eitaa logo
شعر انقلاب
2.5هزار دنبال‌کننده
486 عکس
149 ویدیو
2 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر ارسال پیام: @Shaere_Enghelab
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 | دیوار دم می‌داد، در بر سینه می‌زد محراب می‌نالید، منبر داشت می‌سوخت ▪️شعرخوانی درباره شهادت حضرت زهرا و اشکهای رهبر انقلاب 💻 Farsi.Khamenei.ir
زنده‌رود عشق آمده بود با شهودی دیگر گل کرد در اصفهان سرودی دیگر در تشییع سیصد و هفتاد شهید جاری شده بود زنده‌رودی دیگر ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سیصد و هفتاد رود به هر طرف که نظر می‌کنم شهیدی هست اگر شهید می‌آرند پس امیدی هست پرندگان مهاجر به لانه برگشتند ستاره‌ها به شب رودخانه برگشتند اگرچه پیرهنت پاره‌پاره می‌آید هنوز بانگ اذان از مناره می‌آید هنوز عکس تو در کوچه‌ها جوان مانده‌ست هنوز نام تو در یاد اصفهان مانده‌ست هنوز سیصد و هفتاد رود بی‌پایان عبور می‌کند از بیست و پنجم آبان هنوز لشکریان حسین خرّازی زبانزدند به ایثار و عشق و جان‌بازی... ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سیصد و هفتاد بیت خون‌آلود خبر چه بود، که بوی فراق می‌آمد؟ حماسه بود که با اشتیاق می‌آمد خبر نیامده آتش گرفت نصف‌جهان خبر چه بود، که این‌قدر داغ می‌آمد؟ خبر به گوش درختان آخر پاییز شبیه آه جگرسوز باغ می‌آمد درست در خنکای اواخر آبان صدای سیصد و هفتاد داغ می‌آمد سیاه بود شب اصفهان، برای همین نه یک چراغ که صد چلچراغ می‌آمد درازی صف تابوت و دوش‌ها گفتند قصیده‌ای که به سبک عراق می‌آمد تهِ قصیده کجا بود؟ من نمی‌دانم سر قصیده که از چارباغ می‌آمد درست سیصد و هفتاد بیت خون‌آلود قصیده بود که با این سیاق می‌آمد.. چه آه‌ها که از این ماجرا به گردون رفت چه گریه‌ها که از این اتفاق می‌آمد دوباره عطر شهیدان در این غزل پیچید چه بوی دل‌کشی از این اتاق می‌آمد.. ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
آینه‌ای روی خاک‌ها... محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن افتاده بود آینه‌ای روی خاک‌ها این بود رسم، آینه را برنداشتن سیلی زدند تا که شود رسم بعد از این اسلامِ اعتقاد به کوثر نداشتن اسلامِ تیغ شعله‌ور طلحه داشتن اما زبان سرخ ابوذر نداشتن... از بس به راه و رسم علی اعتراض شد محکوم شد زمانه به حیدر نداشتن... می‌ترسم این‌که باب شود سال‌های سال رسمِ امام بودن و لشکر نداشتن... ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
بهارستان غیرت تو را هرگز نفهمیده، تو را ای سورۀ یاسین نه ابر و باد پاییزی، نه باران‌های فروردین تو رفتی و به دنبالت، غمی رویید در جانم پس از تو می‌کشم با خود، دلی خسته، سری سنگین برای آن‌که برگردی به سمت سبز نخلستان تمام آسمان آن شب، دعا می‌خواند و من آمین خلاصه می‌شود در تو، بهارستانی از غیرت که از عطر حضورت شد، فضای شهر عطرآگین تو ای بالانشین امشب، مرا با خود ببر... اما تو بالا می‌روی بالا... و من پایین‌تر از پایین هنوزم شعله می‌بارد، به دامان غزل‌هایم غم هجر «جهان‌آرا»، تب اندوه «زین‌الدین» ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 | آیات فتح و دعای نصر؛ توصیه رهبر انقلاب برای پیروزی جبهه مقاومت 🔹️حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی، خواندن سوره فتح، دعای چهاردهم صحیفه سجادیه و دعای توسل را برای موفقیت جبهه مقاومت توصیه کردند. 📥 نسخه قابل چاپ 🔍 مشروح این توصیه‌ها را از اینجا بخوانید: khl.ink/f/58343
نوید فتح نوید فتح می‌آید، نوای لشکر ماست صدا، صدای رجز خواندن برادر ماست همیشه آن که ز جور یزیدیان زمان دهان به شکوه گشوده‌ست، زخم پیکر ماست بگو به دشمن ما، مرزها شکسته شده‌ست بگو که حرمت اسلام مرز کشور ماست کدام اختر اقبال؟! فکر پوچ مکن که این ستارۀ تابنده، برق خنجر ماست شکسته هیمنۀ آهنین گنبد خصم چرا که سایۀ پروردگار بر سر ماست به دشمنان برسان عمرشان سر آمده است نه این‌که شعر بگوییم! حرف رهبر ماست ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
گفتم که: دلت؟ گفت: لبالب ز امید گفتم: سخنت؟ گفت: شعار توحید گفتم: به چه ره بایدمان رفتن؟ گفت: آن راه که می‌روند یاران شهید ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
...جلوتر بساطی‌ست از بت‌تراشی و خدام کعبه، خدا می‌فروشند... ✍🏻 🏷 تصویر مربوط به جشنواره موسمِ ریاض در عربستان، که در آن جاهلیت مدرن به تماشای بت‌ها رفت! 🇮🇷 @Shere_Enghelab
وارث بت‌پرستان هم لکهٔ ننگ هر مسلمان هستید هم وارث جهل بت‌پرستان هستید ای آل سعود! قصّه امروزی نيست عمری‌ست که در طواف شیطان هستید! ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
26.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷اجرای سرود «داغ پدرم تازه شد» توسط فرزندان شهدای لبنانی در محفل قرآنی زینبیه دمشق 🇮🇷 @Shere_Enghelab
یک جمعۀ نزدیک... ماییم و شکوهِ نصر ان‌شاء‌الله قدس است و شکستِ حصر ان‌شاء‌الله یک جمعۀ نزدیک، نُصَلّی فِی القدس همراه امام عصر ان‌شاء‌الله ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
میراث دستان بی‌ملاحظۀ طوفان تاریخ را ورق زده در باران چشمم شبیه هر ورقش خونین خونم چنان قصیدۀ من جوشان بی‌طاقت از تخلُّص و از تشبیب برداشتم مقدمه را از آن داغِ کتابخانۀ بغدادیم از ما نه سطر مانده و نه عنوان چرمینه جلدهای کتابم شد زین قشون و چکمۀ مزدوران هر قطعه از عراق عجم زنجیر هر گوشه از عراق عرب زندان هم‌دستی خلیفۀ عباسی با نطفۀ هلاک، هلاکوخان سرگشتی فاطمیان مصر آوارگی قِرمَطی گیلان فریاد غربت جبلُ‌العامل واویلتای تا ابد لبنان حلّه، نجف، مزار شریف و ری از هم جدا شدیم چقدر آسان با ما چه کرده‌اند؟ بپرس اول از شیعیان خستۀ پاکستان از آن همه حماسۀ بغض‌آلود از نعره‌های حیدری آنان تَحتُ‌الحَنَک به گردن آنان دار وقت قنوت در کف ایشان جان این زخم‌های کهنه اگر تازه‌ست خورده‌ست دم‌به‌دم نمک از دوران آغاز شد حکایت ما با زخم با زخمِ فتنه بر جگرِ ایمان از حجة‌الوداع که آمد، گفت باید بگیرم از همگان پیمان تا روز روشنم نشود تاریک تا آفتابِ من نشود کتمان اما دریغ و درد، زبانم لال بستند بر امین خدا هذیان انداختند شعله به حنانه آتش گرفت رایحۀ ریحان روزی که سوخت فاطمه، از آن روز دنیا شده‌ست بر سر ما ویران تابوت را که دید تبسم کرد آهسته لب گشود به الرحمن چشم علی به سورۀ کوثر خورد تابوت رحل و فاطمه‌اش قرآن تسلیم حکم عهد ازل مولاست کاری نداشته است به این و آن ممسوس ذات اقدس حق، تنها می‌گیرد از خدای خودش فرمان ارکان شانه‌هاش پر از زخم است خلقت بنا شده‌ست بر این ارکان مردی که لقمه لقمه نهاد آرام با دست خود به کام جذامی نان حیدر چنین شده‌ست، چنین حیدر انسان چنین شده‌ست، چنین انسان مولا که اجتماع نقیضین است گاهی نسیم و گاه دگر طوفان وقتی حدید هست به انگشتش وقتی که ذوالفقار دهد جولان دشمن به کارزار نخواهد داشت چمچاره‌ای جز اینکه شود عریان بَر داده‌ است رنج علی آری تَمّار بوده حاصل نخلستان ایوان بی‌ثبات مدائن ریخت برپاست تا ابد به نجف ایوان معلوم می‌شود که مسلمان کیست روزی که هست حب علی میزان میراث‌دار روزم و روزم را حاشا که در تقیۀ کنم پنهان ما را شکسته‌اید ولی هرگز خالی نمانده از من و ما میدان در پیچ و تاب راه نیفتاده‌ست این رودخانه از نفس، از جریان ما را علی سپرده به فرزندش هستیم دورِ سفرۀ او مهمان «حُب الحسین یَجمَعُنا» یعنی ایران عراق بود و عراق ایران ما اربعین «وَاعتَصِموا» هستیم دریای ماست معجزۀ دوران دریای ماست قطره‌ای از موعود موعود ماست خاتمۀ هجران تا صبح دولتش بدمد آن روز می‌گیرد این زمانه سر و سامان ما عهد بسته‌ایم جَد اندر جَد هیهات اگر که بشکند این پیمان تا مانده است نام علی جاوید تا هست نام فاطمه جاویدان ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو و مهتاب و مین به زیر نور ماه آن شب شمردم زخم‌هایت را تو و مهتاب و مین اما ندیدم دست و پایت را تنت را در میان خاک و خون‌ها یافتم اما نمی‌یابم در این صحرا سر از تن جدایت را مرا از آن سوی معبر به خود می‌خواندی اما من میان تیر و ترکش باز گم کردم صدایت را شهادت آرزویت بود و با شب‌گریه‌های خود به گوش آسمان‌ها می‌رساندی این دعایت را چه آسان از میان سیم‌های خاردار نفس گذر دادی رساندی تا خدا روح رهایت را شهید من، رفیق لحظه‌های تلخ و شیرینم! چه می‌شد با خودت می‌بردی آن شب مبتلایت را ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
بسیجیان علی بسیجیان علی دم به دم شهید شدند که هم کنایه شنیدند و هم شهید شدند بسیجیان علی را شهادت این‌گونه‌ست که کوثرانه به چندین رقم شهید شدند.. بسیجیان علی سال‌های پیش از این به روضه با غزل محتشم شهید شدند! بسیجیان علی از قدیم زینبی‌اند اگر به راه دفاع از حرم شهید شدند گهی کلنگ به دستِ مناطق محروم گهی به مدرسه‌ها با قلم شهید شدند به اربعین حسینی بسیجیان علی به درب خانه در اوّل قدم شهید شدند بسیجیان علی شیعیان زهرایند اگر حساب کنی، تازه کم شهید شدند! بسیجیان علی عاشقان عبّاسند شدند کرب‌وبلا هم‌قسم، شهید شدند بسیجیان علی را به تشنگی بشناس ببین که زیر کدامین عَلم شهید شدند ولی من و تو چه کردیم؟ ادّعا کردیم! بسیجیان علی دست کم شهید شدند! به خون خویش نوشتند صبح نزدیک است بسیجیان علی صبحدم شهید شدند ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
خط‌شکن امام خواست به این انقلاب جان بدهد به حافظان وطن دست پرتوان بدهد امام خواست که ما کربلانشان باشیم علی اکبر و عباس این زمان باشیم به یُمن چشم غزل‌خوان او بسیج شدیم امام گفت و به فرمان او بسیج شدیم عیار ما به عیار بسیج بالا رفت شکوه نام وطن تا به آسمان‌ها رفت شبی که لشکر شیطان به ما شبیخون زد سپاه وحشی دجال پنجه در خون زد بهار شهر گرفتار دیو سرما شد شبی که پای حرامی به خاک ما وا شد بسیج بود که چون رعد آتشین می‌شد به یک نگاه ولی آبروی دین می‌شد بسیج بود که چون کوه استوار آمد به پاسداری این شهر، بی‌قرار آمد همیشه خط‌شکن سنگر جهاد، بسیج کجا به لشکر شیطان مجال داد بسیج؟ کدام پای حرامی ز خاک دور نشد؟ کدام فتنه به دست بسیج کور نشد؟ بسیج ریشه در آیین آسمان دارد به نورِ حبّ وطن عشق بی‌کران دارد سوار صبح به ما راه را نشان داده‌ست مسیر سبز ظهور از دل همین جاده‌ست همیشه پا به رکاب حضور خورشید است کسی که چشم به راه ظهور خورشید است بسیج هیمنۀ آخرالزمانی ماست شناسنامۀ بیداری جهانی ماست ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سرو در سایۀ او وطن چه بی‌باک شده‌ست با او پشت دشمن دون خاک شده‌ست دیروز امام ما نهالش را کاشت امروز بسیج، سرو چالاک شده‌ست ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
چهرۀ گلگون خوبان سواری بر زمین افتاد و اسبی در غبار آمد بیا ای دل که وقت گریۀ بی‌اختیار آمد به جز جان دادن و دل باختن راهی نمی‌ماند سواران را بگو جز تاختن راهی نمی‌ماند جراحت‌ها به تن‌ها جامۀ دیدار می‌دوزد بکش ما را، ز خون‌ ما چراغ لاله می‌سوزد بکش ما را که با خون زنده است این باغ بارآور خوشا در خون تپیدن، اَلاَمان از مرگ در بستر خضابی خوشتر از خون نیست مردان خدایی را ببین در قتلگه سیمای عقل کربلایی را کفن خون باد مردان را و تقدیر مُعَیّن باد چراغ عقل ابراهیم‌ها در شعله روشن باد خوشا عقلی که در صفین با کرّار همراه است خوشا عقلی که می‌ماند خوشا عقلی که جانکاه است ز جان تن می‌زند تا خون دهد بستان ایمان را که تا روشن نگه دارد چراغ عقل انسان را.. خوشا با سر اشارات شهیدان بر سر نیزه کلام این است و فقه این است خون بر منبر نیزه ببین در کربلا در جوش، بحر خون خوبان را چه فخری برتر از خون، چهرۀ گلگون خوبان را.. به شور این رودها تا ساحل موعود خواهد رفت نترس از سد و صخره، عاقبت این رود خواهد رفت یکی بر ره نشسته صخره‌واری تا که ره بندد شهیدی غرقه در خون بر خیال صخره می‌خندد اگر کشتی‌ست عاشورا، در این خون غرقه باید زیست ببین چشم شهیدان را، به جز خون هیچ راهی نیست حسین ای نوح! ای کشتی! مرا هم غرقه در خون کن به خون قربانیان را از غل و زنجیر بیرون کن بخوان تا عزم، سر از گریۀ شبگیر بردارد پدر بر خاک افتاده پسر شمشیر بردارد هلا زین دم به جز خون، هیچ حرفی با منافق نیست دهان زخم ما را دیگر آن لبخند سابق نیست دگر حرفی نمانده گفتگوی آخرین خون است بمان تا حرف آخر، خون جواب داغ این خون است ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
رازهای سر به مُهر شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی تو که هر روز و هر جا زندگی‌هایی بنا کردی شهادت قاب عکسی روی دیوار اتاقت بود همان که هر سحر با خنده‌هایش گریه‌ها کردی عبادت در عبادت در عبادت بندگی بودی اگر گاهی کتابت بسته شد، سجاده وا کردی دلت می‌خواست جنگیدن کنار حاج قاسم را ولی در دفترت ماندی و دِینت را ادا کردی شهادت گم نخواهد کرد سنگرهای عاشق را به این امّید عمری، عشق‌بازی در خفا کردی سرِ تنهایی‌ات را کوه بر دامن گرفت آخر کجا این قدر غربت در مسیرت دست و پا کردی؟ تمام روزهایت رازهای سر به مُهری بود تو با خون خودت آن رازها را برملا کردی زیارت آرزویت بود و دل بستی به آن یک عمر شهادت راه را وا کرد و عزم کربلا کردی ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
العِلمُ نور هم به در هشدار باید داد هم دیوارها! صاعقه این بار باشد پاسخ رگبارها این تل‌آویو عاقبت تلی از آتش می‌شود حیف حیفا گر نگردد شهرک آوارها باید آخر انتقام خون یاران را گرفت از خیانتکارها و از جنایتکارها.. تو شهیدی زنده بودی لحظه‌هایت شاهدند بارها، دیدی شهادت را به چشمت، بارها با شهادت دورۀ گمنامی‌ات پایان گرفت جلوه‌گر شد از دل آثار تو ایثارها روز تشییعت چه عالی جلوه کرد «اَلعِلمُ نور» چون ستاره روی دوش لشکر سردارها «يَرفَعِ اللَّهُ الّذِينَ آمَنُوا مِنكُم» گواه رتبۀ علمت فراتر بود از پندارها کار تو عمری «جهاد فی سبیل الله» بود اجر تو «جنات تجری تحتها الانهار»ها عصر جمعه رفتی اما باز صبح جمعه‌ای باز می‌گردی میان جمع پرچمدارها یادگار حیدر کرار، یار ذوالفقار می‌رسد با لشکری از مالک و عمارها علم را از عالم آل محمد داشتی در شهادت‌نامه هم امضای مشهد داشتی ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
آزاده بسیجی باش تا آزاده باشی برای عاشقی آماده باشی پر از صدق و صفای حاج قاسم پر از اخلاص فخری‌زاده باشی ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
مطلع صدها حماسه خونی که شد از پیکر هر لاله جاری سرتاسر این باغ را کرد آبیاری با هر شهیدی قدرت ما بیشتر شد این است در اسلام رمز پایداری گیرم ترور کردند دانشمندها را اما چه سود از جهل دشمن غیر خواری؟ داغ شهیدان مطلع صدها حماسه‌ست فتح بزرگی هست با هر سوگواری کشتند فخری‌زاده را اما چه حاصل؟ ما جمله فخری‌زاده‌ایم و شهریاری از چشم‌های احمدی‌روشن بپرسید آیا کماکان زنده‌ای؟ می‌گوید: آری ای انقلاب سرخ! آخر پرچمت را روزی به دست صاحب خود می‌سپاری ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
شروع بهار به چشم تنگ زمستان اگر شکوه تو خار است به گوش خود بسپارد که این شروع بهار است ز خونت ای گل پرپر، هزار غنچه بروید به باغ شاهد این ادعا هزار هزار است.. به تشنه‌کامی این خاک پاسخی‌ست دمادم رگِ گلوی من و تو که همچو حرف قصار است به شهریاریِ شهر شرف رسیدی و... روشن، دو چشم عشق که مردن به جز به معرکه عار است.. شکستن گل اگرچه نشانده غم به دلِ باغ به جاده لاله نشاندن به پیشوازیِ یار است ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
در پهنۀ آسمان چه دیده‌ست شهید؟ لبخند زده‌ست و پر کشیده‌ست شهید گفتیم که مرگ نقطۀ پایان است دیدیم به پایان نرسیده‌ست شهید ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab