✔️ درس تفسیر آیتالله جوادی آملی
74/08/02
🔹 «وَ صَحِبُوا الدّنيا بِأبدانٍ أرواحُها معلَّقةٌ بالمحلّ الأعلي» اگر كسی قائل بود كه روح «مادی» است او وقتی به اين حديث شريف برسد كه روح معلَّقِ به مَحلّ اَعلیٰ است خيال میكند كه روح نظير اين لوسترهاست يا مثلاً قِنديلهاست كه به سقف بسته است! اگر روح مجّرد نباشد محل اَعلیٰ يعني چه؟ تعلق به محل اعلي يعني چه؟ «وَ تَصِيرَ أرواحُنا مُعَلَّقةً بِعِزِّ قُدسِكَ» كه اين معلق يعني آويختن؛ روح اگر مادي باشد آنطوری آويخته است كه اين چراغهای سقف آويخته است و درك اينها بدون درك تجرّدِ روح ممكن نيست. فرمود كه اينها كسانی هستند كه روحشان به مَحَلِّ اَعلیٰ است گرچه بدنشان در دنياست...
@Nardebane_feghahat
4_5978933086958654649.mp3
8.34M
✔️ تدریس کتابِ فقهی «شرائع الإسلام- محقق حلی- کتاب الصلاة- جلسه هفتاد و چهارم» 162
🔹 احکام خَلَل در صلاة
🔸 توضیحی پیرامون سهو، نسیان و شک
🔹 خلل عمدی، سهوی، شک
🔸 به دو کیفیت میتوان عبارت شرایع را خواند (توضیح هر یک)
🔹 المرکّب عدمٌ عند عدمِ جزئه
🔸 طمأنینه هرچند واجب است اما رکن نیست، خلافاً للشیخ الطوسی که رکن میداند
🔸 تفاوتِ شرط و جزء چیست؟
🔹 مثالی برای «شرط» «جزء» «کیفیت» و «ترک»
🔸 «صلات» ماهیت حقیقیّه نیست، بلکه ماهیّت اعتباریه یا اختراعیه است
🔹 واجب ضمنی (علم اصول)
🔸 مثالی برای جزء رکنی و جزء غیر رکنی
🔹 اجزاء مادی (خارجی) و اجزاء صوری (شکلی- حالی)
🔸 اگر یاء نسبت به کلمهای که تاء دارد، متّصل شود، «تاء» میافتد
🔹 تعلّق وجوب به امر عدمی
🔸 نکتهای پیرامون «جهلاً بوجوبه»
🔹 تعلّم مسائل ابتلائیه واجب است، ولی یادگرفتن مسائل افتراضیه و غیر محلِّ ابتلاء وجوبی ندارد
🔸 گفتهاند در مسائل ابتلائیه: «الجاهل کالعامد»
🔹 مرحوم شیخ در رسائل و مرحوم آخوند در کفایه، مفصّل در مورد حکم وضعی و تکلیفی سخن گفتهاند
🔸 جهر و اخفات در مواضع یکدیگر چه حکمی دارد؟
🔸 نظر صاحب مدارک در مسأله
#فقه
#تدریس_شرایع
@Nardebane_feghahat
✔️ خراسان در عزای مرحوم آیت الله سید محمد کاظم یزدی (صاحب عروه)
🔹 محدث قمی(ره) گزارش کرده است که: «در شب شنبه ششم شعبان خبر وفات این سید جلیل (مرحوم صاحب عروه) که حامل لواء اسلام و فقیه اهل بیت (علیهمالسلام) بود به خراسان رسید، امروز که چهارشنبه است... کسبه و تجار و بازاریان دکاکین را بسته و مشغول سوگواری میباشند و مصیبت آن جناب سخت در مردم اثر کرده است».
📚 فوائد الرضویه ج2 ص597
#فقه
@Nardebane_feghahat
🔹 در فاصله چند سالِ پایانیِ عمر پربرکتِ «استاد محمد تقی دانش پژوه» نويسندهی اين سطور مدّت زمانی را توفيق داشت تا محضر آن استادِ گرانمايه را درک کند.
🔸 آن مرحوم به ويژه به مطالعه تحقيقات غربی در زمينه اسلامشناسی و ايرانشناسی تأکيد میکرد و خود نيز به پارهای از مستشرقان همانند گلدتسيهر بینهايت علاقهمند بود.
🔹 توصیه او دائما این بود که باید این قبیل نوشتهها را خواند و با شیوههای پژوهش در مغرب زمین آشنا شد. دانشپژوه در عین حال شیفتهی منطق و آثار منطقی بود و به ویژه آثار فارابی و مکتب مسیحی بغداد.
🔸 در نوشتن و ارائه کتابشناسیها سبک ویژهی خودش را داشت و بسیار گزیده و به سبک «الکلام یجرّ الکلام» مینوشت. عبارات و کلماتی که در نوشتن به کار میگرفت، خاصّ خودش بود. دائماً هم به همه علاقهمندانش و از آن میان نویسندهی این سطور توصیه میکرد که باید به اروپا رفت و آنجا تحصیلِ علم کرد.
✍ دکتر حسن انصاری (۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵)
@Nardebane_feghahat
4_5978933086958654695.mp3
8.13M
✔️ تدریس کتابِ فقهی «شرائع الإسلام- محقق حلی- کتاب الصلاة- جلسه هفتاد و پنجم» 163
#فقه
#تدریس_شرایع
@Nardebane_feghahat
✅ #گفتگو_با_عمرسعد_در_کربلا (1)
🔹 (قال أبو مخنف) حدثنی أبوجناب عن هانی بن ثبيت الحضرمي و كان قد شهد قتل الحسين قال: بعث الحسين (عليه السلام) إلى عمر بن سعد «عمرو بن قُرْظة بن كعب الانصاري» أن ألقنى الليل بين عسكري و عسكرك قال فخرج عمر بن سعد في نحو من عشرين فارساً و أقبل حسين في مثل ذلك. فلما التقوا أمر حسين أصحابه أن يتنحّوا عنه و أمر عمر بن سعد أصحابه بمثل ذلك قال فانكشفنا عنهما بحيث لا نسمع أصواتهما ولا كلامهما. فتكلّما فأطالا حتى ذهب من الليل هَزيعٌ ثم انصرف کل واحد منهما إلى عسكره بأصحابه و تحدّث الناس فيما بينهما ظناً يَظُنّونه أن حسيناً قال لعمر بن سعد اُخْرُج معى إلى يزيد بن معاوية و نَدَعُ العسكرَيْنِ. قال عمر إذن تهدم دارى قال أنا أبنيها لك، قال إذن تؤخذ ضياعي قال إذن أعطيك خيرا منها من مالى بالحجاز قال فتكره ذلك عمر قال فتحدّث الناس بذلك و شاع فيهم من غير أن يكونوا سمعوا من ذلك شيئا و لا علموه.
📚 تاريخ الطبري، الطبري، ابن جرير ج4 ص312
@Nardebane_feghahat
🔸 بیتردید کسی به پایهی «استاد محمدتقی دانشپژوه» نسخه خطی ندیده بود و به اندازه او در راه احیایِ میراثِ خطیِ ایران تلاش نکرده است. «استاد دانشپژوه» نمونهای بیبديل در تاريخِ کتابشناسی و نسخهشناسی است.
🔹 به خاطر دارم محقق طباطبايی(ره) میگفتند يکبار از طریق تماس تلفنی، آغازِ نسخهای ناشناخته را که در علم کلام بود برای استاد خوانده بودند، و استاد دانشپژوه بیدرنگ آن کتاب کلامی را که نوشته دانشمندی از اهلسنت بود و نسخهی آن به نادرست در فهرست کتابخانه آية الله مرعشی در قم معرفی شده بود، شناسايی کرده بود.
✍ دکتر حسن انصاری (۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵)
@Nardebane_feghahat
✅ #گفتگو_با_عمرسعد_در_کربلا (2)
🔹(قال أبومخنف) حدثنى المجالد بن سعيد الهمداني و الصقعب بن زهير: أنهما كانا التقيا مراراً ثلاثاً أو أربعاً حسين و عمر بن سعد. قال: فكتب عمر بن سعد إلى عبيدالله بن زياد: أما بعد، فإنّ الله قد أطفأ النائرة و جمع الكلمة و أصلح أمر الاُمّة، هذا حسينٌ قد أعطاني 1⃣ أن يرجع إلى المكان الذى منه أتىٰ 2⃣ أو أن نسيره إلى أي ثغر من ثغور المسلمين شئنا فيكون رجلاً من المسلمين له ما لهم و عليه ما عليهم 3⃣ أو أن يأتي يزيد أميرالمؤمنين فيضع يده في يده فيرىٰ فيما بينه و بينه رأيه و فى هذا لكم رضى و للامة صلاح.
🔸 قال فلمّا قرأ عبيدالله الكتاب قال هذا كتاب رجل ناصح لأميره مشفق على قومه نعم قد قبلت! قال فقام إليه شمر بن ذى الجوشن، فقال: أتقبل هذا منه وقد نزل بأرضك إلى جنبك والله لئن رحل من بلدك و لم يضع يده في يدك ليكونن أولى بالقوة و العز و لتكونن أولى بالضعف والعجز فلا تعطه هذه المنزلة فإنها من الوهن و لكن لينزل على حكمك هو و أصحابه فإن عاقبت فأنت ولى العقوبة و إن غفرت كان ذلك لك، والله لقد بلغني أن حسيناً و عمر بن سعد يجلسان بين العسكرين فيتحدثان عامة الليل. فقال له ابن زياد: نعم ما رأيت الرأى رأيك.
📚 تاريخ الطبري، الطبري، ابن جرير ح4 ص313
@Nardebane_feghahat
🔹...فجاءَ حتّى سلَّمَ على الحسينِ و أبلغَه رسالةَ عمرِ بنِ سعدٍ إِليه، فقالَ له الحسينُ: «كَتبَ إِليَّ أهلُ مِصْرِكم هذا أن اقدم، فأمّا إِذ كرهتموني فأنا أنصرفُ عنكم»...
📚 الإرشاد، الشيخ المفيد ج2 ص85
@Nardebane_feghahat
✅ #گفتگو_با_عمرسعد_در_کربلا (3)
🔹 و لمّا رأى الحسينُ نزولَ العساكرِ مع عمرِ بن سعدٍ بنينوىٰ و مدَدَهم لقتالِه أنفذَ إِلى عمر بن سعدٍ: «انِّي أُريدُ أن ألقاكَ» فاجتمعا ليلاً فتناجيا طويلاً، ثمّ رجعَ عمرُ بنُ سعدٍ إِلى مكانِه و كتبَ إِلى عُبيَدِاللهِّ بن زيادٍ:
أمّا بعدُ: فإِنّ اللّهَ قد أطْفأ النّائرةَ وجَمَعَ الكلمةَ وأَصَلحَ أَمرَ الأمّةِ ، هذا حسينٌ قد أَعطاني أن يرجِعَ إِلى المكانِ الّذي أتى منه أو أن يسيرَ إِلى ثَغرٍ من الثُّغورِ فَيكونَ رجلاً منَ المسلمينَ ، له ما لهم و عليه ما عليهم ، أو أَن يأَتيَ أميرَالمؤمنينَ يزيدَ فيضعَ يدَه في يدِه، فيرى فيما بينَه وبينَه رأيَه، و في هذا [لكم] رضىً وللأمّةِ صلاحٌ.
📚 الإرشاد، الشيخ المفيد ج2 ص 87
@Nardebane_feghahat
🔹 ...و لمّا رأى ألّا سبيل إلي العود و لا إلي الدخول إلي الکوفة سلك طريق الشام سائراً نحو يزيد بن معاوية لعلمه (عليهااسلام) بأنّه علي ما به أرق به من ابنزیاد و أصحابه. فسار (علیهالسلام) حتی قدم علیه عمر بن سعد فی العسکر العظیم، و کان من أمره ما قد ذُکِر و سُطِر.
📚 تلخیص الشافی، الشیخ الطوسی، ج4 ص185
@Nardebane_feghahat
🔸 حاتمِ طایی را گفتند: از تو بزرگهمّتتر در جهان دیدهای یا شنیدهای؟
گفت: بلی! روزی چهل شتر قربان کرده بودم اُمرایِ عرب را، پس به گوشهٔ صحرایی به حاجتی برون رفته بودم، خارکنی را دیدم پشته فراهم آورده. گفتمش: به مهمانیِ حاتم چرا نَرَوی که خَلقی بر سِماطِ او گرد آمدهاند؟ گفت:
هرکه نان از عملِ خویش خورَد
منّتِ حاتمِ طایی نبَرَد
من او را به همّت و جوانمردی از خود برتر دیدم.
@Nardebane_feghahat