♥️
یک جهان بر هم زدم وز جمله بگزیدم تو را
من چه می کردم به عالم گر نمی دیدم تو را
#فیاض_لاهیجی
@TAMASHAGAH
🍃نگاهی به یکی از عاشقانه های مولوی🍃
ای یوسف خوش نام ما،خوش می روی بربام ما
ای درشکسته جام ما ،ای بردریده دام ما
ای نور ما ،ای سور ما،ای دولت منصور ما
جوشی بنه درشورما تامی شود انگور ما
ای دلبرومقصودما،ای قبله ومعبود ما
آتش زدی درعودما،نظاره کن دردودما
ای یارما عیارما،دام دل خمار ما
پا وامکش ازکارما،بستان گرودستار ما
درگل بمانده ،پای دل ،جان می دهم چه جای دل
وزآتش سودای دل ،ای وای دل ،ای وای ما
مولوی
دراین غزل مولوی به یادشمس نالیده است،وبه خاطردوستی شمس برخودبالیده.
ای معشوق خوش نامی که وجود ماراتسخیرکردی ودرخود پرستی وموهات رابرمابستی.
وما را از دام خیالات واهی رستی
ای محبوبی که وجود ما را روشن کردی ولباس سعادت را برما به بر کردی.
جوشش عشق را دردل ما بگذار
تامی انگور شوق ما شراب شود
ای که دل ما را برده ای ومقصود ومنظورت را به ما سپرده ای،
مارا درآتش عشق سوزاندی .
پس سوختن ما را به تماشا بنشین
ای یار جوانمردما ای دامی برای دل سرمست ما
از کارعاشقی پا مکش وهستی کاذب رااز وجود ما درکش
پای ما در دردعشق معشوق مانده
وما جان را به جای دل رانده
دل من ازبیان عشق درمانده
وای برما ودل ما
@TAMASHAGAH
معرفی کتاب📚📚📚
فلسفه ای برای زیستن
نویسنده:ویلیام بی آروین
ترجمه :محمود مقدسی
: «از زندگی چه میخواهید؟ ممکن است بگویید همسری مهربان، کاری خوب و خانهای زیبا. اما اینها صرفاً چیزهایی است که «در» زندگی میخواهید.
اما پرسش این است که در میان چیزهایی که در جستجویشان هستید کدامیک برای شما از همه ارزشمندتر است؟ ...
خیلی از ما اصلاً نمیدانیم هدف اصلی زندگیمان چیست. شاید بدانیم در هر دقیقه از زندگی یا هر دهه از عمرمان چه میخواهیم، اما هرگز درنگی نکردهایم تا به هدف اصلی زندگیمان بیندیشیم ...
بدون فلسفهای برای زندگی ممکن است بد زندگی کنیم. یعنی با وجود تمام سرگرمیهای لذّتبخشی که داریم ممکن است در آخر کار، زندگی را با تلخکامی به پایان ببریم و وقتی در بستر مرگ افتادهایم ببینیم تنها فرصتمان برای زندگی را از دست دادهایم.»
این جملات ساده، اما به غایت مهم و کاربردی، با پرسشهایی کلیدی از زندگی، از قلم ویلیام بی آروین تراوش کرده که محمود مقدس با قلمی روان و توانایی بالا در ترجمه از انگلیسی، در قالب کتاب "فلسفه ای برای زندگی (رواقی زیستن در دنیای امروز)" برای فارسیزبانان ترجمه نموده و نشر گمان نیز با طراحیای زیبا و متفاوت به بازار کتاب و کتابخوانی ایران عرضه کرده است..
این کتاب در تلاش است تا با استفاده از روشهای کهن فلسفهی رواقی و به زبانی ساده؛ البته با تغییراتی در این فلسفه و نیز عدم بازتاب تفاوت میان فیلسوفان کلیدی این مکتب، یعنی موسونیوس، سنکا، اورولیوس و اپیکتتوس، ما را برای مواجهه با ناملایمات زندگی روزمره، از غم، اضطراب، ترس، میل به شهرت، ثروت، مقابله با توهین، تبعید و ... آماده کند.
این کتاب، خوشخوان و جالب، ما را با اصلی ترین مفاهیم زندگی و راه مقابله با آن آشنا می سازد،
در جایی از کتاب می گوید که بی شک ما در طول زندگی با بسیاری از چیز ها آشنا شده و خو گرفته آیم و دوری از آن سخت عذاب آور است،
حالا اگر از آن چیز عزیز جدا شدیم، چگونه می توانیم غصه نخوریم و درد جدایی را تحمل کنیم،
آروین می گوید تنها را این است که قبل از آن به جدایی فکر کنیم، یعنی بگوییم که ممکن است این دوست من روزی به سفر برود، یا خانه ام را بفروشم یا فلان عزیز من، بمیرد،
آن وقت است که جدایی تحمل پذیر می شود،
و این سوالات و جواب آن را نویسنده در فلسفه رواقیون یافته است
و خلاصه کلام اینکه کتاب می گوید چگونه میتوان رواقی زندگی کرد،
کتاب با ترجمه محمود مقدسی چاپ شده است...
@TAMASHAGAH
داستانک:
نظامی عروضی در "چهارمقاله" اش حکایت زندانی شدن ابوریحان بیرونی توسط سلطان محمود را نقل کرده است و می گوید سلطان دو سوال از ابوریحان پرسید و جوابهای ابوریحان به مذاقش خوشش نیامد...
خواجه بزرگ احمد حسن میمندی پس از شش ماه، فرصت پادرمیانی کرد و به سلطان گفت گفت:
بیچاره بوریحان که چنان دو حکم بدان نیکویی بکرد و بدلِ خلعت و تشریف، بند و زندان یافت!
محمود گفت:
خواجه بداند که من این دانستهام و میگویند این مرد را در عالم نظیر نیست مگر بوعلى سینا. لکن حکمش بر خلاف رأی من بود و پادشاهان چون کودک خُرد باشند. سخن بر وفق رأی ایشان باید گفت تا از ایشان بهرهمند باشند.... فردا بفرمای تا او را بیرون آرند و اسب و ساخت زر و جبه ملکی و دستار قصب دهند و هزار دینار و غلامی و کنیزکی...
بوریحان را بیرون آوردند و سلطان از او عذر خواست و گفت:
یا بوریحان! اگر خواهی که از من برخوردار باشی سخن بر مراد من گوی نه بر سلطنت علم خویش...
بوریحان از آن پس سیرت بگردانید و این یکی از شرایط خدمت پادشاه است:
در حق و باطل با او باید بودن و بر وفق کار او را تقریر باید کرد...
@TAMASHAGAH
حیات جاودان خواهی به صحرای قناعت رو
که دارد یاد هر موری در آن وادی سلیمان ها
✍ #صائب_تبریزی
@TAMASHAGAH
نخورد هیچ توانگر غم درویش و فقیر
مگر آنروز که خود مفلس و مضطر گردد
#پروین_اعتصامی
@TAMASHAGAH
عالمان روزگار
دریغا که مردم در بند آن نیستند که چیزی بدانند بلکه در بند آنند که خلق در ایشان اعتقاد کنند که عالمند...
از نامههای عینالقضات همدانی
@TAMASHAGAH
🔖 #حکایت
صیّادی بود، هر روز مرغان بکشتی
روزی سرمایی عظیم بود،
به صحرا رفته بود و مرغان را گرفته بود
و پر و بال ایشان را میکَندو از غایت سرما، آب از چشم او میدوید
یکی از مرغان گفت:
بیچاره مردی حلیم است و رحیمدل؛
بر ما میگرید
دیگری گفت:
در گریهی چشمش منگر،در فعلِ دستش نگر!
✍ #محمد_عوفی
📒 #جوامع_الحکایات
@TAMASHAGAH
🦋
مراوده و ارتباط ما با پروردگار
به چیزی شبیه ارتباط با یک دوست میماند؛
در ابتدا، هزاران حرف برای گفتن هست
و چیزهای بسیاری برای پرسیدن،
اما دیری نمیپاید که این گفتگوها کم و کمتر میشود
اما لذت با هم بودن همچنان برقرار است.
همه حرفها زده شده و از هر دری سخن به میان آمده
و به پایان رسیده است
اما خرسندی از دیدار یکدیگر
و احساس آشنایی و الفتی که هر یک با دیگری دارد
و لذت برخورداری از دوستیای صادقانه و شیرین،
با لبی خاموش و بیآن که سخنی رد و بدل شود
نیز احساس میشود.
سکوت، خود زبانی فصیح
و قابل درک برای هر دو است.
هر یک، دیگری را همراهی شفیق
و یار غار خویش میداند
و دلها پیوسته برای هم میتپد
و گویی دوتناند و یکدل.
از کتاب : عشق، نیایش (دو جستار عارفانه)
فرانسوا فنلون، یوهانس کلپیوس
ترجمه: لیلا آقایانی چاوشی
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊
هر وقت که در خلوت باشی،
این گوی و بیش از این مگوی:
بی تو جانا قرار نتوانم کرد
احسان تو را شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زبان شود هر مویی
یک شُکر تو از هزار نتوانم کرد
نفحات الانس جامی
#چاوشی
@TAMASHAGAH
16.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دکتر_الهی_قمشه_ای:
سخن را از نِی باید شنید
از آن کس که نیست.
آن کس که هست از هواهای خود میگوید
و حدیث نفس میکند
اما آن کس که بند بندِ وجودش را
از هواهای خویش خالی کرده
و چون نی، لب خود بر لب معشوق نهاده،
و دل به هوای او سپرده است،
حکایتی دیگر دارد.
در قرآن در صفت رسول اکرم آمده است:
و ما ینطِقُ عنِ الهَویٰ
إن هُوَ الّا وحیٌ یوحیٰ
او از هوای دل خویش سخن نمیگوید
و این (قرآن) نیست مگر آنچه به او
وحی شده است.
بدین بیان، نی مقام انسان کامل
یا کمال مرتبهٔ انسانی است
که در آن مرتبه، شخص هرچه گوید
همان است که معشوق در او دمیده
و هرچه کند همان است
که فرمانش از معشوق رسیده است و در
#مثنوی_معنوی به زیبایی تمام بیان شده:
از وجود خود چو نِی گشتم تهی
نیست از غیرِ خدایم آگهی
🎥#هوشنگ_ابتهاج:
ای نی محزون کجایی سوختیم...
@TAMASHAGAH