#پیام_صبحگاهی
#حیاتنو_و_ولادتنو 🔻
▪️در حقیقت از شب قدر، انسان مؤمن روزهدار، سال نویی را آغاز میکند. در شب قدر تقدیر او در دوران سال برای او از سوی کاتبان الهی نوشته میشود. انسان وارد یک سال نو، مرحلهی نو و در واقع یک حیات نو و ولادت نو میشود. در راهی به حرکت در میآید، با ذخیرهی تقوا این راه را طی میکند، در اثنای این راه هم مقاطع گوناگون برای تجدید خاطره و یادآوری مجدد برای او قرار دادهاند و روز عید فطر یکی از این مقاطع میان راه است. این روز را باید مغتنم شمرد.
۱۳۸۸/۶/۲۹
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل عمران ... بقاى این اعمال و ابدیت آنها از یک سو سبب مى شود که در رستاخیز،
✨
ادامه تفسیر سوره آل عمران
🌷آیه ۳۱
شأن نزول:
درباره آیات فوق، دو شأن نزول در تفسیر مجمع البیان و المنار ، آمده است:
نخست این که جمعى در حضور پیغمبر(صلى الله علیه وآله) ادعاى محبت پروردگار کردند، در حالى که عمل به برنامه هاى الهى در آنها کمتر دیده مى شد، آیات فوق نازل گردید و به آنها پاسخ گفت.(۱)
دیگر این که: جمعى از مسیحیان نجران در مدینه به حضور پیامبر (صلى الله علیه وآله)آمدند و ضمن سخنان خود، اظهار داشتند ما اگر مسیح(علیه السلام) را فوق العاده احترام مى گذاریم، به خاطر محبتى است که به خدا داریم، آیات فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.(۲)
تفسیر:
💥محبت واقعى این است!
همان گونه که در شأن نزول خواندیم گروهى بودند: که دم از دوستى پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) یا سایر انبیاء مى زدند، آیات فوق، مفهوم دوستى واقعى را تبیین مى کند و فرق آن را با محبت کاذب و دروغین، روشن مى سازد.
نخست مى فرماید: بگو: اگر خدا را دوست مى دارید از من پیروى کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد که خدا آمرزنده مهربان است
✨ (قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ).
یعنى محبت، تنها یک علاقه قلبى ضعیف و خالى از هر گونه اثر نیست، بلکه باید آثار آن، در عمل انسان منعکس باشد.
کسى که مدعى عشق و علاقه به پروردگار است، نخستین نشانه اش این است که از پیامبر و فرستاده او پیروى کند.
در حقیقت این، یک اثر طبیعى محبت است که انسان را به سوى محبوب و خواسته هاى او مى کشاند، البته ممکن است، محبت هاى ضعیفى یافت شود که شعاع آن، از قلب به بیرون نیفتد، اما این گونه محبت ها به قدرى ناچیز است که نمى توان نام محبت بر آن گذاشت.
یک محبت اساسى، حتماً آثار عملى دارد، حتماً دارنده آن را با محبوب پیوند مى دهد، و در مسیر خواست هاى او به تلاش پرثمر وامى دارد.
دلیل این موضوع روشن است; زیرا عشق و علاقه انسان به چیزى حتماً به خاطر این است که: کمالى در آن یافته است، هرگز انسان به موجودى که هیچ نقطه قوتى در آن نیست، عشق نمىورزد، بنابراین، عشق انسان به خدا به خاطر این است که: او منبع و سرچشمه اصلى هر نوع کمال است، مسلماً چنین وجودى، تمام برنامه ها و دستورهایش نیز کامل است، با این حال چگونه ممکن است انسانى که عاشق تکامل و پیشرفت است از آن برنامه ها، سرباز زند، و اگر سرباز زد، آیا نشانه عدم واقعیت عشق و محبت او نیست؟
این آیه، نه تنها به مسیحیان نجران، یا مدعیان محبت پروردگار در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) پاسخ مى گوید، بلکه یک اصل کلى در منطق اسلام براى همه اعصار و قرون است، آنها که شب و روز دم از عشق پروردگار یا عشق و محبت پیشوایان اسلام و مجاهدان راه خدا و صالحان و نیکان مى زنند اما در عمل، کمترین شباهتى به آنها ندارند، مدعیان دروغینى بیش نیستند.
آنها که سر تا پا آلوده گناه اند، با این حال قلب خود را مملو از عشق خدا، پیامبر (صلى الله علیه وآله)، امیر مؤمنان(علیه السلام) و پیشوایان بزرگ مى دانند، و یا عقیده دارند ایمان و عشق و محبت تنها به قلب است و ارتباطى با عمل ندارد، از منطق اسلام به کلى بیگانه اند.
در کتاب معانى الاخبار از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که:
ما أَحَبَّ اللّهَ مَنْ عَصاه: کسى که گناه مى کند، خدا را دوست نمى دارد .
سپس این شعر معروف را قرائت فرمود:
تَعْصِی الإِلهَ وَ أَنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ * هذا لَعَمْرُکَ فِی الْفِعالِ بَدِیعُ
لَوْ کانَ حُبُّکَ صادِقاً لاَ َطَعْتَهُ * إِنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ یُحِبُّ مُطِیْعٌ:
معصیت پروردگار مى کنى، با این حال اظهار محبت او مى نمایى ـ به جانم سوگند، این کار عجیبى است! اگر محبت تو صادقانه بود، اطاعت فرمان او مى کردى ـ زیرا کسى که دیگرى را دوست مى دارد، از فرمان او پیروى مى کند .(۳)
قرآن در جمله یُحْبِبْکُمُ اللّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ مى گوید: اگر محبت خدا داشتید و اثرات آن در عمل و زندگى شما آشکار شد، خداوند هم شما را دوست مى دارد و به دنبال این دوستى، اثراتش در مناسبات او با شما آشکار مى گردد، گناهانتان را مى بخشد و شما را مشمول رحمتش مى کند.
دلیل دوستى متقابل خداوند نیز روشن است; زیرا او وجودى است از هر نظر کامل و بى پایان و به هر موجودى که در مسیر تکامل گام بر دارد بر اثر سنخیت، پیوند محبت خواهد داشت.
از این آیه، ضمناً روشن مى شود: محبت یک طرفه، نمى تواند وجود داشته باشد; زیرا هر محبتى دارنده آن را دعوت مى کند که عملاً در راه خواسته هاى واقعى محبوب گام بردارد، و در چنین حالى به طور قطع، محبوب نیز به او علاقه پیدا مى کند.
🌱ادامه دارد...
#تفسیرسورهآلعمران
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه شرح خطبه ۳ بخش ۲ در روايتى ديگر از «نافع» نقل شده که «صبيغ عراقى» پيوسته سؤالاتى درباره
✨
✅ادامه شرح خطبه ۳ بخش ۲
... جالب توجّه اين که در هيچ يک از روايات ندارد که او سمپاشى درباره يکى از آيات قرآن کرده باشد; بلکه گاه سؤال از متشابهات و گاه از حروف قرآن و گاه از آياتى مثل «والذّاريات ذَرواً» مى نمود.
اين جريان ظاهراً منحصر به «صبيغ» نبود. «عبدالرحمن بن يزيد» نقل مى کند که مردى از عمر درباره آيه «وَ فاکِهَة وَ اَبّا» سؤال کرد. هنگامى که مشاهده کرد مردم در اين باره صحبت مى کنند تازيانه را برداشت و به آنان حمله کرد.(27)
2ـ در حديث ديگرى مى خوانيم مردى از او سؤال کرد و گفت منظور از آيه «وَالجَوارِ الْکُنَّس» چيست؟ «عمر» با چوبدستى خود در عمامه او فرو کرد و به روى زمين انداخت و گفت آيا تو «حرورى» هستى (حرورى به کسانى گفته مى شد که از اسلام خارج شده بودند!) سپس گفت: قسم به کسى که جان «عمر» به دست اوست اگر تو را سر تراشيده مى يافتم آن قدر تو را مى زدم که اين فکر از سرت بيرون برود!(28) (به نظر مى رسد سر تراشيدن از شعار اين گروه از خوارج بوده است که ريشه هاى آنها حتّى به دوران قبل از اميرمؤمنان على(عليه السلام) باز مى گردد).(29)
آيا به راستى هرکس سؤالى از قرآن کند بايد او را زير شلاق و چوب انداخت بى آن که يک کلمه در پاسخ سؤال او گفته شود! و به فرض که بعضى از افراد بى دين و منافق براى مشوّش ساختن افکار مردم سؤالاتى درباره قرآن مى کردند، وظيفه خليفه در برابر آنها اين بود که با چوب و شلاق پاسخ بگويد يا نخست بايد از نظر علمى و منطقى توجيه شوند و اگر نپذيرفتند آنها را تنبيه کند؟
آيا اين به خاطر آن بوده که خليفه پاسخ اين سؤالات را نمى دانسته و عصبانى مى شده، يا دليل ديگرى داشت و حتّى افراد مشکوک را مورد هتک و توهين قرار مى داده و عمامه آنها را به زمين مى افکنده است!
3ـ «ابن ابى الحديد» در شرح نهج البلاغه خود نقل مى کند که گفته مى شد: «دُرَّةُ عُمَرَ اَهْيَبُ مِنْ سَيْفِ الْحَجّاج; تازيانه عمر وحشتناکتر از شمشير حجاج بود!» سپس مى گويد: در حديث صحيح آمده که زنانى نزد رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) بودند و سر و صداى زيادى کردند، «عمر» آمد، همگى از ترس او فرار کردند، به آنها گفت اى دشمنان خويشتن! آيا از من مى ترسيد و از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)نمى ترسيد؟ گفتند: آرى «اَنْتَ اَغْلَظُ وَ اَفَظُّ; تو خشن تر و درشتگوترى»!(30)
4ـ در همان کتاب آمده است نخستين کسى را که «عمر» با تازيانه زد، «امّ فروه» خواهر ابوبکر بود هنگامى که ابوبکر از دنيا رفت، زنان بر او نوحه گرى مى کردند، خواهرش «ام فروه» نيز در ميان آنها بود; عمر کراراً آنها را نهى کرد، آنها باز تکرار کردند، «عمر» «امّ فروه» را از ميان آنها خارج ساخت و با تازيانه زد; همه زنان ترسيدند و متفرق شدند.(31)
2ـ اشتباهات و عذر خواهيها!
1ـ در «سنن بيهقى» که جامعترين کتاب حديث، از اهل سنّت است، در حديثى از «شعبى» نقل مى کند که يک روز عمر خطبه اى براى مردم خواند، حمد و ثناى الهى به جاى آورده، سپس گفت: «آگاه باشيد مهر زنان را سنگين نکنيد چرا که اگر به من خبر رسد کسى بيش از آنچه پيامبر مهر کرده (مهر زنان خودش قرار داده) مهر کند من اضافه بر آن را در بيت المال قرار مى دهم!» سپس از منبر پايين آمد، زنى از قريش نزد او آمد و گفت: اى اميرمؤمنان! آيا پيروى از کتاب الهى (قرآن) سزاوارتر است يا از سخن تو؟
عمر گفت: کتاب الله تعالى، منظورت چيست؟ گفت: تو الآن مردم را از گران کردن مهر زنان نهى کردى در حالى که خداوند مى فرمايد: «وَ آتَيْتُمْ اِحْديهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَاْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً; هرگاه مال فراوانى (به عنوان مهر) به يکى از آنها پرداخته ايد چيزى از آن را پس نگيريد».(32) عمر گفت: «کُلّ اَحَد اَفْقَهُ مِنْ عُمَرَ; همه از عمر فقيه ترند!» اين جمله را دو يا سه مرتبه تکرار کرد، سپس به منبر بازگشت و گفت اى مردم! من شما را از زيادى مهريه سنگين زنان نهى کردم، آگاه باشيد هرکس آزاد است در مال خود هر چه مى خواهد انجام دهد».(33)
اين حديث در بسيارى از کتب ديگر با تفاوتهاى مختصرى نقل شده است.(34)
🌱ادامه دارد...
#شرحخطبههاینهجالبلاغه
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
۶۳- و من خطبة له ( عليه السلام )\r> يحذر من فتنة الدنيا <
أَلَا إِنَّ الدُّنْيَا دَارٌ لَا يُسْلَمُ مِنْهَا إِلَّا فِيهَا وَ لَا يُنْجَي بِشَيْءٍ كَانَ لَهَا ابْتُلِيَ النَّاسُ بِهَا فِتْنَةً فَمَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لَهَا أُخْرِجُوا مِنْهُ وَ حُوسِبُوا عَلَيْهِ وَ مَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لِغَيْرِهَا قَدِمُوا عَلَيْهِ وَ أَقَامُوا فِيهِ فَإِنَّهَا عِنْدَ ذَوِي الْعُقُولِ كَفَيْءِ الظِّلِّ بَيْنَا تَرَاهُ سَابِغاً حَتَّي قَلَصَ وَ زَائِداً حَتَّي نَقَصَ .
🌴🌴
📕نهج البلاغه/خطبه۶۳
🍂نكوهش دنيا
🌿روش برخورد با دنيا
🔹آگاه باشيد! دنيا خانه اي است كه كسي ايمني ندارد مگر در آن به جمع آوري توشه آخرت پردازد، و از كارهاي دنيايي كسي نجات نمي يابد. مردم به وسيله دنيا آزمايش مي شوند، پس هر چيزي از دنيا را براي دنيا به دست آورند از كفشان بيرون مي رود، و بر آن محاسبه خواهند شد، و آنچه را در دنيا براي آخرت تهيه كردند به آن خواهند رسيد، و با آن خواهند ماند، دنيا در نظر خردمندان چونان سايه اي است كه هنوز گسترش نيافته، كوتاه مي گردد، و هنوز فزوني نيافته كاهش مي يابد.
🍃🌹
شرح_صوتی_خطبه_۶۳.mp3
9.98M
✅شرح خطبه ۶۳
🔹نکوهش دنیا 🍃 روش برخورد با دنیا
/بنیادمجازینهجالبلاغه
🌺🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹حاج آقا مجتبی تهرانی رحمةاللهعلیه:
▪️شب ِنوزدهم، شب ِ#شرمندگی.
ما دست خالی هم نیستیم،
اتکای ما «حب علی علیه السلام» است.
✨
#فضائلامیرالمومنین
امام صادق عليه السلام ازقول رسول خدا صلوات الله علیه فرمود خداوند تعالى قـرار داده براى برادرم علىّ ابن ابى طالب علیه السـلام فضائلى را كه از كثرت و زيادى شمرده نمی شود
هركس يكى از #فضائل او را بخواند با اقرار به آن، خداوند گناهان گذشته و آينده او را می بخشد و هركس يک فضيلت از فضائل او را بنويسد تا اثر آن نوشته باقى باشد مـلائكه براى او استغفار می كنند
و هر كه گوش دهد به يكى از فضائل او خداوند گناهانی را كه از راه گوش انجام داده مى آمـرزد و هـر كه تماشا كند 'بخواند' به نوشتهاى ازفضائل او خداوند گناهانى را كه او از راه چشم مرتكب شده مى آمرزد
بعد فرمود نگاه به علىّ بن ابى طالب علیه السـلام عبادت است خـدا ايمان بندهاى را نمیپذيرد مگر با #ولايت او و بيـزارى از دشمنـانش.
📚 الأمالی شیخ صدوق صفحه ۱۳۸
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ادامه تفسیر سوره آل عمران 🌷آیه ۳۱ شأن نزول: درباره آیات فوق، دو شأن نزول در تفسیر مجمع البی
✨
✅ادامه تفسیر سوره آل عمران
... ممکن است در اینجا سؤال شود: اگر شخص مُحِبّ ، همواره اطاعت فرمان محبوب کند، دیگر گناهى براى او باقى نمى ماند که بخشوده شود، پس جمله یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ موضوع نخواهد داشت.
در پاسخ باید گفت:
اولاً ـ ممکن است این جمله اشاره به بخشش گناهان سابق باشد.
ثانیاً ـ شخص مُحِبّ استمرار بر معصیت محبوب نمى کند، ولى ممکن است بر اثر طغیان و غلبه شهوات، گاهى لغزشى از او سرزند که در پرتو اطاعت هاى مستمر او بخشوده خواهد شد.
در آیه بعد، بحثى را که در آیه قبل آمده بود تعقیب کرده، مى فرماید: بگو: خدا و فرستاده او را اطاعت کنید (قُلْ أَطیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ).
بنابراین، چون شما مدعى محبت او هستید باید با اطاعت از فرمان او و پیامبرش این محبت را عملاً اثبات کنید.
سپس مى افزاید: اگر آنها سرپیچى کنند، خداوند کافران را دوست ندارد (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْکافِرینَ).
سرپیچى آنها نشان مى دهد که محبت خدا را ندارند، بنابراین، خدا هم آنها را دوست ندارد; زیرا محبت یک طرفه بى معنى است.
ضمناً از جمله أَطیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ استفاده مى شود که اطاعت خدا و پیامبر (صلى الله علیه وآله) از هم جدا نیستند، به همین دلیل، در آیه قبل تنها سخن از پیروى و اطاعت پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود و در اینجا سخن از هر دو است.
🔹نکته:
🌺دین و محبت
در روایات متعددى از پیشوایان اسلام نقل شده که: دین چیزى جز محبت نیست، از جمله در کتاب خصال و کافى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:
هَلِ الدِّینُ إِلاَّ الْحُبُّ ثُمَّ تَلا هذِهِ الآْیَةَ ُ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی:
آیا دین جز محبت است، و سپس آیه فوق را تلاوت فرمود .(۴)
منظور، از این روایت، این است که: روح و حقیقت دین، همان ایمان و عشق به خدا است، ایمان و عشقى که شعاع آن، تمام وجود انسان را روشن مى کند و همه اعضاء و دستگاه هاى تن، تحت تأثیر آن قرار مى گیرند، و اثر بارز و روشن آن پیروى از فرمان خدا است.
📚۱ ـ تفسیر قرطبى ، ذیل آیه ـ درّ المنثور ، جلد ۲، صفحه ۱۷، دار المعرفة، طبع اول، ۱۳۶۵ هـ ق.
۲ ـ مجمع البیان ، ذیل آیات مورد بحث ـ تفسیر قرطبى ، ذیل آیه ـ درّ المنثور ، جلد ۲، صفحه ۱۷، دارالمعرفة، طبع اول، ۱۳۶۵ هـ ق.
۳ ـ بحار الانوار ، جلد ۴۷، صفحه ۲۴ و جلد ۷۵، صفحه ۱۷۴ ـ تحف العقول ، صفحه ۲۹۴ ـ المناقب ابن شهر آشوب، جلد ۴، صفحه ۲۷۵، مؤسسه انتشارات علامه، ۱۳۷۹ هـ ق ـ وسائل الشیعه ، جلد ۱۵، صفحه ۳٠۸، چاپ آل البیت ـ امالى صدوق ، صفحه ۴۸۹، انتشارات کتابخانه اسلامیه، ۱۳۶۲ هـ ش.
۴ ـ کافى ، جلد ۸، صفحه ۸٠، دار الکتب الاسلامیه ـ وسائل الشیعه ، جلد ۱۶، صفحه ۱۷۱، حدیث ۲ ۲۱۲۶۵، چاپ آل البیت ـ مستدرک ، جلد ۱۲، صفحه ۲۱۹، چاپ آل البیت ـ بحار الانوار ، جلد ۲۷، صفحه ۹۴، ۹۵ و ۱۲۲ و جلد ۶۶، صفحه ۲۳۷ و ۲۳۸ و جلد ۱٠۱، صفحه ۱۳٠.
🌱ادامه دارد...
#تفسیرسورهآلعمران
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
⚘
📚نهج البلاغه/نامه۲۶ /به يكي از ماموران زكات
🌾 #اخلاقكارگزارانمالياتي
او را به ترس از خدا در اسرار پنهاني، و اعمال مخفي سفارش مي كنم، آنجا كه هيچ گواهي غير از او، و نماينده اي جز خدا نيست، و سفارش مي كنم كه مبادا در ظاهر خدا را اطاعت، و در خلوت نافرماني كند، و اينكه آشكار و پنهانش، و گفتار و كردارش در تضاد نباشد، امانت الهي را اداء، و عبادت را خالصانه انجام دهد. و به او سفارش مي كنم با مردم تندخو نباشد، و به آنها دروغ نگويد، و با مردم به جهت اينكه بر آنها حكومت دارد بي اعتنايي نكند، چه اينكه مردم برادران ديني، و ياري دهندگان در استخراج حقوق الهي اند. بدان! براي تو در اين زكاتي كه جمع مي كني سهمي معين، و حقي روشن است، و شريكاني از مستمندان و ضعيفان داري، همانگونه كه ما حق تو را مي دهيم، تو هم بايد نسبت به حقوق آنان وفادار باشي، اگر چنين نكني در روز رستاخيز بيش از همه دشمن داري، و واي بر كسي كه در پيشگاه خدا، فقرا و مساكين، و درخواست كنندگان و آنان كه از حقشان محرومند، و بدهكاران و ورشكستگان و در راه ماندگان، دشمن او باشند و از او شكايت كنند.
🍃 #امانتداري
كسي كه امانت الهي را خوار شمارد، و دست به خيانت آلوده كند، و خود و دين خود را پاك نسازد، درهاي خواري را در دنيا به روي خود گشوده، و در قيامت خوارتر و رسواتر خواهد بود، و همانا! بزرگترين خيانت! خيانت به ملت، و رسواترين دغلكاري، دغلبازي با امامان است، با درود.
⚘
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
⚘ 📚نهج البلاغه/نامه۲۶ /به يكي از ماموران زكات 🌾 #اخلاقكارگزارانمالياتي او را به ترس از خدا در
✨
✅شرح نامه ۲۶ بخش اول اخلاق کارگزاران نظام اسلامی
( مکارم شیرازی )
از نامه هاى امام(علیه السلام) است که براى بعضى از مأموران گردآورى زکات مرقوم داشته است.(1)
نامه در یک نگاه:
امام(علیه السلام) در این نامه، قبل از هر چیز، مخنف بن سلیم را از نفاق و دوگانگى ظاهر و باطن بر حذر مى دارد و از بدرفتارى با مردم و خود برتربینى و بى اعتنایى به آنها نهى مى فرماید و در بخش دیگرى تأکید مى کند که تو به عنوان عامل جمع آورى زکات حقى در آن دارى که ما به تو مى پردازیم; ولى بقیّه آن متعلق به نیازمندان امّت است که باید به آنها برسد.
حضرت در پایان نامه، او را از هرگونه خیانت در این امانت برحذر مى دارد و خیانت به امّت و امام امّت را بدترین خیانت مى شمرد.
برخورد خوب با مؤديان مالياتى اسلامى:
امام(عليه السلام) در بخش اوّل اين نامه سه دستور به کارگزار خود مى دهد و هر کدام از اين دستورات با جمله «اَمَرَهُ» آغاز مى شود.
نخست دستور به تقواى الهى در نهان و آشکار مى دهد و مى فرمايد:
«او را به تقواى الهى در امور پنهانى و اعمال مخفى خود دستور مى دهد در آنجا که هيچ کس جز خدا شاهد و گواه نيست و نه احدى غير از او ناظر و حافظ اعمال»; (أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللهِ فِي سَرَائِرِ أَمْرِهِ وَ خَفِيَّاتِ عَمَلِهِ، حَيْثُ لاَ شَهِيدَ غَيْرُهُ، وَلاَ وَکِيلَ دُونَهُ).
شايان توجه است امام(عليه السلام) در اين جمله بر يکى از مهم ترين مصاديق تقوا انگشت مى گذارد; يعنى تقوا در امور پنهانى، اعم از نيّت درون و اعمال برون که هيچ کس جز خدا شاهد و گواه آن نيست و اين مهم ترين چيزى است که جز از طريق ايمان به خدا و اعتقاد به حضور او در همه جا و در هر زمان، حاصل نمى شود. مشکلاتى که در جوامع انسانى پيش مى آيد و آسيب هايى که به مردم مى رسد غالبا مربوط به همين قسمت است; تصميماتى به تنهايى گرفته مى شود و کارهايى دور از چشم مردم انجام مى گيرد و در آن منافع عموم فداى منافع نامشروع اشخاص مى گردد.
جمله «حَيْثُ لاَ شَهِيدَ غَيْرُهُ، وَلاَ وَکِيلَ دُونَهُ» به يقين ناظر به افراد عادى است که در خلوت حضور ندارند; ولى فرشتگانى که مأمور ثبت اعمال انسانند، در هر مکان و هر زمان با او هستند و مراقب اعمال اويند و از همه بالاتر ذات پاک پروردگار همه جا حضور دارد و چيزى از بندگان بر او مخفى نيست.
سپس به او فرمان دوم را مى دهد و مى فرمايد: «به او امر کرده که هيچ عملى را از اطاعت هاى خدا آشکارا انجام ندهد که در پنهانى خلاف آن را انجام مى دهد»; (وَأَمَرَهُ أَلاَّ يَعْمَلَ بِشَيْء مِنْ طَاعَةِ اللهِ فِيمَا ظَهَرَ فَيُخَالِفَ إِلَى غَيْرِهِ فِيمَا أَسَرَّ).
يعنى بايد ظاهر و باطن خود را يکى کرد، زيرا اختلاف ظاهر و باطن و خلوت و جلوت مصداق آشکار نفاق است و مسلمان از نفاق بيگانه است.
سپس امام(عليه السلام) تعبيرى دارد که در واقع به منزله دليل براى دستور گذشته است، مى فرمايد: «آن کس که پنهان و آشکارش، عمل و سخنش بر خلاف يکديگر نباشد امانت الهى را ادا کرده و بندگى خالصانه را انجام داده است»;
(وَمَنْ لَمْ يَخْتَلِفْ سِرُّهُ وَعَلاَنِيَتُهُ، وَفِعْلُهُ وَمَقَالَتُهُ، فَقَدْ أَدَّى الاَْمَانَةَ، وَأَخْلَصَ الْعِبَادَةَ).
مفهوم اين سخن آن است که آنهايى که پنهان و آشکارشان متفاوت است و گفتارشان با رفتارشان هماهنگ نيست، خائن و غير مخلص اند و به واقع چنين است. چه خيانتى از اين بدتر که انسان اعمال نيک رياکارانه در برابر مردم انجام دهد و آن گاه که به خلوت مى رود کار ديگر کند; يا با زبانش وعده هاى نيکى دهد و پاکى و تقوا را بستايد; ولى عملش بر ضد آن باشد و مايه بى اعتمادى و سلب عقيده مردم گردد. اين کارها از هر کس که باشد نازيباست و از دولت مردان اسلام نازيباتر.
امام(عليه السلام) در اين فرمايش خود در مسأله اخلاص و امانت، روى دو چيز انگشت گذاشته اند: يکى هماهنگى خلوت و جلوت و ديگرى هماهنگى گفتار و کردار و در واقع اخلاص بر همين دو رکن استوار است و رياکاران هر دو يا يکى از آن دو را از دست مى دهند.
البتّه رعايت اين اصل بيش از هرکس در مسئولان اموال بيت المال اهمّيّت دارد که بايد حفيظ و امين باشند.
در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «مَنْ خالَفَتْ سَريرَتُهُ عَلانِيَتَهُ فَهُوَ مُنافِقٌ کائِناً مَنْ کانَ وَحَيْثُ کانَ وَ فى أىِّ أرْض کانَ وَعَلى اَىِّ رُتْبَة کانَ;
کسى که باطنش با ظاهرش مخالف باشد او منافق است هرکس باشد و در هر جا که باشد و در هر سرزمين و در هر رتبه و مقامى که باشد».(2)
ادامه مطلب در پست بعدی⬇️
#شرحنامههاینهجالبلاغه
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅شرح نامه ۲۶ بخش اول اخلاق کارگزاران نظام اسلامی ( مکارم شیرازی ) از نامه هاى امام(علیه السلام
✨
✅ادامه شرح نامه ۲۶
... در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) از لقمان حکيم آمده است: «لِلْمُنَافِقِ ثَلاَثَ عَلاَمَات يُخَالِفُ لِسَانُهُ قَلْبَهُ وَقَلْبُهُ فِعْلَهُ وَعَلاَنِيَتُهُ سَرِيرَتَه;
منافق سه نشانه دارد: زبانش با قلبش مخالف است و قلبش با عملش و آشکارش با نهانش».(3)
آن گاه امام(عليه السلام) در سومين امرش سه دستور به نماينده خود مى دهد ومى فرمايد: «با مردم برخورد بد نداشته باش (و با چهره عبوس با آنها روبه رو نشو) و به آنها بهتان نزن (که مقدار زکاتشان بيش از آن بوده است که آنها اظهار داشته اند) و نسبت به آنها به جهت اينکه رييس بر آنان هستى، بى اعتنايى نکن چه اينکه آنها برادران دينى تو هستند و ياوران در استخراج حقوق و جمع آورى زکات»;
(وَأَمَرَهُ أَلاَّ يَجْبَهَهُمْ وَلاَ يَعْضَهَهُمْ، وَلاَ يَرْغَبَ عَنْهُمْ تَفَضُّلاً بِالاِْمَارَةِ عَلَيْهِمْ، فَإِنَّهُمُ الاِْخْوَانُ فِي الدِّينِ، وَالاَْعْوَانُ عَلَى اسْتِخْرَاجِ الْحُقُوقِ).
اينها نکات روانى بسيار مهم در مسأله جمع آورى حقوق بيت المال و به يک معنا در تمام امور مربوط به مديريت است; برخورد خوب با مردم، اعتماد بر آنها و عدم برترى جويى، امورى هستند که مردم را براى اداى حقوق و انجام وظايف خود تشويق مى کنند و سبب مى شوند بدون نياز به بازرس و مأموران غلاظ و شداد و پرونده و دادگاه به وظايف خود در برابر حکومت يا کسى که مدير بر آنهاست عمل نمايند. تجربيات عصر ما نيز صدق اين گفتار و صحت اين بيان را روشن ساخته است.
درست است که امکان دارد بعضى از اين مسأله سوء استفاده کنند و حقوق بيت المال را نپردازند; ولى به يقين ضايعات اين گونه رفتار بسيار کمتر از بى اعتنايى و برخورد خشن نسبت به آنهاست.
📚پی نوشت:
1 . سند نامه: مطابق آنچه قاضى نعمان مصرى (متوفاى 363) در کتاب دعائم الاسلام آورده، امام(عليه السلام) اين نامه را براى «مخنف بن سلَيم الازدى» که از فرمانداران آن حضرت بود، نوشت و آنچه قاضى نعمان در کتاب مزبور آورده فشرده تر از چيزى است که مرحوم سيّد رضى در نهج البلاغه آورده است و مرحوم حاجى نورى در کتاب مستدرک الوسائل در کتاب زکات باب 12 حديث 3 آن را ذکر کرده نويسنده مصادر نهج البلاغه نيز مدرک ديگرى از کسانى که قبل از سيّد رضى مى زيستند غير از آنچه در بالا آمد نقل نکرده است.
2 . بحارالانوار، ج 69، ص 207.
3 . بحارالانوار، ج 69، ص 206، ح 7.
#شرحنامههاینهجالبلاغه