✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_محمد_ص
✨#قسمت_هشتم
👈آزار و اذیت مخالفان
🌴کم کم صف ها از هم جدا شد.کسانی که مسلمان شده بودند سعی می کردند بت پرستان را به خدای یگانه دعوت کنند.بت پرستان نیز که منافع و ریاست خود را بر عده ای نادانتر از خود در خطر می دیدند می کوشیدند مسلمانان را آزار دهند و آنها را از کیش تازه برگردانند.
🌴هر چه اسلام بیشتر در بین مردم گسترش می یافت بت پرستان نیز بر آزارها و توطئه چینی های خود می افزودند . فرزندان مسلمان مورد آزار پدران ، و برادران مسلمان از برادران مشرک خود آزار می دیدند.
🌴جوانان حقیقت طلب که به اعتقادات خرافی و باطل پدران خود پشت پا زده بودند و به اسلام گرویده بودند به زندان ها درافتادند و حتی پدران و مادران به آنها غذا نمی دادند.اما آن مسلمانان با ایمان با چشمان گود افتاده و اشک آلود و لبهای خشکیده از گرسنگی و تشنگی، خدا را همچنان پرستش می کردند.
🌴مخالفان خاک و سنگ به طرف پیامبر پرتاب می کردند.و در هر کوچه و بازاری که محمد(ص) را می دیدند همگی دنبالش راه می افتادند و او را دیوانه صدایش می زدند،خداوند در این زمینه چنین می فرماید:
🍃وَقَالُوا یَا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ🍃
✨و(تمسخرکنان) میگویند : ای کسی که (گمان میبری از آسمان) قرآن بر تو نازل گشته است ، تو حتماً دیوانهای !
(سوره حجر/آیه6)✨
🌴مشرکان زره آهنین در بر غلامان می کردند و آنها را در میان آفتاب داغ و روی ریگ های تفتیده می انداختند تا اینکه پوست بدنشان بسوزد.برخی را با آهن داغ شده می سوزاندند و به پای بعضی طناب می بستند و آنها را روی ریگهای سوزان می کشیدند.
🌴بلال غلامی بود حبشی ، اربابش او را وسط روز ، در آفتاب بسیار گرم ، روی زمین می انداخت و سنگ های بزرگی را روی سینه اش می گذاشت ولی بلال همه این آزارها راتحمل می کرد و پی در پی (احد احد) می گفت و خدای یگانه را یاد می کرد.یاسر پدر عمار را با طناب به دو شتر قوی بستند و آن دو شتر را در جهت مخالف یکدیگر راندند تا یاسر دو تکه شد .
🌴سمیه مادر عمار را هم به وضع بسیار دردناکی شهید کردند . اما مسلمانان پاک اعتقاد(با این همه شکنجه ها)عاشقانه ، تا پای مرگ پیش رفتند و از ایمان به خدای یگانه دست نکشیدند.
ادامه دارد....
@a_l_mim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_محمد_ص
✨#قسمت_نهم
👈روش بت پرستان با محمد(ص)
🌴وقتی مشرکان از راه آزارها نتوانستند به مقصود خود برسند از راه تهدیدو تطمیع در آمدند ، زیرا روز به روز محمد (ص) در دل تمام قبایل و مردم آن دیار برای خود جایی باز می نمود و پیروان بیشتری می یافت .
🌴مشرکان در آغاز تصمیم گرفتند دسته جمعی با ابوطالب عم و یگانه حامی پیغمبر(ص)ملاقات کنند.پس از دیدار به ابوطالب چنین گفتند:
🌴ابو طالب،تو از نظر شرافت و سن بر ما برتری داری. برادر زاده تو محمد به خدایان ما ناسزا می گوید و آیین ما و پدران ما را به بدی یاد می کند و عقیده ما را پست و بی ارزش می شمارد. به او بگو دست از کارهای خود بردارد و نسبت به بت های ما سخنی که توهین آمیز باشد نگوید . یا او را اختیار ما بگذار و حمایت خود را از او بردار.
🌴مشرکان قریش وقتی احساس کردند که اسلام کم کم در بین مردم و قبایل نفوذ می کند و آیات قرآن بر دلهای مردم می نشیند و آنها را تحت تأثیر قرار می دهد بیش از پیش احساس خطر کردند و برای جلوگیری از این خطر بار دیگر و بار دیگر با ابو طالب بزرگ قریش و سرور بنی هاشم ملاقات کردند و هر بار ابو طالب با نرمی و مدارا با آنها سخن گفت و قول داد که به برادر زاده اش پیغام آنها را خواهد رساند. اما پیامبر عظیم الشأن اسلام در پاسخ به عمش چنین فرمود:
🌴عمو جان ، به خدا قسم هر گاه آفتاب را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند که دست از دین خدا و تبلیغ آن بردارم حاضر نمی شوم.من در این راه یا باید به هدف خود که گسترش اسلام است برسم یا جانم را در این راه فدا کنم.
🌴ابوطالب به برادرزاده اش گفت:به خدا قسم دست از حمایت تو بر نمی دارم. مأموریت خود را به پایان برسان.
🌴سرانجام فرعونیان مکه به خیال باطل خود ، از در تطمیع در آمدند ، و پیغام دادند که ما حاضریم هر چه محمد (ص)بخواهد از ثروت و سلطنت و زن های زیباروی در اختیارش قرار دهیم، بشرط اینکه از دین تازه و بد گفتن به بت های ما دست بردارد.
🌴اما پیامبر (ص) به سخنان آنها که از افکاری شایسته خودشان سرچشمه می گرفت اعتنایی نکرد و از آنها خواست که به ” الله ” ایمان بیاورند تا بر عرب و عجم سروری کنند.
🌴آنها با اندیشه های محدود خود نمی توانستند قبول کنند که به جای 360بت، فقط یک خدا را بپرستند .
🌴از این به بعدابوجهل و دیگران بنای آزار و اذیت پیامبر مکرم(ص)و دیگر مسلمانان را گذاشته و آنچه در توان داشتند در راه آزار و مسخره کردن پیامبر و مؤمنان به اسلام،بکار بردند.
ادامه دارد....
@a_l_mim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_محمد_ص
✨#قسمت_دهم
👈مهاجرت به حبشه
🌴در سال پنجم از بعثت یک دسته از اصحاب پیغمبر که عده آنها به 80نفرمی رسید و تحت آزار و اذیت مشرکان بودند، بر حسب موافقت پیامبر(ص)به حبشه رفتند.حبشه، جای امن و آرامی بود و نجاشی حکمروای آنجا مردی بود مهربان و مسیحی.مسلمانان می خواستند در آنجا ضمن کسب و کار، خدای را عبادت کنند.
🌴اما در آنجا نیز مسلمانها از آزار مردم مکه در امان نبودند. مکی ها از نجاشی خواستند مسلمانان را به مکه برگرداند و برای اینکه پادشاه حبشه را به سوی خود جلب کنند هدیه هایی هم برای وی فرستادند. اما پادشاه حبشه گفت : اینها از تمام سرزمینها، سرزمین مرا برگزیده اند.
🌴من باید تحقیق کنم ، تا بدانم چه می گویند و شکایت آنها و علت آن چیست ؟ سپس دستور داد مسلمانان را در دربار حاضر کردند. از آنها خواست علت مهاجرت و پیامبر خود و دین تازه خود را معرفی کنند. جعفر بن ابیطالب به نمایندگی مهاجرین برخاست و چنین گفت:
🌴ما مردمی نادان بودیم . بت می پرستیدیم. از گوشت مردار تغذیه می کردیم. کارهای زشت مرتکب می شدیم. حق همسایگان را رعایت نمی کردیم. زورمندان، ناتوانان را پایمال می کردند. تا آن گاه که خداوند از بین ما پیامبری برانگیخت واو را به راستگویی و امانت می شناسیم .
🌴وی ما را به پرستش خدای یگانه دعوت کرد. از ما خواست که از پرستش بتهای سنگی و چوبی دست برداریم. و راستگو، امانتدار،خویشاوند دوست، خوشرفتار و پرهیزگار باشیم. کار زشت نکنیم. مال یتیمان را نخوریم . زنا را ترک گوئیم. نماز بخوانیم. روزه بگیریم، زکوه بدهیم، ما هم به این پیامبر ایمان آوردیم و پیرو او شدیم .
🌴قوم ما هم به خاطر اینکه ما چنین دینی را پذیرفتیم به ما بسیار ستم کردند تا از این دین دست برداریم و بت پرست شویم و کارهای زشت را دوباره شروع کنیم. وقتی کار بر ما سخت شد و آزار آنها از حد گذشت، به کشور تو پناه آوردیم و از پادشاهان تو را برگزیدیم . امیدواریم در پناه تو بر ما ستم نشود.
🌴نجاشی گفت : از آیاتی که پیامبر (ص)بر شما خوانده است برای ما هم اندکی بخوانید. جعفر آیات اول سوره مریم را خواند.نجاشی و اطرافیانش سخت تحت تأثیر قرار گرفتند و گریه کردند. نجاشی که مسیحی بود گفت : به خدا قسم این سخنان از همان جایی آمده است که سخنان حضرت عیسی سرچشمه گرفته .
🌴سپس نجاشی به مشرکان مکه گفت: من هرگز اینها را به شما تسلیم نخواهم کرد.کفار قریش از این شکست بی اندازه خشمگین شدند و به مکه باز گشتند.
ادامه دارد....
@a_l_mim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_محمد_ص
✨#قسمت_یازدهم
👈محاصره اقتصادی
🌴مشرکان قریش برای اینکه پیامبر(ص) و مسلمانان را در تنگنا قرار دهند عهدنامه ای نوشتند و امضا کردند که بر طبق آن باید قریش ارتباط خود را با محمد(ص) و طرفدارانش قطع کنند. با آنها زناشویی و معامله نکنند. درهمه پیش آمدها با دشمنان اسلام هم دست شوند.
🌴این عهدنامه را در داخل کعبه آویختند و سوگند خوردند متن آنرا رعایت کنند. ابوطالب حامی پیامبر (ص)از فرزندان هاشم و مطلب خواست تا در دره ای که به نام “شعب ابی طالب ” است ساکن شوند و از بت پرستان دور شوند.
🌴مسلمانان در آنجا در زیر سایبان ها زندگی تازه را آغاز کردند و برای جلوگیری از حمله ناگهانی آنها برجهای مراقبتی ساختند. این محاصره سخت سه سال طول کشید. تنها در ماههای حرام(رجب – محرم – ذیقعده – ذیحجه) پیامبر (ص) و مسلمانان از “شعب” برای تبلیغ دین و خرید اندکی آذوقه خارج می شدند ولی کفار(بخصوص ابولهب)اجناس را می خریدند و یا دستور می دادند که آنها را گران کنند تا مسلمانان نتوانند چیزی خریداری نمایند. گرسنگی وسختی به حد نهایت رسید.
🌴اما مسلمانان استقامت خود را از دست ندادند. روزی از طریق وحی پیامبر(ص) خبردار شد که عهد نامه را موریانه ها خورده اند و جز کلمه “بسمک اللهم ” چیزی باقی نمانده . این مطلب را ابوطالب در جمع مشرکان گفت.وقتی رفتند و تحقیق کردند به صدق گفتار پیامبر پی بردند و دست از محاصره کشیدند.
🌴مسلمانان نیز نفسی براحت کشیدند… اما پس از چند ماهی خدیجه همسر با وفا و ابوطالب حامی پیغمبر(ص)دار دنیا را وداع کردند و این امر بر پیامبر گران آمد. بار دیگر اذیت و آزار مشرکان آغاز شد.
ادامه دارد....
@a_l_mim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_محمد_ص
✨#قسمت_دوازدهم
👈انتشار اسلام در یثرب(مدینه)
🌴در هنگام حج عده ای در حدود شش تن از مردم یثرب با پیامبر (ص)ملاقات کردند و از آیین پاک اسلام آگاه گردیدند. مردم مدینه به خاطر جنگ و جدالهای دو قبیله (اوس) و (خزرج) و فشارهایی که از طرف یهودیان بر آنها وارد می شد، گویی منتظر این آیین مقدس بودند که پیام نجات بخش خود را بگوش آنها برساند.
🌴این شش تن مسلمان به مدینه رفتند و از پیغمبر و اسلام سخنها گفتند و مردم را آماده پذیرش اسلام نمودند.
🌴سال دیگر در هنگام حج دوازده نفر با پیامبر (ص) و آیین مقدس اسلام آشنا شدند. پیامبر (ص) یکی از یاران خود را برای تعلیم قرآن و احکام اسلام همراه آنها فرستاد. در سال دیگر نیز در محلی به نام “عقبه ” دوازده نفر با پیامبر بیعت کردند و عهد نمودند که از محمد (ص ) مانند خویشان نزدیک خود حمایت کنند.
🌴به دنبال این بیعت ، در همان محل ، 73نفر مرد و زن با محمد (ص) پیمان وفاداری بستند و قول دادند از پیامبر (ص) در برابر دشمنان اسلام تا پای جان حمایت کنند. زمینه برای هجرت به یثرب که بعدها “مدینه ” نامیده شد، فراهم گردید. پیامبر (ص) نیز اجازه فرمود که کم کم اصحابش به مدینه مهاجرت نمایند.
ادامه دارد....
@a_l_mim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_محمد_ص
✨#قسمت_سیزدهم
👈معراج پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم
🌴يكى از حوادثى كه قرآن در آغاز سوره اسراء و سوره نجم از آن سخن به ميان آورده، معراج پيامبر است.که پیش از هجرت پیامبر به مدینه اتفاق افتاد.
🌴معراج پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از دو قسمت تشكيل مى شد: 1 - از مكه به بيت المقدس. 2 - از بيت المقدس به سوى آسمانها و ملأ اعلى.
🌴در اين كه عروج پيامبر از كجاى مكه شروع شد، اختلاف است. بعضى گفته اند: از خانه خديجه عليهاالسلام، بعضى روايت كرده اند از خانه ام هانى خواهر على عليه السلام، و بعضى گويند: از شِعب ابى طالب ،و به گفته بعضى ديگر كه با ظاهر آيه يك سوره اسراء تطبيق مى كند، آن حضرت از خود مسجد الحرام در كنار كعبه به معراج رفت.
🌴نيز در اين كه در چه زمان اين سفر عظيم آسمانى انجام شد، در روايات به اختلاف نقل شده است مطابق بعضى از روايات در سال سوم بود، و در بعضى از روايات آمده، معراج در شب شنبه 17 ماه رمضان بعد از نماز عشا، شش ماه قبل از هجرت بود و طبق روايت ديگر در شب 21 ماه رمضان رخ داد. و يا در شب 26 ماه رجب، و يا يكى از شبهاى ماه ربيع الاول سال دهم بعثت به وقوع پيوست.(بحار، ج 18،ص379 الی381)
🌴پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آن قدر به مقام قرب خدا نزديك شد كه قرآن در آيه 9 سوره نجم مى فرمايد:
🍃فَكانَ قابَ قَوسَينِ اَو اَدنى🍃
✨فاصله پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با مقام مخصوص قرب خدا، به اندازه دو كمان (يا به اندازه نصف كمان، يا به اندازه دو ذراع كه هر ذراع از آرنج تا سر انگشتان است، يعنى به اندازه تقريبا يك متر) يا كمتر بود.✨
🌴و اين افتخار بزرگى است كه جز پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم هیچ پيغمبر و فرشته به آن دست نيافت،
🌴ديدنى هاى پيامبر در شب معراج، بسيار است، از جمله، آن حضرت از بهشت برين و عرش الهى ديدن كرد، و سپس اخبار آن جا را گزارش داد، از جمله فرمود: در شب معراج، در بهشت قصرى آراسته به جواهرات را ديدم كه بر روى پرده درگاه آن نوشته بود:
🍃لا اله اِلَّاالّله مُحمَّد رَسُولُ اللهِ، علىّ وَلِىُّ القَومِ🍃
✨معبودى جز خداى يكتا و بى همتا نيست، محمد رسول خدا است، و على ولى و رهبر مردم است.(بحار، ج 68،ص 77)
🌴پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بعد از انجام نماز مغرب و به روايتى بعد از نماز عشاء، در مسجد الحرام (كنار كعبه) به معراج رفت، سپس همان شب بازگشت و نماز صبح را در مسجدالحرام خواند.
🌴هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از سفر معراج بازگشت، ماجراى معراج خود را در مكه به قريشيان خبر داد، نادانان گفتند: چقدر اين خبر، دروغ است؟!
🌴افراد فهميده آنها گفتند: اى ابوالقاسم به چه دليل ما بدانيم كه راست مى گويى؟
🌴پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: به شترى از شما در فلان محل (بين بيت المقدس و مكه) برخوردم، كه شما آن را گم كرده بوديد، جاى او را به آنان كه به دنبالش مى گشتند، نشان دادم، نزد آنها رفتم و مشكى از آب همراهشان بود، مقدارى از آب آن مشك را ريختم (و آشاميدم) و شما در روز سوم هنگام طلوع خورشيد كاروان خود را ملاقات خواهيد كرد. در حالى كه در پيشاپيش كاروان شما، شتر سرخى حركت مىكند كه شتر فلان كس است.
🌴قريشيان روز سوم قبل از طلوع خورشيد از مكه خارج شدند تا ببينند آيا كاروان مى آيد و در پيشاپيش آن، شتر سرخ حركت مى كند؟ و از اين راه بدانند كه آيا محمد راست مى گويد يا نه؟
🌴آنها همه آن چه را پيامبر خبر داده بود، راست يافتند. هنگام طلوع خورشيد، كاروان فرا رسيد. در پيشاپيش كاروان شتر سرخ ديدند و كاروانيان صحبت كردند، آنچه آنها مى گفتند، با گفتار قبل پيامبر تطبيق مى كرد، در عين حال ايمان به صداقت پيامبر نياوردند و گفتند: اين پيشگويى ها از سحر محمد است.(بحار، ج 18،ص 379؛ مجمع البيان، ج 6،ص 395)
🌴سخن پيرامون معراج، بسيار است، شرح آن را در كتاب معراج پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم می توانید بخوانيد.
ادامه دارد....
@a_l_mim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_محمد_ص
✨#قسمت_چهاردهم
👈هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از مكه به مدينه
🌴يكى از داستان هاى مهم زندگى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم ماجراى عظيم هجرت او و يارانش از مكه به مدينه است، چنانكه قرآن در سوره انفال آيه 30، و سوره بقره آيه 207 به اين مطلب اشاره كرده است، كه خلاصه اش چنين است:
🌴هنگامى كه مسلمانان در مكه در فشار و آزار شديد مشركان قرار گرفتند، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، مسلمانان را به هجرت به مدينه دستور داد، مشركان احساس خطر شديد كردند و با خود گفتند: هجرت مسلمانان به مدينه موجب تشكل آنها در مدينه شده، و در آينده نزديك، كار را بر ما سخت خواهد كرد. سران آنها در دارالندوه مجلس شوراى خود اجتماع كردند، و هر كدام در مورد جلوگيرى از اسلام و دعوت پيامبر، پيشنهادى نمودند، چنان كه در آيه 30 سوره انفال به اين توطئه، اشاره شده است.
🌴سرانجام پيشنهاد ابوجهل تصويب شد، پيشنهاد او اين بود كه: از هر قبيله اى، يك جوان شجاع به عنوان نماينده انتخاب شود، و همه آن نمايندگان در يك شب، خانه پيامبر را محاصره كنند، و به سوى او حمله كرده و او را در رختخوابش بكشند.
🌴آن شب فرا رسيد، جبرئيل ماجراى توطئه كودتاچيان را به پيامبر خبر داد. پيامبر ماجرا را به على عليه السلام خبر داد، و به او فرمود: امشب در رختخواب من بخواب، تا كافران گمان كنند كه من در رختخواب خود خوابيده ام، به انتظار من در بيرون خانه بمانند و من پنهانى از خانه خارج شوم.
🌴با اين كه خوابيدن در رختخواب پيامبر و افكندن روپوش سبز پيامبر بر روى خود، صد در صد خطرناك بود، حضرت على عليه السلام با جان و دل، اين پيشنهاد را پذيرفت، و در رختخواب آن حضرت خوابيد. آن شب نمايندگان مشركان، با شمشيرهاى برهنه، خانه پيامبر را محاصره كردند، پيامبر شبانه، بى آن كه مشركان متوجه شوند، در تاريكى شب از خانه بيرون آمد و به سوى غار ثور كه در هفت كيلومترى جنوب مكه قرار گرفته، رفت و در آن جا مخفى شد، در اين هنگام ابوبكر نيز همراه پيامبر بود.
🌴سپس پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از غار ثور به سوى مدينه هجرت نمود، آن حضرت در روز پنجشنبه اول ربيع الاول سال 13 بعثت از مكه خارج شد و در روز 12 همين ماه به مدينه وارد گرديد.(اقتباس از سيره ابن هشام، ج 2،ص 126 به بعد؛ ناسخ التواريخ، ج 1،ص 14)
ادامه دارد....
@a_l_mim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_محمد_ص
✨#قسمت_پانزدهم
👈مباهات خدا به فرشتگان در مورد خوابيدن على عليه السلام در بستر پیامبر
🌴جبرئيل و ميكائيل از سوى خداوند، كنار رختخواب حضرت على عليه السلام آمدند، جبرئيل به آن حضرت گفت:
🌴به به! كيست مثل تو اى فرزند ابوطالب، كه فرشتگان به وجود تو (و فداكارى تو) مباهات مى كنند. آن گاه اين آيه را از طرف خداوند، در شأن على عليه السلام، به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نازل كرد:
🍃وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشرِى نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللهِ وَ الّلهَ رَؤُوف بِالعِبادِ🍃
✨بعضى از مردم (فداکار و با ايمان، همچون على عليه السلام به هنگام خفتن در جايگاه پيامبر) جان خود را در برابر خشنودى خدا مى فروشند و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است.(سوره بقره / آیه 207)✨
ادامه دارد....
@a_l_mim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_محمد_ص
✨#قسمت_شانزدهم
👈ورود به مدینه
🌴رسول اکرم(ص) و همراهان روز دوشنبه 12ماه ربیع الاول به “قبا” در دوفرسخی مدینه رسیدند. پیامبر(ص) تا آخر هفته در آنجا توقف فرمود تا علی(ع) و همراهان برسند. مسجد قبا در این محل ، یادگار آن روز بزرگ است.
🌴علی(ع) پس از هجرت محمد (ص)، مامور بود امانتهای مردم را به آنها برگرداند و زنان هاشمی از آن جمله : فاطمه دختر پیامبر(ص) و مادر خود فاطمه دختر اسد و مسلمانانی که تا آن روز موفق به هجرت نشده بودند همراه ببرد.علی(ع) با همراهان به راه افتاد. راهی پر خطر و سخت.
🌴علی(ع) با پاهای خون آلود و ورم کرده، پس از سه روز به پیامبر اکرم (ص) پیوست و مورد لطف خاص نبی اکرم(ص) قرار گرفت.مردم مدینه با غریو و هلهله شادی(پس از سه سال انتظار)از پیامبر خود استقبال کردند.
🌴ورود پیامبر و مسلمانان به مدینه، فصل تازه ای در زندگی پیغمبر اکرم (ص) و اسلام گشود. مانند کسی که از یک محیط آلوده و خفقان آور به هوای آزاد و سالم پناه برد. بی جهت نیست که هجرت در راه خدا و برای گسترش دین خدا برابر با جهاد است و این همه عظمت دارد.
🌴هجرت پیامبر(ص) و مسلمانان ازمکه (محیط اختناق و آلودگی و کینه) به سوی مدینه(شهر صفا و نصرت و برادری) و به سوی پی ریزی زندگی اجتماعی اسلامی ، نخستین گام بلند در پیروزی و گسترش اسلام و جهانی شدن آن بود. نظر به اهمیت هجرت بود که بعدها در زمان خلیفه دوم به پیشنهاد علی(ع)، این سال مبدا تاریخ اسلام یعنی(هجری) شد.
ادامه دارد....
@a_l_mim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_محمد_ص
✨#قسمت_هفدهم
👈اولین گام در مدینه
🌴وقتی پیامبر اکرم (ص) آن همه استقبال و شادی و شادمانی را از مردم مدینه دید، اولین کاری که کرد این بود که، طرح ساختن مسجدی را برای مسلمانان پی افکند. مسجد تنها محلی برای خواندن نماز نبود. در مسجد تمام کارهای قضائی و اجتماعی مربوط به مسلمانان انجام می شد.
🌴مسلمانان در کنار هم و پیامبر اکرم (ص) در کنار آنها با عشق و علاقه به ساختن مسجد پرداختند. پیامبر اکرم (ص) خود سنگ بر دوش می کشید و مانند کارگر ساده ای کار می کرد.
🌴این مسجد همان است که اکنون با عظمت برجاست و بعد از مسجد الحرام ، دومین مسجد جهان است. پیامبر بین دو قبیله “اوس” و “خزرج” که سالها جنگ بود، صلح و آشتی برقرار کرد. بین “مهاجران” و مردم مدینه که مهاجران را در خانه های خود پذیرفته بودند یعنی “انصار”، پیمان برادری برقرار کرد.
🌴پیامبر (ص)، توحید اسلامی و پیوند اعتقادی و برادری را جایگزین روابط قبیلگی کرد. با منشوری که صادر فرمود، در حقیقت “قانون اساسی” جامعه اسلامی را در مدینه تدوین کرد و مردم مسلمان را در حقوق و حدود برابر اعلام فرمود. طوایف یهود را که در داخل و خارج مدینه بسر می بردند امان داد.
🌴بطور خلاصه، پیامبر (ص) از مردمی کینه توز، بی خبر از قانون و نظام اجتماعی و گمراه ، جامعه ای متحد، برادر، بلند نظر و فداکار بوجود آورد.
ادامه دارد....
@a_l_mim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_محمد_ص
✨#قسمت_هجدهم
👈نگاهى به جنگ بدر
(بخش اول)
🌴يكى از حادثه هايى كه در آيات متعدد قرآن به فرازهايى از آن حادثه اشاره شده،(سوره انفال، آيات 5 تا 51 /سوره بقره، آيه 217 تا 218)که نخستين جنگ براى مسلمانان، با كفار قريش بود كه شخص پيامبر در آن شركت نمود و فرماندهى جنگ را در دست داشت. مسلمانان در اين جنگ ضربه سختى بر دشمن وارد كردند.
🌴اين پيروزى، بسيار عجيب بود، چرا كه تعداد مسلمانان كمتر از يك سوم تعداد دشمن بود، تجهيزات آنها، قابل مقايسه با تجهيزات جنگى دشمن نبود، لطف سرشار الهى نصيب مسلمانان شد، چنان كه در آيه 26 انفال مى خوانيم:
🍃وَاذْكُرُواْ إِذْ أَنتُمْ قَلِيلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ فِى الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَأَيَّدَكُم بِنَصْرِهِ...🍃
✨و به خاطر بياوريد هنگامى كه شما در روى زمين، گروهى كوچك و اندك و ضعيف بوديد، آن چنان كه مى ترسيديد مردم شما را بربايند، ولى خدا شما را پناه داد و يارى كرد...✨
🌴جنگ بدر در سال دوم هجرت رخ داد، و موجب شكست مفتضحانه دشمن گرديد. در اين جا نظر شما را به خلاصه اى از اين نبرد قهرمانانه جلب مى كنيم:
🌴بدر منطقه وسيعى است كه داراى چاههاى آب بوده و همواره كاروانها در آن جا توقف مى كردند و از آب هاى آن بهرهمند مى شدند.بدر در جنوب غربى مدينه بين مدينه و مكه قرار گرفته و از اين رو آن را بدر مى گويند كه نام صاحب آب هاى آن بدر بوده است.
🌴علت اين جنگ اين بود كه: در ماه جمادى الاولى سال دوم هجرت به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم خبر رسيد كه كرز بن جابر با گروهى از قريش تا سه منزلى شهر مدينه آمده و شتران پيامبر را با چهارپايان افراد ديگر به غارت برده و به محصولات مدينه آسيب زده اند.
🌴رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بى درنگ پرچم جنگ را به على عليه السلام سپرد، آن حضرت با جمعى از مهاجران به تعقيب آنها رفتند تا به چاه بدر رسيدند و سه روز هم در آن جا توقف كردند، هر چه جستجو كردند، كسى را نيافتند سپس به مدينه برگشتند.
🌴از طرفى كفار، اموال مهاجران را در مكه، مصادره كرده بودند، و به طور كلى مى خواستند، مسلمانان را در مدينه در فشار محاصره اقتصادى قرار دهند، و روشن است كه اگر اين فشار ادامه مى يافت، دست كم جلو توسعه و گسترش اسلام گرفته مى شد.
🌴پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم براى شكستن اين محاصره، تدابيرى انديشيد، بزرگترين تدبيرش اين بود كه عبور كاروانهاى تجارتى مشركان مكه را قدغن كند.
🌴چهل نفر از مسلمانان را تحت فرماندهى حضرت حمزه كه قهرمان رزم آورى بود، براى كنترل مسير كاروانها فرستاد، پيامبر بيست شتر در دسترس آنها قرار داد.
🌴اين چهل نفر تحت فرماندهى حمزه، به منطقه اى بين مدينه و درياى سرخ كه راه عبور كاروانهاى مكه بودند، رفتند و از آن جا نگهبانى نمودند، منطقه اى كه 130 كيلومتر عرض داشت و كاروانهاى مكه چاره اى نداشتند جز اين كه از آن عبور كنند، چند روز گذشت ديدند كاروانى نمايان شد، وقتى كاروان نزديك آمد معلوم شد كه كاروان قريش است كه سيصد نفر همراه كاروان مى باشد، حمزه اعلام جنگ كرد، ولى كفار كه از دلاوى ها و شجاعت حمزه اطلاع داشتند، پيشنهاد صلح كردند، حمزه نيز مصلحت امر را بر صلح دانسته، و جنگ واقع نشد. (اين ماجرا را سريه حمزه گويند.)
ادامه دارد....
@a_l_mim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_محمد_ص
✨#قسمت_نوزدهم
👈نگاهى به جنگ بدر
(بخش دوم)
🌴چند هفته از اين ماجرا گذشت. از گزارش گزارشگران اسلام كه با دقت و هوشيارى مراقب عمليات دشمن بودند، معلوم بود كه دشمن دست بردار نيست، و در فكر تدارك جنگ و ادامه محاصره اقتصادى و... است و پى فرصت مى گردد.
🌴در اين شرايط به پيامبر چنين گزارش رسيد: كاروان بزرگى همراه دو هزار شتركه پنجاه هزار دينار كالا حمل مى كند به سرزمين مدينه نزديك شده و به طرف مكه مى رود و رئيس اين كاروان، ابوسفيان است، و چهل نفر از آن نگبهانى مى كنند، و اكثر مردم مكه در آن كالاهاى تجارتى شركت دارند.
🌴پيامبر(ص)به اصحاب رو كرد و فرمود: اين كاروان قريش است به سوى آن برويد. شايد خدا به اين وسيله در كار شما گشايشى بدهد.
🌴طولى نكشيد 313 نفر از مسلمانان در رمضان سال دوم هجرت همراه پيامبر از مدينه به سوى بدر حركت كردند كه 72 نفرشان از مهاجران بودند و بقيه از انصار، و جمعا هفتاد شتر و سه اسب بيشتر نداشتند.
ابوسفيان توسط جاسوس هايش از تصميم پيامبر و مسلمانان آگاه شد. دو كار به نظرش رسيد يكى اين كه فردى را از بيراهه به طور سريع به مكه بفرستد و مردم مكه را از در خطر قرار گرفتن كاروان خبر دهد، دوم كاروان را از بيراهه به طرف مكه ببرد.
🌴ضمضم پيام رسان ابوسفيان به مكه شتافت و مشركان مكه را از ماجرا مطلع كرد، طولى نشيد كه حدود هزار نفر با ساز و برگ كامل نظامى براى نجات كاروان از مكه خارج شدند.
🌴ابوسفيان مى دانست تا رسيدن قوا از مكه، قطعاً مورد هجوم مسلمانان قرار خواهد گرفت، مسير راه را عوض نمود و از بيراهه فرار كرد و كاروان را به مكه رساند.
🌴خبر فرار كاروان به سپاه مكه رسيد. سران سپاه در مورد جنگ نظريات مختلف داشتند، نظر عده اى اين بود كه چون كاروان نجات يافته برگرديم، ولى عده اى اصرار داشتند كه به حركت ادامه بدهند.
🌴ابوجهل طرفدار جنگ بود و افراد را تحريك مى كرد. سرانجام تصميم به جنگ گرفتند. پيامبر با 313 نفر از مسلمانان در بدر بودند كه خبر فرار ابوسفيان و كاروانش به حضرت رسيد، از طرفى گزارشگران گزارش دادند كه لشكر دشمن تا پشت تپه بدر آمده است. شبى كه فردايش جنگ بدر واقع شد مسلمانان تمام شب را بيدار بودند و در پاى درختى تا صبح به نماز و دعا اشتغال داشتند.
🌴صبح روز جمعه هفده رمضان بود كه سپاه قريش با تجهيزات كامل جنگى از پشت تپه به دشت بدر سرازير شدند، هنوز در ميان قريش، اختلاف نظر در مورد جنگ وجود داشت، اما يك موضوع جنگ را حتمى كرد و آن اين كه:
🌴يكى از سپاهيان قريش به نام اسود مخزومى كه مردى خشن بود، چشمش به حوضى كه مسلمانان درست كرده بودند افتاد، تصميم گرفت يكى از اين سه كار را انجام دهند: يا از آب حوض بنوشد يا آن را ويران كند و يا كشته شود، به دنبال اين تصميم از صف مشركان بيرون تاخت و تا نزديك حوض رسيد، در آن جا با حضرت حمزه افسر رشيد اسلام روبرو شد، حمزه يك ضربت به پاى او زد كه پايش از ساق جدا شد، در عين حال مى خواست با حركت سينه خيز، خود را به آب حوض برساند و از آن بنوشد، حمزه با زدن ضربت ديگر او را در آب كشت.
🌴به دنبال اين حادثه، به رسم ديرينه عرب، جنگ تن به تن شروع شد.
🌴سه نفر از شجاعان دشمن به نامهاى: عُتبِه و برادرش شَيبَه (از فرزندان ربيعه) و سومى وليد (فرزند عُتبه) به ميدان آمدند و مبارز طلبيدند.
🌴رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم پسرعموهايش عُبَيده و على عليه السلام و عمويش حمزه را به ميدان فرستاد. به مناسبت سن، على عليه السلام با وليد، حمزه با شيبه و عبيده با عتبه به جنگ پرداختند.
🌴طولى نكشيد كه على و حمزه رقيبان خود را از پاى در آوردند، ولى عبيده كارى از پيش نبرد. هر دو ضربتى به هم زدند. على عليه السلام پيش دستى كرد و عتبه را كشت، به اين ترتيب در حمله اول، مشركان به سوگ سه نامور شجاعشان نشستند.
🌴پس از آن عاص بن سعيد براى مبارزه با على عليه السلام به ميدان تاخت. على عليه السلام او را نيز كشت، سپس حنظله پسر ابوسفيان و طعيمه و نوفل به ميدان تاختند، على عليه السلام آنها را نيز يكى پس از ديگرى كشت، و پيوسته مبارزانى به ميدان مى آمدند و كشته مى شدند.
🌴سرانجام جنگ با پيروزى اسلام و شكست دشمن پايان يافت و از مسلمانان چهارده يا بيست و دو نفر به افتخار شهادت رسيدند.
🌴از كفار، هفتاد نفر كشته شدند و هفتاد نفر اسير گشتند، 35 يا 36 نفر از كشته شدگان، بر اثر ضربات پرچمدار اسلام، در اين جنگ يعنى على عليه السلام به هلاكت رسيدند، بسيارى از كشته شدگان از سران شرك مانند ابوجهل، وليد بن عتبه، حنظلد بن ابوسفيان، عتبة و شيبه و... بودند.(تاريخ طبرى، ج 2،ص 270 به بعد؛ ارشاد مفيد،ص 32)
ادامه دارد....
@a_l_mim