هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📚نهج البلاغه / حکمت ۴۱
🔻راه شناخت عاقل و احمق
(اخلاقی)
✨ و قد روي عنه ( عليه السلام ):
هذا المعني بلفظ آخر و هو قوله : قَلْبُ الْأَحْمَقِ فِي فِيهِ وَ لِسَانُ الْعَاقِلِ فِي قَلْبِهِ .
و معناهما واحد .
👌(حكمت ۴۰ بگونه ديگري نيز نقل شد)
✅ و درود خدا بر او فرمود: قلب احمق در دهان او، و زبان عاقل در قلب او قرار دارد.
⚘@Nahjolbalaghe2
#حکمتها
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📚نهج البلاغه / حکمت ۴۱ 🔻راه شناخت عاقل و احمق (اخلاقی) ✨ و قد روي عنه ( عليه السلام ): هذا المعني
✨
✅شرح حکمت۴۱
مکارم شیرازی
🔹باز هم فرق عاقل و احمق:
مرحوم سیّد رضى در آغاز این سخن حکیمانه مى گوید: «همان جمله پرمایه قبل از امام(علیه السلام) به تعبیر دیگرى بدین صورت نقل شده است: «قلب احمق در دهان اوست و زبان عاقل در درون قلبش قرار دارد»; (وَقَدْ رُوِىَ عَنْهُ(علیه السلام) هذا الْمَعْنى بِلَْفظ آخَر، وَهُوَ قَوْلِهِ: قَلْبُ الاَْحْمَقِ فِی فِیهِ، وَلِسَانُ الْعَاقِلِ فِی قَلْبِهِ).
سپس مى افزاید: «و هر دو یک معنا را بازگو مى کنند»; (وَمَعْناهُما واحِدٌ.).
تفاوت این دو تعبیر آن است که در تعبیر اول مى فرماید: زبان عاقل پشت قلب (عقل) اوست. در اینجا مى فرماید: در درون قلب اوست و در آنجا مى فرمود: قلب احمق پشت زبان اوست و در اینجا مى فرماید: در دهان اوست.
به یقین هر دو بیان تعبیرى کنایى زیبا و صحیحى است و هر دو اشاره به یک حقیقت دارد و آن این که افراد عاقل بى مطالعه، فکر و دقت سخن نمى گویند; حسن و قبح، سود و زیان، مناسبت و عدم مناسبتِ گفتار خود را به دقت بررسیده و سپس آن را بر زبان جارى مى کنند در حالى که افراد نادان به عکس آن هستند; سخنى را بى مطالعه مى گویند و بعد که به آثار زیانبارش برخورد کردند در فکر فرو مى روند که آیا صلاح بود ما چنین سخنى را بگوییم؟
در کتاب محجة البیضاء همین مضمون کلام امام(علیه السلام) با شرح بیشترى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که مى فرماید: «إنَّ لِسانُ الْمُؤمِنِ وَراءَ قَلْبِهِ فَإذا أرادَ أنْ یَتَکَلَّمَ بِشَىْء تَدَبِّرُهُ بِقَلْبِهِ ثُمَّ أمْضاهُ بِلِسانِهِ وَ إنَّ لِسانُ الْمُنافِقِ أمامَ قَلْبِهِ فَإذا هَمَّ بِشَىْء أمْضاهُ بِلِسانِهِ وَلَمْ یَتَدَبَّرَه بِقَلْبِهِ ; زبان مؤمن در پشت قلب (عقل) اوست و هنگامى که اراده کند سخنى بگوید نخست با عقل خود آن را بررسى مى کند سپس بر زبانش جارى مى سازد ولى زبان منافق جلو قلب (عقل) اوست هنگامى که تصمیم به چیزى بگیرد بدون مطالعه بر زبانش جارى مى سازد».
در حدیث دیگرى از امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى خوانیم: «یَسْتَدَلُّ عَلى عَقْلِ کُلِّ امْرِء بِما یَجْرى عَلى لِسانِهِ; سخنانى که بر زبان هر انسانى جارى مى شود دلیل بر میزان عقل اوست».(1)
نیز در همان کتاب در عبارت کوتاه ترى آمده است: «کَلامُ الرَّجُلِ میزانُ عَقْلِهِ; سخن انسان معیار عقل اوست».(2)
در ادامه همین کلمات قصار در جمله 392 خواهد آمد: «تَکَلَّمُوا تُعْرَفُوا فَإِنَّ الْمَرْءَ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ; سخن بگویید تا شناخته شوید; زیرا شخصیت انسان زیر زبان او پنهان شده است».
هرگاه در مورد عبادات و طاعات و گناهان و سیئات دقت کنیم مى بینیم قسمت عمده طاعات با زبان و قسمت مهم گناهان نیز با زبان است، بنابراین زبانى که در اختیار صاحبش نباشد بلاى بزرگى است و به عکس، زبانى که در اختیار عقل انسان باشد منبع برکات و طاعات فراوانى است.
🔹نكته:
مفهوم واقعى عقل و حمق:
در اينجا اين سؤال پيش مى آيد كه عقل و حماقت در انسان ها ذاتى ايشان است; نه عاقل را مى توان بر عقلش ستايش كرد و نه احمق را بر حماقتش نكوهش. پاسخ سؤال اين است كه منظور در اينجا عقل و حماقت اكتسابى است. كسى كه ذاتا احمق است در واقع نوعى بيمارى دارد كه در صورت امكان بايد به وسيله ديگران معالجه شود; ولى گاه انسان حماقت را با اراده خود فراهم مى سازد; با نيكان و پاكان و عاقلان و خردمندان معاشرت نمى كند و بر عكس به دنبال هواى نفس مى رود و با افراد نادان و شرور طرح دوستى مى ريزد، تحصيل علم را رها مى كند و با اختيار خود در وادى جهل گام بر مى دارد و هنگامى كه مسئله سرنوشت سازى پيش آيد با اين كه مى تواند تأمل كند، به مشورت بپردازد و از اين و آن نظر بخواهد همه اينها را ترك كرده و بى گدار به آب مى زند و گرفتار غرقاب مى شود. نكوهش حضرت از چنين حماقتى است. همان گونه كه امام(عليه السلام) در غررالحكم مى فرمايد: «اَلْعَقْلُ غَريزَةٌ تَزيدُ بِالْعِلْمِ بِالتَّجارُبِ; عقل غريزه اى است كه با علم و تجربه افزون مى شود. (و در نقطه مقابل با ترك علم و عدم بهره گيرى از تجارب ضايع مى گردد)».
در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «كَثْرَةُ النَّظَرِ فِي الْحِكْمَةِ تَلْقَحُ الْعَقْلَ; نگاه كردن در حكمت باعث بارورى عقل انسان است».(3)
📚پی نوشت:
(1). غررالحکم، ص 209، ح 4033.
(2). همان.
(3). سند گفتار حکیمانه: مدارک این جمله که شباهت زیادى با جمله حکیمانه گذشته دارد قبلاً ذکر شد.
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرححکمتهاینهجالبلاغه
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📚نهج البلاغه / حکمت ۴۵
🔻راه شناخت مومن و منافق
(اخلاقی، انسان شناسی، سیاسی)
✨ وَ قَالَ ( عليه السلام ) : لَوْ ضَرَبْتُ خَيْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَيْفِي هَذَا عَلَي أَنْ يُبْغِضَنِي مَا أَبْغَضَنِي وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْيَا بِجَمَّاتِهَا عَلَي الْمُنَافِقِ عَلَي أَنْ يُحِبَّنِي مَا أَحَبَّنِي وَ ذَلِكَ أَنَّهُ قُضِيَ فَانْقَضَي عَلَي لِسَانِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ ( صلي الله عليه وآله ) أَنَّهُ قَالَ يَا عَلِيُّ لَا يُبْغِضُكَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يُحِبُّكَ مُنَافِقٌ .
✅ و درود خدا بر او فرمود: اگر با شمشيرم بر بيني مومن بزنم، كه دشمن من باشد، با من دشمني نخواهد كرد، و اگر تمام دنيا را بر منافق ببخشم تا مرا دوست بدارد، دوست من نخواهد شد، و اين بدان جهت است كه قضاي الهي جاري شد، و بر زبان پيامبر امي (ص) گذشت كه فرمود: (اي علي! مومن تو را دشمن نگيرد، و منافق تو را دوست نخواهد داشت.)
⚘@Nahjolbalaghe2
#حکمتها
Hekmat 045.mp3
5.65M
✅شرححکمت ۴۵
🔹راه شناخت مومن و منافق(اخلاقی،انسانشناسی،سیاسی)
👤استاد نظافت
کانال:
✨قرآنونهجالبلاغه✨
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرححکمتهاینهجالبلاغه
1_23046.mp3
625.9K
✅سوره تین
🎤صوت استاد منشاوی و تکرار کودک
⚘ @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل عمران 🔻جاذبه زینت هاى مادى در آیات گذشته سخن از کسانى بود که تکیه بر اموا
✨
✅ادامه تفسیر سوره آلعمران
... ۲ ـ منظور از القَناطِیْرِ الْمُقْنَطِرَه و الخَیْلِ الْمُسَوَّمَه چیست؟
واژه قناطیر جمع قِنطار به معنى چیز محکم است و سپس به مال زیاد گفته شده است و اگر مشاهده مى کنیم پل را قَنْطَرَه و اشخاص باهوش را قِنْطِر مى گویند، به خاطر استحکام در بنا یا در تفکر آنها است و مُقْنَطَرَه اسم مفعول از همان ماده به معنى مضاعف و مکرر آن مى باشد و ذکر این دو کلمه پشت سر هم براى تأکید است، شبیه تعبیرى که در فارسى امروز رایج است که مى گویند: فلان کس صاحب آلاف و اُلوف مى باشد، یعنى ثروت زیادى دارد.
بعضى براى قِنطار حدّ معینى تعیین کرده اند و گفته اند: قِنطار هفتاد هزار دینار طلا است.
بعضى صد هزار.
بعضى دوازده هزار درهم دانسته اند.
و بعضى دیگر، قنطار را یک کیسه پر از سکه طلا یا نقره دانسته اند.
در روایتى از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل شده که: قِنطار ، مقدار طلائى است که پوست یک گاو را پر کند.(۴)
ولى در حقیقت همه اینها مصداق یک مفهوم وسیع و آن مال زیاد است.
خَیل اسم جمع است و به معنى اسب ها یا اسب سواران هر دو است البته در آیه مورد بحث منظور همان معنى اول است.
کلمه مُسَوَّمَه در اصل، به معنى نشاندار است و نشان داشتن آن، یا به خاطر برازندگى اندام و مشخص بودن چهره و یا به خاطر تعلیم و تربیت آنها و آمادگى براى سوارى در میدان جنگ است.
بنابراین، آیه مورد بحث، به شش چیز از سرمایه هاى مهم زندگى که عبارت اند از:
زن، فرزند، پول هاى نقد، مرکب هاى ممتاز، چهارپایانى که در دامدارى مورد استفاده هستند (انعام) و زراعت ها (حرث) اشاره مى کند که ارکان زندگى مادى انسان را تشکیل مى دهند.
۳ ـ منظور از متاع حیات دنیا چیست؟
متاع به چیزى مى گویند: که انسان از آن بهره مند مى شود و حیات دنیا به معنى زندگى پایین و پست است، بنابراین، معنى جمله ذلِکَ مَتاعُ الْحَیوةِ الدُّنْیا چنین مى شود: اگر کسى تنها به این امور شش گانه به عنوان هدف نهایى عشق ورزد و از آنها به صورت نردبانى در مسیر زندگى انسانى بهره نگیرد، چنین کسى تن به زندگى پستى داده.
در حقیقت، جمله الحَیوةِ الدُّنْیا: زندگى پایین اشاره به سیر تکاملى حیات و زندگى است که زندگى این جهان، نخستین مرحله آن محسوب مى گردد، لذا در پایان آیه اشاره اى اجمالى به آن زندگى عالى تر که در انتظار بشر مى باشد کرده، مى فرماید: وَ اللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ: یعنى سرانجام نیک در نزد خداوند است .
۴ ـ همان گونه که اشاره شد در میان نعمت هاى مادى زنان را مقدم داشته چرا که در مقایسه با دیگر نعمت ها نقش مهم ترى در جلب افکار دنیا پرستان و اقدام آنها بر جنایات هولناک دارد!
📚۱ ـ شَهَوات جمع شهوت به معنى علاقه شدید به چیزى است، ولى در آیه بالا شهوات به معنى مُشْتَهَیات (اشیاء مورد علاقه) به کار رفته است.
۲ ـ انفال، آیه ۴۸ ـ عنکبوت، آیه ۳۸.
۳ ـ کهف، آیه ۷.
۴ ـ بحار الانوار ، جلد ۲، صفحه ۵ و جلد ۳، صفحه ۱۲۷ و جلد ۹، صفحه ۲۴۵ و جلد ۱۷، صفحه ۲۱۱ و جلد ۲۶، صفحه ۲۲۸ و جلد ۵۶، صفحه ۳۸۷ ـ اعلام الورى ، صفحه ۴۱، دار الکتب الاسلامیة، تهران ـ تفسیر قمى ، جلد ۲، صفحه ۳۹۴، مؤسسه دار الکتاب، قم، ۱۴٠۴ هـ ق.
🌱ادامه دارد...
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهآلعمران
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
⚘
📚نهج البلاغه/نامه۲۵ /به مامور جمع آوري ماليات
/فراز ۱
🌺#اخلاقاجتماعيكارگزاراناقتصادي
با ترس از خدايي كه يكتاست و همتايي ندارد، حركت كن، در سر راه هيچ مسلماني را نترسان، يا با زور از زمين او نگذر، و افزون تر از حقوق الهي از او مگير، هرگاه به آبادي رسيدي، در كنار آب فرود آي، و وارد خانه كسي مشو، سپس با آرامش و وقار به سوي آنان حركت كن، تا در ميانشان قرارگيري، به آنها سلام كن، و در سلام و تعارف و مهرباني كوتاهي نكن. سپس مي گويي: (اي بندگان خدا، مرا ولي خدا و جانشين او به سوي شما فرستاده، تا حق خدا را كه در اموال شماست تحويل گيرم، آيا در اموال شما حقي است كه به نماينده او بپردازيد؟) اگر كسي گفت: نه، ديگر به او مراجعه نكن، و اگر كسي پاسخ داد: آري، همراهش برو، بدون آنكه او را بترساني، يا تهديد كني، يا به كار مشكلي وادار سازي، هر چه از طلا و نقره به تو رساند بردار، و اگر داراي گوسفند يا شتر بود، بدون اجازه اش داخل مشو، كه اكثر اموال از آن اوست. آنگاه كه داخل شدي مانند اشخاص سلطه گر، و سختگير رفتار نكن، حيواني را رم مده، و هراسان مكن، و دامدار را مرنجان، حيوانات را به دو دسته تقسيم كن و صاحبش را اجازه ده كه خود انتخاب كند، پس از انتخاب اعتراض نكن، سپس باقيمانده را به دو دسته تقسيم كن و صاحبش را اجازه ده كه خود انتخاب كند و بر انتخاب او خرده مگير، به همين گونه رفتار كن تا باقيمانده، حق خداوند باشد. اگر دامدار از اين تقسيم و انتخاب پشيمان است، و از تو درخواست گزينش دوباره دارد همراهي كن، پس حيوانات را درهم كن، و به دو دسته تقسيم نما همانند آغاز كار، تا حق خدا را از آن برگيري و در تحويل گرفتن حيوانات، حيوان پير و دست و پا شكسته، بيمار و معيوب را به عنوان زكات نپذير، و به فردي كه اطمينان نداري، و نسبت به اموال مسلمين دلسوز نيست، مسپار. تا آن را به پيشواي مسلمين رسانده، در ميان آنها تقسيم گردد.
⚘
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
۲۵- و من وصية له ( عليه السلام ) > كان يكتبها لمن يستعمله علي الصدقات < قال الشريف : و إنما ذكرنا
✨
✅شرح نامه ۲۵
( مکارم شیرازی )
کانَ یَکْتُبُها لِمَنْ یَسْتَعْمِلُه عَلَى الصَّدَقاتِ. قالَ الشریفُ: وَإنّما ذَکَرنا هَنا جُمَلاً لِیُعْلَمَ بِها أنَّهُ(علیه السلام) کانَ یُقیمُ عِمادَ الْحَقِّ، وَیَشْرَعَ أمْثِلَةَ الْعَدْلِ، فی صَغیرِ الاُْمُورِ وَکَبیرِها وَدَقیقها وَجَلیلِها.
از وصايا و سفارشهاى امام(عليه السلام) است که آن را براى مأموران جمع آورى زکات مرقوم مى داشت. مرحوم شريف رضى مى گويد: ما بخشى از اين نامه را در اينجا آورديم تا معلوم گردد، امام(عليه السلام) همواره ارکان حق را به پا مى داشت و فرمان به عدل مى داد; در کارهاى کوچک و بزرگ، پر ارزش يا کم ارزش.(1)
وصیت نامه در یک نگاه:
این وصیّت نامه که امام(علیه السلام) همواره به دست عاملان جمع آورى زکات مى داد، مشتمل بر نکات بسیار دقیق و ظریف و حساب شده اى است که ادب اسلامى و نهایت رعایت عدالت را درباره همه مسلمانان و فراتر از آن حتّى درباره حیوانات نشان مى دهد.
در بخش اوّل این نامه، به مأموران جمع آورى زکات توصیه مى کند که با قصد قربت و نیّت خالصانه و تقواى الهى حرکت کنند و هرگز به تهدید و تخویف متوسّل نشوند و بیش از حق الهى را از کسى نگیرند.
در بخش دوم به نکات ظریف و دقیقى در مورد نخستین برخورد با مردمى که زکات در اموال آنهاست، اشاره مى کند که آمیخته با نهایت لطف و محبّت و ادب است.
در بخش سوم چگونگى جدا کردن حق الله از اموال مردم از طریق قرعه را شرح مى دهد تا هیچ گونه اجحافى به کسى در این قسمت نشود.
در بخش چهارم دستورات متعدّدى مى دهد درباره خوش رفتارى با چهارپایانى که به عنوان زکات گرفته مى شوند که برتر و بالاتر از حقوقى است که مدعیان حمایت حیوانات اظهار مى کنند.
مرحوم کلینى بعد از آنکه این نامه را از امام صادق(علیه السلام) از على(علیه السلام)نقل مى کند مى افزاید: امام صادق(علیه السلام) در اینجا گریست و به راوى که برید بن معاویه است فرمود: اى برید به خدا سوگند که همه حرمتها (بعد از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)) بر باد رفت و عمل به کتاب الله و سنّت پیغمبر(صلى الله علیه وآله) به فراموشى سپرده شد و بعد از شهادت امیرمؤمنان(صلى الله علیه وآله)، هیچ حقى در میان مردم برپا داشته نشد.
جالب اینکه نویسنده مصادر بعد از ذکر این بخش از کلام امام صادق(علیه السلام)مى گوید: به خداوند متعال سوگند یاد مى کنم که پیش از اینکه به روایت مرحوم کلینى در کافى راجع به گریه امام صادق(علیه السلام) هنگام ذکر این روایت، دست یابم بارها به هنگام مطالعه این نامه اشک ریختم.
اعتماد به مردم در گردآورى ماليات اسلامى:
امام(عليه السلام) در اين نامه نخست دستورى کلى و جامع در عبارات کوتاهى به گردآورندگان زکات مى دهد. سپس وارد جزئيات مى شود که اين خود يکى از روش هاى پسنديده فصاحت و بلاغت است، مى فرمايد: «با تقوا و احساس مسئوليت در برابر خداوند يکتا و بى همتا حرکت کن و در مسير خود هيچ مسلمانى را نترسان و از سرزمين او در حالى که از تو ناخشنود باشد، نگذر و بيش از حق خداوند در اموالش را از وى نگير»; (انْطَلِقْ عَلَى تَقْوَى اللهِ وَحْدَهُ لاَ شَرِيکَ لَهُ، وَلاَ تُرَوِّعَنَّ(2) مُسْلِماً وَلاَ تَجْتَازَنَّ(3) عَلَيْهِ کَارِهاً، وَلاَ تَأْخُذَنَّ مِنْهُ أَکْثَرَ مِنْ حَقِّ اللهِ فِي مَالِهِ).
امام(عليه السلام) در اين عبارت، افزون بر دستور به تقوا سه مطلب مهم را يادآور مى شود; نخست اينکه: مأمور جمع آورى زکات نبايد مردم را بترساند و با خشونت رفتار کند، زيرا در گذشته مأموران اخذ ماليات هنگامى که وارد منطقه اى مى شدند، مردم از ترس اينکه مبالغ سنگينى از آنها بخواهند که در طاقت آنها نباشد، در وحشت فرو مى رفتند; ولى هنگامى که بنا بر ارفاق باشد، نه تنها نمى ترسند بلکه از آنها استقبال مى کنند.
در دستور دوم مى فرمايد: نه تنها نبايد آنها را بترسانى، بلکه نبايد از حضور تو ناخشنود باشند تو را مأمور از طرف اميرى بخشنده و مهربان، جواد و کريم بدانند و حضورت را گرامى دارند.
در جمله سوم پيش از آنکه بفرمايد حق خدا را به طور کامل بگير، مى فرمايد: بيش از حق خداوند از آنها نگير و اين تأکيد بر نهايت تقوا و پرهيز از گرفتن بى دليل اموال مردم است.
آن گاه امام(عليه السلام) بعد از اين دستور کلى وارد جزئيات مى شود و تمام مسير گردآورى کنندگان زکات و کيفيت برخورد آنها را با مردمى که حقوق الهى در اموالشان است به طرز جالبى شرح مى دهد و مى فرمايد: «و هنگامى که وارد آبادى قبيله شدى در کنار سرچشمه يا چاه آب فرود آى بى آنکه داخل خانه هاى آنها شوى»; (فَإِذَا قَدِمْتَ عَلَى الْحَيِّ(4) فَانْزِلْ بِمَائِهِمْ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُخَالِطَ أَبْيَاتَهُمْ).
🌱ادامه دارد...
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحنامههاینهجالبلاغه
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
⚘
📚نهج البلاغه/نامه۴۹/به معاويه
💥 #هشدار به معاويه از #دنياپرستي
پس از ياد خدا و درود!
همانا دنيا انسان را به خود سرگرم و از ديگر چيزها باز مي دارد، دنياپرستان چيزي از دنيا به دست نمي آورند جز آن كه دري از حرص برويشان گشوده، و آتش عشق آنان تندتر مي گردد، كسي كه به دنياي حرام برسد آنچه به دست آورده راضي نيست، و در فكر آن است كه به دست نياورده، اما سرانجام آن، جداشدن از فراهم آورده ها، و به هم ريختن بافته شده هاست، اگر از آنچه گذشته عبرت گيري، آنچه را كه باقي مانده تواني حفظ كرد. با درود.
⚘
@Nahjolbalaghe2
#نامهها
شرح_صوتی_نامه_۴۹.mp3
3.43M
✅شرح نامه ۴۹
/بنیادمجازینهجالبلاغه
کانال نهجالبلاغه 🌺✨
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحنامههاینهجالبلاغه
1_23047.mp3
477.9K
✅سوره انشراح
🎤صوت استاد منشاوی و تکرار کودک
⚘ @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آلعمران ... ۲ ـ منظور از القَناطِیْرِ الْمُقْنَطِرَه و الخَیْلِ الْمُ
✨
✅ادامه تفسیر سوره آل عمران
🌷آیه ۱۵
پاداش پرهیزگاران
با توجه به آنچه در آیه قبل، درباره اشیاء مورد علاقه انسان، در زندگى مادى دنیا آمده بود، در اینجا در یک مقایسه، اشاره به مواهب فوق العاده خداوند در جهان آخرت و بالاخره قوس صعودى تکامل انسان کرده، مى فرماید: بگو: آیا شما را از چیزى آگاه کنم که از این (سرمایه هاى مادى) بهتر است (قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْر مِنْ ذلِکُمْ).
آن گاه به شرح آن پرداخته، مى افزاید: براى کسانى که تقوا پیشه کرده اند در نزد پروردگارشان باغ هایى از بهشت است که نهرها از زیر (درختانش) جارى است، همیشه در آن خواهند بود، و همسرانى پاکیزه و (از همه بالاتر) خشنودى خداوند نصیب آنها مى شود، و خدا به بندگان بینا است (لِلَّذینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ بَصیرٌ بِالْعِبادِ).
آرى، این باغ هاى بهشتى بر خلاف غالب باغ هاى این جهان، هرگز آب روان از پاى درختانش قطع نمى شود.
و بر خلاف مواهب مادى این جهان، که بسیار زودگذر و ناپایدار است جاودانى و ابدى است.
همسران آن جهان، بر خلاف بسیارى از زیبارویان این جهان، هیچ نقطه تاریک و منفى در جسم و جان آنها نیست و از هر عیب و نقصى پاک و پاکیزه اند، همه اینها در یک طرف.
و مسأله خشنودى خداوند (رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ) که برترین نعمت هاى معنوى است یک طرف.
آرى، این نعمت معنوى ما فوق تصور نیز در انتظار مؤمنان پرهیزکار است.
قابل توجه این که: این آیه با جمله أَ أُنَبِّئُکُمْ: آیا شما را آگاه کنم آغاز شده، که یک جمله استفهامیه است و براى گرفتن پاسخ از فطرت هاى بیدار و عقل و خرد انسانى، مطرح شده، تا نفوذش در شنونده عمیق تر باشد.
از سوى دیگر، این جمله از ماده اِنْباء گرفته شده که معمولاً در مورد خبرهاى مهم و قابل توجه به کار مى رود.
در واقع، قرآن مجید در این آیه، به افراد با ایمان اعلام مى کند که اگر به زندگى حلال دنیا قناعت کنند، و از لذات نامشروع و هوس هاى سرکش و ظلم و ستم به دیگران بپرهیزند، خداوند لذاتى برتر و بالاتر در جهت مادى و معنوى که از هر گونه عیب و نقص پاک و پاکیزه است، نصیب آنها خواهد کرد.
در اینجا سؤالى مطرح است و آن این که: آیا در بهشت، لذات مادى هم وجود دارد؟
بعضى چنین مى پندارند: لذایذ مادى منحصر به این جهان است، و در آن جهان اثرى از این لذایذ نیست، و تمام تعبیراتى که در آیات قرآن درباره باغ هاى بهشتى و انواع میوه ها، آب هاى جارى و همسران خوب آمده کنایه از یک سلسله مقامات و مواهب معنوى است که از بابِ: کَلِّمِ النّاسَ عَلى قَدْرِ عُقُولِهِمْ: با مردم به اندازه فکرشان سخن بگو (۱) به این صورت تعبیر شده است.
ولى در برابر این پندار باید گفت: هنگامى که ما طبق صریح آیات فراوانى از قرآن کریم معاد جسمانى را قبول کردیم باید براى هر دو قسمت (جسم و روح) موهبت هائى به تناسب آنها، منتها در سطحى عالى تر وجود داشته باشد و اتفاقاً در این آیه اشاره به هر دو قسمت شده، هم آنچه شایسته معاد جسمانى است و هم آنچه شایسته روح و رستاخیز ارواح مى باشد.
در واقع آنها که تمام نعمت هاى مادى آن جهان را کنایه از نعمت هاى معنوى مى گیرند تحت تأثیر مکتب هاى التقاطى قرار گرفته، علاوه بر این که بدون جهت ظواهر آیات قرآن را تأویل کرده معاد جسمانى و لوازم آن را به کلى فراموش نموده و منکر شده اند.
و شاید جمله وَ اللّهُ بَصِیْرٌ بِالْعِبادِ: خداوند به وضع بندگان خود بینا است که در آخر آیه آمده، اشاره به همین حقیقت باشد، یعنى او است که مى داند جسم و جان آدمى در جهان دیگر هر کدام چه خواسته هائى دارند و این خواسته ها را در هر دو جنبه به نحو احسن تأمین مى کند.
در دو آیه بعد، به معرفى بندگان پرهیزکار که در آیه قبل به آن اشاره شده بود پرداخته و شش صفت ممتاز براى آنها بر مى شمرد.
۱ ـ نخست این که: آنان با تمام دل و جان متوجه پروردگار خویش اند و ایمان، قلب آنها را روشن ساخته، و به همین دلیل، در برابر اعمال خویش به شدت احساس مسئولیت مى کنند، مى فرماید: همان کسانى که مى گویند: پروردگارا! ما ایمان آورده ایم، گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش نگاهدار (الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا إِنَّنا آمَنّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ قِنا عَذابَ النّارِ).
🌱ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهآلعمران