قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۵ الی ۷ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ در دو آیه بعد، ب
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۵ الی ۷
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
✔️ نکته ها:
۱ ـ مراحل هفتگانه زندگى انسان
در آیات فوق، براى تشریح مسأله رستاخیز و امکان آن، حرکت انسان را در یک مسیر هفت مرحله اى تشریح کرده است:
نخست زمانى که خاک بود، ممکن است منظور از خاک در اینجا خاکى باشد که: آدم از آن آفریده شد، و نیز امکان دارد، اشاره به این باشد که: همه انسان ها قطع نظر از این، نیز از خاکند; چرا که تمام مواد غذائى که نطفه را تشکیل مى دهد، و سپس مواد تغذیه کننده آن، همه از خاک گرفته مى شوند.
البته، بدون شک قسمت قابل توجهى از بدن انسان را آب و قسمتى را اکسیژن و کربن تشکیل مى دهند که از خاک گرفته نشده، ولى از آنجا که ستون اصلى تمام اعضاى بدن را موادى که از خاک گرفته شده تشکیل مى دهد، این تعبیر، کاملاً صحیح است که: انسان از خاک است.
مرحله دوم، مرحله نطفه است، خاک این موجود ساده و پیش پا افتاده و خالى از حس و حرکت و حیات، تبدیل به نطفه مى شود، نطفه اى که از موجودات زنده ذره بینى اسرارانگیزى تشکیل یافته که در مرد اسپرم و در زن اوول نامیده مى شود، این موجودات ذره بینى شناور، به قدرى کوچکند که در نطفه یک مرد، ممکن است میلیون ها اسپرم وجود داشته باشد!.
جالب این که: انسان بعد از تولد، معمولاً یک حرکت آرام و تدریجى را که بیشتر شکل تکامل کمّى دارد تعقیب مى کند، در حالى که حرکت او در محیط رحم همراه با جهش هاى سریع و دگرگون کننده کیفى است.
تحولات پى در پى و شگفت انگیز جنین در عالم رحم، به همان اندازه عجیب است که فى المثل سنجاق کوچک ساده اى با گذشت چند ماه، تبدیل به یک هواپیما گردد!.
امروز جنین شناسى به صورت یک علم گسترده در آمده، و دانشمندان این علم موفق شده اند جنین را در مراحل مختلف، مورد بررسى قرار داده، پرده از روى اسرار شگرف این پدیده اسرار آمیز جهان هستى را بردارند و عجائب بسیارى درباره آن ارائه دهند.
در مرحله سوم، نطفه به مرحله علقه مى رسد و سلول هاى آن همچون یک دانه توت بدون شکل (به صورت یک قطعه خون بسته) در کنار هم قرار مى گیرند که آن را در زبان علمى مورولا مى نامند.
بعد از گذشتن مدت کوتاهى حفره تقسیم، که سر آغاز تقسیم نواحى جنین است پیدا مى شود (و جنین را در این مرحله لاستولا مى نامند).
در مرحله چهارم، کم کم جنین، شکل یک قطعه گوشت جویده شده به خود مى گیرد، بى آن که اعضاى مختلف بدن در آن مشخص باشد.
اما ناگهان در پوسته جنین ، تغییراتى پیدا مى شود، و شکل آن متناسب با کارى که باید انجام دهد، تغییر مى یابد و اعضاى بدن کم کم ظاهر مى شود، اما جنین هائى که از این مرحله نگذرند، و همچنان به صورت سابق و یا ناقص بمانند، ساقط مى شوند، و از رده خارج مى گردند، جمله مُخَلَّقَة وَ غَیْرِ مُخَلَّقَة ممکن است اشاره به این مرحله باشد یعنى کامل الخلقه و غیر کامل الخلقه .
جالب این که: قرآن مجید، بعد از ذکر این چهار مرحله، جمله لِنُبَیِّنَ لَکُمْ را آورده است، اشاره به این که: این دگرگونى هاى سریع و شگفت انگیز که سبب مى شود یک قطره کوچک آب، به یک انسان کامل تبدیل گردد، دلیل روشنى است بر قدرت خداوند بر همه چیز.
سپس، به مراحل سه گانه پنجم و ششم و هفتم جنین که بعد از تولد صورت مى گیرد، یعنى طفولیت ، بلوغ و پیرى اشاره کرده است.(۵)
این نکته نیز لازم به یاد آورى است که: تولد انسان از خاک به صورت یک موجود زنده، خود یک جهش بزرگ است، و مراحل گوناگون جنین، همه جهش هاى پى در پى محسوب مى شوند، و نیز تولد انسان از مادر، خود جهش بسیار مهمى است، و مراحل بلوغ و کهولت نیز جهش محسوب مى شوند.
تعبیر قرآن در آیه بالا از قیامت به بعث گویا اشاره به همین مفهوم جهش باشد که در رستاخیز نیز صورت مى گیرد.
به این نکته، نیز باید توجه کرد که: سخن گفتن قرآن از این مراحل مختلف این تعبیر، ممکن است به خاطر آن باشد که: طفل معنى مصدرى دارد، و در آن مفرد و جمع یکسان است، و یا از این جهت باشد که: هدف، بیان جنس است نه خصوصیات و ویژگى هاى اطفال که در این مرحله تفاوت انسان ها مستور و مکتوم است و در مراحل بعد ظهور و بروز مى کند.
جنین، در آن روز که نه علم جنین شناسى به وجود آمده بود و نه مردم اطلاع قابل ملاحظه اى درباره دوران جنینى انسان داشتند، خود گواه زنده اى است بر این که: این کتاب بزرگ از جهان وحى و ماوراء طبیعت سرچشمه مى گیرد.
✍ پی نوشت:
۵ ـ قابل توجه این که: در مورد تولد انسان، تعبیر به ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلاً مى کند، در حالى که، قاعدتاً باید به صورت جمع (اطفال) ذکر شود.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۰۵ 🔺 دنیاطلبان متظاهر به دین 🔸 اين مرد لجوج را رها كن: از مقدمه اين كلام است
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۰۵
🔺 دنیاطلبان متظاهر به دین
🔸 اين مرد لجوج را رها كن:
↩️ "ولى مؤمنان راستين كسانى هستند كه آيين خدا را به طور كامل با تمام وجود مى پذيرند خواه به منفعت مادى آن ها باشد يا به زيان آن و اصولاً بر سر همين دو راهى، دينداران از افراد منافق و بى دين، شناخته مى شوند كه دين از يك مسير مى رود و منافع مادى آن ها از مسير ديگر در جمله دوم مى فرمايد: او براى اين كه خود را در نظر خويش يا در نظر مردم معذور بشمرد عمداً حقايق را بر خود مشتبه مى سازد و شبهاتى را بهانه براى كارهاى خلافش قرار مى دهد و اين همان كارى است كه همه منافقين انجام مى دهند; به شبهات پناه مى برند و وجدان خود را فريب مى دهند و كارهاى خلاف خود را به اين وسيله توجيه مى كنند.
قرآن مجيد درباره بعضى از كافران مى گويد: «(بَلْ يُرِيدُ الاِْنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ * يَسْأَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ); (انسان شك در معاد ندارد) بلكه مى خواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قيامت) در تمام عمر گناه كند! (ازاين رو) مى پرسد: «قيامت كى خواهد بود؟».[4]
بر اين اساس امام(عليه السلام) عمار را نهى كرد ازاين كه سخن را با او ادامه دهد زيرا او كسى نبود كه در برابر حق تسليم شود و يا حتى حق را نشناخته باشد آگاهانه مخالفت مى كرد و براى حفظ منافع مادى خود طرح شبهه مى نمود، و سخن گفتن با چنين كسى روا نيست; نه مصداق ارشاد جاهل است و نه تنبيه غافل اين گونه افراد در واقع مصداق آيه شريفه (سَوَآءٌ عَلَيْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ)[5] مى باشند.
*
نكته ها:
1. ماجراى گفتگوى عمار ياسر و مغيره:
مرحوم سيد رضى به اين نكته اشاره نكرده كه ميان عمار ياسر و مغيرة بن شعبه چه گفتگويى بود كه على(عليه السلام) به عمار چنان فرمود. اما مرحوم علامه شوشترى نقل مى كند كه گفتگوى عمار با مغيره درباره اين بود كه عمار مغيره را دعوت كرد تا با اميرمؤمنان(عليه السلام) بيعت كند و او را در برابر دشمنانش (ازجمله معاويه) يارى دهد. مغيره نپذيرفت و به عمار گفت: يارى تو براى على بن ابى طالب مانند كسى است كه از گرما به بيابان سوزان فرار كند يعنى تو از آن مصيبت هاى زمان عثمان فرار كردى و الآن در فشار معاويه اى خواهى افتاد كه مصائبش بيشتر از اوست. هنگامى كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) اين گفتگو را (يا گوشه اى از آن را شنيد) آن سخنان را به عمار فرمود.[6]
2. عمار ياسر و مغيرة بن شعبه را بيشتر بشناسيم:
درباره عمار ياسر، آن صحابى بزرگ و مخلص رسول الله(صلى الله عليه وآله) و صحابى فداكار جانشينش، اميرمؤمنان على(عليه السلام) پيش از اين در جلد 7، صفحه 83 از همين كتاب و جاهاى ديگر سخن گفته ايم ولى فضايل و مناقب آن مرد پاكباز بيش از اين هاست. او كسى است كه يكى از آيات قرآن درباره او نازل شد زمانى كه جماعتى از مشركين، او و پدر و مادرش را شكنجه كردند تا اظهار برائت از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) كنند پدر و مادرش حاضر نشدند و شهيد گشتند ولى عمار با زبان و لفظ خود آنچه را مى خواستند گفت و گريه كنان خدمت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) آمد. آيه شريفه نازل شد: «(مَنْ كَفَرَ بِاللهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالاِْيمَانِ); كسانى كه بعد از ايمان كافر شوند (مجازات مى شوند) به جز آن ها كه تحت فشار واقع شده اند در حالى كه قلبشان با ايمان، آرام است»[7] در اين جا بعضى از ناآگاهان گفتند: عمار با گفتن الفاظ مربوط به برائت و بيزارى از اسلام، كافر شد. پيغمبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «كَلاَّ إِنَّ عَمَّاراً مَلِىءٌ إِيمَاناً مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ وَ اخْتَلَطَ الاِْيمَانُ بِلَحْمِهِ وَ دَمِه; چنين نيست، عمار از فرق سر تا قدم مملو از ايمان است و ايمان با گوشت و خون او آميخته است». سپس پيامبر(صلى الله عليه وآله) افزود: اگر باز در چنين شرايطى قرار گرفتى همين گونه عمل كن.[8]"
✍ پی نوشت:
[4]. قيامت، آيات 5 و 6.
[5]. بقره، آيه 6.
[6]. بهج الصباغة، ج 9، ص 593.
[7]. نحل، آيه 106.
[8]. بحارالانوار، ج 19، ص 35.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امام صادق علیه السلام:
🔹أرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ كَمَلَ إِيمَانُهُ وَ إِنْ كَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ ذُنُوباً لَمْ يَنْقُصْهُ ذَلِكَ قَالَ وَ هُوَ اَلصِّدْقُ وَ أَدَاءُ اَلْأَمَانَةِ وَ اَلْحَيَاءُ وَ حُسْنُ اَلْخُلُقِ .
🔸چهار چيز است که در هر كس باشد، ايمانش كامل است. و اگر سر تا پايش گناه باشد، نقصى به او نرساند. و آنها راستگوئى و ادای امانت و حيا و حُسن خلق است.
📚 اصول کافی (باب الایمان و الکفر)
جلد ۲ صفحه ۹۹
@Nahjolbalaghe2
اثبات خداوند_313.mp3
2.87M
#موعظه
🎧اثبات وجود خداوند
🎙️حجت الاسلام فرحزاد
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و سی و دو 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﻣﺴﺘﻬﻞ ﮔﻔﺖ: (ﭘﺪﺭﻡ) ﻛ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: پانصد و سی و سه
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﻫﺸﺎﻡ ﺳﺨﺖ ﮔﺮﻳﺴﺖ ﻭ ﭘﺮﺩﻩ ﺩﺍﺭ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﺭﺍﻡ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻛﻤﻴﺖ ﺍﻳﻤﻦ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ. ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻃﺎﻳﻔﻪ ﺍﺵ (ﻣﻀﺮﻳﺎﻥ) ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻫﺪﺍﻳﺎﻱ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﻪ ﺑﻪ ﺑﻴﺴﺖ ﻫﺰﺍﺭ ﺩﺭﻫﻢ ﻭ ﻫﺸﺎﻡ ﺑﻪ ﭼﻬﻞ ﻫﺰﺍﺭ ﺩﺭﻫﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﻭﻱ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ. ﻫﺸﺎﻡ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻱ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻟﺪ ﻧﻮﺷﺖ ﻛﻪ: ﻛﻤﻴﺖ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺵ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺗﺮﺍ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﺴﻠﻄﻲ ﻧﻴﺴﺖ. ﺑﻨﻲ ﺍﻣﻴﻪ ﻧﻴﺰ ﻣﺎﻝ
ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻛﺮﺩﻧﺪ. ﺍﺯ ﺁﻥ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺟﺰ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻴﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ، ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺟﻤﻊ ﺁﻭﺭﻱ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻛﻤﻴﺖ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻥ ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪ، ﮔﻔﺖ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺣﻔﻆ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺁﻧﭽﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻨﺤﺼﺮﺍ ﺍﺭﺗﺠﺎﻟﻲ ﺑﻮﺩ. ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺘﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﻣﺴﻠﻤﻪ ﺑﻦ ﻫﺸﺎﻡ ﻛﻤﻴﺖ ﺭﺍ ﭘﻨﺎﻩ ﺩﺍﺩ، ﺧﺒﺮ ﺑﻪ ﻫﺸﺎﻡ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﻣﺴﻠﻤﻪ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﻣﻴﺮ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﭘﻨﺎﻫﻨﺪﮔﻲ ﺩﺍﺩﻱ؟ ﮔﻔﺖ: ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﻣﻦ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻓﺮﻭ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺧﺸﻢ ﺧﻠﻴﻔﻪ ﺑﻮﺩﻡ، ﮔﻔﺖ: ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻭﺭ ﻛﻪ ﺗﺮﺍ ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺨﺸﻴﺪﻥ ﻧﻴﺴﺖ. ﻣﺴﻠﻤﻪ ﺑﻪ ﻛﻤﻴﺖ ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﺍﺑﺎ ﻣﺴﺘﻬﻞ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺍﻣﻴﺮ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﺗﻮ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻛﻤﻴﺖ ﮔﻔﺖ: ﺁﻳﺎ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﻲﺳﭙﺎﺭﻱ؟ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ، ﺍﻣﺎ ﭼﺎﺭﻩ ﺍﻱ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﺍﻧﺪﻳﺸﻴﺪﻩ ﺍﻡ. ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﻭﻱ ﮔﻔﺖ: ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﭘﺴﺮ ﻫﺸﺎﻡ، ﺩﺭ ﻫﻤﻴﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﺸﺎﻡ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺍﻭ ﺳﺨﺖ ﺍﻧﺪﻭﻫﻨﺎﻙ ﺍﺳﺖ، ﭼﻮﻥ ﺷﺐ ﺩﺭﺁﻳﺪ، ﺑﺮ ﮔﻮﺭ ﺍﻭ ﺧﻴﻤﻪ ﺯﻥ ﻭ ﻣﻦ ﺑﭽﻪﻫﺎﻱ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺭﺍ ﻣﻲﻓﺮﺳﺘﻢ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻕ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﻭ ﭼﻮﻥ ﻫﺸﺎﻡ ﺗﺮﺍ ﻓﺮﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﻴﺶ ﻣﻲﻓﺮﺳﺘﻢ ﺗﺎ ﺟﺎﻣﻪﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻪﻫﺎﻱ ﺗﻮ ﺑﻨﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ ﺍﻳﻦ ﺑﻪ ﻗﺒﺮ ﭘﺪﺭ ﻣﺎ ﭘﻨﺎﻩ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺎ ﺑﻪ ﭘﻨﺎﻩ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﻭ ﺳﺰﺍﻭﺭﻳﻢ. ﺑﺎﻣﺪﺍﺩ ﻫﺸﺎﻡ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﻋﺎﺩﺕ ﺍﺯ ﻛﺎﺥ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﻱ ﺑﻪ ﮔﻮﺭﺳﺘﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻳﻦ "
ﺧﻴﻤﻪ " ﭼﻴﺴﺖ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺷﺎﻳﺪ ﻛﺴﻲ ﺑﻪ ﻗﺒﺮ ﭘﻨﺎﻫﻨﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﻛﺲ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﻛﻤﻴﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﻨﺎﻫﻲ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻛﻤﻴﺖ ﺍﺳﺖ، ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﭼﻪ ﺳﺨﺘﺮ ﺍﺣﻀﺎﺭﺵ ﻛﻨﻴﺪ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2