eitaa logo
شعر انقلاب
3.4هزار دنبال‌کننده
745 عکس
239 ویدیو
4 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر ارسال پیام: @Shaere_Enghelab
مشاهده در ایتا
دانلود
یحیی‌ها نمی‌میرند هرگز نور بودی، چشم در چشمان ظلمت ایستادی کوه بودی، گاهِ طوفان، با صلابت ایستادی بر دلت داغ هزاران کوه دیگر بود اما مثل یک آتشفشان پرحرارت ایستادی مرد میدان! زخم‌هایت می‌دهد این را گواهی بی‌نهایت تیر آمد، بی‌نهایت ایستادی رفتی آن‌سوی زمان، آینده را بیدار کردی با تنی مجروح وقتی چند ساعت ایستادی آه ای زیتون خان‌یونس! بخوان سرسبزی‌ات را سبز ماندی، سبز رفتی، سبزقامت ایستادی شاخه‌هایت در میان خارها پیچید و گل داد کوری چشم اسارت، باطراوت ایستادی نام تو یحیاست، یحیی‌ها نمی‌میرند هرگز مرگ تسلیم تو شد، تا روی پایت ایستادی از تو ای اسطورۀ با ما معاصر! می‌نویسم می‌نویسم در فراسوی شهامت ایستادی ای حماسی‌تر از اوج داستان‌های حماسی ای که تا پایان سرخ این روایت ایستادی کیستی ای در حصار مرگ، نامیرا و زنده؟ کیستی ای آن‌که هنگام شهادت ایستادی؟ ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
کربلا تکرار خواهد شد شکوه نصر سرخط همه اخبار خواهد شد همان روزی که دنیا لاجرم بیدار خواهد شد تمام فتنه‌ها و نقشه‌های سست اهریمن سرآخر بر سر ابلیسشان آوار خواهد شد اگرچه راه سخت و صخره‌ها در پیش، می‌آیی به عزم جزم ما دشوارها، هموار خواهد شد حماسه‌آفرین طوفان‌الاقصی شد جهان فهمید که تاریکی پس از این روزگارش تار خواهد شد دگر این روزها تا آسمان راه درازی نیست میان معرکه شوق شهادت یار خواهد شد بگو با آل صهیون؛ کو؟ کجا؟ یحیی به خاک افتاد همین فردا ببین غزه پر از «سنوار» خواهد شد نمی‌میریم ما، ما را شهادت زنده می‌دارد بگو تاریخ را، هان! کربلا تکرار خواهد شد ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
شهید معرکه لحظه‌های آخرت تلفیق شعر و جنگ بود ای شهید معرکه! مردن برایت ننگ بود باید از آن لحظه‌ها افسانه‌ای می‌ساختی با تمام زخم‌هایت، گرچه فرصت تنگ بود گرچه آن‌ها خواستند این‌گونه تحقیرت کنند چشم‌هایت باطل‌السحری بر این نیرنگ بود در پلان آخرت… نه! ابتدای قصه‌ات تیتراژ چشم تو زیباترین آهنگ بود چوبِ در دست تو را چوب خدا دیدیم ما بی‌صدا بر شیشۀ شب خورد؛ گویا سنگ بود ما رمیتَ اذ رمیتَ، چوب مأمور خداست صبغةاللهی که هرچه غیر از آن بی‌رنگ بود چفیه و تصویر قدس و عطر و تسبیح و خشاب در کنار تو نمایشگاه یک فرهنگ بود ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
مرد میدان نمای یک، همۀ عاشقان شبیه هم‌اند؟ تو با تمامی‌شان فرق می‌کنی یحیی تو با شهامت طوفان، تو با صلابت نیل یزید و حرمله را غرق می‌کنی یحیی نمای دو، دل و حبس ابد! عقاب و قفس؟! نماز شام تو ترسیم صبح فردا بود قلم به دست گرفتی، نوشتی از غزه صلای صبح در آیینۀ تو پیدا بود نمای باز، خرابه، سکوت، خان یونس نمای بسته، تو بر روی مبل پا برجا شکوهمند، چنان خار چشم شیطان، سخت غرور زندۀ آزادگان شدی یحیی صدای سوختۀ کودکان، محاصره، جنگ عقاب غزه! از این راه برنمی‌گردی «به رغم مدعیانی که منع عشق کنند» تو در میانۀ میدان نبرد می‌کردی نمای آخر این شعر انتفاضۀ توست جدال یک‌تنه با گرگ‌های وحشی مست جدال یک‌تنه با تیر و موشک و پهباد حماس در کف میدان، حماسه با یک دست جواب دشمن و بدخواه را به خون دادی کنار پیکر پاکت دعا و قرآن بود نمای آخر پهبادهای دشمن تو شهادتی‌ست که سنوار مرد میدان بود ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
هر چند بلا پشت بلا می‌آید روز خوش انتقام ما می‌آید کشتند ستاره‌های ما را غم نیست خورشید پس از ستاره‌ها می‌آید ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سواری دیگر... پاکباز عشق را شور و شراری دیگر است نوح این دریا، نگاهش بر کناری دیگر است گرد میدان را بشوی از بارۀ خونین رکاب کاین سوار عرصه را با خصم کاری دیگر است سر، به سودای دگر می‌خواند آواز «رحیل» کاین دل مشتاق را با سر، قراری دیگر است.. بال اگر در خون نشیند، همت پرواز هست تک‌سواران خطر را، راهواری دیگر است کربلا دیدیم و، در میدان تولد یافتیم هم شهادتگاه ما، معراج داری دیگر است گر به خون غلتید سرداری، در این میدان، چه باک!؟ مرکب این سربه‌داران را، سواری دیگر است ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
ایستاده در غبار مثل روزهای خسته از عبور خانه بر سرم خراب می‌شود مبل خاک‌خورده گوشۀ اتاق سجده‌گاه آفتاب می‌شود بال‌های پنجره شکسته است ابرهای تیره جیغ می‌کشند تیرها شبیه پنجه‌های گرگ روی دست خانه تیغ می‌کشند یک نفر ولی میان گرد و خاک مثل کوه ایستاده در غبار مثل یک حماسه زنده می‌شود مثل شاخه‌های سرو سبزه‌زار خانه‌ام دوباره سبز می‌شود پرده‌های شب کنار می‌روند کودکان به فکر خانه‌سازی‌اند در حیاط انتظار می‌دوند خوش به حال من که ردّ پای گُل روی فرش خانه‌ام نشسته است سیم هم شبیه پیچک بهار دور دست زخمی تو بسته است خوش به حال چوب عاقبت به‌خیر تا ابد حماسه‌ساز می‌شود خوش به حال خانه‌ای که درب آن رو به یک شهید، باز می‌شود ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
اعجاز چیست در دست راستت یحیی؟ تکه‌چوبی... درست مثل عصا تکه‌چوبی که تکیه‌اش دادی لِکَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَىٰ... مثلا می‌شود که با آن چوب باز اعجاز کرد چون موسی آن عصا را بزن به فرق زمین رو به دنیای تازه ره بگشا با تو از مرگ، قصه می‌گویند؟ با تو! ای قهرمان نامیرا؟ مرگ را زندگی کن و آن‌گاه واژگون کن بساط دنیا را با همان تکه‌چوب خواهی راند غاصبان را ز مسجدالاقصی چشم در چشم خصم، معجزه کن چیست در دست راستت یحیی؟ ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از ایران همدل
📣 | استقبال شاعران از موج همدلی مردم ایران با فلسطین و لبنان ‎ با درد شما شدیم از جان همدل آری شده است کل ایران همدل هم دشمن ما یکی‌ست هم سنگر ما ایران شده با مردم لبنان همدل ✍ شاعر: سیدعلی نقیب 🔹۱-جهت کمک نقدی به مردم مظلوم فلسطین و لبنان از طریق زیر می توانید اقدام کنید؛ شماره کارت:
6037998200000007
شماره شبا:
Ir320210000001000160000526
کد دستوری: * پرداخت مستقیم در KHAMENEI.IR 🔸۲- برای اهدای طلا و جواهرات ارسال عدد ٢ به
3000222
🔹۳- کمک‌هزینهٔ سرپرستی از خانواده های آواره لبنانی و فلسطینی ارسال عدد ۳ به
3000222

📣 راوی همدلی باش: @iranehamdel_contact
تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون «تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون» باز معنا می‌شود بی‌گمان معنای آن «إنّا فَتَحنا» می‌شود دورم از میدان ولی آهنگ رفتن می‌کنم رهبری دارم که با او راه پیدا می‌شود پیش روی ماست میدان و جهادی تازه‌تر می‌شود رزمنده باشی، حکم امضا می‌شود مثل بانویی که گردنبند خود را هدیه کرد با همین انفاق‌ها حتما گره وا می‌شود مال و دارایی که چیزی نیست، ما جان می‌دهیم قطره‌های همدلی، طوفان‌الاقصی می‌شود ابر باش و قطره‌ای بر آتش دشمن ببار قطره قطره جمع ما یک روز دریا می‌شود «تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون» را بیا معنی کنیم لشکر صاحب‌زمان دارد مهیا می‌شود ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
کنار شهیدان شتابان به سوی جهادی زنانه می‌آیند گردان گل‌های خانه قدم‌های محکم، نگاه مصمم کجا می‌روند این‌چنین مؤمنانه شنیدند یک جوجه گنجشک زخمی شبی دور مانده‌ست از آشیانه شغالان گرفتند از او مادرش را از این روست گنجشک، بی آب و دانه نخوابیده‌اند از شب قبل گویی از این حس دلشورۀ مادرانه ببین قطره‌ها را! شتابان می‌آیند به سمت کجا؟ بی‌گمان رودخانه چه آورده‌اند این زنان مجاهد؟ هر آن چیز دارند را بی‌بهانه النگوی خود را و انگشتری که نشانی‌ست از قصه‌ای عاشقانه درآورده از گوش خود گوشواره کنار پدر، دختری نازدانه زنان در بزنگاه حسّاس امروز گذشتند از زرق و برق زمانه جهاد است و باید کنار شهیدان در این عرصه باشند شانه به شانه ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
از زبان دخترم به کودکان مقاومت... برای خندۀ تو، بغض قُلّکم کافی‌ست همین پلاک و النگوی کوچکم کافی‌ست همین مداد و تراش و کتاب و دفتر مشق همین لباس تنم یا عروسکم کافی‌ست تو مثل بال و پری و منم ترانۀ شمع برای پر زدنت نور اندکم کافی‌ست بخند کودک زیبا... برای کُشتن شب، تفنگ کاغذی و خشم موشکم کافی‌ست برای این‌که بفهمند راه حق زنده‌ست فقط همین که بدانند کودکم کافی‌ست ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab