِهَا، وَ بُلْغَتُهَا أَزْكَى مِنْ ثَرْوَتِهَا).
امام(عليه السلام) در اين دو ويژگى، راه استفاده از مواهب دنيا را نشان مى دهد. نخست اين كه انسان دل به آن نبندد و به آن اعتماد نكند و ديگر اين كه به مقدار نياز و حاجت از آن بهره گيرد و درپى ثروت اندوزى و جمع كردن مال از طريق حرام و حلال نباشد.
بديهى است كسى كه دل به دنيا نبندد اكثر نگرانى هاى او برطرف مى شود زيرا دلبستگى به دنيا توأم با نگرانى هاى فراوانى به دليل حفظ يا از دست رفتن آن و حسد حسودان و كينه توزى دشمنان است.
به گفته حافظ:
حافظا ترك جهان گفتن طريق خوش دلى است *** تا نپندارى كه احوال جهان داران خوش است
«قُلعَة» به معناى كوچ كردن و دل كندن است و از مادّه «قَلع» (بر وزن نفع) گرفته شده است.
«بُلغَة» به معناى زاد و توشه اى است كه انسان با آن به مقصد مى رسد و به تعبير ديگر به معناى مقدار نياز و حاجت است.
در چهارمين و پنجمين وصف دنيا مى فرمايد: «كسى كه از آن بسيار گردآورى كند محكوم به فقر و نيازمندى است و هر آنكس از آن بى نيازى جويد به آسايش و آرامش او كمك شده است»; (حُكِمَ عَلَى مُكْثِر بِالْفَاقَةِ، وَ أُعِينَ مَنْ غَنِيَ عَنْهَا بِالرَّاحَةِ).
دليل آن روشن است، دنياپرستانى كه درپى جمع اموال اند غالباً بخيل اند حتى درباره خويشتن، و بسيارى از آن ها زندگانى فقيرانه اى دارند. ازاين رو بسيارى معتقدند كه نيازمندترين افراد در دنيا سلاطين و پادشاهان اند.
اضافه بر اين، اين گونه افراد حريص اند و حرصى كه در جمع كردن مال دنيا دارند از تلاشى كه فقير براى به دست آوردن نيازهاى خود مى كند بيشتر است. آن ها هرگز سير نمى شوند و به همين دليل فقير واقعى هستند.
معروف است كه روزى بهلول بر هارون الرشيد، خليفه عباسى وارد شد و سكه بى ارزشى در دست او گذاشت. هارون بسيار تعجب كرد و با عصبانيت سؤال كرد: اين چيست؟ گفت: من نذر كرده بودم سكه اى به فقيرترين مردم بدهم و كسى را از تو فقيرتر نمى شناسم.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امام صادق (علیه السلام) :
💚 إِنَّ الْخُلُقَ الْحَسَنَ يَمِيثُ الْخَطِيئَةَ كَمَا تَمِيثُ الشَّمْسُ الْجَلِيد
🖌 خُلق نیکو گناه را آب کند ، چنان که خورشید یخ را آب میکند.
📒 اصول کافی ، ج۳ ، ص۱۵۷
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موعظه
✅ نماز ظهر و عصرش رو میخونه میاد بیرون دل میشکنه!
🎥 استاد فاطمی نیا (ره)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: سیصد و پنجاه و دو 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ﻗﻄﻌﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺭ ﻣﺪﺡ ﻭ ﺳ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: سیصد و پنجاه و سه
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﺷﻌﺎﺭﺵ ﺣﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺍﺣﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﻋﻠﻲ ﻭ ﺷﻤﺸﻴﺮﺵ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﻲﻛﻨﺪ. 1- ﻃﺒﺮﻱ ﺩﺭ ﺹ 17 ﺟﻠﺪ ﺳﻮﻡ ﺗﺎﺭﻳﺨﺶ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺭﺍﻓﻊ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ: ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺍﺣﺪ ﻫﻨﮕﺎﻣﻴﻜﻪ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﭘﺮﭼﻤﺪﺍﺭﺍﻥ ﺳﭙﺎﻩ ﻗﺮﻳﺶ ﺭﺍ ﻛﺸﺖ ﻭ ﺑﺰﻣﻴﻦ ﺍﻓﻜﻨﺪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ﻗﺮﻳﺶ ﺭﺍ ﺩﻳﺪ، ﺑﻪ ﻋﻠﻲ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺣﻤﻠﻪ ﻛﻨﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺣﻤﻠﻪ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺷﻴﺒﻪ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﻚ ﺭﺍ ﻛﺸﺖ، ﺳﭙﺲ ﺟﺒﺮﺍﺋﻴﻞ ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺑﺮﺍﺑﺮﻱ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﻱ. ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻋﻠﻲ ﺍﺯﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻫﺴﺘﻢ. ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﮔﻔﺖ: ﻣﻨﻬﻢ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻢ. ﺍﺑﻲ ﺭﺍﻓﻊ ﮔﻮﻳﺪ: ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﺩﻡ ﺻﺪﺍﺋﻲ ﺭﺍ ﺷﻨﻴﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﻣﻲﮔﻔﺖ: ﻟﺎ ﻓﺘﻲ ﺍﻟﺎ ﻋﻠﻲ ﻟﺎ ﺳﻴﻒ ﺍﻟﺎ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭ
2- ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﻨﺒﻞ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ " ﺍﻟﻔﻀﺎﺋﻞ " ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ. 3- ﺍﺑﻦ ﻫﺸﺎﻡ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ ﺳﻮﻡ ﺳﻴﺮﻩ ﺹ 152 ﺍﻳﻦ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻧﺠﻴﺢ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. 4- ﺧﺜﻌﻤﻲ ﺩﺭ " ﺍﻟﺮﻭﺽ ﺍﻟﺎﻧﻒ " ﺟﻠﺪ ﺩﻭﻡ ﺹ 143
[جلد۳ ﺻﻔﺤﻪ 101]
5 - ﺍﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺤﺪﻳﺪ ﺩﺭ " ﺷﺮﺡ ﺍﻟﻨﻬﺞ " ﺟﻠﺪ ﻳﻜﻢ ﺹ 9 ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩ ﻫﺎﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﻳﺪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭﺟﻠﺪ ﺩﻭﻡ 236 ﮔﻮﻳﺪ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ﺹ) ﻭﻗﺘﻲ ﺍﻳﻦ ﺻﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻨﻴﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻳﻦ ﺻﺪﺍﻱ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺝ 3 ﺹ 281 ﻧﻴﺰ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ. 6 - ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﻲ ﺩﺭ " ﺍﻟﻤﻨﺎﻗﺐ " ﺹ 104ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺳﺤﺎﻕ ﺑﻦ ﻳﺴﺎﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﻭﻱ ﮔﻮﻳﺪ: ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺟﻨﮓ ﺍﺣﺪ ﺑﺎﺩ ﺳﺨﺘﻲ ﻭﺯﻳﺪﻥ ﮔﺮﻓﺖ ﺻﺪﺍﺋﻲ ﺑﮕﻮﺵ ﻫﻤﻪ ﺭﺳﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﻲﮔﻔﺖ: ﻟﺎ ﺳﻴﻒ ﺍﻟﺎ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭ ﻭ ﻟﺎ ﻓﺘﻲ ﺍﻟﺎ ﻋﻠﻲ ﺷﻤﺸﻴﺮﻱ ﺟﺰ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﻤﺮﺩﻱ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻓﺎﺫﺍ ﻧﺪﺑﺘﻢ ﻫﺎﻟﻜﺎﻓﺎﺑﻜﻮﺍ ﺍﻟﻮﻓﻲ ﺍﺧﺎ ﺍﻟﻮﻓﻲ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺧﻮﺍﺳﺘﻴﺪ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻱ ﺑﮕﺮﻳﻴﺪ ﺑﺮ ﻣﺮﺩ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﻱ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﮕﺮﻳﺪ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
Menshavi02_527607474996379676.mp3
6.7M
🎙 تلاوت جزء دوم قرآن کریم
استاد منشاوی
@Nahjolbalaghe2
.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
يَا يَحْيَىٰ خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ ۖ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا
اى یحیى! کتاب الهى را باقوّت بگیر. و ما در کودکى فرمان (نبوت) به او دادیم!
(مریم/۱۲)
***
وَحَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَزَكَاةً ۖ وَكَانَ تَقِيًّا
و محبت و پاکى (روح) از ناحیه خود به او بخشیدیم، و او پرهیزگار بود!
(مریم/۱۳)
*
وَبَرًّا بِوَالِدَيْهِ وَلَمْ يَكُن جَبَّارًا عَصِيًّا
و نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود. و جبّار (و متکبّر) و عصیانگر نبود.
(مریم/۱۴)
*
وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا
سلام بر او، روزى که تولّد یافت،و روزى که
مى میرد، و روزى که زنده برانگیخته مى شود!
(مریم/۱۵)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه مریم آیات ۷ الی ۱۱ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ حضرت یحیى و
📝تفسیر سوره مبارکه مریم آیات ۱۲ الی ۱۵
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
✅ صفات برجسته یحیى
در آیات گذشته دیدیم: خداوند چگونه به هنگام پیرى زکریا ، یحیى را به او مرحمت فرمود، به دنباله آن، در این آیات نخست، فرمان مهم الهى را خطاب به یحیى مى خوانیم: اى یحیى! کتاب خدا را با قوت و قدرت بگیر ! (یا یَحْیى خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّة).
معروف و مشهور در میان مفسران این است که: منظور از کتاب در اینجا تورات است، حتى ادعاى اجماع و اتفاق در این زمینه کرده اند.(۱)
ولى بعضى این احتمال را داده اند که او کتابى ویژه خود داشت (همانند زبور داود) البته، نه کتابى که متضمن آئینى جدید و مذهب تازه اى باشد.(۲)
اما احتمال اول قوى تر به نظر مى رسد.
به هر حال، منظور از گرفتن کتاب با قوت و قدرت، آن است که با قاطعیت هر چه تمام تر و تصمیم راسخ و اراده اى آهنین کتاب آسمانى تورات و محتواى آن را اجرا کند، و به تمام آن عمل نماید، و در راه تعمیم و گسترش آن از هر نیروى مادى و معنوى، فردى و اجتماعى، بهره گیرد.
اصولاً، هیچ کتاب و مکتبى را بدون قوت، قدرت و قاطعیت پیروانش، نمى توان اجرا کرد، این درسى است براى همه مؤمنان و همه رهروان راه اللّه .
بعد از این دستور، به مواهب دهگانه اى که خدا به یحیى داده بود، و یا او به توفیق الهى کسب کرد، اشاره مى کند:
۱ ـ ما فرمان نبوت و عقل، هوش و درایت را در کودکى به او دادیم (وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیّاً).
* * *
۲ ـ به او رحمت و محبت نسبت به بندگان، از سوى خود بخشیدیم (وَ حَناناً مِنْ لَدُنّا).
حَنان در اصل به معنى رحمت، شفقت، محبت و ابراز علاقه و تمایل است.
۳ ـ به او پاکى روح و جان و پاکى عمل دادیم (وَ زَکاةً).
گر چه مفسران براى زکات ، معانى مختلفى کرده اند: بعضى آن را به عمل صالح، بعضى به اطاعت و اخلاص، بعضى، نیکى به پدر و مادر، بعضى، حسن شهرت، و بعضى به پاکى پیروان، تفسیر کرده اند، ولى ظاهر این است که: زکات معنى وسیعى دارد و همه این پاکیزگى ها را در بر خواهد گرفت.
۴ ـ او پرهیزگار بود و از آنچه خلاف فرمان پروردگار بود، دورى مى کرد (وَ کانَ تَقِیّاً).
* * *
۵ ـ او را نسبت به پدر و مادرش خوشرفتار، نیکوکار و پر محبت بود (وَ بَرّاً بِوالِدَیْهِ).
۶ ـ او مردى ستمگر، متکبر و خود برتربین در برابر خلق خدا نبود (وَ لَمْ یَکُنْ جَبّاراً).
۷ ـ او معصیت کار و آلوده به گناه نبود (عَصِیّاً).
* * *
۸ و ۹ و ۱٠ ـ و چون او جامع این صفات برجسته و افتخارات بزرگ بود درود ما بر او به هنگام ولادتش، و درود ما بر او به هنگام مرگش، و درود بر او در آن روز که زنده و برانگیخته خواهد شد (وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیّاً).
* * *
نکته ها:
۱ ـ کتاب آسمانى را با قوت و قدرت بگیر!
کلمه قوت در جمله یا یَحْیى خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّة ، همان گونه که اشاره کردیم، معنى کاملاً وسیعى دارد و تمام قدرت هاى مادى و معنوى، روحى و جسمى در آن جمع است، و این خود بیانگر این حقیقت است که: نگهدارى آئین الهى، اسلام و قرآن با ضعف و سستى، ولنگارى و مسامحه، امکان پذیر نیست، بلکه باید در دژ نیرومند قدرت و قوت و قاطعیت قرار گیرد.
گر چه مخاطب در اینجا یحیى است، ولى در مواردى دیگر از قرآن مجید نیز این تعبیر در مورد سایرین دیده مى شود:
در آیه ۱۴۵ اعراف ، موسى مأموریت پیدا مى کند که تورات را با قوت بگیرد فَخُذْها بِقُوَّة .
و در آیات ۶۳ و ۹۳ بقره همین خطاب نسبت به تمام بنى اسرائیل دیده مى شود خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّة که نشان مى دهد: این یک حکم عام براى همگان است، نه شخص یا اشخاص معینى.
اتفاقاً همین مفهوم با تعبیر دیگرى در آیه ۶٠ سوره انفال آمده است: وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة:
آنچه از قدرت و قوت در توان شما است براى مرعوب ساختن دشمنان فراهم سازید .
به هر حال، این آیه پاسخى است به همه آنها که گمان مى کنند: از موضع ضعف مى توان کارى انجام داد، و یا مى خواهند با سازشکارى در همه شرائط مشکلات را حل کنند.
✍ پی نوشت:
۱ ـ به تفسیر آلوسى ، و تفسیر قرطبى ، ذیل آیه مورد بحث مراجعه شود.
۲ ـ به تفسیر المیزان ، ذیل آیه مورد بحث مراجعه شود.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝شرح و تفسیر خطبه ۹۱بخش یازدهم 🔷 ظاهر شدن کوهها و چشمه ها امام(عليه السلام) در اين بخش از خطبه - ک
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۱ بخش یازدهم
✅ آفرینش زمین
↩️ در اين عبارت به ارکان اصلى حيات و زندگى انسان و حيوانات اشاره شده است که از همه مهم تر، هوا، يا به تعبير ديگر اکسيژن هواست که اگر چند دقيقه از انسان قطع شود مرگ به سراغ او خواهد آمد; ولى خداوند متعال آن را چنان فراوان آفريده و همه جا را از آن پر کرده که بدون کمترين زحمت، هوايى که بزرگترين نعمت است، در همه جا به طور يکسان در اختيار فقير و غنى، کوچک و بزرگ، پير و جوان و توانا و ناتوان قرار داد.
آن گاه در يک اشاره اجمالى تمام آنچه را براى زندگى انسان و حيوانات لازم بود، در عبارت کوتاهى بيان فرموده و تحت عنوان «مَرَافِق» (نيازمندى ها) به همه اشاره مى کند.
در اينکه منظور از «جوّ» در اينجا چيست که خداوند ميان آن و زمين فاصله افکنده؟ بعضى گفته اند: منظور فضاست و از آنجا که فضا، در واقع جسم يا مادّه نيست، تعبير به ايجاد فاصله بين آن و زمين، مناسب به نظر نمى رسد.
ممکن است، منظور از «جوّ» طبقات مافوق هوا باشد، مانند لايه «اُزُن» که اگر فاصله آن با زمين کم بود و قشر هوا نازک مى شد، جوابگوى نيازهاى تنفّسى انسان نبود.
به علاوه ساير شرايط زندگى انسان و تمام جانداران در زمين به هم مى خورد.
***
نکته:
اسرار آفرينش کوه ها!
خداوند حکيم به مقتضاى علم و قدرتش تمام وسايل زندگى انسان را پيش از آفرينش او بر صفحه زمين فراهم کرده است که به قسمتى از آن در خطبه بالا اشاره شده است; از جمله آرامش زمين که اگر پيوسته در حالت لرزش بود زندگى بشر بر روى آن امکان نداشت و ديگر پيدايش هواست به گونه اى که به صورت گسترده اين مادّه حياتى، در سفر و حضر، در خانه و بيرون خانه، در خواب و بيدارى، همراه و همدم او باشد.
و نيز پيدايش چشمه ها و آبها که در همه جا در اختيار انسان بوده باشد و همچنين بارش بارانهاى حيات بخش که تمام نقاط مرتفع و بلنديها را سيراب و قابل استفاده مى کند و در بخش آينده اين خطبه به آن اشاره مى شود.
همچنين پيدايش کوهها که نقش بسيار مؤثّرى در حيات انسانها دارد و به يقين مى توان گفت: «بدون آنها حيات انسانى بر صفحه زمين در مخاطره قرار خواهد گرفت» زيرا:
از يک سو، عامل موثّرى براى پيشگيرى لرزش زمين بر اثر فشار درونى است.
و از سوى دوم عامل مؤثّرى است براى پيشگيرى از ناآرامى زمين بر اثر فشار برونى که برخاسته از جاذبه خورشيد و ماه و جزر و مدّ حاصل از آن است.
و از سوى سوّم پناهگاهى است در مقابل طوفانهايى که همه چيز انسان را دست خوش تزلزل مى سازد.
و از سوى چهارم وسيله اى است براى متوقّف ساختن ابرها و نزول بارانها.
و از سوى پنجم عاملى است براى ذخيره کردن آبها به صورت برفهاى متراکم در سطح برونى به گونه اى که در طول سال تدريجاً آب شود و مورد بهره بردارى قرار گيرد.
و از سوى ششم محلى است براى ذخيره آبهاى درونى که در حفره هاى عظيم داخل آنها نهفته مى شود و به صورت چشمه ها بر دشت ها جارى مى گردد.
و از سوى هفتم مانع برخورد شديد هوا بر قشر جامد زمين است; زيرا کوهها پنجه در هوا افکنده و جوّ را همراه خود به گردش در مى آورد که اگر صفحه زمين صاف يا صيقلى بود، لغزش هوا بر سطح آن مشکلات زيادى به بار مى آورد.
و از سوى هشتم کوهها و چين خوردگى هاى زمين، سطح قابل استفاده زمين را عملا بيشتر مى کند و در بعضى از نقاط به چندين برابر مى رساند و با توجه به اختلاف درجه حرارت در بالا و وسط و دامنه کوه ها، محيط را براى پرورش انواع مختلفى از گياهان و محصولات فراهم مى سازد.
و از سوى نهم کوهها مرکز معادن عظيمى است که در زندگى انسانها نقش مهمّى دارد.
و از سوى دهم بخش مهمّى از مصالح ساختمانى بناهاى مهم و محکم از سنگهاى کوهها تأمين مى شود.
و فوائد ديگر که ما در اينجا فقط به بخشى از آن، آن هم فهرست وار اشاره کرده ايم.
به همين دليل قرآن مجيد بارها به مسئله آفرينش کوهها به عنوان يک نعمت بزرگ الهى اشاره کرده و فوايد مختلف آن را بر مى شمرد و از جمله مى فرمايد: «وَ هُوَ الَّذِى مَدَّ الاَْرْضَ وَ جَعَلَ فِيها رَوَاسِىَ وَ أَنْهَاراً وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ;خداوند کسى است که زمين را گسترد و در آن کوهها و نهرهايى قرار داد و از تمام ميوه ها دو جفت آفريد».
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2