eitaa logo
تماشاگه راز
280 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5951972155607483567.mp3
1.36M
‍ ♥️ در فراسوی مرزهای تنت تو را دوست می‌دارم. آینه‌ها و شب‌پره‌های مشتاق را به من بده روشنی و شراب را آسمانِ بلند و کمانِ گشاده‌ی پُل پرنده‌ها و قوس و قزح را به من بده و راهِ آخرین را در پرده‌یی که می‌زنی مکرر کن. در فراسوی مرزهای تنم تو را دوست می‌دارم. در آن دوردستِ بعید که رسالتِ اندام‌ها پایان می‌پذیرد و شعله و شورِ تپش‌ها و خواهش‌ها به‌تمامی فرو می‌نشیند و هر معنا قالبِ لفظ را وامی‌گذارد چنان چون روحی که جسد را در پایانِ سفر، تا به هجوم کرکس‌های پایان‌اش وانهد… در فراسوهای عشق تو را دوست می‌دارم، در فراسوهای پرده و رنگ. در فراسوهای پیکرهایمان با من وعده‌ی دیداری بده. 🍀🍀🍀 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 هر که خدای تعالی را بشناسد هرآینه وی را دوست گیرد و هر که را شناختن او مؤکد شود دوستی و معرفت او مؤکد گردد این دوستی مؤکد را عشق خوانند و برای آن عرب چون پیغامبر_ص_را دیدند که در کوه حراء برای عبادت خلوت می کرد او را بدین عبارت، صفت گفتند: ((إنّ محمّدا قد عَشِق ربّه)) غزالی:احیاء علوم الدین
♥️ هلا ، روز و شب فانیِ چشم تو دلم شد چراغانیِ چشم تو پر از مثنوی های رندانه است شب شعر عرفانی چشم تو دلم نيمه شب ها قدم مي زند در آفاق بارانی چشم تو شفا می دهد آشكارا به دل اشارات پنهانی چشم تو هلا توشه راه دريا دلان مفاهيم طوفانی چشم تو مرا جذب آيين آيينه كرد كرامات نورانی چشم تو از اين پس مريد نگاه توام به آيات قرآنی چشم تو سیدحسن حسینی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⭐️ یک روز می‌گذشت، شوخکی بشولیده‌ای[آشفته] را دید که می‌گفت: «الهی! در من نگر» شیخ در غَلَباتِ وجد بود، از سرِ غیرت گفت: نیکو سر و رویی داری که در تو نگرد! گفت: ای شیخ! آن نظر از آن می‌خواهم تا سر و رویم نیکو شود شیخ را از آن سخن عظیم خوش آمد. گفت: «راست گفتی» (ذکر بایزید بسطامی، تذکرة ‌الاولیاء) الحق چه دعای لطیف و زیبایی : خدای من، محبوب من... در من نگر، تا زیبا شوم. من از نگاه تو زیبا می‌شوم. https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ عشق، زندگی من است... امشب با دوست خلوت کردم و میان ما رازی است لطیف‌تر از وزش نسیم محبوبم،چشمم را تنها به روی تو گرداندم تا همه‌ی زیبایی‌ها را یکجا در وجود تو ببینم ابن فارض https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⭐️ موسی سوخته ی عشق، ساعتی زیر آن درخت بایستاد. درختی که در باغِ وصلت بود در زمین محبت بود و شاخش بر آسمان صفوت بود برگش زلفت و قربت بود. شکوفه‌اش نسیم روح و بهجت بود میوه‌اش: إِنِّی أَنَا الله بود. موسی زیر آن درخت متلاشی صفات شده، فانی ذات گشت... ای عاشق دل سوخته اندوه مدار روزی به مراد عاشقان گردد کار آن گه ندا آمد که یا موسی در دست چه داری؟ گفت عصاء من. یا موسی چه کنی تو بدین عصا؟ گفت: چون مانده شوم تکیه بر آن کنم. یا موسی از دست بیفکن تا چه بینی؟ موسی عصا بیفکند ثعبان گشت و به موسی نهیب برد، بترسید و برمید. فرمان آمد که یا موسی ندانستی که هر که تکیه بر غیر ما کند ترس و غم بیند؟ پس ندا آمد یا موسی عصا می دار و مهر عصا در دل مدار و آن را پناه خود مگیر از روی اشارت به دنیا دار می گوید: دنیا می دار و مهر دنیا در دل مدار و آن را پناه خود مساز. https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅بعضی وقت ها خودت را جا بگذار... هر جا که نگاه من و عُرفی به هم افتاد بر هم نِگرستیم و گِرستیم و گذشتیم https://eitaa.com/TAMASHAGAH
♥️ دلم از نرگس بیمار تو بیمارتر است چاره کن درد کسی کز همه ناچارتر است گر تواش وعدهٔ دیدار ندادی امشب پس چرا دیدهٔ من از همه بیدارتر است عقل پرسید که دشوارتر از کشتن چیست؟ عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است در همه شهر ندیده‌ست کسی مستی من زان که مست می عشق از همه هشیارتر است https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 در مناجات گفتی: الهی مرا نعمت دادی شکر نکردم، بدان که شکر نکردم نعمت از من بازنگرفتی. بلا بر من گماشتی، صبر نکردم، بلا دایم نگردانیدی بدان که صبر نکردم. الهی... از تو چه آید به جز کرم؟ ذکر حسن بصری https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💜 مرا هم جان تویی هم زندگانی گر آخر کس نمی‌داند، تو دانی به هشیاری و مستی گاه و بیگاه نکردم جز خیالت را نظرگاه کسی جز من گر این شربت چشیدی سر و کارش به رسوایی کشیدی خسرو و شیرین
♥️ فرهاد را چو بر رخ شیرین نظر فتاد دودش به سر درآمد و از پای درفتاد مجنون ز جام طلعت لیلی چو مست شد فارغ ز مادر و پدر و سیم و زر فتاد رامین چو اختیار غم عشق ویس کرد یک بارگی جدا ز کلاه و کمر فتاد وامق چو کارش از غم عذرا به جان رسید کارش مدام با غم و آه سحر فتاد زین گونه صد هزار کس از پیر و از جوان مست از شراب عشق چو من بی‌خبر فتاد بسیار کس شدند اسیر کمند عشق تنها نه از برای من این شور و شر فتاد روزی به دلبری نظری کرد چشم من زان یک نظر مرا دو جهان از نظر فتاد عشق آمد آن چنان به دلم درزد آتشی کز وی هزار سوز مرا در جگر فتاد بر من مگیر اگر شدم آشفته دل ز عشق مانند این بسی ز قضا و قدر فتاد ز خلق چند نهان راز دل کنی چون ماجرای عشق تو یک یک به درفتاد https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🔅 ای درویش... جمله ذرّات عالم، مست عشقند که اگر عشق نبودی نبات نروییدی و حیوان نزاییدی و فلک نگردیدی. تخم هر نباتی و میوۀ هر درختی و نطفۀ هر حیوانی مملوّ از عشقند. نه بر دیگری عاشقند، بر خود عاشقند و طالب دیدار خودند و می خواهند خود را چنان که خودَند، ببینند. پس به این سبب هر یک از افراد موجودات در سیر و سفرند و روی در نهایت خود دارند و طالب کمال خودند تا خود را برخود ظاهر گردانند و معشوق را در نظر عاشق جلوه دهند. پس خود می زایند و خود می رویند و خود می پویند. و چون سیر و سفر هر یک به نهایت می‌رسد باز از سر آغاز می‌کنند از جهت آن که عاشق را از دیدار معشوق هرگز سیری نباشد بلکه هر نوبت که جمال معشوق را می‌یابد، لذّتی نو و ذوقی دیگر می یابد. عشق است که جان عالم است و عشق است که دارای عالم است و عشق است که جنبانندۀ عالم است. به چندین هزار صفت و اسامی، موصوف و مسمّاست. و از این جا گفته اند که عاشق، وی است و معشوق هم وی است و محبّ، وی و محبوب هم وی است. بیان التنزیل شیخ عزیز الدین نسفی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر کجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت🌸 کسی که بهشت را در زمین نیافته است در آسمان نیز نخواهد یافت. خانه ی خدا نزدیک ماست، و تنها اثاث آن ، عشق است. بستر عشق به خدا، خدمت به مخلوق است. و همان بهشت واقعی است https://eitaa.com/TAMASHAGAH
♥️ ای زلف تو بند و دام عاشق ای روی تو ناز و کام عاشق بنمای جمال خويش و بفزای در منزلت و مقام عاشق وز شربت لطفِ خويش تر کن آخر يک روز کام عاشق وز باده وصل خويش پر کن يک شب صنما تو جام عاشق https://eitaa.com/TAMASHAGAH
هوالنور🍃
🔅وَاللَه ما طَلَعَت شَمسٌ وَلا غَرُبَت إِلّا وَحُبُّكَ مَقرونٌ بِأَنفاسي به خدا که خورشید بر نیامد و فرونرفت جز آن که هماره دوستی‌ات همدمم بود. 🔅وَلا خَلوتُ إِلى قَومٍ أُحَدِّثُهُم إِلّا وَأَنتَ حَديثي بَينَ جُلّاسي و هرگز با گروهی خلوت نکردم جز آن که سخنم با ایشان درباره‌ی تو بود. 🔅وَلا ذَكَرتُكَ مَحزوناً وَلا فَرِحاً إِلّا وَأَنت بِقَلبي بَينَ وِسواسي و هیچ‌گاه تو را در شادی یا غم یاد نکردم جز آن که در دل و در کشاکش خواست‌هایم بودی 🔅وَلا هَمَمتُ بِشُربِ الماءِ مِن عَطَشٍ إِلّا رَأَيتُ خَيالاً مِنكَ في الكَأسِ و از تشنگی به آشامیدن آب روی نیاوردم جز آن که در جام، خیال تو را دیدم 🔅وَلَو قَدَرتُ عَلى الإِتيانِ جِئتُكُم سَعياً عَلى الوَجهِ أَو مَشياً عَلى الرَأسِ و اگر توان آمدن به سوی تو را داشتم می‌‌آمدم خرامان با سر یا روی کشان بر زمین! https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ ای ساقی... اگر سعادتی هست تو راست جانی و دلی و جان و دل، مست تو راست اندر سَرِ ما عشق تو پا می کوبد دستی می زن، که تا ابد دست تو راست https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⭐️ "انّ الله جمیل و یحبّ الجمال" مراد از جمیل، پاکی است و مراد از پاکی، بی انبازی؛ یعنی حق سبحانه پاک و بی انباز است و دوست می دارد پاکان و بی انبازان را. مراد از پاکان و بی انبازان عاشقانند یعنی همیشه در بحر وحدتِ "لاشریک" غرقند روی دلشان از غبار، مصفا گشته و از کدورات بشری به کلی رسته؛ و مراد از پاکان آنانند که مشتاق و نگرانِ روی یارند و حيران بر روی جانانند ما عاشق اوییم و او عاشق ماست پس مراد از جمال، محبت است. جایی که محبت است، جمال است. آری! هر چیزی را جمالى است و هیچ چیز نیست که جمال ندارد؛ زیرا که از آن حُسن هر کس به قدرِ قابلیت نصیبی دارد. https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برگ‌های زرد به خاطر پاییز نیست که از شاخه می‌افتند قرار است تو از این کوچه بگذری گنجشک‌ها از روی عادت نمی‌خوانند، سرودی دسته‌جمعی را تمرین می‌کنند برای خوش‌آمد گفتن به تو... باران برای تو می‌بارد و رنگین‌کمان سرک کشیده از پسِ کوه تا رسیدن تو را تماشا کند. نسیم هم مُدام می‌رود و بازمی‌گردد... زمین و عقربه‌ی ساعت‌ها برای تو می‌گردند و من به دورِ تو! یغما گلرویی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بارگاهِ عشق، ایوانِ جان است كه در ازل، ارواح را داغِ «الست بربّكم» آنجا باز نهاده است. اگر پرده ها شفاف افتد، او نیز از درونِ حجاب بيرون آید. و اینجا سرّی بزرگ است كه عشق این حدیث از درون آن بيرون آید و نهایت او تا شغاف است و شغاف پردهٔ بيرونیِ دل است كه قرآن در حق زلیخا بیان كرد: «قد شغفها حُبّا» و دل، وسط ولایت است و منزلِ اشراقِ عشق، تا بدو بود. سوانح: غزالی
🕊 طاعت از دست نیاید گنهی باید كرد در دلِ دوست به هر حیله رهی باید كرد شب، چو خورشیدِ جهانتاب، نهان از نظر است طیِ این مرحله با نور مَهی باید كرد خوش همی می روی ای قافله سالار به راه گذری جانبِ گم كرده رهی، باید كرد نه همین صف زده مژگانِ سیه باید داشت به صفِ دلشدگان هم نگهی باید كرد جانب دوست نگه از نگهی باید داشت كشورِ خصم، تبه از سپهی باید كرد گر مجاور نتوان بود به میخانه، نشاط سجده از دور به هر صبحگهی باید كرد نشاط اصفهانی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🔅 گفتند : خدای را نشانی بده که به آن بدانیم که تو با کی(که) بیشتر می باشی، به عنایت و رحمت؟! گفت : "هر که خدایِ مرا بیشتر یاد می کند" یادی ست بر زبان و یادی ست در جان https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⭐️ مجنون را به سر منزل لیلی گذر بود. سنگ ها را بوسیدن آغازید و پیشانی بر خرابه ها نهاد. ملامتش کردند که چرا چنین میکنی؟ سوگند خورد که جز روی لیلی را نبوسیده و جز به جمالش نگریسته است. و در پاسخ سرود : مگویید سر منزل وی در خاور نجد است، چرا که هر دشتی سر منزل اوست. او را به هر سرزمینی جایی است و بر هر اثری ردپایی. عارف رومی در مثنوی معنوی به بخشی از همین معنی اشارت کرده است: من ندیدم در میان کوی او در در و دیوار الا روی او بوسه گر بر در دهم لیلی بُود خاک بر سر گر نهم لیلی بود چون همه لیلی بود در کوی او کوی لیلی نبوَدم جز روی او هر زمانی صد بصر می بایدت هر بصر را صد نظر می بایدت تا بدان هر یک نگاهی می کنی صد تماشای الهی می کنی 🔅اگر دلدار جلوه کند، با کدامین چشم بینمش ؟ وی را با چشم او باید دید تا جز او به دیده نیاید کشکول شیخ بهایی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
♥️ هزار گونه ادب، جان ز عشق آموزد که آن ادب نتوان یافتن ز مکتب‌ها!
به شب که مرا با تو آشنا کرده توسل می‌جویم باشد که مرا بشنود باشد که در تمام طول بیداری با من باشد آه ای شب روح مرا بگیر و برایش ببر به او بگو این اشتهای آن دو چشم است برای دیدن تو تو که خود زیباترین کلمات و شب‌هایی کیستی تو؟ از آن زمان که به تو دل دادم جهان دگرگون شد امان از اشتیاقم برای تو در تلفظ نامت شهدی‌ست که دهانم نمی‌شناسدش من هرگز به‌دنیا نیامده‌ام و هرگز نبوده‌ام جز به‌خاطر تو! 💫♥️ https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🦋 مراوده و ارتباط ما با پرورگار به چیزی شبیه ارتباط با یک دوست می‌ماند؛ در ابتدا، هزاران حرف برای گفتن هست و چیزهای بسیاری برای پرسیدن، اما دیری نمی‌پاید که این گفتگوها کم و کمتر می‌شود اما لذت با هم بودن همچنان برقرار است. همه حرف‌ها زده شده و از هر دری سخن به میان آمده و به پایان رسیده است اما خرسندی از دیدار یکدیگر و احساس آشنایی و الفتی که هر یک با دیگری دارد و لذت برخورداری از دوستی‌ای صادقانه و شیرین، با لبی خاموش و بی‌آن که سخنی رد و بدل شود نیز احساس می‌شود. سکوت، خود زبانی فصیح و قابل درک برای هر دو است. هر یک، دیگری را همراهی شفیق و یار غار خویش می‌داند و دل‌ها پیوسته برای هم می‌تپد و گویی دو‌تن‌اند و یک‌دل. از کتاب : عشق، نیایش (دو جستار عارفانه) فرانسوا فنلون، یوهانس کلپیوس ترجمه: لیلا آقایانی چاوشی