1_23049.mp3
1.43M
✅سوره اللیل
🎤صوت استاد منشاوی و تکرار کودک
⚘ @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آلعمران ... ۲ ـ آنها که صبر و استقامت دارند و در برابر حوادث سخت که در مس
✨
✅ادامه تفسیر سوره آل عمران
🌷آیه ۱۸
💚گواهى همه بر وحدانیتش
به دنبال بحثى که درباره مؤمنان راستین در آیات قبل آمده بود، در این آیه اشاره به گوشه اى از دلایل توحید و خداشناسى و بیان روشنى این راه نموده، مى گوید: خداوند (با ایجاد نظام شگرف عالم هستى) گواهى مى دهد که معبودى جز او نیست (شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ).
و نیز فرشتگان و صاحبان علم و دانشمندان (هر کدام به گونه اى و با استناد به دلیل و آیه اى) بر این امر گواهى مى دهند (وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ).
این در حالى است که خداوند قیام به عدالت در جهان هستى فرموده که این عدالت نیز نشانه بارز وجود او است (قائِماً بِالْقِسْطِ).
آرى: با این اوصاف که گفته شد، هیچ معبودى جز او نیست که هم توانا و هم حکیم است (لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ).
بنابراین، شما هم با خداوند و فرشتگان و دانشمندان هم صدا شوید و نغمه توحید سر دهید.
🔹🔹🔹نکته ها:
۱ ـ شهادت خداوند بر یگانگى خویش چگونه است؟
منظور از شهادت خداوند، شهادت عملى و فعلى است نه قولى، یعنى: خداوند با پدید آوردن جهان آفرینش که نظام واحدى در آن حکومت مى کند، قوانین آن در همه جا یکسان، و برنامه آن یکى است، و در واقع یک واحد به هم پیوسته و یک نظام یگانه است، عملاً نشان داده که: آفریدگار و معبود، در جهان یکى بیش نیست، و همه از یک منبع، سرچشمه مى گیرند، بنابراین، ایجاد این نظام واحد، شهادت و گواهى خدا است بر یگانگى ذاتش.
اما شهادت و گواهى فرشتگان و دانشمندان، جنبه قولى دارد، چه این که آنها هر کدام با گفتارى شایسته خود، اعتراف به این حقیقت مى کنند و این گونه تفکیک در آیات قرآن فراوان است مثلاً در آیه إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ: خدا و فرشتگان بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) درود مى فرستند (۱) درود از ناحیه خدا چیزى است و از ناحیه فرشتگان چیز دیگر، از ناحیه خدا، فرستادن رحمت است و از ناحیه فرشتگان تقاضاى رحمت.
البته گواهى فرشتگان و دانشمندان، جنبه عملى نیز دارد; زیرا آنها تنها او را مى پرستند و در برابر هیچ معبود دیگر، سر تعظیم فرود نمى آورند.
۲ ـ قیام به قسط چیست؟
جمله قائِماً بِالْقِسْطِ به اصطلاح ادبى، حالِ فاعلِ شَهِدَ است که اللّهُ باشد، یعنى خداوند گواهى به یکتایى خود مى دهد در حالى که قیام به عدالت در جهان هستى دارد.
این جمله در واقع دلیلى است بر شهادت او; زیرا حقیقت عدالت، انتخاب طریق میانه و مستقیم و دورى از هر گونه افراط، تفریط و انحراف است و مى دانیم طریق میانه و مستقیم، همواره یکى است و بیش از یکى نیست، چنان که در آیه ۱۵۳ سوره انعام مى خوانیم:
وَ أَنَّ هذا صِراطی مُسْتَقیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لاتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبیلِهِ: و این راه مستقیم من است، از آن پیروى کنید و از راه هاى پراکنده (و انحرافى) تبعیت نکنید، که شما را از راه حق دور مى سازد .
در این آیه راه خدا یکى معرفى شده، و راه هاى منحرف و بیگانه از خدا، متعدد و پراکنده; زیرا صراط مستقیم به صورت مفرد، و طرق انحرافى به صورت جمع آورده شده است.
نتیجه این که: عدالت همیشه، همراه با نظام واحد است و نظام واحد، نشانه مبدأ واحد ، بنابراین عدالت به معنى واقعى در عالم آفرینش، دلیل بر یگانگى آفریدگار خواهد بود.(دقت کنید)
۳ ـ موقعیت دانشمندان
در این آیه، دانشمندان واقعى در ردیف فرشتگان قرار گرفته اند و این خود امتیاز دانشمندان را بر دیگران اعلام مى کند، و نیز از آیه استفاده مى شود، امتیاز دانشمندان از این نظر است که: در پرتو علم خود، به حقایق اطلاع یافته و به یگانگى خدا که بزرگ ترین حقیقت است، معترف اند.
روشن است: آیه، همه دانشمندان را شامل مى شود و اگر در بعضى از روایات که در ذیل این آیه وارد شده أُولُوا الْعِلْمِ به ائمه اطهار(علیهم السلام) تفسیر شده از این نظر است که آنان، روشن ترین مصداق أُولُوا الْعِلْمِ هستند.(۲)
مرحوم طبرسى در مجمع البیان ضمن تفسیر آیه از جابر بن عبداللّه انصارى از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند که فرمود:
ساعَةٌ مِنْ عالِم یَتَّکِئُ عَلى فِراشِهِ یَنْظُرُ فِی عِلْمِهِ خَیْرٌ مِنْ عِبادَةِ الْعابِدِ سَبْعِینَ عاماً:
یک ساعت از زندگى دانشمندى که بر بستر خود تکیه کرده و در اندوخته هاى علمى خود مى اندیشد، بهتر از هفتاد سال عبادت عابد است !(۳)
🌱ادامه دارد...
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهآلعمران
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅شرح نامه ۲۵ ( مکارم شیرازی ) کانَ یَکْتُبُها لِمَنْ یَسْتَعْمِلُه عَلَى الصَّدَقاتِ. قالَ الشری
✨
✅ادامه شرح نامه ۲۵
... اشاره به اينکه نبايد خود را بر مردم تحميل کنى، زيرا ممکن است وضع مساعدى نداشته باشند که از ميهمان پذيرايى کنند درحالى که طبيعت آنها پذيرايى از ميهمان است و يا اينکه نخواهند از نزديک از وضع مالى آنها با خبر شوى و يا اينکه اگر وارد بر شخصى شوى ديگران ناراحت شوند که چرا نماينده امام(عليه السلام) به نزد آنها نيامده و يا صاحب خانه توقع امتيازى داشته باشد. بر اساس اين جهات امام(عليه السلام) دستور مى دهد در کنار چشمه يا چاه آب وارد شود و انتخاب چشمه يا چاه آب براى اين است که عبور همه به آنجا مى افتد و در واقع مرکزى است که براى همه آشناست و ظاهراً مأمور جمع آورى صدقه به تنهايى اين راه را طى نمى کرد بلکه نفراتى را به عنوان کمک با خود مى برد و خيمه و خرگاهى به همراه داشتند که آن را در کنار چشمه يا چاه آب برپا مى کردند و در آنجا ساکن مى شدند.
آن گاه مى افزايد: «سپس با آرامش و وقار به سوى آنان برو تا در ميان آنها قرار گيرى به آنها سلام کن و از اظهار محبّت و تحيّت چيزى فروگذار منما»;
(ثُمَّ امْضِ إِلَيْهِمْ بِالسَّکِينَةِ وَالْوَقَارِ; حَتَّى تَقُومَ بَيْنَهُمْ فَتُسَلِّمَ عَلَيْهِمْ، وَلاَ تُخْدِجْ بِالتَّحِيَّةِ لَهُمْ).
به يقين، با آرامش و وقار به سوى آنها رفتن و سلام و تحيّت کامل داشتن سبب آرامش آنان مى گردد و مردم از آمدن چنين مأمورانى وحشت و ناراحتى به خود راه نمى دهند.
اين دستورات براى خنثى کردن ذهنيتى است که در گذشته در زمان پادشاهان و امراى ظالم معمول بوده که مأموران خشن را براى گرفتن ماليات و خراج مى گماردند که مردم وجود آنها را شبيه بلاهاى آسمانى تصور مى کردند.
با توجّه به اينکه «لاَ تُخْدِجْ» از ريشه «خداج» (بر وزن علاج) در اصل به معناى جنينى است که ناقص يا قبل از موعد متولد مى شود و سپس به هر امر ناقصى گفته شده، استفاده مى شود که امام(عليه السلام) تأکيد دارد که نماينده او در تحيت و خوش آمد گفتن هيچ کوتاهى نکند و مانند بسيارى از مأموران و نمايندگان حکومت ها که از موضع برتر با مردم سخن مى گويند و حتى از پاسخ سلام هم ابا دارند، با آنان رفتار نکند و به تعبيرى ديگر برخورد او با توده مردم، برخورد دو دوست پر محبّت با يکديگر باشد.
آن گاه امام(عليه السلام) انگشت روى جزئيات مربوط به طرز مطالبه زکات گذارده و آن را به صورت جالبى شرح مى دهد.
نخست اينکه مى فرمايد: «و بعد از سلام و تحيت به آنها مى گويى: اى بندگان خدا! ولىّ خدا و خليفه اش مرا به سوى شما فرستاده تا حق خدا را که در اموالتان است از شما بگيرم آيا در اموال شما حقى براى خدا وجود دارد که به وليّش بدهيد»;
(ثُمَّ تَقُولَ: عِبَادَ اللهِ، أَرْسَلَنِي إِلَيْکُمْ وَلِيُّ اللهِ وَخَلِيفَتُهُ، لآِخُذَ مِنْکُمْ حَقَّ اللهِ فِي أَمْوَالِکُمْ، فَهَلْ للهِِ فِي أَمْوَالِکُمْ مِنْ حَقّ فَتُؤَدُّوهُ إِلَى وَلِيِّهِ).
قابل توجّه است که در اين عبارت روى سه چيز تکيه شده است: يکى اينکه مردم بندگان خدا هستند. دوم اينکه جمع آورى کننده زکات فرستاده ولىّ الله و خليفة الله است. سوم اينکه آنچه را مى خواهد بگيرد حق الله است که در اموال آنها وجود دارد.
اين تعبيرات قلب هر شنونده اى را نرم مى کند و او را براى اداى زکات آماده مى سازد و تأثير روانى آن تا حدى است که با عشق و علاقه و شوق زکات را تحويل مى دهد. پيش خود فکر مى کند که نماينده ولىّ الله آمده و مرا به عنوان بنده خدا معرفى کرده و از من چيزى جز حق خدا نمى خواهد.
جمله «فَهَلْ للهِِ فِي أَمْوَالِکُمْ» به اضافه جمله هايى که بعد از آن مى آيد به يکى از مترقى ترين روش هاى اخذ ماليات که گاه در بعضى از مناطق، در دنياى امروز روى آن تکيه مى شود اشاره دارد و آن اعتماد کردن بر خود مردم است; يعنى آنها را امين و راستگو و درستکار شناختن و از خودشان درباره زکات اموالشان توضيح خواستن. تجربه نشان داده است که اين گونه اعتماد سازى اثر مهمى دارد. برعکس اگر مردم را دروغ گو و خائن فرض کنند و برخورد يک طلب کار با يک بدهکار مرموز و نادرست با آنها داشته باشند، سبب مى شود که آنها اموال خود را مخفى سازند و تا آنجا که ممکن است از پرداختن ماليات اسلامى فرار کنند و به تعبير امروز براى خودشان دو دفتر درست کنند: دفترى براى حساب و کتاب واقعى اموال و دفترى هم براى مأموران ماليات.
اين نکته نيز قابل توجّه است که در عصر ما و در کشور ما در سالهاى اخير اين روش از سوى مأموران جمع آورى ماليات آزمايش شد و نتيجه آن افزايش حجم ماليات بر درآمدها بود.
در روش سنتى ما در مسأله خمس نيز دقيقا مطلب همين گونه است که مردم باايمان با انگيزه هاى الهى به سراغ علماى دينى مى روند و اموال خود را دقيقاً صورت بردارى کرده به آنها ارائه مى دهند تا خمس آنها را تعيين کنند بدون آنکه اجبار و فشارى در کار باشد.
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحنامههاینهجالبلاغه
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
⚘
📚نهج البلاغه/نامه۵۰ /به اميران سپاه خود
🔴 #پرهيز_از_غرورزدگيدر_نعمتها
از بنده خدا، علي بن ابيطالب ، امير مومنان ، به نيروهاي مسلح و مرزداران كشور پس از ياد خدا و درود! همانا بر زمامدار واجب است كه اگر اموالي به دست آورد، يا نعمتي مخصوص او شد، دچار دگرگوني نشود، و با آن اموال و نعمتها، بيشتر به بندگان خدا نزديك، و به برادرانش مهرباني روا دارد.
مسووليتهاي رهبري و نظاميان
آگاه باشيد حق شما بر من آن است كه جز اسرار جنگي هيچ رازي را از شما پنهان ندارم، و كاري را جز حكم شرع، بدون مشورت، با شما انجام ندهم، و در پرداخت حق شما كوتاهي نكرده، و در وقت تعيين شده آن بپردازم، و با همه شما بگونه اي مساوي رفتار كنم. پس وقتي من مسووليتهاي يادشده را انجام دهم، بر خداست كه نعمتهاي خود را بر شما ارزاني دارد، و اطاعت من بر شما لازم است، و نبايد از فرمان من سرپيچي كنيد، و در انجام آن چه صلاح است سستي ورزيد، و در سختيها براي رسيدن به حق تلاش كنيد، حال اگر شما پايداري نكنيد، خوارترين افراد نزد من انسان كج رفتار است، كه او را به سختي كيفر خواهم داد، و هيچ راه فراري نخواهد داشت، پس دستورالعملهاي ضروري را از فرماندهانتان دريافت داشته و از فرماندهان خود در آنچه كه خدا امور شما را اصلاح مي كند، اطاعت كنيد، با درود.
⚘
@Nahjolbalaghe2
#نامهها
شرح_صوتی_نامه_۵۰.mp3
7.7M
✅شرح نامه ۵۰
🔻پرهیز از غرور زدگی در نعمتها
/بنیادمجازینهجالبلاغه
کانال نهجالبلاغه 🌺✨
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحنامههاینهجالبلاغه
1_23050.mp3
1.1M
✅سوره الشمس
🎤صوت استاد منشاوی و تکرار کودک
⚘ @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل عمران 🌷آیه ۱۸ 💚گواهى همه بر وحدانیتش به دنبال بحثى که درباره مؤمنان را
✨
✅ادامه تفسیر سوره آلعمران
... ۴ ـ در ذیل آیه، جمله لا اِلهَ اِلاّ هُو تکرار شده است، این تکرار، گویا اشاره به این است، همان طور که در آغاز آیه، شهادت خداوند، فرشتگان و دانشمندان آمده است، هر کس این گواهى را مى شنود، باید او هم، با شهادت آنها هم صدا گردد و گواهى بر وحدت معبود بدهد.
و از آنجا که جمله لا اِلهَ اِلاّ هُو به عنوان اداى حق تعظیم خداوند و اظهار توحید است، با دو اسم عزیز و حکیم (توانا و دانا) ختم شده است; زیرا قیام به عدالت، نیازمند به قدرت و حکمت است، تنها خداوندى که بر هر چیز قادر و به همه چیز آگاه است، مى تواند، عدالت را در جهان هستى برقرار سازد.
۵ ـ این آیه از آیاتى است که همواره مورد توجه رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) بوده و کراراً در مواقع مختلف آن را تلاوت مى فرمود: زبیر بن عوام مى گوید: شب عرفه در خدمت رسول خدا بودم، شنیدم که مکرراً این آیه را مى خواند .(۴)
🌱ادامه دارد...
۱ ـ احزاب، آیه ۵۶.
۲ ـ بحار الانوار ، جلد ۲۳، صفحه ۲٠۴ و جلد ۳۶، صفحه ۱۳۲ ـ تفسیر عیاشى ، جلد ۱، صفحه ۱۶۶، چاپخانه علمیه تهران، ۱۳۸٠ هـ ق ـ تفسیر فرات ، صفحه ۷۷ و ۷۸، مؤسسه چاپ نشر، ۱۴۱٠ هـ ق ـ مناقب ، جلد ۱، صفحه ۲۸۵، مؤسسه انتشارات علامه، قم، ۱۳۷۹ هـ ق ـ تفسیر عسکرى ، جلد ۱، صفحه ۶۲۵، مدرسه امام مهدى(علیه السلام)، قم، ۱۴٠۹ هـ ق.
۳ ـ بحار الانوار ، جلد ۲، صفحه ۲۳ ـ جامع الاخبار ، صفحه ۳۷، انتشارات رضى، قم، ۱۳۶۳ هـ ش ـ روضة الواعظین ، جلد ۱، صفحه ۱۲، انتشارات رضى ـ کنز العمال ، جلد ۱٠، صفحه ۱۵۴، مؤسسة الرسالة بیروت، ۱۶ جلدى ـ مجمع البیان ، جلد ۲، صفحه ۲۵۸، مؤسسه اعلمى مطبوعات، طبع اول، ۱۴۱۵ هـ ق، ذیل آیه (در بعضى از روایات به جالى عِلْمِهِ ، عَمَلِهِ آمده است).
۴ـ مجمع البیان ، جلد ۲، صفحه ۴۲۱ (جلد ۲، صفحه ۲۵۹، مؤسسه اعلمى مطبوعات، بیروت، طبع اول، ۱۴۱۵ هـ ق) ذیل آیه ـ تفسیر ابن کثیر ، ذیل آیه ـ تفسیر شوکانى ، ذیل آیه ـ مسند احمد ، جلد ۱، صفحه ۱۶۶، دار صادر بیروت ـ مجمع الزوائد هیثمى ، جلد ۶، صفحه ۳۲۵، دار الکتب العلمیة، طبع ۱۴٠۸ هـ ق ـ درّ المنثور ، جلد ۲، صفحه ۱۲، دار المعرفة، طبع اول، ۱۳۶۵ هـ ق.
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهآلعمران
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅شرح خطبه ۳ بخش دوم (مکارم شیرازی) ▫️دوران خليفه دوّم: امام(عليه السلام) در بخش ديگرى از اين
✨
✅ادامه شرح خطبه۳ بخش ۲
... اين تشبيه جالبى است که از کسانى که به تناوب از چيزى استفاده مى کنند زيرا ناقه (شتر ماده) داراى چهار پستان است که دو به دو پشت سر هم قرار گرفته اند و معمولا هنگام دوشيدن دو به دو مى دوشند و به همين دليل در عبارت امام(عليه السلام) از آن تعبير به دو پستان شده است و تعبير به «تشطّرا» اشاره به اين است که هريک از آن دو، بخشى از آن را مورد استفاده قرار داده و بخشى را براى ديگرى گذارده است و به هر حال اين تعبير نشان مى دهد که برنامه از پيش تنظيم شده بود و يک امر تصادفى نبود.
🔹پاسخ به يک سؤال:
بعضى در اين جا گفته اند نظير آنچه در مورد خليفه اول گفته شده که از مردم مى خواست بيعت خود را باز پس بگيرند چون بهترين آنها نيست، در مورد على(عليه السلام) نيز در همين نهج البلاغه آمده است که بعد از قتل عثمان به مردم چنين فرمود: «دَعُونى وَ الْتَمِسُوا غَيْرى... وَ اِنْ تَرَکْتُمُونى فَاَنا کَاَحَدِکُمْ وَ لَعَلّى اَسْمَعُکُمْ وَ اَطْوَعُکُمْ لِمَنْ وَ لَّيْتُمُوهُ اَمْرَکُمْ وَ اَنَا لَکُمْ وزيراً خَيْر لَکُمْ مِنّى اَميراً;
مرا واگذاريد و به سراغ ديگرى برويد... و اگر مرا رها کنيد همچون يکى از شما هستم و شايد من شنواتر و مطيع تر از شما نسبت به کسى که او را براى حکومت انتخاب مى کنيد باشم;
و من وزير و مشاور شما باشم براى شما بهتر از آن است که امير و رهبرتان گردم».
در اين جا «ابن ابى الحديد» سخنى دارد و ما هم سخنى، سخن او اين است که مى گويد: «شيعه اماميّه از اين ايراد پاسخ گفته اند که ميان گفتار «ابوبکر» و اين گفتار «على»(عليه السلام) تفاوت بسيار است. ابوبکر گفت من بهترين شما نيستم بنابراين صلاحيت براى خلافت ندارم زيرا خليفه بايد از همه، صالح تر باشد؛ ولى على(عليه السلام) هرگز چنين سخنى را نگفت او نمى خواست با پذيرش خلافت، فتنه جويان فتنه برپا کنند».(7)
سپس ابن ابى الحديد مى افزايد: «اين سخن در صورتى صحيح است که افضليت، شرط امامت باشد (اشاره به اين که ممکن است کسى بگويد لازم نيست امام افضل باشد، سخنى که منطق و عقل آن را هرگز نمى پسندد و گفتن آن مايه شرمندگى است)».
ولى ما مى گوييم مطلب فراتر از اين است. اگر در همان خطبه 92 که به آن استدلال کرده اند دقّت کنيم و تعبيراتى که در ميان اين جمله ها وجود دارد و در مقام استدلال حذف شده است در نظر بگيريم، دليل گفتار على(عليه السلام) بسيار روشن مى شود. او با صراحت مى فرمايد: «فَاِنّا مُستَقْبِلُونَ اَمْراً لَهُ وُجُوه وَ اَلْوان لا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَ لا تَثْبُتُ عَلَيْهِ الْعُقُولُ; اين که مى گويم مرا رها کنيد و به سراغ ديگرى برويد براى اين است که ما به استقبال چيزى مى رويم که چهره مختلف و جهات گوناگونى دارد. دلها در برابر آن استوار و عقلها ثابت نمى ماند» (اشاره به اين که در دستورات اسلام و تعاليم پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در طول اين مدّت تغييراتى داده شده که من ناچارم دست به اصلاحات انقلابى بزنم و با مخالفتهاى گروهى از شما روبه رو شوم) آن گاه مى افزايد:
«وَ اِنَّ الآفاقَ قَدْ اَغامَتْ وَ الَْمحَجَّةَ قَدْ تَنَکَّرَتْ; چرا که چهره آفاق (حقيقت) را ابرهاى تيره فرا گرفته و راه مستقيم حق، گم شده و ناشناخته مانده است».
سپس با صراحت جمله اى را بيان مى کند که جان مطلب در آن است، مى فرمايد:
«وَاعْلَمُوا اَنّى اِنْ اَجَبْتُکُمْ رَکِبْتُ بِکُمْ ما اَعْلَمُ وَلَمْ اُصْغَ اِلى قَوْلِ الْقائِلِ وَعَتْبِ الْعاتِبِ;
بدانيد اگر من دعوت شما را بپذيرم طبق آنچه مى دانم با شما رفتار مى کنم و به سخن اين و آن و سرزنش سرزنش کنندگان گوش فرا نخواهم داد (بنابراين، بيعت با من براى شما بسيار سنگين است اگر آمادگى نداريد به سراغ ديگرى برويد)».
شاهد اين که على(عليه السلام) افضليت را در امر خلافت لازم و واجب مى شمرد، اين است که در خطبه ديگرى مى فرمايد:
«اَيُّهَا النّاسُ اِنَّ اَحَقَّ النّاسِ بِهذَا الاَمْرِ اَقْواهُمْ عَلَيْهِ وَ اَعْلَمُهُمْ بِاَمْرِ اللهِ فيهِ;
اى مردم شايسته ترين مردم براى امامت و خلافت نيرومندترين آنها نسبت به آن و آگاهترين مردم نسبت به اوامر الهى است».(8)
⚘
@Nahjolbalaghe2
#شرحخطبههاینهجالبلاغه
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌴🌴🌴🌴
📕نهج البلاغه/خطبه۵۵ درباره تاخير جنگ
🌿توضيحاتي پيرامون جنگ صفين
اينكه مي گوييد، خويشتن داري از ترس مرگ است، به خدا سوگند! باكي ندارم كه من به سوي مرگ روم يا مرگ به سوي من آيد، و اگر تصور مي كنيد در جنگ با شاميان ترديد دارم، به خدا سوگند! هر روزي كه جنگ را به تاخير مي اندازم براي آن است كه آرزو دارم عده اي از آنها به ما ملحق شوند و هدايت گردند. و در لابلاي تاريكيها، نور مرا نگريسته به سوي من بشتابند، كه اين براي من از كشتار آنان در راه گمراهي بهتر است، گرچه در اين صورت نيز به جرم گناهانشان گرفتار مي گردند.
🌸🌿
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌹🌹🌹
📕نهج البلاغه/خطبه۵۶
🌺در وصف اصحاب رسول (ص)
🍃ياد مبارزات دوران پيامبر (ص) در صفين
در ركاب پيامبر خدا (ص) بوديم و با پدران و فرزندان و برادران و عموهاي خود جنگ مي كرديم، كه اين مبارزه بر ايمان و تسليم ما مي افزود، و ما را در جاده وسيع حق و صبر و بردباري برابر ناگواريها و جهاد و كوشش برابر دشمن، ثابت قدم مي ساخت. گاهي يك نفر از ما و ديگري از دشمنان ما، مانند دو پهلوان نبرد مي كردند، و هر كدام مي خواست كار ديگري را بسازد و جام مرگ را به ديگري بنوشاند، گاهي ما بر دشمن پيروز مي شديم و زماني دشمن بر ما غلبه مي كرد. پس آنگاه كه خدا، راستي و اخلاص ما را ديد، خواري و ذلت را بر دشمنان ما نازل و پيروزي را به ما عنايت فرمود، تا آنجا كه اسلام استحكام يافته فراگير شد و در سرزمينهاي پهناوري نفوذ كرد، به جانم سوگند! اگر ما در مبارزه مثل شما بوديم هرگز پايه اي براي دين استوار نمي ماند، و شاخه اي از درخت ايمان سبز نمي گرديد، به خدا سوگند! شما هم اكنون از سينه شتر خون مي دوشيد و سرانجامي جز پشيماني نداريد
🍃🌹
شرح_صوتی_خطبه_۵۵_و_۵۶.mp3
9.98M
✅شرح خطبه ۵۵ و ۵۶
🔹توضیحاتی پیرامون جنگ صفین
🔹در وصف اصحاب حضرت رسول صلیاللهعلیهو الهوسلم
/بنیادمجازینهجالبلاغه
کانال #قرآنونهجالبلاغه
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحخطبههاینهجالبلاغه
dbp_21988ba2534f3ab98e7d6a99e5005291.mp3
1.44M
✅سوره البلد
🎤صوت استاد منشاوی و تکرار کودک
⚘ @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آلعمران ... ۴ ـ در ذیل آیه، جمله لا اِلهَ اِلاّ هُو تکرار شده است، این تکر
✨
✅ادامه تفسیر سوره آلعمران
🌷آیه ۱۹
👌روح دین، همان تسلیم در برابر حق است!
بعد از بیان یگانگى معبود، به یگانگى دین پرداخته، مى فرماید:
دین در نزد خدا، اسلام است (إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ الإِسْلامُ).
واژه دین در لغت در اصل، به معنى جزا و پاداش است، و به معنى اطاعت و پیروى از فرمان نیز آمده است، و در اصطلاح مذهبى، عبارت از مجموعه قواعد و قوانین و آدابى است که انسان در سایه آنها مى تواند به خدا نزدیک شود و به سعادت دو جهان برسد و از نظر اخلاقى و تربیتى در مسیر صحیح گام بردارد.
واژه اسلام به معنى تسلیم است، بنابراین معنى جمله اِنَّ الدِّیْنَ عِنْدَ اللّهِ الاِسْلامُ این است که: آئین حقیقى در پیشگاه خدا، همان تسلیم در برابر فرمان او است.
در واقع روح دین در هر عصر و زمان، چیزى جز تسلیم در برابر حق نبوده و نخواهد بود، منتها از آنجا که آئین پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، آخرین و برترین آئین ها است نام اسلام براى آن انتخاب شده است و گر نه، از یک نظر همه ادیان الهى، اسلام است، و همان گونه که سابقاً نیز اشاره شد، اصول ادیان آسمانى نیز یکى است هر چند با تکامل جامعه بشرى، خداوند ادیان کامل ترى را براى آنها فرستاده تا به مرحله نهایىِ تکامل که دین خاتم پیامبران، پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است رسیده.
امیرمؤمنان على(علیه السلام) در گفتارى که در کلمات قصار نهج البلاغه از او نقل شده این حقیقت را ضمن بیان عمیقى روشن فرموده است:
لاَ َنْسُبَنَّ الإِسْلامَ نِسْبَةً لَمْ یَنْسُبْها أَحَدٌ قَبْلِی: الإِسْلامُ هُوَ التَّسْلِیمُ، وَ التَّسْلِیمُ هُوَ الْیَقِینُ، وَ الْیَقِینُ هُوَ التَّصْدِیقُ، وَ التَّصْدِیقُ هُوَ الإِقْرارُ، وَ الإِقْرارُ هُوَ الأَداءُ وَ الأَداءُ هُوَ الْعَمَل:
در این عبارت امام(علیه السلام) نخست مى فرماید: مى خواهم اسلام را آن چنان تفسیر کنم که هیچ کس پیش از من تفسیر نکرده باشد، سپس شش مرحله براى اسلام بیان فرموده است:
نخست مى فرماید: اسلام همان تسلیم در برابر حق است ، آن گاه اضافه مى کند: تسلیم همان یقین است و بدون یقین ممکن نیست; زیرا تسلیم بدون یقین، تسلیم کورکورانه است نه عالمانه.
بعد مى فرماید: یقین هم، تصدیق است ، یعنى تنها علم و دانائى کافى نیست، بلکه به دنبال آن، اعتقاد و تصدیق قلبى لازم است.
سپس مى فرماید: تصدیق همان اقرار است ، یعنى کافى نیست ایمان تنها در منطقه قلب و روح انسان باشد، بلکه با شهامت و قدرت باید آن را اظهار داشت.
پس از آن مى افزاید: اقرار، همان انجام وظیفه است ، یعنى اقرار، تنها گفتگوى زبانى نیست، بلکه تعهد و قبول مسئولیت است.
و در پایان مى فرماید: انجام مسئولیت همان عمل است ، عمل به فرمان خدا و انجام برنامه هاى الهى; زیرا تعهد و مسئولیت چیزى جز عمل نمى تواند باشد، و آنها که نیروى خود را در گفتگوها، طرح ها، جلسات و انجمن ها و مانند آن صرف مى کنند و فقط حرف مى زنند، نه تعهدى را پذیرفته اند و نه مسئولیتى و نه از روح اسلام آگاهى دارند .(۱)
این روشن ترین تفسیرى است که براى اسلام در تمام جنبه ها مى توان بیان کرد.
آن گاه به بیان سرچشمه اختلاف هاى مذهبى که على رغم وحدت حقیقى دین الهى به وجود آمده مى پردازد و مى فرماید:
آنها که کتاب آسمانى به آنها داده شده بود، در آن اختلاف نکردند، مگر بعد از آن که آگاهى و علم به سراغشان آمد و این اختلاف به خاطر ظلم و ستم در میان آنها بود
(وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلاّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ).
بنابراین، ظهور اختلاف، اولاً ـ بعد از علم و آگاهى بود و ثانیاً ـ انگیزه اى جز طغیان و ظلم و حسد نداشت.
یهود در مورد جانشین موسى بن عمران(علیه السلام) به اختلاف و نزاع پرداختند و خون هاى زیادى ریختند، و مسیحیان در امر توحید و آلوده ساختن آن به شرک و تثلیث، راه اختلاف پوییدند و هر دو در مورد دلایل پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) که در کتب آنها آمده بود، تخم اختلاف پاشیدند، گروهى پذیرا شدند و گروهى انکار کردند.
کوتاه سخن این که:
ادیان آسمانى همواره با مدارک روشن و معجزات انبیاء همراه بوده و براى حقیقت جویان ابهامى باقى نمى گذاشته، مثلاً پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)علاوه بر معجزات آشکار، از جمله، قرآن مجید و دلایل روشنى که در متن این آئین آمده، اوصاف و مشخصاتش در کتب آسمانى پیشین ـ که بخش هائى از آن در دست یهود و نصارى وجود داشت ـ بیان شده بود و به همین علت، دانشمندان آنها قبل از ظهور او بشارت ظهورش را با شوق و تأکید فراوان مى دادند، اما همین که مبعوث شد، چون منافع خود را در خطر مى دیدند از روى طغیان و ظلم و حسد همه را نادیده گرفتند.
🌱ادامه دارد...
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهآلعمران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 توصیه به #دانلود
✅ حضرت آیت الله جوادی آملی (حفظه الله)
امروز بهانه ای برای نخواندن #نهج_البلاغه نداریم
@Nahjolbalaghe2