eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۱۱ الی ۱۴ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 🔴 آنها که بر لب پ
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۱۱ الی ۱۴ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ باز مطلب را از این فراتر برده، مى گوید: او کسى را مى خواند که زیانش از نفعش نزدیک تر است ! (یَدْعُوا لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ). چرا که این معبودهاى ساختگى در دنیا، فکر آنها را به انحطاط، پستى و خرافات سوق مى دهند، و در آخرت آتش سوزان را براى آنها به ارمغان مى آورند بلکه، آن گونه که در آیه ۹۸ سوره انبیاء خواندیم: این بت ها خود آتشگیره ها و هیزم جهنم اند ! (إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ). و در پایان آیه، اضافه مى کند: چه بد مولا و یاورى هستند این بت ها، و چه بد مونس و معاشرى (لَبِئْسَ الْمَوْلى وَ لَبِئْسَ الْعَشِیرُ). در اینجا این سؤال پیش مى آید که: در آیه قبل، هر گونه سود و زیان بت ها را نفى مى کند، اما در این آیه مى گوید: زیانش از نفعش نزدیک تر است آیا این دو با یکدیگر سازگار است؟ در پاسخ باید گفت: در گفتگوها معمول است، گاه در یک مرحله موجودى را بى خاصیت مى شمرند، پس از آن ترقى کرده آن را منشأ زیان مى دانند، درست مثل این که مى گوئیم: با فلان شخص معاشرت نکن که نه به درد دین تو مى خورد نه به درد دنیا، و بعد ترقى مى کنیم و مى گوئیم: بلکه مایه بدبختى و رسوائى تو است، به علاوه زیانى که نفى شده، زیان به دشمنان آنهاست; زیرا آنها قادر نیستند ضررى به مخالفان بزنند، اما زیانى که اثبات شده، یک زیان قهرى است که دامان عابدان آنها را مى گیرد. ضمناً، صیغه افعل تفضیل (کلمه اقرب) چنان که در جاى دیگر هم گفته ایم: الزاماً به معنى وجود صفتى در طرفین مورد مقایسه نیست، و اى بسا طرف ضعیف تر اصلاً فاقد آن باشد، مثلاً مى گوئیم: یک ساعت صبر و شکیبائى در برابر گناه بهتر از آتش دوزخ است (هرگز مفهوم این سخن آن نیست که آتش دوزخ خوب است ولى صبر و شکیبائى از آن بهتر است، بلکه آتش دوزخ اصلاً فاقد هر گونه خوبى است). این تفسیر را جمعى از مفسران بزرگ مانند شیخ طوسى در تبیان و طبرسى در مجمع البیان انتخاب کرده اند. در حالى که، بعضى دیگر همچون فخر رازى این احتمال را نیز در تفسیر آیه داده اند که: هر یک از این دو آیه، اشاره به گروهى از بت ها است، آیه نخست، بت هاى سنگى و چوبى بى جان را مى گوید، و آیه دوم، طاغوت ها و انسان هاى بت گونه، گروه اول نه سودى دارند و نه زیانى، بلکه کاملاً بى خاصیتند، ولى گروه دوم، یعنى ائمه ضلال زیان دارند و خیرى در آنها نیست، و به فرض که خیر اندکى داشته باشند زیانشان به مراتب بیشتر است (جمله لَبِئْسَ الْمَوْلى وَ لَبِئْسَ الْعَشِیرُ را نیز گواه این معنى گرفته اند) و به این ترتیب تضادى باقى نمى ماند.(۳) * * * و از آنجا که، روش قرآن این است: مسائل نیک و بد را در مقایسه با هم بیان کند، تا نتیجه گیرى آن کامل تر و روشن تر باشد، در آخرین آیه مورد بحث، مى فرماید: خداوند کسانى را که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند در باغ هائى از بهشت وارد مى کند که نهرها زیر درختانش جارى است (إِنَّ اللّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جَنّات تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ). برنامه آنها روشن، خط فکرى و عملى آنها مشخص، مولاى آنها خدا، و همدم و مونسشان انبیاء، شهداء، صالحان و فرشتگان خواهند بود. آرى خدا هر چه را اراده کند انجام مى دهد (إِنَّ اللّهَ یَفْعَلُ ما یُرِیدُ). این پاداش هاى بزرگ براى او سهل و آسان است، همان گونه که مجازات مشرکان لجوج و رهبران گمراهشان براى او ساده است. در این مقایسه، در حقیقت گروهى که تنها ایمان بر زبانشان قرار دارد در کناره دین قرار گرفته اند، و با جزئى وسوسه منحرف مى شوند و عمل صالحى نیز ندارند، اما مؤمنان صالح در متن اسلامند و سخت ترین طوفان ها تکانشان نمى دهد، درخت ایمانشان ریشه دار، و میوه اعمال صالح بر شاخسار آن آشکار است، این از یکسو. از سوى دیگر، معبودهاى گروه اول، بى خاصیت اند بلکه زیانشان بیشتر است، اما مولا و سرپرست گروه دوم بر همه چیز قدرت دارد و برترین نعمت ها را براى آنها فراهم ساخته است. * * * ✍ پی نوشت: ۳ ـ بعضى از مفسران مانند مؤلف محترم المیزان جمله یَدْعُوا را به معنى یَقُول گرفته اند که از ظاهر آیه بعید است. ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۱۰۱ بخش سوم 🔺خبر از وقوع فتنه 🔴 فتنه حاکمان شام و سرانجام دردناکشان: ↩️ اشاره
📝 شرح و تفسیر خطبه ۱۰۱ بخش چهارم 🔹 نشانه هاى آخر الزّمان: در اين بخش - که آخرين بخش اين خطبه است - امام(عليه السلام) به وضع آخرالزّمان و به تعبير ديگر: زمان پر شور و شرّى که قبل از قيام حضرت مهدى(عليه السلام) فرا مى رسد اشاره کرده، گاه ويژگى هاى مؤمنان را در آن زمان شرح مى دهد، و گاه وضع اسلام و احکام و قوانين اسلامى را.(1) مى فرمايد: «آن (زمان) زمانى است که هيچ کس از فتنه نجات نمى يابد، مگر مؤمنى که بى نام و نشان است! اگر در حضور است، شناخته نمى شود و اگر غايب شود، کسى سراغ او را نمى گيرد!» (وَذلِکَ زَمَانٌ لاَ يَنْجُو فِيهِ إِلاَّ کُلُّ مُؤْمِن نُوَمَة، إِنْ شَهِدَ لَمْ يُعْرَفْ، وَ إِنْ غَابَ لَمْ يُفْتَقَدْ). درست است که «نُوَمَه» از مادّه «نَوْم» به معناى شخص پر خواب است; ولى روشن است که در اينجا کنايه از افراد گمنام و ناشناخته است; به خصوص اينکه امام(عليه السلام) در جمله هاى بعد همين توضيح را درباره آنها بيان فرموده است. بديهى است در زمان هايى که فساد جامعه را فرا مى گيرد و مديران و سردمداران اجتماع، افراد فاسد و آلوده هستند. افراد مؤمن و با شخصيّت، اگر چهره هاى شناخته شده اى باشند جبّاران آنها را رها نمى کنند; يا بايد تسليمشان شوند و در رديف کارگزاران آنها قرار گيرند و يا در صورت مقاومت و امتناع، آنها را از ميان برمى دارند. بنابراين، صلاح کار افراد مؤمن و با شخصيّت در اين است که گمنام و دور از شهرت زندگى کنند، تا کسى به سراغ آنها نيايد. در عين حال اين گمنامى ظاهرى، چيزى از مقام آنها نمى کاهد و نقش معنوى خود را در جامعه خواهند داشت; از اين رو امام(عليه السلام) در ادامه سخن مى افزايد: «آنها چراغ هاى هدايت و نشانه هايى براى حرکت در شب هاى تاريک رهروان راه حقّ اند». (أُولَئِکَ مَصَابِيحُ الْهُدَى، وَ أَعْلاَمُ السُّرَى).(2) گر چه خاموشند، ولى راه و رسم آنها براى افراد آگاه و بيدار سرمشق بزرگى است و به چراغ ها و نشانه هايى مى مانند که در مسير مسافران نصب مى شود، تا در شب تاريک راه را گم نکنند و بى راهه نروند. ✍ پی نوشت: 1. عدم پيوند معنوى اين بخش، با بخش قبل، به خوبى نشان مى دهد که مرحوم «سيّد رضى» قسمت هايى از اين خطبه را که در ميان اين دو بخش بوده، حذف کرده است و تعبير به «منها» نيز شاهد صدق اين مدّعاست. 2. «سُرى» (بر وزن شما) به معناى راه رفتن در شب است. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸 همچون خانه‌ای ويران! ☀️امام باقر علیه السلام : ✓ «دلى كه در آن چيزى از دانش نباشد، مانند خانه ويرانه‌اى است كه آباد كننده‌اى ندارد». ⁙ «إنَّ قَلبا لَيسَ فيهِ شَيءٌ مِنَ العِلمِ كالبَيتِ الخَرابِ الَّذي لا عامِرَ لَهُ». 📚 أمالی طوسی: ص۵۴۳ ح۱۱۶۵ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 یک مرحله تا ظهور 💎 ولایت اجتماعی؛ آخرین مرحله رشد شیعه تا ظهور 🎥 حجت‌الاسلام عالی @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و سی و شش 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ ﻭ ﺍﺑﻮ ﺍﻟﺨﻠﺎﻑ، ﻣﺮﻭﺍﻥ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و سی و هفت 🔷 ↩️ ﻛﻤﻴﺖ ﻭ ﻳﺰﻳﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻤﻠﻚ " ﺣﺒﻴﺒﺶ " ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻛﻤﻴﺖ ﮔﻮﻳﺪ: (ﭘﺪﺭﻡ)، ﺑﺮ ﻳﺰﻳﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻤﻠﻚ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻭﺯﻱ ﺑﻪ ﺩﻳﺪﻧﺶ ﺭﻓﺖ ﻛﻪ ﻛﻨﻴﺰﻱ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ " ﺳﻠﺎﻣﻪ ﺍﻟﻘﺲ " ﺑﺮﺍﻱ ﻳﺰﻳﺪ ﺧﺮﻳﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﻛﻤﻴﺖ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻛﻨﻴﺰ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﻳﺰﻳﺪ ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﺍﺑﺎ ﻣﺴﺘﻬﻞ ﺍﻳﻦ ﻛﻨﻴﺰ ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﻓﺮﻭﺷﻨﺪ، ﻣﺼﻠﺤﺖ ﻣﻲ‌ﺑﻴﻨﻲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺮﻳﻢ؟ ﮔﻔﺖ: ﺁﺭﻱ، ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺍﻱ ﺍﻣﻴﺮ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﻧﻤﻲ ﺑﻴﻨﻢ، ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺖ ﺑﺪﺭ ﺭﻭﺩ. ﻳﺰﻳﺪ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﺷﻌﺮﻱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﻛﻦ ﺗﺎ ﺭﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﭘﺬﻳﺮﺍ ﺷﻮﻡ، ﻛﻤﻴﺖ ﭼﻨﻴﻦ ﺳﺮﻭﺩ. ﺩﺭ ﺯﻳﺒﺎﺋﻲ ﺑﻪ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻧﻴﻤﺮﻭﺯ ﻣﻲ‌ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺧﻮﻥ ﺭﻳﺰﺵ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺑﺮ ﺗﺮﻱ ﺩﺍﺭﺩ. ﺯﻧﻲ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﻭ ﻧﺮﻡ ﺗﻦ ﻭ ﺷﻴﺮﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﻭ ﺑﺎﺯﻳﮕﺮ ﻭ ﻣﻮﻱ ﻣﻴﺎﻥ ﻭ ﭘﺮ ﮔﻮﺷﺖ ﺍﺳﺖ. ﻧﺎﺯ ﻭ ﻛﺮﺷﻤﻪ ﺍﺵ ﻭ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺳﭙﻴﺪ ﻭ ﺳﺨﻦ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﻭ ﺑﻲ ﺩﺭﻧﮕﺶ، ﺁﺭﺍﺳﺘﻪ ﺍﺵ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﺮﺯ ﺁﺭﺯﻭ ﺁﻓﺮﻳﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﭘﺲ ﺍﻱ ﻋﺒﺪ ﻣﻨﺎﻑ ﺍﻧﺪﺭﺯ ﺭﺍ ﭘﺬﻳﺮﺍ ﺑﺎﺵ. ﺣﺒﻴﺶ ﮔﻔﺖ: ﻳﺰﻳﺪ ﺧﻨﺪﻳﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﺍﺑﺎ ﻣﺴﺘﻬﻞ ﻧﺼﻴﺤﺘﺖ ﺭﺍ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻢ. ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺟﺎﻳﺰﻩ ﺍﻱ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﻤﻴﺖ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ. ﺍﻏﺎﻳﻲ ﺟﻠﺪ 15 ﺻﻔﺤﻪ 119 ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻛﻤﻴﺖ ﻭ " ﺧﺎﻟﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻗﺴﺮﻱ " ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩﺵ ﺑﻪ ﻛﻮﻓﻪ، ﺍﺧﺒﺎﺭﻱ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ: ﺭﻭﺯﻱ ﺧﺎﻟﺪ ﺍﺯ ﺭﺍﻫﻲ ﻣﻲ‌ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺮ ﻛﻨﺎﺭﻳﺶ ﺍﺯ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﺍﺭﻱ ﻋﺮﺍﻕ، ﮔﻔﺘﮕﻮ ﻣﻲ‌ﻛﺮﺩﻧﺪ ﭼﻮﻥ ﻋﺒﻮﺭ ﻛﺮﺩ ﻛﻤﻴﺖ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺷﻌﺮ ﺗﻤﺜﻞ ﺟﺴﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻤﺶ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﻣﻴﻠﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺩﺍﺭﺩ، ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺯﻭﺩﻱ ﭼﻮﻥ ﺍﺑﺮ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻧﻲ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﺷﻮﺩ. ﺧﺎﻟﺪ ﺷﻨﻴﺪ ﻭ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ، ﺗﺎﺭﮔﺒﺎﺭ ﺗﮕﺮﮔﻲ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺑﺒﺎﺭﺩ ﺳﭙﺲ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺻﺪ ﺗﺎﺯﻳﺎﻧﻪ ﺑﺰﻧﻨﺪ. ﺁﻧﮕﺎﻩ [ ﺻﻔﺤﻪ 50] ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ. ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﺍﺑﻦ ﺣﺒﻴﺐ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻏﺎﻧﻲ ﺟﻠﺪ 15 ﺹ 119 ﻭ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﻤﺰﮔﻴﻬﺎﻱ ﻛﻤﻴﺖ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺮﺯﺩﻕ ﺭﻭﺯﻱ ﺷﻌﺮ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻛﻨﺎﺭ ﻛﻤﻴﺖ ﻣﻲ‌ﮔﺬﺷﺖ، ﻛﻤﻴﺖ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﺑﻴﺶ ﻧﺒﻮﺩ. ﻓﺮﺯﺩﻕ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺁﻳﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻱ ﭘﺪﺭﺕ ﺑﺎﺷﻢ؟ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ، ﺑﻠﻜﻪ ﺧﻮﺵ ﺩﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﺎﺷﻲ. ﻓﺮﺯﺩﻕ ﺩﺭﻣﺎﻧﺪﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻭﻱ ﺑﻪ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﭼﻨﻴﻦ ﭘﻴﺶ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا