eitaa logo
تماشاگه راز
274 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
دست ِزاهد ز چه بوسیم؟ که این دستِ تهی نه به چنگ و نه به تار و نه به پیمانه رسید خراسانی
علامت عارف آن است که مانده نگردد از یادِ دوست، وسیر نشود از دوستی او. خوشتر از ذکر ، طعام نیست در دهانِ یقین، بر خوانِ رضا. شمس
✳️ ریا در شعر حافظ ❇️ در تعریف گوید:بدان که ریا کردن در طاعت‌های حق از کبایر است و به شرک نزدیک است و هیچ بیماری بر دل پارسایان غالب‌تر از این نیست که چون عبادتی کنند خواهند که از آن یابند و در جمله پارسایی ایشان کنند... بدان که حقیقت ریا آن بود که خویشتن را به فرامردمان نماید تا خویشتن را به نزدیک ایشان آراسته بکند و اندر دل مردمان گیرد، تا وی را دارند و قبول نهند و کنند و به چشم به وی بنگرند. و این بدان بود که چیزی که دلیل پارسایی و بزرگی بود اندر دین بر ایشان عرضه همی‌کنند و همی‌ فرانمایند. سعادت،ج۲،ص۲۰۷ ◀️ از نظر حافظ در شعر او هیچ فسق و گناهی بزرگ‌تر از نیست: می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب چون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند واعظان که این جلوه در محراب و منبر می‌کنند چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند ◀️ اصولا حافظ در سراسر دیوانش که با و و و درافتاده‌است، تنها انگیزه‌اش مبارزه با ریا بوده‌است و اینان را نمایندگان تمام‌نمای انواع و زمانه خود یافته‌است. خرمشاهی
‌همه ما برای و شدن توانی برابر داریم ... امکان دارد که در ثروت ، هوش ، قدرت و یا شهرت بـرابـر نباشیم ، ولی همه ما برای رشد یافتن با عشق استعداد یکسانی داریم . عده ای می گویند که بهره بردن از عشق برای ثروتمندان یا قدرتمندان و یا افراد مشهور سهل تر است ، زیرا وقت بیشتری دارند که صرف بهبود خود سازند . از سوی دیگر افراد معمولی بیشتر درگیر مسایل ضروری حبات هستند تا فرضیه هایی رؤیایی و غیر حقیقی همچون عشق . درحقیقت همه قلباً می دانند که پول ، قدرت ، شهرت ، و هوش با کامیابی در عشق ارتباطی ندارد ... با پول می توان جسم و حتی کمی احترام دیگران را خرید ، ولی عشـق را نمی توان . امکان دارد که قدرت انگیزه صمیمیتی اجباری باشد ، ولی نمی تواند به عشق اطمینان بخشد . افراد معروف نیز مشکلاتی با عشق دارند ؛ هرچند درحقیقت ممکن است شهرت آنان موضوع جاذبی باشد . حتی عده ای از ما با بالاترین ضریب هوشی هم وقتی که پای عشق درمیان می آید چندان عاقل نیستیم . در میان تمام رفتارهای نوع بشر عشق در آزادیخواهی ثابت قدم تر است . میزان توفیق ما به این امر بستگی دارد که تا چه اندازه اشتیاق داریم که خود را وقف فراگیری عشق کنیم ؛ تا چه اندازه نسبت به ناکامی های خود قابلیت انعطاف داریم ؛ تا چه اندازه در زندگی جرئت به خرج می دهیم ، تا چه اندازه خود را با نظریاتمان وفق می دهیم و دگرگونی را تا چه اندازه می پذیریم . / بیا دریا شویم
درد نیست ولی به درد آرد. نیست ولیکن بلا را به سر مرد آورد. چنان که علت است و همچنان سبب است. هرچند مایه ی راحت است پیرایه ی آفتاب است. محب را سوزد نه محبوب را و عشق را سوزد نه را. نامه عبدالله انصاری
ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻨﯽ ﺗﺎ ﻋﺒﻮﺭ ﮐﻨﯽ! ﮔﻔﺘﻢ: ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﯾﺪ ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻨﯽ ﮔﻔﺘﻢ: ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ. ﮔﻔﺖ: ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻨﯽ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣَﻦ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ. ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﮐﻢ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻨﯽ! ﮔﻔﺘﻢ: ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ. ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ،ﺟﺴﻤﻢ ﺭﺍ ،ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺭﺍ! ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﻧﺸﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻨﯽ. ﮔﻔﺘﻢ: ﺩﯾﮕﺮ ﻣﮕﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﺎﻧﺪﻩ ؟ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻝ ﺩﺍﺩگی اﺕ ﺭﺍ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻨﯽ ﺳﺎﮐﺖ ﺷﺪﻡ. ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﻢ ﺳﺮﺍﺯﯾﺮ ﺷﺪﻧﺪ... ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ! ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷَﻤﺴَﻢ ﺭﺍ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻨﻢ! ﮔﻔﺘﻢ: ﺁﺧﺮ ﻣﮕﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ ؟ ﺍﯾﻦ ﺷﻤﺲ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭼﺸﻢ ﻣﺮﺍ، ﺑﻪ ﻧﻮﺭ ﺗﻮ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩ ﻧﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ! ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻨﯽ وﮔﺮﻧﻪ ﻋﺒﻮﺭ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ ؟ ﮔﻔﺘﻢ: ﺁﺧﺮ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻨﻢ آن ﺭﯾﺴﻤﺎﻥ ﺑﯿﻦ ﻣن ﻮ ﺗﻮﺳﺖ ؟ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﯾﺪ ﺭﯾﺴﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﻨﯽ! ﺑﻨﺪ ﺑﻨﺪ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺁﺧﺮ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ؟ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﺨﻮﺍﻩ! ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻨﯽ. ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻤﺲ ﺩﻭﺧﺘﻢ،ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺳﭙﯿﺪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺑﺲ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻭﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﺩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﻡ ﻭ ﺍﺷﮏ ﺭﯾﺨﺘﻢ گفتم :ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﻢ. ﺷﻤﺲ ﮔﻔﺖ : " ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺩﺭﺱ ﺭﺍ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻨﯽ ! ﺣﯿﺮﺕ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﻭ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ؟ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ؟ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﮕﺎﻩ ﺁﻣﺪﻩﺍﺳﺖ ! ﺍﯼ ﻭﺍﯼ ﻣﻦ! ﺍﯼ ﺷﻤﺲ ﻣﻦ! ﻣﻦ ﺗﺎﺏ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺱ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻡ! ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻨﯽﻣﻦ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺍﻡ! ﺗﯿﻎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﯿﺎﻡ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﺩﺍﺩ! ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﻡ ﺍﻟﻬﯽ! ﺍﻭ ﺭﯾﺴﻤﺎﻥ ﺑﯿﻦ ﻣن و ﺗﻮﺳﺖ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻢ! ﮔﻔﺖ :ﺩﺭﺱ ﺍﻭﻝ ، ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺑﺎﺵ! ﺍﺷﮑهایم ﺭﺍ ﻗﻮﺭﺕ ﻣﯿﺪﺍﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ :ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺭﯾﺴﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﮔﺸﻮﺩﻡ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺍﻭ ﯾﺎﻓﺘﻢ که ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﺩ ﮔﻔﺖ: ﺭﺍ واسطه ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ! ﮔﻔﺘﻢ :ﺷﻤﺲ ،ﺷﻤﺲ ﭼﻪ ﺷﺪ ؟ ﮔﻔﺖ: ﺷﻤﺲ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﯼ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﯼ. ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩﻡ ﺳﺮﻭﺩ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﯼ ﺍﻭ ﻭ ﺷﻤﺲ ﻣﻠﮑﻮﺕ ﺭﺍ ﭘﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ . 📖
کوشش همه دست نیکی بریم . کاهلان را هشدار دهید ؛ کم جرئتان را تشویق کنید ؛ ضعیفان را حمایت نمایید ؛ و با همه بردبار باشید. زنهار، کسی بدی را با بدی پاسخ نگوید، بلکه همواره در پی نیکی کردن به یکدیگر و به همه مردم باشید. @TAMASHAGAH
چو خدا بُوَد پناهت، چه خطر بُوَد ز راهت به فلک رسد کلاهت که سَرِ همه سَرانی جان
بیابانی‌ست عشق ای دل ! که پیدا نیست پایانش به منزل کی رسی تا گم نگردی در بیابانش ؟! دهلوی
از شدت عشق به معبود گفت : معبودم ! خواهم که گناه همه خلق بر دوش من گذاری تا روز قیامت برای تک تک آن ها فقط با من سخن گوئی و از من سوال کنی. الاسرار
بازت ندانم از سر پیمان ما که برد! باز از نگین عهد تو نقش وفا که برد! 🍃🌼🍃🌼🍃